حجاب یا پرده نیشینی
مجله معیار سال اوّل، شماره اوّل، بهار 1393
نویسنده : حسینی اصل، سعید
چکیده
مقوله «حجاب» سال هاست که میان جوامع بشری به صورت یک مسئله درآمده است؛ اینکه آیا حجاب، لازم و ضروری است؟ آیا حجاب باعث نمی شود که فرد، منزوی و گوشه نشین شود؟
شکی در این نیست که لفظ حجاب دارای چنین بار معنایی است. در جامعه اسلامی، این مسئله به صورت دیگری مطرح است؛ زیرا کسی از ضروری بودن حجاب در آئین اسلام شکّی ندارد، بلکه معمولاً سؤال از مقدار و نحوه پوشش آن مطرح می شود.
آیا منظور از حجاب در لسان قرآن کریم و ائمه معصومین (ع)، حجاب به معنای پرده نشینی است یا خیر؟ اساساً مقصود از حجاب در اسلام چیست و چرا در جامعه، نسبت به حجاب، کم توجهی و بی اعتنایی می شود؟
در زمان حاضر، حجاب، کمتر به عنوان یک ارزش قلمداد می شود و جامعه نسبت به آن، مانند گذشته احترامی قائل نیست. به راستی علت این بی اعتنایی چیست؟ این مسئله، نیاز به ریشه یابی اساسی دارد. ما در این مقاله، سعی بر آن داریم ضمن مفهوم پردازی صحیحی از مقوله حجاب، دلایل کم توجهی به آن را در جامعه اسلامی بازیابیم.
مقدمه
در اسلام، احکام خاصّی وجود دارد که یکی از موارد آن، حجاب است. در بسیاری از کشورهای غیر اسلامی وقتی با چنین مسئله ای روبه رو می شوند، احساس می کنند اسلام طرفدار پرده نشینی زنان است و حتی در جوامع اسلامی هم عده ای معتقد به این هستند که حجاب اسلامی، باعث طرد شدن زن از اجتماع می شود.
برای آنها معمولاً این پرسش مطرح می گردد که چرا صورت و دو دست زن تا مچ باید پوشیده باشد؟ آیا اسلام می خواهد زنان را به صرف اینکه جنس مخالف هستند، از مردان جدا کند یا آنکه نه، دلیلی ورای این مسئله وجود دارد؟
حجاب، مسئله ای است که ریشه تاریخی دارد و سال هاست مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است؛ اینکه حجاب موجب می شود فرد نسبت به سایر افراد، حریمی را برای خود ایجاد کند و این ایجاد محدودیت، باعث شده است
سؤال ها و شبهات زیادی در اذهان مردم پیدا شود؛ از جمله اینکه حجاب، سبب پرده نشینی و انزوا می شود؛ حجاب، مانع رشد و تکامل انسان می گردد؛ حجاب، باعث تبعیض جنسیتی می شود؛ حجاب، عامل جلوگیری از زیبایی های الهی است.
در حال حاضر، حجاب در جامعه ایران به عنوان یک مسئله ارزشی، کمتر مطرح است؛ زیرا عده ای آن را از اساس قبول ندارند و عده ای هم که قبول دارند، آن را از منظر فقهی می نگرند، نه اینکه خود حجاب را بنفسه دریابند. به واقع می توان گفت که حجاب، سرچشمه بسیاری از ارزش هاست.
در سال های گذشته بسیاری از دانشمندان، حول این مسئله، بحث هایی را انجام داده اند که نتایج خوبی داشته است و در این مقاله از آنها استفاده خواهد شد.
این مقاله سعی دارد علاوه بر طرح مسئله حجاب، نسبت آن را با جامعه روز ایران بسنجد و علت کم رنگ شدن آن را مورد بررسی قرار داده و راه حل های پیشنهادی خود را ارائه دهد.
تاریخ حجاب
در ایران باستان، در میان قوم یهود و احتمالاً در هند حجاب وجود داشته است و حتی از آنچه در قانون اسلام آمده، سخت تر هم بوده است، اما حجاب در زمان جاهلیت، در میان اعراب رواج نداشته و بعدها با ظهور اسلام، به عنوان یک اصل پذیرفته شد.
ویل دورانت در تاریخ تمدن راجع به قوم یهود و قانون تلمود می نویسد: «اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت؛ چنان که مثلاً بی آنکه چیزی بر سر داشت، به میان مردم می رفت و یا در شارع عام نخ می رشت و یا با هر سنخی از مردان درد دل می کرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانه اش تکلم می نمود، همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه، او را طلاق دهد.» (مطهری، 1379: 19/385).
بنابراین حجابی که در قوم یهود معمول بود، از حجاب اسلامی؛ چنان که بعداً شرح خواهیم داد، بسی سخت تر و مشکل تر بوده است.
دورانت می گوید: «زنان در زمان زردشت، منزلتی عالی داشتند و با کمال آزادی و با روی گشاده در میان مردم آمد و شد می کردند.» همچنین می گوید: «پس از داریوش، مقام زن مخصوصاً در طبقه ثروتمندان تنزل پیداکرد.
زنان فقیر چون برای کار کردن، ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند، آزادی خود را حفظ کردند، ولی در مورد زنان دیگر، گوشه نشینی زمان حیض که برایشان واجب بود، رفته رفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعی شان را فرا گرفت و این امر خود مبنای پرده پوشی در میان مسلمانان به شمار می رود.
زنان طبقات بالای اجتماع، جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند و هرگز به آنان اجازه داده نمی شد که آشکارا با مردان آمیزش کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر یا برادرشان باشد، ببینند. در نقش هایی که از ایران باستان بر جای مانده، هیچ صورت زن دیده نمی شود و نامی از ایشان به نظر نمی رسد.»
چنان که ملاحظه می شود حجاب سخت و شدیدی در ایران باستان حکمفرما بوده است. به عقیده ویل دورانت، مقررات شدیدی که طبق رسوم و آئین کهنه مجوسی درباره زن حائض اجرا می شده؛ به نحوی که در اتاقی محبوس بوده، همه از او در مدت عادت زنانگی دوری می جسته اند و از معاشرت با او پرهیز داشته اند، سبب اصلی پیدا شدن حجاب در ایران باستان بوده است. در میان یهودیان نیز چنین مقرراتی درباره زن حائض اجرا می شد (مطهری، 1379: 19/386).
حجاب و پوشش پیش از آنکه امری شرعی و دستوری قانونی باشد، مسئله ای انسانی است. در گزارش قرآن کریم از واکنش ابتدایی آدم و حوا در بهشت موقت به این مهم توجه می یابیم که مسئله پوشش، گرایشی فطری است؛
زیرا آن دو پس از نزدیک شدن به درخت ممنوع و با خوردن از میوه آن، به شکل و شمایلی درآمدند که برای آنان شگفت انگیز بود. قرآن کریم از واژه «سواه» برای این شمایل جدید استفاده می کند (اعراف/22؛ طه/121).
«سوأه» در اصطلاح قرآنی دست کم در دو معنای بدن و یا نقاط حساس بدن به کار رفته است.« سوء»، هر کار ناپسند و زشتی است که به طور طبیعی، انسان را ناخوش می آید.
در داستان کشته شدن هابیل، قرآن از جسد بی جان هابیل تعبیر به« سواء »می کند (مائده/31). بنابراین تن و جسم بی جان که از آن به جسد تعبیر می کنیم، در کاربرد قرآنی «سوآه» خوانده شده است.
بر این اساس می توان با توجه به گزارش قرآن کریم و واکنش شتاب آلود آدم و حوا از پوشاندن برخی از اعضای بدن یا تمام آن با برگ های درختان، این احتمال را تقویت نمود که انسان به طور طبیعی از عریان بودن کراهت دارد.
نکته ای که قابل تأمل است، این است که برخی این پوشش را تنها به بخش های حساس تن نسبت می دهند؛ به این معنا که گفته اند آن دو، برگ های برخی از درختان بهشتی را کنده و با دست، آن برگ ها را نگه داشته اند و خود را بدین صورت از یکدیگر پوشانده اند،
ولی سخن، این است که در آیات قرآنی، سخن از نگه داشتن برگ ها با دست نیامده است. به نظر، این احتمال درست تر می آید که آنان با برگ های برخی از درختان که از پهنای کافی برخوردار بود، تن و بدن خود را پوشانده اند و آن را به شکل پوشش و لباس به تن کرده اند تا بدن آنان نمایان نباشد؛
بنابراین می توان گفت که این پوشش می توانست کامل و تمام باشد و تنها به نقاط محدودی اختصاص نداشته باشد. از کاربرد سوأه در معنای بدن در آیه ای دیگر می توان این برداشت را تقویت کرد که آن دو تمام بدن خویش را با برگ های درختان پهن برگ که شباهت به برگ های درخت موز داشت، پوشانده اند.
به هر حال انسان به طور فطری و طبیعی از عریان بودن گریزان است و هر انسان سالم از نظر شخصیتی و روانی، خود را از دیگری می پوشاند. در قرآن کریم از لباس به عنوان پوشش بدن، «سوأه» یاد شده است (اعراف/26).
زشت و ناپسند دانستن نشان دادن شرمگاه و بی پوشش بودن آن، به نوع تربیت و یا اخلاق اجتماعی انسان بستگی ندارد؛ به این معنا که هر کس به طور فطری، عدم پوشش شرمگاه را ناخوش و ناپسند می دارد و اگر تربیت اجتماعی و خانوادگی، اثر و نقشی را در این حوزه ایفاء کند، در آموزش و تربیت ضداخلاقی آن است.
در حقیقت نوعی اجبار و تحمیل آموزشی و تربیتی موجب می شود تا انسان ها از حالت طبیعی و فطری خارج شوند؛ چنان که درباره دین، این اتفاق افتاده است و مردمانی که به طور طبیعی، گرایش به خدا و اسلام دارند، به شرایع و ادیان دیگری مجبور می شوند و به تعبیر پیامبر (ع)، با تربیت خانوادگی و آموزش های اجتماعی و تحمیل، از فطرت اسلام دور شده و یهودی و مجوسی و مسیحی می گردند.
اسلام به عنوان دین فطرت، مسئله حجاب و پوشش مردان و زنان را واجب شمرده و مطابق فطرت، دستورهای شرعی خود را صادر کرده است. اصول اخلاقی بشر نیز این اقتضاء را دارد و تنها انسان های بی تمدن، از پوشش کامل برخوردار نمی باشند.
هر فرد به طور طبیعی، در هر پست و مقامی که باشد، به پوشش گرایش داشته و آن را اخلاقی و هنجاری برمی شمارد و بر همین اساس است که قوانین بشری نیز چنین چیزی را پسندیده و تقویت می کند.
معنای لغوی حجاب
لفظ حجاب هم به معنای پوشیدن است و هم به معنای پرده و حاجب. البته استعمال آن بیشتر به معنای پرده است. این کلمه از آن جهت برای مفهوم پوشش استفاده می شود که پرده، وسیله پوشش است و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت، هر پوششی حجاب نیست، بلکه آن پوششی را حجاب می نامند که در پس پرده قرار داشته باشد. قرآن کریم در داستان حضرت سلیمان (ع)، غروب خورشید را این طور توصیف می کند: «حَتّی تَوارَتْ بِالْحِجابِ.» (ص/32).
پرده حاجز میان قلب و شکم را «حجاب» می نامند. در دستوری که حضرت علی (ع) به مالک اشتر نوشته است، می فرماید: «فَلا تُطَوِّلَنَّ احْتِجابَکَ عَنْ رَعِیَّتِکَ» (نهج البلاغه/ نامه 53)؛
یعنی: در میان مردم باش. کمتر خود را در اندرون خانه از مردم پنهان کن. حاجب و دربان، تو را از مردم جدا نکند، بلکه خودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعیفان و بیچارگان بتوانند نیازمندی ها و شکایات خود را به گوش تو برسانند و تو نیز از جریان امور بی اطلاع نمانی.
ابن خلدون در مقدمه خویش، فصلی دارد تحت عنوان «فَصْلٌ فِی الْحِجابِ کَیْفَ یَقَعُفِی الدُّوَلِ وَ انَّهُ یَعْظُمُ عِنْدَ الْهَرَمِ». او در این فصل بیان می کند که حکومت ها در بدو تشکیل میان خود و مردم، حائل و فاصله ای قرار نمی دهند،
ولی تدریجاً حائل و پرده میان حاکم و مردم، ضخیم تر می شود تا بالأخره عواقب ناگواری به وجود می آورد. ابن خلدون کلمه حجاب را به معنی پرده و حائل (نه پوشش) به کار برده است.
استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زن، استعمالی نسبتاً جدید است. در قدیم و مخصوصاً در اصطلاح فقها، کلمه «سَتر» که به معنی پوشش می باشد، به کار رفته است.
فقها چه در«کتاب الصلوه»و چه در «کتاب النکاح» که متعرض این مطلب شده اند، کلمه «ستر» را به کار برده اند، نه واژه «حجاب» را. بهتر این بود که این کلمه تغییر نمی کرد و ما همیشه همان کلمه «پوشش» را به کار می بردیم؛
زیرا چنانکه گفتیم، معنای شایع لغت حجاب، پرده است و اگر در مورد پوشش به کار برده می شود، به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب شده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود (مطهری، 1379: 19/430).
وظیفه پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده است، بدین معنی نیست که از خانه بیرون نروند. زندانی کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست. در برخی از کشورهای قدیم؛ مثل ایران قدیم و هند چنین چیزهایی وجود داشته است، ولی در اسلام وجود ندارد.
پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوه گری و خودنمایی نپردازد. آیات مربوطه، همین معنی را ذکر می کند و فتوای فقها هم مؤید همین مطلب است و ما حدود این پوشش را با استفاده از قرآن کریم و منابع سنّت ذکر خواهیم کرد.
در آیات مربوطه، لغت حجاب به کار نرفته است. آیاتی که در این باره وجود دارد، چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب، حدود پوشش و تماس های زن و مرد را ذکرکرده است، بدون آنکه کلمه حجاب را به کار برده باشد (مطهری، 1379: 19/431-430).
حجاب در قرآن
خداوند متعال در سوره مبارکه نور می فرماید: «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاّتیِ لَایَرْجُونَ نِکاَحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَن یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیرْ مُتَبرَِّجاتِ بزینه و أَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیرٌْ لَّهُنَّ و اللَّهُ سَمِیعٌ علیمٌ.» (نور/60).
علامه طباطبایی(ره)در تفسیر المیزان، ذیل این آیه شریفه می نویسد: کلمه «قواعد»، جمع قاعده است که به معنای زنی است که از نکاح بازنشسته باشد؛ یعنی دیگر کسی به خاطر پیری اش میل به او نمی کند؛
بنابراین جمله «اللاّتیِ لَایَرْجُونَ نِکاَحًا» وصفی توضیحی برای کلمه قواعد است و بعضی گفته اند: کلمه مذکور به معنای زنی است که از حیض یائسه شده باشد و وصف بعد از آن صرفاً برای رفع اشتباه است؛
و در مجمع البیان گفته: کلمه «تبرّج» به معنای این است که زن، محاسن و زیبایی های خود را که باید بپوشاند، اظهار کند و این کلمه در اصل به معنای ظهور بوده، «برج» را هم به همین جهت که بنایی است ظاهر و پیدا،« برج» نامیده اند.
این آیه در معنای استثنایی است از عموم حکم حجاب و معنایش این است که بر هر زنی حجاب واجب است، الّا زنان مسن که می توانند بی حجاب باشند، البته در صورتی که کرشمه و تبرج نداشته باشند و جمله «و أَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیرٌْ لَّهُنَّ» کنایه است از خودپوشی؛ یعنی همین زنان سالخورده نیز اگر خود را بپوشانند،
بهتر از برهنه بودن است و جمله «و اللَّهُ سَمِیعٌ علیمٌ» تعلیل حکمی است که تشریع کرده و معنایش این است که خدا شنوا است آنچه را که زنان به فطرت خود، درخواستش را دارند و دانا است به احکامی که به آن محتاج اند (طباطبایی، 1364: 15/228).
در تفسیر نور، نکاتی ظریف از این آیه آمده است: 1- قوانین اسلام مطابق با واقعیّت ها و ضرورت ها و نیازها و توانایی های اجتماعی است. (باید برای پیرزنی که میل به همسر ندارد و آرایش نمی کند، مسأله را آسان گرفت)؛ «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاّتیِ لَایَرْجُونَ نِکاَحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَن یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ».
2- برای زنان پیر و جوان، آرایش و نشان دادن زینت ممنوع است؛ «غَیرْ مُتَبرَِّجاتِ». 3- سالخوردگی به تنهایی کافی نیست، بلکه باید بی میلی به ازدواج نیز باشد تا اجازه برداشتن روسری را داشته باشند؛ «الْقَواعِدُ... لایَرْجُونَ».
4- حجاب، مایه حفظ عفّت است؛ «یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ... وَ أَن یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ». 5- حجاب به نفع زنان است؛ «خَیْرٌ لَهُنَّ». 6- دوخت لباس و نوع و رنگ آن، هرچه به عفت نزدیک تر باشد، بهتر است؛ «وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ».
7- در کنار آزادی، هشدار لازم است. (اگر از آسان بودن و راحتی احکام الهی، سوءاستفاده شود و برای اهداف شیطانی، عمل شود، خدا شنوا و آگاه است و به حساب متخلفان می رسد)؛ «وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (قرائتی،1385: 8/211).
از این آیه این طور می شود استفاده کرد که اگر حجاب را به تنهایی و بدون اینکه نسبت به دیگران بسنجیم و یا برای اینکه مردان به گناه نیفتند، دارای مزیت هایی است؛ زیرا طبق نکات شماره 4 و 5 تفسیر نور، علاوه بر اینکه حجاب، موجب حفظ عفت می شود، حجاب به خودی خود نیز به نفع زنان بوده و دارای خیر است.
این آیه در جواب کسانی است که ادعا می کنند فلسفه به وجود آمدن حجاب، رهبانیت یا اقتصاد و... است که البته سخنی گزاف بیش نیست؛ زیرا ما در اثبات ادعای خود، تنها به این دلیل تمسک نمی کنیم، بلکه خداوند در آیات 87 و 88 «سوره ص» که می فرماید: «إن هُوَ إِلاّ ذِکْرٌ لّلعالمین و لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینِ.»
در تفسیر المیزان آمده است: «إن هُوَ إِلاّ ذِکْرٌ لّلعالمین»؛ یعنی قرآن ذکری است جهانی و برای همه جهانیان و برای جماعت های مختلف و نژادها و امت های گوناگون و خلاصه ذکری است که اختصاص به قومی خاص ندارد تا کسی در برابر تلاوتش از آن قوم مزدی طلب کند و یا در برابر تعلیمش پاداشی بخواهد،
بلکه این ذکر برای همه عالم است. «وَ لَتَعْلَمُنَّ نَبَأَهُ بَعْدَ حِینٍ»؛ یعنی به زودی و پس از گذشت زمان، خبر پیشگویی های قرآن کریم؛ از وعد و وعیدش و غلبه اش بر همه ادیان و امثال آن به گوشتان می رسد (طباطبایی، 1364: 17/34).
در آیاتی که خطاب قرآن کریم به همه مردم عالم است، در واقع می خواهد بگوید قرآن اختصاص به قوم و دسته خاصی ندارد؛ هر کس به سمت قرآن بیاید، نجات پیدا می کند؛ اما در آیاتی که از کتاب هدایت بودن برای مؤمنین و متقین نام می برد، می خواهد این نکته را روشن کند که در نهایت چه کسانی رو به سوی قرآن خواهند آورد و چه گروه هایی از آن دوری خواهند گزید.
قرآن از قوم خاص و قبیله معیّنی به عنوان علاقمندان و ارادتمندان خود یاد نمی کند. نمی گوید قرآن در انحصار این یا آن قوم قرار دارد؛ مثلاً نمی گوید تنها و تنها هدفش حمایت از طبقه کارگران یا پشتیبانی از طبقه کشاورزان است.
حضرت موسی (ع)، هم به بنی اسرائیل و هم به فرعون، پیام خدا را ابلاغ می کند و از آنها می خواهد که به پروردگار ایمان بیاورند و در راه او حرکت کنند. حضرت محمد (ع)، رسالت و دعوت خود را هم به سران قریش و هم به ابوذر و عمار عرضه می کند.
قرآن می گوید گروندگان به او، آنها هستند که روحشان پاک و تصفیه شده است و این گروندگان صرفاً بر اساس حقیقت جویی و عدالت طلبی که فطریِ هر انسانی است، به قرآن گرایش پیدا کرده اند، نه به اقتضای منافع و تمایلات مادی و جاذبه های دنیوی.
خداوند در آیات 30 و 31 سوره نور می فرماید: «بـه مؤ منان بگو چشم های خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و فروج خود را حفظ کنند. این برای آنها پاکیزه تر است.
خداوند از آنچه انجام می دهید، آگاه است و بـه زنـان باایمان بگو چشم های خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند و دامان خـویـش را حـفـظ کـنـنـد و زینت خود را جز آن مقدار که ظاهر است، آشکار ننمایند و (اطراف) روسری های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود) و زینت خـود را آشـکـار نـسـازنـد،
مـگـر بـرای شـوهـرانـشـان یا پدرانشان یا پدر شوهرانشان یا پـسـرانـشـان یـا پـسـران هـمـسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان هم کیششان یا بردگانشان (کنیزانشان) یا افراد سفیه که تمایلی به زن ندارند یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند. آنها هنگام راه رفـتـن، پـای هـای خـود را بـه زمـیـن نـزنـنـد تـا زیـنـت پـنـهانی شان دانسته شود (و صدای خـلخال که بر پا دارند به گوش رسد) و همگی به سوی خدا بازگردید ای مؤ منان تا رستگار شوید.»
از این آیات این طور استنباط می شود که در نهایت، این زنان و مردان مؤمن هستند که این گونه عمل می کنند و می توان گفت یکی از نشانه های مؤمنین، چنین رفتار و پوششی است؛ اما مخاطب این آیات می تواند هر فردی باشد، البته در صورتی که بخواهد از دستورات خداوند متعال پیروی کند که در آن صورت فردی مؤمن خواهد بود.
قرآن چون اقیانوس بیکرانی است که هر کس هر اندازه که بخواهد می تواند از آن بهره ببرد. حال، کسانی که در این بهره وری موفق ترند، آنها مؤمنین هستند که با خطاب «أیها المؤمنون»، ندا داده می شوند و با اشتیاق تمام می شتابند به سمت قرآن.
دیگران «أیها الناس» نیز بی بهره نیستند؛ هر چقدر به دنبال قرآن باشند، به همان میزان از آن خان نعمت که از هیچ نیاز مادی و معنوی بشر فروگذار نکرده، توشه برخواهند چید تا به مصداق مؤمنین و صادقین و راسخین که منزلت شایسته انسانیت است، برسند.
پس مخاطبان قرآن و آیات حجاب، همه انسان ها هستند و محدودیتی نیست برای هیچ کس، در هیچ زمانی و خود حجاب دارای ویژگی منحصر به فردی است که برای جهانیان؛ اعم از مسلمان و غیرمسلمان قابل استفاده است.» (وبلاگ چرا حجاب؟).
وضع حجاب در ایران
در ایران اسلامی به دلیل رویکرد منفی نسبت به حجاب که در سال های پیش از انقلاب صورت گرفته است، متأسفانه هنوز ذهنیت برخی در مورد این مسئله مهم و ضروری اصلاح نشده است.
البته ضعف ما در احیای کامل این مقوله حیات بخش نیز طیّ سال های اخیر، مزید بر علت می باشد. به هر حال هر تغییر اجتماعی قواعدی دارد که اگر به خوبی رعایت شود، مشکلات به آسانی حل خواهد شد.
اگر به همان طریقی که در حجاب، آسیب ایجاد شده است، برای جبرانش اقدام شود، جای بسی امیدواری است؛ زیرا اساس جامعه و مخاطب فطرتاً به عفت، حیا، پاکدامنی و سلامت گرایش دارد؛ یعنی زمینه و مبنای آن وجود دارد، فقط در مورد شکل و ظاهر باید اقدامات لازم صورت گیرد.
متأسفانه واقعیتی که باید به آن اعتراف کنیم، آن است که در طول سال های گذشته، برخی نهادها نه تنها برای حلّ مشکل، قدمی برنداشته اند، بلکه برعکس، اقدامات صورت گرفته از جانب آنها هم عمدتاً تخریبی بوده است.
سخنان اخیر مقام معظم رهبری در مورد سبک زندگی بسیار ارزشمند بود. بحث حجاب هم بخشی از سبک زندگی است. نمی توان بخش های دیگر سبک زندگی را پذیرفت، اما حجاب را قبول نکرد.
یک مسیر طبیعی در تحولات اجتماعی در زندگی مدرن وجود دارد که این شکل حجاب، بخشی از آن است. اگر بخواهیم این مشکل را برطرف کنیم، باید همه آن کلیّت را در نظر بگیریم.
مسئله ای که ما با آن روبه رو هستیم، این است که می خواهیم مخاطب امروز ما بخشی از آن اقتضائات را بپذیرد و بخشی از آن را نپذیرد و تا زمانی که این مسئله با کلیتش دیده نشود، مسئله حجاب قابل حل نخواهد بود (خبرگزاری فاطر نیوز).
البته راه حلّ دیگری هم می توان برای پدیده بد حجابی در نظر گرفت و آن برخورد قهری و قانونی است؛ زیرا درست است حجاب در ابتدا یک مسئله شخصی است، ولی وقتی در حوزه جامعه قرار می گیرد، یک بُعد قانونی هم برای آن به وجود می آید و آن حفظ حریم اجتماع است و این امر میسر نمی شود، مگر با راه حلّی که دین به ما ارائه داده است و آن امر به معروف و نهی از منکر می باشد.
پیامبر اکرم (ع) می فرماید: «امر به معروف و نهی از منکر کنید. دست نادان را بگیرید و او را به راه حق بیاورید وگرنه خداوند، دل های شما را به هم مربوط می سازد و همه شما را لعنت می کند.»
عده ای وجود دارند که می گویند نباید با اجبار، مردم را به کاری واداشت. در جواب چنین کسانی باید گفته شود که زمانی نمی توان با زور، کسی را وادار کرد که شخص، عملی را که انجام می دهد، در حریم شخصی و خصوصی خود فرد باشد، ولی وقتی فردی در اجتماع قرار گرفت، نمی توان با وی برخورد نکرد؛ زیرا قوانین اجتماعی، مقتضیاتی دارد؛
مانند خرید و فروش کالاهای روزمره که به طور مثال، فروشنده ای جنس خود را بدون در نظر گرفتن قیمت کالا گران بفروشد. در چنین مواقعی انتظار می رود که مسئولین به طور قانونی با این فرد برخورد کنند. حجاب نیز جزئی از قوانین اجتماعی است و عدم رعایت آن، باعث هرج و مرج و نقض قانون می گردد.
آثار حجاب
قرآن برای حجاب و پوشش مناسب اسلامی، آثار معنوی و نقش اجتماعی خاصی را بیان می کند که نمونه های آن در مسئله امنیت و تقوا قابل مشاهده است. در حقیقت با بیان فلسفه و اهمیت حجاب به برخی از آثار معنوی و اجتماعی آن نیز اشاره شده است.
غیر از مصونیت و کسب امنیت می توان به برخی از آثار دیگر حجاب نیز اشاره کرد که از آن جمله: طهارت قلبی و پاکی درون مردان و زنان می باشد. پوشش مناسب موجب می شود که هم مردان در هنگامه برخورد با زنان، گرفتار انحراف و پلیدی و فحشا نشوند و هم زنان در برابر مردانی که تن خود را می پوشانند، از امنیت و طهارت قلبی سود برند.
هنگامی که مردی پوشش مناسب دارد، زنی که با وی سخن می گوید و یا وی را می بیند، تحت تاثیر اندام او قرار نمی گیرد؛ چنانکه پوشش مناسب زن نیز چنین فرصتی را برای مردان فراهم نمی آورد.
در حقیقت این اثر حجاب به خود فرد باز نمی گردد، بلکه به دیگری سود می رساند؛ به این معنا که حجاب و پوشش مناسب، این فرصت را برای مردان و زنان فراهم می آورد تا از طهارت قلب برخوردار باشند و گرفتار ناپاکی دل نگردند،
هرچند که می توان برای آن اثری در خود فرد نیز یافت که عبارت از امنیت فردی در برابر دیگری است و شخص با حجاب خود نمی گذارد که جنس مقابل تحریک شده و متعرض وی گردد؛
«إِنَّ الْمُسْلِمینَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنینَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتینَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقینَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرینَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعینَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقینَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمینَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاکِرینَ اللَّهَ کَثیراً وَ الذَّاکِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَه وَ أَجْراً عَظیماً.» (احزاب/35).
از دیگر آثاری که قرآن برای پوشش یاد می کند، اثر معنوی آن و دست یابی به رحمت و آمرزش الهی است؛ «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنی أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً.» (احزاب/59).
نکته جالب در این تعبیر قرآنی، آن است که از غفران به عنوان پاداش پوشش یاد شده است؛ زیرا غفران به معنای پوشاندن گناهان است. کسی که خود را از دیگری می پوشاند و حجاب را مراعات می کند، به اسم غفران پناه برده و خداوند نیز او را از شرّ گناه و آسیب های احتمالی آن می پوشاند و گناهانش را بخشیده و بر آن پرده ای می نهد که دیگری از آن باخبر نمی شود.
کوتاه سخن آنکه حجاب و پوشش در آموزه های قرآنی از جایگاه و اهمیت ویژه ای برخوردار است و برای آن، آثار اجتماعی و معنوی چندی است؛ آثاری که نه تنها موجب می شود انسان را به خدا نزدیک کند، بلکه شخص را در امنیت و آرامش روحی و روانی و اجتماعی قرار می دهد (محیطی، شماره 20211).
نتیجه
پوشش و عفاف از آن جهت که یک امر فطری است و برای حیات اجتماعی انسان ضرورت دارد، در ادیان و مذاهب الهی دارای جایگاه خاصی است. تمام ادیان آسمانی، حجاب و پوشش را بر زن واجب و لازم شمرده اند و جامعه بشری را به سوی آن فراخوانده اند؛
زیرا حیاء و لزوم پوشش به طور طبیعی در نهاد زنان به ودیعت نهاده شده و احکام و دستورهای ادیان الهی، هماهنگ و همسو با فطرت انسانی تشریع شده است.
بر اساس اصل لزوم هماهنگی و تناسب آفرینش و قانونگذاری: 1- خداوند لباس و پوشاک را در لابلای نعمت های بیکرانش به بشر ارزانی داشت. 2- اشتیاق درونی زنان را به حجاب با تشریع قانون پوشش، مستحکم ساخت تا گوهر هستی زن در صدف پوشش، صیانت گردد و جامعه از فرو افتادن در گرداب فساد و تباهی نجات یابد. بدون تردید جهان بینی و انسان شناسی هر فرهنگ و مکتبی، نقش اساسی و مهمّی در انتخاب نوع و کیفیت پوشش دارد.
3- بر اساس جهان بینی ادیان الهی که انسان، خلیفه خداوند و مرکز و محور جهان هستی است و رسالت کسب معرفت و تهذیب نفس و اصلاح جامعه را بر دوش دارد و حیاتش در جهان آخرت نیز ادامه می یابد،
باید جسم زن و چشم مرد پوشیده گردد تا غرایز شهوانی مهار و کنترل شود و استعدادهای معنوی و عقلانی بشر در پرتو رهیافت های فطری و هدایت های وحیانی شکوفا گردد.
گرچه انتخاب لباس و پوشاک، برآیند اندیشه و اراده آدمی است، ولی بر بینش و اراده انسانی نیز تأثیر می گذارد و می تواند به عنوان زمینه ساز تعالی یا انحطاط فردی و اجتماعی نقش آفرینی نماید. (آشنانی، 1391: 129).
کتابنامه
* قرآن کریم.
* نهج البلاغه.
1. آشنانی، علی محمد، (1391)، پوشش زن در ادیان الهی، کتابخانه اینترنتی تبیان.
2. بنیادی، سمیه، (1391)، «حجاب؛ قانون اجتماعی»، روزنامه کیهان، شماره 20170.
3. طباطبایی، سیدمحمد، (1364)، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، قم: دارالعلم.
4. قرائتی، محسن، (1385)، تفسیر نور، تهران: مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن.
5. محیطی، فرشته، (1391)، «حجاب؛ قلعه ای برای آرامش و امنیت»، روزنامه کیهان، شماره 20211.
6. مطهری، مرتضی، (1379)، مجموعه آثار استاد شهید مطهری؛ مسأله حجاب، تهران: انتشارات صدرا.
سعید حسینی اصل
نظر شما