موضوع : پژوهش | مقاله

عراق، خیزش های تاریخی شیعی

مجله  رواق اندیشه  رواق اندیشه، شماره 20، مرداد 1382 

نویسنده : شیرودی، مرتضی
مرتضی شیرودی[1]

چکیده:
گرچه شیعیان عراق، حدود سه چهارم عرب های آن کشور را تشکیل می دهند، ولی اهل سنت عراق، در طول تاریخ، حضور سیاسی ضعیفی را برای آنها فراهم آورده اند. بر عکس، اقلیت عرب سنی از زمان عثمانی ها، رهبری عراق را در دست داشتند، و با سوق دادن شیعیان به سوی یک توزیع نابرابر جغرافیایی، از مزایای انحصاری قدرت سیاسی بهره گرفته اند.

به این معنا که، شیعیان را همواره در مناطق روستایی فقیرنشین جنوب عراق متمرکز کرده اند، اما خود اغلب در شهرهای عمده و بزرگ، بویژه در پایتخت ( بغداد) ساکن شده اند، در نتیجه، در موقعیتی قرار گرفتند که بهتر می توانستند از آموزش و پرورش غیرمذهبی سود برده، دسترسی بیشتری به حرفه های مدرن و عضویت در هیأت حاکمه را داشته باشند.

افزون بر آن، اکثر حاکمان عراق با متعهد ساختن خود به ایجاد یک جامعه لائیک، محرومیت بیشتری را بر جامعه شیعه مذهب عراق، در دستیابی به مزایای اجتماعی و سیاسی فراهم کردند. واکنش شیعیان به این موقعیت اسفبار چه بوده است؟ آیا جامعه شیعی تلاشی برای رفع محرومیت سیاسی و اقتصادی خود انجام نداده است؟ این مقاله در صدد پاسخگویی به این پرسشها است.

مقدمه
پس از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، منطقه عراق امروزی به تصرف سپاه اسلام در آمد. با پایان گرفتن حکومت کوتاه حضرت علی (ع) به ترتیب امویان، بنی عباس، امرای آل بویه و ترکان سلجوقی بر آن ناحیه حکمرانی کردند. اما عراق در قرن هفتم خورشیدی به اشغال مغولها در آمد. سرانجام در سال 292 م. / 913 ش. سلطان سلیمان عثمانی با شکست دادن مغولها بر عراق مسلط شد. این سرزمین تا چهار قرن پس از آن زیر سلطه امپراتوری عثمانی باقی ماند.[2]

انگلستان در سال 1034 م. / 1413 ش. اجازه تأسیس یک دفتر تجاری در مصر را از سلطان عثمانی دریافت کرد. حدود هفتاد سال بعد از آن، انگلیسی ها با ایجاد دو پایگاه نظامی در دهانه اروندرود و منطقه کویت و نیز، تأسیس سفارت در بغداد، نفوذ خود را در این بخش ( خاورمیانه)، گسترش دادند. سه سال بعد از شروع جنگ جهانی اول، انگلستان با بهره گیری از ضعف عثمانی و متحدینش[3] تا بغداد و کرکوک پیشروی کرد. این واقعه سرآغازی برای شکل گیری جنبش های اسلامی ضد استعماری در تاریخ معاصر عراق شد.[4]

نخستین خیزش ها و قیام ها
قیام معروف 1920 م./ 1299 ش. عراق، اولین واکنش گسترده مردم عراق علیه سلطه و استعمار غربی بود. نطفه این قیام با تصرف بصره در نخستین سال شروع جنگ جهانی اول بسته شد، اما اشغال بغداد در سال 1917 م./ 1296 ش.، عدم وفای انگلیس به عهد خود (اعطای استقلال به عراق پس از جنگ جهانی اول)، تحت الحمایه کردن عراق طی یک رفراندوم فرمایشی، تثبیت نظام قیمومت انگلیس بر عراق در «کنفرانس سان ریمو»[5] و بویژه فتوای «آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی» مبنی بر این که «هیچ کس جز مسلمانان حق ندارد، بر مسلمانان حکومت کند.»

زمینه های تدریجی قیام مذکور را علیه انگلیس فراهم آورد.[6] هدف مردم عراق از قیام علیه انگلیس، رهایی از سلطه، تحت الحمایگی و قیمومت آن کشور بود. به همین جهت، علی رغم ستم ها و ظلم های امپراتوری عثمانی نسبت به عراقی ها، هنگامی که بصره به اشغال انگلیسی ها درآمد، عراقی ها در کنار عثمانی ها علیه قوای انگلیسی وارد جنگ شدند.

«به دیده مأمورین انگلیسی در عراق، واکنش عراقی ها بدین ترتیب بوده است: به محض آن که تصمیم حکومت پادشاهی انگلیس بر کناره گیری از عراق اعلام گردد، نود درصد مردم رأی به حکومت ترک ها خواهند داد، و ده درصد آنها هم به کشورهای دیگر عربی پناه برده، انگلیسی ها را نسبت به خود خائن خواهند خواند.»[7]

همچنین با اعلام تحت الحمایگی عراق از سوی انگلیس و به خصوص بعد از تصمیم کنفرانس «سان ریمو» مبنی بر لزوم قیمومت انگلیس بر عراق، شورش های گسترده ای علیه انگلیسی ها در عراق صورت گرفت.[8]

رهبری سلسله قیام های دهه دوم قرن بیستم میلادی و قیام 1920 م./ 1299 ش. عراق با روحانیت و بویژه با آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی مرجع بزرگ شیعیان بود؛ زیرا بر اساس فتوای ایشان مردم در جهاد عمومی علیه انگلیس در زمان اشغال بصره شرکت کردند[9]و در پایان جنگ جهانی اول از شرکت در رفراندوم انگلیسی در تأیید و تثبیت تحت الحمایگی عراق خودداری ورزیدند، و همچنین به دستور معظم له «کمیته حیدری» مرکب از روحانیون برای هدایت انقلاب مسلحانه ضد انگلیسی تشکیل شد. با فوت وی قیام از سوی مرجع بعدی؛ یعنی «آیت الله فتح الله اصفهانی» معروف به «شیخ الشریعه» تداوم یافت.[10]

وی در نخستین اعلامیه خود نوشت: «مرگ شیرازی سبب هیچ گونه سستی در مبارزه علما و مردم بر ضد حکومت بیگانگان در عراق نخواهد شد.»

اما رهبری شریعت اصفهانی طولی نکشید، زیرا، معظم له در همان سالی که آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی درگذشت، دار فانی را وداع گفت. پس از آن، تنی چند از مجتهدان برجسته، رهبری قیام ضد انگلیسی را بر عهده گرفتند، که البته همه آنها نام و احترامی برابر و یکسان داشتند، و هیچ یک مرجعی برجسته تر از دیگران نبود.[11] باید خاطر نشان کرد، تنها مردم شیعه عراق در مبارزه علیه انگلیس شرکت نداشتند، بلکه رهبری قیام که توسط علمای شیعه نجف، کربلا و کاظمین صورت می گرفت، هم از گروه های غیرشیعی برای مبارزه با اشغال گران دعوت کردند، و هم ازمبارزه ضد انگلیسی این گروه ها حمایت به عمل آوردند، حتی آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی در اطلاعیه ای از همه مردم عراق، اعم از شیعه، سنی، یهودی و مسیحی خواست تا دست به دست هم داده و به جنگ مشترک با دشمن بپردازند.[12]

انگلیسی ها حاضر نبودند به سادگی خاک عراق را ترک کنند، چون خروج آنها، آثار منفی عدیده ای بر روابط انگلیس با همسایگان عراق می گذاشت. در یکی از گزارش های وزارت امور خارجه انگلیس، این آثار منفی، به شرح ذیل آمده است. با خروج انگلیس از عراق:

1ـ احتمال اشغال عراق توسط ترک های عثمانی وجود داشت، در این صورت ترک ها با اشغال عراق فشار زیادی را متوجه فرانسویان اشغال گر سوریه که متحد انگلیس بودند، وارد می کردند.

2ـ موجب می شد که انگلیس ناچار شود که خاک فلسطین و ماورای اردن را ترک کند، در حالی که فلسطین برای انگلیس از اهمیت حیاتی و استراتژیک برخوردار بود.

3ـ احتمال همکاری ابن مسعود و ادریسی ها با ترک های عثمانی فراهم می گردید، در این صورت از نفوذ انگلیس در منطقه حجاز کاسته می شد.

4ـ مصری ها به ناتوانی آن کشور در اداره عراق پی می بردند، و این امر، مصری ها را تشویق می کرد که به نفوذ انگلیسی در مصر خاتمه دهند.

5ـ سودانی ها، علی رغم این که مصریان را دوست ندارند، در کنار آنان قرار می گرفتند، و نجات سودان از چنگال انگلیس را از مصری ها می خواستند.

درباره اثرات خروج بریتانیا از عراق در ایران گزارش انگلیسی ها چنین آمده است:

«مدارک و دلایل بسیار و کاملاً قابل اعتمادی وجود دارد که ثابت می کند، روس ها پول های فراوانی در راه تهییج افکار عمومی ایرانی ها بر ضد بریتانیای کبیر صرف می کنند، تا گونه ای حکومت کمونیستی در ایران بر پا سازند که آن کشور را مانند ایالت های قفقاز به طور کامل در خدمت منافع خود درآورند بنابر اطلاعات، روس ها پیشنهاد کرده اند که یک قرارداد سری نظامی با دولت ایران امضا کنند تا بدان وسیله روس ها مجاز باشند که نیروی نظامی خود را از راه ایران به بین النهرین بفرستند.»[13]

قیام های مردم عراق که در فاصله سالهای 1910 تا 1920 م./ 1289 تا 1299 ش. روی داد، به پیروزی قاطع و آشکار دست نیافت؛ زیرا جهاد عمومی مردم در سالهای پس از اشغال بصره، به علت ساز و برگ نظامی برتر انگلیسی ها، تأثیر وعده استقلالی که انگلیسی ها به شیوخ و مردم عراق داده بودند، و نیز ناتوانی قوای عثمانی ها که ناشی از ضعف نظامی، رشد فساد و فقدان پایگاه اجتماعی آنان بود، منجر به پیروزی های پی در پی انگلیسی ها شد که با اشغال بغداد در سال 1917 م./1296 ش. به اوج خود رسید، در مرحله بعد، انگلیس با بهره گیری از فروپاشی عثمانی و برخورداری از حمایت دولت های استعماری بزرگ، قیام مردم علیه تحت الحمایگی عراق را در هم کوبید. قیام 1920 م./ 1299 ش. را نیز با انتصاب یک فرماندار خشن برای عراق و تقویت نیروی نظامی بویژه نیروی هوایی به شدت سرکوب کرد.[14]

علما و امور خیریه و قضایی
با سرکوب قیام 1920 م./ 1299 ش. مخالفت شیعیان عراق با سیاست های انگلیس ادامه یافت. این مخالفت ها علاوه بر دلایل گذشته، زمینه های جدیدتری نیز داشت؛ مانند: تعیین شورای وزیران با اکثریت سنّی توسط فرماندار انگلیسی عراق، به پادشاهی رساندن فیصل در عراق طی یک رفراندوم فرمایشی در سال 1921 م./ 1300 ش.، اعمال نفوذ در انتخابات مجلس ملّی، کم کردن نفوذ علما بر امور خیریه و قضایی از طریق تشکیل اداره اوقاف و افزایش شمار دادگاه های مدنی، تلاش برای غیر دینی کردن مدارس بر پایه ناسیونالیسم عرب، برقراری اتحاد 25 ساله عراق با انگلیس به عنوان شرطی برای استقلال کشور، اجرای قانون سربازگیری اجباری از شیعیان، افزایش مالیات ها و...[15]

مردم قیام کننده همانند گذشته در پی دستیابی به استقلال کشور از سلطه انگلیسی ها بودند، این مخالفت ها نیز از سوی روحانیت شیعه هدایت و رهبری می شد، به گونه ای که مردم بر اساس نظر علمای شیعه از شرکت در انتخابات مجلس ملّی که قرار بود بر قیمومت انگلیس بر عراق صحه گذارد، خودداری کردند. امّا روحانیت همانند دوران قیام های ضد انگلیسی گذشته در صحنه حضور نداشت. علت این امر به سرکوب قیام 1920م./1299ش. روی کار آمدن یک دولت ملّی، تحکیم سلطه انگلیس در عراق و نیز فقدان رهبر و یا رهبرانی مقتدر چون آیت الله محمد تقی شیرازی و شیخ الشریعه بود.[16]

علی رغم این که روحانیان از مبارزه سیاسی و نظامی با انگلیس دست برنداشتند، اما بعد از شکست 1920 م. / 1299 ش.، آنها عمده فعالیت های خود را در بخش های فرهنگی متمرکز کردند، و به جای مبارزه نظامی و سیاسی با انگلیس به مبارزه فرهنگی با آنها پرداختند. از جمله: آنها در خیل زائران روستایی و عشایری عتبات و عالیات حضور می یافتند، و به تبلیغ دین خدا دست می زدند، و بذر مبارزه با بیگانگان را می کاشتند. روحانیان بلند پایه، شش هزار طلبه را در بیست حوزه علمیه در عراق، تحت تعلیم و تربیت قرار دادند. کمک روحانیون به رفع فقر تأسف بار عراقی ها و برقراری رفاه فقرا تحسین برانگیز بود. روحانیان کمک مؤثری در مهار و کنترل کمونیسم در عراق داشتند، و در این راه، قرآن و آموزش آیات جهاد مانند: باید با آن هایی که به خداوند و روز آخرت ایمان ندارند، بجنگید (سوره 9 آیه 29) تأثیر به سزایی در تقویت روحیه بیگانه ستیزی داشت. تجلیل از عاشورا نیز شدت بیشتری یافت که خود نماد مبارزه با ظلم به شمار می رفت.

«هر سال روستاییان برای فرستادن افرادی از میان خود به کربلا برای مشارکت در مراسم تعزیه در اربعین پول جمع آوری می کردند. در ماههای محرم و رمضان در مساجد محلی که مثل خانه های گلی روستاییان از خشت و گل درست شده بود، نوحه خوانی می شد.»[17]

یکی از مهمترین شیوه های مبارزه دینی و فرهنگی علما با انگلیس صدور فتوا بوده است.

در این زمینه در گزارش رسمی مأمورین انگلیسی عراق چنین آمده است:

«از مدتی پیش ارتباط هایی میان علما بویژه شیخ مهدی خالصی در کاظمین، [سید] ابوالحسن اصفهانی و میرزا حسن نائینی در نجف برقرار گردیده و پیرامون لزوم بیرون دادن فتوایی بر ضد شرکت در انتخابات رایزنی می کنند. شیخ مهدی خالصی همواره از صدور چنین فتوایی طرفداری می کرده است، ولی آن دو مجتهد دیگر که نامشان در بالا آمد، مخالف صدور فتوا بودند. ولی این مخالفت آنان دیری نپایید و روز 8 نوامبر 1922 م. / 1301 ش. حاکم شهر کربلا در ضمن تلگرافی آگاهی داد که [حاج سید] ابوالحسن اصفهانی فتوای تحریم شرکت در انتخابات را امضا و میرزای نائینی نیز از او پیروی کرده است و... فتوای یاد شده نزد شیخ مهدی خالصی فرستاده شد. او و سپس بقیه علمای کاظمین از جمله سید حسن صدر زیر آن فتوا را مهر کردند.»[18]

انقلاب، نه اصلاح
در نیمه اوّل دهه 30 ش./ نیمه دوم دهه 50 م. ضرورت تقابل با ناسیونالیسم عربِ متأثر از اندیشه های ناسیونالیستی «جمال عبدالناصر» - رئیس جمهور اسبق مصر - و نیز، نیاز به مقابله با رشد فزاینده کمونیسم و... موجب شکل گیری گروه های اسلامی جدید در عراق گردید. «حزب الدعوه» (تأسیس 1957 م. / 1336 ش.)، جماعة العلما (تأسیس 1958 م. / 1337 ش.) و حزب اسلامی (تأسیس 1960.م / 1339 ش.) از این گروه ها هستند که اوّلی بر پایه لزوم تلاش برای بازگشت به اسلام نخستین و مابقی به منظور جلوگیری از گسترش کمونیسم شکل گرفتند.[19]

هدف رهبران حزب الدعوه، جماعة العلما و حزب اسلامی تغییر وضع سیاسی عراق و تبدیل آن به یک وضع مطلوب اسلامی از طریق مبارزه با ناسیونالیسم و کمونیسم و تشکیل حکومت اسلامی بود. این هدفها ماحصل سالها مبارزه سیاسی بود. زیرا حزب الدعوه پس از بیست سال تلاش ناموفق در متقاعد کردن دولت به لزوم انجام و اجرای اصلاحات، اندکی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران متقاعد شد که در وضع فعلی عراق، اسلام به انقلاب و حکومت و نه به اصلاحات نیاز دارد. البته اندیشه اصلاح نیز، در بین علمای شیعه طرفدارانی داشت.

مانند آیت الله شیخ مهدی خالصی. زمانی که چند تن از علمای تبعیدی عراق به ایران از ملک فیصل ـ پادشاه منصوب شده انگلیس در عراق ـ خواستند، به آنها اجازه بازگشت به عراق را بدهد، شیخ مهدی خالصی که پیش از این از عراق به حجاز تبعید شده بود، وارد قم شده و به دیگر علمای تبعیدی پیوست.[20]

«هنگامی که شیخ مهدی خالصی دریافت، فرستاده علمای تبعیدی ساکن قم مهدی خراسانی و شیخ جواد جواهری را نزد ملک فیصل فرستاده از وی خواهش کرده اند که در باز گرداندن علما به عراق به آنان کمک و همکاری کند، سخت ناراحت شد و هم قطاران روحانی خود را سرزنش کرده گفت که نباید تسلیم حکومت عراق و انگلیس شد؛ زیرا باید در ایران ماند، و نخست این کشور و سپس عراق و دیگر کشورهای اسلامی را اصلاح کرد.»[21]

البته به نظر می رسد، اصلاح گری این علما، به معنای احیاگری است. اصلاح برای اصلاح چیز فاسد شده و احیا برای چیز رکود شده به کار می رود.[22]

جماعة العلما نیز که بعدها در شکل حزب اسلامی به فعالیت خود ادامه داد، تنها راه مبارزه با شرک و ماده گرایی را تأسیس دولت اسلامی می دانست.[23]

حزب الدعوه از سوی «آیت الله سید محمد باقر صد(ره)» تأسیس شد.[24] و خود وی تا زمان شهادتش در سال 1981م. / 1360 ش. رهبری حزب الدعوه را بر عهده داشت. حزبی که محبوبیت خود را در جامعه سنی عراق مدیون اندیشه های آیت الله صدر چون لزوم اتحاد مسلمانان و جوانان تحصیل کرده سنی با شیعیان در نیل به پیروزی بود. آیت الله سید محمدباقر صدر، به عنوان مرجع بیشتر شیعیان عراق و رهبری حزب الدعوه، تنها راه دستیابی به حکومت اسلامی را مبارزه و جنگ می دانست.

«از آن جا که امامت، تداوم پیامبری بود، به همان ترتیب، بعد از غیبت کبری، امامت به مرجعیت ختم شد... روحانیون شیعه با کمک مسلمانان پرهیزگار و منکوب شده... به مبارزه برای (برپایی) حکومت پیامبران و امامان که تنها دولت قانونی و عادل بود و همه مردم در تمام سنین و همه بشر دوستان همواره در راه آن مبارزه و جنگ کرده اند، ادامه دادند.»[25]

جماعة العلماء توسط آیت الله حکیم (مرجع شیعیان جهان) شکل گرفت. وی هرگونه رابطه مسلمانان با حزب کمونیسم عراق را منع کرد و در سال 1960م. / 1339 ش. با تأسیس حزب اسلامی، کار مبارزه با کمونیسم را به شکل سازمان یافته تری ادامه داد. آیت الله حکیم تا زمان فوتش در سال 1970م. / 1349 ش. رهبری حزب اسلامی را در دست داشت.[26] اقدامات حزب الدعوه و جماعة العلما و حزب اسلامی در برپایی یک حکومت اسلامی در عراق قرین موفقیت نبود، علت این ناکامی به فوت آیت الله حکیم و نیز سیاست های حزب بعث در احیای فرهنگ باستانی عراق، اخراج شیعیان، توقیف اموال، دستگیری و اعدام برخی از انقلابیون و مهمتر از همه به شهادت رساندن آیت الله صدر و خواهرش بنت الهدی در سال 1981م. / 1360 ش. و نیز به فقدان رهبری واحد، قاطع و آگاه برمی گردد.[27]

ندای مرداب های جنوب
سیاست سرکوب شدید صدام حسین که بخشی از آن ناشی از شرایط جنگی موجود در عراق (جنگ عراق علیه ایران) بود، امکان ادامه فعالیت گروه ها و جنبش های اسلامی مخالف را در داخل خاک عراق کاهش داد. از این رو «مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق» با الهام از اندیشه های سید محمد باقر صدر در خارج از عراق تشکیل شد، چنین اقدامی ادامه حیات و فعالیت اندک نهضت اسلامی را در داخل عراق نیز فراهم آورد.

اما اندکی بعد از پایان جنگ تحمیلی، نارضایتی جدید ضد دولتی در واکنش به سلطه مستبدانه بعثی ها، در شیعیان آن کشور بروز کرد. بنابراین از 1989م. / 1368 ش. به بعد ناراضیان شیعی مرداب های جنوب عراق بارها توسط نیروی هوایی عراق بمباران شدند. این اقدامات کمکی به توقف نارضایتی نکرد بلکه نارضایتی گسترده تری با آغاز حمله عراق به کویت و بویژه پس از شکست عراق از ائتلاف غرب، در مناطق شمال (کردها) و جنوب عراق (شیعیان) به وجود آورد.[28]

هدف مبارزان شمال و جنوب عراق سرنگون ساختن رژیم بعث بود. صدام با وعده اعطای خودمختاری به کردهای شمال، آنان را از ادامه قیام مسلحانه ضد بعثی و همراهی با قیام شیعیان عراق بازداشت، اما شیعیان برپایه این اندیشه که اکثریت جمعیت عراق شیعه مذهبند و حاکمان سیاسی عراق کافر و وابسته به قدرت های استعماری اند، همچنان برخواسته قدیمی خود مبنی بر لزوم برپایی یک دولت مستقل و در عین حال اسلامی باقی ماندند.[29]

قیام شیعیان عراق از مساجد، حسینیه ها، شهرهای مذهبی و با شعار «الله اکبر» و با رهبری روحانیت آغاز و تداوم یافت. از این رو، در زمان کوتاهی قیام به شهرهای زیادی گسترش پیدا کرد، به گونه ای که بصره به تصرف و کنترل انقلابیون شیعی در آمد. پس از آن مبارزان شیعی برای سرنگونی صدام تا سی کیلومتری بغداد پیشروی کردند،[30] اما قیام با شکست مواجه شد. مهمترین دلایل این شکست عبارتند از:

1ـ ادامه ناآرامی های جنوب عراق ممکن بود به سقوط حکومت صدام و استقرار یک حکومت شیعی در جنوب، مرکز و شرق عراق منجر شود. چنین اتفاقی برای منافع حیاتی آمریکا و متحدان آن در منطقه ناخوشایند بود. به همین دلیل آمریکا و متحدینش حضور یک حکومت بعثی ضعیف را مناسب تر از شکل گیری یک حکومت شیعی تشخیص داده و به بهانه عدم مداخله در امور داخلی عراق، دست صدام حسین را در سرکوب شیعیان جنوب آن کشور بازگذاشتند.[31]

2ـ فقدان رهبری متمرکز و واحد، ضعف رهبران قیام در سازماندهی مردم، عدم هماهنگی و اتفاق نظر بین گروه های مبارز شیعی، فعالیت سرویس های جاسوسی عراق در برهم زدن اتحاد موجود بین مجاهدین عراقی از طریق شایعه پراکنی، ترور، کنترل و قطع ارتباط و...[32]

شکست قیام مرداب های جنوبی به معنای متوقف شدن مبارزه شیعیان علیه صدام و رژیم بعثی نبود. مبارزه عبدالکریم محمود التهاب معروف به ابو حاتم و فرمانروای باتلاق نمونه بارز تداوم مبارزه شیعی ضد بعثی بود. ابو حاتم سیزده سال در باتلاق های جنوب، علیه صدام جنگید، و صدام هرگز نتوانست، نه به او و نه حتی به تصویر وی دست یابد. از این رو، صدام برای دریافت تصویری از وی، جایزه تعیین کرد، اقدامی که هرگز به نتیجه نرسید. خبرنگاران غربی نیز، سالها در جستجوی کسی که از وی به رابین هود یالورنس عربستان یاد می کردند، باتلاق های جنوب عراق را پشت سر گذاشتند، ولی همچون پلیس مخفی بعثی در یافتن ابوحاتم ناکام ماندند.

ابو حاتم پس از سقوط صدام، آفتابی شد، و در اولین گفت و گویش، همه افسانه هایی که درباره وی بر سر زبان ها بود را تایید کرد. زیرا: اولاً، او همواره با گروه کوچکی از چریک هایش در حرکت بود، و به منبع مزاحمت همیشگی برای ارتش عراق تبدیل شد، اگر چه او هیچ گاه نتوانست با ارتش بعث شاخ به شاخ شود، اما مانع از ورود و حضور فعال آن در باتلاق های جنوب گردید.

ثانیا، ابو حاتم می گوید: صدام حتی نمی دانست که من چه شکلی هستم، لذا حاضر بود میلیون ها دینار بپردازد تا عکسی از من به دست آورد. در دست نبودن عکس ابو حاتم، از وی یک چهره و شخصیت افسانه ای ساخته بود. علی رغم این که، ابو حاتم به نشست معارضین در ناصریه دعوت نشد، اما حاضر است سلاح را برای حل و فصل سیاسی اوضاع کنار بگذارد، در غیر این صورت، بعید نیست که علیه نیروهای آمریکایی و انگلیسی وارد جنگ شود، و در این راه، نیروی هزار نفره تحت فرمان وی که مسلح به خمپاره، نارنجک انداز و مسلسل است، به جنگ خواهند پرداخت. ابو حاتم بر این عقیده است که پرداختن به جنگ یا اقدام به صلح، به شیوه عمل آمریکا و نیز به ماهیت حضور آنها در عراق وابسته است. اگر مردم از حضور و یا سلطه آمریکا ناراضی باشند، و از ابو حاتم بخواهند با نیروهای بیگانه بجنگند، او اولین گروهی خواهد بود که سلاح برمی دارد و به جنگ بر ضد آمریکا و انگلیسی در باتلاق ها می پردازد.[33]

پایانه آرام بخش
پس از شهادت آیت الله محمدباقر صدر در سال 1982 م. / 1361 ش. جمعی از شاگردان آن شهید، تعدادی از علما و بعضی رهبران جنش اسلامی عراق برای جبران خلأ رهبری آیت الله صدر، ارتش آزادی بخش اسلامی در عراق را که متأثر از وقوع رخداد انقلاب اسلامی و ایجاد واحد نهضت های آزادی بخش سپاه بود به وجود آوردند. پس از آن، جمعیت علمای مجاهد عراق، آن گاه دفتر انقلاب اسلامی و سرانجام با تلفیق وتوسعه همه این ها، مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق تشکیل شد. مجلس اعلا به دنبال بهبود اوضاع و نجات ملت عراق بر پایه نظامی متکی بر اسلام و شریعت اسلامی است. این مجلس خود را نماینده حقیقی اکثریت شیعیان عراق به شیوه انتخابات شورایی و پارلمانی می داند. رهبری مجلس اعلا معتقد است که این مجلس، نقطه مرکزی رهبری و فعالیت های جهادی، سیاسی و بسیج مردم است. حکومت مورد نظر مجلس اعلا، حاکمیت اسلام است، حکومتی که منتخب قشرهای مختلف ملت خواهد بود. رهبری مجلس اعلا در یک مصاحبه اختصاصی در باره حکومت آینده عراق گفت[34]:

«حکومت باید بر اساس احترام به اسلام و انسان و فراهم ساختن آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی و کرامت انسان و توزیع صحیح ثروت و فراهم آوردن فرصت های شغلی برای همگان و حفظ وحدت عراق و استقلال و نپذیرفتن تسلط بیگانه و رعایت روابط حسن همجواری با کشورهای منطقه و پایبندی به مقررات و معاهدات بین المللی و تشریک مساعی فعال در اتحادیه کشورهای عرب و سازمان کنفرانس اسلامی عمل کند و اصول اعتقادات و قراردادهای ما با سایر نیروهای مخالف عراقی بر همین موضوع تأکید دارد.»[35]

مجلس اعلا از بدو تأسیس سه مرحله را طی کرده است.

مرحله تأسیس: بنیان گذاران مجلس شانزده نفر بودند که برخی از آنها نمایندگان جریان های معارض، بعضی روحانیون شناخته شده و تعدادی سیاستمدار مردمی بودند. بنیان گذاران مجلس به تهیه و تدوین اساسنامه مجلس دست زدند.

مرحله گسترش: در مرحله گسترش، شمار اعضای مجلس به سی و سه نفر رسید، و تحولاتی در درون تشکیلات مجلس پیدا شد. در این مرحله، ریاست مجلس برای مدت دو سال تعیین گردید.

مرحله رشد: در مرحله آخر، مجلس هشتاد نفر را به عنوان نماینده پذیرفت، مجمع عمومی تأسیس شد، و اعضای شورای مرکزی و ریاست مجلس از سوی مجمع عمومی برگزیده شد.[36]

ریاست فعلی مجلس، با آیت الله سید محمدباقر حکیم است، وی بالغ بر نوزده سال در این سمت قرار دارد. حکیم حدود شصت و شش سال دارد، و در نجف اشرف به دنیا آمده است. وی فرزند آیت الله العظمی سید محسن طباطبایی حکیم است که مرجع علی الاطلاق شیعیان پس از درگذشت آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی بود. نسب خاندان حکیم به امام حسن مجتبی علیه السلام می رسد. محمدباقر حکیم در چهارده سالگی به عرصه سیاست گام نهاد، در بیست و دوسالگی به حزب الدعوة الاسلامیه پیوست، در بیست و پنج سالگی از سوی آیت الله آل یاسین به درجه اجتهاد نائل آمد. سه بار از سوی رژیم بعثی عراق دستگیر شد، ودر آخرین مرتبه آن، به اعدام محکوم گردید که در پی اعلام عفو عمومی از خطر مرگ رهید، هشت بار توسط سازمان اطلاعات و امنیت عراق ( استخبارات) مورد سوء قصد قرار گرفت.[37]

مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، ده نشریه منتشر می کند، چند ایستگاه فعال رادیویی و یک کانال تلویزیونی در اختیار دارد. تعدادی درمانگاه در شهرهای تهران، شهر ری و ورامین برای خدمات رسانی بهداشتی به عراقی های مهاجر دایر کرده است. دفاتری را در ژنو، لندن، وین، دمشق و بیروت به وجود آورده، ولی علی رغم روابط بسیار حسنه با کشورهای کویت و عربستان سعودی، در آن دو کشور دفتری ندارد، چون قوانین آن کشورها اجازه تأسیس دفتر برای احزاب مخالف یک دولت بیگانه را نمی دهد. مجلس اعلا، مدارسی را برای تحصیل فرزندان عراقی و چند حوزه علمیه را اداره می کند.[38]

نوع فعالیت های مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، سیاسی و تبلیغی است، و در مقاطعی، مشی مسلحانه در رویارویی با عوامل رژیم حاکم بر عراق را در دستور کار قرار داد. مجلس حزب نیست که از طریق نام نویسی افراد، عضوگیری کند، بلکه پارلمانی است که اعضای آن را نمایندگان طبقات مختلف اجتماعی تشکیل می دهند، از این رو، نباید تعجب کرد که شش نماینده مجلس، زن باشند. افزون بر آن، رؤسای عشایر نمایندگانی برای برقراری ارتباط با مجلس دارند. شمار شورای مرکزی مجلس، چندی است که از ده به پانزده نفر تغییر یافته است. در تشکیلات مجلس اعلا، سازمان عمل اسلامی، حزب الله عراق و سپاه بدر به عنوان بازوی نظامی مجلس، حضور دارند، ولی حزب الدعوه، مهمترین عنصر مجلس اعلا است.[39] بنابراین، به نظر می رسد، مجلس اعلای انقلاب اسلامی به علت:

1- ساختار تشکیلاتی همه جانبه؛

2- تجربه سیاسی، نظامی و فرهنگی طولانی؛

3- نفوذ ریشه دار در جامعه شیعی و سنی مذهب عراق، شایستگی آن را داشته باشد که پایان بخش رنج تاریخی مردم عراق و استقرار یک نظام مردمی در عراق باشد.[40]

پی نوشت ها:

[1] مدرس دانشگاه و عضو هیأت علمی پژوهشی پژوهشکده تحقیقات اسلامی، محقق و نویسنده.

[2] علی بیگدلی، تاریخ اقتصادی سیاسی عراق، صص 26-24.

[3] متحدین عثمانی عبارت بودند از: آلمان، ایتالیا، اتریش و مجارستان که از مغلوبین جنگ جهانی اول هستند.

[4] علی بیگدلی، پیشین، ص 27.

[5] کنفرانسی از سران کشورهای پیروز در جنگ جهانی اول بود که طی آن قیمومت انگلیس بر عراق و قیمومت فرانسه بر سوریه مورد تأیید قرار گرفت.

[6] علی بیگدلی، پیشین، صص 30-27.

[7] عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، ص 170.

[8] علی بیگدلی، پیشین، صص 30ـ27.

[9] عبدالله فهد نفسیی، نهضت شیعیان در انقلاب اسلامی عراق، ترجمه کاظم چایچیان، ص 129.

[10] علی اصغر حلبی، تاریخ نهضت های دینی و سیاسی معاصر، صص 145 - 137.

[11] عبدالهادی حائری، پیشین، ص 172.

[12] همان، ص 170.

[13] عبدالهادی حائری، پیشین، ص 171.

[14] علی اصغر جلی، تاریخ نهضت های دینی و سیاسی معاصر، صص 145ـ137.

[15] علی دوانی، نهضت های روحانیون ایران، ج 1، ص 219.

[16] جویس ان ویلی، نهضت اسلامی شیعیان عراق، ترجمه مهوش غلامی، ص 39.

[17] همان، صص 47، 52 و 187.

[18] عبدالهادی حائری، پیشین، ص 174.

[19] عبدالهادی حائری، پیشین، ص 174.

[20] همان، ص 183.

[21] همان.

[22] گفت و گو با پروفسور حامدالگار، هفته نامه پگاه حوزه، شماره 89 13 اسفند 1381، ص 7.

[23] جویس ان ویلی، پیشین، صص 58ـ56.

[24] ر.ک: هرایر دکمیجان، جنبش های اسلامی در جهان عرب، ترجمه حمید احمدی، ص 195.: «الدعوه، یک حزب بزرگ بود که به رهبری روحانیون تحصیل کرده جوان، از پیشروترین مجتهد فرهمند عراق، یعنی محمدباقر صدر الهام می گرفتند.

[25] جویس ان.ویلی، پیشین، ص 177.

[26] همان، صص 47،52 و 187.

[27] همان، صص 78 - 70.

[28] فیلیپ رابینز و جاناتان استرن، آینده خلیج فارس، ترجمه مهدی افشار، صص 100 - 95.

[29] همان.

[30] همان.

[31] همان.

[32] جیمز ملک ول، صاعقه در صحرا، ترجمه حمید فرهادی و هوشمند نامور تهرانی، صص 380-376.

[33] هفته نامه آمریکا نگاهی دیگر، شماره 98، ص 17.

[34] گفت و گو با آیت الله سید محمدباقر حکیم، ماهنامه زمان، شماره 2 آبان 1381، ص 4.

[35] همان.

[36] آرام بخش های معنوی ( شرحی بر مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق) هفته نامه پگاه حوزه، شماره 94 (3 خرداد 1382)، صص 14ـ12.

[37] همان.

[38] همان.

[39] هرایر دکمیجان، پیشین، ص 205.

[40] آرام بخش های معنوی ( شرحی بر مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق)، پیشین.

نظر شما