موضوع : پژوهش | مقاله

سیماى امنیت در نهج البلاغه


مطالب کتاب در دو بخش کلیات و ابعاد امنیت سازمان دهى شد. مباحث بخش اول در سه فصل ارزش امنیت در اسلام، جایگاه امنیت در اندیشه سیاسى امام على‏علیه السلام و مفهوم امنیت ترتیب یافت و بحث‏هاى بخش دوم در شش فصل امنیت فردى، سیاسى، اقتصادى، قضایى، مرزى و صلح و امنیت جهانى مورد توجه مؤلف قرار گرفت.
از مفروضات کتاب این است که نهج البلاغه پس از قرآن کریم از مهم‏ترین منابع اسلامى به شمار مى‏رود و در بردارنده اندیشه امام على‏علیه السلام است. نهج البلاغه در خصوص امنیت و شقوق آن، داراى مطالب ارزش مندى است، با توجه به این که کار مستقلى در این زمینه تاکنون صورت نگرفته است، مؤلف مى‏کوشد تا بحث امنیت و ابعاد آن را از نگاه امام على‏علیه السلام در نهج البلاغه پى‏گیرى نماید.

 

بخش اول؛ کلیات‏

فصل اول؛ ارزش امنیت در اسلام‏
نویسنده در فصل اول (ارزش امنیت در اسلام)، اهمیت امنیت را در نزد اندیشوران و در اسلام بیان نموده سپس جایگاه آن را در اندیشه سیاسى امام على‏علیه السلام توضیح مى‏دهد. وى مفهوم امنیت در اسلام را از کتاب فقه سیاسى آقاى عمید زنجانى با نگاهى به برخى از آیات قرآن بیان مى‏کند و نتیجه مى‏گیرد که تأمین و تضمین امنیت فردى و اجتماعى در اسلام حائز اهمیت است. وى در پایان فصل اول، امنیت را حالتى جمعى مى‏داند که از راه تشریک مساعى افراد جامعه با یک دیگر و با اجزا و عناصر تشکیل دهنده دولت صورت مى‏گیرد و علاوه بر بعد فردى، داراى حالت‏هاى درونى و بیرونى، یعنى امنیت بین‏المللى نیز مى‏باشد.

فصل دوم؛ جایگاه امنیت در اندیشه سیاسى امام على‏علیه السلام‏
مؤلف در این فصل با استناد به کتاب زمینه‏هاى تفکر سیاسى در قلمرو تشیع و تسنن از محمد مسجد جامعى، نخست به تفاوت اندیشه سیاسى شیعیان و اهل سنت در تقدم و تأخر امنیت و عدالت اشاره مى‏کند؛ این که شیعیان عدالت را مقدم بر امنیت مى‏دانند؛ چون عموماً قدرت را در اختیار داشتند. وى در دو صفحه پایانى به تحلیل این تفاوت مى‏پردازد و معتقد است که دیدگاه امام على‏علیه السلام با مطلب مذکور موافق است. ضمن آن که امنیتى که امام على‏علیه السلام به دنبال برقرارى آن بود با امنیت ایجاد شده توسط سه خلیفه پیش از او متفاوت بوده است. امنیت در اندیشه حضرت، علاوه بر همه جانبه بودن، مقدمه برقرارى عدالت و آزادى در جامعه است. البته عملکرد گروه‏هاى مخالف حضرت باعث شده که امنیت در حکومت امام على‏علیه السلام در اولویت قرار گیرد.

فصل سوم؛ مفهوم امنیت‏
مؤلف در این فصل پس از بیان این که امنیت یک نیاز عمومى و از تمایلات انسانى است، به تعریف امنیت مى‏پردازد. وى مى‏نویسد، امنیت، یعنى این که افراد از هرگونه تجاوز و تعرضى نظیر قتل، ضرب و جرح، حبس، شکنجه‏هاى روحى و جسمى و سایر مجازات‏هاى غیر قانونى و به تعبیر دیگر هر عملى که منافى شئون و حیثیت انسانى اوست، نظیر فحشا، بهره‏کشى و غیره که براساس موازین منطقى و قانونى نباشد، در امان بماند. ایشان سپس به اهمیت امنیت در نزد مردم، اندیشوران غربى و امام على‏علیه السلام مى‏پردازد. وى به خطبه‏اى از نهج البلاغه استناد مى‏کند و نتیجه مى‏گیرد که به نظر امام على‏علیه السلام علت نیازمندى انسان به اجتماع و تعاون به خاطر سه مسئله (نیاز انسان به دفاع از خویش، به محبت و عدم توانایى در برآوردن نیازهاى زندگى) است. این مسائل به شکل دیگرى بیان نیازمندى انسان به امنیت است.

بخش دوم؛ ابعاد امنیت‏
پیش از شروع شش فصل مربوط به این بخش، مؤلف طى مقدمه‏اى دوباره به اهمیت امنیت اشاره مى‏کند و مى‏نویسد که در اندیشه امام على‏علیه السلام از مهم‏ترین وظایف حکومت برقرارى امنیت در همه وجوه آن است. امام على‏علیه السلام تشکیل حکومت را از امور ضرورى بشر مى‏داند و حکومت جائر را بر بى قانونى بودن مقدم مى‏دارد. مؤلف در فصول بعدى به بررسى ابعاد گوناگون امنیت از دیدگاه امام على‏علیه السلام مى‏پردازد.

فصل اول؛ امنیت فردى‏
مؤلف در ابتداى این فصل به تعریف امنیت فردى مى‏پردازد و معتقد است، امنیت فردى، یعنى شرایطى که حیات و زندگى، حیثیت و آبروى افراد و آزادى اشخاص مورد تعرض هیچ فرد یا مقامى قرار نگیرد. به ویژه امنیت جانى حائز اهمیت بیشترى است. البته از نگاه امام على‏علیه السلام نه تنها جان اشخاص جامعه باید تأمین شود، بلکه لازم است حیثیت و آبروى افراد نیز از امنیت کافى برخوردار باشد. وى با استناد به شش فقره از نهج البلاغه، امنیت فردى را از دیدگاه امام على‏علیه السلام توضیح مى‏دهد.

فصل دوم؛ امنیت سیاسى‏
نویسنده در ابتداى این فصل که طولانى‏ترین فصل کتاب است، به تعریف امنیت سیاسى مى‏پردازد. وى معتقد است امنیت سیاسى به معناى وجود دستگاه سیاسى است که مردم در آن آزادند مواضع سیاسى و عقاید سیاسى خود را در چهار چوب قوانین موجود بدون ترس و وحشت بیان کنند؛ اگرچه مخالف دولت باشد. بنابراین، امنیت سیاسى در حکومت‏هاى خودکامه و مستبد ایجاد نخواهد شد. در واقع بین امنیت سیاسى و میزان استبدادى بودن رژیم‏هاى سیاسى رابطه معکوس وجود دارد. از این جهت مؤلف در این فصل به بررسى سیاست و انواع آن و نگاه امام على‏علیه السلام به حکومت‏هاى خودکامه مى‏پردازد.
نویسنده پس از اشاره به مفهوم سیاست از دیدگاه اندیشوران غربى و در تاریخ اندیشه سیاسى اسلام، دیدگاه امام على‏علیه السلام را درباره سیاست توضیح مى‏دهد. براى تبیین مفهوم سیاست در اندیشه امام على‏علیه السلام به تشریح دولت و حکومت در کلام حضرت مى‏پردازد. به نظر امام على‏علیه السلام دولت به معناى نهاد دارنده قدرت سیاسى و حکومت، نهادى است که حق استفاده از قدرت و اقتدار و توانایى مذکور را دارد.
مؤلف سپس به امنیت سیاسى و بیعت مى‏پردازد. وى معتقد است روش به قدرت رسیدن حاکم (وراثت، وصایت، خلافت، زور و یا با انتخاب آزادانه مردم) از متغیرهاى میزان وجود امنیت سیاسى درجامعه است، چرا که موجب تأثیر در بینش و رفتار سیاسى او و در برخورد با مخالفان مى‏گردد. از شیوه‏هاى روى کار آمدن حاکم، بیعت است که از دیدگاه امام على‏علیه السلام نشان اقبال عمومى جامعه به دولت است. مؤلف با اشاره به بخش‏هایى از کلام امام على‏علیه السلام تلاش دارد توضیح دهد که دولت داراى دو شرط لازم مشروعیت الهى و مقبولیت مردمى است.
وى سپس به تبیین معناى لغوى و اصطلاحى بیعت، سیر تاریخى اصل بیعت، مفهوم بیعت در اندیشه امام على‏علیه السلام در نهج البلاغه و حقوق امام بر مردم مى‏پردازد و پس از آن، شرایط تحقق بیعت را از نظر امام على‏علیه السلام توضیح مى‏دهد. نبودن تهدید و تطمیع و وجود زمان کافى براى تصمیم‏گیرى بیعت کنندگان از شرایط تحقق بیعت از دیدگاه امام على‏علیه السلام به شمار مى‏رود.
مؤلف، شکل رژیم سیاسى و نحوه توزیع قدرت را در امنیت سیاسى جامعه مؤثر مى‏داند؛ یعنى رژیم‏هاى مردمى از امنیت سیاسى بالا و رژیم‏هاى استبدادى از امنیت سیاسى کمى برخوردارند. به همین مناسبت به بیان مفهوم استبداد، خاستگاه و پى‏آمدهاى آن از نگاه امام على‏علیه السلام مى‏پردازد. چرا که معتقد است استبداد از عوامل مهم در از بین بردن امنیت سیاسى جامعه است. وى مدعى است که ثروت و قدرت سیاسى دو خاستگاه اصلى استبداد در جامعه از دیدگاه امام على‏علیه السلام مى‏باشند، چرا که آن دو موجب فزون‏طلبى و تکبر شده و در نهایت منجر به استبداد مى‏شود.
مؤلف، ظهور خشونت (تعارض فقرا با ثروت‏مندان و زمام‏داران با مخالفان طالب قدرت)، رکود فکرى (چون مطلق اندیشى در نظام استبدادى با اصل آزادى بیان و عقیده تباین دارد)، زمینه گسترش فساد و ناپایدارى حاکمیت (چون سنت الهى سقوط حاکمان مستبد است) را به منزله چهار پى‏آمد مهم استبداد از دیدگاه امام على‏علیه السلام بر مى‏شمارد که موجب بروز ناامنى در جامعه و زوال امنیت سیاسى مى‏شوند. مثلاً هرچه جامعه از خشونت کمترى برخوردار باشد، امنیت سیاسى آن جامعه بیشتر است. پس استبداد منجر به خشونت و خشونت نیز مانع تعادل و امنیت سیاسى در جامعه مى‏شود. به نظر امام على‏علیه السلام استبداد به انحصارطلبى مى‏انجامد که موجب قیام مردم علیه حکومت مى‏شود؛ مثل قیام مردم علیه خلیفه سوم. البته از نگاه امام على‏علیه السلام بین خشونت و قاطعیت تفاوت وجود دارد.
مؤلف نتیجه‏گیرى مى‏کند که ترک استبداد، مهم‏ترین عامل برقرارى امنیت سیاسى است. وى با استناد به سخنان امام على‏علیه السلام، ترک استبداد را توسط حکومت در رأس حقوق سیاسى مردم معرفى مى‏کند. ایشان پس از بیان حقوق متقابل مردم و حکومت نسبت به یک دیگر در اندیشه امام على‏علیه السلام در نهج البلاغه و توضیح مفهوم امام، والى و رعیت مى‏نویسد: حق و تکلیف، لازم و ملزوم یک دیگرند؛ یعنى هرجا حقى به رسمیت شناخته شود، وظیفه و تکلیفى نیز ظاهر مى‏شود. وى با استناد به کلمات امام على‏علیه السلام، ویژگى‏هاى مهم رعایت حقوق متقابل والى و رعیت را در افزایش الفت و مهربانى در بین آنها، مایه عزت و سربلندى دین و مسلمانان، عمل به دین بر پایه راه و روش دین، حذف جور و ستم، جریان پیدا کردن آداب و سنن از مسیر خود و ازدیاد امیدوارى به بقاى حکومت مى‏داند.

فصل سوم؛ امنیت اقتصادى‏
مؤلف پس از بیان اهمیت امنیت اقتصادى براى جامعه انسانى، آن را در ابعاد فردى، ملى و جهانى مورد دقت قرار داد. وى در ادامه، امنیت اقتصادى و تأمین نیازهاى فردى و امنیت اقتصادى و تجارت را از اصول کلى امنیت اقتصادى در نهج‏البلاغه نام مى‏برد. به همین مناسبت از دیدگاه امام على‏علیه السلام به فضیلت تجارت و اقسام آنها و به صفات حسنه و رذیله تجّار و بازرگانان مى‏پردازد.
نویسنده سپس به تبیین اهمیت مالیات (منابع مالى) و نقش آن در رشد و توسعه اقتصادى جوامع مى‏پردازد و منابع مالى دولت اسلامى (انفال، خمس، زکات، خراج و جزیه) را توضیح مى‏هد.
هم چنین به ضرورت مالیات از نظر امام على‏علیه السلام اشاره مى‏نماید که برنامه سامان‏دهى اقتصادى و رفاه عمومى بدون مالیات نتیجه بخش نمى‏باشد؛ یعنى بین مالیات و آبادانى جامعه رابطه معنادارى وجود دارد. وى اشاره مى‏کند که امام على‏علیه السلام بر امنیت اقتصادى مالیات دهندگان تأکید مى‏کرد؛ به نحوى که ظلمى بر آنان نرود؛ مثلاً فرمان داد که در جمع آورى مالیات، احترام مردم را نگه داشته، به ادعاى افراد در تعلق یا عدم تعلق مالیات توجه و از زور استفاده نکنند و جمع آورى مالیات را نوعى از عبادت معرفى کرده و از مالیات بگیران مى‏خواست به مالیات دهندگان تخفیف داده شود تا اعتماد مردم نسبت به حکومت، اجراى عدالت و آبادانى کشور بیشتر جلب گردد.
مؤلف بعد از این بحث به بحث امنیت اقتصادى و قدرت سیاسى مى‏پردازد. وى از دیدگاه امام على‏علیه السلام بیان مى‏کند که بین قدرت و ثروت، وابستگى وجود دارد و امتیاز خواهى اقتصادى اطرافیان حاکم موجب ناامنى اقتصادى در جامعه مى‏شود. هم چنین امام على‏علیه السلام حقوق کار و کارگران و رعایت حقوق محرومان را با امنیت اقتصادى مرتبط مى‏داند. براى همین به دنبال عدالت و فقرزدایى بود و پاسدارى از حقوق مستمندان و محرومان، تنظیم معاش فقرا از بیت‏المال، حراست از حقوق شهروندان، رسیدگى به وضع مستمندان و توجه بیشتر به یتیمان خردسال و سالخوردگان را از وظایف زمام دار حکومت اسلامى مى‏داند.

فصل چهارم؛ امنیت قضایى‏
نویسنده پس از بیان ضرورت برخوردارى جامعه از امنیت قضایى، اظهار مى‏کند که امام على‏علیه السلام راه نجات اسلام را اصلاح دستگاه عدالت و بنیان‏گذارى سیستم دادرسى مى‏داند و تضمین امنیت قضایى افراد در جامعه مستلزم رعایت سه اصل انتخاب قاضى، شرایط قاضى و وظایف دولت در برابر قاضى است؛ یعنى قاضى باید از نظر علم، اخلاق و تقوا از دیگران برتر باشد. قاضى باید داراى سعه صدر، عدم پافشارى بر اشتباه خود، تقوا، تلاش در رسیدن به حق، برخوردارى از استدلال قوى، قاطع و جدّى در اجراى عدالت و شرایط دیگر باشد. دولت در برابر قاضى، اگر به وظایف خود (نظارت بر کار قضاوت، تأمین امکانات مورد نیاز زندگى قاضى و حفظ اعتبار و شخصیت قاضى) عمل نماید، امنیت قضایى بیشترى ایجاد خواهد شد.

فصل پنجم؛ امنیت مرزى‏
مؤلف در این فصل با استناد به کلام امام على‏علیه السلام به ضرورت پاسدارى از مرزهاى کشور توسط دولت اشاره مى‏کند و آن را براى حفظ امنیت کشور و مردم لازم مى‏داند. در این راستا، وظایف متقابل زمام‏دار و مرزبانان را بیان مى‏کند.

فصل ششم؛ صلح و امنیت جهانى‏
نویسنده با توضیح ضرورت برخوردارى جامعه از صلح و امنیت جهانى و پرهیز از جنگ، منابع صلح گرایى و عوامل تهدید کننده امنیت بین‏المللى را از نظر قرآن بر مى‏شمارد؛ منابع صلح‏گرایى مثل مطلوبیت صلح و توبیخ مخالفان صلح و عوامل تهدید کننده امنیت بین‏المللى تجاوز، ستم‏گرى و ستم پذیرى، تهدید و ارعاب و سلطه‏گرى و سلطه‏پذیرى.
مؤلف در پایان به صلح گرایى از دیدگاه امام على‏علیه السلام اشاره مى‏کند. امام على‏علیه السلام معتقد است که صلح، جزئى از فلسفه تشریع اسلام است و اساساً اسلام دینى صلح جو است. البته ملاک صلح از نظر امام على‏علیه السلام، رضایت الهى، مصالح امت و برقرارى امنیت در جامعه است که باید با واقع بینى همراه باشد. وى نتیجه‏گیرى مى‏کند که صلح در روابط بین‏المللى یک اصل است.

ملاحظات‏
ملاحظاتى نسبت به کتاب سیماى امنیت در نهج‏البلاغه وجود دارد که در دو قسم نقاط قوت و ضعف ارائه مى‏شود.

الف) نقاط قوت‏
1. تناسب موضوع با نیازهاى علمى - فکرى جامعه اسلامى، روانى متن، کم بودن اغلاط تایپى و انسجام نسبى مباحث کتاب از محاسن اثر حاضر است؛
2. از نقاط قوت کتاب، توضیح مختصر، مفید و مستندى است که مولف براى امنیت فردى ارائه کرده است؛
3. هم چنین نویسنده تلاش ارزنده‏اى را در فصل دوم (امنیت سیاسى)، فصل سوم (امنیت اقتصادى)، فصل چهارم (امنیت قضایى) و فصل ششم (صلح و امنیت جهانى) از بخش دوم در ارائه مطالب به صورت کوتاه، گویا، منسجم، مستند و تحلیلى انجام داده است.

ب) نقاط ضعف‏
1. در فصل اول (ارزش امنیت در اسلام) از بخش اول فقط از یک منبع (فقه سیاسى آقاى عمید زنجانى) آن هم به صورت ذکر متن عبارات آن کتاب، استفاده شده است و مطالب این قسمت توصیفى است و تحلیلى در آن مشاهده نمى‏شود. ضمن آن که مطالب آورده شده از کتاب فقه سیاسى، وجه ارتباط وثیقى با نتیجه‏گیرى و تعریف ارائه شده مؤلف از مفهوم امنیت ندارد. شایسته بود در تحقیقى که مفهوم امنیت از محورى‏ترین مفاهیم آن به حساب مى‏آید پس از ملاحظه نظرات متخصصان و صاحب‏نظران، تعریف مناسبى از مفهوم امنیت ارائه مى‏شد.
2. هم‏چنین نویسنده در فصل دوم (جایگاه امنیت در اندیشه سیاسى امام على‏علیه السلام) از بخش اول فقط از یک منبع (زمینه‏هاى تفکر سیاسى در قلمرو تشیع و تسنن از محمد مسجد جامعى) استفاده کرد، به گونه‏اى که مطالب آن تلخیصى از کتاب مذکور بوده و حالت توصیفى داشتن متن آشکار است و تحلیل مؤلف در دو صفحه آخر همین فصل، هیچ ارجاعى به نهج‏البلاغه ندارد، یعنى تیتر با محتوا هم پوشى ندارد؛ در حالى که اصل در فعالیت پژوهشى و تالیفات تحقیقى، مطابقت تیتر با محتوا و وجود منطق در فصل‏بندى است.
3. مؤلف به جاى بررسى مفهوم امنیت از دیدگاه محققان و امام على‏علیه السلام در نهج‏البلاغه، یک تعریف از امنیت در نیم صفحه از خودش بدون ارجاع به منبعى، ارائه کرده و بقیه فصل را به اهمیت امنیت اختصاص داده است که ارتباط وثیقى با اصل تیتر بحث ندارد. بنابراین به نظر مى‏رسد، کلیات بحث امنیت، ناقص و نارسا است و از دیدگاه امام على‏علیه السلام نکته‏اى را به اثبات نمى‏رساند.
4. مؤلف در فصل دوم (امنیت سیاسى) از بخش دوم پس از تعریف سیاست و دولت، نتیجه‏گیرى نمى‏کند که این تعاریف چه رابطه‏اى با امنیت سیاسى دارند؟ و توضیح بحث مقبولیت و مشروعیت از دیدگاه امام على‏علیه السلام چگونه با امنیت سیاسى ارتباط پیدا مى‏کند؟ اگر راه رسیدن به قدرت در میزان امنیت سیاسى مؤثر است، شایسته بود که راه‏هاى دیگر نیز تبیین مى‏شد.
5. مؤلف معتقد است که بیعت گرفتن، همراه با آزادى و فرصت مطالعه، زمینه را براى امنیت سیاسى جامعه فراهم مى‏کند. اما این که به جاى پرداختن به اصل بحث به مباحث حاشیه‏اى مثل تعریف لغوى و اصطلاحى بیعت و سیر تاریخى اصل بیعت مى‏پردازد، وجه روشنى به نظر نمى‏رسد.
6. به نظر مى‏رسد بیان اقسام تجارت و خصایص بازرگانان (در فصل سوم از بخش دوم)، ضرورتى براى اصل بحث نداشته باشد و موجب پراکندگى و کاهش انسجام مطالب شده است.
7. نویسنده اگرچه با بیان کلام امام على‏علیه السلام به اهمیت جایگاه امنیت مرزها (در فصل پنجم از بخش دوم) اشاره مى‏کند، اما تحلیلى از گفته‏هاى آن حضرت و کیفیت ارتباط آن با موضوع تحقیق ارائه نمى‏کند؛ معلوم نشده که چرا مؤلف وظایف متقابل زمام‏دار و مرزبانان را توضیح داده است؟
8. مباحث فصل ششم از بخش دوم اگرچه از نظر قرآن بیان شد و با بحث امنیت ارتباط دارد، ولى از دیدگاه امام على‏علیه السلام (در راستاى موضوع تحقیق) نیست.
در مجموع با عنایت به کمبود منابع پژوهشى و ضرورت انجام تحقیقات و بهره‏گیرى از متون اسلامى در مقوله امنیت، کتاب حاضر کوشش ارزشمندى است که به مجامع علمى و جامعه اسلامى عرضه شده است.

پى نوشت‏ها:
1) منصور طبیعى، سیماى امنیت در نهج البلاغه (تهران: سازمان عقیدتى سیاسى ناجا، چاپ اول، 1379) 188 صفحه، قطع رقعى.
2) دانش آموخته حوزه علمیه قم و استادیار گروه معارف اسلامى دانشگاه آزاد اسلامى واحد شهر رى.

 


منبع: / فصلنامه / علوم سیاسی / 1385 / شماره 34، تابستان ۱۳۸۵/۶/۰۰
نویسنده : على اکبرى‏معلم

نظر شما