موضوع : پژوهش | مقاله

نظریه فشار عمومی رابرت اگنیو: چارچوبی برای تحلیل رفتارهای انحرافی و جرم

نظریه فشار عمومی (General Strain Theory) توسط رابرت اگنیو در سال 1992 ارائه شد و به عنوان یکی از نظریه‌های برجسته جرم‌شناسی شناخته می‌شود. این نظریه، توسعه‌ای بر نظریه فشار کلاسیک رابرت مرتن است که در دهه 1930 ارائه شد. اگنیو با بازنگری در نظریه‌های پیشین، تلاش کرد تا محدودیت‌های آن‌ها را برطرف کند و چارچوبی جامع‌تر برای تحلیل رفتارهای انحرافی و جرایم ارائه دهد.

پیش‌زمینه نظریه فشار عمومی

نظریه فشار کلاسیک مرتن بر این باور بود که فشار اجتماعی ناشی از ناتوانی در دستیابی به اهداف اجتماعی مطلوب (مانند موفقیت اقتصادی)، افراد را به سمت رفتارهای انحرافی سوق می‌دهد. اما این نظریه با محدودیت‌هایی مواجه بود، از جمله:

  1. تمرکز صرف بر فشارهای اقتصادی و نادیده گرفتن سایر انواع فشار.
  2. عدم توانایی در توضیح رفتارهای انحرافی که ناشی از عوامل غیرساختاری است.
  3. ضعف در پشتیبانی تجربی از نظریه در سطح فردی.

رابرت اگنیو با توسعه نظریه فشار عمومی، این محدودیت‌ها را برطرف کرد و فشار را به عنوان روابط منفی با دیگران تعریف کرد. او تأکید کرد که فشار می‌تواند ناشی از عوامل مختلفی باشد و احساسات منفی ناشی از این فشارها، فرد را به سمت رفتارهای انحرافی سوق می‌دهد.

ایده اصلی نظریه فشار عمومی

ایده اصلی نظریه فشار عمومی این است که افرادی که فشار را تجربه می‌کنند، اغلب دچار احساسات منفی می‌شوند و ممکن است برای مقابله با این احساسات، به رفتارهای انحرافی یا مجرمانه روی آورند. این رفتارها می‌توانند شامل سرقت، خشونت، مصرف مواد مخدر، یا حتی خودکشی باشند.

انواع فشار در نظریه فشار عمومی

اگنیو سه نوع اصلی فشار را شناسایی کرد که می‌توانند به رفتارهای انحرافی منجر شوند:

1. عدم دستیابی به اهداف ارزشمند مثبت

این نوع فشار زمانی رخ می‌دهد که فرد نتواند به اهداف ارزشمند خود دست یابد. این نوع فشار به سه زیرگروه تقسیم می‌شود:

  • گسست میان آرزوها و توقعات: زمانی که فرد به اهداف آرمانی خود نمی‌رسد.
  • گسست میان توقعات و دستاوردهای واقعی: زمانی که فرد به آنچه انتظار دارد، دست نمی‌یابد.
  • گسست میان پیامدهای مورد انتظار و پیامدهای واقعی: زمانی که نتایج تلاش‌های فرد با انتظارات او همخوانی ندارد.

2. حذف یا از دست دادن محرک‌های ارزشمند مثبت

این نوع فشار زمانی رخ می‌دهد که فرد چیزی یا کسی را که برایش ارزشمند است، از دست می‌دهد. نمونه‌هایی از این نوع فشار شامل موارد زیر است:

  • مرگ یا بیماری یکی از عزیزان.
  • جدایی یا طلاق والدین.
  • اخراج از مدرسه یا محل کار.
  • از دست دادن روابط دوستانه یا عاشقانه.

3. مواجهه با محرک‌های منفی

این نوع فشار زمانی رخ می‌دهد که فرد با موقعیت‌ها یا افرادی مواجه می‌شود که برای او آزاردهنده یا مضر هستند. نمونه‌هایی از این نوع فشار عبارتند از:

  • کودک‌آزاری یا سوءاستفاده.
  • قربانی خشونت یا تبهکاری شدن.
  • تنبیه بدنی یا تحقیر در محیط مدرسه یا خانه.
  • مواجهه با شرایط تنش‌زا در محیط کار یا اجتماع.

نقش احساسات منفی در نظریه فشار عمومی

اگنیو تأکید می‌کند که احساسات منفی مانند خشم، ناامیدی، افسردگی و ترس، واسطه‌ای مهم بین فشار و رفتارهای انحرافی هستند. این احساسات می‌توانند:

  1. توانایی فرد برای مقابله قانونی با فشار را کاهش دهند.
  2. هزینه‌های ادراکی از ارتکاب جرم را کاهش دهند.
  3. تمایل فرد به استفاده از راهکارهای غیرقانونی برای کاهش فشار را افزایش دهند.

به عنوان مثال:

  • خشم: می‌تواند فرد را به رفتارهای خشونت‌آمیز یا انتقام‌جویانه سوق دهد.
  • افسردگی: ممکن است فرد را به مصرف مواد مخدر یا اقدام به خودکشی سوق دهد.
  • ترس: می‌تواند منجر به فرار از خانه یا مدرسه شود.

چرا همه افراد به فشار با جرم پاسخ نمی‌دهند؟

اگنیو تأکید می‌کند که همه افراد تحت فشار، به رفتارهای انحرافی روی نمی‌آورند. عوامل زیر می‌توانند بر نحوه پاسخ افراد به فشار تأثیر بگذارند:

  1. سطح کنترل اجتماعی: افرادی که روابط قوی‌تری با خانواده، دوستان یا جامعه دارند، کمتر احتمال دارد که به فشار با جرم پاسخ دهند.
  2. دسترسی به منابع مقابله‌ای: افرادی که به منابع حمایتی مانند مشاوره یا آموزش مهارت‌های مقابله‌ای دسترسی دارند، احتمال کمتری برای ارتکاب جرم دارند.
  3. ویژگی‌های شخصیتی: افرادی که توانایی مدیریت احساسات منفی را دارند، کمتر به رفتارهای انحرافی روی می‌آورند.
  4. تجربه‌های قبلی: افرادی که در گذشته با موفقیت با فشار مقابله کرده‌اند، احتمال کمتری برای ارتکاب جرم دارند.

کاربردهای نظریه فشار عمومی

1. تبیین جرم و بزهکاری

نظریه فشار عمومی می‌تواند رفتارهای مجرمانه مانند سرقت، خشونت، و مصرف مواد مخدر را توضیح دهد. به عنوان مثال:

  • یک نوجوان که در مدرسه مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد (محرک منفی)، ممکن است به خشونت علیه همکلاسی‌های خود روی آورد.
  • فردی که شغل خود را از دست داده است (از دست دادن محرک مثبت)، ممکن است به سرقت روی آورد.

2. تبیین خودکشی

اگنیو تأکید می‌کند که فشارهای روانی و اجتماعی می‌توانند به رفتارهای خودکشانه منجر شوند. به عنوان مثال:

  • فردی که از دست دادن یکی از عزیزان خود را تجربه کرده است، ممکن است به دلیل احساس افسردگی و ناامیدی، به خودکشی روی آورد.

3. تبیین رفتارهای انحرافی غیرمجرمانه

این نظریه می‌تواند رفتارهایی مانند فرار از خانه، ترک تحصیل، و سوءمصرف مواد را نیز توضیح دهد.

تحقیقات تجربی مرتبط با نظریه فشار عمومی

1. تحقیقات درباره خودکشی

  • وات و شارپ (2001): در مطالعه‌ای در کارولینای شمالی، نشان دادند که فشارهای رابطه‌ای و منزلتی با اقدام به خودکشی در میان نوجوانان مرتبط است.
  • والز و همکاران (2007): در مطالعه‌ای بر روی جوانان آمریکایی، نشان دادند که فشارهای خانوادگی و مدرسه‌ای می‌توانند از طریق افسردگی و خشم، به تمایل به خودکشی منجر شوند.

2. تحقیقات درباره بزهکاری

  • کافمن (2009): نشان داد که فشارهای ناشی از خشونت یا سوءاستفاده، می‌توانند به رفتارهای بزهکارانه منجر شوند.

نقاط قوت نظریه فشار عمومی

  1. جامعیت: این نظریه فشار را فراتر از عوامل اقتصادی بررسی می‌کند و به عوامل روانی، اجتماعی و فردی نیز توجه دارد.
  2. تطبیق‌پذیری: این نظریه می‌تواند برای تبیین طیف گسترده‌ای از رفتارهای انحرافی و مجرمانه استفاده شود.
  3. تأکید بر احساسات: این نظریه به نقش واسطه‌ای احساسات منفی در رفتارهای انحرافی توجه دارد.

نقاط ضعف نظریه فشار عمومی

  1. پیچیدگی: این نظریه به دلیل جامعیت خود، ممکن است در برخی موارد پیچیده به نظر برسد.
  2. عدم پیش‌بینی دقیق: همه انواع فشارها به رفتارهای انحرافی منجر نمی‌شوند و پیش‌بینی دقیق رفتارها دشوار است.
  3. تأثیر عوامل فرهنگی: این نظریه ممکن است در جوامع مختلف، نتایج متفاوتی داشته باشد.

نتیجه‌گیری

نظریه فشار عمومی رابرت اگنیو یکی از جامع‌ترین نظریه‌های جرم‌شناسی است که توانسته است محدودیت‌های نظریه‌های پیشین را برطرف کند. این نظریه با تأکید بر نقش فشارهای روانی، اجتماعی و اقتصادی و همچنین احساسات منفی ناشی از آن‌ها، چارچوبی قوی برای تحلیل رفتارهای انحرافی و مجرمانه ارائه می‌دهد. با این حال، برای بهره‌گیری کامل از این نظریه، نیاز به تحقیقات بیشتری در زمینه تأثیر عوامل فرهنگی و اجتماعی بر فشار و رفتارهای مرتبط با آن وجود دارد.

نظر شما