موضوع : پژوهش | مقاله

رسانه ها، نظام اسلامی، کاستیها و بایستیها

مجله  رواق اندیشه  رواق اندیشه، شماره 39، اسفند 1383 

نویسنده : بهداروند، محمدمهدی
محمدمهدی بهداروند[1]

چکیده:
امروزه با وجود موضوع رسانه های اجتماعی، می توان به خوبی دریافت که تغییرات اجتماعی، دنباله تغییرات در حوزه اطلاعات و ارتباطات رسانه ای است. در حوزه جامعه رسانه ای در ایران دو دیدگاه خوش بینانه و منتقدانه وجود دارد که یکی، جامعه رسانه ای را مساوی با خلق یک جهان جدید دانسته و دیگری، این مفهوم را بیشتر در ترکیب اضافی به کار می برند و به عنوان مضاف، به مناطق جغرافیایی سیاسی یا اقتصادی، مورد استفاده قرار می دهند. در این نوشتار در صدد تعریف صحیح جامعه رسانه ای و آسیب شناسی آن می باشیم.

مقدمه
موضوع این نوشتار در مورد «نقش رسانه های جمعی در آسیبهای اجتماعی » و وظایفی است که یک رسانه مطلوب، می تواند در نظام اسلامی بر عهده داشته باشد.

پیش از ورود در اصل بحث، بیان مقدمه ای در خصوص نگرش موجود جامعه به وسایل ارتباط جمعی، ضروری می نماید؛ امروزه این رسانه ها، ابزار ابلاغ پیام و بیان افکار و انتقال مفاهیم به دیگران شمرده می شوند تا جایی که دنیای کنونی را به «عصر ارتباطات» و به تعبیری، عصر انفجار اطلاعات می شناسند و یا در نظریه شخصی همچون «مک لوهان» از آن به عنوان «دهکده جهانی» یاد می کنند.

هر چند هر جامعه ای بنابر ارزشهای مورد پذیرش خود، به گونه ای خاص، با رسانه ها برخورد می کند، اما شاید بتوان نقش منفی آنها را از منظر بسیاری از ملل جهان در اموری همچون «سکس»، «اکشن»، شخصیت سازی و سرانجام، ترویج بزهکاری خلاصه کرد. هر چند چنین تصویری از رسانه های موجود جهانی - جدای از چند مورد استثنایی - نزدیک به صواب است؛ ولی آیا نقش این رسانه ها تنها در چنین اموری، قابل پیگیری است؟

1- «تمایلات اجتماعی بر محور دین حق»، اساس وحدت و قدرت جامعه
به نظر می رسد امر ارتباطات و «وسایل ارتباط جمعی»، از مهمترین اموری است که باید همواره مورد دقت و حساسیت مدیران و برنامه ریزان کشور باشد.مشکل این وسایل، مثل بانک مرکزی نسبت به امور سیاسی جامعه است. بخش های سه گانه «سیاست»، بنابر الگوی مختار در قالب «سیاست نظام سیاست»، «سیاست نظام فرهنگ» و سرانجام «سیاست نظام اقتصاد» جامعه قابل تعریف است.

از دیگر سو، ما سیاست مُدُن را به علم اداره معنا نمی کنیم؛ چون از نظر ما این تولید، توزیع و مصرف «قدرت» است که اداره می شود؛ اما هویت قدرت، به معنی توانایی - در مقابل ناتوانی - نیست؛ چون توانایی، اثر قدرت است و نه نفس قدرت. لذا با پیگیری معنای واقعی قدرت، به این نتیجه می رسیم که موضوع «تمایل»، اجتماعی بودن است؛ نه ارضای تمایلات فردی از طریق اجتماع. اصولاً یکی از نیازهای انسان، عاطفه نسبت به غیر است؛ به گونه ای که اگر هویت خود را به هویت جامعه اش منسوب بداند و برای او نیازهای جامعه اش نسبت به نیازهای فردی اش اولویت پیدا کند، آنگاه وحدت مورد نظر که آن وحدت هم از برخورد علایق نسبت به یک مرام و عقیده به وجود آمده است، زمینه قدرت فرد را فراهم می کند.

البته آن عقیده باید دارای ظرفیت لازم باشد. به تعبیر بهتر، مظهر اعتقاد امّتی که در روند تاریخ، پا به عرصه وجود می گذارد، اگر فاسد باشد، چنین امتی نخواهد توانست به یک قدرت منسجم دست یابد. از این رو، قدرت در چنین عرصه ای منجر به تشتت می شود. اما اگر دینی که وسیله پرستش است و حقایقی که پرستیده می شود، دین حق باشد، آنگاه امّتی که به چنین عقیده ای متصفّ است، امت برتر خواهد بود و چنین عقیده ای شایستگی دارد که موضوع علاقه کل افراد واقع شود و افراد به خاطر آن، حتی تن به شهادت دهند. چنین امری، غیر از آرمانگرایی اجتماعی نازیها یا کمونیستها است. در چنین جوامعی، اتحاد عمومی برای رفع نیازمندیهای مادی آنها- حتی تأمین هویت و آبرومندی مادی ایشان - هیچگاه نمیتواند از کارآیی یک مذهب کامل الهی برخوردار باشد.

پس هر جامعه ای دارای یک هویت جمعی است که اگر آن هویت نسبت به نیازهای فردی آحاد جامعه، اصل باشد، به آن «تمایل اجتماعی» می گویند و نه تمایل برای رفع نیازهای فردی. چنین تمایلی حتما باید بر محور اعتقاد بگردد؛ اما اگر آن اعتقاد، مادی باشد، بر سر آن نزاع خواهد شد واگر اعتقاد بر سر حقایق هستی باشد، چنین نزاعی را نمی توان در درون جامعه شاهد بود. به تعبیر دیگر، ایمان به این عقیده، منشأ نزاع بر سر دنیا نخواهد شد، همچون شهدا که بر خلاف دیگران، به تکالب و تنازع بر سر دنیا نپرداختند.

حال اگر اساس قدرت را تمایلات اجتماعی بدانیم، انواع تمایلات در قالب تمایلات «سیاسی، فرهنگی و اقتصادی» ظهور می یابد؛ لذا تمایلات اجتماعی، دارای سه وصف است که اساس وحدت و قدرت جامعه محسوب می شود.اما جای سؤال است که مرکز تولید چنین تمایلاتی کجاست؟ در شکل «خرد» آن می گوییم برای رفع نیازمندیهای فردی همچون تولید یک لیوان برای خوردن آب و رفع نیازمندیهای اجتماعی مثل جاده سازی برای ایجاد نقل و انتقال بهتر، به چنین ابزاری نیازمندیم که این ابزار هم در مراکز معینی تولید میشود.

2- «رسانه های جمعی» و «بانک مرکزی» و نقش مشترک آنها در سیاستگذاری کلان
زمانی که به بخش اقتصاد می رسیم، جواب به پرسش بالا می تواند در سطح «کلان» مطرح شود؛ بصورتی که هدایت تولیدات کشور، اعم از تولید یک لیوان ساده تا ساختن یک جاده و.. . از طریق سیاستگذاری پولی انجام می شود، یعنی بانک مرکزی کشور مسئول است که قدرت پول ملّی را در مقابل ارزهای خارجی حفظ کند.لذا این بانک که بمثابه یک کارخانه بزرگ است، از اهمیت بیشتری برخوردار می باشد؛ چون چنین مرکزی، مسؤولیت هدایت اقلامی را که تولید می شود بر عهده دارد. این نهاد اقتصادی است که اولویت گذاری نسبت به تخصیصهای کلان را متکفل است که مثلاً چه میزان از بودجه را باید به تولید چه کالاهایی اختصاص داد تا بتوان نیازمندیهای جامعه را پاسخگو بود. اگر به بخش آموزش بیشتر توجه شود، طبعا افراد باسواد بیشتری تربیت می شوند و اگر به بخش جاده سازی اختصاص یابد، حمل ونقل آسانتر می شود.

اگر تولید قلم که نقش هموارکننده جاده ذهنی را بازی می کند در اولویت باشد، وضعیت متفاوت از ساختن خیابان خواهد بود که صورت عینی جاده است؛ پس این بانک مرکزی و یا سازمان برنامه و بودجه است که هدایت بخش تولید خدمات فرهنگی و یا پرورش نیروی انسانی و تعیین نسبت خدمات و نیروها را بر عهده دارد. در یک کلام، سیاستگذاری پولی در بانک مرکزی انجام می گیرد.

حال، اگر رئیس بانک مرکزی از چنین وظیفه مهمی غفلت کند و یا بر مکانیزم سیاستگذاری صحیح پولی اشراف نداشته باشد، حتما نمی تواند وزن پول کشور را حفظ کرده و یا ارتقا دهد. اگر چنین فردی تنها بعنوان ماشین امضای زیردستان خود و کارشناسان بانک عمل کند، نمی تواند از عهده این مهم برآید.

مثلاً کارشناسان بازارکار به او گزارش می دهند که وضعیت نیروی کار ساده، تکنسین فنی و لیسانس و.. . چنین است؛ اما او نمی تواند تناسب این وضعیت را با بازار پول و کالا وابزارهای سرمایه ای بسنجد و نهایتا به یک تحلیل مشخص برسد. اگر کارشناسان به او بگویند باید این فرمول را برای تعادل بازار پول، به کار ببندد، او چنین می کند! مسلما چنین شخصی صلاحیت احراز چنین منصبی را ندارد. در این میان، ارتقای قدرت پول ملی و رهبری آن، مورد آسیب قرار می گیرد که دیگر نمی تواند در مقابل دیگر ارزها، عرض اندام کند و عملاً به انفعال دچار می شود.

1/2 - رسانه ها، ابزار ایجاد قدرت، و هدایتگر " بیم وامید " اجتماعی

همه آنچه که در بند قبل گفته شد، در مورد ایجاد قدرت اجتماعی و روابط جمعی نسبت به توسعه تمایلات نیز وجود دارد؛ یعنی «بیم و امید» دنیایی یا الهی که اساس قدرت وحدت ملی است، تنها در «رسانه های جمعی»، هدایت و رهبری می شود.

از این رو، حساسترین بخشی که می تواند موضوع کار «وزارت اطلاعات» باشد، شناختن قدرت تولید وسایل ارتباط جمعی است؛ اما نه تولید فیلم و.. .، بلکه تولید تمایل اجتماعی، وزن، احساس هویت و احساس وحدت در جامعه. ما اینک در جامعه جهانی، تنها نیستیم و همچون بازار پول جهانی که با دیگران در داد ستد هستیم، در خصوص وسایل ارتباطی نیز با هزارن واحد از این رسانه ها سروکار داریم.

اما در این میان، حرف اول را چه کسی می زند؟ ممکن است بگوئیم هر کس که دارای پول بیشتری باشد، می تواند وسایل ارتباط جمعی بیشتری را برای بیان افکار خود سازماندهی کند. اما به نظر می رسد چنین نیست؛ البته اقتصاد وسایل ارتباط جمعی که همان «اقتصاد سیاسی» است، در جای خود امر بسیار مهمی به شمار می رود؛ ولی مغیر اصلی آن نیست.

3 - «صدا و سیما»، مرکز «حوزه تولید تمایلات» و محور دیگر رسانه ها
کسی حرف اول را در عرصه بیم وامید اجتماعی می زند که قدرت به وحدت رساندن انگیزه جامعه و قدرت ایجاد هویت را برای آن داشته باشد و اجازه ندهد که تمایلات اجتماعی، بازیچه تحریکات رنگارنگ تبلیغاتی شود تا در نهایت، افراد جامعه دچار تحیر شخصیتی شوند، بلکه باید بتواند قدرت حراست نسبت به امیال اجتماعی را دارا باشد. نباید وسایل ارتباط جمعی بپذیرند که مردم با تحریکات تبلیغی - چه در الگوی مصرف آنها باشد و چه در نحوه ارتباط جنسی و یا الگوی هویت حقوقی ویا الگوی حضور سیاسی و یا الگوی اقتصادی - ترغیب شوند.

اگر چنین تحریکاتی موفق به پاره پاره کردن شخصیت افراد شود، حتما وحدت ملی دچار خدشه می گردد. بقای وحدت ملی و بقای یک امت در جایی که ما آن را «حوزه تولید تمایلات » می نامیم، شکل گرفته و تضمین می شود. این حوزه به مثابه دینام جامعه در پیدایش حوزه مغناطیسی است.

از این رو صحیح است که بگوئیم سهم رسانه های جمعی در پیدایش هرگونه آسیب و آفت اجتماعی، حتی آسیبهای مربوط به برنامه های اقتصادی و فرهنگی، بیشتر متوجه «صدا و سیما» بوده و این رسانه مهم، در این میان، نقش اصلی را بر عهده دارد. بنابراین ما اگر قرار باشد سهم تأثیر مراکز اقتصادی و تبلیغی را در پیدایش آفت اقتصادی در جامعه معین کنیم، باید بگوییم ضریب تأثیر «یک»، از آنِ «بانک مرکزی» است که هدایت اقتصادی کشور را بر عهده دارد و ضریب تأثیر «دو» از آنِ «حوزه و دانشگاه» است که مرکزیت فرهنگ جامعه هستند و بالاخره ضریب تأثیر چهار، از آنِ صداو سیما است که مرکز ایجاد بیم و امید اجتماعی است و هویت وحدت یک امت و یک اعتقاد را در میان سایر هویتهای جهانی شکل می دهد.

4 - عدم انفکاک «خبر» از «امنیت ملی»
اصولاً «امنیت» از «خبر» جدا نیست. اینگونه نیست که بیان اخبار، تنها به معنای بیان واقعیات و حوادث باشد؛ بلکه وظیفه نظام اخبار، «ایجاد حادثه» در جامعه است. به تعبیر دیگر، چنین نظامی باید ایجاد امید و ناامیدی کند؛ امید نسبت به امت اسلامی و ناامیدی نسبت به دشمنان آنان. آن بیم و امید اجتماعی که باید در نظام اخبار، نقش اصلی را دارا باشد، بایستی منشأ پیدایش ارزش و اعتبار شود. در این صورت اگر از جایگاه «سکس» در میان آحاد جامعه سؤال شود، می توان گفت چنین امری کاملاً از نظر مردم، بی اعتبار است.

وقتی از ریشه این بی اعتباری سراغ می گیریم، می بینیم که متأثر از عملکرد مرکزی است که امر هدایت حوزه ارتباط جمعی را بر عهده دارد. پیداست، چنین هدایتی حتی از عهده «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» نیز بر نمی آید؛ بلکه آن ارگانی که بزرگترین تریبون کشور را در اختیار دارد، توانایی چنین هدایتی را دارد.

5 - ضرورت سازماندهی "نظام تولید خبر" برای جهت دهی به تمایلات عمومی
اگر چه برخی از شیوه های تولید خبر در «صدا و سیما» اجرا می شود، مثلاً بیانات شخصیتهای مهم کشور را در صدر اخبار می آورند، اما به بعضی شیوه ها نیز توجهی ندارند. مثلاً باید پیش و پس از اخبار، برنامه هایی را برای زمینه سازی درک عمومی از بیانات شخصیت مهم کشوری تولید کنند که مردم نسبت به محتوای کلام وی حساس شوند تا چنین رهنمودهایی همچون دارویی بر یک زخم مهلک، بتواند تأثیر خود را بر روح و فکر وعمل مخاطبین بگذارد.

باید در مردم جامعه تشنگی ایجاد نمود تا خود را ملزم ببینند به دنبال درمان آن باشند. همین شیوه ها در مورد تنظیم اخبار جهانی نیز قابل طرح است. تمامی اینها، منوط به وجود یک «نظام تولید خبر» است. مسلما بدون چنین نظامی، نمی توان اخبار خارجی را دریافت کرد و سپس اخبار داخلی را در مقابل آنها قرار داد و نهایتا به پخش این دو نوع خبر مبادرت نمود. نحوه انعکاس اخبار داخلی و خارجی و کنار هم گذاشتن آنها باید بتواند نقش یک برهان را در ایجاد استنتاج از سوی مخاطبین بازی کند. چنین شیوه ای می تواند به قاطعیت، امت اسلامی در مقابل دشمنان اسلام منجر شود.بنابراین، نظام تولید خبر از هر دانشگاهی در امر تولید سیاسی، نقش بیشتری را بر عهده دارد.

صورت ضعیفتر چنین نظامی را می توان در قالب منبرهای سخنرانی مشاهده کرد که هدایت جامعه اسلامی را بعهده داشته است «منبر»، یک رسانه جمعی است که به صورت ساده و غیر مکانیزه، می تواند ارتباط بین مجموعه را ایجاد کند. این منبر وقتی مکانیزه شود و شعاع حضور آن گسترش یابد، تبدیل به رسانه ای جمعی همچون روزنامه می شود و اگر دامنه شعاع آن بیشتر شود، رسانه ای به نام رادیو خواهد بود و در بالاترین حد خود، به صورت سیما ظهور می یابد.

حال، مرکزی که می خواهد برای صدا وسیما برنامه ریزی کند، باید مرتبا بتواند قدرت سیاسی کشور را ارتقا دهد و احساس هویت وتمایل نسبت به جمع و غیرت آگاهانه را نسبت به امت، باید در مردم شدیدتر کند. به تعبیر بهتر، باید بیم وامید اجتماعی به الله و وفاداری نسبت به دین را در جامعه ایجاد کرده و آن را رهبری نماید.

اگر در چنین عرصه ای حضور نیابد، بصورت یک صدا و سیمای منفعل عمل خواهد کرد که هم از درون و هم از بیرون دچار انفعال خواهد شد. اما درون آن بخاطر عدم وجود نظام تنظیم اخبار دچار انفعال می شود که همین نقص، او را مجبور می کند نسبت به رسانه هایی که دارای چنین نظامی هستند، منفعلانه برخورد کند.

احیانا اگر از رسانه های جهانی هم تخلفاتی صورت گیرد، به صورت جزئی و نامحسوس می باشد. این رسانه ها اگر به بزرگ کردن خبری هم در ویترین اخبار خود مبادرت کند، بصورت رنگارنگ و غیر منسجم عمل می کند؛ مثلاً امروز خبر رهنمودهای مقام رهبری را منعکس می کند و فردا به دلیل آن که کسی از مقامات بزرگ نظام سخنرانی خاصی نداشته است؛ لذا بهتر آن می بیند که فلان خبری را که توسط رسانه های جهانی بزرگ شده است، در چشم مخاطبین خود بزرگ کند! روز بعد نیز به بزرگ کردن خبر پیروزی تیم فوتبال.. . معادل خبر سخنرانی مقام معظم رهبری در دو روز گذشته مبادرت می کند! تمام اینها چیزی جز انفعالی عمل کردن در عرصه اخبار نیست. پس رنگارنگی تنظیمات داخلی، حتما باعث انفعال نسبت به رسانه های خارجی خواهد شد که دارای نظام منسجمی برای تحریکات اجتماعی جامعه جهانی هستند.

6 - شگردهای تبلیغی کفار برای ایجاد اخلاق مادی در جهان
رسانه های کفار، امروزه بیم و امید را به صورت دنیایی و مادی ترویج می کنند. سکس، ابزار مهمی برای ایجاد امید مادی در قلوب آحاد جامعه جهانی درآمده است؛ همچنان که تبلیغات در خوردن و آشامیدن، چنین امیدی را ایجاد می کند. به تعبیر دیگر، به حداکثر رساندن رفاه مادی، دارای ابزارهای خاصی است که دنیا را اساس ارزشها قرار می دهد. اینکه می بینیم کلینتون، صریحا به فساد اخلاقی و همجنس بازی خود اعتراف می کند، چیزی جز یک برخورد سیاسی با وجدان عمومی بشریت نیست که از سوی کنگره آمریکا درخواست شده است.

آنها می خواهند از این طریق با نظام ارزشی ادیان مقابله کنند و نظام اخلاقی دیگری را با تعریفی کاملاً متفاوت ارائه دهند. آنها در صدد هستند معنای عفت را عوض کنند. اگر ما از در هم ریختگی اخلاق حاکم بر جامعه آمریکا سخن می گوییم، آنها نه تنها این سخن را مذموم نمی دانند، بلکه مدعی هستند برای گذر از یک مرحله اخلاقی و ورود در مرحله بعدی، باید به چنین آشوب اخلاقی تن داد. مسلما رئیس جمهور آمریکا و دیگران که به چنین شیوه هایی تمسک می کنند، بدون مطالعه کارشناسان کاخ سفید و روانشناسان آن دیار، اقدام به چنین برخوردهایی نمی کنند.

ایشان می گویند اگر ما پیشقدم در تغییر نظام اخلاقی جهانی نشویم، حتما باید سبقت نظام اخلاق الهی را شاهد باشیم. اگر ما نتوانیم وعده به آخرت را لوث کنیم، نخواهیم توانست بیم وامید مادی را در مردم زنده نگاه داریم. اصولاً آمریکا و سردمداران نظام حسی عالم، نمی توانند خود را مبلّغ خوبی برای وعده و وعید آخرت بدانند؛ از این رو اقدام به مشوّه کردن چهره مقدس اخلاق الهی می کنند تا از قِبَل تغییر در مفاهیم اخلاقی همچون عفت، عدالت، امانت و.. . بتوانند نظام روابط روحی، فکری و عملی دیگری را بر بشریت حاکم کنند. خط شکنی چنین عرصه نامیمونی نیازمند تهوّر بی شرمانه ای است که البته چنین انسانهای متهوّری در نظام شیطانی آنها یافت می شوند.

اینگونه نیست که « سکس»، صرفا یک تجارت مصنوعی غربی باشد. نمی توان تصور کرد که دپارتمانهای نظام تحقیقاتی غرب، روی چنین ابزارهایی مطالعه نداشته باشند و به صورت اتفاقی، چنین تصاویری در مجلات و روزنامه ها و تلویزیونهای دنیا شیوع یابد.

نمی توان تجارت صرف را انگیزه واقعی و کامل دست اندرکاران تولید چنین برنامه هایی دانست؛ و گرنه، عرصه های بزرگتری برای تجارت و کسب سود در اختیار آنان هست. بسیارند سرمایه دارانی که از طریق شرکتهای نفتی و اسلحه سازی و... به کسب سود مشغولند و می توانند صدها کمپانی تولید فیلمهای مستهجن را ببلعند؛ لذا صاحبان چنین کمپانیهایی را صرفا در سرمایه داران بزرگ خلاصه کردن و مسئله سکس و.. . را به مسائل اقتصادی برگرداندن، نشانه سطحی نگری در تحلیل است.

امروزه استحصال مواد خام جهانی، در اختیار شرکتهای بزرگ است و بالاتر از آن، توزیع علم، در ملکیت آنهاست. این قبیل افراد، زمانی که احساس کنند تولید چنان فیلمهایی می تواند به کسب سود بیشتر برای آنها منجر شود، حاضر می شوند از چنان کمپانیهایی پشتیبانی کنند. محال است شیوع چنین اخلاقی در جامعه جهانی، بدون توجه به لوازم و آثار آن، در میان بشریت معاصر و بررسی شیوه های اجرایی آن صورت گرفته باشد.

7 - " پرستش الهی "، استراتژی اصلی نظام اسلامی
امروزه صدا و سیمای نظام ما باید احساس کند که در مقابل جهت دهی خاص رسانه های بزرگ جهانی قرار دارد. اولین کلام ما دعوت به خداست؛ اما نمی توان تصور کرد که آخرین کلام آنها نیز چنین باشد. لذا استراتژی ما چیزی جز این دعوت الهی نیست. به تعبیر بهتر، « لااله الاالله»، محوریترین خط استراتژی سیاسی ما در برابر تمامی سیاستها است.

لازمه چنین امری، پیاده شدن آن در تمامی شئون زندگی بشر است تا از این طریق، بتوان نفی استکبار را بصورت همه جانبه محقق کرد. اصولاً هر سه نوع « عدالت سیاسی، فرهنگی، اقتصادی»، از شئون نازله آن به شمار می رود. از این رو، بالا بردن موازنه روحی ( یعنی تمایلات عمومی ) نسبت به امت و اسلام، همان کاری است که باید «صدا و سیما» آنرا بخوبی انجام دهد.

تا زمانی که قدرت ( یعنی شدت میل وفاداری به وحدت مکتبی ) پیدا نشود، نظام اسلامی از توان لازم برای حضور مؤثر در سطح بین الملل برخوردار نخواهد بود و وجود شهیدان عرصه سیاست، نمی تواند شرط کافی برای چنین امری باشد.

در این هنگام، دیگر سخن گفتن از حضور در عرصه فرهنگ برای ارتقای سطح فرهنگ عمومی و یا حضور در عرصه اقتصاد، برای آزمایش و تجربه کردن و تولید محصول، صحیح نخواهد بود. مثال ساده آن، مثال توربین است که باید پشت یک سد وجود داشته باشد تا بتواند انرژی و نیروی الکتریکی را برای حضور در خانه واداره و کوی و برزن فراهم نماید.

« صدا و سیما » باید بتواند مولّد بیم وامید اجتماعی باشد و به تعبیر بهتر، باید بتواند تولید قدرت کند. چنین امری، به نوبه خود، به وجود «ماشین طبقه بندی اخبار» وابسته است که قادر می باشد به تجزیه اخبار و ترکیب صحیح آنها پرداخته و یک جمله خبری را با معنای حق، و نه باطل، به ذهن مخاطب القا کند. مهمترین وظیفه «صدا وسیما» به تعبیری، ایجاد جملات قدرت است؛ بگونه ای که با خود می اندیشد چه کلمه ای در کنار چه کلمه ای قرار گیرد تا به نتیجه ای مطلوب برسد.

مانند پالایشگاه که از یک طرف، نفت خام وارد می شود و از طرف دیگر، محصول صادر می گردد. «صدا و سیما» نیز باید بتواند از این ماشین طبقه بندی، بگونه ای صحیح استفاده کند که اخبار داخلی و خارجی را به صورت پالایش شده به ذهن تک تک جامعه القا نماید. یعنی ترکیب جدیدی را ایجاد نماید که در رتبه اول بتواند خارج را از وجود خود منفعل و بر قدرت درونی جامعه بیفزاید.

8 - شیوه حضرت امام (ره) در ایجاد حادثه بر علیه دشمن
حضرت امام راحل(ره) چنین کاری را بصورت فردی انجام می دادند که از جنبه ای باعث سرور بود و از جنبه ای حزن آور؛ چون بنا نبود که تمامی وظایف را رهبر جامعه اسلامی بر دوش بگیرد. سلسله مراتب انجام امور باید در نظام اسلامی، مانند یک نظام ارتش، مراعات شود. بسیار ناپسند است که لشکریان، توقع داشته باشند تمامی وظایف را فرماندهی لشکر بر دوش بگیرد! قطعا نقش فرماندهی در صف شکنی، نقشی محوری است؛ اما براستی، بقیه چه نقشی بر عهده دارند؟ اصلاً در یک سازمان، بنا نیست که افراد، بصورت واحد و جدای از هم کار کنند؟

معظم له در بعضی موارد بگونه ای برخورد می کردند که دشمنان احساس می کردند امام راحل رحمه الله به ایشان برای حضور مجدد میدان داده است. وقتی سخن از درخواست آشتی از سوی آمریکا به میان آمد، ایشان نه جواب مثبت دادند و نه منفی. شاید بسیاری از کارگزاران نظام اسلامی نیز به این نتیجه رسیده بودند که بالاخره ما از برخورد ایشان به یک جمعبندی روشن نرسیدیم. به نظر می آید که ایشان از این آشتی، ناراضی نباشند!

اما وقتی مقداری وارد عمل می شدند و حتی از سوی دشمن، کار به امضای انجیل و فرستادن هدایا در جریان مک فارلین می رسید، آنچنان از سوی امام راحل رحمه الله با برخورد شدید روبرو می شدند که از تمام کرده خود پشیمان می گشتند. ممکن بود در این میان، عده ای از دوستان نیز رنجیده شوند و یا کار به منزوی شدن آنها بیانجامد، اما چندان مهم نبود؛ چون به مصلحت مهمتر که تحقیر نظام استکبار بود، دست یافته بودند. این، یک شیوه ایجاد خبر مطلوب در جامعه است که به جای اینکه ابّهت انقلاب در مقابل عمل آنها شکسته شود، هیمنه نظام استکبار را در چشم ملل دنیا می شکست؛ بگونه ای که دشمنان، به جان هم می افتادند و باعث خلع شدن رئیس جمهور آمریکا می شد.

این، اعتراف دشمنان است که می گفتند این پیرمرد [حضرت امام رحمه الله]، دو رئیس جمهور ما را خلع کرد! در حالی که نه اقتصاد و قدرت پول ملّی ما چندان حضوری در دنیا داشت و نه قدرت خبرگزاری و صدا و سیمای ما باعث وحشت دشمنان می شد. اما این برخورد معظم له و خبرسازی ایشان بگونه ای سنجیده بود که آنها را مجبور می کرد در خبرگزاریهای خود، روزها و هفته ها از چنین حادثه ای سخن بگویند. مسلما «صدا و سیما» باید از اینگونه برخوردها درس بگیرد و آنرا بعنوان یک رهنمود عملی روشن، آویزه گوش خود قرار دهد.

جمع بندی و ارزیابی نهایی
در جمعبندی نهایی باید دانست که یکی از موارد و محورهای اصلی مطالعات جامعه شناسان وسایلِ ارتباط جمعی (رسانه های گروهی)، بررسی آثار و کارکرد این وسایل در دو سطح خرد و کلان است.

در مورد تأثیر رسانه های گروهی بر زندگی فردی و اجتماعی انسانها به طور عمده، سه نظریه جامعه شناختی وجود دارد که عبارتند از:

1. برخی بر این باورند که میزان تأثیر گذاری رسانه بر زندگی انسان، نامحدود است؛

2. گروهی دیگر، کارکرد رسانه های گروهی را بی تأثیر می دانند؛

3. عده ای معتقدند که تأثیر رسانه های گروهی، مشروط است و میزان تأثیر گذاری آنرا در محدوده شرایط محیطی ارزیابی می کنند.

البته دیدگاهی افراطی در برخورد با رسانه های گروهی مطرح بوده است که از زمینه ی خاص فکری و تجربه های اجتماعی ویژه منبعث می شود. برخی بر این باورند که وسایل ارتباط جمعی، دارای چنان قدرتی هستند که می توانند نسلی تازه را برای اولین بار در تاریخ انسان پدید آورند؛ نسلی که با نسلهای پیشین بسیار متفاوت است.

«لازار سفلد» در تبیین این دیدگاه می نویسد:

«بسیاری، تحت تأثیر همه جایی بودن وسایل ارتباط جمعی[2] و قدرت بالقوه آنان به سختیهراسان شده اند. در سمپوزیومی، یکی از شرکت کنندگان نوشت: قدرت رادیو را می توان با قدرت بمب اتم مقایسه کرد.»[3]

برخی دیگر بر این عقیده اند که وسایل ارتباط جمعی، تأثیر چندانی بر مخاطبین خود ندارد. به نظر این دسته از اندیشمندان، «دوران سبع» وسایل ارتباطی و با آن دوران رواج عقاید تند و اسناد اثرات جادویی و خارق العاده به وسایل ارتباط جمعی پایان یافته است.[4]

برآیند نهایی و دور از افراط گرایی این است که وسایل ارتباط جمعی، ابزار اجتماعی - فرهنگی جامعه به معنای عالی آن است و از این جهت، آثار چشمگیری بر جای می گذارند، اما این آثار، نه آن چنان است که هیچ محدویتی نشناسد، یا آنچنان ناچیز است که هیچ اعتنایی را شایسته نباشد. باید دید حدود تأثیر این وسایل چیست و در چه شرایطی این تاثیرات، محدودیت می یابند یا تقویت شدنی هستند.؟

با تمام این اقوال، آن چه بدیهی به نظر می رسد آن است که به دور از آثار مثبت و منفی آن، باید اذعان داشت که پیدایش دگرگونیهای اجتماعی و تغییر ارزشهای اجتماعی، از مواردی است که در نتیجه کارکرد رسانه ها، صورت تحقق به خود می گیرند. از سوی دیگر، این وسایل، در فرایند تهاجم فرهنگی و مقابله با آن، جنگ روانی، استعمار ملتها در امر باز سازی و دستیابی به توسعه یافتگی، تحقق هدفهای آموزشی به سرگرمی و غیره، کاربرد مؤثری دارند.

امروزه در عصر انفجار اطلاعات، دیگر این حقیقت به خوبی اثبات شده است که از نظر کارکردهای آموزشی، رسانه ها سهم و نقش قابل ملاحظه ای در انتقال میراث فرهنگی و فکری بشری در میان ملل و انسانها دارا هستند.

در واقع با ظهور وسایل ارتباط جمعی پیشرفته، فرایند آموزش از انحصار مدرسه و آموزشگاهها خارج شده و جهان پهناور به عرصه آموزش تبدیل گردیده است. در این فرایندِ وسایل ارتباط جمعی، محدودیتهایی از قبیل مکان و زمان، محدودیت سنی، محدودیتهای اقلیمی و... از میان برداشته شده و در زمینه سیاست و حکومت، همانگونه که رسانه ها بر تصمیمات سیاستمداران و هیأت حاکمه اثر می گذارند، به منزله ابزاری در دست حکومتها، دارای کاربرد و کار آمدی محوری هستند.

با مراعات و لحاظ کردن جنبه های مثبت و منفی کارکرد رسانه های گروهی، این پدیده می تواند از یک سو سبب وحدت، همبستگی و وفاق ملی شود و از سوی دیگر، حکومتها می توانند از این پدیده در ایجاد همگونی، جهت دهی افکار عمومی و هماهنگ سازی نظریات توده مردم و جامعه نسبت به نظام سیاسی و کارکردهای آن استفاده کنند؛ به طوری که در نظامهای استکباری، صدا و سیما و مطبوعات، ابزاری قوی و مؤثر برای بیعت گرفتن از مردم و جامعه می باشند. تا آنجا که از مطبوعات که مهمترین و بارزترین وسایل ارتباط جمعی است، به عنوان «رکن چهارم» یاد می شود.

بنابراین، در تقسیم سه گانه، می توان کارآمدی این پدیده ها را در موارد ذیل مشاهده کرد:

1. عامل انتقال ارزشها و هنجارهای فرهنگی؛

2. ساماندهی ارتباط خانواده و فرد با دنیای خارجی؛

3. تأثیر گذاری بر نهادهای سیاسی اجتماعی جامعه.

بر این اساس، حیات سیاسی - اجتماعی بشر امروز، به شدت تحت تأثیر رسانه های گروهی قرار دارد. با در نظر گرفتن این واقعیت مسلم که پیامهای رسانه ها هرگز از جنبه های سازنده و مخرب خالی نبوده، ضروری است به مطالعه و بررسی پدیده ارتباطات و آثار و کارکردهای آن، بیش از پیش پرداخته شود.

اهمیت این کار از آن جهت است که رسانه های گروهی با کارکرد خود و با استقاده از دو عنصر اطلاعات و پیام، به صورت امواج صوتی تصویری و غیره با هم، در نو دیدن مرزها بر افکار و اذهان انسانها اثر نهاده و به کنشها و رفتارهای فردی و اجتماعی آنها جهت می دهند. پیامهایی که در قالب امواج صوتی تصویری و یا کتاب و یا مجله در جهان امروز انتشار می یابد؛ در برخی موارد سبب ظهور و شکل گیری حوادث، رخدادها و رویدادهای سیاسی مهمی در واحدهای سیاسی و در عرصه کشورها و حتی جهانی می گردند. به عنوان مثال، تولید و نمایش یک فیلم سینمایی یا یک مقاله و یا یک کتاب که جنبه توهین به اعتقادات و باورهای دینی یک آیین را دارد، در فاصله کوتاهی به یک پدیده سیاسی مهم تبدیل می شود.

تنوع و گستردگی ارتباطات در عصر کنونی
از ویژگیهای عصر حاضر، ماشینی شدن زندگی، افزایش جمعیت، تقسیم کار و مشاغل، تخصصی شدن فعالیتها، بسط و گسترش حوزه های مشاغل و حِرَف، تنوع امکانات بهره وری و...است.

در چنین دنیایی، رسانه های گروهی و ارتباطات، از نقش حیاتی در زندگی بشر برخوردار بوده و در عین حال متنوع و گسترده می باشند. برخی از شناخته شده ترین و شاخصترین انواع ارتباطات، عبارتند از: ارتباطات سازمانی (اداری)، ارتباطات اقتصادی، ارتباطات مدیریتی و سرانجام، ارتباطات سیاسی.

ارتباطات سازمانی، در فعالیتهای مؤسسات و سازمانها بر قرار است؛ ارتباطات اقتصادی، محدود به قلمرو فعالیتهای اقتصادی است؛ ارتباطات مدیریتی در شاخه های صنعتی، مدیریت تجاری و مدیریت آموزشی و مدیریت سیاسی جریان دارد. ارتباطات سیاسی نیز به حوزه مملکت داری، ارتباط میان حکومت، شهروندان و کشورها با یکدیگر مربوط می شود.

سازمان یونسکو، وسایل ارتباط جمعی را به صورت ذیل طبقه بندی کرده است:

1. وسایل ارتباط رودررو؛

2. وسایل ارتباط محلی، منطقه ای و گروهی؛

3. وسایل ارتباط جمعی.

بررسی جایگاه رسانه های عمومی در قبل و بعد از انقلاب اسلامی ایران
با نگاهی به رسانه های گروهی و انواع آن در دوران قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، می توان کارکردهای آنها را در تغییرات جوامع بشری به خوبی دریافت.

کار کرد سینما
به عنوان مثال، ورود سینما به ایران از دوران حکومت پهلوی، مصادف بود با پیروی و تقلید از حال و هوای فیلمهای غربی و.... کسانی که متولی این حرفه بودند، نه حس مسؤولیت دینی داشتند و نه عرِق ملی؛ بلکه گاهی نسبت به اسلام نیز از خود ضدیت نشان می دادند.[5] عملکرد مخرب و منفی سینما در این برهه از تاریخ ایران، موجب شد تا نوعی مخالفت اجتماعی نسبت به این پدیده در جامعه ایران به وجود آید و خانواده های مذهبی و اصیل و روحانیون آگاه و بیدار، به مخالفت جدی با سینما برخیزند.

آلودگی سینما به ابتذال و فحشا و اشاعه فرهنگ غربی، علمای دین را بر آن داشت تا فتوای شرعی علیه سینما صادر کنند. شیخ فضل اللّه نوری، آن را وسیله ای جهت تخدیر و عامل نوظهور غرب برای رسوخ در اعتقادات ملت ایران دانست.[6]

بررسی کارکرد مطبوعات
با نگاهی به مطبوعات قبل از انقلاب، می توان به این نکته پی برد که یکی از عناصر لاینفک فیلمهای سینما، صحنه های مبتذل و اشاعه مسایل ضد اخلاقی بود و نویسندگان فیلمنامه از درک احساسات و نیازهای واقعی جامعه ایران عاجز بودند.

اصل در راه اندازی این پدیده در عصر پهلوی در حقیقت آن بود که کوشش می شد تا افکار عمومی را از مسائل اساسی مملکت منحرف ساخته و مردم را به صورت مصرف کنندگان انفعالی ارزشها و عادات غربی در آورند.

خوشبختانه با پیروزی انقلاب اسلامی و با تغییر معیارهای ارزش حاکم بر تمامی رسانه های گروهی؛ از جمله سینما، فرهنگ ضد ارزش حاکم بر سینماها کنار گذاشته شد و این رسانه، عهده دار رسالت سنگین و خطیر، یعنی معرفی و تبلیغ ارزشهای اسلامی شد. در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی، درباره رسانه های گروهی کشور آمده است:

«وسایل ارتباط جمعی بایستی از جهت روند تکاملی انقلاب اسلامی، در خدمت اشاعه فرهنگ اسلامی قرار گیرد، در این زمینه، از برخورد سالم اندیشه های متفاوت بهره جوید و از اشاعه و ترویج خصلتهای تخریبی و ضد اسلامی، جدا پرهیز کند.»[7]

همین محتوا، از اصل 175 قانون اساسی استنباط می شود که در آن اصول، خط مشی، اهداف و وظایف رسانه های گروهی تعیین گردیده است.

نمونه دیگر کارکرد رسانه های گروهی، مسأله مطبوعات است. این پدیده برای نخستین بار در دوره قاجار، به دستور عباس میرزا وارد ایران شد.

این رسانه هم متأسفانه در آغاز ورود و در مرحله شکل گیری خود، در شرایط نامطلوب تقلید سطحی از غرب و بی توجهی به هویت ملی شکل گرفت. نسل اولیه مطبوعات کشور، به شدت تحت نفوذ حکومتهای استبدادی وقت بودند و جز نقش جارچی و زبان یکطرفه حکومت، نقش دیگری را ایفا نمی کردند.

بنابراین، رسانه های گروهی، علاوه بر این که در فرایند ارتباطات و جابجایی اطلاعات در درون جامعه و ملل سهیم هستند، می توانند با کارکرد خویش در عرصه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی به موازات تحولات عمیق در نهادهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دگرگونی باورها و ارزشهای مسلم جامعه، کار ساز بوده و به عنوان یک دانشگاه عمومی، در راستای شکوفایی و اعتلای فرهنگ جامعه به فعالیت بپردازند و زبان هدایت خویش را به کار بسته و جامعه را به سمت و سوی مطلوب هدایت نمایند.

پی نوشت ها:

[1] محقق و نویسنده.

[2] Ubiquity.

[3] Lazarsfeld )P.F( merton )R.K(. mass Cummunication popular and organized social action, P. 492 نیز ر.ک: کازنوژان جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی، ترجمه باقر ساروخانی و منوچهر محسنی، ص 45.

[4] Lazarsfeld) P.F( merton) R,K( op.cit , P: 494

[5] اغلب کسانی که در صنعت ایران پیشگام بوده اند، یا فرنگ رفته و تربیت شده غرب بودند یا غیر مسلمان، نظیر روسی خان که از پدری انگلیسی و مادری تاتار روس متولد شده بود و اوهانیان ارمنی که از روسیه به ایران بازگشته بود، به تقلید از غرب به فیلمسازی پرداخت؛ کیهان، شماره 14469،9 / 2 / 71.

[6] همان.

[7] قاسم شعبانی، حقوق اساسی و ساختار حکومت جمهوری اسلامی، انتشارات اطلاعات، چاپ اول، 1363، ص 260.

نظر شما