گرگیاس
موضوع : دانشنامه | گ

گرگیاس

گرگیاس gorgias (یونانی: Γοργίας) فرزند خارمانتیداس در سال ۴۸۷ پیش از میلاد در شهر لئونتینی، از متصرفات یونان در سیسیل زاده شد. برادری به نام هرودیکوس، و نیز خواهری داشت که تندیس او را وقف پرستشگاه خدای دلفی کرد.
گرگیاس سخنوری توانا و بلیغ بود و در سفر های خود روحیه ی پان هلنیستی را تبلیغ می کرد . او شاگرد امپدوکلس بود و در باره ی مسائل طبیعی بحث می اندیشید تا اینکه در مواجهه با جدل های زنون به شکاکیت روی آورد.
در مجموع به فلسفه ی طبیعی و فلسفه ی اخلاق پرداخت و به دیالکتیک نیز توجه نمود. او در یکی از معروفترین آثارش به نام «طبیعت» ادعا کرد که حقیقت وجود ندارد اگرهم وجود داشته باشد قابل شناسایی نیست و اگر هم قابل شناسایی باشد قابل آموختن نیست.
گرگیاس اعتقاد داشت که چیزی که در هیچ جا نیست، هیچ است و بدین وسیله وجود همه چیز را انکار می کرد.
نظریه ی گرگیاس را نتیجه ی طبیعی فلسفه ی پارمنیدس می دانند زیرا اگر وجود هم وجود داشته باشد بین امر مطلق و ما هیچ نسبتی ممکن نیست. به عبارت دیگر"گرگیاس از روش اندیشه وران ایلیایی استفاده کرد جز اینکه جدل پارمنیدس و زنون را، درست در رد نظر آنها در باره ی وجود بکار می برده است." [1]
گرگیاس شصت ساله بود که هم شهریانش او را در سال ۴۲۷ پیش از میلاد به آتن فرستادند تا از آتنیان در برابر هجوم سیراکوزی ها درخواست کمک کند. او توانست با خطابه های بلیغ نظر آتنیان را به خود جلب کند.
ایسوکراتیس، پریکلس، کریتیاس، آلکیبیادس، توسیدید، آگاتون، کرفون، پولوس و کالیرس از شاگردان او بودند.
گرگیاس نخستین سوفسطایی بود که راهنمای فن سخنوری را نوشت، و به شاگردانش توصیه کرد که در استدلال مجاب کننده سخنرانی ها را سرمشق خود قرار دهند.
طولانی ترین سخنرانی گرگیاس دفاع وی از هلنه همسر منلائوس فرمان روای اسپارت بود، که با مخالفت افلاطون رو به رو شد.
سر انجام گرگیاس دست از فلسفه کشید و وقت خود را وقف سخنوری و بلاغت کرد. افلاطون برای او احترام قایل بود و رساله ای هم به نام او نوشت.
گرگیاس سال ۳۷۶ پیش از میلاد در سن صد و یازده سالگی در لاریسا در تسالی وفات یافت.

پی نوشت:
[1] شکاکان یونان، یحیی مهدوی ، 30

منابع:
www.fa.wikipedia.org
http://tdi.blogfa.com : نوشته: عبدالعلی عنایتی

نظر شما