موضوع : پژوهش | مقاله

نقش آموزش عالی و ترسیم هویّت دانشجویی


1. اهمیت فرهنگ و نقش نظام آموزش عالی

الف. فرهنگ و توسعه
امروزه یکی از شاخصه های کشورهای در حال توسعه را مسئله «فرهنگ» و به ویژه نقش نظام آموزش عالی در آن می دانند. فرهنگ و میزان و سطح ارتقای آن، معیاری برای توسعه یافتگی به حساب می آید و در این زمینه، سخن از نقش نظام آموزش عالی به عنوان یکی از ارکان مهم فرهنگ ساز است.
نه تنها کشورهای در حال توسعه بلکه هر کشور و جامعه ای در دنیای جدید نمی تواند از تأثیر مهم فرهنگ در رشد و پیشرفت جوامع دور باشد. 1

ب. فرهنگ و تمدّن
از سوی دیگر، نباید از تأثیر مهم فرهنگ در تمدّن سازی نیز غفلت ورزید. هر تمدّنی برای پایداری خود نیازمند فرهنگ سازی است؛ چرا که بدون عنصر فرهنگ یکی از اصلی ترین شالوده های تمدّن بشری استوار نخواهد شد. بی تردید، از آن رو که نظام آموزش عالی
نیز یکی از ارکان مهم فرهنگی و جزئی از آن به حساب می آید، باید به نقش کلیدی آن در تمدّن سازی توجه ویژه داشت.

ج. اهمیت تمدّن سازی
در دنیای امروز دو راه پیش روی ملت ها و جوامع بشری وجود دارد: یا باید منفعلانه مرعوب ساخت روابط امروز تمدّن حاکم غربی شد و یا اینکه برخوردی فعال را پیش گرفت و در صدد تمدّن سازی برآمد.
راه نخست، به از دست دادن هویّت و ملیّت و فرهنگ خودی می انجامد و راه دوم، مسیر بازیابی هویّت ملی و بازسازی ریشه های فرهنگی را به روی یک ملت می گشاید.
برای بشر کنونی انتخاب سومی مطرح نیست؛ چنانچه جامعه و ملتی به سمت تمدّن سازی حرکت نکند و در صدد ریشه یابی وضعیت موجود خود و طراحی مهندسی آرمانی اش برنیاید، به ناچار باید تن به پذیرش حاکمیت تمدّن غربی و سیطره آن بر تمامی قلمروهای فرهنگی و سیاسی و اقتصادی جامعه خودی بدهد.
در نتیجه، اگر به نقش مهم فرهنگ در تمدّن سازی پی بردیم، به اهمیت دو چندان فرهنگ سازی برای دست یابی به شالوده های تمدّنی جدید نیز رهنمون خواهیم شد.

د. فرهنگ و روابط دنیای جدید
به غیر از تأثیر فرهنگ در توسعه و تمدّن سازی، شاید بتوان یکی از مهم ترین شاخصه های کلان تمایز جامعه قرن 19 و 20 با قرون گذشته را در قرار گرفتن «فرهنگ» به عنوان یکی از کلیدی ترین و کاربردی ترین عناصر ارتباطی بین جوامع و دولت ها و در یک کلمه، کلیه ارتباطات انسانی به حساب آورد. دست کم اینکه بخش وسیعی از ارتباطات نوین، از این منظر و با بهره بری از نقش و توان مسائل فرهنگی انجام می پذیرد. و بی دلیل نیست که عصر امروز، عصر تبادل ارتباطات فرهنگی نامیده می شود.
یکی از نمونه های عینی که می تواند نشانگر تحلیل مزبور باشد در نظر گرفتن شیوه های استعمار کهنه و قدیم و مرز بین آن دو در اهمیت یافتن مسائل فرهنگی و تغییر مشی از منظر ارتباطات فرهنگی است. به این معنا که اگر در شیوه های استعمار قدیم و کهنه، بیشتر از راه کارهای فیزیکی و عملیات نظامی و مشابه آن استفاده می شد، استعمار نو، بهره گیری از راه های ارتباطی فرهنگی را مدّنظر قرار داده؛ چرا که این شیوه در عین پنهانی و ناآشکار بودن، دارای تأثیر نفوذ بسیار بیشتر و ماندگارتری در جوامع خواهد بود. پیش تر هم اشاره شد که یکی از مهم ترین بسترهای ایجاد و پدیدآوری هر تمدّنی از قالب و در مجرای فرهنگ سازی یک جامعه صورت می پذیرد. بنابراین، استعمار نو از این طریق می تواند به سه نتیجه دست یابد:
1. تأثیرگذاری مخفی؛
2. تأثیرگذاری ماندگار؛
3. تأثیرگذاری تمدّنی.
هر یک از سه هدف مزبور به تنهایی نیز مطلوب است، اما با اصل قرار دادن ارتباطات فرهنگی، سه هدف یک جا به دست می آید.
در استعمار فرانو، شاخصه دوم و به ویژه شاخصه سوم، به صورت خاص مورد توجه قرار گرفته است. در این نوع از استعمار، به جای تلاش های صرفاً جغرافیایی و چهره به چهره، تغییر و ذوب و انحلال فرهنگ ها به عنوان یک اصل و مبنا شناخته می شود.

هـ. دانشگاه امروز
نتیجه منطقی نکات مورد اشاره این است که امروزه مهم ترین نقش و حساسیت نظام آموزش عالی و دانشگاه ها، فرهنگ سازی در جوامع است. دست یابی به توسعه جامع و پایدار جامعه اسلامی، ایجاد زمینه برای تمّدن سازی آرمانی و مطلوب اسلامی ـ ایرانی، ذوب نشدن در ساخت روابط موجود تمدّن غربی، و حضور فعال در پی ریزی مهندسی ارتباطات فرهنگی دنیای امروز و مقابله در برابر هجمه فرهنگی استعمار مدرن از دیگر تأثیرات نظام آموزش عالی در جامعه ما به شمار می آید.

فرهنگ؛ دانشگاه: توسعه جامعه؛ عصر ارتباطات نو عصر استعمار نو؛ تمدّن سازی
همه موارد مزبور نشان دهنده معیارهایی است که دانشگاه امروز در جامعه ما باید خود را برای آن آماده سازد تا بتوان ادعا کرد نیازهای پیرامونی خود را به درستی شناخته است. به هر میزانی که از این ملاک ها دور شویم، در حقیقت، دانشگاه و نظام آموزش عالی را از دنیای جدید و لوازم ضروری آن دور ساخته ایم.

2. نقش دانشجو در نظام آموزش عالی
در یک دسته بندی کلی، عناصر سازنده دانشگاه را می توان به دو دسته «عناصر انسانی» و «عناصر غیرانسانی» تقسیم کرد. عناصر انسانی شامل دانشجو، استاد، مدیریت و کارکنان، و عناصر غیرانسانی شامل فضای کالبدی می شود. 2 در این میان، یکی از مؤثرترین مؤلفه های انسانی در دانشگاه ها، دانشجویان هستند که بدون حضور و فعالیت علمی و دانشگاهی آنان، نظام آموزش عالی رونق شایسته و بایسته خود را نخواهد داشت. این نقش زمانی پررنگ تر خواهد شد که تأثیر دانشجو را در ارتباط با فرهنگ یک جامعه ببینیم.
بنابراین، می توان دانشجوی امروزی را دارای رسالت ها و وظایفی بسیار مهم تر از فراگیری دروس خاص علمی دانست. دانشجوی امروزی در جامعه اسلامی نمی تواند پیرامون ضرورت های چهارگانه ذیل نیندیشد و نسبت کار و تلاش خود را با آنها تعیین نسازد:
1. ضرورت توسعه جامعه؛
2. ضرورت تمدّن سازی آرمانی؛
3. ضرورت توجه به عصر ارتباطات نو و نقش فرهنگ سازی؛
4. ضرورت توجه به شیوه های فرهنگی استعمار نو.
ایفای چنین نقش مهم و تاریخ سازی بدون حصول شرایطی خاص ممکن به نظر نمی رسد. از این رو، باید به ترسیم هویّت جدید دانشجویی متناسب با نیازهای نو روی آورد.

3. ترسیم هویّت دانشجویی
برای مشخص کردن ویژگی های یک دانشجو متناسب با شرایط موجود جامعه و دنیای امروز، توجه به شش اصل هویّت ساز ضروری است:

الف. علم جویی
نخستین عنصر اصلی دانشجویی، علمورزی و علم جویی است. دانشجو فردی است دارای انگیزه های قوی و محکم دانش طلبی و جویای کسب علم و بالا بردن توان بینشی خود؛ هم در جهت افزایش حجم اطلاعات علمی و هم در بهینه سازی اطلاعات و عمق بخشیدن به آن؛ یعنی پی جویی توأمان کمّی و کیفی در رشته تخصصی خود.
آنچه مقابل این عنصر، از نشانه های دانشجونمایی به حساب می آید، انگیزه های ضد علمورزی است؛ چه به صورت کسب صرفاً نام و نشان و مدارج و مدارک کاغذی و چه به صورت طلب درآمد بیشتر و یا نیّت های صرفاً مادی و دنیوی محض.
آنچه در درجه اول، یک دانشجو به آن نیاز دارد برخورداری از انگیزه قوی و بالای کار و تلاش علمی و عطش پی گیری مسائل حوزه دانش و دنبال کردن راه حل ها و پاسخ گویی به آنهاست.

ب. حساسیّت اجتماعی
عامل دوم، بی تفاوت نبودن نسبت به مسائل جامعه و حوزه پیرامونی دانشگاه است. این ویژگی برآمده از ضرورت ارتباط دانشگاه با سایر بدنه های جامعه خواهد بود؛ چرا که بدون چنین حساسیت های اجتماعی، ارتباط دانشگاه با دنیای پیرامونش بریده می گردد. بنابراین، یک دانشجو نمی تواند نسبت به مسائل و معضلات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه خود و حتی جامعه جهانی اش بی تفاوت و بدون انگیزه باشد. عنصر تعهد ملی و میهنی او را وادار به دخالت و نشان دادن بیداری خواهد نمود: «خفته بیدار باید پیش ما. »3
نقطه مقابل چنین بیداری و هوشیاری دانشجویی، بی تفاوتی، خنثا بودن و خاموشی در برابر حساسیت های ملی و دینی است که نتیجه آن، قطع ارتباط دانشگاه با ضرورت ها و اقتضائات برآمده از جامعه ملی و جامعه جهانی، و به دنبال آن، عدم فهم و عدم تلاش علمی برای حل بحران هایی است که در نهایت مجموعه دانشگاه را نیز در برخواهد گرفت.

ج. فهم عصری
علاوه بر انگیزه فردی علمی و نیز حسّاس بودن به مسائل جمعی، فهم مقتضیات عصر جدید نیز از لوازم امروز تشکیل دهنده هویّت دانشجویی به حساب می آید. فهم عصری شامل فهم مسائل جامعه خود و نیز جامعه جهانی است؛ یعنی دارا بودن قدرت تشخیص و تحلیل، هم در مسائل ملّی و هم در موضوعات فراملّی.
بر این مبنا، دانشجو عنصری فهیم است؛ به این معنا که قدرت تشخیص و توان تحلیل درست مسائل گوناگون عصر خود را پیدا کرده. تفاهم فهم با علم در این است که در یکی سخن از کسب دانش و اطلاعات بیشتر است و در دیگری، به کارگیری روش صحیح تحلیل و بررسی. البته هر دانشجویی باید به دو زیور دانش (علم) و بینش4 (فهم) آراسته گردد واهمیت توان تحلیل علمی و منطقی مسائل را از یاد نبرد.
آنچه مقابل این عامل صف آرایی می کند فهیم نبودن است که می تواند به انحراف در تحلیل مسائل و یا ساده انگاری و کج فهمی مشکلات و معضلات اجتماعی و یا جهانی بینجامد و طبیعتاً حرکت های دانشگاهی و به ویژه خط سیر گروه های دانشجویی را به مسیری بر خلاف جهت حرکت جامعه و یا مقابل ضرورت ها و نیازهای جهانی سوق دهد که بسیار مخرّب و اصلاح آن، فرصت سوز خواهد بود.
بنابراین، دانشجوی فهیم امروز باید قدرت فهم و تشخیص راه های تحلیل و نقد و بررسی علمی تمامی مسائل پیرامونی خود اعم از موضوعات و معضلات فردی و شخصی، نیازها و ضروریات جامعه دانشگاهی، جامعه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، پدیده های ملّی و کشوری و نیز رویدادهای جهانی و فراملّی در عصر ارتباطات جدید را داشته باشد.

د. آزادگی دینی
عنصر چهارم سازنده هویّت دانشجویی، اصل آزادگی است. دانشجوی مسلمان، انسانی آزاده بوده و در برابر بندگی غیرخدا ایستادگی می کند و از این رو، روح آزادگی دینی در او به اوج درخشش خود می رسد. او تنها بنده خدای بزرگ است و از این بندگی به شکوه آزادگی دنیوی و افتخار سرافرازی رسیده و همین عامل او را در برابر هیچ قدرتی زبون و ذلیل نمی سازد.
از این رو، دانشجوی مسلمان ایرانی بر داشته ها و کاشته های میهنی و مذهبی خود تکیه کرده و هرگز مرعوب دستاوردهای رنگارنگ تمدّن های حاکم نخواهد شد.
این روحیه از سویی به او امید حرکت داده و از سوی دیگر، در برابر داشته های دیگران، خودباخته و شکست خورده نخواهد شد. از این رو، با تکیه بر شعار «ما می توانیم» به سوی پیشرفت و نوآوری می تازد.
این عنصر را نیز می توان برآمده از اقتضائات عصر جدید استعماری دانست که مقابل آن، ضد آزادگی دینی به معنای بردگی و بندگی در برابر غرب و تمدّن مادی کنونی و خودباختگی محض نسبت به همه محصولات فکری و یا کالاهای فرهنگی آنان است.

هـ. ایمان پاک و استوار
هویّت پنجم دانشجویی، برخورداری از ایمان پاک و استوار است. ایمان حقیقی و الهی، روحیه و توانی درونی و نفسانی است که از سویی، برای انسان طهارت و پاکی به ارمغان می آورد و او را در یک حصن حصین قرار می دهد و از سوی دیگر، به انسان استواری و استقامت می بخشد. بنابراین، ایمان الهی، حاصل جمع پاکی و استواری است.
هر دانشجویی در حیات دانشگاهی خود به دو دسته عوامل ضروری نیاز دارد: 1. طهارت و پاکی؛ 2. استواری و استقامت. هر دو عامل، محصول و برآمده از ایمان الهی هستند. اولا، ایمان حقیقی الهی او را به پاک بینی (در حوزه بینش و تفکر)، پاک دلی (در حوزه امیال و تمایلات درونی)، پاک عملی (در حوزه رفتارها و افعال) و پاک ارادی (در حوزه اختیار و انتخاب و گزینش راه) سوق می دهد و ثانیاً، او را دعوت به ایستادگی و صبوری می کند و طبیعتاً بدون این دو دسته، پاسخ گویی به انتظارات فردی، جمعی، ملّی، تمدّنی، دینی و مذهبی ـ که پیش تر مطرح شد ـ ممکن نخواهد بود.
اما مقابل این عنصر و ضد ایمان الهی، ناکامی در تمامی قلمروهای وجودی انسان است: خطای در حوزه نگرش و افکار، انحراف در اخلاق و امیال و رذایل درونی، آلودگی به گناه و کجی های رفتاری و عملی و اتخاذ تصمیمات اشتباه و انحرافی و انتخاب گزینه های ناروا. با نبود ایمان الهی هیچ روزنه ای برای استواری و صبوری در برابر فوج عظیم مشکلات و گرفتاری ها وجود نخواهد داشت. در نتیجه، انسان به انجام وظایف معین خود دست نیافته و یا در انجام رسالت های خویش به انحراف و اشتباه کشیده می شود.

و. انگیزه تمدّنی
آخرین عنصر هویّت ساز دانشجویی در دوران کنونی ما ـ که به نظر می آید مهم ترین آنها هم باشد ـ حضور انگیزه تمدّن سازی در دانشجویان امروز است. این عامل دقیقاً برآمده از ضرورت تمدّن سازی است که از آن سخن به میان آمد و مقصود، این است که دانشجوی امروز جامعه اسلامی در قالب دانشگاهی قرار گرفته که می تواند در چارچوب نظام فرهنگی خاص خود، نقش مؤثری در ایجاد تمدّن جدید اسلامی در تاریخ بشریت به عهده گیرد. بنابراین، دانشجوی امروز باید در این زمینه تلاش کرده تا خود را برای ایفای چنین نقش تاریخ سازی آماده سازد.
هم اکنون این فضا برای دانشجویان فراهم می باشد. مشکلات ریز و درشت جامعه مانع از آن نیست که دانشجوی مؤمن، آزاده، فهیم و بیدار، نقش حیاتی خود را در ترسیم نقشه آینده بشریت با «زمینه سازی علمی پایه های فرهنگی تمدّن دینی» به فراموشی گذارد.
اگرچه راه، طولانی و مسیر، پرپیچ و خم و بس پیچیده و دشوار است، اما همت و اراده دانشجویان ایرانی بسیار بلندتر و محکم تر از همه این ناملایمات است.
در نهایت ـ همان گونه که اشاره شد ـ هر یک از عناصر شش گانه در ترسیم هویّت دانشجویی، برآمده از یکی از ضرورت های چهارگانه نقش دانشگاه در فرهنگ می باشد که توجه به آنها بسیار مهم خواهد بود:

4. شعارهای دانشجویی
بر اساس آنچه مطرح گردید، می توان منظومه شعارهای دانشجویی نظام آموزش عالی امروز میهن اسلامی را چنین تنظیم کرد:
ـ اول: ما طالب دانشیمß عنصر علم جویی؛
ـ دوم: ما بیداریم ß عنصر حساسیت اجتماعی؛
ـ سوم: ما فهیمیم ß عنصر فهم عصری؛
ـ چهارم: ما می توانیم ß عنصر آزادگی دینی؛
ـ پنجم: ما مؤمنیم ß عنصر ایمان الهی؛
ـ ششم: ما تمدّن سازیم ß عنصر تمدّنی.

پى نوشت ها
1ـ جورج نلر استاد دانشگاه کالیفرنیاى آمریکا کتابى دارد با عنوان انسان شناسى تربیتى (Educational anthropology: anintroduction) موضوع این کتاب ارتباط آموزش و پرورش با انسان شناسى و به بیان خود وى، مطالعه منظم درباره فعالیت آموزش و پرورش از منظر فرهنگى است. وى در این کتاب درباره نقش فرهنگ در کشورهاى توسعه یافته سخن گفته و به نکاتى در ارتباط فرهنگ و توسعه اشاره دارد. همچنین به ارتباط فرهنگ با شخصیت و تربیت، رویکردهاى گوناگون درباره فرهنگ و انواع فرهنگ ها و نیز تأثیر فرهنگ در نظام آموزش و پرورش در کشورهاى مختلف پرداخته است.
وى زیر عنوان تغییر فرهنگى (Cultural Change) و عقب ماندگى فرهنگى (Cultural lag) مى نویسد: فرهنگ، پایدار و در عین حال همیشه در حال تغییر است. او تغییر فرهنگى را داراى سه فرایند اصلى مى داند: 1. ابتکار (Origination) به معناى کشف یا اختراع عناصر جدیدى در درون فرهنگ؛ 2. اشاعه (Dfusion) به معناى قرض گرفتن عناصر جدید از دیگر فرهنگ ها؛ 3. تفسیر مجدد (Reinter Pretation) به معناى توجیه و تعدیل عنصر موجود براى مواجه شدن با رویدادهاى تازه. جداى از نکاتى که در رابطه با مباحث فرهنگ و تأثیر و نقش آن در توسعه دارد، بر اساس تقسیم بندى سه گانه مزبور نیز مى توان به اهمیت نقش نظام آموزش عالى و دانشگاه ها در ایجاد تغییر فرهنگى جوامع پى برد؛ چرا که همه این عناصر در حوزه کار علمى و دانشگاهى قرار دارد و به عهده مراکز فکرى و به ویژه دانشگاه هاست. رجوع به این کتاب مى تواند روشنگر پاره اى مطالبى باشد که در متن از آن سخن به میان رفته است.
2ـ البته یک اصل دیگر را نیز باید به این عناصر افزود که در واقع، جوهره و ماهیت اصلى دانشگاه را تشکیل مى دهد و تمامى عناصر پنج گانه حول آن محور قرار مى گیرند و آن اصل «علم و دانش» است که فلسفه وجودى پنج عنصر دیگر را تشکیل مى دهد. تمامى این عناصر پنج گانه براى به جریان گذاشتن و رشد و تولید و انتقال علم و دانش کنار هم گرد مى آیند و به گونه اى همه در خدمت این اصل قرار دارند. و به همین دلیل، از این اصل به عنوان یک عنصر که در عرض عناصر دیگر قرار گیرد یاد نکردیم، بلکه آن را باید علت و فلسفه تجمع عناصر یاد شده به حساب آورد.
3ـ کریم زمانى، میناگر عشق، ص 526.
4ـ مولوى بین دانش و بینش تفاوت مى گذارد آنجا که مى گوید:
هر که در خلوت به بینش یافت راه *** او زدانش ها بخوید دستگاه.(کریم زمانى، پیشین، ص 281.)

 

 


منبع: / ماهنامه / معرفت / شماره 104، ویژه نامه علوم تربیتی
نویسنده : سید حسین حسینی

نظر شما