پژوهشى در انواع ترجمه قرآن کریم
فهرست عناوین
نقد و بررسى
بررسى و مطالعه تقسیم بندىهاى یاد شده، ناگزیر ما را به جمع بندى و ارائه فهرستى متمایز با دیگر فهرستها هدایت مىکند. برخى از عوامل که چنین نتیجهاى را به دست داده عبارت است از:
- کلى بودن برخى از تقسیم بندىها (مانند: لفظى و معنوى)؛
- خارج از موضوع بودن برخى از انواع ترجمه یا مسامحه در اطلاق لفظ ترجمه بر آنها (مانند اقتباس و ترجمه تفسیرى به معناى تفسیرهاى فارسى)؛
- تداخل و عدم تمایز روش و مصداق (مانند ترجمه آزاد و منظوم و یا ادبى و منظوم و آوایى)(10)
بنابراین، با توجّه به مطالب یاد شده، روشهاى ترجمه را مىتوان چنین بر شمرد:
1. ترجمه لغوى یا لفظ به لفظ؛
2. ترجمه تحت اللفظى؛
3. وفادار یا امین؛
4. ترجمه معنایى؛
5. ترجمه آزاد؛
6. ترجمه تفسیرى.
1. ترجمه لغوى یا لفظ به لفظ
از ترجمه لغوى دو معنا اراده مىشود که عبارتند از:
الف - ترجمه واژههاى دشوار قرآنى به زبان مقصد.(11)
این نوع ترجمه - البته اگر بتوان نام آن را ترجمه گذاشت - بیشتر براى گوه خاصى از مردم مفید است؛ کسانى که تا حدودى به زبان عربى آشنایى دارند و مىتوانند پس از فهمیدن معناى واژه، خود مفهوم جمله را درک کنند. این نوع ترجمه از گذشتههاى دور تا کنون رواج داشته و مورد استفاده بوده است.
براى نمونه، ترجمه مفردات سوره اخلاص از لسان التنزیل، چنین است:
«هو: وى؛ احد: یکى؛ الصمد: پناه نیازمندان؛ لم یلد: نزاد کسى را؛ ولم یولد: و نه زاد شد از کسى (الولاده: زادن) لم یکن: نبود و نباشد (اکون؛ بودن)؛ له: مر او را؛ کفواً: همتایى؛ احد: هیچ کس.»
این نوع ترجمه قرآن، افزون بر مسامحه در اطلاق ترجمه بر آن، مشکلات متعددى دارد؛ از جمله رعایت نکردن جایگاه هر واژه و دخالت آن در ترجمه و تفسیر (وجوه و نظایر)، مغفول ماندن معانى واقعى اصطلاحات و تشبیهات و کنایات و نیز معادل نداشتن برخى از حروف تأکید، موصولات، نون تأکید و...(12)
ب - ترجمه پیوسته مفردات قرآن همگام با ساختار زبان مبدأ.
هدف اصلى در این نوع ترجمه، انتقال معناى واژههاى زبان مبدأ به زبان مقصد است، البته در صورت و قالبى مشابه صورت و قالب زبان مبدأ؛(13) به بیانى دیگر، ساختار چنین ترجمهاى با ساختار نحوى زبان مقصد سازگار نبوده، و با زبان معیار فاصلهاى بسیار دارد. برخى دیگر از معایب چنین ترجمهاى عبارت است از:
- تعادل ترجمه (14) در آن مفقود است و دلیل آن وابستگى بیش از حد به زبان مبدأ و الگوهاى دستورى آن است.
- واحد ترجمه در این نوع ترجمه معمولاً تکواژ و گاه واژه است.
- انسجام در این نوع ترجمه به دلیل دورى از الگوهاى دستورى و زبانى زبان مقصد، مخدوش است.
- در این نوع ترجمه از حذف و اضافه تا حد زیادى اجتناب مىشود.
1
- انتقال پیام در این نوع ترجمه با دشوارىهاى فراوانى همراه است و گاه اساساً منتقل نمىشود.
این نوع ترجمه را مىتوان به وفور در ترجمههاى کهنى چون ترجمه تفسیر طبرى و ترجمههاى متأخرى چون ترجمه معزى، شعرانى، یاسرى، اشرفى تبریزى و مصباح زاده(15) یافت، مانند:
«فَما یُکَذَّبک بعدُ بالدین»
- پس چه چیز تکذیب کند تو را از این پس در دین؟ (معزى)
- پس چه چیز تکذیب مىنماید تو را بعد از این در دین؟ (یاسرى، اشرفى، شعرانى و مصباح زاده)
«و وَهبناله اهلَه و مثلَهم مَعَهم رحمةً منا و ذکرى لأُولِى الألبابِ»(16)
- و بخشیدیم او را گروه او و ماننده ایشان بخشایشى از ما و پندى خداوندان خردها را. (ترجمه تفسیر طبرى)
- و دادیمش خاندانش را و مانند آنان را با آنان رحمتى از ما و یادآوردنى براى دارندگان خردها. (معزى)
2. ترجمه تحت اللفظى
برخى محققان و صاحب نظران، ترجمه لفظ به لفظ در معناى دوم را ترجمه تحت اللفظى جدا نکردهاند و هر دو را با عنوان «تحت اللفظى» و یا «لفظ به لفظ» و یا «کلمه به کلمه» بحث کردهاند،(17) ولى برخى به پیروى از ترجمه پژوهان مغرب زمین، آن دو را از یکدیگر جدا ساختهاند. ویژگىهاى این نوع از ترجمه عبارتند از:
هدف اصلى در این نوع ترجمه، انتقال معناى الفاظ و دقایق دستورى است، ولى توجه به آن به انتقال پیام یا محتواى بافتى متن مبدأ بیش از ترجمه لفظ به لفظ است و خواننده تا حدودى، هر چند با دشوارى، پیام را دریافت مىکند.
- تعادل ترجمه در این نوع از ترجمه نیز به طور کامل و مطلوب رعایت نمىشود.
- واحد ترجمه در آن «واژه» و گاه «تکواژ» است.
- انسجام متن مقصد به دلیل پاینبدى بیش از حد به زبان مبدأ مخدوش است، ولى وضعیت آن نسبت به ترجمه لفظ به لفظ، کمى بهتر است و فى الجمله انسجامى در آن دیده مىشود.
- حذف و اضافه در آن از لفظ به لفظ بیشتر است و این امر در راستاى نزدیک شدن به الگوهاى بیانى زبان مقصد رخ میدهد.
- زبان این نوع ترجمه از زبان معیار به دلیل نزدیکى آن به الگوهاى بیانى و ساختارى دستورى متن اصلى، فاصله دارد.
این نوع ترجمه را کم و بیش در بسیارى از ترجمهها مىتوان دید؛ مانند: «یَخافُون ربَّبهم مِنْ فَوقِهم و یَفَعلون ما یُؤمَرون» نحل 50
- از پروردگارشان از بالاتر خویش مىترسند... (پاینده)
- پوردرگارشان را از فرازشان مىترسند... (جلال الدین فارسى) «وجائتهم رسهلم بالبیّناتِ و ما کانوا لیؤمنوا کذلک نجزى القومَ المجرمین» یونس 13
- پیامبرانشان با نشانهاى آشکار آمدندشان و ایشان آن نبودهاند که بگروند؛ ما بزهکار را کیفر چنین دهیم. (امامى)
3. ترجمهى وفادار یا امین یا معادل
ترجمه وفادار حد فاصل ترجمه «تحت اللفظى» و ترجمه «معنایى» است، ولى برخى محققان، ان را از ترجمه «معنایى» جدا نکردهاند. استاد بى آزار شیرازى در این باره مىنویسد:
2
«ترجمه حرفى و معنوى که بعضى از متخصصّان علم ترجمه آن را «ترجمه امین» مىنامند، میان دو نوع ترجمه است: یکى ترجمه لفظ به لفظ (تحت اللفظى) و دیگرى ترجمه آزاد، و در تعریف آن، سخن «روژه کایوا» Caillois Roger - یکى از صاحب نظران بزرگ - درباره شعر مناسب است که مىگوید: «خوب ترجمه کردن آثار «شکسپیر» یا «پوشکین» به فرانسه، یعنى نوشتن متنى که شکسپیر و پوشکین اگر به جاى امکانات زبان انگلیسى یا روسى، امکانات زبان فرانسه را در اختیار مىداشتند، آن را مىنوشتند.»(18)
پیتر نیومارک در توضیح ترجمه وفادار مىنویسد:
یک ترجمه وفادار مىکوشد تا معناى دقیق متنى (Contextual) متن اصلى را در محدوده ساختار دستورى زبان مقصد ایجاد نماید... و تلاش مىنماید به طور کامل به منظور و مقصود نویسنده متن زبان مبدأ و تحقق متنى او وفادار باشد.(19)
ویژگىهاى این ترجمه عبارتند از:
- هدف مترجم در این نوع ترجمه انتقال دقیق پیام و محتواى متن مبدأ به انضمام رعایت ساختارهاى ادبى و بلاغى و ظرافت آنها، به ساختاهاى معیار زبان مقصد است.
- در این نوع ترجمه به دلیل وفادارى مترجم به ساختارهاى متن مبدأ و زبان مقصد و انتقال دقیق پیام، تعادل ترجمه برقرار است.
- واحد ترجمه با هدف ترجمه معادل، از کوچکترین واحد تا بزرگترین آنها متغیر است. مترجم مىکوشد با انتخاب واحدهاى کوچکتر، ساختارهاى مبدأ را به ساختارهاى معیار مقصد منتقل کند. (معمولاً ساختارهاى مشابه منتقل مىشود) و چنان چه رعایت ساختارهاى مقصد او را از انتخاب واحد پایینتر بازداشت، به واحدهاى بزرگتر روى مىآورد.
- انسجام ترجمه به دلیل وفادارى به زبان مقصد در بالاترین حد است.
- حذف و اضافه به دلیل وفادارى به ساختارهاى هر دو متن (مبدأ و مقصد) بیش از تحت اللفظى و کمتر از معنایى است.
- زبان متن مقصد معیار است، ولى به روانى و شیوایى ترجمه معنایى نیست.
4. ترجمه معنایى یا محتوایى
این ترجمه اغلب خوش خوانتر از ترجمههاى پیشین و براى مترجمان از ترجمه وفادار، سادهتر است. توضیح این روش پیشتر در سخنان آیة اللَّه مکارم و آیة اللَّه معرفت گذشت و در این جا تنها به بخرى ویژگىهاى آن اشاره مىکنیم:
- هدف ترجمه انتقال دقیق پیام و محتواى متن مبدأ به زبان معیار متن مقصد است. مترجم ر این نوع ترجمه، به ساختارهاى ادبى و بلاغى متن مبدأ بسان ترجمه وفادار، وفادار نیست.
- تعادل معنایى ترجمه بیش از جنبههاى ادبى است.
- واحد ترجمه اغلب جمله است، ولى مترجم خود را براى حرکت در واحدهاى پایینتر آزاد مىبیند و به اقتضا از آنها استفاده مىکند.
- انسجام ترجمه بیش از انسجام در ترجمه وفادار است.
- حذف و اضافه بیش از ترجمه وفادار است.
زبان ترجمه، معیار است.
بیشتر ترجمههاى متأخر را مىتوان نمونههایى از این نوع ترجمه به شمار آورد؛ مانند ترجمه مکارم شیرازى، فولادوند، پاینده، خرمشاهى، مشکینى و...
مثال: «و لا یأتین ببُهْتنٍ یفترینهُ بینَ أیدیهنَّ و أرجلهنّ» ممتحنه 11
3
-... تهمت و افترایى پیش دست و پاى خود نیاورند... (مکارم)
-... و بچههاى حرام زادهاى را که پس انداختهاند، با بهتان ]و حیله[ به شوهر نبندند... (فولادوند)
-... و فرزندى را از راه بهتان به دست نیاورند که نسبت آن را به دست و پاى خویش دهند... (خرمشاهى)
-... و دروغى را که در میان دستها و پاهاشان فرا بافته باشند، پیش نیاورند... (مجتبوى)
-... بر کسى افترا و بهتان میان دست و پاى خود نبندند (یعنى فرزندى را که میان دست و پاى خود پرورده و علم به آن از انعقاد و نطفه او دارند، به دروغ به کسى غیر پدرش نبندند)... (الهى قمشهاى با ویرایش استاد ولى)
- و بچههاى حرام زاده خود را به دروغ منسوب به همسر خود نکنند... (صفار زاده)
- و بهتانى که خود از پیش خود ساختهاند، بر یکدیگر ننهند... (على اصغر حلبى)
-... و فرزندان خودشان را جز به شوهرانشان نسبت ندهند... (پور جوادى)
در ترجمههاى یاد شده، دو نکته به چشم مىخورد: اول: تأثیر پذیرى مترجمان از حوزه تفسیر که در جاى خود باید درباره آن سخن گفت و دیگر: گوناگونى ترجمهها و نامفهوم بودن ترجمههاى تحت اللفظى تا محتوایى.
در ترجمههاى یاد شده، ترجمههاى فولادوند، صفارزاده، حلبى، خرمشاهى و پورجوادى آزاد و ترجمه مکارم، معنایى و ترجمه مجتبوى تحت اللفظى و ترجمه الهى قمشهاى تحت اللفظى و تفسیرى است.
درباره این آیه، تفسیرهاى گوناگونى مطرح شده است؛ از جمله:
«]الف[. بعضى آن را چنین تفسیر کردهاند که فرزندان مشکوکى را از سر راه بر مىداشتند و مدعى مىشدند که این فرزند از همسرشان است (این امر در غیبتهاى طولانى شوهر بیشتر امکانپذیر بود).
]ب[. بعضى نیز آن را اشاره به عمل شرم آورى دانستهاند که باز از بقایاى عصر جاهلى بود که یک زن خود را در اختیار چند مرد قرار مىداد، و هنگامى که فرزندى از او متولد مىشد، به هر یک از آنها که مایل بود، فرزند را به او نسبت مىداد. ]مانند: نسبت دادن «عمرو» به «عاص بن وائل السهمى» از میان پنج نفر[.
ولى با توجه به این که مسأله زنا قبلاً ذکر شده و ادامه چنین امرى در اسلام امکانپذیر نبود، این تفسیر بعید به نظر مىرسد و تفسیر اول مناسبتر است، هر چند گستردگى مفهوم آیه هرگونه افترا و بهتان را شامل مىشود.
تعبیر «بین ایدیهن و ارجهلن» ( پیش دست و پاهایشان) ممکن است اشاره به همان فرزندان سر راهى باشد که به هنگام شیر دادن در دامان آنها قرار مىگرفت و طبعاً پیش پا و دست آنها بود.»(20)
با توجه به تفسیرهاى یاد شده و تفسیرهاى دیگرى مانند انتساب فرزند حرام زاده به همسر که در برخى ترجمهها آمده بود، نزدیکترین ترجمه از آنِ آیة اللَّه مکارم شیرازى است: «تهمت و افترایى پیش دست و پاى خود نیاورند...»؛ اما آیا این ترجمه گویاست و مىتوان آن را بهترین ترجمه دانست؟ آیا این ترجمه، خود رهیافت یک تفسیر نیست؟ بنابراین، به نظر مىرسد این ترجمه از مواردى است که به تنهایى نمىتواند جواب گو باشد.
4
5. ترجمه آزاد
پیشتر، تعریف ترجمه آزاد، از یادداشت آیة اللَّه مکارم شیرازى روایت شد:
«... ]در ترجمه آزاد[ مترجم خود را مقید به انتقال دقیق محتواى متن مورد نظر نمىداند، بلکه به تناسب اهدافى که دارد، محتوا را کم یا زیاد کرده و یا شرح و توضیحى بر آن مىافزاید، هر چند روح مورد نظر در مجموع ترجمه محفوظ است، ولى بدیهى است که نمىتوان نام ترجمه را بر آن نهاد.»
ولى این تعریف مورد اتفاق نیست. در کتاب بر بال قلم در برداشتى از نخستین درسهاى ترجمه آمده است:
«ترجمه آزاد یا مفهومى (Free): در این گونه، مفهوم کلى جمله ترجمه مىشود. کاربرد این گونه در جایى است که اگر به اصل کلمههاى متن مبدأ وفادار بمانیم، مفهوم آسیب ببیند؛ مثال:
او نگاه کثیفى به من داد. He gave me a nasty look این ترجمه دو ایراد اساسى دارد: یکى آن که در زبان ما «نگاه کثیف» جایگاه معنایى ندارد؛ دیگر این که «نگاه دادن» در زبان ما معمول نیست؛ از این رو جمله مزبور را فقط به شکل مفهومى باید ترجمه کرد. یعنى: «او چپ چپ نگاهم کرد».(21)
تعریف ترجمه آزاد را از دیدگاه استاد معرفت، پیشتر آوردیم. ایشان ترجمه آزاد را برابر با ترجمه معنایى گرفته، چنین مىنویسد:
«در این ترجمه، مترجم سعى مىکند معنایى را از قالبى به قالب دیگر بریزد، تا معناى مقصود کاملاً ادا شود؛ یعنى بى کم و کاست مراد متکلم برگردانده شود و حتى المقدور الفاظ و کلمات متن اصلى و ترجمه مطابق هم و جایگزین هم باشد و در صورتى که امکان نداشته باشد، دست به تقدیم و تأخیر و کم و زیاد کردن برخى عبارات مىزند؛ چه بسا یک یا چند کلمه بر عبارت مىافزاید - نه چندان زیاد - تا معنا به خوبى روشن شود، این گونه ترجمه را ترجمه معنوى نیز مىگویند؛ زیرا بیشتر سعى بر انتقال کامل مفاهیم است نه تطابق لفظى...»(22)
استاد بى آزار شیرازى در تعریف ترجمه آزاد یا خلاصة التفاسیر مىنویسد:
«بعضى از مترجمان با توجه به نامفهوم بودن ترجمههاى پیشین، بر آن شدند که خود را از قید ترجمه «حرفى» و تحت اللفظى رها سازند و به ترجمه معنى و مفهوم قرآن بپردازند و با حفظ معناى اولیه، آن را به زبان دوم بازگو کنند و خلاصه تفاسیر را لا به لاى ترجمه بگنجانند؛ مانند: ترجمه با خلاصة التفاسیر مرحوم یاسرى، ترجمه با خلاصة التفاسیر مرحوم الهى قمشهاى و معانى القرآن استاد محمد باقر بهبودى.
در ترجمههاى آزاد متأسفانه بسیارى از ریزه کارىها و هنرهاى ادبى و مزایاى دیگر قرآن مورد غفلت قرار گرفته است؛ به عنوان نمونه در آیه 36 سوره بقره «فأزلّهما الشیطان عنها»، معنى «عنها» از ترجمه افتاده و چنین ترجمه شده است: «شیطان آدم و حوا را به لغزش افکند.»(23)
آقاى دکتر قلى زاده، در تعریف ترجمه آزاد آورده است:
«این نوع ترجمه، نقطه مقابل ترجمه لفظ به لفظ است. در این روش ترجمه که اغلب مترجمان و اهل نظر آن را بدترین نوع و روش ترجمه مىدانند،(24) انتقال «پیام» نویسنده و نه معانى عبارات و جملات متن در قالب و ساختارهاى زبان مقصد، تنها هدف مترجم است. به عکس آنچه تصور مىکنند حجم متن ترجمه در ترجمههاى آزاد لزوماً بیش از حجم متن مبدأ نیست؛ بلکه بسا کمتر از آن نیز باشد.(25)
5
دیدگاه نگارنده در این نوشتار فراتر از نظریه آیة اللَّه مکارم است و ترجمه تفسیرى (به معناى سوم )ج) ( را نیز شامل مىشود، بر این اساس برخى ویژگىهاى آن عبارت است از:
- تعادل ترجمه معمولاً به طور کامل برقرار نیست.
- واحد ترجمه اغلب بند و سپس جمله است و گاه نیز بین این دو شناور مىباشد.
- انسجام به طور کامل برقرار است و چه بسا انسجام آن به دلیل پایبند و وفادار نبودن مترجم نسبت به متن مبدأ، از انواع دیگر ترجمه بیشتر باشد.
- حذف و اضافه در معنا رخ مىدهد.
- حذف و اضافه لفظى نیز فراوان است.
- زبان ترجمه معیار و بسا شیواتر از انواع دیگر باشد.
6. ترجمه تفسیرى
ترجمه تفسیرى سه تعریف دارد که بر اساس اولین آنها، قسیم انواع دیگر ترجمه است و بر اساس دومین آنها، قسیم انواع دیگر نیست، بلکه در حکم تکملهاى براى آنها و قابل جمع با همه آنهاست، و در مورد تعریف سوم، ترجمه تفسیرى را مىتوان جزئى از ترجمه معنایى دانست.
الف - «مترجم به شرح و بسط مطالب مىپردازد، منتها به زبان دیگر غیر از زبان اصل، مانند تفاسیر فارسى یا دیگر زبانها نسبت به قرآن کریم.»(26)
بر اساس این تعریف، تفسیر نمونه، منهج الصادقین و ترجمه الهى قمشهاى، همه جزو این تعریفاند.
ب - ترجمه تفسیرى در این معنا شامل تفاسیرى چون نمونه، منهج الصادقین و مانند آنها نمىشود، بلکه تنها به ترجمههایى گفته مىشود که مترجم براى بازسازى فضاى آیه در زبان مقصد و انتقال بهتر مفاهیم و نیز ارائه معناى تفسیرى و مانند آن، توضیحهایى را در لابهلاى ترجمه خویش مىآورد. آقاى دکتر بى آزار شیرازى در این باره آورده است:
«... ترجمه متون کهن و کتب مقدس، به ویژه قرآن مجید، داراى زمینههاى خاص عصر خود از نظر لغوى، تاریخى، جغرافیایى، قومى و الهى و معنوى است و لغات و کلمات خاص عصر ما، با آن همه دگرگونى و فاصله زمانى، نمىتواند به تنهایى جایگزین متن اصلى گردد و به طور تحت اللفظى وافى به مقصد باشد و این که ترجمههاى تحت اللفظى را این هم مبهم و نامربوط و گسسته و احیاناً موهون مىبینیم، یکى از دلایل آن همین بیگانگى مفاهیم لغات و واژههاى عصر تکنولوژى حاضر با مفاهیم لغات عصر قرآن است.
بنابراین، لازم است در عین حفظ پیوستگى مطالب و خارج نشدن از ترجمه مفهوم و سبک قرآن، با استفاده از تفاسیر و ارتباط آیات و سایر شرایط ترجمه تفسیرى، و به کارگیرى کلمات مناسب و با در نظر گرفتن مفاهیم واقعى آنها در عصر قرآن و زمینههاى تاریخى آنها و احیاناً با افزودن کلمه یا جمله تفسیرى و توضیحى در قلاّب و پرانتز و دسته بندى و ردیف کردن و تیترگذارى و استفاده از علایم و رموز جدید نگارش و یا توضیح پارهاى از مطالب لازم در پانویس یا مقدمه، فاصله زمانى را جبران کنیم و هر چه بیشتر ترجمه را به متن اصلى قرآن نزدیکتر و براى خوانندگان آشکارتر گردانیم، و بگذاریم خود سخن بگوید، نه اینکه خود به جاى آن سخن بگوییم.» (27)
6
براى مثال ترجمه آیه اول سوره کوثر در ترجمه تفسیرى الهى قمشهاى، چنین آمده است:
«]اى رسول گرامى[ ما تو را کوثر ]عطاى بسیار[ بخشیدیم ]به تو مقام سید انبیا، نام نیکو، کثرت فرزند، نهر کوثر، مقام رحمة للعالمینى، شفاعت کبراى امت، شرح صدر و همّت عالى از لطف خود عطا کردیم.[»
در ترجمه آیة اللَّه مکارم شیرازى آمده است:
«ما به تو کوثر] خیر و برکت فراوان[ عطا کردیم».
ترجمه استاد فولادوند:
«ما تو را چشمه کوثر دادیم.»
ترجمه آیة اللَّه مشکینى:
«به یقین ما تو را کوثر عطا کردیم. ]خیر فراوان، دین قیّم، کتاب باقى، علم بى پایان، نسل باقى روزافزون، علماى امت، حوض کوثر و نهر بهشتى.[
چنان که دیده مىشود، در ترجمههاى یاد شده که همه آنها مصداقهایى از ترجمه معنایى - تفسیرى هستند، توضیح و تفسیر از یک کلمه تا چند سطر آورده شده است، ولى اگر این توضیحها هیئت ترجمه را به سوى تفسیر کشاند، در اطلاق لفظ «ترجمه» بر آن جاى سخن است.
ج - ترجمه تفسیرى در معناى سوم از این قرار است که مترجم برداشتهاى تفسیرى خود را در ترجمه، بدون نشانههاى مشخص کننده (پرانتز یا قلاب)، منتقل مىسازد. ترجمه تفسیرى در این معنا با یکى از معانى ترجمه آزاد پیش گفته، برابر است و ما در این نوشتار، چنین ترجمهاى را «آزاد» مىنامیم؛ مانند:
-... خواستیم تا به جاى او، خدایشان فرزندى بهتر و صالحتر و مهذبتر و نزدیکتر به ارحام پرستى به آن پدر و مادر بخشد. (الهى قمشهاى)
- ما بادها را به دامادى گلها و درختان فرستادیم... (جواهر القرآن)(28)
نقد، بررسى و جمعبندى
مطالعه و بررسى آراى گوناگون درباره شیوهها و انواع ترجمه، و نیز نگاهى به ترجمههاى موجود و مثالهاى ارائه شده از سوى صاحبان آرا، نتایجى را به دست مىدهد که عبارت است از:
الف - هر ترجمهاى هر چند لفظ به لفظ و آزاد، ممکن است براى مخاطبان ویژهاى مفید باشد، و چه بسا از دیگر ترجمهها مفیدتر، ولى سخن در ترجیح نوع و روشى از ترجمه براى مخاطبان عام است؛ مانند ترجمه معنایى - تفسیرى براى عموم مردم.
ب - بسیارى از ترجمههاى موجود، هر یک مشتمل بر انواع ترجمه است؛ چه بسا قسمتى از یک آیه، ترجمهاى لفظ به لفظ داشته باشد و قسمتى تحت اللفظى، وفادار یا آزاد؛ بنابراین، طبقه بندى دقیق ترجمهها اگر ممکن نباشد، دشوارىهاى فراوانى دارد. با این وصف، نمىتوان نقش کار آمد و پى آمدهاى تعیین نوع ترجمه و هدف مدارى کار مترجم را نادیده گرفت؛ به دیگر سخن، اگر مترجم مدار ترجمه مدار ترجمه خویش را بر ترجمه «معنایى» گذاشته باشد، براى مثال، باید ترکیبهاى چون «الذینء امنوا»، «الذین کفروا» و مانند آنها را به «مؤمنان» و «کافران» ترجمه کند؛(29) چرا که خوش توانتر و به زبان معیار نزدیکتر است و اگر مبناى کار مترجم «وفادار» باشد، باید در مثال مذکور به ترجمه لفظ به لفظ روى آورد «آنان که ایمان آوردند» و «آنان که کفر ورزیدند» و مانند آنها.
7
ج - ترجمههایى را که همراه برداشتهاى تفسیرى ارائه مىشوند، بدون این که اصل ترجمه از تفسیر جدا شود، جزو ترجمههاى معنایى قرار مىدهیم و نه ترجمههاى تفسیرى؛ براى مثال ترجمه «.. تهمت و افترایى پیش دست و پاى خود نیاورند...»(30) که بر گرفته از نوعى تفسیر است، جزو ترجمه معنایى است و نه ترجمه تفسیرى، هر چند بتوان این نوع ترجمهها را در حوزه ترجمههاى معنایى، از ترجمههاى صِرف جدا کرد.
د - جایگزینى و برگردان عبارتهاى کنایى، تشبیهها و... ترجمه را از معنایى به آزاد خارج نمىکند.
ه - مرز دقیق ترجمه وفادار و معنایى: پرسشى را که درباره این دو نوع ترجمه، مىتوان مطرح کرد، این است که این دو نوع ترجمه چه رابطهاى با هم دارند؟
ترجمه وفادار به دنبال انتقال پیام و مفهوم اصلى به زبان مقصد است و مانند ترجمه معنایى، به ساختارها و الگوهاى بیانى زبان مقصد پایبند است، ولى از آن جا که در این نوع ترجمه، وفادارى به ساختارهاى بیانى زبان مبدأ تا حد امکان حفظ مىشود، پایبندى به ساختارهاى زبان مقصد دچار نوسان مىگردد.
توضیح این که: پایبندى مترجم به متن اصلى در ترجمه وفادار، گاه او را ناگزیر مىکند از وفادارى خویش به ساختارها و الگوهاى بیانى زبان مقصد بکاهد و این مىتواند مرز جدایى ترجمههاى وفادار و معنایى باشد؛ بنابراین، اگر مترجم در ترجمه وفادار، افزون بر پایبندى خویش به ساختارهاى زبان مبدأ، ساختارها و الگوهاى بیانى زبان مقصد را به سان ترجمه معنایى رعایت کند، نمونه برترى از ترجمه معنایى به شمار مىرود و اگر از وفادارى خویش به الگوهاى بیانى زبان مقصد بکاهد، از دامنه ترجمه حضایى خارج مىشود؛ براى مثال، در ترجمه «لم تقولون مالا تفعلون» اگر به جاى «ما» «چیزى» قرارداده شود، ترجمه وفادار - معنایى است، ولى اگر «سخنى» قرار گیرد، معنایى است:
- چرا چیزى مىگویید که انجام نمىدهید.
- چرا سخنى مىگویید که انجام نمىدهید.
توضیح بیشتر در بند «و» آمده است.
و - آیا ترجمه وفادار بهترین نوع ترجمه است، آقاى دکتر قلى زاده در این باره مىنویسد:
«باید گفت که مطلوبترین و دقیقترین روش براى ترجمه، همین روش است و اگر این نوع یا روش ترجمه در نهایت دقت و شیوایى، صورت گیرد، آرمانىترین روش ترجمه خواهد بود».(31)
این سخن، اگر ساختارهاى متناسب زبان مقصد در آن به سان ترجمه معنایى، رعایت شود، به قطع پذیرفتنى است، ولى اگر از وفادارى و عنایت به ساختارهاى زبان مقصد، به دلیل توجه به ساختارهاى زبان مبدأ، بکاهد، نمىتوان آن را بهترین ترجمه به شمار آورد. شیوایى و خوش خوانى یکى از مهمترین ویژگىهاى قرآن کریم است؛ قرآن به زبان عامه مردم سخن گفته و از زبان گروههاى خاص پیروى نکرده است و انتقال این ویژگى به زبان مقصد و بازسازى فضاى متن، خود از اصول ترجمه است؛ بنابراین، شیوایى، روان بودن و عامه فهم بودن را باید به سان دیگر ملاکها، در انتخاب برترین نوع ترجمه، لحاظ کرد.
بنابراین، شیوایى، روان بودن و عامه فهم بودن را باید به سان دیگر ملاکها، در انتخاب برترین نوع ترجمه، لحاظ کرد.
8
آقاى قلى زاده در توصیف ترجمه معنایى آورده است:
«عموم مترجمان، پیرو و طرفدار این شیوه ترجمهاند از آن جهت که هدف اساسى در این روش ترجمه تنها انتقال دادن معنا، محتوا و پیام متن مبدأ و نیز روان بودن و عامه فهم بودن متن مقصد مىباشد».(32)
ایشان در ادامه، چهار مثال را ذکر مىکنند و یک مورد را به وفادار توصیف مىنمایند که عبارت است از: «... و ما اللَّه بغافِلٍ عمّا تعملون؛ (بقره 85)
- و خدا از آنچه مىکنید، غافل نیست» (خرمشاهى ]و فولادوند[)
- ]... و خداوند از آنچه انجام مىدهید، غافل نیست. (مکارم)[
ترجمه وفادار (پیشنهادى)... و خداوند «هرگز» از آنچه مىکنید، غافل نیست.»(33)
شایان ذکر است که در ترجمه معنایى، زمانى انتقال معنا به معنا وافى و صحیح است که اگر - براى مثال - مفهوم همراه با تأکید بیان شده باشد، این تأکید به گونهاى متناسب با ساختار زبان مقصد منتقل شود ور نه، اساساً نمىتوان چنین ترجمهاى را معنایى دانست، بله؛ اگر در عین انتقال معنا همراه با تأکید و بازسازى فضا در زبان مقصد، تناسب با ساختار ادبى مبدأ نیز همراه باشد، درجه برترى از ترجمه را داراست و ما آن را با نام «وفادار» مىستاییم.
اینک، در چند ترجمه یاد شده ترجمههاى آقایان: مکارم، فولادوند و خرمشاهى از آن جهت که تأکید را منتقل نکردهاند - در حالى که انتقال آن با ساختار ادبى فارسى تناسب دارد - کامل نیست و ترجمه پیشنهادى از این جهت کاملتر است، ولى قید تأکید «هرگز» بهتر است پیش از «غافل» قرار گیرد؛ ترجمه پیشنهادى چنین است:
«و خدا از آنچه مىکنید ]یا انجام مىدهید[، هرگز غافل نیست.»
«خدا» و «خداوند»، هر دو به یک معنا به کار مىرود، ولى در معناى «خداوند» به دلیل «وند» (پسوند مالکیت و نسبت، مانند فولادوند و کمالوند) به نوعى معناى مالکیت خوابیده که آیه بدان نپرداخته است؛ بنابراین، ترجمه به «خدا» از نظر ساختارى و معنایى وفادارتر است.
از سوى دیگر، فعل «مىکنید» از دو جهت بر «انجام مىدهید» و «انجام مىدهید» از یک جهت بر «مىکنید» ترجیح دارد. فعل «مىکنید» بسیط است و از این رو با گزیده گویى متناسب و نیز به زبان اصیل نزدیکتر مىباشد و فعل مرکب «انجام مىدهید» به ذوق مردم روزگار ما خوشتر و به زبان معیار نزدیکتر است.
ز - زبان معیار
یکى از مسائل مهم در شناخت بهترین ترجمه، شناخت صحیح زبان معیار است. بیشتر قرآن پژوهان و مترجمان قرآن، و چه بسا همه آنان در این که ترجمه باید به زبان معیار باشد، اتفاق نظر دارند.(34) آنچه مهم است،
شناخت صحیح زبان معیار است.(35)
زبان معیار امرى کاملاً شناخته شده نیست و کارشناسان نتوانستهاند بر تعریفى مشخص از آن هم صدا شوند و شاید دلیل عمده آن تغییر و تحول دائمى و شناور بودن آن باشد؛ با این حال، برخى کارشناسان ملاکهایى براى تشخیص آن ارائه کردهاند که مهمترین آنها به قرار زیر است:
- خالى بودن متن از عناصر زبانى متروک و منسوخ یا مهجور؛
9
- پرهیز از گرده بردارى؛
- پرهیز از به کارگیرى عناصر و ساختارهاى مخصوص شعر و یا عناصر زبان صنفى؛
- نزدیک بودن به زبان جارى و متداول و همراه بودن با آن؛ و...
بر اساس ویژگىهاى زبان معیار، جملههایى مانند: «پیشترین نگاشتهاى که...» به جاى «قدیمىترین نوشتهاى که...» و «بایستههاى پژوهیده دانشوران...» به جاى «تحقیقات ضرورى انجام شده محققان...» هر چند به نظر خوشتر مىآید، ولى کمى از زبان معیار فاصله دارد و یا اساساً جزو آن نیست. استاد خرمشاهى در توصیف زبان معیار مىگوید:
«نثر معیار، تعریفهاى متعددى دارد. بعضى از صاحب نظران هم بر آنند که چنین نثرى نداریم؛ اما به برداشت من، نثر معیار مفهوم و مصداق دارد و مراد از آن نثرى است که خوشخوان، بى عیب یا کم عیب و قابل پیروى و آموزشى است و سزاوار است که اکثریت تحصیل کردگان و اهل قلم به آن شیوه بنویسند و مىنویسند. نثرى که ساده، اما نه سطحى، آسان یاب، دقیق، سنجیده، وافى به مقصود، بدون حشو و زواید و اطناب و ایجاز مفرط، بدون شاعرانه شدن و شعار دادن، بدون «سبک» و حتى المقدور بدون هیجان، بدون آب و انشا و قلمگردانىهاى اضافى و بدون ریخت و پاش است.»(36)
اگر این تعریف را بپذیریم، بسیارى از نثرهاى مشمول عنوان «معیار» از رده خارج مىشوند که گویا ایشان، چنین مقصودى ندارند. در این میان، اساسىترین کار، تشخیص ملاک زبان معیار است که به نظر دست یابى به آن دشوار مىنماید، هر چند روزنامهها و مجلات و نویسندگان و گویندگان فرهنگى با ادبیاتى معمول و غالبى، مىتوانند از بهترین ملاکهاى تشخیص به شمار آیند. اینک، نمونهاى از ترجمه به زبان غیر معیار را رد ترجمههاى متأخر، مىیابیم. خطاب «یا بُنَىَّ» (لقمان 16) در ترجمهها چنین آمده است:
- مکارم: «پسرم!» (معنایى)
- قمشهاى: «اى فرزندم» (آزاد)
- خرمشاهى: «فرزندم!» (آزاد)
- مشکینى: «اى پسر عزیزم!» (معنایى - تفسیرى)
- صفارزاده: «اى فرزند!» (آزاد)
- کرمى: «هان اى پسرکم!» (معنایى)
- مجتبوى، امامى، فولادوند و سراج: «اى پسرک من!» (معنایى)
- پیشنهادى: «اى پسرم!» (وفادار)
در ترجمههاى یاد شده، شاید بهترین ترجمه از آن آیة اللَّه مکارم و آیة اللَّه مشکینى باشد و ترجمه خانم صفارزاده از مهربانى پدرانه خالى است. تصغیر «پسرک» در زبان معیار کاربرد ندارد و افزون بر آن، بر دو معناى تحبیب و تحقیر مشتمل است که این خود کژتابى آن را سبب مىشود.
ح - واحد ترجمه: چنانکه گذشت، «واحد ترجمه» در هر نوع از انواع ترجمه، تکواژ، واژه، گروه، جمله واره و جمله و گاه چند جمله و یک بند است.(37) (مورد اخیر بیشتر در متون ادبى به کار مىرود و شاید در قرآن نتوان نمونهاى براى آن یافت). در یک ترجمه موفق، واحد ترجمه به انگیزه و هدف مترجم از ترجمه و متن مورد ترجمه باز مىگردد. آقاى محمود حدادى در این باره مىنویسد:
پیش از هر گونه اقدام مشخص در راه تعیین واحد ترجمه، باید متن را در کلیت آن در نظر گرفت و یکپارچگى را به دست آورد. منتها چیزى منزوى و «به خود» نیستند، بلکه هر متنى در پیوند با جهان عینى، زاییده شرایط ویژه خویش است و بستر زمانى و مکانى خاص خود را دارد، از این رو و براى مشخص سازى و به دست آوردن یکپارچگى آن مىتوان یک سلسله پرسشهایى کرد؛ مانند آن که:
10
- متن را چه کسى نوشته است و براى چه کسى؟
- به چه هنگام و چه انگیزهاى؟
- چگونه نوشسته است و به قصد چه تأثیرى؟
... این یکپارچگى را مترجم هیچ گاه نباید از نظر دور بدارد، هر چند روش کار ترجمه، او را ناگزیر مىسازد متن را به بند، جمله، یا حتى تک واژه بخش و تجزیه کند.»(38)
متن اصلى مىتواند ساده، علمى، ادبى، مقدس و... باشد؛ طبیعى است که مترجم توانا، واحدهاى گوناگونى را متناسب با آن انتخاب مىکند؛ براى متن ساده و غیر علمى مىتواند گروه، جمله واره و جمله را واحد قرار دهد و براى متنهاى علمى، واحدهاى کوچکتر مانند واژه مناسبتر و پسندیدهتر است و براى متون دقیق و مقدس، مانند قرآن کریم، کوچکترین واحد سرآغاز کار است که اگر متن اقتضا کند، به واحدهاى بزرگتر ارتقا مىیابد.
مترجم بسته به این که براى چه مخاطبى و به چه هدفى ترجمه مىکند، مىتواند واحد ترجمه را انتخاب کند. از سوى دیگر، گاه متن اصلى اختیار را از کف مترجِم گرفته او را به دنبال خود مىکشد و آن، جایى است که ساختار زبانى زبان مقصد، توان برابرى و همراهى با زبان مبدأ را نداشته باشد. در این جاست که مترجم به ناچار در واحد ترجمه تا آن جا توسعه مىدهد که بتواند پیام محتواى زبان مبدأ را به زبان مقصد به درستى و به تمامى منتقل کنداً در نتیجه واحد ترجمه همواره یکسان در نظر گرفته نمىشود، و از تکواژ تا جمله و بند متغیر است،(39) ولى مترجم مىتواند پایه ار خود را بر یک واحد مشخص قرار دهد و تغییرها را بر حسب ضرورت در کار گیرد.
چند مثال
چنان که گذشت، مترجم متون مقدس، گاه ناگزیر است از واحد کوچکتر به واحد بزرگتر روى آورد و این در صورتى است که معادل در ساختار نحوى زبان مقصد، بر پایه واحد کوچکتر به دست نیاید. شواهد این رخداد کم نیست که به چند نمونه اشاره مىشود:
1. «بعض... بعض»: اصطلاحى است در قالب یک گروه یا عبارت. این عبارت در آیات فراوانى آمده و مقصود از آن «همدیگر» یا «یکدیگر» است. اگر مترجم براى ترجمه عبارت «بعض... بعض» از واحدهاى کوچکتر از گروه، استفاده کند، ترجمهاى دشوار و گاه گنگ به دست مىدهد؛ مثال: «لا تَجْعَلوا دُعاءَ الرَّسُولَ بَیْنَکُم کَدعاءِ بَعْضکم بَعْضاً» نور 63
- خطاب کردن پیامبر را در میان خود، مانند خطاب کردن بعضى از خودتان به بعضى ]دیگر[ قرار مدهید... (فولادوند)
- صدا کردن پیامبر را در میان خود، مانند صدا کردن یکیدگر قرار ندهید...(مکارم)
- خواندن پیامبر را در میان خودتان، همانند خواندن همیدگر مشمارید (خرمشاهى)
- ندا دادن پیامبر را در میان ]جامعه[ خویش بسان ندا دادن یکدیگر قرار ندهید ]که به طور عادى همدیگر را ندا مىدهید[.... (مشکینى)
- وقتى که پیامبر را صدا مىزنید، این طور خودمانى نباشد که گویى یکى از افراد خودتان را صدا مىزنید، بلکه احترام خاصى باید رعایت شود. (صفارزاده)
نقد و بررسى:
11
از بین ترجمههاى یاد شده، ترجمههاى آقایان: مکارم، خرمشاهى، کرمى و صفارزاده، در ترجمه عبارت «بعض... بعض» موفقتر است. افزون بر نکته یاد شده، در ترجمههاى مذکور، نکات مهم دیگرى نیز وجود دارد که لازم است بدانها اشاره شود:
الف- براى آیه مورد بحث، تفسیرهاى گوناگونى از سوى مفسران ارائه شده است که مترجم باید با توجه به تفسیر مورد تأیید مورد تأیید خویش، ترجمه را به روشنى ارائه کند؛ ولى چهار ترجمه اول (فولادوند، مکارم، خرمشاهى و کرمى) کژتاب است؛ یعنى به روشنى مشخص نیست که پیامبرصلى الله علیه وآله مردم را صدا مىزند یا مردم او را؟ یعنى بر اساس این ترجمه، هر دو تفسیر ممکن است به ذهن خواننده برسد. ترجمه آزاد خانم صفارزاده - در این مورد - روشنترین ترجمه و ترجمه آیة اللَّه مشکینى با عبارتى توضیحى، از دام کژتابى رهیده است.
ب - ترجمه «لا تجعلوا» با تفسیر اول (پیامبر دعوت کند) به «نگیرید»، «مشمارید»، «نپندارید» و مانند آنها از ترجمه آن به «قرار ندهید» مناسبتر و زنجیره همنشینى برقرار است،(40) و ترجمه آن به «قرار ندهید» بر اساس تفسیر دوم (مردم پیامبرصلى الله علیه وآله را ندا دهند) اشکالى ندارد.
ج - عبارت «بعض... بعض» گاه با حروف «مِن»، «ل»، «الى» و «على» آمده است (یکدیگر، با یکدیگر، براى هم یا براى یکدیگر، از یکدیگر، بر یکدیگر و...)
«... بعضکم بعضاً»(41)؛ «.. بعضهم لبعض...»؛(42) «...بعضها من بعض...»(43)؛ «... بعضه على بعض...»(44)؛ «بعضهم الى بعض...»(45)
2. «ما ادریک»: عبارت «ما ادریک» و «ما یدریک» بیش از پانزده بار در قرآن به کار رفته است. این عبارت قرآنى را به دو گونه مىتوان ترجمه کرد؛ براى مثال آیه «و ما ادریک ما لیلة القدر» را مىتوان به شکلهاى زیر ترجمه کرد:
- و چه آگاه کرد تو را چیست شب قدر؟! (لفظ به لفظ)
- و از شب قدر چه آگاهت کرد. (تحت اللفظى، فولادوند)
- و تو چه مىدانى شب قدر چیست؟! (معنایى، مکارم)
در بین ترجمههاى یاد شده، ترجمه با واحد گروه مناسب است؛ زیرا «ما ادریک» اصطلاحى است براى بیان عظمت و دوررس بودن از فهم مخاطب و این مطلبى است که لغت شناسان و قرآن پژوهان بدان تصریح کردهاند.(46)
12
پی نوشتها:
1 - تفسیر و مفسران، ص 115.
2 - مشکلات ساختارى ترجمه قرآن کریم، ص 20 به نقل از
M.L. larson; meaning-Based Translation: A Guide ot cross - Language Equivalence; university press of American, Inc, 1984. p.15.
3 - ر.ک: تفسیر مفسران، ج 1، ص 113 و 114.
4 - همان، ص 114.
5 - همان، ص 115.
6 - قرآن ناطق، ص 246.
7 - قرآن ناطق، ص 230 و 231.
8 - ترجمه ارتباطى خواننده محور است و ترجمه روان را که با خواننده ارتباطى استوار برقرار مىکند بر ترجمه معنایى که از زبان مبدأ فاصله چندانى نمىگیرد و به دیگر سخن بوى ترجمه مىدهد، ترجیح مىدهد. براى آگاهى بیشتر ر.ک: دربارهى ترجمه، ص 53-50.
9 - مشکلات ساختارى ترجمه قرآن کریم، ص 1، به نقل از:
P. NewMark: A Textbook of Translation; U.K. PrenTice Hall.a First edition, 1988, PP. 46-49.
10 - قرآن ناطق، ص 255 251 249.
11 - قرآن ناطق، 241-233.
12 - ترجمه ابوالقاسم پاینده، یادداشت مترجم؛ قرآن ناطق، ص 239.
13 - مشکلات ساختارى ترجمههاى قرآن کریم، ص 22.
14 - منظور از تعادل ترجمه، همسانى تأثیر متن مبدأ و متن مقصد بر خوانندگان است.
15 - به باور برخى محققان، درصد این نوع ترجمه در ترجمههاى یاد شده، بین 70 تا 90
است. (ر.ک: همان، ص 23-22).
16 - سوره ص، 43.
17 - ر. ک: قرآن ناطق، ص 241 و 242؛ ترجمه آیة اللَّه مکارم شیرازى، یادداشت مترجم؛ تفسیر و مفسران، ج 1،
ص 113.
18 - قرآن ناطق، ص 247؛ به نقل از نسخه بادلیان، نوشته به سال 947 ه.
19 - مشکلات ساختارى ترجمه قرآن کریم، ص 25، به نقل از:
P. newmark: A Textbook of Translation; Ibid; p.64.
20 - تفسیر نمونه، ج 24، ص 46.
21 - بر بال قلم، ص 299 و 300.
22 - تفسیر و مفسران، ج 1، ص 114.
23 - قرآن ناطق، ص 263-261.
24 - ارزش گزارى نوع ترجمه نسبى است و به مخاطب و موضوع متن مورد ترجمه بستگى دارد.
25 - مشکلات ساختارى ترجمه قرآن کریم، ص 28.
26 - تفسیر و مفسران، ص 115.
27 - قرآن ناطق، ص 267.
28 - ترجمه مهدى الهى قمشهاى، ویرایش حسین استاد ولى.
29 - درباره ترجمه، مقاله «مسائل ترجمه»، ابوالحسن نجفى، ص 14-13.
30 - البته به شرطى که این و را از نظر معنا یکسان تلقى کنیم. 31 - ممتحنه 12.
32 - مشکلات ساختارى ترجمه قرآن کریم، ص 25.
33 - همان، ص 26.
34 - همان، ص 28.
35 - قرآن کریم به زبان معیار عرب جاهلى، نازل شده است: «ما ارسلنا من رسول الاّ بلسانِ قومه» (ابراهیم، 4) و «تلک آیات الکتاب المبین» (یوسف، 1) و...؛ بنابراین، ترجمه آن هم باید به زبان معیار باشد؛ ولى زبان معیار نیز میتواند زیبا یا نا زیبا باشد. قرآن نهایت زیبایى را در زبان معیار به کار گرفته است؛ از بیان شاعرانه، نمک سجع و فاصله و وزن و... ولى هیچ یک نثر قرآن را از معیار خارج نکرده است. بین نثر معیار با سبک تفاوت است. قرآن سبکى نو و بدیع دارد که تا آن زمان سابقه نداشت، ولى زبان آن معیار بود؛ یعنى مخاطبان آن، آن را مىفهمیدند و به راحتى با آن انس مىگرفتند. آقاى خرمشاهى در رد نظریه آقاى هوشنگ گلشیرى که در نقد خود بر ترجمه آقاى خرمشاهى، زبان معیار را نامناسب دانسته و پیشنهادهایى داده به بیان اجمالى از زبان معیار پرداخته است. (بینات، شماره 12، ص 63-56).
13
36 - ر.ک: احمد سمیعى، نگارش و ویرایش، ص 52-48.
37 - سیرى بى سلوک، ص 554.
38 - براى آگاهى بیشتر ر.ک: مشکلات ساختارى ترجمه قرآن کریم، ص 143-140؛ مقدمات زبانشناسى، ص 140-131.
39 - مبانى ترجمه، ص 74 و 75.
40 - براى آگاهى بیشتر ر.ک: مشکلات ساختارى ترجمه قرآن کریم، ص 144 و 145.
41 - ر. ک: همان، ص 151.
42 - نور، 63.
43 - اسراء، 88.
44 - آل عمران، 34. 45 - انفال 37.
46 - بقره، 76.
47 - اقرب الموارد: «و ما ادریک و ما یُدریک» اى: ما تدرى...» ر.ک: کلمه «درأه»؛ قاموس قرآن، ماده «درى» آقاى دکتر على محمد مؤذَّنى در مجله میراث جاویدان (شماره 18، تابستان 1376)؛ مقالهاى با عنوان (ما ادریک) در قرآن مجید» ارائه کرده است که مراجعه به آن در این باره مفید است.
منابع و مآخذ
- اقرب الموارد فى فُصَح العربیة الشوارد، سعید الخورى الشرتونى اللبنانى، دارالاسوة للطباعة و النشر، ط الاولى، 1374 ش.
- القرآن الکریم، ترجمه جلال الدین فارسى، انجام کتاب، چ اول، تهران، 1369 ش.
- القرآن کریم، ترجمه على مشکینى، الهادى، چ اول، قم، 1380 ش.
- القرآن کریم، ترجمه مهدى الهى قمشهاى، ویرایش حسین استاد ولى، دارالکتب الاسلامیة، ج اول، تهران، 1377 ش.
- القرآن کریم، سید جلال الدین مجتبوى، انتشارات حکمت، ج اول، تهران 1371 ش.
- القرآن کریم، محمود یاسرى، انتشارات اسلامیة، ج اول، تهران 1372 ش.
- بر بال قلم (چهل درس در قلمرو ادبیات پارسى و آیین نگارش)، سید ابوالقاسم حسینى (ژرفا)، انتشارات ظفر، ج دوم، قم، 1380 ش.
- بینات (فصلنامه مؤسسه معارف اسلامى امام رضاعلیه السلام)، شماره 12، زمستان 1375، مقاله «نثر معیار در ترجمه قرآن کریم»، بهاء الدین خرمشاهى.
- ترجمه تفسیر مجمع البیان، ابوعلى طبرسى، ترجمه آیات، تحقیق و نگارش: على کرمى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ج اول، تهران 1380 ش.
- تفسیر نمونه، آیة اللَّه مکارم شیرازى و دیگران، دارالکتب الاسلامیة، ج 30، تهران، 1380 ش.
- تفسیر و مفسران، ج 1، محمد هادى معرفت، ترجمه على خیاط، مؤسسه فرهنگى التمهید، ج اول، قم 1380 ش.
- جواهر القرآن، محمد غزالى یا ابوحفض نجم الدین عمر، به کوشش سید حسین خدیوجم، بنیاد علوم اسلامى، تهران، 1360، به نقل از: درباره قرآن (برگزیده مقالههاى نشر دانش 3) زیر نظر نصراللَّه پورجوادى، مرکز نشر دانشگاهى تهران، 1365.
- درباره ترجمه (برگزیده مقالههاى نشر دانش (3))، زیر نظر نصراللَّه پور جوادى، انتشارات مرکز نشر دانشگاهى، ج دوم، تهران، 1366 ش.
- در خاطره شط، بهاء الدین خرمشاهى، سازمان انتشارات جاویدان، تهران، 1376 ش.
- دستور زبان فارسى (1)، تقى وحیدیان کامیار با همکارى غلامرضا عمرانى، سمت ج سوم، تهران، 1381.
- ساخت زبان فارسى، احمد ابو محبوب، نشر میترا، ج دوم، تهران، 1381 ش.
14
- سیر بى سلوک، بهاء الدین خرمشاهى، انتشارات معین، ج اول، تهران، 1370 ش.
- قاموس قرآن، سید على اکبر قُرَشى، درالکتب الاسلامیة، چاپ هفتم، تهران، 1375 ش.
- قرآن حکیم، ترجمه طاهره صفارزاده، مؤسسه فرهنگى جهان رایانه کوثر، ج دوم، تهران، 1380 ش.
- قرآن کریم، ترجمه ابوالفتوح رازى، به کوشش محمد مهیار، مطبوعات دینى، ج اول، قم، 1380 ش.
- قرآن کریم، توضیحات و واژه نامه، ترجمه بهاء الدین خرمشاهى، انتشارات جامى و نیلوفر، ج اول، تهران، 1374 ش.
نظر شما