موضوع : پژوهش | مقاله

هنر و ادبیات در ایستگاه امروز

آیا هنر و ادبیات، مسیر یک‌طرفه‌ای است که فقط از معبر دیدگان ما می‌گذرد؟ تابلوهای این مسیر را فقط ما حق داریم بنویسیم و بر هر نقطه‌ای از آن نصب کنیم؟ علامات و مشخصه‌های استفاده از این جاده را فقط ما حق داریم ابلاغ کنیم؟

عبورکنندگان با معیارهای ما مجوز عبور می‌گیرند و محدوده تردد آنان صرفاً در ابلاغیه‌های پیدا و پنهان ما آمده است؟ آیا ساعت مراجعه برای گرفتن مجوز و تردد در این حوزه فقط توسط ما مجاز و تعیین می‌شود؟ الگوپذیری و شیوه راندن مرکب نیز در محدوده اختیارات ماست؟

شیوه نشستن و گرفتن فرمان در دست داخل اتومبیل هم باید توسط ما مشخص شود؟ آیا باید طبق نظر ما پدال را زیر پاها قرار داد و در زمانی که ما تعیین می‌کنیم آن را جابه‌جا کرد و از آن استفاده نمود؟ آیا فراز و نشیب جاده را باید ما تعیین کنیم؟ آیا گودال‌های مسیر، فقط آن چیزی است که ما آن را گودال نامیده‌ایم؛ اگرچه این گودال رفتن به بام برج‌های چندمنظوره باشد؟ و آیا... .

خدا نکند که این نفس یا به زعم ادبا و هنرمندان ذوق، سلیقه و نگاه ما معیار شود و هر کس یا هر اثر یا هر مقوله را با کاسه یا قاشق خودمان اندازه بزنیم. مقوله ادبیات و هنر، دنیای تنوع، نوآوری و ابداع است. جوهره معرفت و آرمان‌خواهی، اصل این حرکت و قلم ابداعی و نقش‌بند آن، تعهد و رسالت زمانی و مکانی است.

دوره اقتدارگرایی شعارهای بی‌پشتوانه و سطحی، مدت‌هاست که منسوخ شده و آفتاب امروز در طبیعت و جهان بدیع و رو به نوشدن‌های سریع، رنگ و بوی تازه‌ای گرفته و علم فیزیک نیز به اثبات پدیده‌هایی نو در کهکشان زمان واقف شده است. جامعه، ذهن، ارزش‌گرایی، نوآوری و سازندگی همه‌جانبه، اصول زیستن انسان جامع و کامل است. انسان به سان نوشدن بهار، در حال کمال و پویایی است.

امروز را چون دیروز دانستن، توقف در ایستگاه خاموشی و سکوت است. در ایستگاه دیروز، کسانی ایستاده‌اند که توان رفتن به ایستگاه جدید را ندارند. باید از رهبری درس گرفت که هر روز بهاری را زمزمه می‌کند و سال نو و جدیدی را در پیش ‌روی خود و همراهان می‌بیند. این باغبان گل‌شناس، چهره‌ای که با کمی تامل از جانب صاحبان خرد، منطق و اندیشه، چون گلاب گل‌های بهاری همیشه تازه‌پسند و نوگرا و تحول‌دوست است؛ باغبانی که افتادگان از درخت را به بارنشستن دوباره می‌خواند ولی شاید خزان برگ و بار آنان مقدر به ماندن بر زمین‌های خشک و در کنار علف‌های ناپایدار باشد، زیرا جوهر بهار را در خود زنده نگاه نداشته و آب حیات از باده تحول نیوشیده‌اند.

باغبان ما، مهر زنده امروز و جانبخش دل‌های ماست که درخشندگی و طراوتش امید، نشاط، حرکت و آینده‌سازی را به ما عطا می‌کند. او را آن‌چنان که هست ببینیم و بر نگاه بلند و آسمانی‌اش اقتدا کنیم و نپنداریم که از ماندن ما در زیر سایه‌ها و در کنار علفزارها رضایت دارد. او آسمانی را برای ما روشن می‌کند که هنر و ادبیات، گوهرهای بی‌بدیل او می‌شوند و جلوه‌های معرفت و آگاهی را به انسان‌ها هدیه می‌کنند. اینک قضاوت ما روشن‌تر از دیروزهاست و فردا نیز با جوهر قلم معرفت امروز رقم زده خواهد شد.

آگاهی، زیبایی، تحمل و مدارا، شرط موفقیت در مسیر کهکشانی و روشنای این جامعه رو به آینده است. برای دوستان و گل‌های زیبای این باغ، حقوق و منزلت مناسب و هم‌شأن آنان قائل شویم و بدانیم که نباید خود را فصل‌الخطاب بدانیم و بر هر فعل و نظری، حکم قطعی و جزمی خود را حاکم گردانیم.

حوزه هنر و ادبیات، حوزه سازندگی و تحول فرهنگی در انسان‌هاست؛ آن هم اگر از نوع دفاع مقدس باشد که مضاعف عمل می‌کند. آن را به اندک‌بینی خود محصور نگردانیم و هنرمندان و نویسندگان باورمدار و دلسوز را رنجیده‌خاطر و دلواپس نسازیم. ان‌شاءالله.

 

منبع: سایت باشگاه اندیشه
انویسنده : محمد قاسم فروغی جهرمی
 

نظر شما