موضوع : پژوهش | مقاله

روش شناسی، مخاطب شناسی و سکولاریسم(2)

از پذیرفتن غیرانتقادی تا قطع کامل
رویکرد دینداران به رسانه‌ها از پذیرفتن غیرانتقادی تا قطع کامل از حضور رسانه در زندگی جامعه متنوع است. گرچه کلیساهای مسیحی از ظهور رسانه‌های جمعی استقبال کردند؛ ولی ترس خویش را نیز در این زمینه ابراز کرده‌اند. به همین دلیل، آن‌ها در ابتدا، می‌کوشند حضور رسانه در زندگی خود را محدود سازند و آن‌گاه، خویش را تنها افرادی دانستند که می‌توانند استفادة درست از این وسیله را آموزش دهند. در نهایت، مقامات کلیسا به مخاطبان رسانه‌ها بی‌اعتماد بودند و احساس می‌کردند آن‌ها باید مورد حمایت، هدایت و کنترل قرار گیرند.
دینداران، امروز بر آنند که رسانه جایگاه دین را در جامعه غصب کرده است. این امر به یک نظام ارزشی شکل می‌دهد و ماهیت یک فرهنگ را بیان می‌کند. برای نمونه، در نظر برخی از افراد، تلویزیون به نوعی دین بدل شده است و گویی نقش مقدسی دارد که چگونگی و معنای امور را به ما می‌آموزد. از این روی، جهان بینی تکنولوژیک، دست کم سه تهدید برای دین به شمار می‌آید.
تهدید نخست رسانه، نقش پررنگ‌تر منافع، انگیزه‌ها، خوشنودی‌ها و پتانسیل‌ها را که هدف دین است، منحرف می‌کند. افراد دیندار از این امر وحشت دارند که رسانه ارزش‌ها و باورهای سنتی دین آن‌ها را تهدید کند؛ زیرا هر روز، شاهد خالی شدن کلیساها هستند.
تهدید دوم این است که زبان دینی مورد قدردانی قرار دارد. نمادها، تصاویر و آداب تازه‌ای در حال آفریده شدن هستند. گرگور گتالس در کتاب اسطوره شناسی رسانه می‌گوید:
رسانه‌های جمعی و به ویژه تلویزیون، فرمان قدرت اسطوره را در دست گرفته‌اند ... یکی از نقش‌های این اسطوره جای‌گیری در ماست تا دنیا و جایگاه ما در آن را خود تعریف کند.
سومین تهدید این است که موضوعات دینی که رسانه آن‌ها پرورش داده و در توسعة آن سهیم است، هیچ ارتباطی با دین سازمان یافته ندارد.

دین و رسانه: سه پاسخ
دربارة استفادة رسانه‌های جمعی برای اهداف دینی چه می‌توان گفت؟ چندین پاسخ به این پرسش وجود دارد که در این جا به سه پاسخ اشاره می‌شود.

اولین پاسخ: مالکوم مگریج، کارشناس ارتباطات در رادیو و تلویزیون تصور می‌کرد که انسان باید در سراسر جهان، با تلویزیون ارتباطی نداشته باشد؛ زیرا تلویزیون رسانه‌ای است که در عالم خیال به سر می‌برد و تصاویری و ایده‌هایی می‌آفریند که حقیقی نیست و نمی‌تواند با حقیقت ارتباط داشته باشد. از دیدگاه وی، رسانه یک عنصر خودمختار است که از قابلیت آفرینش پویایی و ساختار ارتباطی خود برخوردار است؛ ولی ایمان می‌تواند باقی مانده و ساختار خارجی جامعه را بپذیرد و در آن سهیم شود. بنابراین، رسانه، نه تنها غیرضروری است، بلکه زیان بار نیز به شمار می‌آید.
مگریج استفاده از رسانة جمعی را چهارمین وسوسه‌ای می‌داند که مسیح(ع) آن را رد کرده است؛ زیرا در حقیقت، این رسانه، به دلیل ماهیت خود، به سوی اهداف سازنده و مفید متمایل نمی‌شود. رسانه به جامعة مسیحی چیزی را ارائه می‌کند که خطرناک و مخرب است. این موضعگیری بر اساس یک مفهوم ادیان به طور نامحدود در نظر گرفته شده تا تمامیت و خلوص خود را حفظ کند. بدون دستکاری و تغییر اهداف رسانه‌های جمعی، نباید از یاد برد که این امر همان مفهوم زمانی است که از فضای وهم و خیال رسانه‌ها، در راستای انعکاس اهداف خود مورد استفاده قرار می‌گیرد.

دومین پاسخ: نیل پستمن در کتاب سرگرم کردن خود تا حد مرگ، می‌گوید که هر مراسم دینی در رسانه‌ها، نیازمند محیطی در خور برنامه‌ها و تشریفات دینی است. برای رسیدن به چنین اهدافی، باید قوانین خاصی اعمال شود؛ ولی این قوانین درست در تناقض با برنامه‌های دینی در رسانه است. در چنین برنامه‌هایی، شرکت کنندگان مشغول خوردن و صحبت کردن هستند یا خود را با فعالیت‌های دیگری سرگرم می‌کنند و به صورت کلی، رفتاری در خور یک برنامة دینی ندارند.
بر اساس اظهارات پستمن، موضوع همین جا پایان نمی‌یابد. صفحة نمایش پر از آگهی‌های تبلیغاتی می‌شود که نوعی بی‌احترامی به برنامة دینی به شمار می‌آید. این شرایط تنها بیانگر این است که دین تنها در صورتی می‌تواند در تلویزیون موفق باشد که با امور مورد نیاز مردم همراه شود. این درست به معنای تهی کردن محتوا و تلویزیونی موفق باشد که با امور مورد نیاز مردم همراه شود. این درست به معنای تهی کردن محتوا و تلویزیونی کردن موضوع مورد بحث است. از این دیدگاه، ما باید به هشدارهای خاصی علیه رسانه‌های جمعی توجه کنیم؛ زیرا نیت‌های دستکاری شدة آن‌ها بسیار روشن است؛ ولی این حقیقت پیچیده نباید موجب شود که باور کنیم عقب‌گرد به اشکال سنتی ارتباطات، به سادگی احتمال پرهیز از هرگونه ناخالصی را فراهم می‌کند.

سومین پاسخ: جورجیو جیردات، کشیش فرقة والدن سین معتقد است راه دیگری برای موضع‌گیری‌های افراطی مگریج یا خوش بینی ژان پل دوم دربارة ایجاد کلیسای الکترونیک و جود دارد از دیدگاه جیرات، این راه باید پنج مورد را در بر گیرد:
1. اهمیت رسانه در بافتی شامل ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و تکنولوژیکی؛
2. استفاده از رسانة الکترونیک؛
3. انجام هر اقدام ممکن در راستای مجزا نکردن رسانه از حقیقت؛
4. جلوگیری از انحراف رسانه از واقعیت؛
5. ترغیب حضور مردم و تقلیل انفعال.
وی چنین نتیجه‌گیری کرده که جدال و پافشاری بر استفادة محتمل و میسر از رسانه‌های ارتباط جمعی، توجه کلیسا را به خود جلب کرده است. باید پذیرفت که در دنیای امروز، رسانه‌های جمعی به مهم‌ترین منابع اطلاعاتی و سرگرمی بدل شده‌اند. ما هم‌چنین دریافته‌ایم که رسانه‌ها می‌توانند نقشی مهم در حضور فعالانه و جست‌وجوی بیشتر برای دنیای عادلانه و صلح‌آمیزتر ایفا کنند. ما در جامعه‌ای تکثرگرا زندگی می‌کنیم که رابطة مردم برای سازمان دادن دین ضعیف شده است. این در شرایطی است که نیازهای دینی بیش از پیش آشکار شده‌اند.
آیا ممکن است بتوان از رسانه، به منزلة کانال‌هایی جدید برای تجلی روح بهره گرفت؟ پاسخ ساده‌ای به این پرسش نمی‌توان داد. بسیاری از ملاحظات مختلف را باید در نظر گرفت؛ مالکیت رسانه، قانون گذاری، رقابت حرفه‌ای، منافع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و غیره، رسانه به مثابه جایگاه ارائة دین، راهبردهایی برای آگهی‌های بازرگانی به منزلة ملاک ارتباطات و بسیاری از موارد دیگر.
مخاطبان، پیام‌های دریافت شده را از دیدگاه فرهنگی و اجتماعی خود دریافت، انتخاب و تفسیر می‌کنند و بر اساس تفاسیر خویش، نتیجه‌گیری می‌کنند. به همین دلیل، رویارویی میان رسانه و دین، باید با رویکرد حفظ احترام و کرامت انسان صورت گیرد.
چنان که گفته شد، بحث‌های سکولاریسم از علوم مدرن سرچشمه گرفته است. پس از جنگ جهانی دوم که آمریکا قهرمان اصلی جنگ معرف شد، برای چاره‌اندیشی خرابی اروپای پس از جنگ و هم چنین مقابله با موج کمونیسم در شرق، بحث مدرنیته و تجدد در رسانه مطرح شد و در قالب طرح بسته‌بندی شده، به دنیا عرضه گردید. آن چه پس از آن دنبال شد، به گونه‌ای همان خالی کردن جامعه از معنویت و ارزش‌های دینی و توجه بیشتر به دنیا و امکانات دنیوی بود. در این نگاه غربی، مدرنیته مفاهیمی چون دموکراسی، آزادی، عقل محوری، حق فردیت و تکثرگرایی را به دنبال دارد. در نگاه ایشان، این که چرا باید یک جامعه مدرن باشد و از بافت سنتی و ایدئولوژیک خارج گردد، موضوعی مهم است که امروزه، برای پیش‌روی در مسیر جهانی سازی، باید به آن پرداخت.
با گسترش دانش و تکنولوژی، دیگر نمی‌توان دنیا را مانند موزاییک‌های جدا از هم دید. اکنون درها باز شده و باورها، فرهنگ‌ها و سنت‌ها در تعامل هستند. از این روی، دو را برای رفتار با این جریان وجود دارد:
1. مقاومت در برابر روند جهانی شدن؛
2. پیوستن به مجموعة جهانی و کمک به توسعة آن.
پس از ارائة این طرح، استدلال‌هایی در حمایت از طرح دوم، از جانب ایشان ارائه می‌شود. به عبارت دیگر، مورد نخست نمی‌تواند راه حل مناسبی باشد؛ زیرا در حکم فرار از اندیشه‌ها و بسته نگاه داشتن خود است. این رفتار، بیشتر نشان دهندة ضعف است تا قدرت. وقتی به اندوخته‌هایمان اعتماد داریم، نباید ترسی در برابر جهانی شدن وجود داشته باشد.
پیوستن به مجموعة جهانی راه حلی مناسب است؛ ولی به این معنا نیست که ما چاره‌ای جز پذیرش جهانی شدن نداریم، بلکه با چشمان باز، وارد این مسیر می‌شویم و از آیندة آن نیز آگاهیم و می‌دانیم که انجام این کار کاملاً صحیح است. القائات مشابه نیز دربارة شکل‌دهی به آینده، از همان ابتدا، در طرح نوسازی خاورمیانه و بعدها دیگر کشورهای جهان، مکرر و مکرر، توسط رسانه‌های غربی به کار گرفته شد.
در این راستا، باورهای تزریقی در پذیرش شرایط، مانند تئوری‌های دهة 1960، در چرخة تولیدات رسانه‌ای، به طور مکرر باز تولید می‌شد. برای نمونه، وقتی می‌خواهیم در کنار ملت‌های دیگر زندگی کنیم و به عبارت دیگر، با آن‌ها در مسیر جهانی شدن گام بگذاریم، باید مقدمات کار را به مرور فراهم کنیم تا موضع ما در تضاد با دیگر ملت‌ها قرار نگیرد. در غیر این صورت، نتیجة معکوس آن طرد ملت ما خواهد بود. این مطلب بدین معنا نیست که ما از اصول خود بگذریم تا وارد دنیای دیگری شویم. برای این منظور، به یک جامعة سکولار نیاز داریم که در آن، افراد بتوانند با باورهای گوناگون زندگی کنند، به آزادی برسند، خردمحوری را لمس کنند، به حق فردی خود برسند و هر آن چه از یک جامعة مدرن انتظار می‌رود، ظاهر گردد.
یک جامعة سکولار مخالفتی با فرد دیندار ندارد. مخالفت او وقتی نمود می‌یابد که دین از مسئلة شخصی خارج گردد و شکل جمعی و کنترلی به خود گیرد. یک دیندار با هر اعتقادی، می‌تواند در جامعة سکولار زندگی کند و کسی مزاحم او نمی‌شود. در چنین جامعه‌ای، فرد آزاد است به اعتقادات خود پایبند باشد و از مزایای یک جامعة مدرن و سکولار برخوردار باشد. اگرچه سکولاریسم به معنای بی‌دینی است؛ ولی وقتی سخن از جامعة سکولار می‌شود، موضوع اندکی تغییر می‌یابد؛ زیرا همة افراد آزادند، تا جایی که مزاحم کسی نباشند، به امور دنیایی بپردازند و هم چنین آزادند تا اندازة ممکن و تا جایی که مزاحم دیگران نباشند، به امور اعتقادی خود بپردازند. بنابراین، وقتی سخن از سکولاریسم به میان می‌آید، نباید تصور کرد که ضد دین و ضد خدا خواهیم شد. اگر فرد در باور، سکولار باشد، ضد دین است؛ ولی یک دیندار می‌تواند سکولار نباشد و در جامعة سکولار زندگی کند.
وقتی جامعة مدرن سکولار را بپذیریم، در واقع، اندیشه‌ها را پذیرفته‌ایم و با احترام به اندیشه‌ها، فضای زندگی به وجود خواهد آمد. این آن چیزی است که بشر در پی آن بوده است؛ صلح و آرامش. عمل رسانه‌ای غرب برای نمایش صلح و دوستی، از یک سو و تجاوز و خونریزی، از سوی دیگر، همه به گونه‌ای، اثبات تفکر دنیامدارانه و سکولاریستی است. همة این تلاش‌ها برای ایجاد رضایت در نزد افراد و تقویت اندیشة امانیستی از نوع غربی است که چند دهه در حوزة مطالعات غربی، از نوع مخاطب پژوهی جلوه‌گر شد.

پاورقی‌ها:
1. enlightenment
2. the sacred
3. Adiministrative Studies


منبع:  ماهنامه  رواق هنر و اندیشه / 1387 / شماره 22، اردیبهشت ۱۳۸۷/۰۲/۰۰
نویسنده : سید رضا نقیب السادات

 

نظر شما