ازدواج شریدار با یک مرد آمریکایی
مجله پیام زن آذر 1376، شماره 69
نویسنده : رفیع افتخار
70
شاید شما «شریدار» را نشناسید. اما اینک شریدار 46 ساله نه تنها در هند بلکه در بسیاری از کشورها خانمی شناخته شده و معروف است. او برخلاف اکثر هندیان در خانواده ای مرفه زاده شد و از همان اوانی که زبان گشود و خوب و بد را از هم تشخیص داد حسادتی شدید نسبت به مادر، در وجودش زبانه
می کشید؛ حسادت به ناخنهای مادر!
مادر شریدار حسابی به ناخنهایش می رسید و ساعتهای متوالی وقتش را صرف تمیز کردن، شکل دادن و رنگ آمیزی آنان می کرد. شریدار کوچولو مادر را می دید و با کنجکاوی و دقتی مثال زدنی، تمام حرکات او را به هنگام آراییدن ناخنها می پایید. مادر شریدار خسّتی در مانیکور کشیدن ناخنهای شریدار از خود نشان نمی داد و نسبت به این کار اهتمامی جدی مبذول می داشت، اما این به تنهایی برای رضایت و فرو نشاندن عطش «لاک زدن» شریدار کافی به نظر نمی رسید. او دوست داشت خود به تنهایی مانیکورکشی کند. بنابراین با خود نقشه ای کشید و روزی که مادر در خانه نبود به سر وقت لوازم آرایش او رفت و به اصطلاح، دلی از عزا درآورد! بقیه قضایا را خودتان می توانید حدس بزنید. مادر سر رسید و شریدار را حسابی دعوا کرد. بعدا شریدار گفته بود آن واقعه را هرگز فراموش نکرده بود. او با خود فکر کرده بود: «من که گناهی مرتکب نشدم. فقط دلم می خواهد مثل مامان ناخنهای دراز و رنگی داشته باشم ... من تنها همان کاری را کردم که او هر روز با ناخنهایم انجام می داد. مگر فرق من و مامان چیست؟ او فقط ناخنهای بلندتری دارد ...» سپس با خود اندیشیده بود: «شاید اگر ناخنهای من به اندازه ناخنهای مامان باشند من هم بتوانم ساعتها وقتم را روبه روی آینه بگذرانم و روی ناخنهایم لاک بکشم ... بابا هم که مرا دوست دارد، هر چقدر لاک ناخن بخواهم برایم خواهد خرید. فقط باید ناخنهای درازی داشته باشم. دراز، دراز، دراز، ...». بنابراین در دل آرزو کرد ناخنهای درازی داشته باشد. درازتر از ناخنهای مادر و هر کسی دیگر.
فردای آن روز و هنگامی که او از خواب برخاسته بود آرزوی خود را متحقق شده دیده بود. بله، ناخنهایش دراز شده بودند؛ درست در شکل و شمایل و اندازه ناخنهای مادر! اما در کمال تعجب و در سالهای بعد روند رو به رشد دراز شدن ناخنهای شریدار هیچ گاه متوقف نشدند. بنا به گزارش دوستان و آشنایان و تأیید مقامات محلی، اندازه ناخنهای شریدار در سنین مختلف به شرح زیر بوده است:
10 سالگی 20 سانتی متر
12 سالگی 25 سانتی متر
15 سالگی 42 سانتی متر
18 سالگی 57 سانتی متر
26 سالگی 83 سانتی متر
33 سالگی 100 سانتی متر
40 سالگی 120 سانتی متر
46 سالگی (در حال حاضر) 132 سانتی متر
عده زیادی از تحلیل گران اقتصادی بحران سال (1374) (1955م) در هند را مرتبط با ناخنهای شریدار دانسته اند. آنان خاطرنشان می سازند مردم و بخصوص توریستهای کشورهای دیگر که برای تماشا و بازدید از ناخنهای شریدار به شهر و محل اقامت او می آمدند با خرید حداقل یک جعبه مانیکور جهت اهدا به این بانو، موجب کمبود تصنعی مانیکور و بالا رفتن سرسام آور قیمت آن در کشور شده و دولت را واداشتند مقادیر متنابهی مانیکور از دیگر کشورها جهت مبارزه با این افزایش قیمت خریداری نماید. این تحلیل گران میزان خسارت ناشی از واردات مانیکور به کشورشان را بیش از یک میلیون دلار تخمین زده اند. شریدار تا مدتها از اینکه ناخنهایی به آن بلندی و منحصر به فردی دارد ـ که مایه غرور و شهرت او بودند ـ به خود می بالید اما از سن 25 سالگی به بعد بود که نگرانی به اعماق روحش رخنه کرد چرا کسی به خواستگاریش نمی آید؟!
مردان زیادی زبان به تحسینش می گشودند اما برای مثال حتی یک نفر هم برای خواستگاری پا پیش نمی گذاشت. تنها در 35 سالگی شریدار، زن مرده ای بالای پنجاه سال دارای پنج بچه اظهار تمایلی از خود نشان می داد. اما در همان صحبتهای اولیه شریدار متوجه شد هر گاه نگاههای مرد بر ناخنهای دراز او متوقف می شود گویی این ناخنها در قلب مرد فرو می روند چرا که ناخودآگاه چهره اش درهم و فشرده می شد و در نهایت، بدبختانه، مرد زن مرده سریعا انصراف خود را اعلام نمود. بنابراین شریدار چاره را در این دید که از طریق اعلان به روزنامه ها و دادن آگهی رسمی به شوهریابی دست یازد. او دقیقا پنج سال منتظر ماند (از نوامبر سال 1989 تا نوامبر 1995) اما گویی قلب همه مردان هندی سنگ شده بود. حتی یک نفر برای دلخوشی هم تماس نگرفت
و ابراز تمایل نشان نداد. متأسفانه حتی تلفنی نیز سراغی نگرفتند تا حداقل شرایط شریدار را بدانند و مرهمی بر زخمهای او بگذارند. تو گویی شریدار جزو نفرین شدگان محسوب می شد. اینک او کاملاً ناامید و احساس بدبختی می نمود و این در حالی بود که به 46 سالگی نزدیک می شد.
در این زمان، مادر که ناراحتی و تیره بختی دخترش را از نزدیک شاهد بود، پیشنهاد کرد همین اعلان روزنامه ها، به کشورهای پیشرفته ای چون آمریکا ارسال کند. دلیل مادر شناخت و درک مردان کشورهای پیشرفته نسبت به ناخنهای دراز زنان در کشور خودشان بود. بارقه امیدی در قلب شریدار سو سو گرفت. فورا در روزنامه های پرتیراژ آمریکایی و اروپایی آگهی های متعدد مبنی بر درخواست شوهر داد.
مادر شریدار درست فکر می کرد. دیری نپایید که فردی آمریکایی از شریدار تقاضای ازدواج داد. او «جری لاک»، صاحب فروشگاه بزرگ لوازم آرایشی مقیم ایالت جورجیا بود. جری ضمن ارسال تقاضانامه ای مبنی بر درخواست ازدواج اظهار امیدواری کرده بود به کمک همسر آینده اش بتواند فروشگاه را بهتر از گذشته ـ همراه با استقبال بی نظیر مشتریان ـ اداره نماید. شریدار فورا این تقاضا را پذیرفت.
گل آقا ویژه بانوان و آقایان!
سیصد و سی و سومین شماره «گل آقا» همراه نامه ای فوق محرمانه! از آبدارخانه مبارکه شاغلام به دست ما رسید. ما هم بنا به رسم صداقت گل آقایی که با کسی سر و سرّی ندارند ناچار از افشای محتوای آن هستیم. فرستنده نامه، کمینه، عیال ممصادق در این نامه که به نمایندگی از اصحاب و اذناب آبدارخانه گل آقا فرستاده خبر از کودتای درون گروهی یک هفته ای! جماعت نسوان مستقر در بخشهای گوناگون آبدارخانه گل آقا داده و شماره ویژه هفته زن گل آقا (شماره 29) را ساخته و پرداخته خانمهای همکار مجله گل آقا اعلام کرده اند.
ما ضمن عرض خسته نباشید به همکاران ارجمند مجله گل آقا، در ازای عمل به خواسته اشان ـ که اعلام این خبر در اولین شماره جریده بود ـ به این عزیزان پیشنهاد می کنیم: اگر من بعد نتوانستند در مورد آقایان! مضمونی برای طنز و فکاهی بیابند، خیلی کاری به کار زنان که همواره موضوع طنزها و ضرب المثلهای بین ملل بوده اند نداشته باشند، زیرا همین مقدار میراث مکتوب! از شعر و ضرب المثل و ... که به جنس زن اختصاص یافته فعلاً! کافی است.
بوستان «گل آقا» معطر باد
نظر شما