تجمع شهرنشینان و مدنیت شهروندان
روزنامه همشهری شنبه 6 مرداد 27,1375 جولای 1996 , سال چهارم , شماره 1027
شهری شدن در قرن بیستم, فرایندی جهانی است. نه تنها همه جوامع
صنعتی امروزی به میزان بسیار زیادی شهرنشین هستند بلکه جوامع در حال
توسعه نیز به گونه فزاینده ای روز به روز شهری تر می شوند.
مجید محمدی روند سریع شهرنشینی در جهان, یک پدیده غیرقابل انکار
است( 1 )شهرها, به ویژه در کشورهای در حال توسعه , دیگر محدوده ای
نمی شناسندو مدام در حال گسترش هستند. تا آنجا که حتی امکانات شهری
از ارائه خدمات به همه شهرنشینان عاجز می مانند. تلاش برای رسیدن به
طرحهای جامع شهری, توقف رشد شهرها یا کند کردن نرخ آن, از یک پسو, و
گسترش دامنه خدمات شهری به مناطق حاشیه ای, از سوی دیگر, ناظر بر
فراهم آوردن حداقلهای خدمات شهری برای شهرنشینان است.
همچنین شهرها در چارچوب های برنامه ریزی و مدیریت, زیست شناسی یا
محیطشناسی, اقتصاد, زمین شناسی و جغرافیا مورد مطالعه قرار می گیرند
تا در نهایت فایده عملی آن نوعی زندگی شهری براساس همزیستی میان
انسان و دنیای پیرامونش باشد.
ولی از منظرهای دیگری نیز به پدیده شهرنشینی می توان نگریست. از
نگاه تاریخی, فرهنگی و جامعه شناختی مسائل دیگری مطرح می شوند که
عمده آنها معنی و لوازم اجتماعی زندگی شهری و تحولات آن است. در
این حوزه به جای الگوهای رشد شهرها (شهرکهای حاشیه ای, طرحهای جامع ,
بازسازی,) چگونگی مواجهه شهرها با نیازهای مختلف, انواع شهرها (خطی ,
پهندشتی, باغشهر, شعاعی, اقماری,) مسئله تراکم و تراکم زدایی یا
تراکم افزایی, بهداشت, تحولات شهری در چارچوب توسعه تمدن صنعتی و
خدماتی و شهرسازی, ذهن ما متوجه پدیده هایی مثل پیچیده تر شدن تقسیم
کار, افزایش تعداد متخصصان, تکیه گاههای پایگاه اجتماعی افراد, نسبت
کار با مسکن, سرگرمی و ارتباط و تحول این مفاهیم, مددکاری
اجتماعی ,تغییرات اجتماعی و چگونگی توزیع اعتبارات اجتماعی در شهرها
خواهد شد.
در چارچوب دسته اول از مسائل, واحد تحلیل و بررسی انسانی ما
شهرنشین است; یعنی کسی که در واحدی به اسم شهر مستقر است وچگونه
به نیازهای او پاسخ داده می شود. ولی در چارچوب دسته دوم, واحد
انسانی ماشهروند است; یعنی کسی که به عنوان یک عضو از یک نظام
اجتماعی در کنش و واکنش با دیگر افراد است. این دو مفهوم معمولا در
کنار یکدیگر قابل طرح و بررسی هستند ولی در عالم واقعیت ممکن است
یکی نسبت به دیگری تاخیر داشته باشد; بدین معنا که ما یک شهر بزرگ
(با تمرکز تعداد زیادی از افراد در یک محل نسبتا کوچک) داشته باشیم
ولی روابط و نهادها, رشدی متناسب با این گسترش فضا نداشته باشند و
نتوان به راحتی ازشهروند سخن گفت.
رهیافت مناسب برای پرداختن به این موضوع رهیافت مقایسه ای است. با
توجه به مبانی و تاثیرات توسعه شهری و داده های بسیار مربوط به
شهرهای جدید می توان براساس دانش جامعه شناسی شهری, به مقایسه
روندهای شهرنشینی و شهروندی در شهرهای مختلف پرداخت. در اینجا باید
شباهتها و تفاوتهای گونه های متفاوتی از شهرها را مورد بررسی قرار
داد. بالاخص برای مطالعه موضوع شهروندی یا سطح روابط و فعالیتهای
مدنی در شهرها, باید به مقایسه های میان فرهنگی در جوامع متفاوت
پرداخت. این مقایسه می تواند میان شهرهای کشورهای در حال توسعه و
کشورهای توسعه یافته یا میان شهرهای گوناگون یک کشور در حال توسعه
صورت گیرد. نوع سوم مقایسه, مقایسه شهرها در دو دوره مختلف تاریخی
است. در این مقایسه ها صرفا نباید به جمع آوری و انباشت مطالعات
موردی اکتفا کرد. ما در این مقایسه ها به یک تحلیل عمومی نسبت به
پدیده شهر و تحولات شهری نیاز داریم تا در چارچوب آن مفاهیم (حومه
شهر, شهر جدید, کلان شهر, شهرک,) روابط (شبکه های گوناگون حمل و نقل و
اطلاع رسانی, بازارها, توزیع., . . ) و کارکردها (اداری, تجاری, خدماتی,
صنعتی و. . . ) بخوبی از یکدیگر متمایز و فهمیده شوند.
فرایند شهری شدن شهر در تعریف جامعه شناختی, محل سکنای دائم, بزرگ
و چگال افرادی است که از نظر اجتماعی همگن هستند(2 ) , یا در یک دوره
گذار باید همگن شوند. بدین ترتیب شهر یک سازمان اجتماعی است که
کارکردها و خدمات گوناگونی را عرضه می کند. این مفهوم شهر مساوق با
صنعتی شدن نیست چرا که شهرهای سنتی با مساحت و جمعیت کمتر و با
جدایی فضایی از روستاها, بعضا چگالی شهرهای امروز را نیز دارا
بوده اند. ولی شهرهای مدرن جهان که عمدتا در جوامع صنعتی رشد
کرده اند از حیث تاثیر و نفوذ بر نواحی روستایی, پیچیده تر شدن
کارکردها و خدمات, گسترش وسعت جغرافیایی, ارائه الگوهای تازه احساس
و اندیشه و چیرگی روابط غیرشخصی, با شهرهای سنتی متفاوتند.
شهری شدن در قرن بیستم, فرایندی جهانی است. نه تنها همه جوامع
صنعتی امروزی به میزان بسیار زیادی شهرنشین هستند بلکه جوامع در
حال توسعه نیز به گونه فزاینده ای روز به روز شهری تر می شوند. توسعه
شهرهای امروزی از همان آغاز تاثیر بسیار زیادی بر عادات و شیوه های
رفتار داشته است. در عکس العمل به این تاثیر فزاینده و در تحلیل
نتایج آن از آغاز شکل گیری تجمعهای بزرگ شهری در قرن هجدهم, عقایدی
که در مورد اثرات شهرها بر زندگی اجتماعی ابراز گردیده در دو قطب
مختلف قرار گرفته اند و امروز نیز وضع به همان گونه است. گروهی شهرها
را نماینده فضیلت متمدنانه, منبع پویایی و خلاقیت فرهنگی می دانستند.
از دید آنها, شهرها فرصتهای توسعه اقتصادی و فرهنگی را به حداکثر
می رسانند و وسایل زندگی آسوده و رضایتبخش را فراهم می سازند. از سوی
دیگر منتقدان به شهر برچسب دوزخی سیاه از دود می زنند که در آن
جماعتهای پرخاشگر و بی اعتماد به یکدیگر ازدحام کرده اند و غرق جنایت ,
خشونت و فساد است.
با معیارهای امروزی, شهرها در جوامع سنتی اکثرا بسیار کوچک بودند.
معمولا دیوارهای بلندی داشتند که هم دفاع نظامی از آنها راتسهیل
می کرد و هم بر جدایی اجتماع شهری از روستا تاکید داشت. گروههای
قومی و مذهبی مختلف اغلب محله های جداگانه ای داشتند که اعضای آنها در
آنجا, هم زندگی و هم کار می کردند. برای بیشتر مردم خانه و کارگاه
جزئی از یک ساختمان, و گاه حتی یک اتاق بود. رفتن به سر کار کم و
بیش ناشناخته بود. هر چند در این جوامع شهرها کانون اصلی علم, هنر و
فرهنگ و ارتباطات فرهنگی جهانی بودند, اما میزان نفوذ و تاثیر آنها
بر نواحی روستایی همیشه نسبتا کم بود.
در دنیای امروز دگرگونیهای اساسی, شهرها را از شهرهای قدیمی متمایز
ساخته است. در جوامع جدید اکثر جمعیت در نواحی شهری زندگی می کنند.
به علاوه زندگی شهری امروزی زندگی همه مردم را تحت تاثیر قرار می دهد,
نه فقط زندگی کسانی را که در شهرها زندگی می کنند. شهرنشینی اینک به
صورت یک شیوه زندگی درآمده است. در شهرها تعداد زیادی از مردم در
مجاورت یکدیگر زندگی می کنند, بی آنکه اکثر افراد یکدیگر را شخصا
بشناسند. بیشتر تماسها میان ساکنان شهر زودگذر و جزئی بوده و بیشتر
وسیله ای برای هدفهای دیگر هستند تا اینکه به خودی خود رضایتبخش
باشند. از آنجا که کسانی که در نواحی شهری زندگی می کنند, معمولا
تحرک زیادی دارند, پیوندهای نسبتا ضعیفی میان آنها وجود دارد. مردم
هر روز در فعالیتها و وضعیتهای گوناگون فراوانی درگیر می شوند,آهنگ
زندگی سریع تر از نواحی روستایی و شهرهای سنتی است و رقابت بر همکاری
چیره است. البته شهرهای امروز بیان کننده ماهیت کلی تر نظام اجتماعی
هستند; جنبه های مختلف شیوه زندگی شهری, نمایانگر زندگی اجتماعی در
همه بخشهای جوامع امروزی هستند.
زندگی شهری در جوامع درحال توسعه, نه تنها با مشکلات عمومی زندگی شهری
در جوامع غیرسنتی مواجه است بلکه مسایل و مشکلات ویژه خویش را نیز
داراست. به طور کلی شهرنشینی در کشورهای توسعه یافته با کشورهای درحال
توسعه متفاوت است. ریشه این تفاوت به چند عامل برمی گردد: اولا آهنگ
رشد شهرنشینی و زمان وقوع آن در این جوامع متفاوت است. ثانیا برای
درک روند شهرنشینی در این نوع جوامع, نمی توان همانند کشورهای صنعتی
فقط به توسعه اقتصادی در چارچوب فضاهای ملی توجه کرد, چرا که نحوه
تکوین شهرنشینی در آنها, به نوع ارتباط با قطبهای مسلط جهانی نیز
بستگی دارد. ثالثا رشد جمعیت شهرنشینی در این جوامع با توسعه سطح
تولیدات کشاورزی و غیرکشاورزی ناهماهنگ است. این جوامع معمولا
گذرگاه انتقال اقتصاد کشاورزی به اقتصاد صنعتی را طی نکرده و فقط
صعود سریع بخش خدمات و افزایش اندک بخش صنعت را که قسمت اساسی آن هم
مربوط به صنعت ساختمان است در اوضاع اقتصادی خود شاهد بوده اند.
رابعا رشد سریع شهرنشینی در این جوامع ناشی از نیاز رشد اقتصادی
آنها نیست,, بلکه ناشی از وضع بد اقتصادی روستاهاست که موجب می شود
جمعیت روستایی برای فرار از بیکاری و سطح زندگی پایین به طرف شهرها
حرکت کند. خامسا نظام توزیع شهرها در کل کشور و مناطق گوناگون
شدیدا نامتناسب است. بدین گونه که معمولا یک شهر بزرگ که اندازه آن
گاهی 5 تا 10 برابر اندازه شهرهای درجه دوم است ایجاد می شود که
فعالیتهای اصلی اقتصادی و سیاسی کشور در آن متمرکز است.
شهرهای امروز نهادهای گوناگونی را دردل خود جای می دهند: نهادهای
اقتصادی (بانک, بیمه, بورس, بازار),فرهنگی (کتابخانه, موزه, سالن
اجتماعات و نمایش, مراکز تحقیقات و نشر, مدرسه, دانشگاه,) بهداشتی
درمانی (بیمارستان,) مذهبی (مسجد, حسینیه و دیگر اماکن مذهبی ,
کلیسا), ارتباطی (مخابرات, رسانه ها), سیاسی (حزب ,انجمن, پارلمان)
و اجتماعی (موسسات خیریه, موسسات توان بخشی, زندان.) این نهادها در
جوامعی که مشارکت شهری در آنها معنای واقعی پیدا نکرده است عموما
به نحو ملی عمل کرده و به همین واسطه کمتر از فوایدمشارکت تک تک
شهرنشینان در تصمیم گیریها و نحوه اداره بهره برداری می کنند.
مردم تهران در شرایط حاضر,حتی در مواردی که هویت شهری آنها
بارزتر و شکل یافته تر است و هویت شهری موثرتری از خود بروز می دهند,
بیشتر هویت ایرانی دارند تا هویت تهرانی; هویت ایرانی, فرد را از
داشتن هویت تهرانی بی نیاز نمی کند, چرا که زندگی در شهر مقتضیات خاص
خود را داراست. گسیخته شدن نظام روابط محلی در شهرهای بزرگ مانعی
بزرگ بر سر شکل گیری هویت شهری است و نهادهای جدید فرهنگی, رسانه ای
شهری می توانند این احساس هویت را ایجاد کرده یا تقویت کنند.
ادامه دارد
نظر شما