موضوع : پژوهش | مقاله

زن، سینما و بازیگری

مجله  پیام زن  تیر 1376، شماره 64 

نویسنده : مریم بصیری
70
از خیال تا واقعیت
قسمت سوّم
در شماره های قبل تاریخچه ای از سینما و هنر بازیگری ارائه دادیم و با نقطه نظرات علاقه مندان آشنا شدیم و خطرات و واقعیتهای شیرین و تلخ آن را بازگو نمودیم. در این قسمت به ادامه سخنان علاقه مندان بازیگری می پردازیم و همچنین پای صحبت برخی از پیشکسوتان بازیگری می نشینیم تا ببینیم آنها چطور وارد این کار شده اند. سؤالی که هر جوانی در مرحله اول می پرسد و می خواهد ببیند با چه تمهیدی می توان وارد عرصه بازیگری شد.

چطور بازیگر شدم؟
ابتدا سر صحبت را با خانم «آزیتا حاجیان»، یکی از بازیگران باز می کنیم.

ـ من از سال 1354 شروع به کسب اطلاعات کردم. یعنی اولش از طریق کانون پرورش فکری شروع به کار کردم، دو سال آنجا کارآموز بودم و در اجرای نمایشنامه ها شرکت داشتم، بعد از طریق دانشسرای هنر ادامه تحصیل دادم و در آنجا موسیقی، تئاتر، نقاشی، مجسمه سازی و ... یاد گرفتم. دست آخر هم به دانشگاه هنرهای دراماتیک رفتم و همین طور شد که به این کار ادامه دادم. تا به حال هم در هشت فیلم سینمایی و چهار سریال نقش داشته ام که آخرین آن سریال «امام علی(ع)» بود.

خانم «ملکه رنجبر» که متولد سال 1317 در رشت است گفت: خانواده من همه تئاتری بودند. پدرم کارگردان بود و مادرم پنجمین کسی بود که روی سن تئاتر رفت. من هم خودم از 6 سالگی روی سن رفتم آن هم با نقش کوزت در «بینوایان». بعدها در تئاتر، سینما، تلویزیون و رادیو به کارم ادامه دادم. قبل از انقلاب 18 فیلم بازی کردم که «محکوم بی گناه» یکی از آنها بود. سپس به خاطر تحصیل پسرم 15 سال در انگلستان بودم، ولی چون که خاک ایران را به همه چیز ترجیح می دادم، آمدم تا بار دیگر برای ملتم کار کنم. از وقتی هم که برگشتم در فیلم «بانی چاو» و سریالهای «خانه های شاد» و «خانه به خانه» بازی داشتم.

خانم «فاطمه طاهری» در مورد سابقه بازیگری خود می گوید: «از سال 1335 وارد کار بازیگری شدم و سختیهای بسیاری را پشت سر گذاشتم ولی به هر حال چون علاقه شدیدی به این کار داشتم، طوری با مشکلات کنار آمدم که لطمه زیادی به زندگیم نخورد. الآن هم باور کنید یادم نیست چند فیلم و سریال بازی کرده ام».

«فرحناز منافی ظاهر» یکی دیگر از چهره های آشنای برنامه های تلویزیونی است که اخیرا ایشان را در سریال «امام علی(ع)» مشاهده کردیم.

ـ از سال 1353 با تئاتر کارم را شروع کردم، گرچه قبلاً هم در رادیو کار می کردم. حالا هم با اینکه دبیر هنر هستم، سعی می کنم به بازیگری هم برسم؛ چون که هر کدام از کارهایم احساس بخصوصی برایم به ارمغان می آورد. مثلاً هر کدام از 13 فیلم سینمایی که بازی کردم یک حس و حال جدایی داشت.

خانم «پروین میکده» با توجه به سنشان تازه وارد دنیای بازیگری شده است.

ـ من با هنر بیگانه نبودم. من خودم از سال 1370 به طرف بازیگری کشیده شدم و چون به این کار علاقه داشتم به آن ادامه دادم تا به حال هم در فیلمهای «افسانه دو خواهر»، «عبور از تله» و «آخرین بندر» بازی کرده ام. در تلویزیون هم سریالهای «آنشب در قطار»، «عیاران»، «ترور» و «کارگاه» را پشت سر گذاشته ام.

«نیکی کریمی» یکی از بازیگران جوان است که متولد 1350 در تهران می باشد. ایشان نحوه ورود خود را به عالم سینما این طور بیان کرد.

ـ از سال 1368 با توجه به سوابق تئاتری که از قبل داشتم وارد کار سینمایی شدم و با فیلم «وسوسه» و «عروس» شروع به کار کردم.

«پروین سلیمانی» یکی از بازیگران قدیمی سینما به سؤال ما، این گونه پاسخ داد.

ـ از وقتی که مادر شما هنوز دنیا نیامده بود! من بازیگر بودم. 51 سال کار که شوخی نیست. با اینکه مشکلات زیادی بر سرم نازل شد ولی چون واقعا عاشق بودم آنها را تحمل کردم، حتی شغلم را که معلمی بود رها کردم و آمدم سراغ این کار! چون دلم می خواست در کنار مردم باشم، بعدش دروغ هم نمی توانم بگویم چون دلم می خواست در جامعه آن زمان مطرح بشوم پس قید همه چیز را زدم و بازیگر شدم!!

«مینا نوروزی» یکی از پرکارترین بازیگران برنامه های خانوادگی است که متولد 1344 می باشد. ایشان در مورد بازیگری چنین قضاوت می کند.

ـ بازیگری چیزی است که باید در خون آدم باشد، بازیگری جسارت می خواهد. یک بازیگر باید حسابی صبور و در ضمن پررو باشد. من از بچگی هر فیلمی را که می دیدم آن را برای خودم بازی می کردم تا اینکه در هفت سالگی در حضور معلم نقش او را اجرا کردم و مورد تشویق قرار گرفتم. اولین کار جدیدم در دبیرستان بود. بدون اینکه هیچ گونه اطلاعات تئاتری داشته باشم نمایشنامه «اشک یتیم» را نوشتم و روی صحنه بردم و این کار باعث شد در صف نمازجمعه به من جایزه بدهند و همین کار مرا تشویق کرد تا اینکه بعد از دیپلم به تهران آمدم و به مجتمع آموزشی سینما رفتم و با سریال «مزد ترس» اولین کارم را شروع کردم. بعد هم با سریالهای «راهیان»، «جاده»، «در انتظار حضور»، «سیمرغ»، «خانه های

شاد»، «خانه شلوغ»، «دره هزار فانوس» و فیلمهای «آخرین خون»، «عروسی خون»، «آتش و آینه» و «شاخ گاو» به کارم ادامه دادم.

«نیلوفر محمودی» بازیگر جوان و 27 ساله سینما علت گرایش خود را به بازیگری این گونه عنوان کرد.

ـ به غیر از بازیگری به هیچ کار دیگری علاقه نداشتم و با اینکه لیسانس اقتصاد بودم آن کار را رها کردم و آمدم سراغ بازیگری. ابتدا در سال 1365 یک دوره 2 ساله بازیگری را در مدرسه صدا و سیما پشت سر گذاشتم و چند کار دانشجویی دیگر انجام دادم، از جمله در تئاتر «شازده کوچولو» بازی کردم. تا به حال هم در 9 فیلم سینمایی از جمله «آپارتمان شماره 13» و «طالع سعد» نقش داشتم. بعد از این هم دوست دارم در نقشهایی ظاهر شوم که بتوانم از جوانب مختلف کار کنم یعنی طوری نشود که در یک نقش کلیشه ای ماندگار شوم.

«کتایون سیاف» یکی دیگر از بازیگران جوان سینماست که تا به حال در هشت فیلم شرکت داشته و هم اکنون کارمند سازمان صنایع دستی ایران می باشد:

ـ خانواده من همه هنری بودند و نقاشی و مجسمه سازی می کردند. با اینکه به بازیگری علاقه داشتم و در مدرسه بازی می کردم ولی هرگز به سراغش نرفتم تا اینکه بازیگری خودش دنبال من آمد و طوری شد که من همزمان با دو فیلم «زیر بامهای شهر» و «آتش پنهان» وارد کار شدم. یعنی اولش قرار بود من و خواهرم هر دو کار کنیم مخصوصا خواهرم که علاقه اش بیشتر بود ولی او در موقع

عمل نتوانست جلوی دوربین بازی کند، پس کنار کشید و فقط من ماندم. حالا هم که لیسانس نقاشی هستم، سعی می کنم در کنار این کار به بازیگری هم برسم تا اینکه هم به کار مورد علاقه ام رسیده باشم و در ضمن یک منبع درآمد خوبی هم داشته باشم تا بتوانم این عشق و علاقه را پرورش دهم.

بهترین نقشی که تا به حال بازی
کردید ...

«نیکی کریمی»: فقط در دو فیلم «سارا» و «پری» بود که احساس کردم شخصیت زن درست پرداخت شده است و من آن نقشها را دوست داشتم.

ـ ملاک انتخاب شما در مورد نقشهای
پیشنهادی چیست؟

ـ نمی گویم حتما باید نقش اصلی زن باشد. اگر ببینم شخصیت پردازی زن درست صورت گرفته است آن کار را قبول می کنم. همچنین کارگردان و دیگر عوامل فیلم هم برایم مهمند. فیلمنامه هم باید مطابق میلم باشد. بالاخره در کار خلاقیت وجود داشته و نقش زن درست پرداخته شده باشد؛ گرچه این مسأله کمتر دیده می شود.

«فاطمه طاهری»: فیلم «خانواده کوچک» یکی از آن فیلمهایی است که خیلی دوست داشتم. در آن فیلم من مادر خانواده ای بودم که داشتم رضایت شوهرم را برای ازدواج پسرم فراهم می کردم؛ چون که او خانواده دختر را قبول نداشت و من دائم تأکید می کردم که آنها خیلی خوب هستند و او باید بیشتر به نکات مثبتشان توجه داشته باشد. بالاخره هم راضیش کردم و شاید این به خاطر قیافه مثبتم باشد. آخه همه می گویند که من با توجه به چهره ام هرگز نمی توانم نقش منفی بازی کنم.

«آزیتا حاجیان»: البته من در مورد بازی خودم نمی توانم حرف بزنم، ولی از نقشی که در فیلم «اوینار» داشتم خیلی خوشم می آید. من آنجا نقش زنی را بازی می کردم که در موقع فرار از حمله شیمیایی عراق به کردهای حلبچه، زایمان می کند و از شدت اندوه بچه خود را از کوه به پایین دره پرتاب می کند.

ـ اگر شما واقعا در آن موقعیت بودید،
چنین کاری را می کردید؟

ـ نمی دانم، اگر واقعا در همان شرایط زندگی می کردم و شوهر و دو پسرم مرده بودند، ممکن بود من هم همان کار را بکنم.

ـ اصلاً چطور شد که شما با توجه به
نقشهای قبلیتان و مثلاً بازی در فیلم «دزد عروسکها» چنین فیلمی را قبول کردید؟

ـ راستش را بخواهید، به خاطر انگیزه های شخصی ام بود. وقتی فهمیدم ماجرای این زن واقعیت داشته، به کار علاقه مند شدم. مخصوصا با چیزهایی که در آن محیط دیدم، کاملاً تحت تأثیر قرار گرفتم. واقعا در آن موقع حس و حال عجیبی در من حاکم بود.

تحصیل یا تجربه؟
با مطالعه و بررسی بیوگرافی زنان بازیگر متوجه می شویم اکثر آنها بعد از سالها تلاش و تجربه در کار تئاتر بالاخره توانسته اند به عنوان یک بازیگر سینما معروف شوند. کار بازیگری چیزی نیست که کسی یک شبه و ناگهانی به اوج رسیده باشد. البته در همه جا استثنا هست ولی هرگز نمی توان و نباید تنها به آن بسنده کرد و بدون درک صحیح سینمایی و آشنایی با مشکلات، به همین اندک علاقه استناد کرد و اندیشه هنرپیشه شدن را در سر پروراند.

یک علاقه مند تا نتواند اطلاعات و آموخته های پراکنده خویش را سر و سامان دهد و به یک ذهنیت منطقی برسد، چطور می تواند ادعای بازیگری داشته باشد، در صورتی که حتی یک فیلم خوب ندیده و اگر دیده به مسایل تکنیکی و بازی آن توجه نداشته و تمام همّ و غمّش صرف گیرایی و حرکات دلنشین بازیگر زن یا مرد شده است.

«فریال بهزاد» یکی از کارگردانان زن در این باره می گوید: «بازیگری بیشتر غریزی است و اگر کسی غریزه این کار را ندارد باید بیشتر کار کند. اگر کسی بازیگری را انتخاب می کند، باید اطلاعاتش را هم داشته باشد تا بتواند در باره مطالب هنری بحث کند».

آیا بازیگری تحصیلات صرف است یا تجربه صرف؟ این سؤالی بود که ما به دنبال جوابش بودیم.

«مینا نوروزی»: بازیگری فقط مدرک نیست. باید خودت هم تلاش کنی، بخوانی، فیلم ببینی، تجربه کنی، شخصیتها را در ذهنت بسازی و از بزرگان هنر درس بگیری، اما طوری هم نشود که مقلّد این و آن باشی، پس باید کار، مال خودت باشد، آن هم، هم با تحصیل و هم تجربه.

«ملکه رنجبر»: بازیگری تخصّص می خواهد، این طور نیست که هر کسی با همان راه رفتن و حرف زدن معمولی خودش بتواند کار کند. بازیگر باید با استفاده از تواناییها و قدرت بازیگریش، پیام و هدفش را در حرکات و گفتارش بگنجاند. طوری که بیننده غیر مستقیم منظور او را بفهمد و کاملاً نسبت به شخصیت مربوطه، همذات پنداری کند. مهمترین چیز، تشخیص توانایی سوژه است. بدن و بیان باید تقویت شود و حرکات صورت و بدن بتواند منظور را به بیننده برساند. پس تمام این کارها تجربه می خواهد و با کتاب خواندن تنها عملی نمی شود. اگر کمی دقت کنیم می بینیم که اکثر بازیگران موفق و قدیمی، از تئاتر وارد سینما شده اند، پس اگر کسی بخواهد بدون مطالعه و پیشینه قبلی وارد سینما شود مسلم شکست می خورد و بعد از مدتی کنار گذاشته می شود، مگر اینکه واقعا علاقه مفرطی داشته باشد و حتما آموزش ببیند و کارش را به نحو احسن انجام دهد.

«پروین سلیمانی»: مسلما تحصیل بهترین راه است. شرایط تحصیل هم در زمان حال عوض شده است. پس آموزگاران هم باید به هر قیمتی که شده بیشتر به بچه ها برسند و با آنها رفیق باشند و درد بچه ها را حس کنند، چون که آنها احساسات زیادی دارند، این طور بگویم که ما با بچه هفت ساله امروز باید مثل نوجوان 17 ساله دیروز رفتار کنیم. پس نحوه تحصیل و شکل تجربه، خود خیلی مهم است.

«نیکی کریمی»: من خودم از راه تحصیلات وارد نشدم ولی در طول این مدت کوتاه خیلی خوب فیلم دیدم و علاقه ام را سنجیدم. می خواهم بگویم که تجربه کردم و استقامت زیادی از خودم نشان دادم تا در برابر مشکلات ایستادگی کنم، حالا هم توصیه ام به جوانان این است که حتما در کنار تجربه به

تحصیل روی بیاورند، همیشه راه هموار نیست که آدم همین طوری وارد کار بازیگری بشود.

«آزیتا حاجیان»: بعضی از جوانان واقعا بیمارگونه به این کار هجوم می آورند، چون دیده اند که خیلی ها بدون تحصیلات وارد این رشته شده و توانسته اند به جایی برسند. در واقع موقعیت سینما و تئاتر طوری است که دخترها بیشتر به این کار جذب می شوند، چون که رگه هایی از خودنمایی در وجودشان است که خود خانواده ها آنها را این طور بار می آورند، تا در محافل بیشتر خودنمایی کنند، در عوض پسرها را به سمت دلیری و شجاعت هدایت می کنند. من فکر می کنم دوستان اگر واقعا این استعداد را در خود سراغ دارند و دقیقا خود را تست کرده اند و می توانند به صورت ابتدایی هنر بازیگری را درک کنند، تازه شروع به مطالعه کنند و با کنکور هنر و تحصیلات آکادمیک وارد کار بازیگری شوند. تجربیات و فراگیریهای دوران دانشجویی می تواند استعدادها را بارور کند. شخص در این چهار سال تحصیل، میزان عشقش را برملا می کند چون که مجبور است سر وقت به کلاس برود و تمرین کند، یعنی بازیگری کار ساده ای نیست که با عشق تنها به ثمر برسد. در دانشگاه استادان، دانشجوها را محک می زنند و آنها را راهنمایی می کنند. مثلاً استادی می گوید، خانم شما 50 درصد استعداد دارید و می توانید نقشهای درجه 3 یا 4 را بازی کنید و یا اینکه شما اصلاً بازیگر نمی شوید. آنها تشخیص می دهند که آیا یک علاقه مند علاوه بر عشق، استعداد هم دارد یا نه؟ پس تحصیل در درجه اول است و مطالعه و تجربه با تکیه بر عشق و استعداد در مرحله بعدی.

ـ به نظر شما یک جوان برای شروع چه
کاری باید بکند؟

ـ می توان از طریق کلاسهای هنری مثل آتلیه دیزاین شروع کرد، بعد به وسیله کنکور هنر وارد دانشگاه شد و یا لااقل در کلاسهای آزاد بازیگری که در دانشگاه تهران برگزار می شود شرکت کرد.

آقای «کیومرث پوراحمد»، کارگردان موفق سینما در مورد تجربه بازیگری مادرشان می گوید: «خانم پروین دخت یزدانیان» در فیلمهای قصه های مجید، همان کاری را می کرد که همیشه در خانه خودش انجام می داد، همان لباسها را می پوشید، خانه توی فیلم، شبیه خانه قدیمی خودش بود و خلاصه ایشان تمام حس و حالهای خودشان را در فیلم داشتند، اما در مورد آخرین فیلم من «خواهران غریب» برایشان سخت بود که بخواهند از خودشان بیرون بیایند و در تیپ دیگری ظاهر شوند چون در این فیلم ما از ایشان می خواستیم هر چه که ما می گوییم بپوشد و کارهایی را که ما می خواهیم انجام دهد و در یک محل که برای او غریبه بود فیلم بازی کند. پس می بینید که وقتی پای تجربه بازیگری پیش می آید، بحث بر سر همین چیزهاست و چون ایشان تازه وارد سینما شده اند، چنین مشکلاتی هم برایشان پیش می آید.

«گیتی نویسی پور»: من تحصیلات بالایی ندارم و تنها از راه تجربه توانسته ام بازی کنم. حرفم هم سر این است که اگر هنر آمیخته به احساس باشد بر دل می نشیند ولی اگر هنر فقط برای نمایش دادن خود باشد بالاترین تحصیلات و امکانات هم نمی تواند تأثیر مثبتی داشته باشد. همان طور که همیشه استاد نقاشی من می گفتند اگر یک انگور را نقاشی می کنی، سعی کن اول طعمش را احساس کنی و بعد آن را نقاشی کنی وگرنه فقط با یک توده رنگ در تماس هستی.

«هدی دیلمی»: من هنوز محصل هستم و فکر می کنم با تجربیاتی که از طریق دوره بازیگری به دست آورده ام می توانم پیشرفت بکنم. همان طور که به این وسیله توانستم در خوشنویسی و شعر موفق باشم. ولی مسلما تحصیل هم شرط است و باید در کنار تجربه به آن پرداخت.

«وفا طرفه»: یک علاقه مند باید با ورود به دانشگاههای هنر، در این مسیر کسب معلومات کند تا اینکه بتواند به خواسته هایش جامه عمل بپوشاند. به نظرم برای شروع می توان از انجمنهای هنری و سپس دانشگاه کمک گرفت و با هدف ارتقای فرهنگ جامعه و رشد روزافزون مردم و نزدیک شدن به خدا پیش رفت.

آیا بازیگری شغل است؟
وقتی کسی می خواهد هنرپیشه شود، یعنی پیشه اش هنر باشد و از این راه نان بخورد، هنرپیشه گی برای او شغل محسوب می شود و وی از این راه امرار معاش می کند. در صورتی که یک بازیگر، فقط بازیگر است. او با استفاده از تمام قدرتش، احساس نقشی را که به او محول کرده اند، درک می کند و کاملاً در همان حس و حال فرو می رود، تا اینکه بتواند هم روح خویش را راضی کند و هم از عهده نقشش بر بیاید. برای این افراد مادیات در مرحله بعدی است. آنها می خواهند تکنیکهای کار را بشناسند، کتاب مطالعه کنند، فیلم ببینند و خود را برای نقشهای بعدی آماده کنند، چون خودشان به عینه شاهد بوده اند کسانی که بدون دانش جلوی دوربین رفته اند فقط یکی دو بار درخشیده اند و بعد از آن خواه ناخواه کنار گذاشته شده اند، مگر اینکه علاقه و استعداد وافری از خود بروز داده و بر تجربیاتشان افزوده اند.

اگر قرار باشد یک علاقه مند با اهداف نفسانی و مادی به بازیگری نگاه کند مسلما بازی هم به همان اندازه خودش را به او نشان خواهد داد ولی اگر یک علاقه مند واقعی با

دیدی صحیح و به عنوان یک رسالت خطیر بازیگری را پیش رو داشته باشد و خود را موظف به بیان خواسته ها و آرزوهای جامعه بداند، می بینیم که فرق یک هنرمند و هنرپیشه مشخص می شود. جامعه از یک هنرمند متعهد انتظارات زیادی دارد و بازیگر مسؤول است با انگیزه های قوی و انسانی به جامعه ای که در آن زندگی می کند، خدمت کند. سینما تمام آرزوها نیست، جامعه نیازهای اساسی دیگری هم دارد که نباید انگیزه های خودنمایی و نیازهای شیک و غیر ضروری جای آنها را بگیرد و علاقه مند فقط قصد تظاهر داشته باشد.

از طرفی میل و علاقه یک جوان عاشق بازیگری نباید نادیده گرفته شود و یا سرکوب گردد، زیرا که این کارها راه علاج نیستند و فقط به عقده های روانی جوانان، می افزاید و جوان را زودتر به بیهودگی و پوچی می رساند. بلکه راه چاره این است که ابتدا سینما، بازیگر، رسالت فیلم و انتظارات جامعه را بشناسیم و سپس با نگرشی درست و آرمانی به سمت سینما کشیده شویم.

ـ خانم حاجیان، آیا بازیگری توانسته
خواسته های شما را برآورده کند و به عنوان یک شغل کارساز باشد؟

ـ بازیگری شاید یک شغل باشد ولی برای من عشق است. من می خواهم معشوقم به من جواب دهد ولی سینما اصلاً نمی تواند بفهمد که تو عاشقش هستی یا نه؟ و چون جوابت را نمی گیری فکر می کنی که درکت نمی کند. وقتی سینما به آدم جواب نمی دهد، از این همه نیرویی که برایش گذاشته ای، پشیمان می شوی. لااقل اگر آدم به کسی سلام کند، جوابش را می گیرد ولی برای سینما با تمام وجود نیرو می گذاری اما سینما حالیش نمی شود و اصلاً آن عشق و نیرو را به تو برنمی گرداند. پس می بینید که از لحاظ مادی که مهم نیست از لحاظ معنوی هم چیزی به آدم نمی دهد. گاهی وقتها فکر می کنم کاش سراغ کار دیگری رفته بودم.

«فرحناز منافی ظاهر»: اولها که جوانتر بودم پدرم سفارش می کرد که بازیگری را به عنوان شغل انتخاب نکنم ولی حالا خودم به این نتیجه رسیده ام که به بازیگری نباید زیاد

اعتماد کرد، بلکه در کنار کار هنری باید یک شغل اصلی هم باشد تا زن بتواند در کارش استقلال مالی داشته باشد.

ـ خانم رنجبر، به نظر شما بازیگری واقعا
یک شغل درآمدزا است؟

ـ این را که باید بگویم نه. یک بازیگر هرگز نباید هنر را به عنوان یک شغل انتخاب کند، چون که آینده ای برایش ندارد. مثلاً من در 20 سالگی خیلی معروف بودم، مجله ها دائم در مورد من می نوشتند. آن موقع کارمند شهرداری بودم. گفتم که کارم را رها می کنم و می چسبم به بازیگری ولی پدرم نگذاشت. الآن می فهمم که همه این چیزها گذرا و مقطعی است. حالا قدر همین حقوق اندک بازنشستگی را می دانم. با بازیگری هرگز مادیات برطرف نمی شود تا اینکه بماند آدم پولدار شود. از طرفی هم که بازیگران نه بیمه دارند، نه حق بازنشستگی.

ـ خانم نوروزی، آیا یک بازیگر می تواند
بگوید که شغلش بازیگری است؟

ـ نه. ببینید مثلاً یکی گل پرورش می دهد و به آن علاقه مند است؛ آیا این کار حرفه اش می شود؟ نخیر. مگر اینکه در کنار علاقه اش به گل، شغل گلفروشی را هم داشته باشد. حالا شما قضاوت کنید که ما می توانیم هنرفروش

داشته باشیم؟ مردم باید بدانند که یک هنرپیشه هم می تواند ساده زندگی کند، چون که هرگز بازیگری مادیات کسی را برطرف نمی کند. من هیچ وقت به خاطر پول بازی نکردم، الآن یک ماشین هم ندارم ولی با این همه، همیشه از من می پرسند شما که یک بازیگر هستید حتما وضعتان خوب است. ولی من دارم می گویم نه، اصلاً چنین چیزی نیست.

«ربابه ابوذر»: وقتی پای شغل به میان بیاید دیگر نمی توان به طور کامل به هدف اصلی رسید. اگر بنا به شغل باشد که هر خانمی می تواند برای خود مشاغل خانگی ایجاد کند، اما هدف از بازیگری چیز دیگری است. تنها

عاملی که باعث می شود انسان جلوی دوربین برود و یا به طور مستقیم به وسیله تئاتر با مردم روبه رو شود، فقط رساندن پیام است و لا غیر ... این کار هم می تواند بدون وجه و برای خدا باشد.

«موسوی»: اگر آدم بخواهد به چشم وسیله امرار معاش به بازیگری نگاه کند، واقعا به هنر اهانت بزرگی کرده است.

«رشیدالاسلامی»: هر شخصی استعداد خاصی دارد که با توجه به آن، به طرف کار مورد علاقه اش کشیده می شود مثلاً یک کارمند خوب شاید نتواند یک هنرپیشه خوب هم باشد. هر کسی را برای کاری ساخته اند. نمی شود گفت که همه استعداد بازیگری دارند و می توانند آن را به عنوان یک شغل انتخاب کنند، من می گویم برای یک خانم مهمترین شغل حفظ نقش زن در خانه و خانواده و تربیت فرزندان است.

«اسدیان»: بازیگری شغل نیست، بلکه هنری بس بزرگ و گرانقدر است، هنری که پیونددهنده قلبها است.

آیا همه بازیگر هستند؟
«کتایون سیاف»: هر دختری فکر می کند که می تواند یک بازیگر خوب باشد، یعنی الآن او زیباترین و بهترین چهره را دارد! هر فیلمی که می بیند با خودش می گوید اگر من بودم این طور بازی می کردم، این جور حرف می زدم، ولی وقتی واقعا وارد کار سینما می شود و بازی خودش را می بیند، متوجه می شود که بازی و تصویرش اصلاً خوب نیست، پس سرخورده می شود. اصل این است که آدم برای هر کاری علاقه و پشتوانه داشته باشد. اگر کسی بدون فکر و به امید اینکه بازیگری همین حرف زدن معمولی است وارد کار شود حتما شکست

می خورد و روحیه اش متزلزل می شود. بعد از آن هم از همه چیز و همه کاری دلسرد می شود و نمی تواند به هیچ چیزی دل ببندد.

ـ خانم منافی ظاهر، شما فکر می کنید
تمام علاقه مندان، واقعا قدرت و توانایی بازیگری دارند یا نه؟

ـ دخترها فکر می کنند بازیگری خیلی راحت است، ولی وقتی می آیند و از جلو با سینما آشنا می شوند می بینند که کار فوق العاده سختی است، پس مجبور می شوند که کنار بروند و یا اینکه اصلاً دیدشان نسبت به سینما عوض شود. مثلاً بودند کسانی که با اصرار می خواستند من آنها را به جایی معرفی کنم، ولی وقتی جلوی دوربین قرار می گرفتند، نمی توانستند بازی خوبی ارائه دهند. آن وقت خودشان به اشتباهشان پی می بردند.

ـ اتفاقا روزی خانمی هم از من خواست که
ایشان را حتما به تماشای پشت صحنه فیلمی ببرم تا ایشان تجربه بازیگری کسب کنند، ولی وی با دیدن صحنه و مشکلاتی که بازیگر در آن شرایط آب و هوایی تحمل می کرد و مجبور بود به خاطر تکرار پلانها دوباره کار را از اول شروع کند، همان جا از بازیگری متنفر شد، در صورتی که قبلاً خود را شیفته و عاشق واقعی بازیگری معرفی می کرد.

ـ بله بازیگری یک نوع علاقه و هوس است، وقتی واقعا واردش می شوی اگر کارآزموده و توانمند باشی، دیگر بیرون رفتن خیلی مشکل است. بازیگری باید در خون و پوست آدم باشد. بازیگری یک هنر ذاتی است؛ عده ای فقط از لحاظ تئوری قوی هستند ولی در مقابل دوربین دست و پای خود را گم می کنند. البته در این عرصه جای خانمهای باحجاب خالی است، آنها می توانند با حجاب هم به راحتی بازیگر شوند ولی شرطش این است که نترسند و کنار نکشند و تا دیگرانی که صلاحیت ندارند جای آنها را پر کنند.

ـ خانم حاجیان، چرا دختران به جای
تحصیل و تجربه در دیگر زمینه های هنری سینما، یکراست می آیند سراغ بازیگری؟

ـ الآن طوری شده که بعضی از بیننده ها فکر می کنند بازیگر بالاترین مقام را در فیلم دارد حتی بالاتر از کارگردان. در جامعه ما بیننده با افراد پشت صحنه ناآشنا است و در نتیجه به میزان کار آنها آشنا نیست. او کارگردان و فیلمنامه نویس را نمی شناسد. فیلم بردار و صدابردار را ندیده است ولی بازیگر را دیده و می شناسد. به قولی بازیگر سهل الوصول ترین چهره را در سینما دارد و قیافه او روی فیلم مهر شده است. پس تماشاگر او را همه کاره فیلم می داند. چون چهره بازیگر معرّف شغلش است و یک علاقمند نمی داند که در پشت صحنه چقدر آدم کار می کنند، تا این چهره روی پرده سینما بیاید.

«مریم مطوّف»: در عالم هستی همه ما بازیگر هستیم. اما با توجه به تفاوت روحیات و دیدها هر کسی نمی تواند از عهده این کار در سینما بر بیاید. وقتی کسی می تواند ادعا کند یک بازیگر است که همه جور آموزشی دیده باشد و کاملاً آماده، وارد میدان شود.

«مهری اسدیان»: جوهر هنر باید از وجود شخص باشد تا اینکه خودش هم بعدا اقدام کند. این طور نمی شود که هر کسی فکر کند می تواند بازیگر شود. تازه یک بازیگر هیچ وقت از آن خودش نیست، بلکه قلب او جایگاه احساسات، غمها و شادیهای دیگران است و هیچگاه برای خودش نمی تپد، بلکه او باید آنچه را که در ذهن و قلب بقیه می گذرد درک کند و به دیگران انتقال دهد پس می بینید که این کار هر کسی نیست.

«هدی دیلمی»: بازیگری نیاز به عشق و علاقه دارد، اگر این دو در آدمی وجود داشته باشد خودش ناخودآگاه به طرف بازیگری کشیده می شود، ولی اینکه حالا می تواند کاری بکند یا نه مهم است.ادامه دارد.

 

نظر شما