موضوع : پژوهش | مقاله

مبارزه علیه استعمار؛ استراتژی امام خمینی (ره) در سقوط پهلوی


نظام دو قطبی حاکم بر ساختار بین‌المللی در دهه‌های 1960تا 1970 م. کشورهای جهان سوم را میان سردمداران دو بلوک شرق و غرب تقسیم کرده و چنان آرایشی برای ژئوپلتیک جهان ترسیم کرده بودند که کشورها فقط در چهارچوب منافع و استراتژی یکی از ابرقدرتها در برابر دیگری تعریف می‌شد و معنا پیدا می‌کرد.

در چنین شرایطی ایران دوره‌ی پهلوی دوم، عنوان ژاندارم غرب را در منطقه کسب کرد و یکی از دولت‌هایی بود که در چارچوب منافع و استراتژی جهانی امریکا تعریف می‌شد، معنا پیدا می‌کرد، نقش ایفا می‌نمود و به همین دلیل مورد حمایت همه جانبه آن دولت قرار می‌گرفت.

با چنین پشتوانه‌ای، سالهای دهة 1350 ش. دورانی بود که رژیم پهلوی توانسته بود بحرانهای عمدة خود را پشت سر بگذارد، مخالفان داخلی خود را به طرق گوناگون بی‌اثر و بی‌خطر سازد، قدرتمندترین ارتش و مخوف‌تر‌ین سازمان امنیتی منطقه را در اختیار داشته باشد، ثروت ناشی از چند برابر شدن قیمت نفت را نیز در دست داشته و در اوج ثبات سیاسی و اقتدار اقتصادی، برنامة مدرنیزاسیون مورد نظر خود را پی‌گرفته، وعدة تمدن بزرگ را به جامعه بدهد. با این همه، در سالهای 7 ـ 1356 مجموعه حوادثی دست به هم دادند و در فرایند یک انقلاب مردمی، سلطنت پهلوی سقوط کرد. دربارة این رخداد، مباحث فراوانی از سوی پژوهشگران تاریخ معاصر مطرح گردیده و از جوانب گوناگونی مورد توجه و بررسی قرار گرفته است.

هدف این مقاله بررسی نقش رهبری انقلاب در سقوط سلسلة پهلوی است. پرسش اصلی که این مقاله برای پاسخ به آن تدوین گردیده، این است که آیا سقوط سلسلة پهلوی و تغییر نظام شاهنشاهی، مطالبة گروههای سیاسی و اقشار مختلف اجتماعی بود و رهبری تنها سخنگوی این مطالبه بوده، یا این‌که رهبری طراح و مبتکر طرح سقوط سلطنت پهلوی و تغییر نظام سلطنتی بود و او احزاب و اقشار مختلف جامعه را به سوی این هدف رهنمون ساخت؟

با توجه به ماهیت این پرسش مهم، برای پاسخ مناسب به آن، ابتدا در بحثی نظری، به اجمال، نظریه‌های مربوط به نقش شخصیتها و مردان بزرگ را در تاریخ مطرح کرده و با نقد و بررسی دیدگاهی که تحولات اجتماعی و تاریخی را تنها ناشی از ساختار اجتماعی و منازعات طبقاتی می‌داند. و همچنین، دیدگاهی که تاریخ را ساخته و پرداختة مردان بزرگ و شخصیتها می‌داند، دیدگاه مورد نظر این مقاله ارائه شده است. آنگاه بر این اساس، برای تبیین نقش گروهها و شخصیتها در رخداد سقوط پهلوی، به دلیل آغاز دوبارة امواج گستردة انقلاب در سال 1356 و مجموعه حوادث مستمر متعاقب آن که به سقوط پهلوی در 22 بهمن 57 انجامید، آرایش سیاسی جریانها و احزاب و شخصیتهای مخالف رژیم در دو سال یاد شده مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.

بدین منظور، مواضع و موقعیت و نفوذ جبهة ملی، نهضت آزادی، حزب توده، سازمانهای مجاهدین و فدائیان خلق ( که در مجموع، جریان روشنفکری فعال را نیز در بر می‌گیرند) و مراجع تقلید مهم، به عنوان مهم‌ترین جریانها و شخصیتهای تأثیرگذار بر بینش و کنش جامعه مورد بررسی قرار گرفتند. داده‌های این تحقیق چنین می‌نماید که مجموعه جریانها و شخصیتهای فوق به چند دسته تقسیم می‌شوند. برخی صرفنظر از اینکه اعتبار اجتماعی یا توانایی عملی برای رهبری جامعه را داشته یا نداشته‌اند، اصولاً به سقوط پهلوی و تغییر سلطنت معتقد نبوده، به رفرم نظام موجود و تغییر آن از سلطنت استبدادی به سلطنت مشروطه و سهیم شدن در قدرت قانع بوده و همین را به عنوان غایت مطالبات خود پی‌گیری می‌کردند. برخی مانند سازمانهای چریکی معتقد به سقوط پهلوی بودند اما آنها در مقطع تاریخی مورد بحث، عملاً متلاشی و مضمحل شده بودند و در صورت عدم تلاشی و اضمحلال نیز، از یک سو وجاهت لازم را برای جلب اعتمادعمومی و کسب جایگاه رهبری نداشتند و از سوی دیگر، رویکرد ‌آنها یعنی مشی مسلحانه با توجه به تعارض عقیدتی آنها با بدنة جامعه، امکان توفیق نداشت. برخی دیگر نیز علاقه‌مند به سقوط پهلوی بودند و بالقوه امکان رهبری جامعه برای اسقاط پهلوی را داشتند اما اینان به دلیل ویژگیهای شخصیتی و نوع تلقی از رابطة دین و سیاست، چنین موضعی اتخاذ نکردند.

با تشریح مواضع مجموعة گروهها و شخصیتهای فوق، که همة جریانهای مدعی رهبری جامعه را در بر می‌گیرد، روشن می‌شود که اگر رهبری جامعه در مقطع تاریخی مورد بحث در اختیار یک و یا مجموعة این گروهها و شخصیتها می‌بود، رخداد سقوط سلطنت پهلوی، دست کم در مقطع زمانی بهمن 57، رخ نمی‌داد. زیرا طرح سقوط پهلوی از سوی هیچکدام از آنها به جامعه ارائه نگردید. در اینجاست که تشریح و تبیین مواضع حضرت امام خمینی (ره) از سال 1341 تا 1357، ویژگی‌های شخصیتی و تاکتیکها و تدابیر ایشان، پاسخ مستند و مستدل سئوال اصلی این مقاله را خواهند داد و روشن خواهد شد که ایشان به عنوان طراحِ ضرورت سقوط پهلوی با اتخاذ تدابیر لازم، دسیسه‌های بین‌المللی و شگردهای گوناگون رژیم را خنثی کرده، ضرورت سقوط آن را مورد پذیرش افکار عمومی قرار داده و همة گروهها و شخصیتهای فوق را به انفعال و پذیرش این ضرورت واداشته و توانست همة زمینه‌ها و عوامل نارضایتی را ساماندهی کرده و برای تحقق سقوط سلطنت پهلوی و تغییر نظام شاهنشاهی بسیج کند.


منبع: / سایت / موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ۱۳۸۵/۱۲/۲۱
نویسنده : مصطفی تقوی‌مقدم

نظر شما