ارزش گوهر عفاف
مجله پلکان شماره سوم، سال اول، زمستان 1390
نویسنده : محمودی، رامین
چکیده:
عفت در لغت به معنای خوداری از آنچه برای انسان حذابیت دارد اما حرام می باشد.
ودر اصطلاح برای آن تعاریف زیادی شده است. به نظر می آید میتوان عفت را صفت فاضله ای که بر اثر اعتدال در قوه شهویه بوجود می آید تعریف کرد.
عفت حد اعتدال در قوه شهوت نفس است که برای همه انسانهاست ومخصوص به مردان و یا زنان نیست.
مشتقات کلمه عفت چهار مرتبه در قرآن از طرف خدواند استعمال شده است.به طورکلی به حسب همه اعضا وافعال می توان عفت را تقسیم بندی کرده ودر مورد آن گفتگو کرد اما بنابر اهمیت بعضی از این تقسیم ها که مهمتر به نظرمیآیند در این نوشته مورد بررسی قرار گرفته و عبارتند از عفت درقوه جنسی وعفت در شکم.
مقدمه
انچه پیش رو دارید گذری اجمالی برموضوع عفت و عفاف می باشد.که به نظر می رسد یکی از بزرگترین نیازهای دنیای امروزما می باشد،که در آیات قر ان و روایات منقول از رسول گرامی اسلام و اهل بیت علیهم السلام تاکید فراوانی بر آن شده است.
بر خلاف آنچه در اذهان جای دارد که عفت را فقط برای زنان و آن هم فقط در امور جنسی بکار می برند،عفت یک صفت انسانی ارزشمند والهی می باشد که هر انسان آزاده ای اعم از زن و مرد در همه عرصه های زندگی باید به آن آراسته باشد.
لازم به ذکر است بررسی کامل و جامع موضوع عفت وتبیین جایگاه ان در فرهنگ قرآنی و روایی مجالی وسیع می طلبد که باید در نوشته ای کامل در قالب یک کتاب مورد کنکاش قرار بگیرد با این وجود ما سعی کردیم با استفاده از آیات قر ان و روایات مقداری از این موضوع رادرسه بخش تبیین کنیم.
بخش اول:
عفت در لغت و اصطلاح
عفت در لغت به معنای نگه داشتن خود ازآنچه که بر انسان حلال نیست و برای انسان جذابیت دارد.[1]
ودر اصطلاح برای ان تعاریف زیادی شده است از جمله حضرت امام در کتاب شرح جنود عقل و جهل عفت را حالت سکون و طمانینه و یک حالت اعتدال و میانه روی تعریف می کند و آن را محصول این می دانند که قوه شهویه در تحت میزان عقل و شرع ارتیاض پیدا کرده و از جانب علو حد افراط و تفریط خارج شده و متحرک به حرکات عقلیه و شر عیه گردیده ودر تحت تصرف عمال الهی درامده و از تصرف و خدعه شیطان و وهم خارج شده است. [2]
مر حوم نراقی ره در معراج السعاده آن را محصول تهذیب و پا کیزگی قوه شهویه دانسته ودر تعریف آن چنین می فرماید: عفت عبارت است مطیع بودن قوه شهویه از برای قوه عاقله و سرکشی نکردن از امر و نهی عاقله.
وثمره آن را آزادگی صاحبش وخلاص یافته از هوا و هوس می دانند. [3]
و ابن میثم شارح نهج البلاغه در تعریف آن چنین می فرماید: ملکه ای است -بنا بر قانون ع دل در قوای بدنی -که از اعتدال حرکت قوه شهویه بر اثر تصرف عقل عملی درآن بوجود می آید.وثمره آن را صدور افعال که در حد وسط بین افراط و تفریط قوه شهویه است می دانند. [4]
این بود نمونه ای از تعاریف دانشمندان در مورد عفت البته آنچه سایرعلماءدر تعریف عفت گفته اند شبیه است به آنچه که در تعاریف مذکور آمده است[5] و به نظر می اید می توان عفت را در چند کلمه به اینگونه تعریف کرد:
صفت فاضله ای که بر اثر اعتدال در قوه شهویه بوجود می آید. آنچه که ازعفاف و عفت در جامعه از ان یاد می شودوخصوصا هم در مورد زنان به کار می رودمعنایی بسیار محدود از معنای وسیع این واژه می باشد.
عفت حد اعتدال در قوه شهوت نفس است، همانطورکه می دانیم قوه شهویه به عنوان یک نعمت الهی کارایی زیادی برای رشدوتکامل بشردارد و ما برای ادامه حیات حتما به آن نیازمندیم.
برای تولید مثل، غذا خوردن، نوشیدن، حرف زدن، نوشتن و خیلی از کارهای دیگر که بواسطه همین نیرو آنها را انجام می دهیم.بااین توضیح متوجه می شویم عفت یک صفت فرا گیر برای همه شوون زندگی می باشد
و برای اینکه اسیر قوه شهوانی نشده و بتوانیم آن را به تحت کنتر ل قوه عاقله در بیاوریم به عفت نیازمندیم.پس عفت نه مخصوص به بانوان بلکه برای هر انسانی که بخواهد آزادانه زندگی کند مورد نیازمی باشد
بخش دوم:
عفت در قرآن
کلمه عفت خود در قرآن نیامده است اما از مشتقات مختلف ان چهار بار در قرآن کریم استفاده شده است[6].که عبارتند ازالف: بقره آیه 273 که از وازه تعفف استفاده کرده است و ان را صفت فقرایی قرار داده که باید مورد توجه قرار بگیرندفقرایی که به خاطر داشتن عفت از عرضه کردن درخواست خودجلو گیری می کنند.
تعفف فقیر بنابر آنچه صاحب التحقیق می فرماید عبارت است از: حفظ قلب از تمایلات و شهواتش به طوری خلاف این دراو ظاهر نمی شود.[7] ب:سوره مبارکه نساء آیه 6 ازکلمه فلیستعفف استفاده شده است ودر موردافراد غنی بکاربرده شده که اموال یتیمان در نزده آنهاست و قران از آنها می خواهد که عفت بورزند و دراموال آنها استفاده ای برای خود نبرند
همانطور که مشخص است فلیستعفف فعل امر ثلاثی مزید از باب استفعال که مصدر آن استعفاف هست می باشد.صاحب التحقیق استعفاف را هم معنای تعفف دانسته ودر مورد توضیح تعفف در غنی می نویسد:
جلو گیری نفس وحفظ ان از شهواتی که بواسطه وسعت مال ووجود اسباب، قدرت بهره مندی از آن شهوات را دارد[8]ج: سوره نور آیه 33خطاب به افرادی است که توانایی ازدواج را ندارند و از آنها با وازه فلیستعفف خواسته می شود دربرابر هوا های نفسانی عفت داشته باشند.
د: سورنور آیه60در مورد زنان از کار افتاده ای است که امید به ازدواج ندارند از آنها خواسته می شود که اگر عفاف پیشه کنند برای انها بهتر است.
البته قابل ذکر است که موضوع عفت درآیات فراوانی در قر آن کریم مورد تاکید قر ار گرفته است که بررسی آنها وسیع تر از این نوشته می باشد.
بخش سوم:
اقسام عفت
با توجه انچه از عفت دانستیم متوجه می شویم که برای آن می توان تقسیمات فراوانی انجام داد.
به طور کلی هر عضو وفعلی را که مربو ط با قوه شهوانی است می توان در تقسیمات عفت جای داد از جمله عفت درامور جنسی،شکم،دست،پا، چشم، روابط، پو شش، رفتارو غیره اما با توجه به اهمیت عفت در امور جنسی و عفت در شکم که بیشترین استعمال کلمه عفت در لسان آیات و روایات هم در مورد این دو می باشدما در اینجا فقط به همین دو مورد اشاره می کنیم.
1- عفت در قوای جنسی
این بخش از شهوت از مهمترین مواردی است که همه انسانهاباید در آن دارای عفاف باشندو به تعبیر ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه این نوع عفت، عفت عظمی می باشد[9].
درآیات قران و روایات ال بیت علیه السلام عفت در امور جنسی موردتاکید فراوانی قرار گرفته است قبل از اینکه به تعدادی از این آیات وروایات اشاره کنم. این نکته قابل توجه است که وقتی می گوییم عفت در عریزه جنسی، مقصود ما از بین بردن این نعمت الهی نیست به طور یکه انسان در استفاده ازآن ممنوع باشد
همانطور که منظور ما استفاده افراطی و در غیر مسیری که خداوند متعال هم تعیین کرده است نیست بلکه یک حد وسط ومیانه در غریزه جنسی و استفاده ان در مسیر مشروع والهی.همانطور که در تعریف عفت روشن شد.
در سوره مبارکه احزاب در توصیف زنان و مردان شایسته آنهارادارای ویزگیهای برجسته ای می داند از جمله اینکه انها را صاحب عفت جنسی دانسته ومی فرماید الْحافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظات[10]مردان و زنانیکه که اعضای جنسی خود رااز افراط و تفریط حفظ می کنند.
همچنین در جای دیگردرتوصیف مومنان می فرماید وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ - [11]مومنان کسانی هستندکه دامن خود را از آلودگی در امور حرام وغیر مشروع حفظ می کنند.با توجه به آیه بعد متوجه می شویم آنچه خداوند متعال از ما می خواهد میانه روی درغریزه جنسی است چرا که میفر ماید إِلَّا عَلی أَزْواجِهِمْ أَوْ ما مَلَکتْ أَیْمانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ[12].
یعنی استفاده از غریزه جنسی در موردهمسر جایز می باشد. فَمَنِ ابْتَغی وَراءَ ذلِک فَأُولئِک هُمُ العادُونَ [13]وکسی که از این محدوده فراتر رود تجاوز کار است.درروایتی از امام صادق علیه السلام می خوانیم: إِنَّ أَفْضَلَ الْعِبَادَهِ عِفَّهُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ[14]. امام علیه السلام در بخشی از این روایت بهترین عبادت را عفت در امور جنسی می دانند.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثَلَاثٌ أَخَافُهُنَّ بَعْدِی عَلَی أُمَّتِی الضَّلَالَهُ بَعْدَ الْمَعْرِفَهِ وَ مَضَلَّاتُ الْفِتَنِ وَ شَهْوَهُ الْبَطْنِ وَ الْفَرَجِ[15].این هم نمونه ای از سخنان رسول خدا که ما را به مسئله مبارزه با شهوات و رعایت عفت در امور جنسی دعوت می کنند.در این روایت رسول گرامی اسلام می فرماید بعد از خودم در مورد سه خطر برای امتم ترس بیشتری دارم که یکی از آن موردعفت در مسایل جنسی می باشد.
2-: عفت در شکم
این نکته بسیار قابل توجه می باشد در بسیاری از روایت که مسئله عفت مورد اشاره قرار گرفته است عفت شکم و عفت در امور جنسی در کنار هم آمده اندوعفت شکم مقدم بر بر عفت جنسی شده است.که به ما می فهماندکسی که عفت در مورد شکم داشته باشد یعنی اینکه حریم الهی را در مورد خوردن ونوشیدن رعایت کند. عفت جنسی را راحت بدست می آورد
کسی که شکم خود را با شهوت پر می کند،یا از حرام ویا اینکه حلال را همراه با اسراف وپرخوری مصرف می کند. کنترل غریزه جنسی برای او بسیار سخت می باشد به همین خاطر است که علمای اخلاق بهترین شیوه مبارزه با قوای شهوانی را روزه گرفتن می دانند.
لذا است که در ایات قر ان کریم مسایل فراوانی باموضوع اکل و شرب موجود می باشد. [16].روایات هم در این زمینه فراوان داریم از جمله همان روایاتی که در مورد عفت جنسی به آن اشاره کردیم علاوه برآن روایات فراون دیگری میباشد که در ذیل به بخشی ازآن اشاره می کنیم. شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کردمن شخصی هستم که عملم ضعیف است کم روزه می گیرم لکن سعی من این است که حرام نخورم امام علیه السلام در جواب او فرمودهیچ تلاشی بالاتر از عفت شکم و عفت در امور جنسی نیست عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ قَالَ رَجُلٌ لِأَبِی جَعْفَرٍ ع إِنِّی ضَعِیفُ الْعَمَلِ قَلِیلُ الصِّیَامِ وَ لَکنِّی أَرْجُو أَنْ لَا آکلَ إِلَّا حَلَالًا قَالَ فَقَالَ لَهُ وَ أَیُّ الِاجْتِهَادِ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّهِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ [17]
در روایتی زیبا از علی علیه السلا می خوانیم القناعه عفاف[18] یعنی قناعت و میانه روی در امور اقتصادی عفاف است.
یا اینکه در روایت دیگری قناعت را بالاترین عفت معرفی می کنند ألا و إن القناعه و غلبه الشهوه من أکبر العفاف[19]
محمودی، رامین
پی نوشت ها:
[1] لسان العرب، جلد 9، صفحه ی 253.
عفف: العِفّه: الکفُّ عما لا یَحِلّ و یَجْمُلُ.
عَفَّ عن المَحارِم و الأُطْماع الدَّنِیه یَعِفُّ عِفَّهً و عَفّاً و عَفافاً و عَفافه، فهو عَفِیفٌ و عَفٌّ، أَی کفَّ و تعفَّفَ و اسْتَعْفَفَ و أَعفَّه اللّه.
[2] و چون این قوه، در تحت میزان عقل و شرع ارتیاض پیدا کرد و از جانب غلوّ و تقصیر و حد افراط و تفریط، خارج شد و متحرّک به حرکات عقلیّه و شرعیّه گردید، و در تحت تصرّف عمّال الهی در آمد، و از تصرف و خدعه شیطان و وهم خارج شد، یک حالت سکونت و طمأنینه [ای ] در آن حاصل شود و یک ملکه اعتدال و میانه روی در آن پیدا شود که از قوه [ای ] که صبغه عقلیّه بلکه الهیه پیدا کرده، تعبیر به «عفّت » شودشرح حدیث جنود عقل و جهل ص278.
[3] معراج السعاده ص49.
[4] العفّه و هی الملکه الصادره عن اعتدال حرکه القوّه الشهویّه بحسب تصریف العقل العملی لها علی قانون العدل و بها تصدر الأفعال المتوسطه بین الجمود و الفجور الّذین هما طرفا الإفراط و التفریط شرح نهج ابن میثم ج1 ص 80نشر الکتاب.
[5] برای آگهی بیشتر می توان به کتب علمای اخلاق مراجعه کرد.
[6] لبقره: 273 لِلْفُقَراءِ الَّذینَ أُحْصِرُوا فی سَبیلِ اللَّهِ لا یَسْتَطیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافاً وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلیمٌ.
النساء: 6 وَ ابْتَلُوا الْیَتامی حَتَّی إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْکلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکبَرُوا وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقیراً فَلْیَأْکلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَیْهِمْ وَ کفی بِاللَّهِ حَسیباً
النور: 33 وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّی یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ الَّذینَ یَبْتَغُونَ الْکتابَ مِمَّا مَلَکتْ أَیْمانُکمْ فَکاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فیهِمْ خَیْراً وَ آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللَّهِ الَّذی آتاکمْ وَ لا تُکرِهُوا فَتَیاتِکمْ عَلَی الْبِغاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ مَنْ یُکرِهْهُنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِنْ بَعْدِ إِکراهِهِنَّ غَفُورٌ رَحیمٌ
النور: 60 وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزینَهٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ
ترجمه آیات:بقره273 (انفاقِ شما، مخصوصاً باید) برای نیازمندانی باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته اند (و توجّه به آیین خدا، آنها را از وطنهای خویش آواره ساخته و شرکت در میدانِ جهاد، به آنها اجازه نمی دهد تا برای تأمین هزینه زندگی، دست به کسب و تجارتی بزنند) نمی توانند مسافرتی کنند (و سرمایه ای به دست آورند) و از شدّت خویشتن داری، افراد ناآگاه آنها را بی نیاز می پندارند امّا آنها را از چهره هایشان می شناسی و هرگز با اصرار چیزی از مردم نمی خواهند. (این است مشخّصات آنها!) و هر چیز خوبی در راه خدا انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است. (273)
نساء 6:و یتیمان را چون به حد بلوغ برسند، بیازمایید! اگر در آنها رشد (کافی) یافتید، اموالشان را به آنها بدهید! و پیش از آنکه بزرگ شوند، اموالشان را از روی اسراف نخورید! هر کس که بی نیاز است، (از برداشت حق الزحمه) خودداری کند و آن کس که نیازمند است، به طور شایسته (و مطابق زحمتی که می کشد،) از آن بخورد. و هنگامی که اموالشان را به آنها بازمی گردانید، شاهد بگیرید! اگر چه خداوند برای محاسبه کافی است.
نور 33:و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند! و آن بردگانتان که خواستار مکاتبه [قرار داد مخصوص برای آزاد شدن ] هستند، با آنان قرار داد ببندید اگر رشد و صلاح در آنان احساس می کنید (که بعد از آزادی، توانایی زندگی مستقل را دارند) و چیزی از مال خدا را که به شما داده است به آنان بدهید! و کنیزان خود را برای دستیابی متاع ناپایدار زندگی دنیا مجبور به خود فروشی نکنید اگر خودشان می خواهند پاک بمانند! و هر کس آنها را (بر این کار) اجبار کند، (سپس پشیمان گردد،) خداوند بعد از این اجبار آنها غفور و رحیم است! (توبه کنید و بازگردید، تا خدا شما را ببخشد!) (33)
نور 60: و زنان از کارافتاده ای که امید به ازدواج ندارند، گناهی بر آنان نیست که لباسهای (رویین) خود را بر زمین بگذارند، بشرط اینکه در برابر مردم خودآرایی نکنند و اگر خود را بپوشانند برای آنان بهتر است و خداوند شنوا و داناست
[7] فالتعفّف فی الفقیر: انّما یتحصّل بالقناعه بما یتیسّر له، و حفظ القلب عن تمایلاته و شهواته، بحیث لا یظهر منه خلاف
. لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ. ... یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ- 2/ 273. التحقیق فی کلمات القر]ن الکریم ج 8ص 181
[8] و التعفّف فی الغنی: بضبط النفس و حفظه عن الشهوات الّتی یتمکن منها بسعه المال و وجود الأسباب عنده.. وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکلْ بِالْمَعْرُوفِ التحقیق فی کلمات القر]ن الکریم ج 8ص 181
[9] شرح نهج البلاغه(ابن أبی الحدید)، ج 20، صفحه 233
[10] احزاب 35
[11] مومنون/5
[12] مومنون/6
[13] مومنون /7
[14] بحارالأنوار ج: 68 ص: 269
[15] بحارالأنوار ج: 68 ص: 269
[16] برای آگاهی از این آیات می توان به آیاتی که در آن ااز کلماتی چون اکل و شرب و مشتقات آنها بکار برده شده است مراجعه کرد.
[17] بحارالأنوار ج: 68 ص: 269
[18] غررالحکم ص: 393
[19] همان
نظر شما