چرا اسناد هفتاد ساله هنوز سند محرمانه تلقی می شود؟
آرشیو، حافظه ملی هر کشور است و سازمانهای آرشیوی علاوه بر وظایف اجرایی، دارای رسالت فرهنگی و پژوهشی نیز هستند. امروزه اسناد بسیاری را می توان یافت که همچنان در سازمانهای مختلف به بهانه محرمانه بودن نگهداری می شوند و امکان ارایه آنها وجود ندارد. چرایی این مسأله را باید از کسانی پرسید که حاضر نیستند این سرمایه های ارزشمند را در اختیار مؤسسات پژوهشی قرار دهند.
عباس سلیمی نمین؛ مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران از جمله افرادی است که انتقادهایی جدی را به این موضوع دارد. گفتگوی ما با وی در همین خصوص است که تقدیم حضورتان می گردد:
* مسؤول انتشار اسناد و مدارک در کشور ما چه ارگان و نهادی است؟
** مرکز اسناد ملی مسؤولیت جمع آوری اسناد را بر عهده دارد. در حال حاضر حجم اسنادی که به کتابخانه ملی و مرکز اسناد منتقل شده آنقدر زیاد است که باید مدتها زمان سپری شود تا همان اسناد اسکن شده و در اختیار محققان قرار گیرد بنابر این کتابخانه ملی انگیزه چندانی برای تلاش در راستای دریافت اسناد ندارد و ضمن آنکه قدرت لازم را نیز برای این کار و برخورد با مراکز مختلف مثل ارتش و قوه قضائیه ندارد تا ضامن اجرایی این مسأله باشد. بنابراین ما با مشکل جدی در کشور مواجهیم و آن موضوع نگاه ما به اسناد به عنوان سرمایه ملی است. اگر اسناد را از این منظر مورد توجه قرار دهیم امکان بهره مندی جامعه نیز از آن افزایش خواهد یافت، اما متأسفانه هنوز چنین نگاه و اراده ای شکل نگرفته است.
با چنین وضعیتی چگونه می توانیم تاریخ را برای ملت خود روشن کنیم آیا غیر از این است که سرمایه موجود را در جامعه برای روشن شدن افکار عمومی به کار بگیریم و سپس به سراغ اسناد سایر کشورها برویم و آنها را ترجمه کرده و در اختیار افکار عمومی خود قرار دهیم. اسناد ملی را در انبارها نگهداری می کند و این اسناد به شکل نامناسبی در گونی ها تلنبار شده است. در حالی که خود بر روی این سرمایه بسیار ارزشمند نشسته ایم برخی از مراکز قراردادهای بسیار کلانی را با سایر کشورها منعقد کرده و این اسناد را از سایر کشورها خریداری می کنند. من این مسأله را که مثلاً اسناد انگلیس و یا روسیه را خریداری کنم تخطئه نمی کنم و اتفاقاً کار بسیار پسندیده ای است اما به شرط آنکه از اسناد خود بهره برداری لازم را به عمل آورده باشیم و آن وقت استفاده از اسنادی که در داخل کشور تولید شده است را بر خرید خارجی اسناد مقدم بدانیم.
اسناد متعلق به هفتاد سال قبل هنوز در وزارت خارجه به عنوان سند محرمانه تلقی می شود و هرگز در اختیار محققان قرار نگرفته است. با این وضعیت بعید می دانم که در آینده نزدیک نیز امکان دسترسی به این اسناد حتی برای محققان شناخته شده کشور فراهم شود. این فاجعه است؛ فاجعه ای که شاید آحاد جامعه این معنا را درک نکنند اما لازم است شخصیتهای فرهنگی، مسؤولان و دست اندرکاران فرهنگی که این موضوع را به خوبی درک می کنند فکری بیندیشند. اصلاً چرا این اسناد را باید در ارتش نگهداری کنیم. ارتش می تواند ادعا کند این اسناد را 30 سال نگهداری می کند و پس از آن تنها تعدادی از اسناد که هنوز می تواند جنبه محرمانه بودن را داشته باشد نگاه داشته و بقیه را در اختیار محققان قرار دهد اما اصلاً این گونه نیست. در حالی که خاندان پهلوی خیانت های بزرگی را از طریق ارتش در کشور ما اعمال کرده اند این اسناد می تواند عملکرد بیگانگان و دست نشاندگان بیگانه را در ایران روشن کند. مثلاً در دوران پهلوی و در قرارداد ننگین سعدآباد دشت «نامی» به مساحت 5 هزار کیلومتر مربع به افغانستان، ارتفاعات آرارات کوچک و بزرگ را به ترکیه و شط العرب را به عراق بذل و بخشش کردند.
اگر این پرونده ها برای ملت ایران بازگشایی و ارایه شود مردم بیش از پیش به ماهیت رژیم پهلوی پی خواهند برد. چرا نباید در این زمینه به فکر بیفتیم و همچنان اجازه می دهیم سازمانها تصور کنند مالک مطلق اسناد هستند و می توانند به اراده خود مردم را از دسترسی به این اسناد محروم کنند. در بسیاری از کشورها اگر وزارتخانه و یا سازمانی از این مسأله تخطی کند مجازات می شود، اما در اینجا نه تنها مجازاتی وجود ندارد بلکه موجب مباهات وزارتخانه های ماست که تعداد زیادی سند را در اختیار دارند و خود را مالک آن اسناد می دانند.
* مگر قانون مدونی برای ثبت و ضبط اسناد در اختیار نداریم؟
** ظاهراً قانونی در این خصوص وجود دارد اما تنها مرکز اسناد ملی ایران به عنوان حافظ این اسناد شناخته می شود. در طول این 30 سال هیچگونه ادعای دعوایی علیه وزارت خارجه صورت نگرفته است. آیا شما شنیده اید که مرکزی بگوید وزارت خارجه حاضر نیست به قانون تن دهد. حتی قانونی که به آن اشاره کردم قانونی بسیار ناقص و غیرعملی است و صرفاً ادعایی است که عده ای بگویند قانونی در این زمینه وجود دارد.
شما کافی است به وزارت خارجه مراجعه کنید و بگویید می خواهید از اسناد محرمانه دوران رضاخان استفاده کنید. خارج کردن اسناد از قید «محرمانه» باید قاعده و روال خاصی داشته باشد. باید برای این منظور شورایی در داخل سازمان و شورایی در کل کشور و شورایی نیز در تمام وزارتخانه ها و سازمانهایی که اسناد را تولید می کنند شکل بگیرد تا اسناد را پس از 30 سال مطالعه کرده و اسناد قابل انتشار و غیرقابل انتشار را اعلام کنند. مشکل ما این است که روال آزادسازی اسناد تعریف شده نیست در حالی که این اسناد سرمایه است و شما اگر ارزش بالای مادی آن را کنار بگذارید، ارزش بالای معنوی آن به هیچ عنوان با ارقام مادی قابل ارزیابی نیست.
اگر یک سیاستمدار تصمیم ساز را تغذیه علمی و فکری نکنید تا تحت تأثیر اندیشه غرب قرار بگیرد می توانید بگویید یک میلیارد یا صد میلیارد تومان از دست داده اید. اسناد می تواند دیدگاههای شخصیتهای فرهنگی ما را براساس واقعیات حفظ کند. آیا یکی از دلایلی که باعث می شود نگاه برخی از شخصیتهای تأثیرگذار ما به غرب مثبت شود آن نیست که اسناد جنایات غرب در ایران را منتشر نکرده ایم؟
* برای تشکیل شورا و یا نهاد اجرایی که شما به آن اشاره کردید چه ارگانی باید آستین بالا بزند؟
** قطعاً باید مجلس شورای اسلامی قانونی را برای تشکیل چنین شورایی تصویب کند و سپس ضامن اجرایی برای آن پیش بینی شود تا تمامی سازمانها تسلیم این ضمانت اجرایی شوند. در حال حاضر نه آن نهاد اجرایی وجود دارد و نه آن ضمانت اجرایی برای آن.
* در حال حاضر چند روش برای خرید اسناد وجود دارد؟
** فعلاً دو روش برای خرید اسناد وجود دارد نخست آنکه محققی را در خارج کشور به خدمت می گیرید و به صورت ساعتی و سندی به وی پول می دهید و او به مرکز اسناد کشور مورد نظر رفته و اسناد ارزشمند مربوط به ایران را کپی کرده و به ایران ارسال می کند و یا ما خود مستقیماً با سازمان اسناد آن کشور قرارداد بسته و می خواهیم آن اسناد توسط آنها کپی شده و در اختیار ما قرار گیرد.
بنابراین خرید اسناد کار مذمومی نیست اما باید بدانیم وقتی اسناد خود را ارایه نمی کنیم در خصوص مسایل مربوط به ایران سیاست تبلیغاتی آن کشورها کاملاً جهت گیرانه خواهد بود و تأثیر سیاستگذاری آنها در مورد اسناد در ایران فزونی خواهد یافت چرا که آنها بر اساس این سیاستگذاری ها برخی از اسناد را ارایه نمی دهند این گروه اسنادی است که ملت ایران با مرور آنها نسبت به جنایات و خیانت های آنها آگاهی خواهد یافت و یا سرسپردگان آنها را در کشور خواهد شناخت و ماهیت آنها را به دیگران خواهد شناساند. امروز آمریکایی ها تلاش می کنند اسناد مربوط به کودتای 28 مرداد را منتشر نکنند، چرا که می دانند با انتشار این اسناد سرسپردگان به آنها شناسایی خواهند شد. ما نیز اسنادی در اختیار داریم که می تواند هویت ایادی آنها را فاش کند پس چرا تعلل می کنیم؟ این موضوعی است که باید به آن تأمل کرد در غیر این صورت هم کشورهای سلطه گر در ایران از کار حساب شده خود در مورد اسناد بهترین بهره برداری را می کنند و هم در روند تحقیق در ایران تأثیرگذاری خواهند کرد.
* در نگاهی بدبینانه به خودمان نمی توانیم همانطور که از خدشه اسناد توسط قدرتهای سلطه گر صحبت می کنیم می توان از این موضوع توسط سازمانهایی که این اسناد را در داخل کشور در اختیار دارند نیز صحبت به میان آورد؟
** ببینید، امکان مخدوش کردن اسناد وجود ندارد اما سازمانهای مربوطه می توانند برخی از اسناد را غربال کنند یعنی برخی از اسناد موجود را ارایه نکنند و برخی دیگر را ارایه کنند. همان گونه که انگلیسی ها در ماجرای کودتای 28 مرداد اعلام کردند که بسیاری از اسناد را ارایه نکرده ایم و آمریکایی ها اصلاً این اسناد را در اختیار ما قرار ندادند. در مورد ایران نیز عکس این موضوع صادق است؛ ما کشوری هستیم که سالها در زیر سلطه آمریکایی ها و انگلیسی ها بوده ایم و در این مدت این کشورها شبکه های مخفی وابسته به خود را تربیت کردند.
این شبکه ها حتی پس از انقلاب نیز شناخته نشدند. آیا آنها نمی توانند در داخل سازمانها نسبت به تخریب اسناد اقدام کنند. من قاطعانه می گویم قطعاً این کار انجام شده و در آینده نیز انجام خواهد شد. همان گونه که وقتی شما به برخی مراکز مراجعه می کنید می بینید بسیاری از پوشه های آنها خالی است. آیا طوفانی آمده و آنها را از داخل پوشه ها و زونکن ها خارج کرده است؟ برای مثال بنیاد فرانکلین سازمانی است که آمریکایی ها از طریق آن برخی از روشنفکران ایرانی را خریدند و به آنها سفارش کتاب دادند و به مسایل فرهنگی کشور جهت دادند. بنابر این ما از طریق اسناد موجود در بنگاه فرانکلین می توانیم برخی از سیاستهای فرهنگی آمریکایی ها را روشن کنیم، اما آیا تاکنون نسبت به انتشار اسناد فرانکلین اقدامی شده است؟ این گونه نیست نه تنها اقدامی صورت نگرفته بلکه بسیاری از اسناد در این بنگاه نابود شده است. انتصاب عناصر ضعیف در این گونه سازمانها که حتی قدرت اداره عادی این نهادها را ندارند باعث شده است تا عده ای بهترین فرصت را برای نابودی اسناد پیدا کنند.
شما کافی است به انتشارات علمی فرهنگی که همان بنگاه فرانکلین سابق است مراجعه کنید و ببینید که آیا بسیاری از اسناد نابود نشده است؟ در بسیاری از پوشه های نویسندگان ایرانی حتی یک برگه هم وجود ندارد. این اسناد آگاهانه از بین رفته است. آیا اسناد بنگاه فرانکلین به سازمان انتشارات علمی فرهنگی است که این سازمان همچنان آنها را نگاه داشته و منتشر نمی کند. خیر این اسناد متعلق به دهه 40 است. چه کسی مسؤول نابودی یک سند در آنجاست؟ امروز این اسناد در کنجی نابود می شود و هم موش های کوچک و هم موش های بزرگ آنها را می بلعند؟
* یکی از سازمانهایی که این اسناد را در اختیار دارد صداوسیماست. چندی پیش این سازمان به مناسبتی بخشی از این اسناد تصویری را منتشر کرد. آیا انتقاد شما متوجه این سازمان هم می شود؟
** در مورد صدا و سیما قاعده دیگری وجود دارد؛ صدا و سیما باید آرشیو خود را در معرض فروش قرار دهد و در واقع عقل و معاش فرهنگی داشته باشد و نظم و روالی را به آرشیو خود بدهد و از این طریق مبالغ کلانی را به دست بیاورد. مراکزی که به جامعه تعلق دارد و تولید سند می کنند پس از مدتی که از محرمانه بودن اسناد گذشت می توانند آن را در اختیار محققان قرار دهند. همین مسأله باعث رشد و ارتقای جامعه می شود.
منبع: روزنامه قدس ۱۳۹۰/۱/۳۰
گفت و گو شونده : عباس سلیمی نمین
نظر شما