موضوع : پژوهش | مقاله

مشخصه‌های عدالت سیاسی در لیبرالیسم سیاسی جان رالز

چکیده

لیبرالیسم سیاسی جان رالز، که در آثار متأخر او به‌ویژه در کتاب لیبرالیسم سیاسی ارائه شده است، با حفظ اصول عدالت به‌مثابه انصاف، ویژگی‌ها و مشخصه‌هایی را به‌عنوان بخشی از پروژه سیاسی‌سازی عدالت معرفی می‌کند. این مشخصه‌ها، عدالت سیاسی را از یک دکترین جامع فلسفی و اخلاقی متمایز می‌سازند و آن را به چارچوبی صرفاً سیاسی برای مدیریت جوامع دموکراتیک متکثر تبدیل می‌کنند. این مقاله به بررسی سه مشخصه اصلی عدالت سیاسی (نفى تعمیم‌گرایی، نفی عینی‌گرایی سنتی، و بی‌طرفی در برابر دکترین‌های جامع) می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه این ویژگی‌ها عدالت سیاسی را از عدالت جامع متمایز می‌کنند.

مقدمه

در کتاب نظریه عدالت، جان رالز اصول عدالت را به‌عنوان بخشی از یک دکترین جامع اخلاقی و فلسفی معرفی کرد که هدف آن ارائه پاسخ نهایی به پرسش از معنای عدالت اجتماعی بود. اما در کتاب لیبرالیسم سیاسی، رالز تلاش می‌کند تا عدالت را از یک دکترین جامع به یک نظریه صرفاً سیاسی تبدیل کند.

این تغییر، که بخشی از پروژه سیاسی‌سازی رالز است، عدالت سیاسی را به چارچوبی بی‌طرفانه برای مدیریت جوامع دموکراتیک متکثر تبدیل می‌کند. عدالت سیاسی دارای ویژگی‌ها و مشخصه‌هایی است که آن را از عدالت جامع متمایز می‌کند و کارکرد سیاسی آن را تقویت می‌کند.

۱. نفی تعمیم‌گرایی

۱.۱. تعمیم‌گرایی در نظریه عدالت

در نظریه عدالت، رالز اصول عدالت را به‌عنوان اصولی کلی و عام معرفی می‌کند که:

  • مبنای تنظیم عادلانه همه ابعاد حیات اجتماعی (از سیاست و اقتصاد گرفته تا بهداشت و آموزش) هستند.
  • دارای اعتبار مطلق و عام هستند و برای هر جامعه‌ای که بخواهد عادلانه باشد، قابل اعمال‌اند.

رالز در نظریه عدالت، اصول خود را به‌عنوان پاسخ نهایی به پرسش از معنای عدالت اجتماعی معرفی می‌کند و آنها را معرّف فضیلت عدالت اجتماعی می‌داند.

۱.۲. نفی تعمیم‌گرایی در لیبرالیسم سیاسی

در لیبرالیسم سیاسی، رالز از این تعمیم‌گرایی فاصله می‌گیرد و اصول عدالت را صرفاً به‌عنوان چارچوبی برای جوامع دموکراتیک مدرن معرفی می‌کند. او تصریح می‌کند که:

  • عدالت سیاسی، پاسخی به مسائل خاص جوامع دموکراتیک مدرن است و ادعای کلیت و عمومیت ندارد.
  • اصول عدالت، صرفاً برای مدیریت تعارضات در جوامع دموکراتیک معاصر طراحی شده‌اند و نمی‌توانند برای همه جوامع و شرایط تاریخی مناسب باشند.

نقد و ارتباط با هگل

برخی منتقدان، این چرخش رالز را به‌عنوان فاصله گرفتن از پروژه کانتی و نزدیکی به رویکرد هگلی تفسیر می‌کنند.

  • کانت: اصول اخلاقی و عدالت را به‌عنوان قوانینی عام و کلی معرفی می‌کند که مستقل از شرایط تاریخی و اجتماعی هستند.
  • هگل: معتقد است که عقلانیت باید در متن واقعیت جست‌وجو شود و نمی‌توان آن را به‌صورت انتزاعی و مستقل از شرایط تاریخی تعریف کرد.

رالز، با پذیرش این ایده که اصول عدالت باید از دل ارزش‌های موجود در فرهنگ سیاسی جوامع دموکراتیک استخراج شوند، به رویکرد هگلی نزدیک می‌شود. او معتقد است که عدالت سیاسی باید بر اساس ارزش‌های سیاسی موجود در جوامع دموکراتیک طراحی شود، نه بر اساس اصول انتزاعی و کلی.

۲. نفی عینی‌گرایی سنتی

۲.۱. عینی‌گرایی در نظریه عدالت

در نظریه عدالت، رالز اصول عدالت را به‌عنوان اصولی عینی و مطلق معرفی می‌کند. او معتقد است که:

  • افراد در وضع اصیل، به دلیل قرار گرفتن در پرده بی‌خبری، از منظری مشترک و بی‌طرفانه به عدالت می‌نگرند.
  • توافق حاصل در وضع اصیل، معرف محتوا و حقیقت عینی عدالت اجتماعی است.

این رویکرد، مشابه رویکرد کانت به عینی‌گرایی است، جایی که اصول اخلاقی و عدالت به‌عنوان قوانینی عینی و کلی معرفی می‌شوند.

۲.۲. نفی عینی‌گرایی سنتی در لیبرالیسم سیاسی

در لیبرالیسم سیاسی، رالز از عینی‌گرایی سنتی فاصله می‌گیرد و اصول عدالت را به‌عنوان اصولی سیاسی و معقول معرفی می‌کند. او معتقد است که:

  • عدالت سیاسی، ادعای کشف حقیقت عینی عدالت را ندارد.
  • اصول عدالت، صرفاً به‌عنوان راه‌حلی سیاسی برای مسائل خاص جوامع دموکراتیک طراحی شده‌اند.

معقولیت به‌جای حقیقت

رالز، در لیبرالیسم سیاسی، معیار “معقولیت” (Reasonableness) را جایگزین معیار “حقیقت” (Truth) می‌کند.

  • شهودگرایی عقلانی: درستی یک نظریه را بر اساس مطابقت آن با واقعیت و حقیقت می‌سنجد.
  • لیبرالیسم سیاسی رالز: درستی یک نظریه را بر اساس معقولیت آن می‌سنجد.

رالز معتقد است که نظریه عدالت سیاسی او، به دلیل معقولیت آن، می‌تواند مورد پذیرش همه افراد معقول در جوامع دموکراتیک قرار گیرد.

۳. بی‌طرفی در برابر دکترین‌های جامع

۳.۱. بی‌طرفی در نظریه عدالت

در نظریه عدالت، رالز تلاش می‌کند تا اصول عدالت را به‌عنوان اصولی بی‌طرفانه معرفی کند که مستقل از دکترین‌های جامع فلسفی و اخلاقی هستند. اما این بی‌طرفی، به دلیل وابستگی نظریه عدالت به مفروضات لیبرالیسم، مورد نقد قرار گرفت.

۳.۲. بی‌طرفی در لیبرالیسم سیاسی

در لیبرالیسم سیاسی، رالز تلاش می‌کند تا بی‌طرفی نظریه خود را تقویت کند. او معتقد است که:

  • عدالت سیاسی، صرفاً بر ارزش‌های سیاسی مشترک در جوامع دموکراتیک تکیه می‌کند و از دخالت دکترین‌های جامع اجتناب می‌کند.
  • شهروندان آزادند که بر اساس دکترین جامع مورد پذیرش خود، تفسیر خاصی از عدالت سیاسی ارائه دهند.

انواع بی‌طرفی

رالز، میان سه نوع بی‌طرفی تمایز قائل می‌شود:

  1. بی‌طرفی روشی: به معنای استفاده از روش‌هایی است که مستقل از ارزش‌های اخلاقی خاص هستند.
    • رالز معتقد است که اصول عدالت او بی‌طرفی روشی ندارند، زیرا به ابعاد محتوایی عدالت توجه دارند.
  2. بی‌طرفی هدفی: به معنای تلاش برای ایجاد اجماع فراگیر میان شهروندان معقول با دکترین‌های جامع مختلف.
    • رالز معتقد است که لیبرالیسم سیاسی او به لحاظ هدف بی‌طرف است.
  3. بی‌طرفی تأثیری: به معنای تأثیر یکسان بر همه دکترین‌های جامع.
    • رالز معتقد است که بی‌طرفی تأثیری غیرممکن است و عدالت سیاسی نمی‌تواند تأثیر یکسانی بر همه دکترین‌ها داشته باشد.

۴. نقد مشخصه‌های عدالت سیاسی

۴.۱. محدودیت در جوامع غیرلیبرال

منتقدان معتقدند که عدالت سیاسی، به دلیل وابستگی به ارزش‌های لیبرالیسم، نمی‌تواند در جوامع غیرلیبرال یا سنتی کارآمد باشد.

۴.۲. وابستگی به معقولیت

تعریف رالز از معقولیت، وابسته به ارزش‌های لیبرالیسم است و نمی‌تواند به‌عنوان معیاری بی‌طرفانه در نظر گرفته شود.

۴.۳. حذف حقیقت از عدالت

برخی منتقدان معتقدند که حذف معیار حقیقت از نظریه عدالت، موجب می‌شود که عدالت سیاسی نتواند به مسائل بنیادین اخلاقی و انسانی پاسخ دهد.

۵. جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

۵.۱. مشخصه‌های عدالت سیاسی

عدالت سیاسی، با نفی تعمیم‌گرایی، نفی عینی‌گرایی سنتی، و بی‌طرفی در برابر دکترین‌های جامع، تلاش می‌کند تا چارچوبی بی‌طرفانه و سیاسی برای مدیریت جوامع دموکراتیک متکثر ارائه دهد.

۵.۲. نقدها و محدودیت‌ها

به‌رغم تلاش رالز برای ارائه چارچوبی بی‌طرفانه، عدالت سیاسی با نقدهای متعددی مواجه است، از جمله وابستگی به ارزش‌های لیبرالیسم و محدودیت در جوامع غیرلیبرال.

با این حال، عدالت سیاسی رالز یکی از مهم‌ترین تلاش‌ها برای بازتعریف عدالت و لیبرالیسم در عصر مدرن به‌شمار می‌رود.

منابع

  1. رالز، جان. لیبرالیسم سیاسی.
  2. رالز، جان. نظریه عدالت.
  3. سندل، مایکل. لیبرالیسم و محدودیت‌های عدالت.
  4. دورکین، رونالد. حقوق به مثابه عدالت.
  5. سن، آمارتیا. ایده عدالت.

نظر شما