سیمای جهانی شدن اسلامی
مجله رواق اندیشه رواق اندیشه، شماره 26، بهمن 1382
نویسنده : شیرودی، مرتضی
مرتضی شیرودی[1]
چکیده:
علی رغم گذشت بیش از یک دهه از زایش و رویش پدیده جهانی شدن (Globalization) یا در واقع، جهانی سازی (Globalism)، هنوز زوایای مختلف آن در هاله ای از ابهام و تردید قرار دارد که سؤالهایی را برمی انگیزد؛ از جمله، جهانی شدن به چه معناست؟ و تاریخ پیدایش اصطلاح جهانی شدن یا جهانی سازی و پیشینه رویکرد و گرایش به آن از چه زمانی است؟
آیا در اسلام، میل به جهانی شدن وجود دارد؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، آیا جهانی شدن اسلام قابل اثبات است؟ و در صورت اثبات آن، مبانی، ویژگیها، ساختار و ابزارهای جهانی شدن اسلامی چیست؟ البته به بخشی از این سؤالات، توسط اندیشمندان پاسخهایی داده شده است، اما این پاسخها به علت تنوع و تعدد، ابهامها و اشکالهای جدیدی را به میان آورده اند. هدف این مقاله ارائه پاسخی روشن به پرسشهای فوق است.
برای دستیابی به پاسخ قانع کننده درباره هر یک از پرسشهای مذکور، فرضیه ها زیر، مطرح است:
1- خاستگاه واژه جهانی سازی در غرب است، ولی زادگاه پدیده جهانی شدن، در اسلام.
2- تنها اسلام از تواناییهای لازم برای جهانی شدن برخوردار است.
برای تعیین درستی یا نادرستی این فرضیه ها، مباحث زیر را در مقاله حاضر بررسی می کنیم:
الف) تعریف جهانی شدن و تبیین تاریخ و پیشینه آن.
ب) اسلام و دیدگاه آن درباره جهانی شدن و تشریح قابلیت ها، ساختارها و ویژگیهای جهانی شدن اسلامی.
تعریف جهانی شدن
جهانی شدن به چه معناست؟ تاریخ پیدایش آن کدام است؟ و از چه زمانی گرایش به آن، پدید آمده است؟[2]
علی رغم شیوع اصطلاح جهانی شدن یا جهانی سازی، هنوز تعریف جامع و مانعی از آن ارائه نشده است؛ زیرا اولاً، زوایا و ابعاد جهانی شدن دقیقا ملموس و روشن نیست، حتی برای آنانی که در فرایند آن قرار دارند. ثانیا، این اصطلاح مفهوم جدیدی است و عمری کمتر از دو دهه دارد. بنابراین، هنوز تحقق نیافته و همچنان دستخوش تحول است.[3]
با این وصف، کوششهایی برای ارائه تعاریفی از جهانی شدن، هر چند ناقص، مبهم و مشکوک صورت گرفته است، از جمله:
«جهانی شدن یعنی یکسان شدن و یا مشابه کردن دنیا. این حادثه به طرق گوناگون چون توسعه ماهواره ها، گسترش رایانه ها، افزایش رسانه ها، بویژه ازدیاد کانالهای تلویزیونی صورت می گیرد.»[4]
«جهانی شدن، پدیده ای چند بعدی است، از این رو، اقتصاد، سیاست، فرهنگ و... را در بر می گیرد و با تحقق آن، مرزهای ملی از بین رفته و یا کم رنگ می شود؛ کشورها نقش گذشته خود را از دست می دهند و به جای قوانین داخلی، قوانین بین المللی بر کشورها حاکم می گردد.»[5]
«جهانی شدن، فرایندی اجتماعی است که در آن، قید و بندهای جغرافیایی، فرهنگی، مذهبی و... که بر روابط انسانی سایه افکنده، از بین می رود. البته اگرچه جهانی شدن یک روند سیاسی، فرهنگی و اجتماعی و... است، امّا بیش از همه، روندی اقتصادی است.»[6]
اگر به ماهیت نه به صورتِ جهانی شدن توجه کنیم، می توانیم این پدیده را به صور زیر تعریف نماییم:
«گسترش فرهنگ اروپایی از طریق مهاجرت، استعمار و تقلید فرهنگی به سراسر کره زمین.»[7]
«تداوم حرکت سرمایه داری که پس از پایان جنگ سرد، رؤیای تسلط بر عالم را در سر می پروراند.»[8]
«تلاش برای گسترش جهانی الگوهای آمریکا. همین نکته، نگرانی و ترس برخی از کشورهای اروپایی را برانگیخته است.»[9]
«تصویری ترسناک از یک بازار عنان گسیخته و پایان نوسازی به سبک ملی و دینی است که می رود تمام شالوده های سیاسی و اجتماعی ملتها و دولتها را از هم بگسلد.»[10]
«دخالت در امور داخلی دولتهای جهان سوم و کنار گذاشتن ممانعت هر گونه قانونی که مانع تجارت آزاد از سوی شرکتهای چند ملیتی است، بدون آن که ثبات اجتماعی و حاکمیت این دولتها را در نظر بگیرد.»[11]
نگارنده بر این باور است که جهانی سازی، گویای طرحی پیچیده برای استعمار جدید جهان است. می توان در این باره، حتی از عبارت فرایندهای جهانی شدن استفاده کرد که قرین دهکده الکترونیک جهانی، پیدایش قبیله جهانی، انقلاب اطلاعاتی، فشردگی زمان و مکان، گسترش جهانی و آگاهی می باشد که حاصل مفهوم مدرن تری از استعمار دنیاست.
پیروز مجتهدزاده، واژه «جهانی شدنها» را در این مورد، به کار می برد که حاوی بار عظیمی از آمریکایی شدن است و در واقع، همان جهانی سازی به دست صاحبان صنعت و سرمایه است که آمریکا سکوی اصلی پرتاب موشک آن فرض می شود و در پرتو جهانی شدنها، جهانیان به فرهنگ، مفاهیم، زبان و اخلاق یا بی اخلاقی آمریکایی تن می دهند.[12]
فرایند جهانی شدن را معمولاً در چهار حوزه فنی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی مطالعه می کنند. در حوزه فنی و تکنولوژیک، از جهانی شدن به عنوان وقوع انقلاب صنعتی سوم سخن می رود. انقلاب صنعتی اول، در قرن هجدهم میلادی، تحولی در تکنولوژی تولید بود. انقلاب صنعتی دوم، در نیمه دوم قرن نوزدهم، تحولی در تکنولوژی توزیع و ارتباط ایجاد کرد. انقلاب صنعتی سوم، در پایان قرن بیستم، تحولاتی اساسی در حوزه ارتباط، مصرف و اطلاعات به همراه آورد.
در حوزه اقتصاد، به تبع تحولات فنی مذکور، تغییرات بی سابقه ای رخ نمود. در جهانی شدن اقتصاد، کنترل دولت ملی بر اقتصاد ملی به نحو فزاینده ای از دست می رود و عناصر اصلی سیاستهای اقتصادی و مالی ملی، جهانی می شود. از لحاظ سیاسی با ظهور و گسترش اختیارات نهادهای سیاسی جهانی، چون بانک جهانی، تحولات چشمگیری در حوزه محدود شدن قدرت و حاکمیت دولتهای ملی رخ می نماید. به طور کلی، در فرایند جهانی شدن، ویژگیهای اصلی دولت ملی (مانند اهمیت و نقش مرزها) در معرض زوال قرار می گیرد.
در سطح فرهنگ نیز، باید از ظهور جامعه مدنی جهانی سخن گفت. جنبشهای فرهنگی و اجتماعی بین المللی، جزئی از این جامعه هستند و به مسائل و موضوعاتی چون رعایت حقوق بشر و آزادیهای مدنی از جانب دولتهای ملی نظر دارند که از حدود توانایی و دید دولتهای ملی بسیار فراتر می روند.[13]
بنابراین، علاوه بر این که، بر پایه اغلب تعاریف، جهانی شدن یک برنامه طرح شده غربی یا در واقع پروژه ای برای چپاول جهان است، فرایند جهانی شدن در عرصه های مختلف نیز، منشأ غربی دارد و به همین جهت نگرانی جهان سوم در صادق بودن جهانی شدن قابل سرزنش نیست. مطالب بعدی این مقاله، تردیدها را بیشتر می زداید.
تاریخچه اصطلاح و رویکرد به جهانی شدن
بحث مربوط به تاریخچه جهانی سازی، به دو بخش تقسیم می گردد: 1- تاریخچه اصطلاح جهانی شدن؛ 2- تاریخچه گرایش و رویکرد به جهانی شدن.
1- گذشته اصطلاح جهانی شدن
قدمت این واژه به سالهای پایانی دهه 50 و سالهای اولیه دهه 60 میلادی می رسد. در سال (1959 م. / 1328 ش.) مجله آکونومیست از کلمه globalized queta (سهمیه جهانی) استفاده کرد. در سال 1961 فرهنگ وبستر نخستین فرهنگ معتبری بود که تعاریفی درباره دو اصطلاح globalismو globalized ارائه داد. یک سال بعد، نشریه spectator مفهوم جهانی را گیج کننده توصیف نمود. در سال 1965 مارشال مک لوهان، نام دهکده جهانی را بر کتابِ خود جنگ و صلح در دهکده جهانی گذارد.[14]
برخی اصطلاح دهکده جهانی را سرآغازی برای شکل گیری اصطلاح جهانی شدن می دانند. با این وصف، استعمال واژه جهانی شدن و یا مشتقات آن، تا دهه آخر قرن بیستم محدود باقی ماند. از این رو، جای تعجب نیست که تا سال 1994 فهرست کتابهای موجود در کنگره آمریکا که در آنها از واژه جهانی یا جهانی شدن استفاده شده، به 34 عنوان محدود باشد، در حالی که این عناوین در سال 1998 به بیش از 200 عنوان و در سال 1999 به بیش از 400 عنوان رسید. این رشد، گویای پذیرش و یا مورد توجه قرارگرفتن اصطلاح جهانی شدن، توسط نویسندگان و محققان در سالهای پایانی سده بیستم است. بنابراین، می توان گفت از ویژگیهای سالهای پایانی قرن بیستم کاربرد فراگیر واژه جهانی شدن (بیشتر در غرب) است.[15]
نتیجه این که، جهانی شدن تداوم حرکت نظام سرمایه داری و کاپیتالیستی غرب است که پس از جنگ سرد، از لاک دفاعی خود بیرون آمده و رؤیای تسلط بر عالم را در سر می پروراند. به همین دلیل، با پایان جنگ سرد که با فروپاشی بلوک شرق همراه بود، سیاست و استراتژی جدیدی به نام «نظم نوین جهانی» از سوی آمریکا مطرح شد. این پدیده که با تحولات عظیم در تکنولوژی جدید اینترنت همراه شد، به مقدمه ای برای جهانی سازی تبدیل گردید.[16]
2- پیشینه گرایش به جهانی شدن
رویکرد به مفهوم جهانی شدن، چه در تئوری و چه در عمل، سابقه ای به قدمت بشر دارد؛ زیرا گرایش به جهانی شدن، نخست در ادیان الهی بروز کرد؛ به گونه ای که ادیان بزرگ الهی چون یهودیت، مسیحیت و اسلام، سودای جهانی سازی داشته اند و هر یک از آنها، در صدد بودند که امت یگانه و حکومت واحد جهانی پدید آورند، البته در این میان، جهانی سازی اسلامی، برترین و کاملترین شکل جهانی سازی دینی را مطرح کرده است؛ زیرا بر اساس آیاتی چون: «أَنَّ الأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَ» مخاطبان در جهانی سازی اسلامی، نه عرب، نه عجم، نه مکی، نه مدنی و نه حتی مسلمانان، بلکه تمام مردمند و معنویت (خدا) و عقلانیت (انسان) دو عنصر اساسی آن است.
در کنار ادیان الهی، تمدنها، کشورها و مکتب هایی نیز بوده اند که بر پایه اندیشه های جاه طلبانه، سودجویانه و توسعه خواهانه، میل به جهان گرایی داشته و حتی کوشیده اند، در قالب جهانی گشایی به آن جامه عمل بپوشانند. بابلیان، ایرانیان، رومیان و... از همین تمدنها، کشورها و انسانها هستند که در پی نیل به حکومت بر جهان و واداشتن همگان به پیروی از ارزشهای خود، بوده اند.[17]
پس از اسلام، اغلب از دو مکتب مارکسیسم و کاپیتالیسم به عنوان مدعیان حکومت جهانی نام می برند. مارکسیست ها با تقسیم تاریخ به کمون اولیه، برده داری، فئودالیسم و کاپیتالیسم، مدعیند که بشر با گذر از این مراحل چهارگانه، به مرحله نهایی؛ یعنی کمونیسم وارد می شود که یک حکومت جهانی با ویژگیهایی چون مرام اشتراکی، فقدان دولت و نبود مالکیت است، البته آنها قبل از ورود به مرحله آخر تاریخ، یک مرحله انتقالی به نام سوسیالیسم را نیز پشت سر می گذارند.
سوسیالیسم کمی به کاپیتالیسم و نیز، اندکی به کمونیسم شبیه است؛ مثلاً در سوسیالیسم (همانند کاپیتالیسم) دولت و حکومت وجود دارد، ولی برخلاف کاپیتالیسم، حکومت در اختیار همه نیست، بلکه در حاکمیت کارگران است. اگرچه شکست کمونیسم در دنیای امروز، به معنای غیرقابل وصول و یا خیالی بودن حکومت جهانی کمونیستی است، ولی سوسیالیست ها معتقدند که به علت ریشه دار بودن شعارهای عدالت و مساوات سوسیالیستی در نهاد و فطرت انسان، بشر دوباره به سراغ سوسیالیسم و سپس کمونیسم خواهد آمد؟![18]
کاپیتالیسم یا سرمایه داری غرب، یکی دیگر از مدعیان جهانی شدن نیز، در پی جهان گرایی و ایجاد یک حکومت جهانی است.[19] از زمانی که سرمایه داری غرب شکل گرفت؛ یعنی از چهار - پنج سده پیش، تلاش برای تسلط نظام سرمایه داری بر جهان، آغاز شد. از اواخر قرن 19 بخصوص از اوایل قرن 20، سرمایه در کشورهای شمال به مرحله اشباع رسید و انباشت سرمایه، به رکود اقتصادی دامن زد. بنابراین، غرب به صدور سرمایه دست زد، تا از این طریق، هم به بازارهای جدید و جویای سرمایه دست یابد و هم بحرانهای نهفته در درون خود را به کشورهای توسعه نیافته، منتقل کند.
این فرایند، موجب رشد دوباره نظام سرمایه داری شد. نتیجه این که جهانی شدن، اولاً، ادامه تحولات کلان تاریخ بشر غربی؛ یعنی تحول انقلاب کشاورزی، انقلاب صنعتی و انقلاب اطلاعاتی است؛ ثانیا، تداوم حرکت سرمایه داری غرب است، ولی پس از پایان جنگ سرد، تهاجمی تر شده و رؤیای تسلط بر عالم و جهان را بیش از گذشته در سر می پروراند.[20]
به این دلایل، جهانی شدن پیش از هر تعریف دیگر، به آن معناست که سیاست اقتصادی، امنیت غذایی و غیره باید در حوزه اختیارات تجار و سرمایه گذاران دولتهای ثروتمند قرار گیرد و در این روند، حکومتها، نهادهای بین المللی و حتی سازمانهای بین المللی نیز اجازه ندارند که فعالیت و قدرت آنها را به پرسش گیرند.[21]
با چنین نگرش و عقیده ای است که کروگمن، جهانی شدن را ادغام بیشتر بازارهای جهانی و مک ایوان، آن را گسترش بین المللی مناسبات تولید و مبادله سرمایه سالارانه و بازانسون نیز آن را یکپارچگی تجارت با حذف مرزهای تجاری، سرعت در مبادله تکنولوژی و افزایش عمومی در مصرف جهانی می داند. در این صورت، طبیعی خواهد بود که در رأس چنین نظامی، آمریکا قرار گیرد. از این رو، مالکوم واترز می گوید:
«جهانی شدن نتیجه مستقیم گسترش فرهنگ اروپایی از طریق مهاجرت، استعمار و تقلید فرهنگی به سراسر کره زمین است. این پدیده، به طور ذاتی از طریق فعالیتهای سیاسی و فرهنگی با الگوی توسعه سرمایه داری همراه است.»[22]
روژه گارودی هم در این باره می گوید:
«جهانی سازی نظامی است که قدرتمندان را با ادعای روابط آزاد و آزادی بازار، قادر می سازد تا اصنافی از دیکتاتوریهای ضد انسانی را به مستضعفان تحمیل نمایند.»[23]
رابرتسون در یک جمع بندی کلی، فرایند جهان خواهی کاپیتالیسم و مشخصه های آن را به این ترتیب مطرح می کند:
1- مرحله بدوی که در اروپا و در بین سالهای 1400 م. تا 1750 م. رخ داد. تجزیه کلیسا، ظهور جوامع دولتِ ملت و استعمارهای ضعیف مشخصه این مرحله است.
2- مرحله آغازین که از سال 1750 تا 1850 ادامه داشت و بروز مسائل شهروندی و انعقاد اولین قراردادهای بین المللی از نشانه های آن است.
3- مرحله جهش که به سالهای 1850 تا 1925 بر می گردد. در این مرحله، بشر شاهد مهاجرتهایی در سطح وسیع و جنگهای بزرگی چون جنگ جهانی اول است.
4- مرحله سلطه جویی که طی سالهای 1925 تا 1969 با بروز جنگ جهانی دوم، تأسیس جامعه ملل و سازمان ملل متحد، آغاز جنگ سرد و افزایش کشورهای جهان، جهانی شدن روند سریعتری به خود گرفته است.
5- مرحله فقدان قطعیت که از سال 1969 به بعد، به سبب فعالیت وسیع رسانه های گروهی، تشدید جنگ سرد، تلاش برای دستیابی به سلاحهای مرگ بارتر، اعتماد ساکنان این کره خاکی، نسبت به روندی که در جهان طی می شد، کاهش یافت.
6- مرحله جهانی سازی که با پایان جنگ سرد در 1991،[24] فروپاشی شوروی سابق، حمله آمریکا به عراق و طرح نظم نوین جهانی (طرح نظام تک قطبی) به رهبری آمریکا آغاز شد. این پدیده، با تحولات گسترده تکنولوژی در زمینه اینترنت، تأسیس سازمان تجارت جهانی و نیز وحدت پولی یازده کشور اروپایی همراه است.[25]
نتیجه آنچه را که بر شمرده ایم، این است که تاریخ ابداع واژه جهانی شدن و جهانی سازی و محتوای سرمایه داری آن به غرب برمی گردد، اما آیا پدیده جهانی شدن یا جهانی سازی را که اسلام مطرح می سازد، از چنین محتوای دنیاگرایانه و انسان مدارانه برخوردار است؟
جهانی شدن اسلامی
حاصل مباحث قبلی این است که جهانی سازی ریشه در غرب دارد و در غرب متولد شده و بارور گردیده است. اصول و مبانی فکری و فلسفی آن دقیقا همان اصول و مبانی تفکر غرب است. اندیشمندان متعددی نیز بر ارتباط مستقیم بین جهانی سازی و غرب و بر پروژه بودن آن تأکید دارند. در رأس پروژه جهانی سازی آمریکاست، اما آمریکا به دلایل مختلفی از صلاحیت رهبری جهانی سازی برخوردار نیست.
در این صورت، این سؤال پیش می آید: اگر آمریکا یا مسیحیت دولتی قادر به رهبری عادلانه جهان نیست، پس چه قدرتی از این توانایی برخوردار است؟! مکتب جهان شمول اسلام می تواند جایگزین مناسبی باشد، اما آیا جهانی سازی اسلام، بر اساس تعالیم دینی قابل اثبات است؟! این جهانی سازی بر چه اصولی استوار است و ویژگیها و ابزارهای آن کدام است؟![26]در پاسخ به پرسشهای یاد شده، مباحث زیر را مرور می کنیم:
جهانی شدن در آیات و روایات
اسلام جهانی تولد یافت، مسلمانان برای جهانی کردن اسلام بسیار کوشیدند، شیعیان هم، دل به حکومت جهانی حجة بن الحسن علیه السلام سپرده اند. آیات و روایات اسلامی نیز، پروسه جهانی شدن اسلام را مورد تأیید و تأکید قرار داده اند:[27]
الف) آیات: آیاتی از قرآن به مسأله جهانی شدن اسلام اشاره دارند، از جمله:
«وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ وَ نُمَکنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِی فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یحْذَرُونَ»[28]
یعنی: ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را در زمین پابرجا سازیم و به فرعون و هامان و لشگریانشان، آنچه را از آنها [بنی اسرائیل] بیم داشتند، نشان دهیم![29]
این دو آیه، گرچه به قصه حضرت موسی علیه السلام، فرعون و بنی اسرائیل مربوط است ولی محتوا و مفهوم آیات، منحصر به آن نیست. آنچه در دوره یاد شده اتفاق افتاد، جلوه ای از اراده خداوند برای حاکمیت بخشیدن مستضعفین بر مستکبران بود، در حالی که اراده خدا در این باره، به طور کامل تحقق نیافته است. پس روزی می رسد که خداوند حاکمیت خویش بر زمین را از طریق سپردن آن به دست افراد عابد صالح تحقق بخشد.[30]
آیه دوم: «قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّک مِنَ الْمُنْظَرِینَ إِلی یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»[31]
یعنی: (شیطان) گفت: پروردگارا! مرا تا روز رستاخیز مهلت ده (و زنده نگهدار. خداوند) فرمود: تو از مهلت یافتگانی! (امّا نه تا روز رستاخیز، بلکه) تا وقت معینی.
بر پایه این آیه، در ادامه عمر دنیا، روزی می رسد که شیطان دیگر بر انسان حاکمیت ندارد. در واقع، خداوند سبحان با مهلت درخواستی ابلیس تا روز قیامت، موافقت نکرد و تا زمان معینی (تا قبل از برپایی قیامت) به او مهلت داد. با پایان یافتن حاکمیت شیطان بر انسان، جهانی شدن اسلام از سوی بنده صالح خداوند تبارک و تعالی؛ یعنی حجة بن الحسن علیه السلام آغاز می گردد.[32]
آیه سوم: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونِ»[33]
یعنی: او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند.
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمود: سوگند به خدا، هنوز تفسیر این آیه تحقق نیافته است. راوی پرسید: فدایت شوم! پس چه زمانی تحقق می یابد؟ امام فرمود: وقتی با اراده خدا، قائم قیام کند.»[34] بنابراین، جهانی شدن اسلام و تشکیل حکومت واحد جهانی امام زمان(عج) با به کارگیری علوم و فنون نوین به انجام می رسد و تداوم آن با تدبیر، تدبر، دانش و بینش میسر می شود.
آیه چهارم: «وَ لَقَدْ کتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَ»[35]
یعنی: در زبور بعداز ذکر (تورات) نوشتیم که بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!
«یرثها» جنبه جهان شمولی دارد؛ یعنی همه حاکمان زمین، عباد صالحین خواهند شد. این مطلب در مزامیر داوود، مزمور (فصل) 37 به این صورت آمده است: «حلیمان وارث زمین خواهند شد.» زبور در اینجا، نه زبور داوود، بلکه به اعتقاد مرحوم طبرسی، مراد مطلق کتاب آسمانی است. از این رو، برخی از مفسران، آیه یاد شده را این گونه ترجمه می کنند: «علاوه بر قرآن در زبور هم گفتیم: بندگان شایسته ام وارث (حکومت) زمین خواهند شد!»[36]
آیه پنجم: «وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیمَکنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنِی لا یشْرِکونَ بِی شَیئاً وَ مَنْ کفَرَ بَعْدَ ذلِک فَأُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ»[37]
یعنی: خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده می دهد که قطعا آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد، همانگونه که به پیشینیان آنها خلافت روی زمین را بخشید و دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدل می کند، آنچنان که تنها مرا می پرستند و چیزی را شریک من نخواهند ساخت و کسانی که پس از آن کافر شوند، فاسقند.
در واقع، آیه مذکور بر این مسأله دلالت دارد که خداوند، جهان را با خاندان رسالت و امامت شروع کرد، با آنها نیز به خاتمه می رساند؛ یعنی جهان در آغاز در اختیار شایسته ترین بندگان خدا بود و در انتها هم در ید قدرت صالحان روی زمین است.[38] احادیث زیادی نیز تصریح دارند که حکومت الهی آینده روی زمین از سوی فردی از خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و فاطمه علیهاالسلام است و این خاندان و ولی عصر(عج) کلیدهای حکمت و معدنهای رحمت الهیند.
ب) روایات: برخی از روایات و احادیث اسلامی به تفسیر آیات مربوط به جهانی شدن اسلام پرداخته اند. از جمله:
روایت اوّل: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «إِنَّ خُلَفائِی و أَوصیائی و حُجَجَ اللّهِ عَلَی الْخَلقِ بَعدی اثنا عَشَر أَوَّلُهُمْ أَخِی و آخِرُهمْ وَلَدِی. قیل یا رسولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله و مَنْ أَخُوک؟ قَالَ صلی الله علیه و آله علی بن أَبِی طالبٍ7 قِیلَ: فَمَنْ وَلَدُک؟ قَالَ: الْمَهْدی(عج) یمْلَأُ الْأرْضَ قِسْطا وعَدْلاً کمَا مُلِئَتْ جَوْرا و ظُلما و الَّذِی بَعَثَنِی بالحقِ بَشیرا و نَذیرا لَوْ لمْ یبْقَ منَ الدُّنیا إِلاّ یومٌ واحدٌ لَطَوَّلَ اللّهُ ذلک الیومَ حَتَّی یخرُجَ فیهِ وَلَدی المهدی فَینْزِلُ روحُ اللّهِ عیسی بنُ مریمَ فیصَلِّی خَلْفَهُ.»[39]
یعنی: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خلفا و جانشینان من و حجتهای خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اول آنان برادرم و آخرشان فرزندم. گفته شد: ای رسول خدا! برادرت کیست؟ فرمود: علی بن ابیطالب علیه السلام. سوال شد: فرزندت کیست؟ فرمود: مهدی که زمین را از قسط و عدل پر سازد، همانسان که از ظلم و جور پر شده. قسم به آن که مرا به حق به عنوان بشارت دهنده و ترساننده برانگیخت، اگر از عمر دنیا یک روز باقی مانده باشد، خدا آن را چنان طولانی سازد تا فرزندم مهدی خروج کند. (پس از خروج) عیسی پسر مریم پشت سرش به نماز ایستد.[40]
روایت دوم: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: یخْرُجُ منْ آخِرِ الزَّمَانِ رجلٌ من وُلْدی اسْمُه کاسمی و کنْیتُهُ ککنْیتی یمْلأْ الْاَرْضَ عَدْلاً کمَا مُلِئَتْ جَوْرا، فذلک الْمهدی(عج).»[41]
یعنی: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در آخرالزمان مردی از فرزندان من قیام کند که اسم او همانند اسم من و کنیه اش مثل کنیه من است. زمین را از عدل پرسازد، چنان که از ظلم پر شده است و او مهدی(عج) است.[42]
روایت سوم: «قال النبی صلی الله علیه و آله: المَهدی منّی و هو أجلَی الجبهَةِ، أقنی الأنفِ، یمْلأ الارضَ قِسطا و عَدلاً کما مُلئَت جورا و ظُلما، یملِک سَبعَ سِنین.»[43]
یعنی: پیامبر فرمود: مهدی از ما (من) است. چهره ای نورانی دارد و بینی ای خمیده. زمین را از قسط و عدل پر سازد، چنان که از ظلم و جور پر شده است.»[44]
روایت چهارم: «قال رسول الله صلی الله علیه و آله: لَوْ لمْ یبْقَ منَ الدُّنیا إِلاّ یومٌ واحدٌ لَطَوَّل اللّهُ ذلک الْیومَ حَتَّی یبْعَثَ رجلٌ مِنّی و منْ أهلِ بیتی، یواطِئُ اسْمُهُ اسمی.»[45]
یعنی: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اگر عمر دنیا جز یک روز نمانده باشد، خدای تعالی آن روز را چنان طولانی کند تا در آن روز مردی از من یا اهل بیتم قیام کند که اسم او اسم من است.[46]
روایت پنجم: «اِنّ علیا علیه السلام سَأَلَ النبی صلی الله علیه و آله أَمِنّا آل محمدٍ الْمهدی (عج) أمْ من غَیرِنا؟ قال رسول اللّهِ صلی الله علیه و آله: بلْ مِنّا یخْتِمُ اللّهُ بِهِ کمَا فَتَحَ بِنا.»
یعنی: علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: آیا مهدی(عج) از ما آل محمد است یا غیر ماست؟ رسول خدا صلی الله علیه و آلهفرمود: بلکه از ماست، خداوند به سبب او ختم کند (کمال بخشد) چنان که با ما آغاز کرد.[47]
این احادیث پنچ گانه بر پنج نکته مهم تأکید دارند:
1- اسلام در صدد گسترش خود در گستره جهان است؛
2- گسترش جهانی اسلام از سوی امام زمان علیه السلامتحقق می یابد؛
3- حکومت امام زمان علیه السلام یک حکومت جهانی است؛
4- جهانی شدن اسلامی بر پایه عدل و قسط قرار دارد؛
5- عمر حکومت جهانی امام زمان علیه السلام طولانی است.
اسلام و مبانی فکری و فلسفی جهانی شدن
مبانی فکری و فلسفی تمدن و فرهنگ اسلامی، ره آورد وحی الهی، بعثت انبیا و امامت اولیاست که عقل و فطرت اصیل انسانی بر آن مهر تأیید می زند. این مبانی، ارکان تمدن اسلامی را در چهار قرن گذشته ساخته وتداوم آن، نویددهنده جهانی شدن تمدن اسلامی است. برخی از مهمترین مبانی عبارتند از:
فطرت گرایی
توحید، نخستین شرط تشرف انسان به اسلام و لازمه ورود به جامعه جهانی اسلام است. ازاین رو، قرآن با تعابیری چون «لآ إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ»[48]، «لآ إِلَهَ إِلَّا هُو»[49]، «لآ إِلَهَ إِلاَّ انا»[50] و.. . اهتمام ویژه خود را بر این اصل ابراز کرده است. یکتاپرستی، نقطه اشتراک همه انسانهایی است که در جامعه جهانی اسلام مشارکت می ورزند و آن، فراگیرترین عامل همگرایی اجتماعی انسانها به شمار می رود. به همین دلیل، خداوند می فرماید:
«فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللّهِ ذلِک الدِّینُ الْقَیمُ وَ لکنَّ أَکثَرَ النّاسِ لا یعْلَمُونَ»[51]
یعنی: پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست، این است آیین استوار ولی اکثر مردم نمی دانند.
عاقبت جویی
عاقبت جویی، یعنی فرجام خواهی و آخرت گرایی که در اندیشه دینی و اسلامی اعتقاد به معاد، خوانده می شود. تأکید اسلام بر معاد، به منظور تأسیس یک نظام جهانی است تا در کنار اعتقاد به مبدأ، سرنوشت ساز بودن نقش این باور (اعتقاد به معاد) در جهت گیری زندگی فردی، جمعی و جهانی هویدا گردد؛ زیرا چنین اعتقادی، رفتار اجتماعی را متأثر می سازد و آن را تحت کنترل در می آورد. قرآن کریم در این باره می فرماید:
«أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکمْ عَبَثاً وَ أَنَّکمْ إِلَینا لا تُرْجَعُونَ»[52]
یعنی: آیا چنین پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و هرگز به سوی ما باز نمی گردید؟»
کرامت انسانی
خداوند انسان را گرامی داشته است[53]. از نظر دین، انسان موجودی هم مادی و هم معنوی است. از این رو، برنامه جهانی شدن تمدن اسلامی با برنامه جهانی شدن غربی که در پی سلطه بر انسان می باشد، از بنیان متفاوت است؛ زیرا اسلام در پی ارج نهادن به انسانهاست و تنها، به استقلال آگاهانه و آزادانه او از پیام دین می اندیشد و هرگز در صدد تحمیل عقیده بر او نیست.
با توجه به این سه اصل، برنامه های جهانی اسلام عبارتند از:
1- کرامت و برتری انسانها بر مدار عقیده و ایمان، نه نژاد و خون و...؛
2- نفی سلطه گری و سلطه پذیری بر اساس قاعده نفی سبیل؛
3- طرح و اجرای اصول و حقوق مشترک برای همه انسانها، اعم از کافر و مسلمان.
ساختار نظام جهانی اسلام
تحقق ایده جهانی شدن اسلام و قوام آن بر پایه مبانی فکری و فلسفی، منوط به ارکان و ساختاری مناسب است که برخی از آنها عبارتند از:
حاکمیت خداوند سبحان
حاکمیت بر جهان هستی، تنها از آن خداست. در واقع، اراده الهی بر سراسر گیتی حاکم و ادامه هستی به مدد و فیض او وابسته است. به بیان دیگر، جهان و تمامی ارکان و عناصرش در ید قدرت نامحدود الهی قرار دارد و هموست که انسان را بر سرنوشت خویش حاکم کرده و اداره جامعه بشری را به وی سپرده است؛ یعنی این که خداوند سبحان، حاکمیت خویش در تدبیر جامعه را به انسان واگذاشت که آن نیز، تجلی اراده خداست. در حقیقت، حاکمیت خدا بر روی زمین به دست رهبر برگزیده الهی صورت می گیرد که خود او نیز، از سوی امت به جایگاه و منصب رهبری دست یافته است. در چنین نظامی، عقلانیت، معنویت و عدالت، جامعه را به جهانی در مسیر کمال تبدیل می کند.
امامت و رهبری
مهمترین ویژگی امامت و رهبری در ساختار نظام جهانی اسلام، برگزیده خداوند بودن است. مولای متقیان، علی بن ابی طالب علیه السلام در این باره فرمود:
«وَ خَلَّفَ فیکمْ مَا خَلَّفَتِ الْاَنْبِیاءُ فی اُمَمِها، اِذْلَمْ یتْرُکوهم هَمَلاً، بِغَیرِ طَریقٍ وَاضِحٍ، وَ لا عَلَمٍ قائِمٍ.»[54]
یعنی: او نیز چون پیامبران امتهای دیرین برای شما میراثی گذاشت؛ زیرا ایشان امت خود را وانگذاردند، مگر به رهنمون راهی روشن و نشانهایی معین.[55]
به علاوه، امامت و رهبری از ویژگیهای دیگری برخوردار است، از جمله: مرکز وحدت و یکپارچگی، زعامت معنوی و سیاسی، اساس و پایه فعالیت بشریت، هسته مرکزی نظم اجتماعی، مشروعیت بیعت مردم، اسوه فردی و جمعی.
همچنین، رهبری و امامت در نظام جهانی اسلام، محور و قطب ایدئولوژیک به شمار می رود. همانگونه که علی علیه السلامفرمود:
«اَما وَاللّهِ لَقَدْ تَقَمَّصها ابْنُ اَبی قُحافَةَ وَ اِنَّهُ لَیعْلَمُ اَنَّ مَحَلّی مِنها مَحلَّ الْقُطبِ مِنَ الرَّحی، ینْحَدِرُ عَنّی السَّیلُ، و لا یرْقی اِلَی الطَّیرُ.»[56]
یعنی: آگاه باشید. به خدا سوگند که فلانی (ابابکر) خلافت را چون جامه ای بر تن کرد و قطعا می داند که جایگاه من نسبت به حکومت اسلامی همچون محور است در رابطه با آسیاب.
امت واحده
انسانها در نظام جهانی اسلام، در دوران بلوغ و شکوفایی عقلی و معنوی قرار دارند و به مرحله والای تعالی رسیده اند و بالفعل از ارزشهای واقعی انسانی برخوردارند. جامعه جهانی اسلامی، جامعه ای همگون و متکامل است و در آن، استعدادها و ارزشهای انسانی شکوفا می گردد. نیازهای اساسی فطری برآورده می شود، از همه ابزارها برای تحقق صلح و عدالت بهره برداری می شود. به این دلایل است که خداوند در قرآن می فرماید:
«وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکمْ فَاتَّقُونِ»[57]
یعنی: و این امت شما، امت واحدی است و من پروردگار شما هستم پس، از مخالفت فرمان من بپرهیزید.
قانون واحد
حدیث ثقلین، گویای آن است که راز دست یابی به سعادت دنیوی و اخروی، پیروی و اقتدا به قانون خوب (کتاب الله) و مجری خوب (اهل بیتی) است. اگرچه، جامعه بشری از نقصان قانون رنج برده است، ولی رنج فقدان مجریان صالح، همواره، جانکاه تر بوده است. در تهیه قانونی که در جامعه جهانی اسلام حاکمیت می یابد، عقل که قادر به ترسیم حدود و تعیین همه جانبه مسائل انسان نیست، دخالتی ندارد. این قانون، قانون شرع است که از سوی خداوند آگاه به همه نیازهای انسانی، نازل شده است. از این رو، همه جانبه است و کاملاً با فطرت انسانها سازگاری دارد. در دوره تحقق حکومت جهانی اسلام، قانون اسلام یا در حقیقت، سیستم حقوقی اسلام به طور کامل اجرا می شود، که همه در برابر آن یکسانند و برای هر شخصی به اندازه توان و استعدادش، حقوق و وظایفی تعیین شده است.
ویژگیهای جهانی شدن اسلام
ویژگیهای نظام جهانی اسلام یا مختصات جهانی شدن اسلامی، با هیچ نظام دیگری قابل مقایسه نیست. در این نظام، جهانی بر پایه معنویت، عقلانیت، انسانیت، عدالت، امنیت و... شکل می گیرد و از این رو، جامعه ای است کامل و متعالی. اینک برخی از این ویژگیها را مرور می کنیم:
عدالت
عدالت در نظام جهانی اسلام، فراگیر، گسترده و عمیق است. جهانی شدن اسلامی، به تاریخ سراسر ظلم و جورِ جهان پایان می دهد، به ریشه کنی ستمها و تبعیض ها از جامعه بشری می پردازد و در یک نظام اجتماعی، بر پایه مساوات و برابری رفتار می کند. احادیث زیادی به این موضوع پرداخته اند مانند: ابوسعید خدری (از محدثین اهل سنت) از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند:
«اُبَشِّرُکمْ بِالْمَهْدِی یمْلأُ الْاَرْضَ قِسْطا کمَا مُلِئَتْ جَوْرا و ظُلما یرْضی عنْهُ سُکانُ السَّماءِ و الْاَرْضِ یقْسِمُ الْمالَ صِحاحا. فَقالَ رَجُلٌ ما مَعْنی صِحاحا؟ قالَ: بالسَّویهِ بَینَ النّاسِ و یملأُ قُلُوبَ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ غِنی وَ یسَعَهُمْ عَدْلُهُ...»[58]
یعنی: شما را به ظهور مهدی علیه السلام بشارت می دهم که زمین را پر از عدالت می کند، همانگونه که از جور و ستم پر شده است، ساکنان آسمانها و زمین از او راضی می شوند و اموال و ثروتها را به طور صحیح تقسیم می کند. شخصی پرسید: معنای تقسیم صحیح ثروت چیست؟ فرمود: به طور مساوی در میان مردم (سپس فرمود:) و دلهای پیروان محمد را از بی نیازی پر می کند و عدالتش همه را فرا می گیرد.
علی عقبه از پدرش چنین نقل می کند:
«اِذا قامَ القائِمُ، حَکمَ بالْعَدْلِ وَارْتَفَعَ الْجَوْرُ فِی اَیامِهِ وَ اَمِنَتْ بِهِ السُّبُلُ وَ اَخْرَجَتِ الْاَرْضُ بَرَکاتِها وَ رُدَّ کلُّ حَقّ اِلی اَهْلِهِ... وَ لا یجِدُ الرَّجُلُ مِنْکمْ یوْمَئِذٍ مَوْضَعا لِصَدَقَةٍ و لا لِبَرَّةٍ لِشُمُولِ الْغِنی جَمیعَ الْمؤمِنِینِ.»[59]
یعنی: هنگامی که قائم قیام کند، بر اساس عدالت حکم می کند و ظلم و جور در دوران او برچیده می شود و راه ها در پرتو وجودش امن و امان می گردد و زمین برکاتش را خارج می سازد و هر حقّی به صاحبش می رسد... و کسی موردی را برای انفاق و صدقه و کمک مالی نمی یابد؛ زیرا همه مؤمنان، بی نیاز و غنی خواهند شد.
و در روایتی دیگر آمده است:
«یمْلأُ اللّهُ بِهِ الْاَرْضَ عَدْلاً و قِسْطا بَعْدِ ما مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا.»
یعنی: خداوند به وسیله او (حضرت مهدی(عج)) زمین را پر از عدل و داد می کند، پس از آن که از جور و ستم پر شده باشد.»[60]
پیشرفت
دانش در دوره حکومت جهانی امام عصر (عج) به آخرین درجه تکامل خود می رسد. به بیان دیگر، در این دوران، هم توسعه علمی و هم توسعه اقتصادی به صورت همه جانبه اتفاق می افتد. از این رو، تمام علوم برای دست یابی به حداکثر پیشرفت و تولیدات به کار می افتد. احادیثی بر این موضوع اشاره دارند، از جمله:
امام صادق علیه السلام فرمود:
«اَلْعِلْمُ سَبْعَةٌ و عِشْروُنَ حَرْفا فَجَمعُ ما جاءَت بِهِ الرُّسُلُ حَرفانِ، فَلَمْ یعْرِفِ النّاسُ حَتَّی الْیوْمَ غَیرَ الْحَرْفَینِ، فَاِذا قامَ قائِمُنا اَخْرَجَ الْخَمْسَةَ وَ الْعِشْرینَ حَرْفا.»[61]
یعنی: علم و دانش بیست و هفت حرف (شعبه) است. تمام آنچه پیامبران الهی برای مردم آورده اند، دو حرف بیش نبود و مردم تاکنون جز آن دو حرف را نشناخته اند، امّا هنگامی که قائم ما قیام کند بیست و پنج حرف (شعبه) دیگر را آشکار و در میان مردم منتشر می سازد (و این دو حرف موجود را هم به آن ضمیمه می کند تا بیست و هفت حرف، کامل و منتشر شود.)
«اِنَّهُ یبْلُغُ سُلطانُه الْمَشرِقَ وَ الْمَغْرِبَ و تَظْهَرُ لَهُ الْکنُوزُ وَ لا یبْقی فِی الاَْرْضِ خَرابٌ اِلاّ یعْمُره.»
یعنی: حکومت او، شرق و غرب جهان را فراخواهد گرفت و گنجینه های زمین برای او ظاهر می شود و در سراسر جهان جای ویرانی باقی نخواهد ماند مگر این که آن را آباد خواهد ساخت.[62]
امام باقر علیه السلام نیز فرمود:
«اِذا قامَ قائِمُنا وَضَعَ یدَهُ عَلی رُؤوسِ الْعِبادِ فَجَمَعَ بِها عُقُولَهُمْ و کمُلَتْ بِها اَحْلامَهُمْ.»
یعنی: هنگامی که قائم ما قیام کند دستش را بر سر بندگان گذارد تا خردهای آنان را گرد آورد و رشدشان را تکمیل گرداند.[63]
معنویت
معنویت در حکومت جهانی آخر الزمان (عج) در حد اعلاست. در روایتی آمده است:
«رجالٌ لاینامونَ اللَّیلَ لَهمْ دَوِی فِی صلاتِهِمْ کدَوِی النَّحْلِ یبیتونَ قِیاما عَلی أطْرافِهِمْ.»[64]
یعنی: مردانی که شبها نمی خوابند، در نمازشان چنان اهتمام و تضرعی دارند که انگار زنبوران عسل در کندو وزوز می کنند، شب را با نگهبانی دادن پیرامون خود به صبح می رسانند.
امنیت
در یک حکومت ایده آل، امنیت شرط توسعه و لازمه پرداختن به معنویت است.درحدیث می خوانیم:
«حَتّی تَمْشی المَرأةُ بَینَ العِراقِ اِلی الشّامِ لاتَضَعُ قدمَیها عَلَی النَّباتِ و عَلی رأسِها زینَتُها لا یهیجُها سَبُعٌ و لا تَخافُهُ.»
یعنی: راه ها امن می شود چندان که زن از عراق تا شام برود و پای خود را جز بر روی گیاه نگذارد. جواهراتش را بر سرش بگذارد، هیچ درنده ای او را به هیجان و ترس نیفکند و او نیز از هیچ درنده ای نترسد.[65]
رضایت
«یرضی بخلافته السماوات و الارض؛ یحبّه اهل السماوات و الارض.»[66]
حکومت جهانی اسلام، حکومتی است که آسمان و زمین، هر دو اظهار رضایت و خشنودی می کنند و عرشیان وفرشیان، آن را دوست دارند، حکومتی که نتیجه و برکات آن برای همه، حتی مردگان، فرج وگشایش است.
اطاعت
اطاعت از امام زمان (عج) در حکومت جهانی اش، خالص و کامل است. در حدیث آمده است:
«وَ یقونَهُ بأنفسِهِمْ فِی الْحُروبِ وَ یکونَهُ مَا یریدُ مِنْهُمْ.»[67]
یعنی: با جانشان امام را در جنگها یاری می کنند و هر دستوری به آنها بدهد، انجامش می دهند.
ابزارهای جهانی شدن اسلامی
نظام جهانی اسلام، برای تحقق خویش، نخست به اصل دعوت و هدایت عمومی و در صورت مواجهه با انسانهای لجوج به جهاد فی سبیل الله متکی است:
1- اصل دعوت و هدایت
قرآن در این باره می فرماید:
«ما أَرْسَلْناک إِلاّ کافَّةً لِلنّاسِ بَشِیراً وَ نَذِیراً»[68]
یعنی: ما تو را جز برای بشارت و بیم دادن همه مردم نفرستادیم.
نیز اضافه می کند:
«قُلْ یا ایهَا النّاسُ اِنِّی رَسُولُ اللَّهُ اِلَیکمْ جَمیعا»[69]
یعنی: بگو: ای مردم من فرستاده خدا به سوی شما هستم.
همچنین، پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آلهرسالت خود را دعوت و هدایت تمامی مردم دانست و فرمود:
«... فَاِنّی رَسُولُ اللّهِ اِلَی النّاسِ کافَّةً لاُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیا وَ یحِقَّ الْقَولُ عَلَی الْکافِرینَ.»[70]
یعنی: من پیامبر خدا برای تمامی بشریت هستم. وظیفه دارم زنده ها را انذار و هشدار دهم و فرمان عذاب بر کافران مسلم گردد.
دعوت و هدایت اسلامی بر پایه صلح و دوستی قرار دارد؛ زیرا همانگونه که راغب اصفهانی در مفردات می نویسد:
«الصُّلْحُ تَخْتَصُّ بِاِزالَةِ النِّقار بَینَ النّاسِ.»
یعنی: صلح به زدودن کدورت از میان مردم اختصاص دارد و به زدودن آن کمک می کند.
خداوند سبحان هم به پیامبر دستور می دهد که چنانچه دشمن تو از در مسالمت وارد شد، تو نیز با آن موافقت کن: «وَ اِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها».[71]یعنی: اگر تمایل به صلح نشان دهند، تو نیز از در صلح درآی.
2- اصل جهاد و دفاع
اگر دعوت اسلامی مؤثر نیفتاد و انسانهای لجوج به مقابله با اسلام برخاستند و یا کسانی که دعوت را پذیرفتند، با خطر مواجه شوند، آنگاه اسلام بر جهاد و یا دفاع تأکید می ورزد. به آیاتی در این باره توجه کنید:
1- «یا أَیهَا النَّبِی جاهِدِ الْکفّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ»[72]
یعنی: ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است و چه بد سرنوشتی دارند!
2- «وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یقاتِلُونَکمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»[73]
یعنی: و در راه خدا، با کسانی که با شما می جنگند، نبرد کنید! و از حد تجاوز نکنید، که خدا تعدی کنندگان را دوست نمی دارد!
3- «وَ اقْتُلُوهُمْ حَیثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیثُ أَخْرَجُوکمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتّی یقاتِلُوکمْ فِیهِ فَإِنْ قاتَلُوکمْ فَاقْتُلُوهُمْ کذلِک جَزاءُالْکافِرِینَ»[74]
یعنی: و آنها را [بت پرستانی که از هیچ گونه جنایتی ابا ندارند] هر کجا یافتید، به قتل برسانید! و از آن جا که شما را بیرون کردند [از مکه] آنها را بیرون کنید! و فتنه (و بت پرستی) از کشتار هم بدتر است و با آنها، در نزد مسجدالحرام [در منطقه حرم ]جنگ نکنید! مگر این که در آن جا با شما بجنگند. پس اگر (در آنجا) با شما پیکار کردند، آنها را به قتل برسانید؛ چنین است جزای کافران!
پی نوشت ها:
[1] عضو هیأت علمی پژوهشی پژوهشکده تحقیقات اسلامی، مدرس دانشگاه، محقق و نویسنده.
[2] ر.ک.: P. Hirst, and G. Thompson , Globalization in Question, Polity Press, cambridge, 1999.
[3] لسلی اسکلد، تعریف واحدی از جهانی شدن وجود ندارد، ترجمه داوود کیانی، جام جم، 30/7/1380، ص 8. نیز ر.ک.: U. Beck, What is Globalization?, Blacwell puplishers, 1999.
[4] باری آکسفورد، نظام جهانی؛ سیاست و فرهنگ، ترجمه حمیرا مشیرزاده، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران، 1378، ص 34.
[5] فرهنگ رجایی، پدیده جهانی شدن؛ وضعیت بشری و تمدن اطلاعاتی، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، آگاه، تهران، 1380، ص 40.
[6] جان تاملیسون، جهانی شدن و فرهنگ، ترجمه محسن حکیمی، دفتر پژوهشهای فرهنگی، تهران، 1381، ص 28.
[7] سلیمان ایران زاده، جهانی شدن وتحولات استراتژیک در مدیریت وسازمان، مرکزآموزش دولتی،تهران،1380،ص24.
[8] مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات، ترجمه علی قلیان و افشین خاکباز، طرح نو، تهران، 1380، ج 1، ص 130.
[9] آنتونی گیدنز، جهان رهاشده، ترجمه علی اصغر سعیدی و یوسف حاجی عبدالوهاب، نشر علم و ادب، تهران، 1379، ص 6.
[10] پل سوئیزی و دیگران، جهانی شدن با کدام هدف؟، ترجمه ناصر زرافشان، آگاه، تهران، 1381، ص 84.
[11] سرژ لاتوش، غربی سازی جهان، ترجمه امیر رضایی، قصیده، تهران، 1379، ص 110.
[12] قدیر نصیری، چیستی جهانی شدن؛ تأملی نظری در سمت و سرنوشت آهنگ جهانی، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال چهارم، ش 3، پاییز 1380، صص 286 ـ 285.
[13] کیت نَش، جهانی شدن، سیاست، قدرت، ترجمه محمدتقی دل فروز، کویر، تهران، 1380، صص 13ـ10 و نیز ر.ک.: M. Waters, Globalization, Routledge, New YorK, 1995.
[14] مالکوم واترز، جهانی شدن، ترجمه اسماعیل مردانی، سازمان مدیریت صنعتی، تهران، 1379، ص 10.
[15] همان.
[16] مرتضی قره باغیان، گفتگو درباره جهانی شدن، فصلنامه تخصصی اقتصاداسلامی، سال اول، ش 4، زمستان1380،ص9.
[17] محسن عبدالحمید، جهانی شدن از منظر اسلامی، ترجمه شاکرلویی، پگاه حوزه، ش 34، 15 دی 1380، ص 9.
[18] فریدون تفضلی، تاریخ عقاید اقتصادی از افلاطون تا دوره معاصر، نشرنی، تهران، 1372، ص 52.
[19] ژیل کیل، اراده خدا، یهودیان، مسیحیان در راه تسخیر دوباره جهان، ترجمه عباس آگاهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1370، صص 70 - 30.
[20] ایمانوئل والرشتاین، سیاست و فرهنگ در نظام متحول جهانی، ترجمه پیروز ایزدی، نشرنی، تهران، 1377، ص 278.
[21] حسین دهشیار، جهانی شدن: تکامل فرایند برون بری ارزشهای نهادهای غربی، دو ماهنامه اطلاعات سیاسی - اقتصادی، ش 158 - 157 مهر و آبان 1379 ص 84.
[22] مهدی آقایی، ضرورت همکاری منطقه ای در فرایند جهانی شدن، پگاه حوزه، ش 46، 17 اردیبهشت 1381، ص 10.
[23] WWW. globalpolicy.org
[24] آندره فونتن، یکی بدون دیگری؟، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، فاخته، تهران، 1379، ص 248.
[25] آلبرت بقریان، پیامدهای جهانی شدن: یک رویکرد آماری، مجله توسعه مدیریت، ش 31، آبان 1380، صص16-15.
[26] حسام الدین واعظ، جهانی شدن جهان اسلام و سیاستهای جهانی، منبع: WWW. corporatewatch.org.
[27] فرانسیس فوکویاما، اسلام و جهان مدرن، ترجمه سعید کوشا، مجله آفتاب، ش 14، فروردین 1381، ص 74.
[28] قصص / 6-5.
[29] ترجمه این آیه و آیات بعدی از ترجمه فارسی قرآن، اثر آیت الله ناصر مکارم شیرازی اخذ شده است.
[30] جمعی از سخنرانان، گفتمان مهدویت، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1381، ص 32.
[31] حجر / 38 - 36.
[32] گفتمان مهدویت، پیشین، ص 72.
[33] توبه / 33.
[34] عبدعلی بن جمعه الحویزی، تفسیر نورالثقلین، انتشارات علمیه، قم، ج 3، ص 507.
[35] انبیاء / 105.
[36] گفتمان مهدویت، پیشین، صص 37 و 104.
[37] نور / 55.
[38] گفتمان مهدویت، پیشین، ص 38.
[39] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، دار المعرفة، بیروت، 1403 ق.، ج 47، ص 71.
[40] یحیی بن الحسن الحلّی، العمدة، مؤسسة الامام الصادق، قم، 1412 ق.، ص 433.
[41] گفتمان مهدویت، پیشین، ص 90.
[42] یحیی بن الحسن الحلّی، پیشین، ص 434.
[43] گفتمان مهدویت، پیشین، ص 91.
[44] همان، ص 92.
[45] سبط ابن جوزی، تذکرة خواص الامه، مؤسسة اهل البیت علیهم السلام، لبنان، 1406 ق.، ص 377.
[46] گفتمان مهدویت، پیشین، ص 89.
[47] همان، ص 78.
[48] مؤمنون / 115.
[49] اسراء / 71.
[50] نحل / 2.
[51] روم / 30.
[52] صافات / 34.
[53] بقره / 163: «وَ لَقَدْ کرَّمْنَا بَنِی ءَادَمَ».
[54] ترجمه این عبارت نهج البلاغه و عبارتهای دیگر، از ترجمه محمدمهدی فولادوند انتخاب شده است.
[55] نهج البلاغه، خطبه اوّل.
[56] نهج البلاغه، خطبه سوم.
[57] مؤمنون / 52.
[58] الشبلنجی، نورالابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، الدار العالمیه، بیروت، 1405 ق.، ص 200.
[59] لطف الله الصافی الگلپایگانی، منتخب الاثر، منشورات مکتبة الصدر، قم، 1372، ص 170.
[60] فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، دار المعرفة، بیروت، ص 98.
[61] محمدباقر مجلسی، پیشین، ج 52، ص 336.
[62] محمد بن علی الصبان، اسعاف الراغبین، بیروت، 1398 ق.، صص 141 - 140.
[63] محمدباقر مجلسی، پیشین، ص 328.
[64] همان، ص 307.
[65] لطف الله الصافی الگلپایگانی، همان، ص 474.
[66] محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، دارالحدیث، قم، 1416 ق.، ص 187.
[67] همان.
[68] سبأ / 28.
[69] اعراف / 158.
[70] علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، دارالمهاجر، بیروت، ص 90.
[71] انفال / 61.
[72] توبه / 73.
[73] بقره / 19.
[74] بقره / 191.
نظر شما