موضوع : پژوهش | مقاله

بررسى جامعه‌شناختى فاصله نسل‌ها

در جامعه ما همواره طرح مسائل و مشکلات نوجوانان و جوانان و ارائه راه‌کارهایى براى آن، از جمله مباحث جذاب، پرکاربرد و پرمخاطب بوده است. این مقاله با رویکرد نظرى و روش اسنادى و با هدف بررسى علل، عوامل، بسترها و زمینه‌هاى تفاوت، فاصله و گسست نسلى نسل جوان در جامعه، و در خانواده‌ها تهیه و تدوین یافته است.
هرچند اختلافات فکرى و تفاوت در نوع نگرش میان نسل جوان و سایر نسل‌ها، به ویژه در خانواده‌ها امرى طبیعى است و در هر جامعه‌اى وجود دارد، اما بایسته است میان دو نوع تفاوت و فاصله و گسست نسلى و فرهنگى تفاوت قائل شد: گسست نسلى هنجارى و گسست نسلى ارزشى. آنچه مى‌تواند در بلندمدت براى جامعه و نسل جوان خطرآفرین باشد، گسست نسلى ارزشى و فرهنگى است. اما تفاوت و گسست نسلى هنجارى امرى طبیعى و به راحتى قابل پیش‌گیرى و اصلاح است.


نوجوانى و جوانى مرحله‌اى بسیار دوران‌ساز، مقدمه بزرگسالى و مرحله‌اى است که شخصیت آدمى در آن شکل مى‌گیرد. بنابراین، توجه به نیازهاى نوجوانان و جوانان با هدف کمک به تأمین آنها و شناخت مشکلات این نسل، کانون همت روان‌شناسان، فیلسوفان، جامعه‌شناسان و علماى دین قرار دارد. از سوى دیگر، جوانان بزرگ‌ترین سرمایه هر ملتى به شمار مى‌آیند و آینده و سرنوشت کشورها به دست آنهاست. از این‌رو، براى تحقق اهداف جامعه دینى و فرهنگ‌سازى جامعه، لازم است آنان را با ارزش‌هاى دینى و ملى آشنا ساخت. از آنجایى که بخش عظیمى از جمعیت کشور ما را جوانان تشکیل مى‌دهند، فاصله گرفتن آنان از دین و آموزه‌هاى دینى، به مثابه فاصله گرفتن جامعه از دین و آموزه‌هاى دینى است.
شناخت نیازها و انتظارات نسل جوان و تلاش در جهت تأمین آنها، تلاشى بایسته و درخور توجه است. در خصوص فاصله و شکاف نسل‌ها، در منابع دینى سفارش‌ها و توصیه‌هایى از حضرات معصومان : رسیده است. حضرت على ‰در این زمینه، به پدران در خصوص فرزندان چنین سفارش مى‌کنند: «لاتقسروا اولادکم على آدابکم، فانهم تخلقون لزمان غیر زمانکم»؛2 فرزندان خود را مجبور نسازید که حتمآ آداب و رسوم زمان شما یا پدرانتان را فرا گیرند، بلکه شرایط زمان را باید در نظر گرفت. روشن است مراد این است که باید محتواى غنى تربیتى برگرفته از آموزه‌هاى دین حنیف را در قالب‌هاى زیبا و شیوه‌هاى نوین به فرزاندان آموزش داد. در این عرصه، توجه به اقتضائات و نیازهاى جدید زمان مهم و تعیین‌کننده است.
در خصوص بحث از فاصله و گسست نسل‌ها، مطالب مستقل و آثار مکتوب جامعه‌شناختى تاکنون منتشر نشده است. آثار معدودى در این زمینه وجود دارد که به نوعى از آنها در این مقاله بهره کافى برده شده است. مقاله جناب آقاى دکتر حسین پناهى، تحت عنوان «فاصله نسلى و اختلافات خانوادگى و چگونگى برخورد با آن»، در فصل‌نامه پژوهشى علوم انسانى دانشگاه الزهرا ƒو مقاله آقاى سعید معیدفر، با عنوان «شکاف نسلى یا گسست فرهنگى» (بررسى شکاف نسلى در ایران)، نامه علوم اجتماعى، ش 24 و نیز مقاله آقاى حمیدرضا مظاهرى‌سیف، تحت عنوان «انقلاب اسلامى و نسل سوم» که در نشریه معرفت شماره 98 منتشر شده است.
به هرحال، در تربیت توجه به اقتضائات روز جامعه، خواست‌ها و نیازهاى معنوى و منطقى جوانان امرى بایسته و ضرورى است و از آنجایى که بحث فاصله و گسست نسل‌ها در ارتباط با دو یا چند نسل با نوع نگرش متفاوت مطرح است، ضرورى است پس از بحث از مفهوم‌شناسى، به اوصاف و ویژگى‌هاى دوران نوجوانى و جوانى اشاره شود.

مفهوم‌شناسى
پیش از هر چیز لازم است چند واژه از نظر مفهومى مورد توجه قرار گیرد. اما یادآورى این نکته لازم است که در هر جامعه‌اى، شکاف موجود بین نسل‌ها، یک شکاف طبیعى است و این معنا که معمولا نسل‌هاى جدید، بخش‌هایى از دیدگاه‌هاى نسل‌هاى قبلى را تعدیل مى‌کنند یا تغییر مى‌دهند، از مباحث مهم جامعه‌شناسى انقطاع نسل‌هاست. مهم این است که این فاصله باید در حالت طبیعى خود باشد و به مرحله آسیب و بحران اجتماعى تبدیل نشود که در این صورت، بسیار دشوار خواهد بود.

الف. نسل3
واژه «نسل» در دائرة‌المعارف علوم اجتماعى، این‌گونه تعریف شده است: «در جمعیت‌شناسى به گروهى از افراد اطلاق مى‌شود که مرحله‌اى از حیات را با یکدیگر آماده کرده یا پایان داده باشند. گروهى که در یک زمان فارغ‌التحصیل مى‌شوند، گروهى که در زمان بالنسبه نزدیک به هم به دنیا آمده، یا ازدواج کرده‌اند.»4 بیکر، نسل را گروهى از افراد مى‌داند که در فاصله زمانى معین به دنیا آمده‌اند.5

ب. گسست و فاصله نسلى6
در یکى از جامع‌ترین تعاریف، شکاف یا فاصله میان نسل‌ها را چنین تعریف مى‌کنند: شکاف نسل‌ها مفهومى است که اختلاف فاحش روانى، اجتماعى، فرهنگى و تفاوت معنادار در بینش و آگاهى، باورها، تصورات، انتظارات، جهت‌گیرى‌هاى ارزشى و الگوهاى رفتارى میان دو نسل همزمان در یک جامعه را مورد توجه قرار مى‌دهد. به عبارت دیگر، فاصله نسلى به اقتضائات مهم و شکاف در تجربه، ارزش‌ها و هنجارهاى بین دو نسل، یعنى والدین و فرزندان آنها و یا به طور کلى، به اختلاف و شکاف فرهنگى قابل توجه بین دو نسل تفسیر مى‌شود. هرچه شکاف و یا فاصله عمیق‌تر و وسیع‌تر باشد، امکان فهم و درک هر نسل از نسل دیگر مشکل‌تر است و بیگانگى آنها نسبت به هم بیشتر مى‌گردد. در واقع، فاصله نسلى و اختلافات دو نسل ممکن است مربوط به فاصله نسلى و یا استقلال‌طلبى نوجوانان و جوانان در مقابل درخواست اطاعت والدین، اختلاف قدرت والدین و فرزندان، اقتضائات سنى و... باشد.7 در تعریف گسست و فاصله نسلى باید گفت: دور شدن تدریجى دو یا سه نسل پیاپى از یکدیگر از حیث جغرافیایى، عاطفى، فکرى و ارزشى، وضعیت جدیدى را ایجاد مى‌کند که اصطلاحآ «گسست نسل‌ها» نامیده مى‌شود. در این وضعیت، غالبآ نوجوانان و جوانان مى‌کوشند تا آخرین پیوندهاى وابستگى خود را از والدین با نسل بالغ بگسلند و اغلب در این راه، به گردن‌کشى و طغیانگرى مى‌پردازند.8
بنابر آنچه گذشت، باید گفت :
1. شکاف، فاصله و گسست نسلى امرى اجتماعى و وابسته به تنوعات سنى، جغرافیایى، فرهنگى و تاریخى است.
2. نوع، تعداد و چگونگى صورت‌بندى شکاف‌هاى اجتماعى، بر حسب عوامل گوناگون در هر جامعه‌اى متفاوت خواهد بود.
3. هیچ جامعه‌اى را نمى‌توان فاقد تفاوت نسلى یافت. هر جامعه‌اى به طور طبیعى داراى تفاوت نسلى است. گاهى این تفاوت ممکن است به حد آسیب، بحران و مسئله اجتماعى و به گسست نسلى و گسست فرهنگى تبدیل شود.
ج. نوجوانى9
نوجوانى، به افراد داراى سنین بین 12 الى 18 سالگى اطلاق مى‌شود. افلاطون این دوره را دوره شراب‌زدگى روان مى‌داند که احساسات و عواطف بر افکار فرد چیره مى‌شود. روسو، نوجوانى را تولد ثانوى مى‌داند. استانلى هال، معتقد است نوجوانى دوره طوفان و فشار بوده و یک جهش ناگهانى است. کورت لوین آلمانى هم اعتقاد دارد که کودک و بزرگسال، هر کدام یک نوبت، بار کودکى و بزرگسالى را بر دوش مى‌کشند، اما نوجوان مجبور است یکجا بار هر دو را بر دوش بکشد؛ زیرا متعلق به هر دو مى‌باشد.10
ارسطو گفته است: «جوانان پرشور و آتش مزاج‌اند و آماده‌اند خود را به دست غرایز بسپارند.»11 در ادامه، ویژگى‌هاى دوران نوجوانى و جوانى را پى مى‌گیریم.

آثار و پیامد فاصله نسلى
اجمالا باید گفت: هرچند ممکن است تا حدودى فاصله و گسست نسلى در هر جامعه‌اى یافت شود و امرى طبیعى باشد، اما بى‌توجهى به این امر و عدم تلاش براى کم‌کردن فاصله و شکاف نسلى میان نسل جوان و سایر نسل‌ها، مى‌تواند پیامدهاى ناگوارى براى جامعه، به ویژه خانواده‌ها به دنبال داشته باشد. مطالعات نشان مى‌دهد که قضاوت ساده و منفى درباره اختلافات خانوادگى و بین نسلى، نه تنها با واقعیات موجود در زندگى خانوادگى تطبیق نمى‌کند، بلکه ممکن است خود یکى از عوامل مشکل‌آفرین موجود در بین خانواده‌هاى بسیارى باشد. بدین معنا که :
اولا، خانواده‌هایى که این تصویر نادرست را دارند که، وجود اختلاف‌نظر و حتى تعارض در خانواده میان آنان و فرزندانشان و بالعکس، منحصر به فرد است و ممکن است خانواده خود را، یک خانواده ناسالم و غیرقابل تحمل تلقّى کنند. در نتیجه، آن را رها کرده و یا اقدام به از هم پاشیدن خانواده خود کنند. در حالى که، اگر بدانند اساسآ روابط افراد و بین اعضاى خانواده تنش‌زا و اختلاف‌برانگیز است و کم و بیش شامل همه خانواده‌ها مى‌باشد، سعى مى‌کنند مشکلات موجود را بیش از پیش تحمل کنند.
ثانیآ، اگر اعضاى خانواده بدانند که تا حدى اختلاف و تعارض در خانواده، میان والدین و فرزندان نه تنها بد نیست، بلکه براى رشد خود آنان ضرورت دارد و باید با نگاه مثبت به آن نگریسته شود و به جاى کوشش در حذف و از بین بردن آن، سعى در بهره‌بردارى مثبت از آن نموده و راه کنار آمدن و مهار کردن و مدیریت اختلافات را فراگیرند و از آن براى شناخت بهتر یکدیگر و رشد فکرى و اخلاقى و فضاى خود بهره‌بردارى مثبت کنند.12
علاوه بر این، هرچه در یک جامعه، تغییرات اجتماعى سریع‌تر، وسیع‌تر و عمیق‌تر روى دهد، فاصله بین دو نسل، والدین و فرزندان بیشتر شده و اختلافات و مسائل بین نسلى بیشترى وجود خواهد داشت. نسل جدید براى تأمین نیازهاى گوناگون خود، از جمله به دست آوردن دانش، اطلاعات، سبک و وضعیت زندگى، طرز تفکر و بینش، به راحتى نمى‌تواند نسل قبل را الگوى خود قرار دهد و از آن در زمینه‌هاى فوق تبعیت کند و نیاز به الگوهاى دیگرى در خارج از خانواده دارد. در بسیارى از موارد هم جریان بر عکس است. این یعنى شکاف نسلى، یعنى ناکارآمد بودن فرهنگ نسل قدیم براى نسل جدیدتر. یعنى وجود تفاوت‌هاى بارز در نگرش و تفکر و رفتار میان این دو نسل.13
با ارتباط نزدیک و صمیمانه با نسل جوان، شناسایى نیازها و انتظارات آنان، و تلاش در جهت بهینه‌سازى روش‌ها و شیوه‌هاى تربیتى، و... مى‌توان از اختلافات میان فرزندان با خانوادها، فاصله و گسست نسلى نسل جوان با سایر نسل‌ها و پیامدهاى منفى آن تا حدودى جلوگیرى نمود.

انواع فاصله نسلى
مفهوم فاصله نسلى را مى‌توان از لحاظ کیفى، به دو نوع تقسیم‌بندى کرد: فاصله نسلى هنجارى و فاصله نسلى ارزشى.
در اینجا براى روشن شدن این دو مفهوم، دو واژه «ارزش» و «هنجار» تعریف مى‌شود.
الف. ارزش‌ها : «ارزش» داراى اصطلاحات و کاربردهاى گوناگونى است که برخى از آنها به قلمرو علم اخلاق مربوط مى‌شود. افعال اختیارى ارزشمند هستند؛ زیرا این نوع ارزش از آنجا که مستقیمآ به فعل اختیارى انسان اطلاق مى‌شود، در محدوده و متن اخلاق جاى دارد و به اصطلاح به آن «ارزش اخلاقى» مى‌گوییم.14 از سوى دیگر، انسان‌ها همواره ایده‌هایى درباره آنچه خوب یا بد، مناسب یا غیرمناسب، و ضرورى یا غیرضرورى است، داشته‌اند. به این ایده‌ها، «ارزش» گفته مى‌شود.15
همچنین در تعریف ارزش گفته‌اند: «ارزش‌ها، باورهاى ریشه‌دارى‌اند که گروه اجتماعى هنگام سؤال درباره خوبى‌ها و بدى‌ها و کمال مطلوب به آن رجوع مى‌کند.»16 برخى از ارزش‌هاى مهم عبارتند از :
آزادى،17 برابرى،18 کرامت انسانى،19 و عدالت.
ارزش‌ها، معمولا با عقاید ارتباط مى‌یابند. براى مثال، ارزش‌ها به وسیله عقاید توجیه مى‌شوند. کسى که معتقد به آزادى و کرامت انسانى است، براى او این دو «ارزش» به وسیله این «عقیده» توجیه مى‌شود که «همه انسان‌ها در برابر خداوند برابرند.» در اسلام، یک سرى خوب و بدهاى ثابت و ابدى وجود دارد که غیرقابل تغییرند. احکام امور جزیى و متغیرند و مراد از ارزش‌هاى ثابت، اصول ثابت و مبانى ارزشى است.20
بنابراین، ارزش‌ها، نظام‌هایى از نمادهایى که در قالب ایده‌هاى انتزاعى مربوط به خوب، بد، مناسب، نامناسب، درست، نادرست ساماندهى شده و مربوط به «هست»ها و در قلمرو جهان‌بینى قرار مى‌گیرند.
ب. هنجارها :21 هنجارها اصول و قواعد معینى هستند که از مردم انتظار مى‌رود آنها را رعایت کنند. هنجارها نشان‌دهنده بایدها و نبایدها در زندگى اجتماعى هستند.22 هنجار عبارت از مقرّراتى است که مردم در روابط خود با دیگران ملزم به رعایت آن هستند. هنجارها معیارهاى مشترک رفتارهاى مطلوب و قابل قبول‌اند. هنجارها نه تنها معین مى‌کنند چه کارهایى را باید در شرایط خاص انجام داد و یا ترک کرد، بلکه انسان را قادر مى‌سازند تا عکس‌العمل و پاسخ دیگران به اعمال و گفتار خود را پیش‌بینى نماید. در واقع، در هر عرصه‌اى از جمله ازدواج، راهنمایى و رانندگى و رابطه فرزند و والدین، زن و شوهر، رئیس و مرئوس و... هنجار وجود دارد. قاعده رفتار در هریک از این عرصه‌ها را هنجار گویند.
هنجارها به یک اعتبار بر دو نوعند: رسمى و غیررسمى. هنجارهاى رسمى عبارتند از: هنجارهاى مصوب و نوشته شده که تخلف از آنها مجازات خاصى را در پى دارد. هنجارهاى غیررسمى، معیارهاى نانوشته‌اى هستند که توسط مردم داراى فرهنگ و هویت مشترک رعایت مى‌شوند. شیوه‌هاى قومى، آداب و رسوم از هنجارهاى غیررسمى هستند.23

فاصله نسلى؛ ارزشى و هنجارى
بنابر آنچه گذشت، تفاوت میان ارزش‌ها و هنجارها را مى‌توان این‌گونه بیان کرد :
1. ارزش‌ها عام‌تر از هنجارها هستند و مبناى هنجارها محسوب مى‌شوند.
2. ارزش‌ها ماهیت ذهنى دارند و در مقام هست‌ها و پذیرش برخى واقعیت‌هاى مربوط به جهان هستى است، در صورتى که، هنجارها در مقام بایدها و نبایدها و مربوط به عمل کنشگران است. قواعد رفتارى که آنان باید عمل کنند.
3. براى حفظ هویت فرهنگى و تداوم فرهنگ، ارزش‌هاى اجتماعى مهم‌تر از هنجارها هستند.
بنابراین، فاصله نسل ارزشى، وجود اختلاف و شکاف قابل توجه بین ارزش‌هاى یک نسل با نسل بعدى است و فاصله نسلى هنجارى، اختلاف و شکاف بین هنجارهاى یک نسل با نسل بعدى است. لازم به یادآورى است که فاصله نسلى هنجارى تا حدود زیادى امرى طبیعى است؛ چراکه اساسآ با توجه به تغییر شرایط محیطى، تغییر مناسب در هنجارهاى انسانى امرى ضرورى است و اگر هنجارها، متناسب با دگرگونى‌هاى اجتماعى تغییر داده نشود و انتظار این باشد که، جوانان در شرایط بسیار متفاوت با والدین و دیگر اقشار زندگى کنند، رفتار کنند، بخورند، بپوشند، و... در این صورت، تدریجآ و به ناچار، هیمنه و ابهت والدین زیر سؤال مى‌رود. به عبارت دیگر، همواره فاصله نسلى ابتدا از نوع هنجارى است و اگر این فاصله تحمل و اصلاح نشود، به فاصله و گسست ارزشى تبدیل مى‌شود که بسیار مشکل‌آفرین و تداوم آن براى جامعه زیانبار است.

تفاسیر شکاف نسلى و امکان آن در ایران
اینگلهارت با طرح چهار فرضیه اساسى درباره امکان یا عدم امکان گسست و شکاف نسلى، در کتاب تحول فرهنگى در جامعه پیشرفته صنعتى مى‌نویسد :
1. فرضیه چرخه زندگى یا سالخوردگى، که بر اساس آن گفته مى‌شود: تفاوت نسل‌ها یا تفاوت ارزش‌هاى گروه‌هاى نسلى مختلف، امرى طبیعى و مربوط به اقتضائات روان‌شناختى هر دوره از زندگى است. هر گروه سنى، پس از سپرى کردن دوره مربوط و رفتن به گروه سنى دیگر، ارزش‌هاى پیشین در او به تدریج کمرنگ شده و ارزش‌هاى گروه سنى جدید را به خود مى‌گیرد. یعنى تفاوت در مشاهده ارزش‌هاى جوانان و بزرگسالان ناشى از اقتضاى شرایط سنى آنان است.
2. فرضیه دوره‌اى که بر اساس آن، تفاوت سنى با نسل‌ها، به فرایند تدریجى تغییر ارزش‌ها در همه گروه‌هاى سنى با کمى تفاوت از هم مربوط مى‌شود و افراد در مسیر این تحول ارزش‌ها، با توجه به نزدیکى و دورى از این تغییرات، دیرتر یا زودتر این تغییرات را به خود مى‌گیرند. از آنجایى که، شرایط گروه‌هاى سنى از نظر میزان پذیرش و انطباق نسبت به تغییرات متفاوت است، بنابراین، معمولا جوانان نسبت به گروه‌هاى سنى بزرگسالان زودتر در مسیر تغییرات قرار مى‌گیرند.24
3. فرضیه گروه سنى که تفاوت سنى یا نسل‌ها را در واقع دگرگونى اساسى در ارزش‌هاى نسل‌هاى جدید با ارزش‌هاى نسل‌هاى پیشین تلقى مى‌کند. در واقع، نسل جدید ارزش‌ها کاملا متفاوت با نسل‌هاى قبل دارد و با گذشت زمان یا ورود گسترده این نسل به عرصه‌هاى مختلف حیات اقتصادى، اجتماعى، به تدریج فرایند جایگزینى ارزش‌هاى جدید به جاى ارزش‌هاى نسل قبل انجام مى‌شود.
4. فرضیه ترکیبى که بر اساس آن، تفاوت سنى با نسل نمایشى از چرخه زندگى، اقتضائات سنى و تغییرات بنیادین در ارزش‌هاى همه گروه‌هاى سنى با کمى تغییر از یکدیگر و تغییر در ارزش‌هاى نسل جدید است که به تدریج، با نقش‌هاى بیشتر و روبه افزایش این نسل در حیات اقتصادى، اجتماعى، جایگزین ارزش‌هاى نسل قبل مى‌شود.25
اما در خصوص شکاف و گسست نسلى در ایران نظریات گوناگونى ابزار شده است. در ذیل به برخى از این نظریات اشاره مى‌گردد. عمدتا سه دیدگاه در این باره وجود دارد :
1. دیدگاهى که از وجود «شکاف نسلى بزرگ» در ایران حمایت مى‌کند.
2. دیدگاهى که «شکاف بزرگ» را «توهم» دانسته، آن را ناشى از فریب افکار عمومى از سوى رسانه‌هاى عمومى مى‌داند.
3. دیدگاهى که بین دو دیدگاه پیشین و اعتقاد به وجود «گسست و تفاوت انتخابى» میان نسل‌ها دارد.26
پیروان دیدگاه اول معتقدند که، این شکاف میان جوانان و بزرگسالان تا حدودى گسترش یافته است. در این دیدگاه، فرهنگ جهانى از فرهنگ مسلط بزرگسالان، که بر مبناى قبول ارزش‌هاى رایج است جدا شده و در مخالفت با آن قرار گرفته است. به طور کلى، این دیدگاه فاقد داده‌هاى تجربى است و توضیح نمى‌دهد که چرا ارزش‌ها و هنجارهاى جوانان، از ارزش‌ها و هنجارهاى بزرگسالان تمایز یافته است؟
در مقابل، دیدگاه دوم معتقد است که ارزش‌هاى جوانان بى‌شباهت با ارزش‌هاى بزرگسالان نیست. جوانان ارزش‌هاى اجتماعى دیگرى در مقایسه با بزرگسالان دارند، اما این شکاف ربطى به پذیرش ارزش‌هاى متفاوت در میان جوانان ندارد. این جدایى، مربوط به کاربرد وضعیتى مجوزهاى هنجارى براى واقعیت ارزشى است. به عبارت دیگر، ستیز بین نسلى ناشى از وسایل به کار گرفته شده براى تحقق ارزش‌هاى پذیرفته شده و مشابه با ارزش‌هاى بزرگسالان است، نه پذیرش ارزش‌هاى متفاوت با آنان.
سومین دیدگاه، یعنى گسست و تفاوت انتخابى، ستیزکم بین ارزش‌هاى نسل‌ها را مى‌پذیرد. در عین حال، مدافعان این دیدگاه، با فرضیه «توهم شکاف» و القایى بودن شکاف نسلى موافق‌اند.27
اما در خصوص نوع برخورد با مسئله شکاف نسلى در ایران، چند دیدگاه افراط و تفریط وجود دارد :
1. پذیرش «شکاف نسلى» در ایران؛
2. پذیرش «تفاوت‌نسل» و نه‌شکاف‌یا گسست نسلى؛
3. پذیرش «گسست فرهنگى» و نه گسست نسلى؛
4. دیدگاه معتقد به «تفاوت نسلى» است اما معتقد است اگر شرایط فعلى درست مدیریت نشود، تفاوت نسلى به گسست و شکاف نسلى تبدیل مى‌شود.
1. گروهى بر این باورند که در ایران «گسست نسلى» وجود دارد و به تدریج، این شکاف عمیق‌تر و شدیدتر مى‌شود. این گروه، مدرنیته، تحولات سریع اقتصادى، اجتماعى، فرایند جهانى‌شدن تغییرات جمعیتى، تأثیر نخبگان و انقلاب اسلامى از یک‌سو، و عدم پاسخ‌گویى مناسب نظام سیاسى و اجتماعى به این تحولات از سوى دیگر را عامل پیدایش این مسئله در ایران مى‌دانند.28
این گروه، خود به دو دسته تقسیم مى‌شوند: بدبین به شکاف نسلى؛ 2. خوش‌بینى به شکاف نسلى. دسته اول متأثر از ارزش‌هاى انقلاب‌اند و این شکاف را موجب بحران هویت گسست جوانان از تاریخ و فرهنگ دینى خودى ارزیابى مى‌کنند. دسته دوم، این شکاف را تحول اساسى و لازم براى جامعه و حرکت به سوى آینده مى‌دانند.29
2. دیدگاه دوم، کسانى که به «تفاوت نسلى» و نه شکاف یا گسست نسلى قائلند. در این زمره، برخى نظریه‌پردازان روان‌شناسى و برخى متفکران اجتماعى قرار دارند. دسته اول تفاوت نسل‌ها را پدید بیولوژیک و روان‌شناسى مى‌دانند و دسته دوم معتقدند اگرچه میان نسل جوان با سایر نسل‌ها تفاوت‌هایى وجود دارد، اما آن را نمى‌توان به شکاف یا گسست نسلى تفسیر نمود.30
3. دیدگاه کسانى که مسئله اصلى را «گسست فرهنگى» و نه گسست نسلى مى‌دانند. شکاف نسلى نه یک مسئله اجتماعى، بلکه ناشى از اقتضاى سنى و بیولوژیک است، اما در گسست فرهنگى جامعه نه بر اساس نسل، بلکه بر اساس دو نوع رویکرد سنتى و جدید به دو گروه تقسیم مى‌شود و هر گروه، پیر و جوان در کنار هم قرار دارند.
4. برخى دیگر معتقدند که اگر شرایط فعلى درست مدیریت نشود، ممکن است «تفاوت نسلى موجود» به گسست و شکاف نسلى تبدیل شود. با توجه به شرایط انقلاب در ایران و مشکل نسل انقلابى در پافشارى بر ارزش‌ها و انعطاف‌ناپذیرى آنان نسبت به تحولات جدید، اگر این انعطاف‌ناپذیرى تداوم یابد، گسست نسلى اتفاق خواهد افتاد. این گروه از متفکران با تردید به مسئله نگریسته و حکم قطعى به شکاف یا گسست نسلى نمى‌دهند، اما در صورت تداوم وضعیت، وجود شکاف نسلى را حتمى مى‌دانند.31
با بررسى مطالعات صورت گرفته در ایران، نشان مى‌دهد که جوانان امروز کشور ما، غالبآ به ارزش‌هاى انسانى اسلامى پایبند هستند، ولى در هنجارهاى اجتماعى و در نحوه تحقق ارزش‌ها با والدین اختلاف‌نظر دارند که این امرى طبیعى است.32 برخى دیگر معتقدند که دردوره طرح ملى تحول ارزش‌ها در سال‌هاى 79 و 82، مى‌توان گفت در هر سه حوزه ارزش‌هاى دینى، سیاسى و اجتماعى در برخى عرصه‌ها، تفاوت آشکارى میان جوانان و بزرگسالان مشاهده نمى‌شود، ولى در برخى زمینه‌هاى دیگر این تفاوت وجود دارد.33

ویژگى‌هاى دوران نوجوانى و جوانى
پایان دوره کودکى، آغاز دوره بزرگسالى است که هر انسانى باید در جریان یک تحوّل عظیم طبیعى قرار گیرد. این دوره، موسوم به دوره نوجوانى است، دورانى به مراتب دشوارتر از سال‌هاى کودکى محسوب مى‌شود؛ چراکه بحرانى‌ترین مرحله زندگى است که به ناچار هر فردى باید در زندگى خود، از این گردباد تند عبور کند. تغییر و تحولات گسترده این دوره، روح، روان و جسم نوجوان را دستخوش تغییر نموده و او را به نوعى دچار حیرت و سرگشتگى مى‌سازد. فرد در این دوره مى‌نالد، به خود مى‌پیچد، دورانى پرآشوب و طغیانگر دارد، آرام و قرار ندارد، به دنبال ساحل نجات و آرامى است. اجمالا مى‌توان خصایص نوجوانى و سپس جوانى را این‌گونه بیان کرد :
1. گرایش به انس و الفت با دیگران؛
2. کاسته شدن تسلط خانواده بر نوجوان و تلاش وى براى تثبیت موقعیت خویش؛
3. نیاز به جلب توجه اطرافیان و خودنمایى؛
4. برخوردارى از آگاهى و بینش اجتماعى که موجب درک روابط موجود بین خود و دیگران مى‌شود؛
5. سرکشى و تمرّد علیه فشار موجود در خانواده که ناشى از احساس فردیت و استقلال‌طلبى این دوره است؛
6. تحول‌گرا، بلندپرواز، آرمان‌گرا، مغرور و ریسک‌پذیر؛
7. اهل رقابت با دوستان و هم‌سالان در صحنه‌هاى زندگى؛
8. پایبندى به عقاید و افکار خود، در مقابل معیارهاى والدین و فرهنگ و محیط زندگى؛
9. آمادگى براى ایفاى نقش‌هاى جدید؛
10. تقلید و تبعیت از نمونه‌ها و الگوها و سرمشق‌هاى زندگى به جاى تبعیت از قواعد و مقرّرات اخلاقى، مثل تقلید از فوتبالیست‌ها؛
11. کاهش وابستگى نوجوان و رشد روحیه استقلال‌طلبى در او.34
اجمالا در خصوص ماهیت دوره نوجوانى و جوانى باید گفت: از لحاظ روان‌شناسى ژنتیک، در تحوّل روانى آدمى، دوره نوجوانى مهم‌ترین دوران است. این دوره، معرّف مرحله تغییر عمیقى است که کودک را از بزرگسال جدا مى‌سازد. این مرحله واقعآ به منزله دگرگون شدن است؛ زیرا در چنین دوره‌اى، نوجوان همواره در حال تغییر است و حتى خود وى با مشکل بزرگ وضع و موفقیت خویش روبه‌روست. مى‌توان گفت: نوجوان همان کسى است که به دلیل پیروى از غریزه تقلید، یعنى قبول بى‌چون و چراى دستورات بزرگسال، دست‌کم در حلقه‌اى که حدود و ثغور آن را بزرگسال رسم کرده بود، رفتارى طبیعى و بهنجار از خود نشان مى‌داد؛ نه تنها به پیروى تن مى‌داد، بلکه مى‌خواست شرایطى را که توسط بزرگ‌ترها و پدر و مادر وى پیش‌بینى و تعیین شده بود، بپذیرد. اما همین نوجوان به ناگاه، تغییر شیوه مى‌دهد و برخلاف سابق، از آنچه بزرگسال مى‌گوید و سابقآ مورد قبول وى بود، سرپیچى مى‌کند. این چیزى است که نظر هر کس را به خود جلب مى‌کند. گاهى شیوه راه رفتن خود را عوض مى‌کند، لهجه خود را تغییر مى‌دهد، رؤیایى و عشق‌طلب مى‌شود، نسبت به زیبایى‌ها با حسّاسیت مى‌نگرد و اندک اندک قدم به دنیاى درون خویش مى‌گذارد. افکار وى بیشتر متوجه دنیایى مى‌شود که مربوط به زمان حال نیستند و با واقعیات موجود تناسبى ندارند. در خلال این تحوّل، نوجوان آرام آرام نسبت به قدرت فکر هشیار مى‌شود و به زودى در کمند ارزش‌هاى فردى خود مى‌غلتد. مجموعه این صفات و آثار به منزله کوششى است در راه عبور از این سازش موقّت که در پایان دوره کودکى به وجود آمده است.35 در ادامه نیز و در دوره جوانى، همین فرایند تداوم مى‌یابد.
به هرحال، از منظرى دیگر مى‌توان چند ویژگى مهم را براى این نسل بیان کرد :
1. نیازمند آرامش : بستر و شرایط حاکم بر دوران نوجوانى و جوانى حکایت از این دارد که، نوجوان و جوان نیازمند آرامش روانى بیشتر و ارتباط صمیمانه و دوستانه است. همواره به دنبال همدم و مونسى است که وجود او را درک کند. به شدت از انتقاد، تهدید، تحقیر و روابط آمرانه متنفر است. کسى را مى‌جوید که به دور از روابط آمرانه، حاکمانه و ناصحانه، با او دوستانه و صمیمانه سخن گوید، دیگران او را آن‌گونه که هست درک کنند.
در اهمیت این دوران همین بس که پیامبر اکرم 9، درباره آنان چنین سفارش فرموده است: برترى جوان عابدى که در جوانى خود ره بندگى پیش گرفته، بر پیرى که در بزرگسالى به عبادت روى آورده، به برترى فرستادگان الهى بر دیگر مردمان مى‌ماند.36
2. همنشینى با همسالان : از جمله ویژگى‌هاى دوران جوانى، که معمولا افراد بزرگسال از آن بیزارند، علاقه به دوستى و همنشینى با همسالان است. بشر در تمام دوران زندگى خویش همواره نیازمند دوستى با دیگران است. جوانان نیز در این سنین به گروه همسالان، علاقه بیشترى پیدا مى‌کنند، با آنان روابط دوستانه و صمیمانه برقرار مى‌سازند و دوست دارند بیشتر اوقاتشان را با آنان بگذرانند. جوانان با یکدیگر انس مى‌گیرند و حتى رفتارشان نیز در یکدیگر تأثیر مى‌گذارد. از این‌رو، انتخاب دوست در این دوران از اهمیت زیادى برخوردار است؛ چه اینکه سعادت و خوشبختى در معاشرت و دوستى با مردم بزرگوار است. پیامبر گرامى ˆ مى‌فرمایند: «اَسعدُ النّاسِ مَنْ خالَطَ کِرامَ النّاسِ»؛37 خوشبخت‌ترین مردم، کسى است که با مردمان بزرگوار درآمیزد.
از این‌رو، توجه به روحیه حساس نوجوانان و جوانان اقتضا مى‌کند که نباید احساسات آنان را در این سنین، نسبت به دوستان و همسالان لکه‌دار نمود.
3. تشخّص‌طلبى : تشخص‌طلبى از جمله تمایلات غریزى هر انسانى است. در نسل جوان این میل بسیار قوى‌تر و نیرومندتر است. جوان به نوع لباس، نوع آرایش مو و نوع واکنش‌هاى خود در برخوردها افتخار مى‌کند و در جمع همسالان خود به ابراز شخصیت و خودنمایى مى‌پردازد. دوست دارد به دیگران بفهماند که بزرگ شده است. شایسته است والدین، ضمن توجه به این میل غریزى، برخورد مناسب با او داشته، و او را در انتخاب لباس‌هاى مناسب و الگوگیرى صحیح هدایت کنند.
4. علاقه به آزادى بى‌قید و شرط : یکى از تمایلات و خصیصه‌هاى دوران جوان که به شدت در حال فزونى است، علاقه به آزادى بى‌حد و حصر و بى‌قید و شرط است. نوجوان و جوان مى‌خواهد مقرّرات اجتماعى را نادیده بگیرد، در راه ارضاى تمایلات خویش از آزادى‌هاى تند و بى‌حساب استفاده کند. در برخورد با این گروه، به ویژه در این سنین توجه به این ویژگى رفتارى لازم و ضرورى است.
5. تشدید غریزه جنسى : غریزه جنسى یکى از غرایز نیرومند و حساس در وجود هر انسانى است. این غریزه در حیات روانى و جسمانى انسان تأثیرات فراوانى دارد. بسیارى از اعمال و رفتارها حتى بیمارى‌هاى جسمانى و روانى انسان از این غریزه سرچشمه مى‌گیرد. اگر این غریزه، به درستى و با روش صحیح پرورش یابد، زندگى را قرین آسایش مى‌گرداند و چنانچه دچار افراط و تفریط گردد، صدمات و ضایعات جسمانى و روانى جبران‌ناپذیرى به دنبال دارد.
در اسلام نیز این موضوع بسیار مهم و حائز اهمیت است: از منظر آموزه‌هاى دینى، نوجوانى دوره قوّت و توانایى است که در بین دو دوره ضعف و ناتوانى (کودکى و پیرى) قرار گرفته است. قرآن کریم مى‌فرماید: (اللَّهُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن ضَعْفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ ضَعْفٍ قُوَّةً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعْدِ قُوَّةٍ ضَعْفآ وَشَیْبَةً یَخْلُقُ مَا یَشَاء وَهُوَ الْعَلِیمُ الْقَدِیرُ.) روم: 54) حضرات معصومان : نیز نوجوانى را یکى از نعمت‌هاى پرارج الهى و از سرمایه‌هاى بزرگ سعادت در زندگى بشر شناخته‌اند. رسول اکرم ˆ نیز مى‌فرمایند: «اُوصیکم بِالشُّبّانِ خیرآ فاِنّهم اَرقّ افَئدةً»؛38
شما را به نیکى به جوانان توصیه مى‌کنم، به راستى آنان داراى قلبى مهربان هستند. حضرت على ‰نیز مى‌فرمایند: «شیئان لایُعرف فَضلهما اِلّا مَنْ فَقَدهما : الشّبابُ و العافیة»؛39 دو چیز هستند، زمانى که آنها را ازدست بدهیم، قدر و منزلتشان شناخته مى‌شود؛ جوانى و سلامتى.
حاصل آنکه در برخورد با هر نوجوان و یا جوانى توجه به ویژگى‌هاى جسمى، شخصیتى، روحى، روانى و رفتارى او در تفسیر معنا و مفهوم رفتارهاى فردى و اجتماعى او حائز اهمیت است.

مشکلات فراروى نسل جوان
امروزه مشکلات فراوانى فراروى نسل جوان قرار دارد که عوامل، زمینه‌ها و بسترهاى گوناگونى موجب پیدایش آن شده است. مجموعه این مشکلات ممکن است موجب شود که نسل جوان، داراى افکار و ارزش‌ها و هنجارهاى متفاوت با هنجارهاى حاکم در جامعه شود وبه نوعى دچار گسست نسلى شود. در زیر به برخى از این مشکلات اشاره خواهیم نمود.

1. الگوهاى متعدد و ناسالم
از جمله مشکلاتى که نوجوانان و جوانان را تهدید مى‌کند، و در دهه اخیر پررنگ‌تر شده است، تنوّع، تعدد و ناکارآمدى الگوهاى موجود هویت‌یابى است. در گذشته، که الگوها و نقش‌ها اندک و محدود بودند و به ندرت تغییر و تحولى در جامعه روى مى‌داد، هویت‌یابى نیز به آسانى امکان‌پذیر بود. اما امروزه که نقش‌ها و الگوهاى بسیار متنوعى در مقابل جوانان و نوجوانان وجود دارد، پذیرش و انتخاب، براى آنان دشوار شده، چه بسا موجب مى‌شود جوانان و نوجوانان نقش‌هاى انحرافى و متضاد با هنجارها و ارزش‌هاى فرهنگى و اجتماعى را پذیرفته، با الگوهاى ناسالم همانندسازى کنند. الگوهاى نادرست فرهنگى، شعارهاى جذاب و به ظاهر جوان‌پسند و بى‌محتوا و... زمینه گسست نسلى و بحران هویت دینى نوجوانان و جوانان را فراهم و نسل سوم و نسل‌هاى جدید جامعه اسلامى را تهدید مى‌کند.

2. جهانى‌شدن فرهنگ و فرسایش الگوهاى با ثبات
سرزمین‌زدایى ناشى از فرایند «جهانى شدن» نوعى بحران هویت پدید مى‌آورد؛ چراکه توانایى هویت‌سازى فرهنگ، مکان و الگوهاى باثبات ملى را به تحلیل مى‌برد. جهانى شدن برخاسته از زیربناى فکرى و گرایش نوین در اندیشه و تفکر است که در دهه 1990 در محافل علمى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگى غرب، به ویژه آمریکا رواج یافت.40 جهانى‌شدن، تحولى اجتماعى است که در آن قید و بندهاى جغرافیایى، هنجارهاى اجتماعى و فرهنگى از میان مى‌رود و روابط انسانى کیفیت بدون مرز به خود مى‌گیرد.41 معمولا در این فرایند جایى براى ارزش‌ها، هنجارها و عناصر فرهنگى ـ بومى و ملى وجود ندارد. در واقع، لازمه جهانى شدن، حذف الگوهاى بومى و ملى و حرکت به سمت الگوهاى غربى است.
این فرایند ممکن است موجب شود که نسل جوان در پذیرش هویت فرهنگى ملى و یا دینى دچار سرگردانى، سرخوردگى و بحران روحى شود و تمایل به ارزش‌هاى فرهنگى غربى و بیگانه پیدا کند. این فرایند، اگر با انفعال عناصر فرهنگ‌ساز داخلى در برابر هجمه فرهنگى غربى مواجه شود، به زودى زمینه گسست فکرى، فرهنگى و نسلى جوانان را فراهم مى‌سازد.

3. بحران هویت
افزایش فزاینده انتظارات و توقعات در زندگى امروزى، به ویژه در عصر جهانى شدن فرهنگ‌ها، و در بسیارى مواقع، تلاقى و تعارض آنها با ارزش‌ها و هنجارهاى بومى و ملى، به ویژه ولنگارى فرهنگ غربى و اشاعه و گسترش آن به سایر جوامع، و عدم امکان ارضاى این توقعات و نیازها در جامعه اسلامى ما، زمینه‌ساز بحران هویتى نوجوانان و جوانان شده است. نسل جوان ما در برخورد با سایر نظام‌ها و مکاتب فکرى، که مدعى مبارزه با فرهنگ اسلامى، ایرانى دارند و ادعاى ارائه طرحى نو براى جهان هستند، اگر به موقع در برابر موج سهمگین هجمه فرهنگى واکسینه نشوند، ممکن است به نوعى دچار بحران هویت شوند. در حالى که، به نظر مى‌رسد فرهنگ و تمدن غنى دینى و ناب اسلامى، هر زمانى که فرصت یافته، و امکان عرض اندام داشته، فرهنگ و تمدن غربى را با چالش جدى مواجه کرده است؛ چراکه امروز شواهد روشن و گویایى مبنى بر سقوط و اضمحلال فرهنگ و تمدن غربى به چشم مى‌خورد. متأسفانه دفاع آگاهانه و یا ناآگاهانه برخى نخبگان سیاسى، فرهنگى، و روشن‌فکران خودباخته از فرهنگ و تمدن غربى، که تاحدودى در جامعه علمى و آکادامیک نیز حضور فعال دارند، ممکن است بحران هویتى جوانان را تشدید نماید. از این‌رو، در پرتو هجمه سهمگین فرهنگ غربى، به فرهنگ ملى و دینى و همسویى برخى نخبگان و روشن‌فکران خودباخته با آنها، زمینه گرایش نسل سوم و چهارم انقلاب به سوى مکاتب مادى و لیبرالیستى، شعارهاى به ظاهر جذاب، اما تهى غربى فراهم آمده، مشکلات و چالش‌هاى عمده‌اى را امروز براى نسل جوان به وجود آورده است. همین امر مى‌تواند زمینه گسست و فاصله نسلى نسل سوم انقلاب را با نسل اول و دوم انقلاب از نظر پایبندى به ارزش‌ها و هنجارهاى ملى و دینى فراهم آورد.

4. فاصله و گسست نسلى
در واقع، فاصله نسل‌هاى گوناگون در ایران پس از انقلاب، ناشى از دگرگونى ارزش‌هاى جهانى، و چالش و تقابل سه فرهنگ ایرانى، اسلامى و غربى است. به عبارت دیگر، فرایند شتابان جهانى‌سازى از یک‌سو، و تقابل ایدئولوژى و گفتمان مدرنیسم و پست‌مدرنیسم و گفتمان دینى در جامعه، موجب این فاصله و گسست نسلى شده است. متأسفانه این تقابل و تعارض در دهه سوم انقلاب و در دوران اصلاحات، به ویژه از سوى نخبگان سیاسى تشدید شد و این به دلیل این بود که برخى نخبگان سیاسى و روشن‌فکران خودباخته تا حدودى از سوى برخى نخبگان سیاسى، که در رأس مصادر امور بودند، حمایت مى‌شدند؛ کسانى که عملا مدافع فرهنگ و تمدن غرب بودند. این امر آسیب‌هاى جبران‌ناپذیرى به دنبال داشت. هنجارشکنى، ساخت‌شکنى، گرایش به موسیقى‌هاى تند ضداخلاقى، گرایش به گروه‌هاى ضدفرهنگى هوى متال، رپ و... آزادى فعالیت گروه‌هاى انحرافى، و فرقه‌هاى ضدمذهب و مخرب در این دوره، انتشار کتاب‌هاى ضددینى، هجمه سامان‌دهى شده به هنجارها و باورهاى دینى از سوى مطبوعات زرد و... فاصله و شکاف نسلى را عمیق‌تر نمود.
از آنجایى که دو فرهنگ غربى و دینى، از نظر ارزش‌ها و هنجارها در تقابل هم قرار دارند، طبیعى است کسانى دلداده ارزش‌هاى غربى خواهند بود. از این‌رو، ما در جامعه اسلامى عملا با دو گروه و با دو نسل متفاوت برخودار از ارزش‌هاى گوناگون مواجه خواهیم شد. این دو نسل بر هم تأثیر و تأثر داشته و از هم تأثیر مى‌پذیرند. آلوین تافلر معتقد است: پیدایش و توسعه انقلاب الکترونیک موجب به وجود آمدن قشر جدیدى در جامعه مى‌شود که او از آن به طیف کارگران فکرى یاد مى‌کند : «طیفى که مى‌توان آنان را کارگر فکرى نامید شامل دانشمندان، پژوهشگران، تحلیل‌گران مالى، برنامه‌نویس‌ها و... که وجه مشترک آنان به جریان انداختن اطلاعات یا خلق اطلاعات بیشتر است.»42 از دیدگاه تافلر، این گروه، گروهى هستند که هر لحظه به دنبال تازگى‌ها و نوآورى‌ها هستند. اینان افرادى هستند که با هر نوع سنتى مخالفت مى‌کنند. تا حدودى این ویژگى نسل سوم ماست. امروزه نسل سوم، که دوران پیروزى و تثبیت انقلاب را درک نکرده و به دنیایى پا گذاشته که همه چیز رنگ و بوى مادى به خود گرفته، ارزش‌ها تغییر پیدا کرده، آداب و رسوم و عرف تحت تأثیر انقلاب اطلاعاتى متحول شده، همه چیز حتى سبک پوشش، رفتار اجتماعى و شیوه فکر کردن نیز حالتى متفاوت به خود گرفته است، با خطر جدى فاصله و گسست نسلى مواجه شده است.

5. رسانه‌ها و اشاعه فرهنگ بیگانه
هرگاه از روى تأمّل و دقت به شهرهاى ایران اسلامى سرکشى کنیم و به نوجوانان و جوانان این مرز و بوم نیک بنگریم، دو چیز بیش از همه جلب توجه مى‌کند: فرم لباس، شکل آرایش ظاهرى؛ مدتى لباس‌هاى گشاد به تن مى‌شود و پس از اندک زمانى لباس‌هاى تنگ. گاهى نیز روى لباس جوانان و نوجوانان برچسب تصویرى از آواز خوانان، ستارگان سینما، قهرمانان ورزشى از کشورهاى غربى حک مى‌شود. موهاى سر نیز در رنگ‌هاى مختلف با اشکال اره‌اى، تیشه‌اى، پرخروسى، میان خالى و... و نیز چیدن ابرو و تلون‌گونه‌ها با سرخى، سفیدى، چهره برخى جوانان این مرز و بوم را نشان مى‌دهد. به گونه‌اى که گویا این صنف سالیان متمادى در غرب زندگى نموده و هم‌اکنون هر روز در رفت و آمد با آنجا هستند. اما بر عکس، این فرم و شکل بر تن و سر و صورت کسانى فرو ریخته و هر دم در حال جایگزینى‌اند که در طول زندگى فقط نام کشور غربى را در کتاب‌ها خوانده‌اند یا در رسانه‌ها دیده‌اند. متأسفانه به همان اندازه که در تغییر و تقلید لباس و شکل ظاهرى، گوى سبقت از دایه‌هاى اصلى ربوده‌اند، در تولید فکر، اندیشه و دانش نیز مدال کندى، بطالت، کسالت و پس‌مانى را به سیرت و صورت آویخته‌اند و این در سایه اشاعه فرهنگ بیگانه در کشور و وضعیت انفعالى فرهنگ ملى در مقابل آن است. به هر حال، این همه مرهون تلاش رسانه‌هاى بیگانه، به ویژه رسانه‌هاى شنیدارى غربى است که به اشاعه فرهنگ ابتذال خویش مى‌نمایند.
غرب و استکبار جهانى پس از پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى، و چالش جدى فرهنگ و تمدن دینى و اسلامى با فرهنگ غرب، با همه امکانات خویش به مقابله با انقلاب اسلامى پرداخت. پس از ناکامى در تهاجم نظامى، به تهاجم فرهنگى و اخیرآ هم به تهاجم دینى و حمله به ارزش‌ها و فرهنگ غنى و ناب دینى پرداخته است و با همه توان و امکانات نرم‌افزارى و سخت‌افزارى خویش، به جنگ نرم فرهنگى با نظام اسلامى آمده است. اشاعه فرهنگ غربى و غربى‌سازى فرهنگ دینى و آلوده کرده جوانان نسل جدید سوم و چهارم انقلاب، مهم‌ترین هدف دشمن در این جنگ نابرابر مى‌باشد.
از سوى دیگر، غرب با رسانه‌هاى جمعى سمعى، بصرى، و حتى مکتوب خویش به جنگ تمام‌عیار فرهنگى و دینى ما آمده است. در این میان، به طور مستقیم و غیرمستقیم در پى اشاعه عناصر فرهنگ ابتذال خویش برمى‌آید؛ رخوت، تنبلى، کسالت، انفعال و سرخوردگى، احساس زشتى، دشمنى، بى‌اعتمادى، دروغ و خشونت را اشاعه مى‌دهد. واقعیت‌ها را وارونه، کدر و تاریک مى‌نمایانند و شخصیت‌هاى کاذب به وجود مى‌آورند. الگوها فاسد و رژیم‌هاى جنایتکار را ناجیان بشریت معرفى مى‌کنند.
در این میان، متأسفانه رسانه‌هاى خودى نیز، اعم از مکتوب ـ شنیدارى و دیدارى، ناخودآگاه، گاهى اوقات پاره‌اى از ارزش‌ها و اندیشه‌هاى غربى را ترویج مى‌دهند و چنین وانمود مى‌کنند که این همه توسعه و پیشرفت کشورهاى صنعتى در عرصه‌هاى سیاسى ـ اقتصادى، اجتماعى، خدماتى، علمى و فنى بدان جهت است که پیشاپیش به ارزش‌ها و اندیشه‌هایى همچون آزادى، حقوق‌بشر، سکولاریسم، پراگماتیسم، اومانیسم و... پایبندند؛ یعنى چنین وانمود مى‌کنند که ابتدا درخت این‌گونه گرایش‌ها و بینش‌ها درغرب تناور شده و پس از آن، رفاه و توسعه و پیشرفت پدید آمده است. طبعآ چنین تبلیغاتى موجب تشتت و تضاد فکرى و اندیشه‌اى در میان جوانان این مرز و بوم مى‌شود.43
برماست که از این رسانه‌هاى همگانى، در جهت ترویج و اشاعه فرهنگ ملى و دینى استفاده کنیم و جوانان و نوجوانان و به طور کلى، فرهنگ خود را در مقابل فرهنگ مبتذل بیگانه و هجمه رسانه‌هاى بیگانه به اساس و بنیان فرهنگ خویش واکسینه کنیم. این فرایند، از جمله مشکلات جدى فراروى نوجوانان و جوانان این مرز و بوم است که زمینه‌ساز گسست نسلى است.

6. ترویج بى‌بند و بارى و ولنگارى فرهنگى
بررسى‌ها نشان مى‌دهد که ظرف چند سال اخیر ورود برخى مطبوعات زرد (مطبوعات مبتذل، عامه‌پسند و جنجالى)، به ویژه در دوران اصلاحات به عرصه رسانه‌هاى کشور و استفاده این نشریات از عناوین جنجالى و هیجانى و همچنین بهره‌گیرى از شخصیت‌هاى سینمایى و هنرى و درج اخبار بى‌محتوا و توأم با بزرگ‌نمایى، انعکاس بیش از حد اخبار مربوط به بازیگران سینما و توجه مفرط به اخبار حوادث و...، موجب جلب توجه تعداد قابل توجهى از نوجوانان و جوانان به مطالب مندرج در آنها شده است و این مسئله زمینه‌ساز آسیب‌هاى اجتماعى گوناگونى شده است.
از سوى دیگر، پخش شمار قابل توجهى از سریال‌هاى تلویزیونى، از طریق صدا و سیما و یا شبکه‌هاى ماهواره‌اى خارجى، با مضامین زندگى‌هاى مجرّدگونه غربى توأم با جذابیت، نشاط، رفاه، موفقیت و به طور کلى با تصویرسازى مثبت از این نوع زندگى‌هاى از هم‌گسیخته، نقش مؤثرى در تقویت انگیزه گریز از قید و بندهاى خانوادگى و هنجارها و ارتکاب جرایم اجتماعى ایفا کرده است.44 نقش رسانه‌هاى جمعى، به ویژه ماهواره و اینترنت در رواج بى‌بندوبارى اخلاقى، مقابله با هنجارهاى اجتماعى، عدم پایبندى مذهبى و بلوغ زودرس نوجوانان در مسایل جنسى حائز اهمیت است.45 جملگى اینها در تغییر نگرش افراد نسبت به فرهنگ خودى تأثیرگذار بوده است. و جوانان را با آسیب‌ها، مشکلات، تعارض فکرى، فرهنگى و دینى و... فراوانى مواجه ساخته‌اند. دقت و توجه وسواس‌گون به محتواى سریال‌ها و فلیم‌هاى تولید داخلى و یا ساخت خارجى بسیار حایز اهمیت است. تقابل و تعارض ارزش‌ها و هنجارهاى ملى، بومى، و دینى با هنجارهاى ترویج شده از سوى رسانه‌هاى بیگانه زمینه گسست نسلى را فراهم نموده است.

زمینه‌هاى پیدایش فاصله نسل‌ها
علاوه بر مشکلات و چالش‌هاى پیش‌روى نسل جوان، بسترها و زمینه‌هایى نیز موجب پیدایش گسست نسل‌ها شده است. برخى از این بسترها و زمینه‌ها عبارتند از :

1. انفجار اطلاعات
دنیاى امروز دنیاى ارتباطات، اطلاعات و رسانه‌هاست. حجم انبوه و بسیار گسترده اطلاعات، در عصر حاضر به گونه‌اى است که آن را عصر «انفجار اطلاعات» دانسته‌اند. «تبلیغات»، در مقایسه با گذشته، آنچنان پیچیده، مسموم و گسترده است که انسان دچار تحیّر مى‌شود. تبلیغات و اعمال فشار، آنچنان به هم آمیخته‌اند که مرز بین این دو مشخص نیست. نسل امروز، قبل از آنکه فرهنگ خود را به درستى بشناسد، مورد هجوم تبلیغات گسترده قرار گرفته و همین امر، آفتى براى ذهن پویا و خلّاق آنان است.
از سوى دیگر، نسل جوان امروز در اندیشه کشف و کسب هویت خویش است، ولى در برابر جاذبه‌هاى گوناگون و تضادهاى موجود در دنیاى ارتباطات، ناتوان و سرگشته است. در آغاز هزاره سوم، فناورى و سلطه فرهنگ غربى، فرهنگ و فناورى على‌الاطلاق جهان است؛ فرهنگى که براى نسل نوخواه و تجدّدگراى امروز، پرجاذبه است. غرب به پشتوانه پیشرفت‌هاى حیرت‌آور علمى و فنى، امکانات مادى پیشرفته، منابع مالى گسترده، و تبلیغات حجیم و بسیار گسترده به انتقال فناورى، به همراه فرهنگ خود به سایر ملل مى‌پردازد. جهانى‌سازى فرهنگ غربى از یک‌سو، و انفعال و یا عدم امکان مقابله کارگزاران فرهنگى داخلى با هجمه سهمگین دنیاى اطلاعات از سوى دیگر، مى‌تواند زمینه‌ساز جذب نوجوانان به این فرهنگ و دورى از فرهنگ ملى و دینى مى‌شود؛46 چراکه قطعآ نسل گذشته، به دلیل اینکه در
فضاى بسته‌ترى قرار داشت، هرگز با این مشکل به صورت جدّى مواجه نبود. اما نسل امروز در یک گسست تاریخى قرار دارد، به گونه‌اى که خود را با ارزش‌ها و عقاید ملت خویش بیگانه مى‌بیند. شکاف بین دو نسل، در حال عمیق‌تر شدن است و نسل نو، کمتر به خانواده وابسته ‌است، درتصمیم‌گیرى‌ها مستقل‌عمل مى‌کند و بیشتر وقت خود را با گروه همسالان مى‌گذراند، مسائل و مشکلات خویش را بیش از آنکه با پدر و مادر مطرح کند، با افراد بیگانه مطرح مى‌کند. بدین‌سان، دنیاى ارتباطات و انفجار اطلاعات‌ ازجمله‌ زمینه‌هاى‌ پیدایش ‌گسست ‌نسلى ‌است.

2. تغییر و تحول گسترده در شئون زندگى اجتماعى
تغییر و تحول روزافزون زندگى اجتماعى امرى فراگیر، دائمى و اجتناب‌ناپذیر است. اما فقدان نظام جذب تغییرات و بومى کردن آن، نابرابرى دسترسى به اطلاعات، انجماد فکرى درباره لزوم پذیرش تغییر و تحول و بدبین بودن در خصوص مظاهر دنیاى جدید، تغییرات گسترده و عمیق را به عامل اصلى شکاف میان نسل‌ها تبدیل مى‌کند.
پیشرفت‌ها، اختراعات و ابداعات جدید از هر سو و در هر روز، زندگى اجتماعى انسان را درنوردیده، و نسل‌هاى جدید به فراخور علاقه و اقتضاى سنى، سریع‌تر از آن آگاه مى‌شوند و دنیاى فکرى خویش را براساس آن پایه‌ریزى مى‌کنند. امروزه جوانان و نوجوانان، در دسترسى به اطلاعات، تغییر، شناخت و یادگیرى آن در جامعه پیشرو از سایر قشرها هستند و والدین غالبآ از این‌گونه مسائل غافل و یا در این‌باره دست به عصا حرکت مى‌کنند. این مهم، زمینه‌ساز گسست نسلى است.

3. نارسایى‌هاى تعلیم و تربیت
فرزندان عصاره تمام‌نماى والدین هستند. همه همت و تلاش والدین این است که، فرزندان خویش را بر اساس تجربیات و ویژگى‌هاى شخصیتى خود، و آن‌گونه که خود تربیت یافته‌اند، تربیت نمایند. شیوه‌هاى تربیتى آنان بیشتر به گذشته نظر دارد. آنان تلاش مى‌کنند با الگو قرار دادن خویش، از فرزندان افرادى شبیه خود بسازند. نیازها، درخواست‌ها، و اقتضائات سنى جوانان معمولا نادیده گرفته مى‌شود. در این میان، والدین آرزوهاى دست نیافتنى خویش را، که خود بدان نائل نیامده‌اند، در مورد فرزندان مى‌آزمایند! نارسایى در انتقال میراث گذشتگان، تصویر نادرستى که گاهى بزرگ‌ترها از نسل جوان مى‌سازند و آنان را نسبت به آموزه‌هاى دینى، فرهنگ و گذشته تاریخى و هنجارهاى ملى و سنتى به بى‌اعتنایى متهم مى‌کنند، نتیجه ناتوانى آنان، در تفسیر درست از روحیات و خلقیات فرزندان و فاصله و گسست نسلى است. در واقع، این معضل به این بستر و زمینه‌ها ارجاع مى‌یابند که والدین در یک بستر اجتماعى خاص جامعه‌پذیر شده و تربیت یافته‌اند، و آن بستر شرایط و اقتضائات خاص خود را داشته است. در حالى که، امروزه فرزندان در عصر ارتباطات با شگردها و شیوه‌هاى گوناگون در معرض جامعه‌پذیرى قرار دارند. به عبارت دیگر، شیوه‌هاى سنتى تعلیم و تربیت پاسخگوى سؤالات و شبهات گوناگون جوانان نیست.

4. مقاومت در برابر تغییرات اجتماعى
امروزه و در جوامع جدید، نقش جوانان، به ویژه زنان و دختران در خانواده دچار تغییرات گسترده‌اى شده است. اصرار مادران بر آموزش مهارت‌ها و نقش‌هاى سنتى به دختران در خانواده، در زمینه خیاطى، گلدوزى، آشپزى، صنایع و هنرهاى دستى و...، به عنوان ارزش‌هاى سنتى، و عدم علاقه بسیارى از دختران به یادگیرى این مهارت‌ها، و تمایل آنان به کسب تحصیلات عالى و حضور در عرصه‌هاى فرهنگى و اجتماعى، خانواده‌ها را دچار چالش جدى کرده است. این امر نیز زمینه عدم درک متقابل و گسست و فاصله نسلى را میان فرزندان و والدین فراهم آورده است. طبیعى است که باید با چشمان باز به دنیاى پیرامون نگریست. فرزندان را به سمت ارزش‌ها، هنجارها و مهارت‌هایى سوق داد که با حفظ هنجارها، ارزش‌هاى بومى و ملى و دینى، آنان را با مهارت‌هاى مورد علاقه‌شان و تجارب جدید زندگى آشنا ساخت.

5. ضعف کارکرد خانواده
امروزه کارکرد خانواده، به تبع تغییر و تحولات گسترده در عرصه‌هاى اجتماعى و تأثیرپذیرى جامعه از فرهنگ غربى و هجمه گسترده فرهنگ غربى به ارزش‌ها و هنجارهاى ملى و بومى و سنتى، و تبلیغات گسترده فمنیست‌ها، دچار تغییرات چشمگیرى شده است. اعطاى آزادى‌هاى بى‌حد و حصر برخى خانواده‌ها به فرزندان، اعتماد به جامعه براى اجتماعى شدن نسل‌هاى نوپا، دور کردن فرزند از محیط خانواده به بهانه اشتغال والدین، رهاکردن خردسالان و نونهالان در مهدکودک‌ها، شیرخوارگاه‌ها و مراکز آموزشى از جمله مشکلاتى است که خانواده‌ها را با چالش جدى مواجه کرده است. این دست معضلات، فرزندان را با مشکلات روحى، روانى، کمرنگ کردن پیوندهاى عاطفى و ارتباطات کلامى و سرانجام، کم رنگ کردن نقش والدین در تربیت فرزندان، بحران‌هاى روحى وعاطفى ‌آنان، وفاصله‌ میان ‌نسل‌ها و... روبه‌رو کرده‌است.47

6. تعامل نادرست با فرزندان
از جمله شیوه‌هاى صحیح تعامل والدین با فرزندان، ارتباط نزدیک، صمیمانه، درست و مؤثر کلامى و رفتارى است. کلام و گفتار تنها بخشى از فرایند ارتباط و تبادل‌نظر با دیگران است. افراد در تعامل با یکدیگر، افکار، نگرش‌ها و معانى گوناگونى را از طریق حرکات چهره، آهنگ حرکات و طرز نگاه کردن و بالاخره، مجموعه رفتارهاى کلامى و غیرکلامى به یکدیگر منتقل مى‌سازند. رفتار غیرکلامى را مى‌توان نیرومندتر و حتى مؤثرتر از کلمات دانست. میزان تأثیر اثرات ارتباط کلامى و غیرکلامى، به ویژه در کار کردن با کودکان، از اهمیتى دو چندان برخوردار است. بخش زیادى از اطلاعات، از طریق تعامل کلامى و غیرکلامى رد و بدل مى‌شود.
ارتباط والدین و فرزندان از جمله ارتباطات انسانى است که بخش اعظم این ارتباط، از طریق ارتباط کلامى و غیرکلامى به دست مى‌آید. بى‌شک، براى درک نیازها، خواست‌ها، انتظارات و درک فرزندان، ایجاد ارتباط مؤثر و مطلوب و داشتن روابط صحیح و صمیمانه با فرزندان ضرورى است.48 این مهم، علاوه بر اینکه موجب درک مشترک، و شناخت صحیح از فرزندان و نیازهاى آنان است، زمینه گسست نسلى را نیز از بین مى‌برد. از سوى دیگر، عدم ارتباط مؤثر و صمیمانه، و درست برگرفته از شناخت صحیح روحیات، خلقیات، نیازها و اقتضائات نوجوانى و جوانى از سوى والدین و مربیان زمینه‌ساز فاصله‌گیرى جوانان از آنان مى‌باشد.

7. افزایش بى‌رویه انتظارات و توقعات نسل جوان
دنیاى مادى غربى، که بر تولید انبوه و مصرف افراط‌گون با چاشنى تبلیغات پیوند خورده است، در پى سود و انتفاع اقتصادى، به شیوه‌ها و شگردهاى گوناگون نظیر ترویج مدگرایى و تبلیغ مصرف‌گرایى، زیاده‌خواهى و راحت‌طلبى برآمده است. بدین‌سان، علاوه بر اینکه فرهنگ سایر جوامع را با چالش جدى مواجه کرده و ارزش‌هاى فرهنگى بومى، ملى و دینى این جوامع را تحت تأثیر قرار داده، بر مناسبات اجتماعى آنان نیز تأثیر گذاشته، انتظارات و توقعات نسل جوان را به گونه‌اى چشمگیر افزایش داده است. نسل نوپا نیز به فراخور سن و روحیه کمال‌گرایى، آرمانخواهى خود به مطالبه این توقعات جدید و در عین حال کاذب مى‌پردازد. برآورده نشدن انتظارات آنان از سوى جامعه و والدین، موجب نارضایتى آنان مى‌شود. این امر در بلندمدت، به تدریج به افزایش ‌فاصله‌ها وحتى ‌خصومت ‌منجر مى‌شود و میان‌ نسل‌هاى گوناگون تضادهاى نامعقول رفتارى به وجود مى‌آورد.

8. پرسش‌هاى بى‌پاسخ
آشنایى گسترده نسل جوان با دنیا و محیط‌هاى مجازى و شگفتى‌هاى دنیاى اینترنت و ماهواره و... و تأثیرپذیرى آنان از الگوهاى فرهنگى غربى، از یک‌سو، و عدم آشنایى و یا عدم پذیرش دنیاى جدید از سوى بسیارى از والدین، مربیان و معلمان و نیز عدم ارتباط صمیمانه و مؤثر آنان با جوانان، موجب شده است که نسل جوان در زندگى اجتماعى الگوهاى متفاوت با الگوهاى نسل گذشته بپذیرند. این تقابل و سردرگمى موجب پرسشگرى آنان شده است. اگر پاسخ‌هاى قانع‌کننده و با زبانى قابل فهم به پرسش‌هاى بى‌شمار نسل جوان داده نشود، بر گسست و فاصله نسلى آنان، نخبگان، مربیان و والدین و حتى جامعه افزوده مى‌شود.

9. اعمال محدودیت‌هاى بى‌مورد
از جمله زمینه‌هاى بسیار مهم پیدایش فاصله و گسست نسلى، اعمال محدودیت‌ها و سخت‌گیرى‌هاى بى‌مورد است؛ چراکه افراط و تفریط در برخورد با جوانان، به ویژه آنجا که برخى افراد در بسیارى موارد جوانان را، به زعم خویش، در معرض خطر و تهدید فرض مى‌کنند. نظارت شدید، سختگیرى‌هاى بى‌مورد، اعمال محدودیت‌هاى شدید در باب دوست‌یابى، پوشش، معاشرت با جنس مخالف و حتى اظهارنظر در مورد مسائل خانوادگى، اجتماعى و فرهنگى و... زمینه‌ساز فاصله نسلى شده است.
در سطح جامعه نیز همین فرایند منجر به معضل فوق مى‌شود. مرورى بر تحولات اجتماعى و نیز تجربه نشان داده است که، محدودیت‌ها بى‌مورد، جمود و انجماد فکرى همواره در برابر تغییر ایستادگى مى‌کند و حتى آن را غیراخلاقى و هنجارشکن مى‌داند. از این‌رو، تقابل ثبات و تغییر به رویارویى آن دو تعبیر مى‌شود. نسل گذشته، و کسانى که تغییر را برنمى‌تابند، ثبات را عاملى براى هدایت نسل جدید تلقّى مى‌کنند و عدول از آن را نمى‌پذیرند. از سوى دیگر، جوانان تنوع‌طلب، آزاداندیش و سرشار از نیروى طغیانگر همواره تغییر را با آغوش باز مى‌پذیرند. این دو تقابل، بسترمناسبى‌براى‌تحقق گسست نسلى است.

10. افزایش سن ازدواج و یا فاصله سنى زوجین
از دیگر عوامل پیدایش گسست نسلى در درون خانواده، افزایش چشمگیر سن ازدواج مى‌باشد. متأسفانه به دلیل هزینه‌هاى کاذب ازدواج، لزوم داشتن تحصیلات عالى، مسکن، شغل با درآمد بالا به عنوان پیش‌شرط ازدواج، تجملات در ازدواج، دوستى‌هاى قبل از ازدواج، که عاقبتى نافرجام دارد، مهریه‌هاى سنگین، و... همچنین عواملى چون استقلال اقتصادى زنان، انتقال تجربه‌هاى ناموفق به جوانان و نداشتن شناخت کافى نسبت به ازدواج از سویى، و اجراى نادرست قوانین حمایتى خانواده از سوى دیگر، سوءظن جوان‌ها را نسبت به ازدواج به هنگام برانگیخته است. از سوى دیگر، مشکلات خانوادگى و عدم تفاهم والدین و فرزندان بر سر انتخاب همسر آینده، از دیگر عواملى است که ازدواج را به تأخیر مى‌اندازد.49
علاوه بر این، فاصله سنى میان زوجین و یا ازدواج با تأخیر و به تبع، فرزندآورى در سنین بالا، موجب فاصله زیاد سنى والدین و فرزندان مى‌شود. این امر، شرایط کاملا متفاوتى براى اجتماعى شدن فرزندان رقم مى‌زند. پیامد طبیعى ازدواج زوجین در سنین بالا و یا فاصله سنى بالا میان زوجین، تفاوت در نوع نگرش به زندگى، عدم امکان تربیت صحیح، عدم تفاهم، عدم درک و حتى زبان مشترک و گسست نسلى خواهد بود.

راه‌کارهاى رفع گسست و فاصله نسلى
براى بهینه‌سازى و ساماندهى رفتار با نوجوانان و جوانان و رفع آسیب‌هاى فراروى آنان آن از سطح جامعه، پیشنهادهاى کاربردى، که برخى از آنها ممکن است خود موضوع یک پژوهش مستقل باشد، مطرح مى‌شوند. با توجه به آنچه گذشت، برخى پیشنهادها در ذیل ارائه مى‌شوند. اما پیش از هر چیز، توجه به این مهم ضرورى است که، در ایجاد فاصله و گسست نسلى نمى‌توان به یک‌باره نوجوان و جوان را عامل اصلى این معضل معرفى نمود، بلکه مسائل و مشکلات خرد و کلانى در جامعه وجود دارند که زمینه‌ساز این‌گونه مشکلات شده‌اند. اقتضائات و انتظارات روز جامعه، مسائل و مشکلات فرهنگى جهانى تأثیرگذار بر وضعیت اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى داخلى، ناکارآمدى، ضعف و یا عدم امکان رقابت سازوکارهاى فرهنگ‌پذیرى و جامعه‌پذیرى داخلى با ابزارهاى اشاعه فرهنگ غربى، فقدان برنامه‌ریزى درست و ناهمسویى متولیان فرهنگى و فرهنگ‌سازان جامعه با جوانان، استفاده ابزارى حاکمان و نخبگان سیاسى از جوانان در دهه‌هاى گذشته، نوع گفتمان و فضاى سیاسى و اجتماعى حاکم بر جامعه در سه دهه گذشته، تفاوت نوع نگرش حاکمان و نخبگان سیاسى در اداره جامعه، در خصوص اولویت دادن به توسعه اقتصادى، سیاسى و یا فرهنگى و... جملگى زمینه‌ساز فاصله و گسست نسلى در میان جوانان شده است.
براى از بین بردن گسست نسلى میان جوانان با سایر اقشار جامعه، به ویژه والدین باید اقداماتى را سازمان‌هاى متولى فرهنگ و فرهنگ‌ساز پى‌گیرى نمایند. راه‌کارهاى در زیر ارائه شده است :

1. شناسایى مشکلات نوجوانان و جوانان
متولیان فرهنگ به عنوان حافظان فرهنگ، فرهنگ‌سازان و متولیان اصلى فرهنگ دینى، باید براى رفع معضل گسست نسلى جوانان، علاوه بر اقدامات پیش‌گیرانه، شناسایى راه‌کارهایى را براى شناخت مشکلات نوجوانان و جوانان، به عنوان اصلى ضرورى تلقّى نمایند. بدین منظور، در این زمینه چند پیشنهاد مطرح مى‌شود :
الف. شناسایى نیازهاى زیستى، فکرى، فرهنگى، و نیازهاى اساسى، اولیه، فطرى نوجوان و جوان و سعى و تلاش وافر براى تأمین این نیازها و همسو کردن این نیازها با نیازهاى فرهنگى و ارزش‌هاى حاکم بر جامعه.
ب. شناسایى نیازهاى روانى، و کیفیت ارضاى این نیازها که در شادابى و نشاط فرد بسیار مؤثر است و عدم ارضا و یا ارضاى ناقص آن، اثرهاى نامطلوب بر جاى گذاشته و زندگى را به کام فرد تلخ مى‌کند و فرد را به انحراف مى‌کشاند.
ج. توجه به مشکلات عاطفى، روانى، و تلاش براى حل آنها همچون افسردگى، بدبینى، خودکم‌بینى، خودبزرگ‌بینى، زودرنجى، خودنمایى، ترس، اضطراب، پرخاشگرى، و... .
د. توجه به مشکلات اخلاقى، رفتارى همچون عدم تماس با گروه‌هاى مرجع، گروه دوستان، معاشرت با جنس مخالف، شرکت در مجالس شبانه، خودارضایى، فرار از منزل، غیبت از مدرسه، اقدام به خودکشى، سرقت، دروغ‌گویى، اعتیاد، ولگردى و... .
ه . توجه به مشکلات سیاسى، همکارى با گروه‌هاى سیاسى، عضویت در احزاب مخالف و... .
و. ارتباط نزدیک و صمیمانه گروه‌هاى مرجع، متولیان فرهنگ با جوانان و نوجوانان و تلاش در جهت درک نیازهاى آنان و حمایت مادى و معنوى و پاسخ به شبهات روز آنان.
ز. تلاش بى‌وفقه جامعه، والدین، مربیان و روحانیان در درک نیازها، اقتضائات و انتظارات جدید نوجوانان و جوانان و پاسخ‌گویى و جهت‌دهى به این نیازها.
ط. درک نیازهاى متنوع نوجوانان و جوانان از سوى متولیان فرهنگ و تلاش در جهت ارضاى این نیازها از جمله نیاز به محبت و مهربانى؛ نیاز به امنیت و آرامش؛ نیاز به احساس تعلق؛ نیاز به قابلیت و احترام؛ نیاز به استقلال؛ نیاز به قدردانى و تشویق؛ نیاز به داشتن هدف مشخص در زندگى؛ نیاز به احساس هویت؛ نیاز به احساس رشد، کمال، خودشکوفایى؛ نیاز به مذهب و فلسفه حیات.

2. هدایت و جهت‌دهى
جوانى، دوره اوج، شور، شعف، حرکت، جهش، افراط و یا تفریط است. باید به این ویژگى جوانى جهت داد. وظیفه مربیان جامعه و والدین، هدایتگرى و جهت‌دهى به نیرو و انرژى جوانى است. خداى سبحان، دنیا و جهان آخرت را با هم پیوند مى‌دهد. این شیوه تربیتى، از جمله روش‌هاى تربیتى قرآن است. (رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً) (بقره: 201)؛ (و برخى از آنان مى‌گویند): پروردگارا، در این دنیا به ما نیکى و در آخرت ]نیز [نیکى عطا کن. در جایى دیگر مى‌فرماید: (وَابْتَغِ فِیمَا آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا) (قصص: 77)؛ و با آنچه خدایت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنیا فراموش مکن. یا در حدیث شریف مى‌خوانیم: «لیس منّا من ترک دنیاه لدینه، او ترک دینه لدنیاه»؛50 از ما نیست کسى که دنیایش را به امید دین رها کرده و واگذارد. و نیز از ما نیست کسى که دینش را به هواى دنیا ترک کند.
مى‌توان این مسئله را از دو جهت آگاهى فکرى و موعظه و اصلاح و به پیش برد تا انسان‌ها چنان تربیت شوند که بین بعد مادى و بعد معنوى شخصیت آنان تعادل برقرار شود؛ چراکه همواره افراط و تفریط در هر امرى ناپسند و انحراف و رفتارى نابهجار تلقّى مى‌شود. باید به گونه‌اى برنامه‌ریزى نمود که شعور، شعف، انرژى و انگیزه سرشار جوانى به سمت تعالى، بازشناسى، بازیابى استعدادهاى خدادادى و فطرى و بازگشت به خویشتن و درک درست ارزش‌ها و هنجارهاى دینى و اجتماعى سوق داده شود.

3. نقش خانواده‌ها در رفع گسست نسلى
به نظر مى‌رسد جوانان این مرز و بوم، به دلیل مسائل و مشکلات فراروى در معرض خطر جدى فاصله و گسست نسلى قرار گرفته‌اند؛ یعنى، جامعه و والدین امروز نیازها و انتظارات فرزندان خود را به درستى درک نمى‌کنند و گاهى اوقات ارزش‌هاى مورد نظر خانواده با ارزش‌هاى حاکم بر نسل جوان و فرزندان همسویى و همخوانى ندارد. جامعه نیز گاهى در مسیر و سمت‌وسویى حرکت مى‌کند که ارزش‌هاى موردنظر نسل جوان، با ارزش‌هاى حاکم بر جامعه ناهمسو است. در این میان، مى‌توان راه‌کارهایى را براى هر یک جداگانه در نظر گرفت. اما وظایف خانواده‌ها در این میان عبارتند از :
الف. دوستى با فرزندان و حذف فاصله خود با فرزندان و دوستى با آنان، به گونه‌اى که به راحتى فرزندان مشکلات و نیازهاى خود را با آنان در میان مى‌گذارند.
ب. تقویت اعتقادات فرزندان از کودکى و نوجوانى، دادن آگاهى‌هاى سیاسى و اجتماعى به آنان، به گونه‌اى که افرادى منطقى، آگاه به مشکلات اجتماعى، و رمز و راز معضلات و راه‌گریز از آن، آگاه به مسائل جهانى، سیاسى و اجتماعى تربیت شوند تا کمتر در معرض استفاده ابزارى از سوى احزاب سیاسى و یا دوستان ناباب قرار گیرند.
ج. اعتقاد به باورهاى مذهبى توسط خانواده و پایبندى بدان و آموزش‌هاى لازم در این زمینه به فرزندان، از جمله پرهیز از ورود به جنجال‌هاى سیاسى، جناحى، شایعه‌سازى، جنگ روانى و... .
د. ایجاد بستر مناسب براى احساس امنیت، آرامش، صفا و صمیمیت و درک متقابل والدین و فرزندان.
ه . تلاش در جهت تأمین نیازهاى مادى، معنوى، فکرى و درک متقابل فرزندان و والدین.
و. پایبندى عملى والدین ارزش‌ها و اعتقادات دینى و حفظ حرمت فرزندان.
ز. مراقبت والدین نسبت به اعمال و رفتار فرزندان خود.
ط. نظارت جدى والدین به فرایند دوست‌یابى فرزندان.
ى. ارائه آموزش‌هاى لازم از سوى رسانه‌هاى جمعى و متولیان فرهنگ و فرهنگ‌سازان به خانواده‌ها براى شناسایى ترفندهاى دشمن و راه‌کارهاى مقابله با آنها.

4. تقویت روح تعبّد و دین‌گرایى در میان مجریان کشور
گرچه نظام اداره کشور باید بر اساس مبانى اسلامى باشد، ولى به نظر مى‌رسد ضعف مبانى اعتقادى، تضاد میان گفتار و عمل نخبگان، دسترسى به جمع ثروت و مصرف از بیت‌المال و غوطه‌ور شدن در بهره‌ورى از لذت‌هاى مادى در میان بعضى از مسئولان در سطوح گوناگون مى‌تواند شهامت پایدارى بر حفظ اصول و ارزش‌هاى دینى را به طور محسوسى از آنان سلب نماید. بنابراین، با تقویت مبانى اعتقادى و روح تعبّد و حفظ ارزش‌هاى دینى در میان مدیران و مسئولان، مى‌توان جامعه و نسل جوان را از آفت دین‌گریزى نجات بخشید. پایبندى عملى نخبگان سیاسى به هنجارها و ارزش‌هاى دینى، موجب اشاعه روح تعبد در میان جوانان خواهد شد. همان‌گونه که اشاعه روح تساهل و تسامح دینى و فرهنگى در جامعه در میان نخبگان سیاسى، معضلات فراوانى را براى نسل سومى انقلاب پدید آورد و به شدت آنان را با ارزش‌هاى دینى دچار گسست و سرخوردگى نمود.

5. آموزش تخصصى روحانیان و مبلغان دین
به نظر مى‌رسد، امروزه با گذشت سه دهه از پیروزى انقلاب شکوهمند اسلامى، انتظارات و توقعات جدید از روحانیت و نیز تغییر مقتضیات و شرایط مکانى، زمانى، نیازها، توقعات، انتظارات از نوجوانان و جوانان، ضرورت بازنگرى در شیوه‌هاى تبلیغ دین، آموزه‌هاى دینى از سوى روحانیت و مبلغان دینى بیش از بیش احساس مى‌شود. باید روحانیت براى تعامل با نوجوانان و جوانان به بازشناسى نیازهاى جوانان و نحوه تعامل با آنان و نیز شناسایى مقتضیات زمان و نیازهاى جدید آنان در عرصه‌هاى سیاسى، اجتماعى، فرهنگى و جهانى بپردازد. روان‌شناختى برخورد با یک جوان و نوجوان و نیز شناخت نیازهاى روز آنان و نحوه ارضاى آنان، مخاطب‌شناسى، آشنایى با علوم روز از جمله وظایفى است که امروزه بر دوش روحانیت سنگینى مى‌کند. از این‌رو، آموزش تخصصى روحانیان براى تعامل درست با نسل جوان و پاسخ به شبهات آنان و شناخت صحیح نیازهاى نسل جوان امرى بایسته است.
علاوه بر این، از آنجایى که همه جاذبه‌ها و دافعه‌ها در دو حوزه «عقل» و «عشق» رخ مى‌دهند، لازم است مبلّغان تلاش کنند در شناساندن دین، هم با دل‌ها و قلوب مخاطبان ارتباط برقرار کنند و هم با ذهن آنان سخن گویند. در معرفى دین نباید از این نکته غفلت کرد، که عاطفه و هیجان، بخصوص در نسل جوان، دو امر مهم و سرنوشت‌ساز تلقّى مى‌شوند. بنابراین، براى گسترش مفاهیم دینى، باید علاوه بر آگاهى و احاطه علمى، با تخلّق به اخلاق نیک، زمینه‌هاى لازم براى انجام این امر را فراهم آورد. از این‌رو، لازم است مبلّغان براى اشاعه فرهنگ و آموزه‌هاى دینى از پیشرفته‌ترین و کارآمدترین روش‌ها و ابزارها بهره گیرند. در جامعه امروز آشنایى با محیط‌هاى مجازى تبلیغ، آشنایى مبلّغان با اینترنت، «چت رم» و آثار مثبت و منفى آنها مى‌تواند زمینه‌هایى براى استفاده بهینه از این‌گونه ابزارها فراهم نماید. همچنین فراهم آوردن امکانات و ساخت فیلم‌ها و بازى‌هاى رایانه‌اى متناسب با فرهنگ دینى و ملّى و استفاده از آنها در فعالیت‌هاى دینى ـ تبلیغى پیشنهاد مى‌گردد.
تألیف کتاب‌هاى علمى با نثر روان و موافق با سلایق و نیازهاى جوانان در زمینه‌هاى گوناگون، ذکر شرح حال بزرگان دین، بخصوص سیره نبوى ˆ براى الگوپذیرى در زمینه‌هاى گوناگون بسیار مفید است. همچنین استفاده بجا و مناسب از رسانه‌هاى گروهى مثل صدا و سیما و مطبوعات با توجه به جذابیت و گستره نفوذشان، با نمایش و معرفى و ترویج آموزه‌هاى دینى براى کم کردن فاصله و گسست نسلى و ارتباط نزدیک با نسل جوان بسیار راهگشا خواهد بود.

6. اصلاح اساسى نظام آموزشى کشور
ساماندهى، بهینه‌سازى، فرهنگ‌سازى و ایجاد فضاى دینى، و تقویت هنجارها و ارزش‌هاى دینى در جامعه، از جمله اقدامات مفید و دگرگونى اساسى در ساختار و اهداف نظام آموزشى کشور است. بدین منظور، راه‌هاى زیادى وجود دارد که به دو نمونه اشاره مى‌شود :
الف. اصلاح متون درسى : به نظر مى‌رسد، جوهره و روح حاکم بر بسیارى از متون دروس در بسیارى از گرایش‌ها، دینى نیست. در عرصه‌هاى گوناگون علوم انسانى و حتى تجربى مى‌توان به نوعى از منابع غنى و ناب دینى بهره گرفت. اصلاح و بهسازى متون درسى دانشگاهى هرچند وجهه همت شوراى عالى انقلاب فرهنگى قرار گرفته، و در این زمینه نیز خدمات شایان توجهى صورت گرفته است، اما به نظر مى‌رسد، انحصار این وظیفه به شوراى عالى انقلاب فرهنگى، و گنجاندن چند متن درسى خاص تحت عنوان دروس معارف، و سلب مسئولیت از سایر نهادها و متولیان فرهنگ و یا تغییرات بنیادین در سایر کتب درسى، به هیچ وجه مقبول و موجه نیست. آنچه مهم است اینکه دانشجویى که چهار سال و یا بیشتر در یک مقطع و گرایش درسى، در محیط دانشگاه به تحصیل مشغول است، چگونه باید به او خداپرستى و اطاعت از اوامر الهى، پایبندى به ارزش‌هاى دینى و انقلابى یاد داد. به نظر مى‌رسد، باید فضاى محیط مدرسه و دانشگاه، کتب و فضاها و امکانات در راستاى دینى‌سازى و فضاسازى معنوى باشد. به عبارت دیگر، دینى‌سازى، فرهنگ‌سازى و آموزش خانواده و جوانان در همه مقاطع تحصیلى امرى بایسته است.
ب. به کارگیرى معلمان و استادان متدیّن : به دلیل آنکه معلم یا استاد به مرور زمان با دانش‌آموز یا دانشجو رابطه عاطفى برقرار مى‌کند و به تدریج، افکار او را جهت مى‌دهد، از این‌رو به نظر مى‌رسد، اصلاح ساختار نظام آموزشى در مراکز آموزشى و بها دادن به استادان مذهبى مقید و پایبند تا حدودى از گسترش موج دین‌گریزى و فرهنگ‌ستیزى جلوگیرى خواهد کرد.

7. پایبندى و تأکید بر شعارهاى اصیل انقلاب
از جمله شعارهاى اصیل و جوان‌پسند انقلاب، عدالت، صلح، آزادى و آرامش است. به نظر مى‌رسد، نخبگان سیاسى و تأثیرگذاران بر افکار عمومى، و متولیان فرهنگ در جامعه، باید بیش از پیش پایبند بر شعارهاى اصیل انقلاب باشند؛ زیرا بیش از همه، این گروه و نخبگان سیاسى و رهبران دینى در جامعه به نوعى تأثیرگذار بر فضاى فرهنگى جامعه و الگودهى به جوانان هستند. اگر رهبران دینى و نخبگان سیاسى خود، به اصول اولیه و شعارهاى اصیل انقلاب و ارزش‌هاى دینى پایبند نباشند و مروج فرهنگ غربى و ابتذال فرهنگى و روح تساهل و تسامح در جوامع باشند، نمى‌توان انتظارى جز سرنوشت ولنگارى فرهنگى و دین‌گریزى، فرهنگ‌ستیزى براى نوجوانان و جوانان داشت.
در این میان، اتحاد و انسجام رهبران فکرى و فرهنگى، وحدت و همسویى نخبگان دینى و فرهنگى در جامعه، همسویى کارگزاران جامعه‌پذیرى و فرهنگ‌پذیرى، نقش کلیدى در بسترسازى فرهنگى و دینى‌سازى فضاى فکرى و فرهنگى جامعه ایفا مى‌کند. طبیعى است که رهبران دینى و فرهنگى، باید بیش از همه پایبند به اصول و ارزش‌هاى دینى، انقلابى، فرهنگى و اسلامى باشند. ناهمسویى آنان، وابستگى جناحى، سیاسى و فکرى، عدم تقید و پایبندى آنان به اصول و ارزش‌هاى دینى و فرهنگى، زمینه اختلافات فکرى و فرهنگى و... نسل جوان را فراهم مى‌آورد.

8. تأسّى و الگوپذیرى از سیره نبوى در تعامل با نسل جوان
هر انسانى بخصوص جوانان تحت تأثیر حس کمال‌جویى، که در فطرت و سرشت ایشان رسوخ یافته، از انسان‌هاى برخوردار از کمال انسانى، اخلاقى، صاحب درجات، کمالات و فضایل اخلاقى پیروى مى‌کنند. انسان‌ها، به ویژه جوانان، کمالگرا و تعالى‌خواه هستند. از این‌رو، به وسایلى که در تحقق بخشیدن به این خواسته به آنان کمک نمایند تمسّک مى‌جویند. بنابراین، لازم است متولیان فرهنگ، به ویژه مبلّغان دینى ضمن تأسّى به الگوهاى صحیح و پیروى از اخلاق و منش معصومان :، به ویژه پیامبر گرامى 9، و حضرت على ‰سعى کنند سبک‌ها و سیره آنان را در سطح جامعه نهادینه سازند؛ زیرا اگر نمونه‌هاى عالى انسانیت را به جوانان معرفى کنیم، ایشان به سمت آنان مى‌روند، خودشان را شبیه آنان مى‌سازند، همپاى آنان مى‌گردند، همفکر آنان مى‌شوند و یکسره خود را در مقابل صفات عالى آنان قرار مى‌دهند.
روان‌شناسان معتقدند: مؤثرترین روش‌هاى تربیتى، «روش الگویى و القاى پیام به صورت غیرمستقیم» است.
در این روش، مخاطبان خود فرصت مى‌یابند با انگیزه و تمایل قلبى، به موضوع موردنظر توجه کنند و بدون کمترین فشار ذهنى و روانى، پذیراى پیام شوند.51
بنابراین، اگر مبلّغان بتوانند بسیارى از رفتارهاى مطلوب و احساسات خوشایند را به طور غیرمستقیم در کودکان و نوجوانان به وجود آورند، بسیار مفید و کارساز خواهد بود. در یادگیرى غیرمستقیم و الگویى، به دلیل آنکه یادگیرنده آگاهانه و داوطلبانه با رفتار خاصى در موضوع دقت مى‌کند، از نگرش مثبت و قوى و غنى برخوردار است و کمتر دچار فشار ذهنى و خستگى شده، از دامنه توجه وسیع‌ترى بهره مى‌برد، در حالى که در آموزش‌هاى مستقیم، همیشه چنین نیست و ممکن است یادگیرنده نسبت به موضوع یادگیرى رغبت و انگیزه‌اى از خود نشان ندهد و زودتر خسته شود.52
همین روش نیز در سیره نبوى به طور چشمگیرى برجسته است. از این‌رو، لازم است مبلّغان به تأسى از سیره رسول گرامى ˆ از پیشرفته‌ترین و کارآمدترین روش‌ها و ابزارها براى تبلیغ دین و فرهنگ و آموزه‌هاى دینى بهره گیرند. از روش‌هاى کلامى و غیرکلامى و الگویى سود جویند. جهل‌زدایى از مخاطب، بیان حقایق و معارف دینى، موعظه و نصیحت، ایجاد رغبت و شور و هیجان، زمینه‌سازى براى خودیابى و خودسازى، تکریم شخصیت و دل‌جویى از افراد و گاه هدیه دادن و ارائه بینش و آگاهى به افراد و تقویت عزم و اراده آنان در جهت‌یابى به سوى آموزه‌هاى دینى نقش اساسى دارد.
باید توجه داشت که پیامبر گرامى ˆ در عصر خویش، از شعر و نامه براى ارسال پیام به دوردست‌ترین نقاط و حتى منازل افراد سود مى‌جستند. از این‌رو، هرچند ما در عصر ارتباطات به سر مى‌بریم، ولى همچنان منبر کارایى خود را حفظ نموده و در مناسبت‌هاى خاص، همچون رمضان، و محرّم و صفر از جمله ارزشمندترین ابزارهاست. مى‌توان با حفظ تبلیغ سنتى و در عین بهره‌گیرى از ابزارهاى نوین تبلیغ، به اشاعه فرهنگ دینى پرداخت.
بنابراین، مبلّغان با بهره‌گیرى از ابزارهاى متنوع تبلیغى، مى‌توانند بهترین ارتباط کلامى و غیرکلامى را با مخاطبان جوان خود برقرار سازند و با امکان برقرارى ارتباط نزدیک و صمیمانه با آنان، زمینه درک و شناخت نیازها، و انتظارات نسل جوان و نیز پاسخ‌گویى بایسته به سؤالات و شبهات آنان فراهم مى‌آید و بدین‌سان، امید کم کردن شکاف و گسست نسلى و کم کردن دین‌گریزى و فرهنگ‌ستیزى فراهم مى‌آید.

نتیجه‌گیرى
1. تغییر و تحولات اجتماعى، در هر جامعه‌اى امرى ضرورى است. به ناچار این تغییرات، بر والدین و نسل جوان تأثیر مى‌گذارد. میزان و شدت این تأثیر در خانواده‌ها یکسان نیست.
2. این تغییرات که ممکن است موجب رد و یا پذیرش آن از سوى والدین، فرزندان، جامعه و یا جوانان شود، زمینه‌ساز پیدایش اختلاف نظر و یا تضاد میان آنان مى‌گردد.
3. اختلاف نظر در میان نسل جوان و نسل‌ها ییشین امرى طبیعى است و لزومآ امر جدى نیست و براى رشد و شخصیت فرزندان و جوانان ضرورى است.
4. اختلاف‌نظر میان والدین و فرزندان، افراد جامعه و جوانان، موجب تفاوت نسلى و نه فاصله و گسست نسلى است.
5. این اختلافات میان نسل‌ها، لزومآ به معناى پشت کردن به ارزش‌ها و بریدن از گذشته نیست و موجب انقطاع فرهنگى نخواهد بود.
6. اختلافات نسلى، گاهى هنجارى است و گاهى ارزشى و فرهنگى. اختلافات هنجارى امرى طبیعى و به راحتى قابل درمان و چاره‌جویى است. اما اختلافات ارزشى و فرهنگى خطرساز، بحران‌آفرین براى خانواده‌ها و جامعه و به راحتى قابل درمان نیست.
7. به نظر مى‌رسد، در ایران اسلامى در برهه‌اى از زمان و در عصر حاکمیت گفتمان «اصلاحات»، خطر وجود «گسست نسلى و فرهنگى» تاحدودى احساس مى‌شد، اما با حاکمیت مجدد گفتمان «عدالت خواهى»، خطر گسست نسلى و فرهنگى در ایران از بین رفت. هر چند تفاوت نسلى امرى طبیعى و در همه جوامع، از جمله جامعه اسلامى مایافت مى‌شود.
8. با برنامه‌ریزى درست، ارتباط و تعامل نزدیک و صمیمانه با نسل جوان، مشارکت دادن آنان در عرصه‌هاى سیاسى و اجتماعى، تفاوت‌گذارى میان اختلافات طبیعى هنجارى و غیرطبیعى ارزشى و فرهنگى، و شناسایى راه‌کارهایى براى از بین بردن آن، مى‌توان خطر معضل گسست ارزشى و فرهنگى را در جامعه از بین برد.

پى نوشت ها
1 دانش‌آموخته حوزه علمیه و عضو هیئت علمى مؤسسه آموزشى پژوهشى امام خمینى (ره). دریافت: 12/2/88 ـ پذیرش: 25/3/88.
2 ـ نهج‌البلاغه، شرح ابن ابى‌الحدید، ج 20، ب 102، ص 267.
3 . generation.
4 ـ باقر ساروخانى، درآمدى بر دائرة‌المعارف علوم اجتماعى،ص 107.
5 ـ توزال بیکر، نحوه انجام تحقیقات اجتماعى، ترجمه هوشنگنایبى، ص 118.
6 . generation gap.
7 ـ محمّدحسین پناهى، «فاصله نسلى و اختلافات خانوادگى وچگونگى برخورد با آن»، علوم انسانى دانشگاه الزهرا 3، ش37ـ38، ص 83.
8 ـ بنجامین اسپاک، پرورش فرزند در عصر دشوار، ترجمههوشنگ ایرانى، ص 259.
9 . Adolesence.
10 ـ محمود اقبالى، روان‌شناسى تربیتى، ص 142.
11 ـ على‌اکبر شعارى‌نژاد، روان‌شناسى رشد (2): نوجوانى و بلوغ،ص 34.
12 ـ محمدحسین پناهى، «فاصله نسلى و اختلافات خانوادگى وچگونگى برخورد با آن»، علوم انسانى دانشگاه الزهرا 3، ش37ـ38، ص 86.
13 ـ همان، ص 101.
14 ـ محمدتقى مصباح، اخلاق در قرآن، ص 35و36.
15 ـ محمد فولادى و دیگران، مفاهیم و کاربردهاى جامعه‌شناسى،ص 96.
16 ـ بروس کوئن، مبانى جامعه‌شناسى، ترجمه فاضل توسلى، ص73.
17 . freedom.
18 . equality.
19 . human dignity.
20 ـ محمدتقى مصباح، تهاجم فرهنگى، ص 72 و 106.
21 . Norms.
22 ـ آنتونى گیدنز، جامعه‌شناسى، ترجمه منوچهر صبورى، ص 36.
23 ـ هدایت‌اللّه ستوده‌نیا و ایرج کمالى، جامعه‌شناسى با تأکید بردیدگاه‌هاى کارکردگرایى، تضاد و کنش متقابل اجتماعى، ص98و99.
24 ـ رونالد اینگلهارت، تحول فرهنگى در جامعه پیشرفته صنعتى،ترجمه مریم وتر، ص 86.
25 ـ همان، ص 87.
26 ـ سعید معیدفر، «شکاف نسلى یا گسست فرهنگى (بررسىشکاف نسلى در ایران)، نامه علوم اجتماعى، ش 24، ص 55ـ80.
27 ـ همان، ص 58.
28 ـ حاتم قادرى، مجموعه مقالات گسست نسل‌ها، ص 182.
29 ـ محمود سریع‌القلم، مجموعه مقالات گسست نسل‌ها، ص169.
30 ـ مهناز توکلى، مجموعه مقالات گسست نسل‌ها، ص 372.
31 ـ محمدمنصور شعراء، مجموعه مقالات گسست نسل‌ها، ص199.
32 ـ محمدرضا طالبان، «دیندارى و جوانان»، نمایه پژوهش، ش7و8، ص 84 / حمیرا ندیمى، جایگاه دین در نظام ارزشى جوانان،ص 77ـ82.
33 ـ سعید معیدفر، «شکاف نسلى یا گسست فرهنگى»، نامه علوماجتماعى، ش 24، ص 55.
34 ـ محمدرضا شرفى، مراحل رشد و تحول، ص 158.
35 ـ جمشید مطهّرى، هویت در نوجوانى، ص 34.
36 ـ محمد محمدى رى‌شهرى، منتخب میزان‌الحکمه، ترجمهحمیدرضا شیخى، ص 290.
37 ـ همان، ص 272.
38 ـ همان، ص 167.
39 ـ عبدالواحدبن محمد آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه وشرح هاشم رسولى، ص 449.
40 ـ عبدالرسول بیات، درآمدى بر مکاتب و اندیشه‌هاى معاصر،ص 246ـ252.
41 ـ یورگن هابرماس، جهانى‌شدن و آینده دموکراسى، ترجمهکمال پولادى، ص 19.
42 ـ آلوین تافلر، به سوى تمدن جدید، ترجمه محمدرضا جعفرى،ص 40.
43 ـ ر.ک: محمد فولادى و محمدعزیز بختیارى، بررسى علل وعوامل تضعیف خودباورى فرهنگى، ص 302.
44 ـ ر.ک: ایران‌دخت، ش 17، ص 13.
45 ـ سیده فاطمه حسینى، «آسیب‌شناسى اجتماعى زنان :4 فرار ازخانه»، کتاب زنان، ش 15، ص 66.
46 ـ ر.ک: محمد فولادى، بررسى علل و عوامل تغییرات فرهنگىدر ایران، ص 245.
47 ـ پاملار آبوت و والاس کلهر، درآمدى بر جامعه‌شناسىنگرش‌هاى فمینیستى، ترجمه مریم خراسانى و حمید احمدى،ص 295.
48 ـ محمدرضا احمدى، مبانى روان‌شناختى ارتباط مؤثر والدینبا فرزندان در محیط خانواده، در: مجموعه مقالات تقویت نظامخانواده، ص 355.
49 ـ زهرا محمدى، بررسى آسیب‌هاى اجتماعى زنان در دهه(1370ـ1380)، ص 84ـ85.
50 ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 78، باب 26، ص 346.
51 ـ غلامعلى افروز، چکیده‌اى از روان‌شناسى تربیتى کاربردى،ص 146.
52 ـ همو، روش‌هاى پرورش احساس مذهبى نماز در کودکان ونوجوانان، ص 15. منابعـ نهج‌البلاغه، شرح ابن ابى‌الحدید (نرم‌افزار نور).ـ آبوت، پاملار و والاس کلهر، درآمدى بر جامعه‌شناسىنگرش‌هاى فمینیستى، ترجمه مریم خراسانى و حمید احمدى،تهران، دنیاى مادر، 1376.ـ آمدى، عبدالواحدبن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه وشرح هاشم رسولى، تهران، دفتر نشر فرهنگ، 1377.ـ احمدى، محمدرضا، مبانى روان‌شناختى ارتباط مؤثر والدین بافرزندان در محیط خانواده، در: مجموعه مقالات تقویت نظامخانواده، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1386.ـ اسپاک، بنجامین، پرورش فرزند در عصر دشوار، ترجمه هوشنگایرانى، تهران، صفى علیشا، 1368.ـ افروز، غلامعلى، چکیده‌اى از روان‌شناسى تربیتى کاربردى،تهران، انجمن اولیا و مربیان، 1378.ـ ـــــ ، روش‌هاى پرورش احساس مذهبى نماز در کودکان ونوجوانان، تهران، انجمن اولیا و مربیان، 1377.ـ اقبالى، محمود، روان‌شناسى تربیتى، تهران، کوثر، 1370.ـ اینگلهارت، رونالد، تحول فرهنگى در جامعه پیشرفته صنعتى،ترجمه مریم وتر، تهران، کویر، 1373.ـ بیات، عبدالرسول، درآمدى بر مکاتب و اندیشه‌هاىمعاصر(فرهنگ واژه‌ها)، تهران، انتشارات مؤسسه اندیشه وفرهنگ دینى، 1381.ـ بیکر، توزال، نحوه انجام تحقیقات اجتماعى، ترجمه هوشنگنایبى، تهران، روشن، 1377.ـ پناهى، محمدحسین، «فاصله نسلى و اختلافات خانوادگى وچگونگى برخورد با آن»، علوم انسانى دانشگاه الزهرا 3، ش37ـ38، تابستان 1380، ص 77ـ113.ـ تافلر، آلوین، به سوى تمدن جدید، ترجمه محمدرضا جعفرى،تهران، سیمرغ، 1374.ـ حسینى، سیده فاطمه، «آسیب‌شناسى اجتماعى زنان :4 فرار ازخانه»، کتاب زنان، ش 15، بهار 1381، ص 60ـ73.ـ ساروخانى، باقر، درآمدى بر دائرة‌المعارف علوم اجتماعى،تهران، کیهان، 1370.ـ ستوده‌نیا، هدایت‌اللّه و ایرج کمالى، جامعه‌شناسى با تأکید بردیدگاه‌هاى کارکردگرایى، تضاد و کنش متقابل اجتماعى، تهران،نداى آریانا، 1383.ـ شرفى، محمدرضا، مراحل رشد و تحول، تهران، وزارت فرهنگو ارشاد اسلامى، 1371.ـ شعارى‌نژاد، على‌اکبر، روان‌شناسى رشد (2): نوجوانى و بلوغ،تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1372.ـ طالبان، محمدرضا، «دیندارى و جوانان»، نمایه پژوهش، ش 7 و8، بهار 1378، ص 86ـ105.ـ فولادى، محمد، بررسى علل و عوامل تغییرات فرهنگى در ایران(پژوهش میدانى)، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1386.ـ ـــــ و دیگران، مفاهیم و کاربردهاى جامعه‌شناسى، قم، مؤسسهآموزشى و پژوهشى امام خمینى، 1378.ـ ـــــ و محمدعزیز بختیارى، بررسى علل و عوامل تضعیفخودباورى فرهنگى، قم، مرکز پژوهش‌هاى صدا و سیما، 1384.ـ کوئن، بروس، مبانى جامعه‌شناسى، ترجمه فاضل توسلى، تهران،سمت، 1372.ـ گیدتز، آنتونى، جامعه‌شناسى، ترجمه منوچهر صبورى کاشانى،تهران، نى، 1373.ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، (نرم‌افزار نور).ـ محمدى رى‌شهرى، محمد، منتخب میزان‌الحکمة، ترجمهحمیدرضا شیخى، قم، دارالحدیث، چ سوم، 1384.ـ محمدى، زهرا، بررسى آسیب‌هاى اجتماعى زنان در دهه(1370ـ1380)، تهران، شوراى فرهنگى ـ اجتماعى زنان، 1383.ـ مصباح، محمدتقى، اخلاق در قرآن، تهران، امیرکبیر، 1372.ـ ـــــ ، تهاجم فرهنگى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امامخمینى، 1381.ـ مطهّرى، جمشید، «هویت در نوجوانى»، معرفت، ش 50، بهمن1380، ص 34ـ44.ـ ندیمى، حمیرا، جایگاه دین در نظام ارزشى جوانان، پایان‌نامهکارشناسى ارشد، رشته جامعه‌شناسى، تهران، دانشگاه شهیدبهشتى، 1377.ـ هابرماس، یورگن، جهانى‌شدن و آینده دموکراسى، ترجمه کمالپولادى، تهران، نشر مرکز، 1380.

 

 


منبع: ماهنامه  معرفت  شماره 139
نویسنده : محمد فولادى

 

نظر شما