موضوع : دانشنامه | س

سون یات‌ سن‌


سون یات سن؛ Sun Yat Sen (در چینی: 孙中山) «پدر چین مدرن»، سیاست‌مدار و رهبرانقلابی چین در براندازى سلسله شاهی در انقلاب سال 1911 و بنیانگزار چین مدرن.

زندگی
سون یات سن در 12 نوامبر 1866در یک خانواده کشاورز در شهر کانتون استان گوانگ دونگ در جنوب چین متولد شد. خانواده اش بسیار فقیر بود؛ به طوریکه با وجود کوهستانی بودن منطقه، خانواده سون از تهیه کفش برای فرزندانشان عاجز بودند و سون تا 10 سالگی کفشی در پاهای خود ندیده بود. سون یات سن بعدها بارها به همسرش سونگ چین لین گفته یود: «در زمان کودکی مصمم بودم که زندگی کشاورزان چین را از فقر و تهیدستی رها سازم. کودکان چین باید خوراک و پوشاک داشته باشند.»
در عصر سون یات سن، بسیاری از چینی های جنوبی به منظور امرار معاش به خارج از کشور می رفتند. «سون مه» برادر سون یات سن نیز این راه را انتخاب کرد. او به آمریکا مهاجرت کرد و در آن کشور با تلاش های فراوان ثروتمند شد. سون یات سن از 13سالگی با کمک برادرش در هاوایی آمریکا و هنگ کنگ تحصیل کرد. او چند سال در رشته پزشکی درس خواند و امیدوار بود با مهارت طب، چینی ها را از رنج رها کند اما واقعیات اجتماعی، رویای او را نابود کرد.
در سال 1894سون یات سن و تعدادی روشنفکران وارد پکن شدند و طرح اصلاحی را به حکومت ارائه دادند، اما این اقدام هیچ اثری بر جای نگذاشت. به تدریج سون یه این نتیجه رسید که سلسله امپراتوری «منچو» بزرگترین مانع اصلاحات به شمار می رود و باید با انقلابی گسترده آن را سرنگون کرد. در همین سال او در آمریکا سازمانی به نام «انجمن چینیان بپاخاسته» را در میان مهاجرانی چینی تشکیل داد و پیشنهاد براندازی امپراتوری «منچو» را مطرح کرد.
در فاصله سال های 1907تا 1911، سون یات سن ده ها بار قیام مسلحانه در جنوب غرب کشور سازماندهی و برپا کرد، اما قیام ها سرکوب شد. دستور توقیف سون یات سن صادر شد و سون به خارج از کشور تبعید گشت.
در سال 1911 میلادی سون یات سن در فیلیپین «جامعه ساختار دوباره چین» و سپس حزب انقلابی ضد – منچو «کومینتانگ» را تاسیس کرد.
در سال 1911 قیام مسلحانه مردم به رهبری وی در شهر «وو چانگ» به پیروزی رسید و سلسله امپراتوری «منچو» سرنگون شد.
پس از سرنگونی سلسله امپراتوری منچو، سون یات سن در شهر کانتون به عنوان رئیس جمهور چین انتخاب شد اما در پی تیره شدن روابطش با ژنرال «یوان شی کای» به ژاپن فرار کرد.
سون یات سن پس از سرنگونی حکومت ژنرال یوان در سال 1916 میلادی به چین بازگشت و اداره هفت استان جنوب چین را به عهده گرفت و یک دولت موقت را در شهر کانتون تشکیل داد.
در سال 1921 میلادی سون یات سن مجبور به فرار شد و بار دیگر به ژاپن پناه برد. او در ژاپن «3 اصل حکومت» را تنظیم کرد.
سون یات سن در سال 1924 میلادی به کانتون بازگشت و چند ماه بعد در 12 مارس 1925 بر اثر بیماری سرطان در 59 سالگی درگذشت.
سون یات سن مرد انقلابی و محبوب مردم چین است. حزب کمونیست چین خدمات وی را عالی ارزیابی کرده است. در چین، ژاپن و آمریکا که او زندگی می کرد، موزه های یادبود سون وجود دارد. هر سال در روز جهانی کار، تصویر بزرگی از او در میدان تیان آنمن پکن آویخته می شود.
اصول 3 گانه سون یات سن
سون یات سن افکار خود را که سال ها به صورت پراکنده اعلام شده بود در اعلامیه ای گردآوری کرد که به «اصول سه گانه سون یات سن» معروف شده اند. اصول سه گانه وی از این قرار است:
1- ناسیونالیسم
2- دمکراسی
3- تامین معاش، رفاه و نیازمندی های زندگانی برای همه (Livelihood) که به تعبیری نوعی سوسیالیسم معتدل (میانه – ملایم) است.
در مورد ناسیونالیسم، سون گفته است که عشق و وفاداری به میهن و حراست از هویت ملی و افتخار به آن و کارهای گذشته پدران و نیاکان مانع سلطه دیگران و استثمار می شود و به ترقی صنعتی، علمی و ادبی و تقویت مبانی فرهنگی هر کشور می انجامد. به اعتقاد سون ناسیونالیسم (ملی گرائی – میهن دوستی) یک عامل مشترک برای همبستگی همه اتباع یک کشور است و سون آن را به بشقابی تشبیه می کرد که اگر در آن مقداری ریگ جدا از هم بریزند، این ریگ ها (ماسه ها) بر اثر هر تکانی و وزش هر بادی ریزش می کنند، ولی اگر به وسیله عاملی (در این مورد خاص عشق به میهن به عنوان میراث مشترک) به هم چسبیده باشند، اگر بشقاب هم بشکند باز هم به هم چسبیده باقی خواهند ماند. به باور وی تنها یک ناسیونالیست واقعی تسلیم ناپذیر است.
سون دمکراسی را به زبانی دیگر تعریف می کند که با تعبیر غربی ها از آن متفاوت به نظر می رسد. وی دمکراسی را گرفته شده از فرهنگ ملی و شرایط خاص اجتماعی آن جامعه می دانست و عقیده داشت که آزادی – فردی و جمعی – در میان ملل مختلف برداشت های یکسان ندارد و مثال می زد که در شرق، مردم خواهان آزادی در انتخاب شغل، تحصیل، کسب و کار، ازدواج، مسکن و زندگی خصوصی در چاردیواری خانه خود هستند و بی بند و باری ها را آزادی به حساب نمی آورند.
سون به انتخاب نمایندگان از میان افراد توانمند و آگاه و دلسوز تاکید داشت و می گفت که یک پارلمان مرکب از مردم عادی (منظور: عامی) حتی اگر در یک انتخابات سالم و منصفانه برگزیده شده باشند ممکن است نه تنها کار مفید به حال جامعه انجام ندهد، بلکه از روی «ندانم کاری» (نه با سوءنیت و تعمدی) با وضع قوانین و اخذ تصمیمات نابهنگام، غیر ضروری، مغایر و معارض یا کارهای دیگر، از جمله لجبازی ها و مخالفت های غیر لازم به کل جامعه صدمه بزند. سون یات سن شدیدا نگران بود که مردم مشرق زمین به این زودی به اهمیت انتخابات پی نبرند و هنگام انتخاب کردن نماینده برای شوراها از هر نوع و سطح دقت نکنند و یا فریب تبلیغات را بخورند و به این دلیل آموزش عمومی دمکراسی را برای هر جامعه از آب و نان لازمتر می دانست.
سون در زمینه تامین معاش و رفاه منصفانه همگانی عقیده ای سوای «مارکس» داشت و می گفت که دولت مکلف به تامین رفاه و معیشت منصفانه برای همه اتباع است به گونه ای که همه کس از حداقل رفاه برخوردار باشد و احساس نکنند که در یک جامعه شدیدا طبقاتی زندگانی می کنند و به چشم دشمنی به طبقه ثروتمند تر نگاه کنند و از سر خصومت و انتقام برای پیشرفت جامعه و ارتقاء آن گامی برندارند؛ به این تصور که سودش عاید ثروتمندان می شود.
سون بمانند مارکس از برابری اقتصاد افراد در یک جامعه سخنی به میان نیاورد و به نوشته بیشتر مفسران عقاید او، سون به همان اندازه که با وجود فقیر در یک جامعه مخالفت داشت با اجباری کردن برابری مطلق اقتصادی افراد یک جامعه، بدون این که استحقاق آن را داشته باشند، موافقت نداشت و نتیجه آن را تنبلی و تن پروری عمومی و توقف پیشرفت و از میان رفتن رقابت مسالمت آمیز و سرانجام سقوط اقتصادی می دانست.
سون در عین حال کنترل سرمایه را اکیدا توصیه می کرد. وی به انقلابیون ملی گرای چین (پیروان خود) توصیه می کرد: اگر سرمایه یک فرد در راه نیکبختی و پیشرفت جامعه بکار افتاده باشد نباید آن را از صاحبش گرفت (مصادره کرد) و مالکیت او بر چنین سرمایه ای که در خدمت مردم قرار گرفته باشد باید محترم باشد و از آن محافظت شود که این قسمت از عقاید سون نیز با نظرات سوسیالیستهای مطلق گرا (افراطی – کمونیستها) همخوانی ندارد که خواهان مالکیت عمومی (دولتی شدن) سرمایه هستند. با وجود این همانند سوسیال دمکرات ها معتقد به مالکیت عمومی (دولت) بر موسسات مهم و عام المنفعه از قبیل راه آهن، برق و آب بود و اصرار بر آموزش و پرورش اجباری و رایگان، بهداشت و درمان عمومی و بازنشستگی همگانی و تامین هزینه از کار افتادگان و تعدیل توزیع دستمزد و وضع مالیات سنگین بر ثروتمندان را داشت که سهم بیشتری به جامعه که از ثروت آنان حفاظت می کند برسد و صرف رفاه و عمران عمومی شود. وی می گفت که اگر کشوری نتواند نظام مالیاتی درست و جمع آوری دقیق مالیاتها داشته باشد محکوم به ورشکستگی و افلاس است و چنانچه قوه قضایی مستقل و بی طرف و سریع العمل نداشته باشد محکوم به ورود به دوران هرج و مرج و نتیجتا دیکتاتوری و استبداد است.

منابع:
1. http://fa.wikipedia.org
2. http://www2.rooyekhat.com
3. http://persian.cri.cn

 

 

 

 

نظر شما