زن و گواهی«قسمت اول»
مجله پیام زن مهر 1371، شماره 7
10
چند نکته:
1ـ قبلاً نیز یادآور شدیم این سلسله مقالات به بررسی بخشی از دیدگاههای استاد شهید مرتضی مطهری در باره مسایل قضایی، سیاسی و اجتماعی بانوان می پردازد و هدف اصلی، ارایه آن بخش از نظرات استاد است که تا کنون انتشار نیافته است. این مطالب عینا از نوارهای آن مرحوم استخراج شده و به صورت مقاله تدوین یافته است.(1)
2ـ در پنج قسمت گذشته با دیدگاههای استاد شهید در زمینه حضور سیاسی زن در جامعه آشنا شدیم.
در پایان نیز مسأله انتخابات و شرکت بانوان در آن، مورد ارزیابی قرار گرفت.
3ـ امروز و بعد از گذشت سالها از پیروزی انقلاب و رشد چشمگیر جامعه، شاید طرح بخشی از مباحث تازگی لازم را نداشته باشد و حتی سؤال انگیز باشد اما توجه به محیط و زمانی که استاد عزیز به ارایه این مباحث پرداخته اند می تواند نمایانگر بخشی از ارزش آن باشد. ما معتقدیم اگر استاد شهید، حضور داشتند و اکنون به طرح این موضوع می پرداختند مباحثی به مراتب کاملتر عرضه می داشتند ولی به هر حال آثار به جای مانده از آن حکیم فرزانه، همه روشنگر و راهگشاست.
4ـ استاد شهید کتاب ارزشمند نظام حقوق زن در اسلام را در یازده بخش ارایه نمودند.(2) آن بزرگوار در نظر داشت، جلد دوم این کتاب را نیز منتشر کند و فهرست مباحث و بسیاری از فیشهای تحقیق آن را تهیه کرده بود؛ اما افسوس که این سرمایه بزرگ از جامعه ما گرفته شد. عنوانهایی که استاد برای جلد دوم در نظر گرفته بود عبارتند از:
ـ حق حکومت مرد در خانواده
ـ حق حضانت کودک
ـ عدّه و فلسفه آن
ـ زن و اجتهاد و افتاء
ـ زن و سیاست
ـ زن در مقررات قضایی
ـ زن در مقررات جزایی
ـ اخلاق و تربیت زن
ـ پرستش زن
ـ اخلاق جنسی، غیرت، عفاف، حیا و ...
ـ مقام مادری
ـ زن و کار در خارج
ـ و یک عده مسایل دیگر.(3)
روش پسندیده استاد (قده) معمولاً چنین بود که موضوعات و مباحث کتابهای خویش را قبل از تدوین کامل و انتشار، ابتدا در قالب خطابه و تدریس ارایه می نمود تا بتواند آنها را با پختگی بیشتر و ارزیابی جامعتر ارایه کند. از جمله مباحثی که هم برای جلد دوم نظام حقوق زن در اسلام پیش بینی شده بود و هم توسط استاد شهید به بحث گذاشته شد، «زن و اجتهاد و افتاء»، «زن و سیاست» و «زن در مقررات قضایی» است.
دو موضوع نخست را در مقالات پیشین با بهره گیری از سخنان استاد پی گرفتیم. اینک و در ادامه مبحث «زن و جامعه در نگرش استاد مطهری» به موضوع سوم می پردازیم. با این یادآوری که در این خصوص و در مسیر این بحث تنها دو نوار از ایشان موجود است.
در این دو نوار ابتدا به تفصیل به مسأله شهادت و گواهی زن پرداخته شده است. آن گاه قضاوت زن و ادله آن مورد ارزیابی قرار گرفته است.
اینک پس از این مقدمه، توجه شما را به موضوع نخست جلب می کنیم.
* * *
استاد شهید در بررسی مسأله قضاوت توجه به دو مسأله را مهم می شمارد؛ یکی قاضی شدن زن و محدودیتی که در این خصوص، بویژه در فقه شیعه وجود دارد و یگری گواهی دادن او که در فقه اهل سنت از محدودیت بیشتری برخوردار است. در مسأله شهادت نیز دو مطلب باید مورد توجه قرار گیرد، یکی معادل بودن شهادت دو زن در برابر گواهی یک مرد، و دیگری که به قول استاد شهید کمتر به آن توجه می شود و یا اصلاً توجه نمی گردد این است که «در بسیاری از موارد اساسا شهادت زن قبول نیست. دو زن هم به جای یک مرد قبول نیست بلکه صد زن هم به جای یک مرد قبول نیست. آنها چرا؟»
بر همین اساس، استاد شهید مسایل شهادت و قضاوت را از مسایل مهم می شمارد.
بخش اول:
عدم برابری شهادت زن و مرد
می دانید طولانی ترین آیه قرآن کریم، آیه 282 سوره بقره است که به آیه دَین معروف است. این آیه در خصوص مبادلات غیر نقدی که موجب بدهکاری و اشتغال ذمه یک طرف می شود ابتدا توصیه می کند که برای مرتفع ساختن زمینه مشاجره و اختلاف، این گونه معاملات به ثبت برسد و کاتب نیز مطابق واقع بنگارد. سپس سفارش می کند که بر این معامله دو شاهد از مردان گرفته شود و اگر دو مرد یافت نشد، یک مرد و دو زن گواه قرار داده شوند. آنچه مورد سخن است همین فراز از آیه و جمله بعد از آن است و تنها جایی از قرآن که مسأله مورد بحث یعنی برابری شهادت دو زن در مقابل گواهی یک مرد، آمده است همین جا می باشد. متن این فراز چنین است.
... و اسْتَشْهُِدوا شَهیدَیْنِ مِنْ رِجالُم فَاِنْ لَمْ یکونا رجلین رَجُل و امْراَتانِ مِمَّن ترْضَوْنَ مِن الشّهداء أن تَضِلَّ اِحْدَیهُما فَتُذکِّرَ اِحْدَیهما الاخْری ...
(و دو گواه از مردانتان بگیرید و اگر دو گواه مرد نبود پس یک مرد و دو زن از گواهانی که مورد رضایت و اطمینان شما باشند، تا اگر یکی از آن دو زن به خطا و انحراف رفت دیگری به یادش آورد)
مرحوم استاد پس از توضیح اجمالی فرازهای آیه تصریح می کند که فراز اخیر در مقام تعلیل برابری شهادت دو زن با شهادت یک مرد می باشد.
«در قرآن راجع به اینکه زن می تواند قاضی باشد یا نمی تواند قاضی باشد، چیزی نیست، ولی راجع به شهادت، همین مقدار در قرآن هست. و سپس اضافه می کند:
«در اینجا یک سؤال مهمی پیش می آید و آن سؤال مهم همین است [که] چرا باید حتما دو زن وجود داشته باشد؟ به اصطلاح، فلسفه این کار چیست؟»
فلسفه عدم برابری شهادت زن و مرد
استاد شهید بعد از ذکر دو فرضیه و رد آنها پاسخ خویش را به استناد خود آیه شریفه و نیز روایات مربوط بیان می دارد. شما نیز در اینجا ابتدا با توضیحات و پاسخ استاد در باره دو تحلیل نخست، آشنا می شوید. آن گاه دیدگاه خود آن حکیم فرزانه را خواهید خواند.
1ـ ضعف عقلانی!
استاد توضیح می دهد تحلیلی که غالبا مورد تکیه دیگران قرار می گیرد و اسلام را متهم می کنند این است:
«می گویند اسلام چون زن را ناقص العقل می داند می گوید به اینکه شهادت دو زن برابر است با شهادت یک مرد و یک چیزی اینجا اضافه می شود و آن این است:
عقل جوهر انسانیت است و «ما به الامتیاز»(4) انسان یا غیر انسان است. پس موجودی که از لحاظ این جوهر و از لحاظ این «ما به الامتیاز» نصف موجود دیگر باشد پس آن موجود، نصف انسان است! وقتی انسانیت انسان به عقل باشد و اینجا از لحاظ شهادت، عقل زن مساوی با نیمی از عقل مرد شمرده شده است، پس در اسلام انسانیت زن مساوی است با نیمی از انسانیت مرد. این حرفی است که اغلب در کتابها می نویسند.»
شهادت به محسوس نه معقول
استاد سپس تصریح می کند به طور مسلم این فرض نمی تواند درست باشد و علت عدم صحت این تحلیل را این گونه توضیح می دهد:
«برای اینکه باب شهادت، به چیزی که ارتباط ندارد عقل است. شهادت به معقول جایز نیست؛ معتبر هم نیست؛ شهادت هم نیست. شهادت، شهادت به محسوس است. اصلاً در برابر شهادتها به طور کلی شهادت در مورد محسوسات است. [یعنی این] که یک کسی بگوید فلان جریان را دیدم یا فلان جریان را شنیدم. [در حالی که] معقولات مربوط به معلومات است.»
سپس برای توضیح بیشتر مثالی را ارایه می دهند:
«اگر فرض کنید ما دو نفر طبیب داشته باشیم؛ یکی مرد و یکی زن. اگر استنباط طبیب مرد یک چیز باشد و استنباط طبیب زن، یک چیز دیگر، ما در اینجا اگر بگوییم رأی دو طبیب زن مساوی با یک طبیب مرد است، این معنایش این است که معقول زن ضعیفتر از معقول مرد است. معقول یعنی استنباط. [یعنی] استنباط زن ضعیفتر از استنباط مرد است و چون گفته اند دو تا زن مساوی با یک مرد است پس معلوم می شود عقل دو زن مساوی است با عقل یک مرد.
ولی ما نه در باب معقولات (یعنی در باب شهادتهای عقلی) چنین چیزی داریم و لهذا اگر کسی مریض باشد و بخواهد به طبیب مرد مراجعه کند یا به طبیب زن، اگر گفتند طبیب حاذق، [دیگر[ فرق نمی کند مرد باشد یا زن.
و نه این جور چیزها اسمش شهادت است. اسمش هم شهادت نیست [بلکه] رأی است.»
در پایان ارزیابی این فرضیه، نتیجه گیری می کنند که مسأله شهادت را نمی توان به پای قوت و ضعف عقل گذاشت. چون ارتباطی به آن ندارد و به قول استاد «نه با عقل مرد کار دارد نه با عقل زن کار دارد. چیزی نیست که بخواهد حل و فصلش با عقل باشد. می گوید چیزی را که دیدی بیا بگو که آن را دیدم. چیزی را که شنیدی بیا بگو که این را شنیدم. این اصلاً مربوط به عقل نیست.»
2ـ نقصان عدالت و ضعف پرهیزکاری!
می دانید همان گونه که در همین آیه شریفه نیز آمده است یکی از شرایط شاهد مسأله تقوای دینی در حد عدالت است. فرضیه دوم با توجه به همین ویژگی شهادت است. بیان استاد به خوبی گویاست.
«آیا می شود گفت علت اینکه شهادت دو زن مساوی است با یک مرد به این جهت است که تقوای دو زن برابر است با یک مرد؟ عدالت دو زن برابر است با عدالت یک مرد؟ یعنی عدالت مرد استحکام بیتشری دارد و عدالت زن طبعا استحکام کمتر؟»
آن گاه در مقام رد این احتمال یادآور می شوند که مسأله عدالت موضوعی است که در موارد دیگری نیز مطرح است. از جمله در امام جماعت که عدالت شرط است. و می دانیم که مرد نمی تواند در جماعت به زن اقتدا کند. «ولی مسلم، این مربوط به عدالت زن نیست و لهذا زنهای دیگر می توانند به یک زن اقتدا کنند. این جور نیست که عدالت زن ضعیفتر شمرده شده [باشد.]»
سپس به شکل انکاری اضافه می کنند:
«چطور می توانیم این مطلب را بگوییم که در اینجا به طور کلی عدالت زن و وثوق به زن، ضعیفتر شناخته شده است؟! یک فرضیه و احتمالی است؛ اما آنچه خود قرآن تعلیل کرده است سوای این است.»
و با این یادآوری که با وجود تعلیل قرآن جایی برای جستن توجیه دیگر نیست به سومین و چهارمین تحلیل می پردازند.
3ـ برتری احساسات
استاد شهید در مقام تفسیر و توضیح علتی که خود آیه شریفه آورده است دو احتمال را به تفصیل مطرح می کنند. نخست این احتمال را بررسی می کنند که عدم برابری، ریشه در توان هر یک از زن و مرد در حفظ و ضبط دارد و آن گاه به ارزیابی احتمالی دیگر می نشینند که ممکن است این مسأله ناشی از برتری احساسات بانوان باشد. گرچه استاد ابتدا به موضوع حفظ و نسیان پرداخته و سپس احتمال دوم را تقویت نموده اند لیکن از آنجا که در جلسه بعد، از تقویت احتمال دوم عدول کرده به تفسیر اول متمایل شده اند ابتدا به دومین تفسیر می پردازیم.
قبل از ملاحظه بیان استاد یادآور می شویم که این دو احتمال تفسیری مربوط به جمله «أن تضل احدیهما فتذکر احدیهما الاخری» می باشد. توضیح اینکه همان گونه که گذشت جمله مذکور در مقام بیان علت این است که چرا باید دو زن جایگزین یک مرد شود؟ تعبیر «ان تضلّ» را چگونه باید معنا کنیم؟ آیا به معنای گم شدن است که در نتیجه مربوط به فراموشی می شود و یا به معنی گمراهی است که می تواند عمدی و ناشی از مقدم داشتن عواطف و احساسات خویش و نادیده گرفتن حق باشد؟
توضیحات مقدماتی استاد در باره تفسیر مورد بحث چنین است:
«شهادت و قضاوت هر دو از مسایلی هستند که با احساسات انسان زیاد، سر و کار دارد؛ زیرا انسان وقتی در مورد حقوق شهادت می دهد [در حقیقت[ به «لَه» کسی شهادت می دهد و «علیه» کسی [دیگر] شهادت می دهد. در موضوع زن این مطلب را گفته اند که زن و مرد از لحاظ غرایز، درست است که یک مشابهاتی میان آنها هست ولی از لحاظ عواطف، تفاوت از زمین تا آسمان است ... مثلاً حس علاقه به فرزند را مرد دارد، زن هم دارد. در این علاقه به فرزند، نمی شود گفت زن علاقه اش بیشتر از مرد است. شوهر به زن علاقه مند است. زن نیز به شوهر علاقه مند است. نمی شود گفت علاقه زن به مرد بیشتر است از علاقه مرد به زن طبعا. ولی یک چیز دیگر هست [و آن اینکه] عواطف زن در این موارد از عواطف مرد قویتر است. مقصود این است، یعنی حالت زن، زن سریع التأثر است. در این گونه موارد از مرد تأثرش سریعتر است. به عبارت دیگر جوشانتر است؛ زودتر به غلیان می آید، یعنی اگر خبر یک حادثه سوئی به پدر برسد و به مادر برسد، با اینکه در عمق روح معلوم نیست مادر بیش از پدر علاقه مند باشد ولی مادر زودتر به جوش می آید و به حرکت می آید. زودتر منبعث می شود. زن، هم از لحاظ محبت و هم از لحاظ خشم سریع التأثرتر است و به همین دلیل هم زود اشکش جاری می شود و می گرید.»
سپس استاد اضافه می کند:
«باب شهادت و باب قضاوت به احساسات کار دارد، یعنی ممکن است زن در یک مورد که باید شهادت بدهد، حقیقت یک جور حکم بکند، ولی احساسات زن آنجا جور دیگری حکم بکند، یعنی آن کسی که حقیقت را می خواهد شهادت بدهد که علیه آن [دیگری] تمام می شود، یک التماسی، یک خواهشی، یک گریه ای کافی است که روح او را منقلب کند. این نه مربوط به ضعف عقل است و نه مربوط به ضعف ایمان و ضعف عدالت؛ بلکه مربوط به این حالت احساساتی بودن است. این در میان خود مردها هم هست. ما بعضی از مردها را می گوییم مردهای احساساتی. این معنایش این نیست که اینها احساساتی هستند و عقلشان از مردهای دیگر کمتر است، یا ایمان و تقواشان از مردهای دیگر کمتر است بلکه جوشش و تأثیر آنها از دیگران بیشتر است.»
استاد شهید پس از این توضیحات نتیجه گیری می کنند که به احتمال بسیار قوی علت عدم برابری شهادت زن و مرد «برای این است که زن بیشتر از مرد متأثر می شود.» و این امری است که به برتری احساسات زن مربوط می شود.
البته همان گونه که اشاره شد استاد شهید در جلسه بعد در ادامه همین بحث یادآور می شوند «بعد که در مضمون آیه هر چه بیشتر تأمل کردیم و در روایتهایی هم که اشاره ای به این مطلب هست دقت کردیم می بینیم بیشتر، توجه به انحراف از راه نسیان است نه انحراف عمدی که از روی عاطفه [است]. روایت هم همین مطلب را می گوید.»
4ـ ضعف نسبی حافظه و ضبط
می دانیم همان گونه که استاد شهید نیز یادآور شده اند «در شهادت، احساس شرط است. باید شاهد احساس کرده باشد.» علاوه بر شرط عدالت در شاهد ویژگی دیگری نیز برای آن ذکر می کنند. این شرط عبارت از حافظه و ضبط است. یعنی از نظر حافظه ضعیف نباشد. بتواند مطلب را به خوبی در ذهن بسپارد. این خصوصیت به ویژه در بحث خبررسانی که در فقه و اصول مطرح است مورد توجه قرار گرفته است و علاوه بر شرط عدالت گفته اند راوی باید «ضبّاط» باشد. اگر راوی فردی باشد که عدالت او مسلم باشد ولی قوه حافظه او چندان خوب و رضایتبخش نباشد و زیاد فراموش کند دیگر گفته او را معتبر نمی دانند.
در بحث کنونی نیز از آنجا که شهادت مربوط به امری حسی است آیا می توان گفت ضبط و قوه حافظه زن از مرد کمتر است و از همین روی شهادت او با شهادت مرد برابری نمی کند؟
استاد شهید پاسخ مثبت این سؤال را مبتنی به یکی دو توجیه می کند:
«یکی اینکه [بگوییم]اساسا، به طور کلی حفظ و ضبط زن از مرد کمتر است؟ یا نه [فقط] در مسایل این جوری که می خواهد شهادت بدهد حفظ و ضبطش کمتر است؟ یعنی انسان به هر موضوعی که زیاد توجه دارد، موضوعاتی که مورد علاقه اش هست، در آن موضوعات حفظ و ضبطش خوب است ولی در موضوعاتی که مورد علاقه اش نیست، کمتر به یادش می ماند، چون مورد علاقه اش نیست. مسایلی که مورد شهادت واقع می شود (که از جمله همین است که در اینجا ذکر شده است) مسأله ای است که از حدود کارهای زن خارج است؛ کارهای بیرونی است.»
طبیعتا زنی که بر اساس احساس وظیفه مهم خویش، تلاش عمده خود ا در چارچوب خانواده و تربیت فرزندان قرار داده است همان گونه که استاد شهید یادآور شده اند «توجهش به مسایل بیرونی که مثلاً برادرش یا شوهرش یا همسایه ها با یکدیگر یک معامله ای کرده اند و در آن معامله، قراردادشان این طور بود یا آن طور بود، از موضوعاتی است که طبعا مورد توجه او نیست [و] چون طبعا مورد توجهش نیست حفظش در این مورد ضعیف است. آیه قرآن هم [که این گونه فرمود] تکیه اش روی حفظ و ضبط است؛ نه تکیه اش روی عقل است، نه تکیه اش روی ایمان و عدالت. فرمود:
«أن تضلّ احدیهما فتذکر احدیهما الاخری»
«دو تا زن باشد نه یکی تا اگر دیگری به یادش نبود آن دیگری به یادش بیاورد.»
شهید مطهری یادآور می شوند که اغلب مفسرین نیز این جمله را مربوط به نسیان دانسته اند. البته بعضی از مفسرین نیز احتمال قبلی را پذیرفته اند. آن گاه در پایان این بخش مجددا تأکید می کند:
«به هر حال لزوم گواهی دو زن در موقعی که شهادت یک مرد لازم است، لزوم گواهی دو زن مربوط به ضعف عقل نیست. کما اینکه مربوط به ضعف عدالت هم نیست. یا مربوط به این است که حفظ زن، لااقل در مسایل حقوقی یعنی مسایلی که خارج از محیط خانوادگی و خارج از محیط کار زن است، از مرد کمتر است و «أن تضل احدیهما فتذکر احدیهما الاخری» این را بیان می کند، یا نه [بلکه[ مربوط به این است که احساسات او غلیان بیشتری دارد و احساسات او، زود او را از حقیقت منحرف می کند و فکر می کند که اگر من اینجا خلاف را بگویم بهتر است برای اینکه ترحمی کردم، رحمی کردم و ...»
* * *
چنان که در آغاز آوردیم بررسی مسأله شهادت زن از دو نظر مورد توجه است، یکی عدم برابری شهادت زن و مرد در مواردی که گواهی زن پذیرفته شده است و دیگری عدم پذیرش اصل شهادت او. آنچه تا کنون تحت عنوان بخش اول خواندید اختصاص به بررسی موضوع اول داشت. در بخش بعد، مسأله عدم پذیرش شهادت زن مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت.
البته استاد شهید برای بخش اول تکلمه ای در خصوص بررسی یکی از جملات امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه آورده که آن را به همراه بخش دوم در قسمت بعد خواهید خواند. ان شاءاللّه .
پاورقی:
1ـ جملاتی که بین گیومه قرار گرفته است عین جملات و مطالب استاد است.
2ـ عناوین بخشهای مذکور عبارتند از:
ـ خواستگاری و نامزدی
ـ ازدواج موقت
ـ زن و استقلال اجتماعی
ـ اسلام و تجدد زندگی
ـ مقام انسانی زن از نظر قرآن
ـ مبانی طبیعی حقوق خانوادگی
ـ تفاوتهای زن و مرد
ـ مهر و نفقه
ـ مسأله ارث
ـ حق طلاق
ـ تعدد زوجات
3ـ سیری در آثار استاد شهید مطهری، ص103.
4ـ آنچه مایه تمیز و جدایی انسان از غیر انسان است.
نظر شما