در افغانستان صلح بدون حقوق زنان، تنها صلحی برای مردان است
مجله پیام زن دی 1375، شماره 58
نویسنده : فریبا شیرازی
54
صدف منیر، شاعره افغانی - می سراید:حضورت،یاد جاودانه روزهای پرآشوب و شبهای پردلهره من است
یادت،
چون گل یاسی در گودی نگاهم همیشه ماندگار است
و قلبم،
با گریه تلخ و خاموش آن را از خشکیدن و فراموش شدن بازمی دارد
برادرم،
هم صدا و هم دردم،
هم خون من و خواهرم،
از آن زمان که تو به خون غلطیدی و برای همیشه خانه را ترک گفتی، دیگر از آن جمع خبری نیست،
پس از تو، ما چون شاخه های یأس و حرمان به هر سو افتادیم،
پس از تو، تندباد حوادث برگهای زندگی مان را به بازی گرفت
می دانی،
بعضی وقتها به دشواری می توانم از آن روزها یادی بر ذهنم زنده سازم
چشمانم را می بندم و بر ذهنم فشار می آورم
ترا با قامت بلند، پیشانی آفتاب سوخته و نگاه مهربانت به خاطر می آورم
و بعد ناگاه،
زمین در زیر قدمهایم خالی می شود
و قلبم در هول و هراسی در خود می تپد
یادم می آید که تو نیستی
یادم می آید که ما نیستیم
قلبم از غم فشرده می شود
و در حلقه خشکیده چشمانم سوزش نم نم اشک را احساس می کنم
باز هم چون غروب در نگاهم جان می گیری
و غم نامه تو تاراج هستی ما
تو جسما خوابیدی
ما روحا پژمرده ایم
من به تو می اندیشم که دستیابت نکردم
هیچ کس عزیزانش را نیافت
و قلبم از درد فشرده می شود
آوای غمگین سوگنامه ها دیریست که بر فضای زندگی زن افغانی سایه افکنده و اینک پس از سالیان سخت مبارزه و مقاومت، در مقابل کفراندیشان کمونیست، آرزوهای او دستخوش اختلافات داخلی و توطئه های خارجی به سرابی دست نایافتنی تبدیل شده است.
در آستانه 16 دیماه (6 ژانویه 1980) سالروز اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ شوروی سابق قرار داریم؛ که نقطه عطفی در تاریخ مبارزات ملت افغان و صبوری و مقاومت زنان آن سرزمین است؛ و بدین مناسبت مروری بر وضعیت آنان طی دهه های اخیر، بویژه در مقطع حساس کنونی، کمترین ادای وظیفه ای است که به حکم هم دینی و همسایگی بر عهده ماست.
زندگی زن افغانی در تاریخ پرفراز و نشیب دویست ساله اخیر این کشور، تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار داشته، که مجموع آنها چهره منحصر به فردی در تحمل شداید و مصائب و بروز مشکلات عظیم برای او، تصویر کرده است. اهم این عوامل عبارتند از:
ـ تحولات سیاسی عمده
ـ ساختار سنتی و قبیله ای جامعه افغانستان
ـ پایبندی به اسلام هر چند تحت تأثیر آداب و رسوم قبیله ای
ـ حکوت 13 ساله کمونیستها
ـ مبارزه ملت افغانستان علیه کمونیسم
ـ سیاستهای اسلام زدایی جهانی به بهای قربانی کردن زنان افغانی
مروری کوتاه بر تاریخ دویست ساله اخیر این کشور، که در واقع «تاریخ مردان برای تسخیر قدرت و حکومت» بوده است، برای درک موقعیت زن افغانی ضروری به نظر می رسد.
افغانستان همزمان با سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، جزئی از قلمرو ایران بود که طبق معاهده پاریس در سال 1234 (1857 میلادی)، از ایران جدا شد و از آن پس این کشور شاهد تلاشهای مستمر غربیها و قدرتهای شرقی به منظور تسلط بر مقدّرات خود بود.
از سال 1271 (1879م) انگلستان استیلای خود را بر افغانستان گسترش داد. در این مدت به ترتیب امیرعبدالرحمن خان و سپس امیرحبیب اللّه خان به سلطنت رسیدند. با قتل حبیب اللّه خان در فوریه 1919 پسرش امان اللّه خان به حکومت رسید و بلافاصله سیاست ستیز با اسلام، سرکوب علمای مسلمان و رواج غربزدگی را مشابه برنامه هایی که آتاتورک در ترکیه و رضاخان در ایران به مورد اجرا گذاشتند، دنبال کرد. اما این
آمارها خبر از بی سوادی 90% از زنان افغانستان را می دهد.
اقدامات وی منجر به بروز مقاومت و نهایتا سرنگونی وی شد.
حبیب اللّه غازی پس از سقوط امان اللّه خان بر مسند پادشاهی نشست. اما با تهاجم نیروهای استعماری به سرکردگی محمدنادرخان به کابل، غازی نیز در سال 1308 (1929) به قتل رسیده و نادرخان به سلطنت دست یافت. وی سلسله محمدزایی را بنیان نهاد، ولی در سال 1352 (1973) محمدظاهرشاه آخرین پادشاه این سلسله توسط کودتای محمد داودخان، همراه رژیم سلطنتی سرنگون و حکومت جمهوری در کشور برقرار شد.
افغانستان از جمله کشورهای دارای منابع بکر و دست نخورده طبیعی از قبیل نفت، گاز طبیعی، آهن، ذغال سنگ و ... است و با وجود فقر گسترده و همه گیر مردم، در شمار کشورهای ثروتمند، به لحاظ منابع زیرزمینی محسوب می شود. این منابع غنی و زرخیز جاذبه عمده ای برای حرص سیری ناپذیر سلطه طلبان بویژه روسها بود. به طوری که از زمان حکمرانی امان اللّه خان، آنها در تلاش برای تسلط همه جانبه بر افغانستان بودند. از سوی دیگر دستیابی به آبهای گرم و سلطه بر آبراههای اقیانوس هند و خلیج فارس یکی از رؤیاهای دیرین روسها به شمار می رفت. پس از انقلاب بلشویکی در سال 1296(1917) آزمندیهای همسایه شمالی افغانستان افزایش یافته و برنامه ریزی برای نفوذ بر این کشور به صورت جدی دنبال شد.
روسیه با استفاده از ضعف روابط خاندان سلطنتی و رخنه در دستگاههای حکومتی بویژه نهادهای نظامی و اداری و از رهگذر معاملات سیاسی، نظامی که تحت پوشش شعار کمکهای فنی و نظامی صورت می پذیرفت، اهداف خود را دنبال کرده و در واقع محمدداودخان با تلاش روسها بر مسند قدرت نشست. در طی دوران زمامداری وی، دو حزب «خلق» و «پرچم» که طرفدار ایدئولوژی مارکسیستی بودند، از فضای موجود استفاده و نفوذ خود را در تمام شؤون کشور گسترش دادند و زمانی که داودخان تصمیم به توسعه روابط خود با دولتهای غربی گرفت، روسها که از چرخش او به سمت غرب در هراس بودند، با ائتلاف دو حزب مذکور و تشکیل جبهه دمکراتیک خلق، زمینه را
برای کودتای خونین 27 آوریل 1978 مطابق با 7 اردیبهشت 1357 فراهم آوردند. در این کودتا داودخان کشته و نورمحمد تَرَکی به قدرت رسید و از این مقطع به موازات نفوذ روزافزون و همه جانبه مسکو در افغانستان، مبارزات اسلامی مرد نیز ریشه گرفته و گسترش یافت. به طوری که روسها حکومت ترکی را در سرکوب قیام اسلامی افغانستان ناتوان دیدند و در 14 سپتامبر 1979 مطابق با 28 شهریور 1358 با کودتای خونین دیگری ترکی را به قتل رسانده و حفیظ اللّه امین را به قدرت رساندند. اما وی نیز موفق به سرکوب قیام مردمی نشده و به دنبال آن رهبران شوروی برای حفظ منافع خود تصمیم به مداخله نظامی گرفتند. این تصمیم منجر به کودتای 16 دیماه 1358 شد که طی آن، امین الله نیز به قتل رسید و ببرک کارمل به کمک قوای روسی قدرت را به دست گرفت.
با اشغال افغانستان، احزاب اسلامی و گروههای جهادی، بر شدت مبارزات خود افزودند، به طوری که روسها نه تنها از اقدام
خود طرفی نبستند، بلکه در دام خیالهای خود به سراب افتاده و دچار تنگناهای سیاسی و نظامی شدیدی شدند.
با روی کار آمدن گورباچف، رهبری شوروی، مداخله ارتش سرخ در افغانستان را یک اشتباه تاریخی خواند و خواستار خروج از این کشور شد. لذا ببرک کارمل در 15 اردیبهشت 1366 (چهارم مه 1987) به بهانه بیماری و کسالت کنار رفت و قدرت را به ژنرال نجیب اللّه رئیس پلیس مخفی افغانستان موسوم به «خاد» واگذار کرد. از این زمان خروج تدریجی قوای شوروی از افغانستان با امید سلطه سیاسی و نفوذ اقتصادی آغاز شد. اما در آوریل 1992 با کنار رفتن نجیب اللّه که سعی می کرد تحت عنوان مصالحه ملی منافع روسها را حفظ کند، نیروهای جهادی به رهبری احمدشاه مسعود، عملیات آزادسازی کابل را آغاز کرده و یک ماه بعد با فتح پایتخت به حاکمیت 13 ساله حزب کمونیست پایان دادند.
متأسفانه پس از این، دور جدیدی از کشمکشها و درگیریها میان گروههای جهادی آغاز و تا امروز افغانستان روی صلح، امنیت و سازندگی را ندیده است.
در تمام این سالها زنان افغانی در خط مقدم متحمل شداید و مصائب بودند. آوارگی و بی خانمانی، از دست دادن عزیزان، کمبود یا نبود حداقل امکانات آموزشی و بهداشتی، سوءتغذیه و فقر سرنوشت محتوم آنان بوده است. اگر چه تعدادی از زنان توانستند به مراکز آموزشی و نهادهای دولتی راه یابند، اما آمارها خبر از بی سوادی 90% از زنان افغانستان را می دهد.
حتی در دوران 13 ساله حکومت کمونیستها نیز که تلاش می شد با طرح رسالت زنان برای ایجاد صلح، آنان را از صحنه مبارزه و جهاد حذف و به قدرت حاکمه متمایل سازند، بخش عمده دختران و زنان افغانی از امکانات آموزشی بی بهره ماندند.
کمونیستها برای حفظ منافع خود دست به تبلیغات وسیعی برای ورود زنان به صحنه های اجتماعی زدند و عرصه های مختلف اشتغال، هنر، ورزش و سیاست را بیش از دوران امان الله خان بر روی آنها گشودند. اما انگیزه های دینی و اسلامی در میان زنان مانع از گرایش آنان به دستگاه حاکمه بود و قوت و قدرت این انگیزه ها چنان عیان بود که حتی دستگاههای تبلیغی کمونیستها برای یافتن زبانی مشترک ناگزیر از احترام گذاشتن به اسلام و تظاهر به آن بود.
سرمقاله شماره 57 مجله میرمن، ارگان شورای زنان افغانستان که در زمان نجیب اللّه به چاپ می رسید، شاهدی بر این مدعاست. سردبیر در بخشی از این سرمقاله می نویسد:
«اگر دل سوختن به بیچارگان مطرح باشد، اگر آبادانی و شکوفایی کشور آزاده مان ذهنها را به خود مشغول بدارد، راهی جز کنار گذاشتن سوء تفاهمات و نقطه پایان گذاشتن به جنگ و برادرکشی و ارج گذاشتن به امر مقدس و اسلامی مصالحه ملی نیست که نیست. راهی که به جای صفیر گلوله، لالایی مادرانه را تبلیغ می کند و به جای کشتن و بستن، عفو و بخشایش و استدلال و تعقل را پیشنهاد می دارد و همواره با جمله هایی که از حنجره یک مادر شنیده می شود این پیام را نجوا می کند که جنگ بس است ...»
اگر چه زنان افغانی هرگز با خدعه های دشمن فریب نخوردند، در همه برهه ها با صبر و مقاومت از آرمانهای ملی و دینی خود دفاع نموده و به طور مثال در مقابل کشف حجاب که توسط ظاهرشاه آغاز و با سیاستهای امان اللّه خان ادامه یافت به شدت ایستادگی کردند، اما قوانین خانوادگی و اجتماعی و تصمیم گیرندگان خودی نیز برای بهبود وضعیت آنان تلاشی درخور توجه نداشتند.
چهره زن افغانی در میان خانواده که به لحاظ ساختار اجتماعی مهمترین عرصه حضور او است، تصویری رنج کشیده دارد.
پول و سرمایه نقش مهمی را در ازدواج افغانها ایفاء می کند و هر که پول بیشتر دارد می تواند جوان ترین، بهترین و زیباترین دختر را به همسری خود درآورد. مهریه زنان ناچیز است و به جای آن مبلغی قابل توجه و چند برابر مهریه به عنوان شیربها توسط خانواده عروس گرفته می شود. در واقع در انتخاب همسر برای دختر، سعادت آینده او آن قدر مهم نیست که بهره های مالی ناشی از ازدواج مطرح می باشد.
دریافت شیربها در حالی است که تهیه جهیزیه در حد چند دست لباس و مقداری لوازم جزئی مرسوم بوده و خرج زندگی آینده دختر نمی شود.
اغلب پدران، دختران خود را از ارث محروم می کنند و در واقع پس از فرستادن آنها به خانه شوهر، هیچ حق و حقوقی را برایشان قائل نیستند. در بسیاری موارد پدران همسر آینده فرزند خود را از دوران کودکی انتخاب کرده و گاهی نیز دو خانواده در مقابل دختری که برای پسر خود می گیرند، دخترشان را به همسری پسر خانواده مقابل درمی آورند. در اکثر موارد، عروس پس از ازدواج در خانه پدر داماد سکونت می یابد و پس از گذشت چند روزی به مثابه خدمتکاری در خانه پدرشوهر مشغول به کار می شود. بروز اختلافات و مشکلات هر چند عمیق و رنج آور باشد، در موارد بسیار کمی به طلاق می انجامد، زیرا خانواده داماد به خاطر پول زیادی که خرج کرده اند و خانواده عروس به خاطر پول زیادی که گرفته اند فکر طلاق را نیز به سر راه نمی دهند!
در مناطق روستایی حضور زنان به خانه و مزرعه ختم می شود و به جز در مناطق شیعه نشین حتی در مساجد نیز کمتر می توان آنان را یافت.
بدین ترتیب جایگاه زن افغانی در میان تحولات سیاسی و نظامی، رسومات قومی و قبیله ای و اعتقادات دینی و ملی، تا حدودی قابل تصور است، اما امروز علاوه بر همه اینها بعد دیگری بر ابعاد وجودی او و مشکل جدیدی بر مشکلات او افزوده شده که عبارت است از قربانی شدن در پای سیاستهای اسلام زدایی جهان سکولار و ضد دین.
گروه طالبان که اینک بر بخش وسیعی از افغانستان تسلط دارد، با انزوا و خانه نشین کردن زنان و محرومیت آنان از تحصیل و اشتغال و اعمال تفکرات متحجرانه به مخدوش کردن چهره اسلام پرداخته است.
پیش از تسلط طالبان، مواضع این گروه در خصوص زنان کاملاً روشن بود. چنانچه واشنگتن تایمز شش ماه قبل از حاکمیت آنان، طی مقاله ای از قول گل آلای حبیب، یک زن افغانی آواره در پیشاور نوشت:
«حتی اگر صلح به افغانستان خسته از جنگ بازگردد، به خاطر دخترم هرگز نمی توانم به آنجا بازگردم»
گل آلای با اشاره به اعمال طالبان می گوید: «با این حال سازمان ملل حاضر نیست در این کار دخالت کند.»
این مقاله خاطرنشان می کند که محمود مستیری نماینده
سازمان ملل برای تنظیم پیمان صلح در افغانستان گفته است: «حتی اگر اسمی از زنان ببرم طالبان دیگر با من حرف نمی زنند، هرگز این کار را نخواهم کرد.»
واشنگتن تایمز می افزاید: خودداری مستیری از رو در رو شدن با رهبران طالبان در مورد این مسأله باعث خشم زنان افغانی شده است. آنها مدعی هستند که او با امتناع از ابراز مخالفت خود، عملاً کارهای آنان را تأیید می کند.
گل آلای می گوید: «مگر ما چه کسی هستیم که ارزش مطرح شدن را نداریم؟ اگر سازمان ملل متحد، حقوق زنان را نادیده بگیرد به چه دردی می خورد؟»
وی می افزاید: «صلح بدون حقوق زنان تنها صلحی برای مردان است.» اما مستیری طی مصاحبه ای در این مورد با خنده می گوید: «زنها هرگز. من در مورد آنها چیزی به طالبان نگفته ام و قصد چنین کاری را هم ندارم.»
با ورود طالبان به کابل حتی یتیم خانه ها بدون کارکنان زن مانده اند و کودکان یتیم با رنج مضاعفی دست به گریبانند؛ و این است چهره ای که طالبان از اسلام ترسیم می کنند!
با این حال خوشبختانه به نظر می رسد که اعتقاد زنان افغانی به اسلام، علی رغم توطئه های خارجی و نامهربانیهای داخلی همچنان پابرجاست.
گروهی از زنان آگاه این کشور چند سالی است که دست به روشنگری زده و تلاش می کنند تا مرز میان اسلام و آداب و رسوم قومی و قبیله ای یا برداشتهای نادرست از این مکتب الهی را تعیین کنند.
همچنین در میان احزاب و گروههای جهادی، حزب شیعی وحدت اسلامی، به مسائل زنان توجه داشته است و اخیرا نیز 9 زن را به عضویت شورای مرکزی خود درآورده است که این حرکت در میان احزاب جهادی اقدام بی سابقه ای به شمار می آید. این حزب پیش از این نیز با تأسیس مدارسی در برخی نقاط افغانستان به آموزش دختران مبادرت ورزیده است، اما این کافی نیست. سایر احزاب و گروهها نیز باید به این باور برسند که زنان نیمی از پیکره جامعه هستند و چنانچه مبارزات ملت افغانستان بدون صبر و مقاومت آنان به پیروزی نمی رسید، صلح و امنیت واقعی نیز بدون توجه به حقوق آنان میسر نخواهد شد.
این حقیقتی است که همین امروز همه گروهها حتی در گیر و دار حمله و ضد حمله های نظامی باید بدان بیاندیشند.
مأخذ:
1ـ زن افغان، ارگان اجتماع زنان افغانستان، شماره 9.
2ـ میرمن، ارگان شورای زنان افغانستان، شماره57.
3ـ فضل اللّه آشوری، پیروزی نهضت اسلامی افغانستان؛ ثمره سیزده سال جهاد و شهادت، مجله پیام انقلاب، شماره 292.
4ـ غلام المهدی، زن در افغانستان، مجله سروش.
5ـ نقش زنان در حزب وحدت اسلامی افغانستان، روزنامه سلام، مورخ 19 آبان 1375.
6ـ گنن کتی، مخالفت طالبان با تساوی زن و مرد، واشنگتن تایمز، مورخ 3 مارس 1996.
نظر شما