موضوع : پژوهش | مقاله

دین و امنیت

مجله  رواق اندیشه  رواق اندیشه، شماره 15، اسفند 1381 

نویسنده : نیکزاد، عباس
عباس نیکزاد[1]

چکیده:
نقش دین در شکل گیری و شکوفایی تمدن بشری از دیدگاه بسیاری از مورّخان و جامعه شناسان ادیان قابل انکار نیست. پیامبران الهی پیام آوران خوشبختی دنیوی مردم در کنار سعادت اخروی آنها بوده اند.

در نگاه قرآن در سرلوحه تعلیمات انبیا، علاوه بر ایمان به غیب و عبودیت پروردگار، دعوت بشر به عدالت، مبارزه با هرگونه ظلم و تبعیض و استبداد و اختناق و اسارتهای اجتماعی و سیاسی، برقراری امنیت و حاکمیت عدل و حق، تعلیم و تربیت، خودسازی، آزادی فکری و روحی از خرافات و عقاید باطل، روشن بینی، واقع نگری و فرجام بینی و نیز احساس مسؤولیت در برابر بیچارگان و مستضعفان، نیز مشاهده می شود.

نمونه روشن نقش دین در تمدن بشری نقش اسلام در سرزمین حجاز است. اسلام توانست در اندک زمانی در سرزمین سوخته و برهوت و جامعه جاهلی آن منطقه که نشانی از تمدن و فرهنگ و اخلاق در خود نداشت، مظاهر تمدن را در حد بالایی در معرض دید جهانیان بگذارد.

یکی از مؤلفه های اصلی تمدن بشری، «امنیت» است. جامعه ای که از این نعمت بزرگ برخوردار نباشد، به یقین نمی توان آن را جامعه متمدن نامید. آنچه که در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است، نقش دین در همین مؤلفه اساسی تمدن بشر «امنیت» است. در این تحقیق اهمیت امنیت از دیدگاه اسلام و نیز ساز و کارهایی که اسلام برای عینیت بخشیدن به آن منظور کرده است، مورد بررسی واقع شده است.

مقدمه:
یکی از خواسته های اساسی بشر امنیت است و تأمین آن از مهمترین وظایف حکومتهاست. در ادبیات سیاسی و جامعه شناسی معاصر، این امر از بدیهی ترین اصول به حساب می آید. امنیت به معنای آرامش، آسودگی، ایمنی است.

در فرهنگ سیاسی، مهمترین عنصری که برای امنیت منظور می کنند «فقدان تهدید» است. البته چون فقدان تهدید به طور مطلق و تام، دست نیافتنی است به «حداقل رساندن تهدید» را در مفهوم امنیت کافی دانسته اند. اگر به همین معنا قناعت کنیم، قهرا مقوله امنیت مفهومی نسبی است که دارای مراتب شدت و ضعف است.

البته باید به این نکته توجه داشت که گاهی ممکن است عامل عینی تهدید وجود نداشته باشد، امّا در عین حال شخص و یا جامعه احساس امنیت نکند. بنابراین، امنیت حقیقی، آمیزه ای است از وضعیت فیزیکی و فکری.

هیچ مکتب و نظام حقوقی نمی تواند خود را نسبت به مسأله امنیت، فارغ و بی طرف بداند؛ زیرا نه تنها امنیت فی نفسه یکی از اساسی ترین نیازهای جامعه بشری است بلکه خود، عامل مهمّی جهت رشد و توسعه فرهنگی، علمی، اقتصادی و سیاسی است.

امنیت در همه ابعاد فردی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و قضایی و... نیاز ضروری فرد و جامعه می باشد که باید آحاد ملّت، حکومتها و دولتها در ایجاد و گسترش آن تمام امکانات و توان خود را به کار گیرند.

هدف و غایت اصلی در علم حقوق که به قول راسکو پاوند[2] علم مهندسی اجتماع است، حفظامنیت است. اسلام به عنوان یک نظام حقوقی جامع که پاسخگوی نیازهای فردی و اجتماعی در همه زمانها و مکانهاست نمی تواند از این قاعده مستثنا باشد.

یک نگاه به متون دینی و احکام و مقررات اسلامی کافی است که هم به اهمیت امنیت در همه عرصه ها از دیدگاه اسلام و هم راه حلّ هایی که اسلام برای تحقق بخشیدن به امنیت در جامعه اسلامی داده است پی ببریم.

اهمیت امنیت از دیدگاه اسلام
به نکاتی چند درباره اهمیت امنیت در نگاه اسلام اشاره می شود:

الف) حضرت ابراهیم وقتی در مکه، خانه خدا را بنا نهاد، دو خواست بزرگ خود را با خدا در میان گذاشت. یکی مبعوث شدن پیامبری از میان فرزندانش در همین منطقه و دیگری امنیت این مکان برای همه مردم. خداوند نیز هر دو دعای او را مستجاب کرد.

درباره خواست اول اینگونه دعا کرد: «ربنا وابعث فیهم رسولاً یتلوا علیهم آیاتک...»؛ یعنی پروردگارا، در میان آنها پیامبری مبعوث کن که آیاتت را بر مردم تلاوت کند و آنها را تعلیم و تزکیه نماید.[3] در مورد درخواست دوم چنین دعا کرد: «ربّ اجعل هذا بلدا آمنا»؛ یعنی پروردگارا، اینجا را محلّ امن و آسایش قرار بده.[4] قرآن در آیات متعدد به شهر امن بودن مکه به عنوان یک نعمت بزرگ اشاره می کند.[5]

جالب این است که قرآن کریم در سوره قریش می فرماید: کیفر لشکر فیل سواران - که در سوره قبل؛ یعنی سوره فیل بیان شد- به خاطر این بود که قریش به این سرزمین مقدّس مکه، انس و الفت بگیرند؛ زیرا تمام اهل مکه به خاطر مرکزیت و امنیت این سرزمین در آنجا سکنی گزیده بودند. بسیاری از مردم حجاز هر سال به آنجا می آمدند، مراسم حج را به جا می آوردند و مبادلات اقتصادی و غیراقتصادی داشتند و از برکات مختلف این سرزمین استفاده می کردند.

همه اینها در سایه امنیت و آسایش ویژه این شهر بود. اگر با لشکرکشی ابرهه و امثال او، این امنیت خدشه دار می شد یا خانه کعبه ویران می گشت، دیگر کسی در این سرزمین احساس امنیتی نمی کرد و قهرا با آن الفتی پیدا نمی کرد. باز در همین سوره می فرماید: «فلیعبدوا ربَّ هذا البیت الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف»؛ یعنی با این همه نعمت الهی (از جمله امنیت) که به برکت کعبه پیدا کرده بودند باید به شکرانه آن، پروردگار این خانه را عبادت کنند؛ همان خدایی که آنها را از گرسنگی نجات داد و از هر بیمی هم در امنیت نگه داشت.

ب) در اسلام همانگونه که برخی از اماکن، اماکن امن به حساب آمده است برخی از ماهها و زمانها نیز زمانهای امن به حساب آمده است. ماههای چهار گانه حرام (رجب، ذیقعده، ذیحجّه و محرّم) که اسلام بر حرمت آن تأکید جدّی دارد نشانه اهمیت و امنیت در نگاه اسلام است. در قرآن کریم آمده است:

«انّ عَدّة الشهور عنداللّه اثنی عشر شهرا فی کتاب اللّه یوم خلق السموات والأرض، منها اربعة حرم ذلک الدّین القیم فلا تظلموافیهنّ انفسکم... انّما النّسئزیادة فی الکفر یضلّ به الّذین کفروا یحلّونه عاما و یحرّمونه عاما لیواطؤوا عدّة ما حرّم اللّه...»[6]

یعنی همانا عدد ماهها در نزد خدا در کتاب خدا از آن روزی که خداوند آسمان و زمین را بیافرید دوازده ماه است. از آن دوازده ماه، چهار ماه، ماههای حرام است. این است دستور دین استوار و محکم. پس در آن ماهها در حق خود ظلم (جنگ و خونریزی) نکنید... نسئ(تغییر و تبدیل و جابجایی ماه حرام با ماه دیگر) افزایش کفر است که با آن کافران گمراه می شوند، سالی ماه حرام را حلال می شمارند و سالی دیگر حرام، تا بدین وسیله عدّه ماههایی که خدا آن را حرام کرده را پایمال کنند و حرام خدا را حلال گردانند... «یاایهاالّذین آمنوا لا تحلّوا شعائر اللّه و لاالشهرالحرام»[7]؛ یعنی ای اهل ایمان حرمت شعائر خدا (مناسک حج) و ماه حرام را نگه دارید.

ج) یکی از اموری که اهمیت امنیت را در نگاه اسلام نشان می دهد این است که خداوند در قرآن کریم در جاهای متعدّد وعده ای که به اولیای خود می دهد، بهره مندی از زندگی امن و آسوده و خالی از خوف و خطر است. «انّ المتّقین فی جنّات و عیون، ادخلوها بسلام آمنین و نزعنا ما فی صدورهم من غلّ اخوانا علی سرر متقابلین لا یمسّهم فیها نصب و ما هم منها بمخرجین»[8]؛

یعنی به درستی که اهل تقوی در باغها و شهرها خواهند بود. به آنها خطاب شود که با درود و سلام و با کمال و ایمنی و امنیت به بهشت وارد شوید، ما آیینه دلهای آنها را از کدورت (کینه، حسد و هر خلق ناپسند) پاک و پاکیزه سازیم تا با هم برادرانه و روبروی هم بر روی تختها بنشینند. در صورتی که هیچ رنج و زحمت در آنجا به آنها نرسد و هرگز از بهشت بیرونشان نکنند. «ان المتّقین فی مقام امین فی جنّات و عیون... یدعون فیها بکلّ فاکهة آمنین لا یذوقون فیها الموت...»[9]؛ یعنی همانا پرهیزکاران [در بهشت ابد ]مقام امن و امان یافته اند. در باغها و کنار چشمه ها و نهرها آرمیده اند... و در حالی که از هر بیم و خطری در امنیت کامل به سر می برند از هر نوع میوه ای که میلشان بکشد طلب می کنند.

نقش ایمان در امنیت
یکی از آثار و برکات ایمان، رسیدن به مقام امن و امنیت است؛ یعنی یکی از ویژگیهای فرد مؤمن و جامعه مؤمنان این است که در برابر حوادث و عوامل تهدید کننده و بیم دهنده، خوف، خطر و دغدغه ای احساس نمی کنند و از زندگی آسوده و مطمئنّی برخوردارند. «الّذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الأمن و هم مهتدون»[10]؛ یعنی آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را به ظلم نیالودند برای آنها ایمنی و آسودگی است و هم آنها به حقیقت هدایت یافته اند.

«هو الّذی انزل السّکینه فی قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم...»[11]؛ یعنی اوست خدایی که آرامش را بر دلهای مؤمنان قرار داد تا بر یقین و ایمانشان بیفزاید و سپاه زمین و آسمانها همه لشکر خداست و خداوند حکیم و داناست. «الذین آمنوا و تطمئنّ قلوبهم بذکر اللّه الا بذکراللّه تطمئنّ القلوب»[12]؛ یعنی آنها که به خدا ایمان آورده و دلهاشان به یاد خدا آرام می گیرد. آگاه باشید که تنها با یاد خدا است که دلها آرام می گیرد.

قرآن کریم در آیه 112 سوره نحل، نقش ایمان را در امنیت و نقش کفر را در زوال امنیت به صورت زیبایی ترسیم کرده است و می فرماید: «ضرب اللّه مثلاً قریةً کانت آمنة مطمئنّة یأتیها رزقها رغدا من کل مکان فکفرت بانعم اللّه فأذاقها اللّه لباس الجوع و الخوف...»؛ یعنی خداوند مثلی زده است، منطقه آبادی که امن و امان بود و همواره روزی اش از هر جا می رسید، اما نعمتهای خدا را ناسپاسی کردند و خداوند به خاطر اعمالی که انجام دادند لباس گرسنگی و ترس را بر آنها پوشانید؛ یعنی همانگونه که ایمان، نعمت رفاه و امنیت را به آنها ارزانی بخشید، کفران و ناسپاسی برای آنها، فقر و ناامنی را ببار آورد.

در این آیات برای این منطقه آباد و خوشبخت و پربرکت، سه ویژگی ذکر شده است که نخستین آنها امنیت، سپس اطمینان به ادامه زندگی در آن و بعد از آن، مسأله جلب روزی و مواد غذایی فراوان می باشد که از نظر ترتیب طبیعی به همان شکل که در آیه آمده، صورت حلقه های زنجیری علت و معلول دارد، زیرا تا امنیت نباشد کسی اطمینان به ادامه زندگی در محلّی پیدا نمی کند و تا این دو نباشند کسی علاقه مند به تولید و سر و سامان دادن به وضع اقتصادی نمی شود.

این درسی است برای همه ما و همه کسانی که می خواهند سرزمینی آباد و مستقل داشته باشند. باید قبل از هر چیز به مسأله «امنیت» پرداخت سپس مردم را به آینده خود در آن منطقه امیدوار ساخت و به دنبال آن چرخهای اقتصادی را به حرکت درآورد.[13]

حکومت و امنیت در اسلام
الف) در نگاه اسلام، یکی از مهمترین فلسفه حکومت، برقراری امنیت در جامعه است. حاکمان موظّفند که با هر تعدّی و تجاوزی که باعث سلب امنیت در جامعه می شود مبارزه کنند. حضرت علی علیه السلامایجاد امنیت و آرامش را تا آنجا ضروری می داند که وجود حکومت را اگرچه حکومت جائرانه باشد لازم می داند.

«انّه لابدّ للناس من امیر برّ اوفاجر یعمل فی إمرته المؤمن و یستمتع فیها الکافر و یبلّغ اللّه فیهاالأجل و یجمع به الفی ء و یقاتل به العدوّ و تأمن به السّبل و یؤخذ به للضّعیف من القوّی حتی یستریح برّ و یستراح من فاجر.»[14]

یعنی همانا که مردم به زمامدار - چه خوب و چه بد- نیازمندند تا مؤمنان در سایه حکومت به کار خود مشغول و کافران هم بهره مند شوند و مردم در سایه حکومت زندگی کنند و به وسیله زمامدار، بیت المال جمع آوری می شود و به کمک آن با دشمنان مبارزه می توان کرد. جاده ها امن و امان می گردد و حق ضعیفان از نیرومندان گرفته می شود. نیکوکاران در رفاه و ازدست بدکاران در امان می باشند.

حضرت علی علیه السلام یکی از فلسفه های پذیرش حکومت خود را، ایجاد امنیت و اصلاحات در جامعه معرّفی می کند:«اللّهم انّک تعلم انّه لم یکن الّذی منّا منافسة فی سلطان و لاالتماس شی ءٍ من فضول الحطام و لکن لنردّ المعالم من دینک و نظهر الأصلاح فی بلادک فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطّة من حدودک.»[15]

یعنی بار خدایا تو می دانی که جنگ و درگیری ما برای بدست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود بلکه می خواستیم که نشانه های دین تو را در جایگاه خویش بازگردانیم و در سرزمین های تو اصلاح را ظاهر کنیم تا بندگان ستمدیده ات در امنیت زندگی کنند و قوانین و احکام فراموش شده ات بار دیگر اجرا گردد.

ب) یکی از وجوه امنیت که حکومت موظّف به تأمین آن است، امنیت مردم از تعرّض حاکمان است. در نگاه اسلام، حاکمان حق ندارند به هر بهانه ای از مردم سلب امنیت کنند. بلکه این حق برای مردم وجود دارد که به راحتی و بدون بیم و هراس، دیدگاهها و تذکرات و انتقادات خود را با حاکمان در میان بگذارند. حضرت علی علیه السلام در عهدنامه معروف، به مالک اشتر می فرماید: «ثم لیکن آثرهم عندک اقولهم بمرّ الحق لک و اقلّهم مساعدةً فیما یکون منک ممّاکره الله لأولیائه واقعا ذلک من هواک حیث وقع...»[16]

یعنی از میان آنان (انسانهای پاک و وارسته) افرادی را که در حق گویی از همه صریحتر و بی پرده ترند و در آنچه را که خدا برای دوستانش نمی پسندد تو را مددکار نباشند (یعنی ترا در کارهای خلاف همراهی و تأیید نکنند و جلوی تخلفات ترا بگیرند) برگزین چه خوشایند تو باشد و چه ناخوشایند. تا می توانی با پرهیزکاران و راستگویان به پیوند، و آنان را چنان پرورش ده که تو را زیاد نستایند و تو را برای اعمال زشتی که انجام نداده ای تشویق نکنند که ستایش بی اندازه خودپسندی می آورد و انسان را به سرکشی وا می دارد.

در همین رابطه در جای دیگر می فرماید: از پست ترین حالات زمامداران در نزد صالحان این است که گمان برند آنها دوستدار ستایش اند و کشورداری آنان بر کبر و خودپسندی استوار است. خوش ندارم در خاطر شما بگذرد که من ستایش را دوست دارم و خواهان شنیدن آن می باشم... مرا با سخنان زیبای خود مستایید تا از عهده وظایفی که نسبت به خدا و شما دارم برآیم و حقوقی که مانده است بپردازم، به واجباتی که بر عهده من است و باید انجام گیرد ادا کنم.

پس با من چنان که با پادشاهان سرکش سخن می گویند حرف نزنید و چنان که از آدمهای خشمگین کناره می گیرند دوری نجویید و با ظاهرسازی با من رفتار نکنید. گمان مبرید اگر حقی به من پیشنهاد دهید بر من گران آید، یا در پی بزرگ نشان دادن خویشم؛ زیرا کسی که شنیدن حق، یا عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد عمل کردن به آن برای او دشوارتر خواهد بود...[17].

ج) حاکمان حق ندارند در دریافت مالیات و زکات به گونه ای با مردم برخورد کنند که از مردم سلب امنیت شود یا مردم احساس کنند که حاکم و یا عامل او به زندگی خصوصی آنها آگاهی دارد و یا سیاستش بر سوء ظن نسبت به آنها استوار است.

حضرت علی علیه السلام دستورالعملی که به مأموران دریافت زکات می دهد به نکات مهمی اشاره می کند، در این دستورالعمل اهمیت عنصر امنیت چه برای انسان و چه برای حیوانات به صورت کم سابقه ای آشکارا بیان شده است:

با تقوای الهی برای دریافت زکات حرکت کن و در سر راه، هیچ مسلمانی را مترسان و یا با زور از زمین او عبور نکن و افزونتر از حقوق الهی از او مگیر. هرگاه به آبادی رسیدی در کنار آب فرود آی و وارد خانه کسی مشو! سپس با آرامش و وقار به سوی آنها حرکت کن، تا در میانشان قرار گیری، و به آنها سلام کن و در سلام و تعارف و مهربانی کوتاهی نکن.

سپس می گویی: ای بندگان خدا مرا ولی خدا وجانشین او به سوی شما فرستاده، تا حق خدا را که در اموال شماست تحویل گیرم. آیا در میان اموال شما حقی است که به نماینده او بپردازید؟

اگر کسی گفت نه، دیگر به او مراجعه نکن. اگر کسی پاسخ داد، آری، همراهش برو، بدون آن که او را بترسانی یا تهدید کنی یا به کار مشکلی وادار سازی، هرچه از طلا و نقره به تو رساند بردار و اگر دارای گوسفند یا شتر بود بدون اجازه اش داخل مشو که اکثر اموال از آن او است آنگاه که داخل شدی مانند اشخاص سلطه گر و سختگیر رفتار نکن، حیوانی را رم مده و هراسان مکن و دامدار را مرنجان، حیوانات را به دو دسته تقسیم کن و صاحبش را اجازه ده که خود انتخاب کند.

پس از انتخاب اعتراض نکن، سپس باقیمانده را به دو دسته تقسیم کن و صاحبش را اجازه ده که خود انتخاب کند و بر انتخاب او خرده مگیر، به همین گونه رفتار کن تا باقیمانده، حق خداوند باشد. اگر دامدار از این تقسیم و انتخاب پشیمان است و از تو درخواست گزینش دوباره کرد همراهی کنی. پس حیوانات را درهم کن و به دو دسته تقسیم نما. همانند آغاز کار، تا حق خدا را از آن بگیری... در رساندن حیوانات آن را به دست چوپانی که خیرخواه و مهربان، امین و حافظ که نه سختگیر باشد و نه ستمکار، نه تند براند و نه حیوانات را خسته کند، بسپار... هرگاه حیوانات را به دست فردی امین سپردی به او سفارش کن تا بین شتر و نوزادش جدایی نیفکند و شیر آن را ندوشد تا به بچه اش زیانی وارد نشود و در سوارشدن بر شتران عدالت را رعایت کند و مراعات حال شتر خسته یا زخمی را که سواری دادن برای او سخت است بنماید. آنها را در سر راه به درون آب ببرد و استراحت کنند و هرگاه به علفزار رسید فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند...[18]

حضرت به یکی از فرمانداران خود (ظاهرا محنف بن سلیم ازدی) می نویسد: ... به او سفارش می کنم با مردم تندخو نباشد و به آنها دروغ نگوید و با مردم به جهت این که بر آنها حکومت دارد بی اعتنایی نکند، چه این که مردم برادران دینی و یاری دهندگان در استخراج حقوق الهی می باشند. بدان برای تو در این زکاتی که جمع می کنی سهمی معین و حقّی روشن است و شریکانی از مستمندان و ضعیفان داری، همانگونه که ما حق تو را می دهیم، تو هم باید نسبت به حقوق آنها وفادار باشی، اگر چنین نکنی در روز رستاخیز بیش از همه دشمن داری...[19].

حضرت در عهدنامه ای برای فرماندار مصر - محمدبن ابی بکر- می فرماید: با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشاده رو و خندان باش. در نگاههایت و در نیم نگاه و خیره شدن به مردم، به تساوی رفتار کن تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند و ناتوان ها از عدالت تو مأیوس نگردند...[20].

دین و امنیت دشمنان و کفّار
الف) در نگاه اسلام حتی در هنگام پیکار با کفار و دشمنان اسلام، سپاه اسلام حق ندارد که از آنها که در پیکار مشارکت ندارند، سلب امنیت کند. سپاه اسلام موظف است که حقوق آنها و امنیت آنها را به رسمیت بشناسد.

با دشمن جنگ را آغاز نکنید تا آنها شروع کنند؛ زیرا بحمدالله حجت با شما است و آغازگر جنگ نبودنتان تا آن که دشمن به جنگ روی آورد، حجّت دیگر بر حقانیت شما است. اگر به اذن خدا شکست خوردند و گریختند، آن کس را که پشت کرده نکشید و آن را که قدرت دفاع ندارد آسیب نرسانید و مجروحان را به قتل نرسانید. زنان را با آزاردادن تحریک نکنید هرچند آبروی شما را بریزند یا امیران شما را دشنام دهند. در روزگاری که زنان مشرک بودند مأمور بودیم دست از آزارشان برداریم. در جاهلیت اگر مردی با سنگ یا چوب دستی، به زنی حمله می کرد، او و فرزندانش را سرزنش می کردند.[21]

امام صادق(ع) فرمود: وقتی که رسول خدا لشکری را گسیل می کرد دستور می داد که آنها در برابرش بنشینند و به آنها اینگونه سفارش می فرمود: بنام خدا و به خاطر خدا و در راه خدا و بر آیین رسول خدا حرکت کنید به دشمن شبیخون نزنید و آنها را مثله (قطعه قطعه) نکنید و کید و خدعه نزنید و پیران و کودکان و زنان را نکشید و جز در حال اضطرار درختی را قطع نکنید...[22]

براساس روایات اسلامی، سپاه اسلام حق ندارند که در هنگام پیکار از راه سلاح شیمیایی و برافروختن آتش و یا جاری کردن آب و نیز استفاده از ابزاری که بی گناهان و غیرنظامیان مانند کودکان و پیران و زنان را در معرض خطر می دهد، دشمن را به تسلیم وادار کنند.[23]

ب) در نگاه اسلام، مسلمین موظّفند، کفّاری که به قصد تحقیق و پژوهش درباره اسلام به کشور اسلامی مسافرت می کنند، امنیت آنها را حفظ کنند و از تعرّض به آنها بپرهیزند. براین اساس، اسلام نوع خاصی از مصونیت و امنیت را برای کفاری که در صدد تحقیق درباره حق و باطل هستند به رسمیت می شناسد. قرآن کریم در این باره می فرماید: «وان احد من المشرکین استجارک فأجره یسمع کلام الله ثم ابلغه مأمنه ذلک بأنهم قوم لایعلمون»[24]؛ یعنی اگر یکی از مشرکان از تو پناهندگی بخواهد به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود، سپس او را به محل امنش برسان چرا که آنها گروهی نادانند.

علامه طباطبایی در تفسیر گرانسنگ المیزان در ذیل این آیه می فرماید: «اسلام کمال اهتمام را در رسیدن به هدف خود؛ یعنی هدایت مردم مبذول داشته و برای هدایت یک گمراه و احیای یک حق هرچند هم ناچیز باشد می کوشد از هر راهی که امید می رود به هدف برسد، استفاده شود و به همین جهت است که خدای تعالی با این که از مشرکین غیرمعاهد بیزاری جسته... از آنجایی که منظورش این بود که حقّی احیا و باطلی ابطال شود، از این رو، وقتی احتمال می دهد همین مشرکین به راه راست بیایند همین امید و احتمال تا آنجا که مبدّل به یأس و نومیدی از هدایتشان نشود از هر قصد سویی جلوگیری می کند.

پس وقتی مشرکی پناه می خواهد تا از نزدیک دعوت دینی را بررسی نموده و اگر آن را حق دید و حقانیتش برایش روشن شد پیروی کند، واجب است او را پناه دهند تا کلام خدا را بشنود... این آیه از آیات محکمه است و نسخ نشده و بلکه قابل نسخ نیست؛ زیرا این معنا از ضروریات مذاق دین و ظواهر کتاب و سنت است که خداوند قبل از این که حجت بر کسی تمام شود او را عقاب نمی کند و مؤاخذه و عقاب همیشه بعد از تمام شدن بیان است... جمله «ابلغه مأمنه» با این که جمله «فأجره حتی یسمع» بدون آن، مقصود را می رساند برای این آورده شد که بر کمال عنایت بر بازشدن راه هدایت به روی مردم دلالت کند و بفهماند که اسلام تا چه اندازه خواسته است حریت مردم را در زندگی و کارهای حیاتی آنان حفظ کند... این دستورالعملها از ناحیه قرآن و دین قویم اسلام، نهایت درجه رعایت اصول فضیلت و حفظ شؤون کرامت و گسترش رحمت و شرافت انسانیت است.»[25]

ج) در نگاه اسلام، اگر در میدان جنگ و معرکه قتال فردی از مسلمین به فرد و یا افرادی از کفار امان دهد بر همه مسلمین واجب است که این امان دادن را به رسمیت بشناسند و امنیت او را تأمین نمایند.

امام صادق علیه السلام می فرماید:

اگر سپاهی از مسلمین گروهی از مشرکان را محاصره کردند و شخصی از مشرکان برخاست و تقاضای امان کرد و یکی از مسلمانان -حتی یک نفر عادی- به آنها امان داد بر همه آنها حتی بر بزرگ آنها واجب است که این امان را رعایت کنند.[26]

و یا در روایت آمده است که حضرت علی علیه السلام وقتی یکی از بردگان مسلمان به جمعی از کفّار که در قلعه ای پناه گرفته بودند امان داد، امان دادن او را به رسمیت شناخت و تنفیذ کرد.[27]

و یا در روایت دیگر آمده است که اگر کسی به شخصی پناهندگی دهد سپس او را بکشد در روز قیامت می آید در حالی که پرچم خیانت و خدعه را بر دوش می کشد.[28] و یا از قول امیرمؤمنان آمده است که هر کس شخصی را بر خونش امان دهد سپس به او خیانت کند و بکشد، من از کشنده بیزاری می جویم هر چند مقتول اهل آتش باشد.[29]

و یا در روایتی نیز آمده است: اگر کسی شخصی را که در ذمه اسلام است بکشد، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد با این که بوی بهشت از مسافت چهل سال راه احساس می شود.[30]

حضرت علی در عهدنامه معروف به مالک اشتر می فرماید:

اگر پیمانی میان تو و دشمن منعقد گردید، یا در پناه خود، او را امان دادی، به عهد خویش وفادار باش و بر آنچه بر عهده گرفتی امانت دار باش و جان خود را سپر پیمان خود گردان، زیرا هیچ یک از واجبات الهی همانند وفای به عهد نیست... پس هرگز پیمان شکن مباش و در عهد خود خیانت مکن و دشمن را فریب مده... خداوند عهد و پیمانی که با نام او شکل می گیرد با رحمت خود مایه آسایش بندگان و پناهگاه امنی برای پناه آورندگان قرار داده است تا همگان به حرم امن او روی آورند.[31]

جایگاه امنیت در احکام و مقررات اسلام
در نگاه اسلام هرچند آزادی محترم و مقدس است اما دارای حدّ و مرزهایی است. یکی از مهمترین حدّ و مرز آن «امنیت» است؛ به این معنا که آزادی افراد در نظام اسلامی و جامعه دینی تا آنجا محترم است که امنیت جامعه و نظام را در معرض خطر و تهدید قرار نگیرد. اسلام با علل و عوامل تهدیدکننده امنیت به شدت و بی ملاحظه برخورد کرده است. در یک نگاه، بسیاری از چیزهایی که در اسلام تحریم و منع شده است به این خاطر است که امنیت فردی و اجتماعی را در معرض مخاطره قرار می دهد. ما در اینجا به برخورد اسلام با پاره ای از عوامل تهدیدکننده امنیت اشاره می کنیم:

الف) آزادی افراد در مخالفت و انتقاد از دولت و حکومت اسلامی تا جایی است که به امنیت اجتماعی و وحدت ملی، آسیبی وارد نسازد. اما اگر مخالفتها و کارشکنی ها به جایی برسد که برای امنیت ملی و وحدت اجتماعی، عامل تهدیدکننده محسوب شود، حکومت موظّف است که با جدیت و بی ملاحظه با آن برخورد نماید و توطئه ها را خنثی نماید.

حضرت علی علیه السلام می فرماید: «انّ هؤلاء قدتمالؤوا علی سخطة امارتی و سأصبر مالم اَخَفْ علی جماعتکم فأنَّهم ان تمّموا علی فیالة هذا الرّأی انقطع نظام المسلمین و انّما طلبوا هذه الدّنیا حسدا لمن افاءهااللّه علیه فارادوا ردّ الأمور علی ادبارها و لکم علینا العمل بکتاب اللّه و سیرة رسول الله صلی الله علیه و آله والقیام بحقّه و النعش لسنّته.»[32]

یعنی همانا ناکثین و پیمان شکنان به جهت نارضایتی از حکومت من به یکدیگر پیوستند و من تا آنجا که برای وحدت اجتماعی شما احساس خطر نکنم صبر خواهم کرد؛ زیرا آنان اگر برای اجرای مقاصدشان فرصت پیدا کنند، نظام جامعه اسلامی متزلزل می شود. آنها از روی حسادت بر کسی که خداوند حکومت را به او بخشیده است به طلب دنیا برخاسته اند. می خواهند کار را به گذشته بازگردانند. حقّی که شما به گردن ما دارید، عمل کردن به کتاب خدا و سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و قیام به حق و برپاداشتن سنت او است.

به همین خاطر وقتی این گروه (ناکثین) دست به آشوب زدند و امنیت جامعه را به خطر انداختند، حضرت با آنها جنگید و آنها را تارومار کرد. حضرت می فرماید:

بر کارگزاران و خزانه داران بیت المال مسلمین که در فرمان من بودند و بر مردم منطقه ای که تمامی آنها بر اطاعت من و وفاداری در بیعت با من وحدت داشتند، هجوم آوردند، آنان را از هم پراکندند و به زیان من در میانشان اختلاف افکندند و بر شیعیان من تاختند.[33]

ب) اگر در فقه اسلامی نسبت به مرتد برخورد سخت گیرانه ای صورت می گیرد یک فلسفه مهم آن این است که ارتداد در جامعه اسلامی نوعی ایجاد تزلزل و بی ثباتی و عدم امنیت است. به نظر می رسد که ارتداد یک توطئه هماهنگ علیه نظام اسلامی و امنیت فکری و دینی مسلمانان بوده است. باارزش ترین مقوله زندگی بشر، دین و آیین او است و هدف از تشکیل نظام اسلامی نیز عینیت بخشیدن به دین است.

«ارتداد» درواقع به معنای برافراشتن پرچم مخالفت و بی اعتنایی به چنین اصلی است. اگر هر کس و هر گروه آزاد باشند تا هرگونه و هر وقت که اراده نمودند، وارد عرصه دین شوند و هرگاه میلشان کشید به آن پشت پا بزنند بزرگترین ضربه و خدشه را بر چهره دین و حیثیت آن وارد می سازند. دشمنان توطئه گر برای اجرای نقشه های خویش به راحتی در پیکره نظام اسلامی و جامعه متدینان نفوذ می کنند و پس از حصول مقاصد، بی هیچ دغدغه خاطر و خطر عاجل از آن خارج می گردند و به همین خاطر افراد معمولی، دچار تزلزل فکری و تشویش ذهنی و عدم امنیت اعتقادی می گردند و چه بسا ارتباط خو درا با نظام فکری سیاسی متبوع خویش قطع نمایند.

به همین دلیل آیات مربوطه قرآن، حاکی از آن است که دشمنان تمایل بسیار دارند که هر روزه تعدادی از مسلمانان دچار تردید و از اسلام گریزان شوند. «ودّ کثیر من اهل الکتاب لو یردّونکم من بعد إیمانکم کفّارا حسدا من انفسهم...»؛[34] یعنی بسیاری از اهل کتاب (یهود و نصاری) از روی حسد آرزو کردند شما را بعد از پذیرش اسلام و ایمان، به حال کفر بازگردانند با آن که حق برای آنها کاملاً روشن شده است.[35]

جالب این است که از آیه 72 سوره آل عمران برمی آید که تعدادی از نیروهای کفار تبانی کردند تا بامدادان در حضور پیامبر(ص) ایمان بیاورند و شامگاهان مجدّدا دست از اسلام بردارند تا از این طریق مسلمانان دچار شک و شبهه شوند و آنان را نسبت به آیین خود بدبین سازند. علامه طباطبایی (ره) در ذیل این آیه می فرماید:

«آنان برای توجیه کار خودشان می گفتند ما فکر می کردیم اسلام، امارات و دلایلی بر حقانیت و درستی خود دارد ولی وقتی مسلمان شدیم، مشاهده کردیم که چنین نیست و شواهدی بر بطلان آن برای ما آشکار شد و این توطئه ای بود که برای ایجاد تردید در مؤمنین اندیشیده بودند.»[36]

خلاصه این که فلسفه اعدام مرتدّ، حفظ امنیت داخلی جامعه اسلامی و جلوگیری از نفوذ بیگانگان و نامحرمان در حریم اعتقادات دین مردم است. اگر در برابر مرتد سکوت شود، بیم آن می رود که هر روز افرادی به توطئه ای بر ضدّ مسلمانان برخیزند و برای ایجاد تزلزل در ایمان مؤمنان و در هم ریختن امنیت اسلامی، از طریق ارتداد وارد شوند و اینجا است که جامعه مبتلا به بحران فکری اجتماعی می گردد به خصوص این که کارهای تخریبی معمولاً آثار سریع دارند. اگر به افراد اجازه داده شود هر روز که مایل هستند خود را وفادار به اسلام معرفی کنند و سپس استعفا دهند، در این صورت هرج ومرج بر جامعه اسلامی حاکم خواهد شد. در چنین فرضی مدارا، نه تنها روا نیست بلکه زمینه ساز توطئه های ویرانگر و فعالیت توطئه سازان حرفه ای، مانند سلمان رشدی ها برای ضربه زدن به اسلام و مسلمانان خواهد بود.

البته باید توجه داشت که حکم اعدام مرتد مربوط به کسی نیست که اعتقادی در درون خود دارد و درصدد اظهار و تبلیغ و آشکار شدن آن نیست؛ یعنی اگرکسانی درصدد تحقیق باشند مشمول حکم مرتد نیستند حتی اگر نتیجه تحقیق آنها بازگشت از اسلام و گرایش به آیین دیگری باشد مشروط بر آن که سخنی بر خلاف اسلام نگویند. همین نکته نشان می دهد که احکام مرتد به این خاطر است که شخص مرتد تجرّی و جسارت این را پیدا نکند که امنیت دینی و فکری مردم را متزلزل سازد.

ج) اگر می بینیم که اسلام نسبت به محارب برخورد سخت و خشنی دارد (قتل، به دار آویختن، قطع دست و پا و تبعید) باز به این خاطر است که محارب، امنیت سیاسی و اجتماعی و بلکه فکری و دینی مردم را دچار سستی و تزلزل می سازد و جامعه را دچار هرج و مرج می گرداند.

قرآن کریم می فرماید: «انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتّلوا او یصلّبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الآخرة عذاب عظیم الّا الّذین تابوا من قبل ان تقدروا علیهم....»[37]

یعنی کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ بر می خیزند و اقدام به فساد در روی زمین می کنند (و با تهدید اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله می برند) این است که اعدام شوند و یا به دار آویخته شوند یا دست و پای آنها به عکس یکدیگر (دست راست و پای چپ) بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند این رسوایی آنها در دنیاست و در آخرت مجازات بزرگی دارند مگر آنها که پیش از دست یافتن شما بر آنان، توبه کنند...

درتعریف فقهی محارب آمده است: «المحارب هو کل من جرّر سلاحه او جهزّه لأخافه الناس و اراده الافساد فی الأرض فی برّ کان اوفی بحر، فی مصر او غیره، لیلاً او نهارا و یستوی فیه الذکر و الأنثی.»[38]

یعنی: محارب به کسی گفته می شود که سلاح خود را برهنه یا آماده کند تا مردم را بترساند و در زمین افساد و خرابکاری کند چه در خشکی باشد و یا در دریا، چه در شهر باشد و یا غیر آن، چه زن باشد یا مرد. به تعبیر دیگر کسی که از راه اسلحه مردم را تهدید کند و امنیت مردم را در معرض خطر قرار دهد و اغتشاش و اضطراب در میان مردم ایجاد کند، محارب به حساب می آید.

د) برخورد تند اسلام نسبت به دزد نیز حاکی از اهمیت امنیت مالی در نگاه اسلام است. اگر نسبت به کسانی که چنین تهور و جسارتی دارند که قفلها را می شکنند و به انبار و یا صندوق و امثال آن که اموال مردم در آنها حفظ و نگهداری می شود دست برد می زنند، رحم و عطوفت نشان داده شود، یقینا امنیت مالی و اقتصادی جامعه در معرض مخاطره جدی قرار می گیرد.

ه) برخورد جدی و بی ملاحظه اسلام نسبت به زناکار و لواط کننده و نیز قذف کننده (کسی که دیگری را به زنا و لواط نسبت دهد و نتواند طبق مبانی شرعی آن را اثبات کند) نشان دهنده اهمیت امنیت عرضی و ناموسی و اخلاقی در جامعه است. اهمیت امنیت عرضی در اسلام به اندازه ای است که اگر کسی به شخصی نسبت زنا و یا لواط دهد و نتواند آن را از طریق شرعی ثابت کند باید هشتاد تازیانه بخورد. همانگونه که در اسلام برای مفاسد اخلاقی مانند زنا و لواط عقوبت سنگینی در نظر گرفته شده است، برای متهم کنندگان اشخاص به این گونه مفاسد و یا گواهی دهندگان به دروغ و یا کسانی که بدون رسیدن گواهان به حد نصاب (چهار شاهد عادل مرد) علیه کسی گواهی به زنا و لواط میدهند، مجازات سختی منظور گردیده است. همه اینها به خاطر حفظ امنیت جامعه از جنبه های اخلاقی است.

و) تحریم شدید قتل و آدمکشی نشان دهنده اهمیت امنیت جانی افراد جامعه در نگاه اسلام است. یکی از گناهان بسیار بزرگ که چه بسا موجب خلود در آتش می شود قتل است. قرآن کریم می فرماید: «من یقتل مؤمنا متعمدا فجزائه جهنم خالدا فیها...»؛[39] یعنی هر کس، مؤمنی را عمدا بکشد جزای او جهنم است در حالی که جاودانه در آن می ماند و خداوند بر او غضب می کند و او را از رحمتش دور می سازد و عذاب عظیمی برای او آماده ساخته است.

قرآن کریم در زمینه سلب امنیت جانی افراد جامعه و قتل و آدمکشی به یک نکته بسیار مهم اشاره می کند و آن این است که قتل یک نفر همانند قتل همه افراد جامعه است، چنان که احیای یک نفر معادل احیای همه انسانهاست. «من اجل ذلک کتبنا علی بنی اسرائیل انّه من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الأرض فکأنما قتل الناس جمیعا و من احیاها فکأنما احیا الناس جمیعا»؛[40] یعنی به همین جهت بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل و یا فساد در روی زمین بکشد چنان است که گویی همه انسانها را کشته است و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است.

مرحوم علامه طباطبائی در ذیل این آیه می فرماید:«تک تک اشخاص این نوع، افراد یک نوعند و شاخه های یک تنه درخت اند در نتیجه یک فرد از این نوع، از انسانیت همان را دارد که هزاران فرد آن را دارند و هزاران فرد از این حقیقت، همان را دارند که یک فرد دارد و تنها غرض خدای تعالی از خلقت افراد این نوع و تکثیر نسل آن، این است که این حقیقت که در تک تک افراد عمری کوتاه دارد، همچنان در روی زمین باقی بماند.

به همین منظور نسلی را جانشین نسل سابق می کند تا نسل لاحق مانند سابق، خدا را در روی زمین عبادت کند، بنابراین اگر یک فرد از این نوع کشته شود، خلقت خدا تباه گشته و غرض خدای سبحان که بقای انسانیت نسل بعد از نسل بود، باطل شده است و قاتل در مقام معارضه با مقام ربوبی برآمده است.»[41]

از این آیه، اهمیت امنیت جانی افراد روشن می شود و با توجه به این که این آیات در محیطی نازل شده است که خون بشر در آن ارزشی نداشت، عظمت آن آشکارتر می گردد.

از امام صادق علیه السلام روایت شده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در آخرین سالی که به مکه آمدند و پس از آن که مناسک و اعمال لازم خود را انجام دادند، در منی میان جمعیت ایستاده و فرمودند: در میان روزها کدام روز شریف تر است؟ گفتند: امروز، فرمودند در میان ماهها چه ماهی شریف تر است؟ مردم گفتند: همین ماه ذی الحجة. فرمودند: در میان شهرها کدام شهر مقدس تر و محترم تر است؟

مردم گفتند: همین شهر مکه، پس از این فرمودند: بدون تردید خون، جان و مال شما محترم است و تصرف در آن بر شما حرام است مثل حرمت این روز در این ماه و در این شهر و این حرمت و احترام باقی است تا روز قیامت که خدا را ملاقات کنید و از شما و کارهای شما سؤال شود. بعد فرمودند: آیا مطلب را رساندم؟ همه گفتند: آری.

ز) تحریم بسیاری از اموری که مرتبط با حقوق مردم است در اسلام، در واقع نوعی پیشگیری و بازدارندگی از عوامل تهدیدکننده امنیت و مصونیت شخصیتی و حیثیتی افراد جامعه است. در فقه اسلامی روی حرمت حیثیت و آبروی افراد تکیه فراوان شده است. به همین خاطر در اسلام اموری مانند غیبت، تهمت، بهتان، افترا، تجسس، سوءظن، اهانت، استخفاف، تمسخر، آزار و اذیت مردم و دروغ گفتن به افراد حرام شده است. اگر اینگونه امور، در اسلام تحریم نمی شد امنیتی برای عرض و آبرو و شخصیت افراد باقی نمی ماند.

ای کسانی که ایمان آورده اید نباید گروهی از مردان شما گروه دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند، و نه زنانی، زنان دیگر را، شاید آنان بهتر از اینان باشند و یکدیگر را مورد طعن و عیبجویی قرار ندهید و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید. بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان، نام کفرآمیز بگذارید و آنها که توبه نکنند ظالم و ستمگرند.

ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری از گمانها (سوءظن ها) بپرهیزید چرا که بعضی از گمانها گناه است و هرگز تجسس نکنید و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ همه شما از این امر کراهت دارید، تقوای الهی پیشه کنید که خداوند توبه پذیر و مهربان است.[42]

«دستورهای ششگانه ای که در این دو آیه مطرح شده است (نهی از سخریه، عیبجویی، القاب زشت، گمان بد، تجسس و غیبت) هرگاه به طور کامل در یک جامعه پیاده شود، آبرو و حیثیت افراد جامعه را از هر نظر بیمه می کند. نه کسی می تواند به عنوان خود برتر بینی دیگران را وسیله تفریح و سخریه قرار دهد و نه می تواند زبان به عیبجویی این و آن بگشاید و نه با القاب زشت، حرمت و شخصیت افراد را در هم بشکند و نه حق دارد حتی گمان بد ببرد و نه در زندگی خصوصی افراد به تجسس بپردازد و نه عیب پنهانی آنها را برای دیگران فاش کند.

به تعبیر دیگر، انسان چهار سرمایه دارد که همه آنها باید در دژهای این قانون قرار گیرد و محفوظ باشد: جان و مال، ناموس و آبرو. تعبیرات آیات فوق و نیز روایات اسلامی نشان می دهد که آبرو و حیثیت افراد همچون مال و جان آنها است. اسلام می خواهد در جامعه اسلامی امنیت کامل حکمفرما باشد نه تنها مردم در عمل و با دست به یکدیگر هجوم نکنند، بلکه از نظر زبان و از آن بالاتر از نظر اندیشه و فکر نیز در امان باشند. واین امنیتی است در بالاترین سطح که جز در یک جامعه دینی امکان پذیر نیست.»[43]

ح) حرمت نوشتن و نسخه برداری کردن و حفظ کردن و خرید و فروش کتب ضلال که باعث گمراهی می شود باز برای مصونیت بخشی و امنیت آفرینی برای جامعه از عوامل گمراه کننده و تهدیدکننده فکری و عقیدتی و فرهنگی است. اسلام اجازه نداده است که هر کس با هر نوع گفتار و نوشتاری، امنیت فکری جامعه را در معرض تهدید قرار دهد. بر این اساس مطبوعات و نشریات در نظام اسلامی تا موقعی آزادند که به فرهنگ و اخلاق و باورها و ارزشها و هنجارهای پذیرفته شده جامعه، آسیب نرسانند.

در خاتمه این مقاله اشاره به این نکته نیز خالی از فایده نیست که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران مسأله امنیت از جایگاه بلند و ویژه ای برخوردار است. در اصل 22 قانون اساسی به صراحت آمده است: «حیثیت، جان، مال، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است مگر در مواردی که قانون تجویز می کند و یا در اصل 23 آمده است: «تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.» در اصول متعدد دیگر نیز به مسأله امنیت افراد جامعه در عرصه های مختلف اشاره شده است.[44]

نتیجه گیری:
همانگونه که در مقدمه بحث اشاره شد هدف اصلی از این تحقیق، تبیین نقش دین در تأمین امنیت در جامعه بشری است. در این تحقیق این نتیجه مهم بدست آمد که در یک نگاه و منظر واقع بینانه، بسیاری از آموزه ها و تعالیم اسلامی به صورت مستقیم و یا نامستقیم با مسأله مهم «امنیت» در ارتباط است. روشن شد که یکی از برکات و حسنات ایمان مذهبی، برخورداری شخص مؤمن و یا جامعه مؤمنان از امنیت است.

چنان که بسیاری از دستورات و توصیه های اخلاقی دین مانند خوش خلقی و خوش رویی و خوش گویی و خوش بینی نسبت به دیگران در همین راستا قابل ارزیابی است. همانگونه که یکی از فلسفه های پاره ای از احکام و مقررات اسلامی مانند وجوب امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و یا حرمت غیبت، تهمت، افترا، اهانت، تمسخر، قذف، غصب، سرقت، زنا و... برقراری امنیت همه جانبه در جامعه دینی است. حکومت دینی نیز موظف است که در برنامه ریزی های خویش یکی از محورهای عمده را تأمین امنیت قرار دهد و در راستای تحقق آن از هیچ تلاشی دریغ نورزد.

پی نوشت ها:

[1] مدرّس حوزه و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی بابل، محقق و نویسنده.

[2] Rosco pound.

[3] بقره/129.

[4] بقره/126.

[5] ر.ک: آل عمران/17، عنکبوت/67، قصص/57 و تین/3.

[6] توبه/ 37-36.

[7] مائده/2.

[8] حجر/48-45.

[9] دخان/ 56-51.

[10] انعام/82.

[11] فتح/4.

[12] رعد/28.

[13] ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، انتشارات دارالکتب الأسلامیة، سال 1373، ج 13، ص 433.

[14] نهج البلاغه، خطبه 40.

[15] همان، خطبه 131.

[16] همان، نامه 53.

[17] همان، خطبه 216.

[18] همان، نامه 25.

[19] همان، 26.

[20] همان، 27.

[21] همان، نامه 14.

[22] فروع کافی، ج 1 ص 334؛ وسائل الشیعه، ج 13 کتاب الجهاد، ابواب جهادالعدوّ، باب 15، حدیث2

[23] همان، حدیث 3 و باب 16 حدیث 1و2.

[24] توبه/ 6.

[25] محمدحسین طباطبایی، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، جامعه مدرسین قم، ج 9، صص 208 - 205.

[26] وسائل الشیعه، ج 13 (کتاب الجهاد ابواب جهاد البدو باب 20 حدیث 1).

[27] همان، حدیث 2

[28] همان حدیث 3

[29] همان، حدیث 6.

[30] محمدی ری شهری، میزان الحکمه، مکتب اعلام اسلامی، چاپ دوم، اردیبهشت 1367، ج، 1 ص 352.

[31] نهج البلاغه، نامه 53.

[32] نهج البلاغه، خطبه 169.

[33] همان، خطبه 218.      

[34] بقره/ 109.

[35] در همین رابطه می توان به سوره نساء/ 89 و سوره آل عمران / 100 و 172 و سوره محمد/ 25 و آل عمران / 72 مراجعه کرد.

[36] سید محمد حسین طباطبایی، پیشین، ج 3 ص 257.

[37] مائده/34 - 33.

[38] امام خمینی، تحریر الوسیله، ج 2، کتاب الحدود، فصل ششم در حد محارب، مسأله 1.

[39] نساء /94.

[40] مائده /32.

[41] سید محمد حسین طباطبایی، پیشین، ج 5، ص 515.

[42] حجرات/ 12-11.

[43] تفسیر نمونه، پیشین، ج 22، صص 186-185.

[44] برای اطلاع بیشتر می توان به قانون اساسی خصوصا بخش حقوق ملت مراجعه کرد.

نظر شما