تاثیر دوستی های نامشروع بر تصمیم گیری اخلاقی
مجله بلاغ عظیم شماره هشتم و نهم، تابستان و پاییز 1391
نویسنده : شیری، محمد
چکیده
دوست به معنای یار، همدم، رفیقِ مهربان و ضدّ دشمن میباشد. به آنچه که مطابق شرع باشد و شرع آن را روا و جایز بداند مشروع گفته می شود.
دوستی مشروع این است که فقط با افرادی می توانیم یار و همدم باشیم که شرع مقدس آنرا روا و جایز شمرده باشد. به تصمیمهایی که ناشی از فضائل و یا رذائل میباشد، تصمیم گیری اخلاقی می گویند.
انسان بعد از مدّتی که با هر چیز مصاحبت و خو گرفته باشد،کم کم رنگ آن را به خود می گیرد که در انسان های مختلف به حسب اینکه اعمال و رفتار در وجود آنها ملکه شده باشد یا نه، متفاوت است.
این اثر پذیری زمانی به اوج خود می رسد که محبّت زیاد هم بین آنها نیز برقرار باشد که نه تنها در اتّخاذ تصمیم ها اثر گذاشته، بلکه ظواهر، حالات و گفتار انسان را نیز تحت تأثیر خود قرار میدهد. نقش سن نیز در تأثیر پذیری انسان و اتّخاذ تصمیم های اخلاقی بسیار زیاد است.
مقدمه
تحقیق پیش رو، در مورد تأثیر دوستی های مشروع بر تصمیم گیریهای اخلاقی می باشد. سئوالات این تحقیق عبارتند از: دوستی مشروع چیست؟ تصمیم گیری اخلاقی چیست؟
آیا انسان در جریان تأثیرپذیری میباشد یا خیر؟ آیا عناصری مانند سن، محبّت، عادت ها و خلقیّاتِ انسان، بر این تأثیر پذیری، مؤثّر است و میزان آنها چقدر است؟ تبارشناسی این تحقیق، اخلاقی اجتماعی می باشد.
پیشینه تحقیق
تحقیق یا کتابی با این عنوان یافت نشد. البته حضرت آیت الله جوادی آملی در کتاب «مبادی اخلاق در قرآن» به طور مختصر به اثر پذیری اشاراتی دارند.
هدف اصلی از این تحقیق مشخص کردن این نکته است که انسان در هر درجه از کمالات اخلاقی که باشد، در صورت همنشینیِ مداوم با افراد دارای عادت و اخلاق های مختلف،کم وبیش اثر می پذیرد و از آنها رنگ میپذیرد و بر تصمیم گیری های او موثّر خواهد بود.
مفهوم «دوستی مشروع»
به طورکلّی، کسانی که انسان با آنها رابطه داشته و در کارها و معاش خود با آنان در ارتباط است و از آنان در امور مختلف کمک گرفته و یا آنها از انسان کمک می گیرند و یک رابطه پایدار دارند را «گروه» می گویند.
مرحوم حسن عمید، در«فرهنگ فارسیِ» خود در معنای دوست می گوید:« دوست، به معنای یار، همدم، رفیقِ مهربان و ضدّ دشمن می باشد». در معنای واژه مشروع می گوید: «آنچه که مطابق شرع باشد و شرع آن را روا و جایز بداند مشروع گفته می شود.».
با توجّه به این بیان، تعریف و مفهوم دوستیِ مشروع روشن می شود؛ به اینکه فقط با افرادی میتوانیم یار و همدم باشیم که شرع مقدّس، آن را روا و جایز شمرده باشد و این از آن جهت است که انسان، بیچیز و فقیر است و نمیتواند نفع و ضرر خویش را مشخّص کند و خداوند متعال بر انسان منّت نهاده و راه تعالی را به طور تمام و کمال به او نشان داده است.
دوستی با چه کسانی حرام است؟
خداوند متعال در قرآن کریم و اهلبیت (ع) افرادی را که دوستی با آنها مکروه، مستحب و واجب است مشخص نموده اند. در این مقاله فقط افرادی را معرّفی می کنیم، که دوستی با آنها حرام است:
1. دشمنان خداوند متعال
در این مورد، خداوند متعال در قرآنکریم می فرماید: لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ. (مجادله/ 22).در این آیه شریفه می فرماید: برای مؤمنان فرقی نمیکند که دشمنان خداوند، آباء و اجداد، فرزندان یا برادران و یا اقوام و عشیره آنها باشد؛ آنها با دشمنان خدا دوستی ندارند.
2. ستمکاران
خداوند متعال میفرماید:وَلاَ تَرْکنُواْ إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکمُ النَّارُ وَمَا لَکم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ. (هود/ 113).
به ستمکاران میل مکنید که آتش، شما را میسوزاند و در برابر خداوند، شما را دوستانی نخواهد بود و آن گاه، یاری نخواهید داشت.
3. روی گردان از جماعت مسلمانان
رسول خدا(ص) فرمودهاند: «من رغب عن جماعه المسلمین وجب علی المسلمین غیبته و سقطت بینهم عدالَته وجب هجرانه.» (ابن بابویه، 1366: 39/3). هر که از جماعت مسلمانان رویگردان شود، بر مسلمانان، غیبتش لازم و عدالتش ساقط و دوری از او واجب است.
بر اساس قاعده «تعرف الاشیاء بأضدادها» می توانیم بفهمیم که دوستی با غیر این موارد، یا واجب، یا مستحب، یا مکروه است، که در کلیه این حالات، دوستی مشروع بوده و می توان با آنها دوستی نمود. همانطور که خدای متعال فرموده: قُل لَّا أَسْأَلُکمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی (شوری/ 22)؛ دوستی با پیامبر و اهلبیت(ع) از جمله دوستی های واجب است.
اهمیّت دوست خوب
عقل سلیم حکم می کند که دوستی با نیکان و افرادی که دارای صفات حمیده هستند، خوب و پسندیده است و دوستی با افرادی که دارای رذائل و انحراف اخلاقی هستند، ناپسند و مایه سرزنش آدمی می باشد.
امیرالمومنین(ع) فرموده است: «صاحب السوء قطعۀ من النار» (تمیمی آمدی، 1366: 531) دوست بد، پارهای از آتش است و یا رسول خدا(ص) می فرمایند: «ألرَّجُل عَلَی دین خَلیلِهِ فَلیَنظُر أحَدُکُم مَن یُخالِلُ.» (پاینده،1382: 507) انسان بر دین دوستش است؛ پس هر یک از شما بنگرد که با چه کسی دوستی می کند.
امام علی(ع) می فرماید: «الصاحب کالرقعه فاتخذ مشاکلاً» (تمیمی آمدی، 1366: 423)؛ دوست همانند وصله است، پس آن را همانند خود برگزین. بر اساس آنچه که از معصومین(ع) بیان شد، انسان باید در انتخاب دوست و یار و رفیق خود با کمال دقت رفتار نموده و جانب احتیاط را رعایت کند تا در قیامت ندای یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلً (فرقان/28) سر ندهد.
سیمای دوست
دوستی که انسان انتخاب می کند، باید آنچه را که برای خود خوب یا بد می داند، برای دوست خود نیز رعایت کند. یعنی سود و ضرر او را، سود و ضرر خود بداند. البتّه این کمترین چیزی است که یک دوست باید داشته باشد؛ ولی درجه بالاتر این است که رسول خدا(ص) فرموده اند: « قَالَ رَسُولُ اللهِ (ص): قَالَتِ الْحَوَارِیُّونَ لِعِیسَی یَا رُوحَ الله مَنْ نُجَالِسُ قَالَ مَنْ یُذَکِّرُکُمُ الله رُوْیَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی الآْخِرَهِ عَمَله» (کلینی، 1429: 95/1)
حواریون به حضرت عیسی(ع) گفتند: با چه کسی مجالست کنیم؟ حضرت عیسی(ع) فرمودند: کسی که دیدنش شما را به یاد خدا بیاندازد و محبّت کردنش، علم شما را زیاد کند و عمل او، شما را به آخرت ترغیب کند و یا امیر المومنین(ع) فرموده باشند: «الصدیق من وقاک بنفسه و آثرک علی ماله و ولده و عرسه»(تمیمی آمدی، 1366:416)؛
دوست، کسی است که تو را به جان نگه دارد و بر مال و اولاد و خانوادهاش تو را برگزیند. پیدا کردن دوست با این ویژگی ها کار بسیار سختی است؛ شاید به این دلیل بوده که رسول خدا(ص) فرمودند: « أَلتَّوَدُّدُ إِلَی النّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ » دوستی با مردم، نیمی از عقل است (مازندرانی، 1382: 91/11).
تعریف اخلاق
اخلاق، جمع خُلق، به معنای شکل باطنی و درونی انسان است. ابن منظور در لسان العرب می گوید: «الخُلق بضم اللام و سکونها: هو الدین و الطبع و السجیه و الحقیقۀ انه لصورۀ للانسان الباطنه و هی نفسه و اوصافها و معانیها المختصۀُ بها بمنزله الخلق لصورته الظاهر و اوصافها و معانیها و لها اوصاف حسنه و قبیحه.» (ابن منظور، 2008: 140/5).
خُلق به (ضم خاء) عبارتاست از دین و رفتار و سجایای انسان که مربوط به باطن اوست و همانا اختصاص به اوصاف نفس دارد و در مقابلِ آن، خَلق به (فتح خاء) قرار دارد که مربوط به اوصاف و معانی ظاهری انسان است.
علمای اخلاق، در تعریف اصطلاحی خُلق، میفرمایند: «اعلم اِنَّ الخلق عبارۀ عن هیئه راسخۀ فی النفس تصدر عنها الافعال بسهولۀ ویسر من غیر حاجه الی فکر و رویه»(فیض کاشانی، 1409: 59)، بدان که خُلق، عبارت از حالتی پایدار در نفس است که اَعمال، به راحتی و بدون احتیاج به فکر و نظر از آن صادر می شود.
تبیین مفهوم تصمیمگیری اخلاقی
با توجّه به معنای لغوی اخلاق، اعمال و گفتار صادره از انسان را میتوان در دو بُعد بررسی کرد: بُعد ظاهری، بُعد باطنی و درونی. بُعد ظاهری آن، در علم فقه به حرمت، استحباب،کراهت، واجب یا مباح بودنِ آن، حکم می شود و اعمال باطنی، در علم اخلاق، مورد بررسی قرار گرفته و به ریشه و اساسِ عمل، توجّه دارد؛
بطور مثال: اگر شخصی دروغ گفت،ریشه آن عمل را باید بررسی کرد که به چه دلیل این سخن از او صادر شده و به درمان آن می پردازند. پس اخلاق، علمی است که: «یبحث فیه عن اسس اکتساب هذه الصفات الحسنه و طرق محاربۀ الصفات السیئه و آثارها و جذورها» (مکارم شیرازی، 1426: 15/1) و به عبارت دیگر، می توان گفت: علم اخلاق با اساس و بنیان افعال آدمی کار دارد که اگر سخن یا فعلی سیّئه بود، به قطع ریشه آن و اگر خیر بود به تقویت آن میپردازد.
علمای اخلاق، خلقّیات و صفات درونی انسان را به دو نوع تقسیم میکنند: یکی صفاتی که فطری است و در همه اشخاص وجود دارد؛ مانند: حبّ ذات و حبّ بقاء، خدا جویی، توحید، حُسن آزادگی، سربلندی، رفعت و... امّا دیگری صفاتی که اکتسابی هستند و خود انسان آنها را کسب می کند.
در این دسته، صفات و کمالاتِ خوب،«فضائل اخلاقی»، صفات و کمالات بد، «رذائل اخلاقی» نامیده می شوند. با توجه به آنچه که گفته شد، به تصمیمهایی که ناشی از فضائل و یا رذائل می باشد، تصمیم گیری اخلاقی می گویند. به عبارت دیگر آن اعمالی که مربوط به نفس وملکات نفسانی میشود را تصمیم گیری اخلاقی میگویند؛ مانند این که انسان تصمیم می گیرد، صبر در مقابل گناهان داشته باشد، یا تصمیم می گیرد حسادت را، در وجود خود از بین ببرد.
تأثیر گذاری و تأثیر پذیری
قبل از ورود به بحث باید به این نکته توجّه داشت که موجودات بر یکدیگر اثر گذاشته و از یکدیگر اثر می پذیرند؛ به همین دلیل ابتدا درباره تأثیر و تأثّر، توضیحاتی بیان می گردد.
تأثیر و تأثّر، به چهار قسم تقسیم می شود:
در فرض فقدان یکی از آنها
پدر و مادر اصلی ترین عناصر تربیتی کودک هستند. ازاینرو این مسئله مورد اتّفاق فقهاست که با مرگ یکی از آن دو، نگهداری و سرپرستی کودک به دیگری منتقل می شود، حتی اگر مادر ازدواج کرده باشد و یا برای کودک وصی و قیم معین کرده باشند (طوسی، 1361: ص 43؛ شیخ صدوق، 1374: ص 85، ابنفهدحلی، 1363: ص 426؛ شهید ثانی، 1375: ص 459؛ بحرانی، 1361: ص 95، نجفی، 1366: ص 3293).
در میان فقهای اهل سنّت اتّفاق نظر است که پس از مادر، مادرِ مادر و پس از او، اقارب اناث مادری مانند خاله و عمه به حضانت از طفل سزاوارترند و به طور کلّی باوجود یکی از زنان وابسته به مادر، نوبت به پدر نمی رسد (جزیری، 1988: ص 499؛ زحیلی، 1418: ص 722).
1. تأثیر و تأثّر مادّی: جسمی در جسم دیگر اثر جذب یا دفع می گذارد؛ مانند: آهنربا که آهن را جذب می کند و یا چیزی که چیز دیگر را طرد می کند. در این حالت، موثر و متأثر، هر دو مادّی اند.
2. تأثیر و تأثّر در امر مجرّد: موجودی مجرّد در موجود مجرّد دیگری اثر میگذارد؛ مثل تأثیر روح معلّم در روح متعلّم، که هر دو، امری غیر مادی هستند. و نیز تأثیر روح واعظی که در زمینه اخلاق، صحبت میکند، در روح متعظ؛ تا شنونده را مؤدّب به آداب الهی کند.
تعیین سرپرست پس از پایان حضانت
تعیین سرپرست پس از سن حضانت به عهده قاضی است. استاد محمّدجواد مغنیه بر این باور است که پس از سن حضانت، طبق رأی قاضی، کودک به والدین ملحق می شود.
ابن تیمیه و ابن قیم و ابن عقیل از فقیهان اهل سنّت نیز بر همین نظر تأکید دارند (مغنیه، بیتا: ص 314).جمال باجوری نیز در کتاب المرأه فی الفکر الاسلامی همین نظر را برگزیده است (باجوری، 1429، ص 75).
روایاتی هم که دلالت بر تخییر دارند گرچه در آنها تخییر مطرح شده؛ اما این تخییر به عنوان اعمال نظر حاکم است. چنین نیست که تخییر جدا از رأی قاضی صورت گیرد.
3. تأثیر موجودی مادّی در موجودی مجرّد: مانند آهنگ هایی که انسان می شنود؛ یا انسان را مسرور و خوشحال، یا غمگین و نالان می کند.
4. تأثیر امری مجرّد در امر مادّی: مثل مسئله چشم زخم و مانند آن، که شور چشم، اگر نگاهی به کسی یا چیزی کند، آسیبی به آن می رسد (جوادی آملی، 1379: 108).
انسان در جریان تأثیر پذیری
اعمالی که از انسان صادر می شود و تصمیماتی که می گیرد، گاهی مناسب خلقّیات فطری و طبیعی انسان است و گاهی هم مناسب اخلاقیات و خلقیات اکتسابی است. در اثر ارتباطی که میان این اعمال و ملکات آدمی و میان اوضاع و احوال، جوّ زندگی او و عوامل خارج از ذاتش که در ظرف زندگی او حکم فرماست(مانند: آداب و رسوم، عادت های تقلیدی) وجود دارد،
برخورد و همنشینی مداوم با افرادی که دارای عادات و ملکات نفسانی متفاوت هستند؛ آدمی را به موافقت خود دعوت نموده و از هرکاری که با آنها ناسازگاز و مخالف است باز می دارند، وجود دارد.
چیزی نمی گذرد که یک صورت جدید، در انسان منعکس میشود که از مخالفت با آنها وحشت نموده و مخالفت با آن را، شنای بر خلاف جریان آب تصوّر می کند و قهراً اعمالاش با اوضاع و احوال و جوّ اجتماعی اش منطبق می گردد.
به عبارتی، انسان بعد از مدّتی که با هر چیز مصاحبت و خو گرفته باشد، کم کم، رنگ آن را به خود میگیرد. این حدیث میتواند مؤیّد این مطلب باشد که علی ابن اسباط از اهل بیت(ص) نقل کرد:... فیما وَعَظَ اللّه عز و جل بِهِ عیسی(ع): «یا عیسی، اِعلَم أنَّ صاحِبَ السَّوءِ یُعدی، وقَرینَ السَّوءِ یُردی، وَاعلَم مَن تُقارِنُ، وَاختَر لِنَفسِک إخوانا مِنَ المُؤمِنینَ » (کلینی، 1429: 324/15)
در آنچه خداوند عزّوجل، حضرت عیسی(ع) را وعظ فرمود، این بود که: ای عیسی، بدان که یار بد، انسان را دچار خصلت های بد می کند و همنشین بد، انسان را به هلاکت می رساند؛ بدان، با که دوستی میکنی و برای خودت برادرانی از مؤمنان برگزین.
تفاوت تأثیر پذیری در انسان های مختلف
این اثرپذیری در انسانهای مختلف، برحسب این که اعمال و رفتار در وجود آنها ملکه شده باشد یا نه، متفاوت است. امّا ارتباطی که بین دو شخص برقرار میشود و مدّتی هم این رابطه حفظ می شود، تقریباً غیر ممکن می باشد که عادات و خلق و خوها به یکدیگر منتقل نشود.
این مطلب میتواند از کلام امیرالمؤمنین(ع) برداشت شود که فرمودهاند: «لا تصحب الشریر فإنَ طبعک یسرقُ من طبعه شراً و انت لا تعلم»(ابن ابی الحدید، 1404: 273/20)، از مصاحبت با مردم شرور و فاسد بپرهیز که طبعت به طور ناخودآگاه بدی و ناپاکی را از طبعِ منحرف او می دزد و تو از آن بیخبری. یا می فرمایند: «صُحبۀ الاخیار تکسب الخیر کریح اذا مرت بالطیب حملت طیباً»(خوانساری،1366: 202/4)،
همنشینی با نیکان، خیر را جلب می کند، همانطور که اگر باد از جای خوش بو عبور کند پاک و خوشبو می شود. حکیم فردوسی در این باب چه زیبا فرموده:
به عنبر فروشان اگر بگذری،
شود جــامه تو همه عنبری
و اگر تو شوی نزد آن کِشتگر،
از او جز سیاهی نیابی دگر
نکته قابل توجّه دیگر این است که اثرپذیری زمانی به اوج خود میرسد که محبّت زیاد بین آنها برقرار باشد که نه تنها در اتخّاذ تصمیم ها اثر گذاشته، بلکه ظواهر، حالات و گفتار انسان را نیز تحت تأثیر خود قرار می دهد.
طرح یک سوال و پاسخ آن
سؤال: نوع برخورد انسان در تعامل با ارحام و دوستانی که اثر سوء بر انسان داشته و یا او را دعوت به گناه میکنند چگونه باید باشد؟
پاسخ: نکته مهمّی که انسان در تعامل با ارحام خود باید رعایت کند این است که اوّلاً خداوند متعال در سه جای قرآن، قاطع رحم را لعن فرموده (بقره/ 27؛ رعد/ 25؛ محمّد/22)؛
ثانیاً باید در نظر داشت، پیوند خویشاوندی، تنها به بستگانِ خوب اختصاص ندارد، بلکه وظیفه ای اخلاقی و الهی است که فراگیر می باشد.
از این رو چنانچه پدر و مادر و دیگر خویشاوندان، مؤمن هم نباشند، احترامشان لازم و برای رفع نیاز آنها تأکید شده و باید در نظر داشت که صله ارحام، فقط منحصر به رفت و آمد به منزل یکدیگر نیست، بلکه مصادیق متعدّدی دارد؛ از جمله: سلام کردن، رفتن به مراسم شادی و عزای یکدیگر، رفع نیاز و مهمترین آنها آزار نرساندن و... اگر شرایط به نحوی شد که با آنها صله رحم کنیم و دین به خطر بیافتد، نه تنها ارتباط با غیر متدیّنین لازم نیست، بلکه خداوند متعال می فرماید: وَإِن جَاهَدَاکَ عَلی أَن تُشْرِکَ بِی مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا وَصَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا (لقمان/15)؛
و اگر پدر و مادرت تو را به شرک به خدا که آن را حق نمی دانی وادار کنند، در این صورت دیگر آنها را اطاعت نکن. همچنین امام علی(ع) در نهج البلاغه می فرمایند: «لا طاعه لمخلوق فی معصیۀ الخالق.» (جوادی آملی، 1383: 561/2).
بعد از این بیان، تکلیف افرادِ سوء غیر ارحام، مشخص میشود. از رسول خدا(ص) روایت شده که «انِّه نهی عن اجابۀ الفاسقین الی طعامهم» (مجلسی، 1403: 382/72)؛ و در قرآن نیز آمده که حضرت موسی، جدایی خود را از قوم خود خواسته و فرموده: فافرق بیننا و بین القوم الفاسقین(مائده/ 25) و همچنین امیرالمؤمنین(ص) فرمود: «یا کمیل...واهجر الفاسقین.» (ابن شعبه حرانی، 1404، 173).
سن و تأثیر پذیری و تصمیم گیری
نقش سن در تأثیرپذیری انسان و اتّخاذ تصمیم های اخلاقی بسیار زیاد است، زیرا هرچه سن انسان کمتر باشد، ذهن و لوح وجودی شخص، خالی و مانند صفحه سفیدی است که آماده دریافت و ثبت از محیط بیرون است.آنچه را ثبت می کند و می آموزد، از ذهن و جان او جدا نمی شود. رسولخدا(ص) در اینباره فرموده است: « مَثَلُ الّذی یَتَعلّمُ فی صِغَرهِ کالنَّقْشِ فی الحَجَرِ، ومَثَلُ الّذی یَتَعلّمُ فی کبَرِهِ کالّذی یَکتُبُ علی الماءِ » (محمّدی ری شهری،1385: 130)؛
مَثَل کسی که در کودکی و سن کم می آموزد، مانند: نقش بر سنگ است و مَثَل کسیکه در بزرگی می آموزد، مانند: کسی است که بر آب می نویسد. ظهور این دریافت ها در زمانی خواهد بود که یکی از قوای چهارگانه از مرز اعتدال خارج شود و آنچه کسب نموده نشان دهد، چنانچه خوبی را کسب کرده باشد، عکس آن می باشد.
سخن آخر
در آخر سخنی از شهید ثانی(ره) را می آوریم که ان شاء الله چراغ راه طالبان علم باشد.
أن یترک العشرۀ معَ من یَشغَلهُ عن مطلوبه؛ فان ترکها من اهم ما ینبغی لطالب العلم، و لاسیما لغیر الجنس و خصوصاً لمن قلَّت فِکرتُه، و کَثُرَ تعبه و بطالته؛ فانّ الطبع سَرّاق و اعظم آفات العشرۀ ضیاع العمر بغیر فائدۀ وذهاب العِرض والدین اذا کانت لغیر اهل. والذی ینبغی لطالب العلم ان لا یخالط اِلاّ لمن یِفیده او یستفید منه، فأن احتاج الی صاحب فَلیَختَر الصاحبَ الصالح الدّین التقی الزکّی. الذی ان نَسِیَ ذکَّره و ذکر اعانه، و إن احتاج واساه، و إن ضَجِرَ صَبرۀ. فیستفید من خُلقه ملکه صالخۀ فأن لَم یَتَفِقِ مثل هذا فالوحده و لاقرِین سوء (عاملی، 1415: 229).
طالب علم باید از معاشرت با افرادی که او را از مسیر تحصیل منحرف میسازند، خودداری نماید. زیرا ترک معاشرت با چنین افرادی، از مهمترین وظائفی است که باید طالب با اهتمام کافی آنرا رعایت کند؛ به ویژه با افراد نامتجانس، نامناسب و بالاخص با افرادی که کم خرد و تنآسا می باشند و عمر خویش را به بطالت صرف می نمایند.
چون طبع و سرشت آدمی، حالات معاشرانِ خود را میدزدد و همانند آن میگردد. مهمترین آثار معاشرتهای نادرست، هدر رفتن عمر انسان و از دست دادن هدف، تباه شدن دین و آئین شخص می باشد.
مسئله ای که باید طالب علم در معاشرت خود در نظر گیرد، این است که فقط با افرادی معاشرت کند که خود به آنها، یا آنها به او سود میرسانند و اگر احساس کرد که به یار و رفیقی نیاز دارد، رفیق و همدمی برای خود برگزیند که شایسته، دیندار، پرهیزکار و باهوش باشد. رفیقی که اگرخدا را فراموش کند، به یادش آورد و اگر از وی یادی کند درصدد یاری اش برآید و اگر نیازمند بود با او برادری و هم سازی کند؛ اگر دلتنگ گشت او را دلداری دهد.
آری، طالب علم، از خلق و خوی چنین یار و همدمی، خوی و عادتی شایسته برای خویش فراهم میآورد. اگر نتوانست چنان دوست و رفیق مناسبی برای خود بجوید و بیابد، باید تنهایی و غربتوار زندگی کردن را، بر داشتن دوست و همدم نامناسب ترجیح دهد.
نتیجه
انسان، دائماً در حال تأثیر پذیری از محیط اطراف خود می باشد که یکی از این امورِ تأثیرگذار، دوست انسان می باشد. تأثیر دوستان بر انسان بر اساس میزان محبّت بین آنها، همچنین سن و سال آنها و از همه مهم تر ملکه بودن یا نبودن صفات در نفس، متفاوت بوده و عمق تأثیر زمانی خواهد بود که محبّت بین افراد، زیاد و سن، کم و صفات در انسان ملکه نشده باشد. لذا انسان باید در انتخاب دوست دقت داشته باشد. دوستی های مشروع، تأثیری عمیق بر تعالی روح انسان دارند.
کتابنامه
* قرآن کریم
1. ابن بابویه،محمّد بن علی،(1413)،من لا یحضر الفقیه، قم:انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرّسین،چ3.
2. ابن ابی الحدید،عبدالحمید بن هبه الله(1404)،شرح نهج البلاغه، قم: مکتبهآیت الله المرعشی النجفی،چ5.
3. ابن شعبه حرانی،حسن بن علی،(1404)تحف العقول، قم:جامعه مدرسین،چ1.
4. ابن منظور،محمّدبن مکرم،(2008م)،لسان العرب، بیروت:دار صادره،چ10.
5. پاینده،ابوالقاسم،(1386)نهج الفصاحه، تهران:دنیای دانش،چ 3.
6. تمیمی آمدی،عبدالواحد بن محمّد،(1366)،تصنیف غرر الحکم و دررالکلم، قم:دفتر تبلیغات اسلامی،چ3.
7. جوادی آملی،عبدالله،(1379)،تفسیر موضوعی قرآن(مبادی اخلاق در قرآن)، قم:مرکز نشر اسراء،چ3.
8. جوادی آملی،عبدالله،(1383)،تسنیم، قم:مرکز نشر اسراء،چ4،ج2.
9. خوانساری،محمّدبن حسین،(1366)،شرح آقا جمال خوانساری بر غرر الحکم، تهران:انتشارات دانشگاه تهران،دوره 7جلدی،چ2.
10. عاملی،زین الدین،(1409)،منیه المرید، قم:مکتب الاعلام الاسلامی،چ5.
11. فیض کاشانی،ملا محسن،(1409)،الحقایق فی محاسن الاخلاق، قم:دارالکتاب اسلامی،چ1.
12. کلینی،محمّدبن یعقوب،(1429)،الکافی،قم:دارالحدیث، دوره 15 جلدی،چ3.
13. مازندرانی،محمّد صالح بن احمد،(1382)شرح الکافی(الاصول و الروضه)، تهران:المکتبه الاسلامیه،دوره 111جلدی،چ4.
14. مجلسی،محمّد باقر،(1403)،بحارالانوار، بیروت:دار احیاء الترث العربی،دوره 111جلدی،چ5.
15. محمّدی ری شهری،محمّد،(1385)،حکمت نامه کودک، مترجم عباس پسندیده،قم:دارالحدیث،چ5.
16. مکارم شیرازی،ناصر،(1426)،الاخلاق فی القرآن، قم:انتشارات امیرالمونین(ع)،چ2.
محمد شیری
نظر شما