نظریههای روانشناسی و فلسفی هانری برگسون
هانری برگسون (Henri Bergson)، فیلسوف برجسته فرانسوی، یکی از تأثیرگذارترین متفکران قرن بیستم بود که با ایدههای نوآورانه خود در حوزههای فلسفه، روانشناسی، علم و متافیزیک، مرزهای اندیشه را گسترش داد. آثار او بر مفاهیمی مانند زمان، حافظه، شهود، خلاقیت و تکامل تأکید داشت و بسیاری از نظریات او بهویژه در روانشناسی و فلسفه، همچنان مورد توجه محققان است. در ادامه، به بررسی نظریههای کلیدی برگسون میپردازیم.
1. مفهوم زمان و استمرار (Duration)
یکی از برجستهترین نظریات برگسون، تمایز میان زمان مکانیکی (زمان علمی) و زمان ذهنی (استمرار یا زمان زیسته) است. او معتقد بود که زمان علمی، که در فیزیک و ریاضیات بهعنوان یک کمیت ثابت و قابل اندازهگیری در نظر گرفته میشود، نمیتواند تجربه واقعی انسان از زمان را بهدرستی توصیف کند.
ویژگیهای زمان در نظریه برگسون:
- زمان علمی (مکانیکی): زمان بهصورت خطی و قابل اندازهگیری است و از طریق ساعتها و تقویمها تعریف میشود. این زمان بهعنوان یک مفهوم انتزاعی و ایستا در نظر گرفته میشود.
- زمان ذهنی (استمرار): زمان زیسته یا استمرار، تجربه درونی انسان از گذر زمان است. این زمان پویا، غیرقابل تقسیم و کیفی است. برای مثال، تجربه ما از یک لحظه لذتبخش ممکن است بسیار کوتاه به نظر برسد، درحالیکه لحظات دردناک میتوانند بسیار طولانی حس شوند.
برگسون معتقد بود که زمان واقعی همان استمرار است که در آن گذشته، حال و آینده بهصورت یک جریان پیوسته در هم تنیدهاند. این نظریه، پایهای برای نقد او از دیدگاههای مکانیکی و جبرگرایانه در علم و فلسفه بود.
2. حافظه و ذهن
در کتاب “ماده و حافظه” (1896)، برگسون به بررسی رابطه میان ذهن، حافظه و ماده پرداخت. او حافظه را بهعنوان پلی میان ذهن و بدن معرفی کرد و تأکید داشت که ذهن و حافظه فراتر از عملکردهای فیزیکی مغز هستند.
دو نوع حافظه در نظریه برگسون:
- حافظه عادت: این نوع حافظه به اعمال و رفتارهای تکراری و روزمره مربوط میشود. برای مثال، یادگیری یک مهارت مانند رانندگی یا نواختن یک ساز.
- حافظه خالص: این نوع حافظه شامل خاطرات و تجربیات گذشته است که بهصورت کیفی و درونی در ذهن ذخیره میشوند. برگسون معتقد بود که این نوع حافظه به روح و ذهن انسان وابسته است و نمیتوان آن را به عملکردهای مغزی تقلیل داد.
برگسون همچنین بر نقش حافظه در ادراک تأکید داشت و معتقد بود که ادراک ما از جهان، ترکیبی از اطلاعات حسی و خاطرات گذشته است.
3. شهود (Intuition) و شناخت واقعی
برگسون معتقد بود که شناخت واقعی از طریق شهود حاصل میشود، نه از طریق تحلیل عقلانی. او استدلال میکرد که عقل و تحلیل، واقعیت را به اجزای کوچکتر تقسیم میکنند و از درک کلیت آن بازمیمانند. در مقابل، شهود به ما امکان میدهد تا به جوهره و حقیقت اشیا دست یابیم.
ویژگیهای شهود در نظریه برگسون:
- شهود نوعی همدلی با موضوع است که به ما امکان میدهد از درون آن را تجربه کنیم.
- شهود برخلاف عقل، به ما اجازه میدهد که به عمق واقعیت نفوذ کنیم و آن را بهعنوان یک کل پیوسته درک کنیم.
- برگسون معتقد بود که شهود میتواند به ما کمک کند تا به “امر مطلق” نزدیک شویم.
4. اراده آزاد و جبرگرایی
در کتاب “زمان و اراده آزاد” (1889)، برگسون به بررسی مسئله اراده آزاد پرداخت. او معتقد بود که اراده آزاد با تجربه درونی ما از زمان (استمرار) مرتبط است. برخلاف دیدگاه جبرگرایانه که رفتار انسان را نتیجه علل خارجی میداند، برگسون استدلال کرد که اراده آزاد از جریان پیوسته و خلاقانه زندگی ناشی میشود.
نکات کلیدی درباره اراده آزاد:
- اراده آزاد در لحظات خلاقانه و غیرقابل پیشبینی زندگی انسان نمایان میشود.
- برگسون معتقد بود که جبرگرایی ناشی از درک نادرست زمان است. اگر زمان را بهعنوان یک جریان پویا و غیرقابل پیشبینی درک کنیم، اراده آزاد بهعنوان بخشی از این جریان قابلفهم خواهد بود.
5. تکامل خلاق (Creative Evolution)
در کتاب “تکامل خلاق” (1907)، برگسون نظریهای نوآورانه درباره تکامل ارائه داد. او با نقد دیدگاه مکانیکی داروین و اسپنسر، مفهوم “Élan Vital” یا “نیروی حیاتی” را معرفی کرد. این نیرو، بهعنوان یک انگیزه خلاقانه و پویا، عامل اصلی تکامل در نظر گرفته میشود.
ویژگیهای تکامل خلاق:
- تکامل نهتنها نتیجه انتخاب طبیعی و جهشهای تصادفی است، بلکه یک نیروی حیاتی خلاقانه نیز در آن نقش دارد.
- این نیروی حیاتی، زندگی را بهسوی پیچیدگی و خلاقیت بیشتر سوق میدهد.
- برگسون معتقد بود که تکامل، فرآیندی غیرقابل پیشبینی و مستمر است که نمیتوان آن را به عوامل مکانیکی تقلیل داد.
6. دو سرچشمه اخلاق و دین
در کتاب “دو سرچشمه اخلاق و دین” (1932)، برگسون میان دو نوع دین و اخلاق تمایز قائل شد:
- دین و اخلاق بسته: این نوع دین و اخلاق، بر اساس قوانین و هنجارهای اجتماعی شکل میگیرد و هدف آن حفظ نظم و انسجام اجتماعی است.
- دین و اخلاق باز: این نوع دین و اخلاق، از تجربههای معنوی و شهودی ناشی میشود و بر عشق، خلاقیت و ارتباط با مبدأ متعالی تأکید دارد.
برگسون معتقد بود که دین بسته بهدنبال حفظ وضعیت موجود است، درحالیکه دین باز بهدنبال تحول و خلاقیت در زندگی انسانهاست.
7. زیباییشناسی و خلاقیت
برگسون بر نقش خلاقیت در هنر و زیباییشناسی تأکید داشت. او معتقد بود که هنر میتواند به ما کمک کند تا به جوهره و حقیقت زندگی نزدیک شویم. هنرمندان با استفاده از شهود، قادرند جنبههایی از واقعیت را که برای عقل غیرقابل دسترسی است، آشکار کنند.
8. خنده و کمیک
در مقاله “خنده: مقالهای درباره معنای کمیک” (1900)، برگسون به تحلیل خنده و طنز پرداخت. او معتقد بود که خنده ناشی از مشاهده رفتارهای مکانیکی و غیرطبیعی انسانهاست. بهعبارتدیگر، زمانی که انسانها بهطور ناخودآگاه رفتارهایی شبیه به ماشین از خود نشان میدهند، خنده ایجاد میشود.
9. فلسفه علم و نقد مکانیکگرایی
برگسون بهشدت از دیدگاههای مکانیکی و تقلیلگرایانه در علم انتقاد میکرد. او معتقد بود که علم نمیتواند بهتنهایی واقعیت را توضیح دهد، زیرا بر اساس مفاهیم انتزاعی و ایستا عمل میکند. او از فلسفه علم خواست تا به جنبههای پویا و خلاقانه واقعیت توجه کند.
10. شهرت و تأثیرگذاری برگسون
هانری برگسون در سال 1927 جایزه نوبل ادبیات را بهدلیل “ایدههای غنی و خلاقانهاش” دریافت کرد. آثار او تأثیر عمیقی بر متفکرانی مانند ویلیام جیمز، مارتین هایدگر و ژان پل سارتر داشت. بااینحال، در دهههای بعد، فلسفه او بهدلیل ظهور جریانهای فلسفی جدید مانند پوزیتیویسم منطقی و اگزیستانسیالیسم، تا حدی به حاشیه رانده شد.
نتیجهگیری
هانری برگسون با نظریههای نوآورانه خود، دیدگاههای جدیدی درباره زمان، حافظه، شهود، خلاقیت و تکامل ارائه داد. او با نقد دیدگاههای مکانیکی و جبرگرایانه، بر جنبههای پویا، خلاقانه و انسانی زندگی تأکید کرد. نظریات برگسون همچنان در حوزههای فلسفه، روانشناسی و علم مورد توجه قرار دارند و الهامبخش پژوهشهای جدید هستند.
نظر شما