معنا کاوی سکولاریسم
مجله پگاه حوزه 06 بهمن 1380 شماره 37
نویسنده : محمودی، خلیل
«سکولاریسم» در شمار مسایلی قرار دارد که در گستره ی اندیشه ی معاصر عرب، پیوسته بحث ها ومناقشات فراوانی را به همراه داشته است. ازهمان آغاز ورود استعمار به سرزمین های عربی، نخستین برخوردهای میان ذهنیت و روان عرب ها با مدرنیته شکل گرفت و پرسش از ماهیت سکولاریسم آغاز شد؛ برخوردی که انتظار می رود تا آینده نیز ادامه داشته باشد.
از این منظر، می توان کتاب «معنا کاوی سکولاریسم» را - که البته عنوان اصلی آن سکولاریسم زیر ذره بین است - درادامه ی مناقشات پیش دانست. با این تفاوت که سبک نگارش کتاب، ویژگی خاصی به آن بخشیده و آن را بیش از پیش خواندنی و لذت بخش کرده است.
کتاب، حاصلِ گفت وگوی میان دو تن از متفکران فرهیخته ی عرب «عزیز عظمه» و «عبدالوهاب مسیری» است که متفکر نخست مدافع سکولاریسم و دیگری منتقد آن می باشد. روش نگارش کتاب بدین ترتیب است که نخست هر یک از این دو، دیدگاه های خود رادر باب سکولاریسم عرضه می دارد و سپس، دیگری به نقد سخنان و دیدگاه های رقیب می پردازد. این امر سبب شده است تا کتاب، صورت مناظره پیدا کند. ودر واقع، کتاب مذکور یکی از مجموعه گفت وگوهای جالبی است که چندی است به همت بلند «دارالفکر العربی» با عنوان «گفت وگوهایی برای قرن جدید» چاپ و منتشر می شود.
بی گمان، پیوند ناگسستنی سکولاریسم و غرب و استعمار در ذهنیت عربی به طور عام به مثابه ی محصولی که بافت و تمدنی و تاریخی ای تعلق دارد که نه تنها بیرونی است، بلکه حتی خصمانه نیز به شمار می آید - سبب شده است تا هر گونه تفکر و یا مناقشه ای در باب سکولاریسم - با تمام تعریف ها و مفاهیم متعدد آن - به عرصه ی مناقشات ایدئولوژیک عریان کشیده شود. از این رو، نگرش به سکولاریسم عینی و بی طرفانه نبوده، بلکه از آغاز پیدایش آن در کشورهای عربی، فرآورده و اندیشه ای غربی محسوب گشته و با پشتیبانی طبقه ی حاکم بر عرب ها تحمیل شده است.
از این جا بود که اندیشه ی سکولاریسم مشروعیت خود را از دست داد، در حالی که به شدت نیازمند آن بود که در عرصه ی تفکر عربی، دست کم به صورت عینی و علمی مورد پژوهش قرار بگیرد؛ یعنی بر کنار از عوامل سیاسی - تاریخی که اندیشه ی عربی را به سمت تقسیم بندی ایدئولوژیک دولت های غربی استعمارگر و کشورهای عربی ستمدیده ی استعمار شده می کشاند، مساله ی سکولاریسم مورد پژوهش نظری قرار گیرد.
چون از این منظر به مساله بنگریم، می بینیم که سخنان عزیز عظمه در ابتدای کتاب کاملاً درست می نمایاند که در قلمرو اندیشه ی معاصر عرب طرح اندیشه ی سکولاریسم با موانع جدی رو به رو است؛ زیرا تمام مناقشات جاری بر سر آن از حدود نزاع های ایدئولوژیک فراتر نرفته است و مساله ی سکولاریسم زمینه ی آن را نیافته که به گونه ای علمی و بی طرفانه مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
با این همه، تلاش وی در جهت انسانی کردن طرح سکولاریسم و نسبت دادن آن به تمام بشریت و نادیده گرفتن خاستگاه غربی آن، یکسره ناصواب است و نمی توان آن را پذیرفت. زیرا نمی توان پذیرفت که عوامل سازنده ی الگوی سکولاریستی از تمدن ها، زمینه ها و مفاهیم اجتماعی متعدد اخذ شده اند و غرب در این میان، تنها یکی از عوامل مذکور البته مهم ترین آنها است؛ هم چنان که نمی توان باور کرد که اندیشه ی سکولاریسم بدون در نظر گرفتن نفوذ و قدرت غرب، می توانست آن چنان که امروزه شاهد هستیم گسترش پیدا کند. از این رو است که عبدالوهاب مسیری معتقد است برای امکان پژوهش در باب سکولاریسم باید خاستگاه تاریخی آن را در نظر آورد و تعریفی دقیق نیز از آن ارایه داد.
مراد وی این است که باید به سکولاریسم هم چن فرایندی تاریخی نگریست؛ فرایندی که تنها در غرب شکل گرفته است و بحران ها، راه حل ها، نزاع ها، مذاکرات سیاسی و فکری، نگرش فلسفی و بالاخره تنش های میان دولت و کلیسا را منعکس می کند. این فرایند به تدریج شکل گرفته است و دوره های مختلفی چون روشنگری - که پس از قرون وسطاست -، انقلاب فرانسه و امریکا، انقلاب صنعتی و بالاخره مدرنیته را در بر می گیرد؛ هم چنین شامل دوران استعمار، امپریالیسم و جهانی شدن نیز می شود.
مسیری این جنبش ها و تحولات عظیم را از یک دیگر جدا نمی کند و به لحاظ نحوه ی تکامل، ارتباط داخلی و روابط شبکه ای میان آن ها - که پیشرفت هر بخش، سبب پیشرفت بخش های دیگر می شود - چون کلی منسجم و واحدی به آن می نگرد، اما چنین نگرش کل گرایانه ای - به رغم اعتبار و شمولیت آن - در پاره ای از بخش ها به تعمیم ناروا می انجامد؛ زیرا این نگرش در پی آن است که به گونه ای قشری تمام عناصر مختلف را در ساحتی واحد بگنجاند. بارزترین وجه قشری آن برابر دانستن پدیدارها با تحولات مذکور است؛ چرا که خواننده ی غیرمتخصص پس از خواندن متن مسیری به این نتیجه ی گمراه کننده می رسد که سکولاریسم، مدرنیته، استعمار، جهانی شدن و پست مدرن، همگی نام های متعددی برای یک شی ء واحد هستند و آن شیوه ی تکامل و سیطره ی سیاسی، فکری و علمی غرب بر تمام جهان است.
با این همه باید به این نکته نیز اشاره کرد که نظرگاه مسیری در باب سکولاریسم این امتیاز را دارد که کوشیده است تعریفی از سکولاریسم ارایه دهد و آن را در بستر تاریخی اش قرار دهد و تمام تحولات تاریخی آن را از انعقاد «عهدنامه ی وستفالی» در سال 1648 - که به جنگ های دینی سی ساله در اروپا خاتمه داد - گرفته تا مراحل بعدی که نخست به جدایی دین از کلیسا و سپس به دوران تأسیس سکولاریسم انجامید، بررسی کند، چنان که می دانیم در نیمه ی دوم قرن نوزدهم «جان هالیوک» در تعریف مشهوری که از سکولاریسم عرضه داشته است آن را به معنای باور به امکان حصول پیشرفت برای بشر از طرق مادی دانسته است، بدون این که ایمان - خواه به شکل سلبی یا به شکل اثباتی - در آن نقش داشته باشد.
طبق این تعریف و تعاریف مشابه دیگر، نگرش سکولاریسم به دین کاملاً خنثی و یکسره مبتنی بر عدم دخالت دین در عرصه های اجتماعی است و این دقیقا همان ویژگی ای است که مسیری آن را طرد می کند و معتقد است که چنین نگرشی، متضمن عناصر ضددینی است؛ زیرا اذعان به امکان حصول پیشرفت بشر از طریق مادی به این معنا است که می توان از راه هایی غیردینی به آن دسترسی پیدا کرد. به همین دلیل، مسیری دایره ی سکولاریسم را فراتر و عمیق تر از طرح جدایی دین از دولت می شمارد.
اما در نظر مسیری آنچه اهمیت بیشتری دارد، غالب آمدن نگرش و بینش مادی است که جهان بینی گسترده و فراگیری را پدید می آورد و مبتنی بر عنصر مادی، عقلانی و ابزاری فرسختی است که از پذیرش هرگونه نگرش یا مرجعیت غیرمادی سرباز می زند. وی معتقد است که تأثیر چنین سکولاریسم گسترده ای تنها به حوزه ی امور سیاسی و جدایی دین از دولت محدود نمی شود. بلکه عرصه های دیگر حیات بشری (عرصه های اجتماعی، اقتصادی، تجاری و اخلاقی) را نیز شامل می شود و در آن ها نیز مستقیما تأثیر می گذارد.
در مقابل، عزیز عظمه معتقد است که گفتمان معاصر عرب مساله ی سکولاریسم را به گونه ای سطحی و از منظر ایدئولوژی تحریف شده ای - که در آن بحث عقلانی و تحلیل تاریخی جای خود را به نزاع های بی ثمر داده است - مورد بررسی قرار داده است، زیرا این گفتمان، سکولاریسم را در زمره ی فضایل و یا امور ناپسند قرار می دهد و از جواز و عدم جواز آن سخن به میان می آورد.
او هم چنین سکولاریسم را کنشی بسیار پیچیده و تعریف آن را ناممکن می شمارد و بر خلاف مسیری که آن را گونه ای جهان بینی شمرده است، سکولاریسم را نمود فرایندی تاریخی معرفی می کند. اگرچه عظمه با مسیری اتفاق نظر دارد که سکولاریسم خاستگاهی غربی دارد و برآمده از فرهنگ غرب است، اما بر خلاف وی معتقد است که سکولاریسم از دایره ی غرب فرارفته و سبب تحولات عمیق و گسترده ای در جهان شده است و همانند مدرنیته، جزئی از زندگی و حیات اجتماعی ما قرار گرفته است، به گونه ای که نمی توان در نحوه ی ارتباط دین و عرصه های عمومی زندگی، نقش و تاثیر آن را نادیده گرفت. از این رو، عزیزعظمه گفتمان عربی را که می کوشد میان سکولاریسم و استعمار پیوندناگسستنی ایجاد کند سخت مورد انتقاد قرار داده و خاطرنشان می کند که چنین دورانی به سرآمده است و سکولاریسم دیگر محصول تحولات عمده ی جهانی است که چه از نظر تاریخی و چه از نظر افق آینده، بخش های جهان را به یک دیگر نزدیک تر کرده است.
مسیری، سکولاریسم را گونه نگرشی به جهان قلمداد می کند که همواره در حال پیشرفت اما فروبستگی است؛ وضعیتی که نه به تاریخ فعلی آن، بلکه به فرایندی تعلق دارد که می پنداریم عین تحول و به فعلیت درآمدن است. این در حالی است که عظمه، سیر تاریخ را زنجیره ای به هم پیوسته می شمارد که لزوما با تکیه بر کنش های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و معرفتی، دارای فرایندی تکاملی نیست. عظمه با انتقاد از سخن مسیری که سکولاریسم را مفهومی عینی و بی طرفانه نمی داند، می افزاید: در نظر مسیری واژه ی سکولاریسم به جای آن که بر مجموعه ای از فرایندهای عملی و عینی در تاریخ دلالت کند، نمایانگر نوعی نگرش، جهان بینی و یا الگو است.
طی صفحات این کتاب، مسیری و عظمه پیوسته یکدیگر را مورد اتهام قرار می دهند. بدین صورت که مسیری سخن عظمه را گونه ای تحریف آشکار و متضمن به کارگیری مفاهیم دوگانه فروبسته ای چون: تضاد صیرورت و تاریخ، شعارهای سیاسی و حرکت جامعه و اندیشه علیه اراده ی ایدئولوژیک و عقلانیت علیه ایمان می شمارد؛ هم چنین تحلیل عظمه را از مفهوم سکولاریسم، علاوه بر شکل فرو غلتیدن در دام ایدئولوژی سکولاریستی، یکسره تک بُعدی معرفی می کند، حال این که سکولاریسم معنایی مرکب و چند ضلعی دارد. این در حالی است که عظمه نیز به نوبه ی خود سخن مسیری را ایدئولوژیک می خواند.
همچنان که مسیری، سخنان عظمه را اسیر مفاهیم دوگانه دانسته است، عظمه نیز گفتار و برداشت های مسیری را دچار همین معضل می شمارد؛ به گونه ای که مدعی است که سخنان مسیری به نوعی گرفتار تصنیف یا رده بندی میان نیک و زشت، اصیل و بیگانه، پیوسته و گسسته است. عظمه در این که موضع مسیری را سیاسی بشمارد درنگ نمی کند؛ موضعی که به نظر عظمه، گوهر ایدئولوژی اسلامی و مبتنی بر محور قراردادن جهان بینی و نگرش دینی در عرصه ی زندگی است. امری که به نوبه ی خود صبغه ای ایدئولوژیکی، اجتماعی و سیاسی بر تن جامعه می کند که یکسره با سرشت پیچیده ترکیب یافته و متکامل جامعه ی بشری تنافی دارد. این امر سبب می شود که ایدئولوژی یا طرح اسلامی به جای این که عامل وحدت ملی باشد، به عامل محدود کننده ی جامعه درآید و افراد آن جامعه را مطابق با گرایش های سیاسی خاص، بسته بندی کند.
طرف این که مسیری نیز عظمه را به عدم فهم سرشت پیچیده ی جامعه و نیز ایجاد دسته بندی های میان افراد جامعه متهم می کند و می افزاید که عظمه به گونه ای تقسیم بندی تن داده است که نظام غرب را بر جهان تحمیل کرده است. سپس مسیری این پرسش را مطرح می کند که آیا در برابر دورانی که رویدادهای آن دچار شی ءوارگی است - چنان که عظمه می گوید - باید سر تسلیم فرود آورد و یا کوشید به گونه ای از چنبره ی آن رها شد و عقل انتقادی را به کار گرفت؟!
عظمه بر سخنان مسیری این انتقاد را وارد می کند که در سخنان خود، میان خواست های تاریخی امت عربی تمایز ننهاده است و از دولت قومی با اکراه شدید سخن به میان آورده است. عظمه معتقد است که خاستگاه چنین برداشت هایی، باز ذات محوری است. وی می افزاید که مسیری از سیر تاریخ و تمدن ها تصور کاملاً نادرستی دارد، چراکه در نظر وی تاریخ و تمدن های مختلف بشری به صورت گسسته - و نه به شکل چکیده ای واحد - تصویر شده است. هم چنین عظمه در جای دیگری از کتاب تضادی که مسیری میان دو جهان بینی: یکی مادی و متعلق به غرب و دیگری مادی ارزش محور متعلق به جماعت تاریخی - نهاده است را به شدت مورد انتقاد قرار می دهد.
نکته ی پایانی این که کتاب معناکاوی سکولاریسم، در باب سکولاریسم - که یکی از حساس ترین مسایل اندیشه ی معاصر عرب به شمار می آید - مطالب مهمی را پیش روی خواننده قرار می دهد؛ گواین که پاره ای از مسایل کتاب صبغه ای جدلی پیدا کرده است و پدیدآورندگان کتاب یکدیگر را به داشتن سویه های ایدئولوژیکی متهم کرده اند، با این همه باید اذعان کرد که سخنان (و نیز نقد) عزیز عظمه جدلی تر و داوری های وی گرفتار تعمیم های نارواتر است؛ یعنی همان نقصی که عزیز عظمه، گفتمان عربی را واجد آن دانسته است.
نظر شما