موضوع : پژوهش | مقاله

نظریه دلبستگی اریک اریکسون

اریک اریکسون، روان‌شناس برجسته و از نظریه‌پردازان تحول روانی-اجتماعی، در نظریه خود به بررسی شکل‌گیری دلبستگی و اعتماد در نخستین مرحله از رشد روانی-اجتماعی پرداخته است. این مرحله که “اعتماد در برابر عدم اعتماد” (Trust vs. Mistrust) نام دارد، پایه و اساس دلبستگی و اعتماد در زندگی فرد را شکل می‌دهد. اریکسون معتقد بود که این مرحله، نقشی کلیدی در رشد عاطفی و اجتماعی انسان دارد و تأثیرات آن در تمام مراحل زندگی فرد باقی می‌ماند.

۱. مرحله اول: اعتماد در برابر عدم اعتماد

الف) تعریف مرحله اول

  • این مرحله از تولد تا یک‌سالگی را شامل می‌شود و تقریباً معادل مرحله دهانی در نظریه فروید است.
  • در این دوره، کودک کاملاً وابسته به مراقبان خود، به‌ویژه مادر، است و از طریق تعامل با آن‌ها، احساس اعتماد یا عدم اعتماد را نسبت به جهان اطراف خود شکل می‌دهد.

ب) هدف اصلی این مرحله

  • هدف اصلی این مرحله، شکل‌گیری اعتماد اولیه در کودک است.
  • کودک باید یاد بگیرد که جهان اطراف او قابل اعتماد است و نیازهایش به موقع برآورده می‌شوند.

ج) نقش مادر و مراقبان

  • اریکسون معتقد بود که کیفیت رابطه کودک با مادر یا مراقب اصلی، تعیین‌کننده احساس اعتماد یا عدم اعتماد در کودک است.
    • مراقبت مثبت و پاسخگو:
      • اگر مادر یا مراقب اصلی به نیازهای کودک به‌موقع و با محبت پاسخ دهد، کودک احساس امنیت و اعتماد می‌کند.
      • این اعتماد به کودک کمک می‌کند که به دیگران و جهان اطراف خود نیز اعتماد کند.
    • مراقبت بی‌ثبات و غیرپاسخگو:
      • اگر مادر یا مراقب اصلی بی‌ثبات باشد یا به نیازهای کودک پاسخ ندهد، کودک دچار احساس بی‌اعتمادی می‌شود.
      • این بی‌اعتمادی می‌تواند باعث شود که کودک در آینده از برقراری روابط نزدیک و متقابل اجتناب کند.

۲. دلبستگی و احساس اعتماد

الف) شکل‌گیری دلبستگی

  • اولین رابطه عاطفی کودک معمولاً با مادر یا مراقب اصلی او شکل می‌گیرد.
  • این رابطه عاطفی، پایه و اساس دلبستگی ایمن یا دلبستگی ناایمن را تشکیل می‌دهد.

ب) نقش احساس ایمنی

  • اریکسون معتقد بود که احساس ایمنی، شرط لازم برای هر نوع پیشرفت بعدی در زندگی است.
  • کودکانی که در این مرحله احساس ایمنی و اعتماد را تجربه می‌کنند، در مراحل بعدی زندگی راحت‌تر می‌توانند با چالش‌ها روبه‌رو شوند و روابط سالمی برقرار کنند.

ج) اعتماد به‌عنوان همسازی اجتماعی

  • اعتماد اولیه، علاوه بر اینکه یک احساس درونی است، نشانه‌ای از همسازی اجتماعی نیز محسوب می‌شود.
  • کودکانی که اعتماد را در این مرحله یاد می‌گیرند، در آینده راحت‌تر می‌توانند با دیگران ارتباط برقرار کنند و در جامعه نقش فعالی داشته باشند.

۳. نقش مادر در شکل‌گیری اعتماد

الف) تغذیه و مراقبت

  • اریکسون بر اهمیت تغذیه و مراقبت مادر تأکید داشت، اما معتقد بود که پاسخ‌دهی کلی مادر به نیازهای کودک از تغذیه مهم‌تر است.
  • اگر مادر به تمام نیازهای کودک به‌طور منظم و بدون تناقض پاسخ دهد، کودک احساس اعتماد می‌کند.

ب) مراقبت بی‌ثبات

  • مراقبت بی‌ثبات یا غیرپاسخگو می‌تواند باعث شود که کودک احساس کند جهان اطراف او غیرقابل اعتماد است.
  • این کودکان ممکن است در آینده از برقراری روابط نزدیک اجتناب کنند یا در اعتماد به دیگران دچار مشکل شوند.

ج) تأثیر بلندمدت رابطه مادر و کودک

  • اریکسون معتقد بود که کیفیت رابطه مادر و کودک در این مرحله، تأثیرات بلندمدتی بر رشد روانی و اجتماعی فرد دارد.
  • کودکانی که در این مرحله احساس اعتماد را تجربه نمی‌کنند، ممکن است در تمام طول زندگی با احساس بی‌اعتمادی و ناامنی دست‌وپنجه نرم کنند.

۴. پیامدهای اعتماد و عدم اعتماد

الف) پیامدهای اعتماد

  • کودکانی که احساس اعتماد را تجربه می‌کنند:
    • احساس امنیت و آرامش دارند.
    • به دیگران و جهان اطراف خود اعتماد می‌کنند.
    • در مراحل بعدی زندگی، روابط سالم و معناداری برقرار می‌کنند.
    • در مواجهه با چالش‌ها و مشکلات، احساس امیدواری و اعتمادبه‌نفس دارند.

ب) پیامدهای عدم اعتماد

  • کودکانی که احساس بی‌اعتمادی را تجربه می‌کنند:
    • احساس ناامنی و اضطراب دارند.
    • به دیگران بی‌اعتماد هستند و از برقراری روابط نزدیک اجتناب می‌کنند.
    • در مراحل بعدی زندگی، ممکن است دچار مشکلات عاطفی و اجتماعی شوند.
    • ممکن است در مواجهه با چالش‌ها و مشکلات، احساس ناامیدی و بی‌اعتمادی کنند.

۵. شباهت‌ها و تفاوت‌ها با نظریه دلبستگی بالبی

شباهت‌ها

  • اریکسون و جان بالبی (John Bowlby)، هر دو بر اهمیت رابطه مادر و کودک در سال‌های اولیه زندگی تأکید دارند.
  • هر دو معتقدند که کیفیت رابطه مادر و کودک، پایه و اساس دلبستگی و اعتماد در زندگی فرد را تشکیل می‌دهد.

تفاوت‌ها

  • اریکسون:
    • بر تعاملات اجتماعی و تأثیر آن‌ها بر رشد روانی-اجتماعی تأکید دارد.
    • احساس اعتماد را به‌عنوان بخشی از رشد روانی-اجتماعی توصیف می‌کند.
  • بالبی:
    • بر جنبه‌های زیستی و تکاملی دلبستگی تأکید دارد.
    • دلبستگی را به‌عنوان یک سیستم رفتاری توصیف می‌کند که برای بقا و امنیت کودک طراحی شده است.

۶. نتیجه‌گیری

نظریه دلبستگی اریکسون در مرحله اول رشد روانی-اجتماعی، بر شکل‌گیری اعتماد اولیه تأکید دارد. این اعتماد از طریق رابطه عاطفی کودک با مادر یا مراقب اصلی او شکل می‌گیرد و پایه و اساس دلبستگی ایمن و روابط سالم در آینده است. اریکسون معتقد بود که پاسخ‌دهی مثبت و منظم مادر به نیازهای کودک، نقش کلیدی در ایجاد احساس اعتماد دارد. در مقابل، مراقبت بی‌ثبات و غیرپاسخگو می‌تواند باعث ایجاد احساس بی‌اعتمادی شود که تأثیرات منفی آن در تمام مراحل زندگی فرد باقی می‌ماند.

نکات کلیدی:

  1. مرحله اول نظریه اریکسون (اعتماد در برابر عدم اعتماد) پایه و اساس دلبستگی و اعتماد در زندگی فرد را شکل می‌دهد.
  2. مراقبت مثبت و پاسخگو از سوی مادر یا مراقب اصلی، منجر به ایجاد احساس اعتماد در کودک می‌شود.
  3. احساس اعتماد، شرط لازم برای پیشرفت عاطفی، اجتماعی و روانی کودک است.
  4. بی‌اعتمادی در این مرحله می‌تواند باعث مشکلات عاطفی و اجتماعی در آینده شود.
  5. این نظریه شباهت‌هایی با نظریه دلبستگی بالبی دارد، اما بر جنبه‌های روانی-اجتماعی تأکید بیشتری دارد.

نتیجه:
نظریه دلبستگی اریکسون نشان می‌دهد که کیفیت رابطه عاطفی کودک با مادر یا مراقب اصلی، تأثیر عمیقی بر رشد روانی و اجتماعی او دارد. بنابراین، توجه به نیازهای عاطفی و جسمی کودک در سال‌های اولیه زندگی، نقشی حیاتی در شکل‌گیری شخصیت سالم و روابط مثبت او در آینده ایفا می‌کند.

نظر شما