از نظریه عدالت تا عدالت سیاسی: تحلیلی بر تحول فکری جان رالز
چکیده
جان رالز، فیلسوف برجسته قرن بیستم، با نظریه عدالت خود تحولی بنیادین در فلسفه سیاسی و اخلاقی ایجاد کرد. اما اندیشه او در طول بیش از چهار دهه فعالیت فکری دستخوش تغییرات و بازتعریفهای مهمی شد. این مقاله به بررسی تحول فکری رالز از نظریه عدالت به عدالت سیاسی میپردازد. در این مسیر، دو دوره اصلی اندیشه او، یعنی دوره متقدم که در کتاب نظریه عدالت و مقالات پس از آن تبلور یافته است، و دوره متأخر که در آثار بعدی او مانند لیبرالیسم سیاسی نمایان میشود، تحلیل میگردد. همچنین به دلایل این چرخش فکری و پیامدهای آن برای فلسفه سیاسی و تفکر لیبرالی پرداخته میشود.
مقدمه
جان رالز بیش از چهار دهه از عمر فکری خود را به بررسی، شرح، بسط و بازتعریف نظریه عدالت اختصاص داد. نخستین تلاش او در این زمینه، مقالهای سیصفحهای بود که در سال ۱۹۵۸ منتشر شد. این نظریه به صورت جامع و مبسوط در کتاب نظریه عدالت (۱۹۷۱) ارائه شد که به یکی از مهمترین آثار فلسفه سیاسی قرن بیستم تبدیل شد. اما اندیشه رالز در سه دهه پایانی عمر او دستخوش تحولات عمیقی شد که در آثار بعدی او، مانند لیبرالیسم سیاسی (۱۹۹۳) و مجموعه مقالات منتشرشده در سال ۱۹۹۹، نمایان است.
این مقاله به بررسی دو دوره اصلی اندیشه رالز، یعنی دوره متقدم و متأخر، میپردازد. دوره متقدم شامل نظریه عدالت و مقالات مرتبط با آن است که در آنها رالز اصول عدالت را به عنوان اصولی با پشتوانه فلسفی و اخلاقی ارائه میدهد. دوره متأخر شامل آثاری است که در آنها رالز از پشتوانه فلسفی و اخلاقی نظریه خود فاصله میگیرد و اصول عدالت را به عنوان راهحلی سیاسی برای جوامع لیبرال دموکرات معرفی میکند.
نظریه عدالت: دوره متقدم اندیشه رالز
۱. نظریه عدالت به مثابه انصاف
در کتاب نظریه عدالت، رالز تلاش میکند تا اصولی برای عدالت اجتماعی ارائه دهد که بتوانند مبنای یک جامعه عادلانه باشند. او این اصول را بر اساس مفهوم عدالت به مثابه انصاف (Justice as Fairness) تدوین میکند. این مفهوم بر دو اصل اساسی استوار است:
- اصل آزادی: همه افراد باید از آزادیهای اساسی یکسان برخوردار باشند.
- اصل تمایز: نابرابریها تنها در صورتی مجاز هستند که به نفع افراد کمتر بهرهمند جامعه باشند.
رالز این اصول را از طریق یک موقعیت فرضی به نام وضع نخستین (Original Position) و مفهوم پرده بیخبری (Veil of Ignorance) استخراج میکند. در این موقعیت، افراد بدون آگاهی از موقعیت اجتماعی، تواناییها و منافع شخصی خود، اصول عدالت را انتخاب میکنند. این شرایط فرضی تضمین میکند که انتخابها منصفانه و بیطرفانه باشند.
۲. اهداف نظریه عدالت
رالز در نظریه عدالت خود سه هدف اصلی را دنبال میکند:
- ارائه اصولی که بتوانند مبنای اخلاقی و سیاسی جوامع دموکراتیک باشند.
- نشان دادن منصفانه بودن این اصول و امکان پذیرش آنها توسط همه افراد.
- ایجاد مبنایی برای همکاری اجتماعی در جوامع با دیدگاههای فلسفی، مذهبی و اخلاقی متنوع.
۳. بازتابها و نقدها
انتشار نظریه عدالت بازتاب گستردهای در محافل علمی داشت و از زوایای مختلف مورد نقد و بررسی قرار گرفت. منتقدان به برخی از پیشفرضهای نظریه رالز، مانند بیطرفی پرده بیخبری و امکان پذیرش جهانی اصول عدالت، اعتراض داشتند. این نقدها رالز را وادار کرد تا در سه دهه پایانی عمر خود به بازتعریف و بازسازی نظریه خود بپردازد.
عدالت سیاسی: دوره متأخر اندیشه رالز
۱. چرخش فکری از عدالت به عدالت سیاسی
رالز در دهه ۱۹۸۰، به ویژه در سخنرانیهای معروف خود به نام سخنرانیهای دیویی (Dewey Lectures)، اعلام کرد که دیگر به دنبال ارائه اصول عام و جهانشمول برای عدالت نیست. او به جای آن، تلاش کرد تا اصولی برای همکاری اجتماعی در جوامع لیبرال دموکرات ارائه دهد که بر هیچ دیدگاه فلسفی یا اخلاقی خاصی تکیه نداشته باشند.
این تغییر رویکرد، که در کتاب لیبرالیسم سیاسی (۱۹۹۳) به اوج خود رسید، نشاندهنده فاصله گرفتن رالز از نظریه عدالت به عنوان یک نظریه اخلاقی و فلسفی بود. در این دوره، او اصول عدالت را به عنوان راهحلی سیاسی برای تداوم نظم اجتماعی در جوامع لیبرال دموکرات معرفی کرد.
۲. عدالت سیاسی به عنوان راهحلی سیاسی
در عدالت سیاسی، رالز اصول عدالت را نه به عنوان اصولی با پشتوانه فلسفی و اخلاقی، بلکه به عنوان راهحلی سیاسی برای جوامع لیبرال دموکرات معرفی میکند. او معتقد است که این اصول میتوانند مبنای همکاری اجتماعی میان افرادی با دیدگاههای فلسفی، اخلاقی و مذهبی متفاوت باشند.
۳. تفاوتهای عدالت سیاسی با نظریه عدالت
- پشتوانه فلسفی و اخلاقی: در نظریه عدالت، اصول عدالت بر اساس مفاهیم فلسفی و اخلاقی مانند قرارداد اجتماعی و عقلانیت اخلاقی تدوین شدهاند. اما در عدالت سیاسی، این اصول بدون تکیه بر دیدگاههای فلسفی و اخلاقی خاص ارائه میشوند.
- هدفگذاری: نظریه عدالت به دنبال ارائه اصولی جهانشمول برای عدالت است، در حالی که عدالت سیاسی به دنبال ارائه راهحلی سیاسی برای جوامع لیبرال دموکرات است.
پیامدهای چرخش فکری رالز
۱. تأثیر بر فلسفه سیاسی
چرخش فکری رالز از نظریه عدالت به عدالت سیاسی تأثیرات مهمی بر فلسفه سیاسی معاصر داشت. او نشان داد که میتوان اصول عدالت را بدون تکیه بر دیدگاههای فلسفی و اخلاقی خاص تدوین کرد. این رویکرد باعث شد که نظریه او در جوامع با تنوع فرهنگی و مذهبی بیشتر قابل اجرا باشد.
۲. واکنشهای مثبت و منفی
- واکنشهای مثبت: بسیاری از متفکران لیبرال، عدالت سیاسی رالز را به عنوان پاسخی عملی به چالشهای جوامع مدرن ستودند.
- واکنشهای منفی: برخی از منتقدان، مانند طرفداران لیبرالیسم کلاسیک، این چرخش را به عنوان عقبنشینی از اصول اخلاقی و فلسفی لیبرالیسم تلقی کردند.
تحلیل مقایسهای دو دوره اندیشه رالز
۱. عناصر محفوظ مانده
برخی از عناصر نظریه عدالت در عدالت سیاسی نیز حفظ شدهاند، از جمله:
- تأکید بر آزادیهای اساسی.
- استفاده از مفهوم همکاری اجتماعی.
- اهمیت اصول عدالت برای تداوم نظم اجتماعی.
۲. عناصر دستخوش تغییر
- پشتوانه فلسفی و اخلاقی: در عدالت سیاسی، اصول عدالت بدون تکیه بر دیدگاههای فلسفی و اخلاقی خاص ارائه میشوند.
- هدفگذاری: عدالت سیاسی به جای ارائه اصول جهانشمول، به دنبال ارائه راهحلی سیاسی برای جوامع لیبرال دموکرات است.
نتیجهگیری
تحول فکری جان رالز از نظریه عدالت به عدالت سیاسی، نشاندهنده تلاش او برای پاسخگویی به نقدها و چالشهای عملی جوامع مدرن است. این چرخش، هرچند برای برخی از هواداران اولیه او دلسردکننده بود، اما نشاندهنده انعطافپذیری و واقعگرایی او در مواجهه با مسائل پیچیده اجتماعی و سیاسی است.
رالز با عدالت سیاسی، اصولی را ارائه داد که میتوانند مبنای همکاری اجتماعی در جوامع متکثر باشند. این تحول، تأثیر عمیقی بر فلسفه سیاسی معاصر گذاشته و نشان داده است که عدالت میتواند به عنوان یک مفهوم سیاسی، مستقل از دیدگاههای فلسفی و اخلاقی خاص، مورد استفاده قرار گیرد.
منابع
- رالز، جان. (1971). نظریه عدالت.
- رالز، جان. (1993). لیبرالیسم سیاسی.
- رالز، جان. (1999). مجموعه مقالات.
- کریک، برنارد. (1972). نقد نظریه عدالت رالز.
- نوزیک، رابرت. آنارشی، دولت و آرمانشهر.
نظر شما