موضوع : پژوهش | مقاله

گزارش یک نشست سیره سیاسی - اجتماعی امام رضا

مجله  معارف رضوی و رسانه  دو فصلنامه‌ معارف رضوی و رسانه 2 (پاییز و زمستان 1391) 

گزارش اختصاصی فصل نامه «معارف رضوی و رسانه» از نشست سیره سیاسی - اجتماعی امام رضا علیه السلام

دکتر قنبری همدانی، پژوهشگر تاریخ اسلام: سیره سیاسی - اجتماعی امام رضا علیه السلام، بهترین الگو در عرصه جامعه و سیاست است

دانشگاه علوم اسلامی رضوی، در روزهای چهارم و پنجم بهمن ماه سال 91، میزبان نشستی، با عنوان «بررسی سیره سیاسی و اجتماعی امام رضا علیه السلام » بود. این نشست دو روزه، به همت معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی آستان قدس رضوی و با حضور دکتر حشمت الله قنبری همدانی، استاد و پژوهشگر تاریخ اسلام و جمعی از نخبگان، پژوهشگران و دانشجویان، در سالن همایش های دانشگاه علوم اسلامی رضوی، برگزار و مباحث مختلفی درباره سیره سیاسی - اجتماعی امام رضا علیه السلام، بررسی شد.

در این زمینه، فصل نامه معارف رضوی و رسانه، مشروح گزارش این نشست را تقدیم علاقه مندان و مخاطبان می کند:

سیره زندگانی حضرت رضا علیه السلام، سیره تمام ائمه را در بر می گیرد
دکتر قنبری همدانی، در آغاز این نشست، یکی از اصلی ترین مصیبت های امروز جهان اسلام را محروم کردن مسلمانان از حقایق ناب اهل بیت علیهم السلام و احساس بی نیازی در این زمینه دانست و در توضیح سیره سیاسی و اجتماعی امام رضا علیه السلام گفت: سیره زندگانی حضرت رضا علیه السلام، در واقع سیره تمام ائمه را در بر می گیرد.

همان طور که مردم کوفه به امام حسین علیه السلام نامه نوشتند، در ماجرای عزیمت امام رضا علیه السلام به مرو نیز صدها تن نامه نوشتند. همان طور که پیامبر در واقعه غدیر خم برای مردم خطبه غدیر را خواند و به پیروی از ولایت تأکید نمود، حضرت رضا علیه السلام هم در اجتماع بزرگ مردم نیشابور، حدیث سلسله الذهب را خواند. همان طور که معاویه، امام حسن علیه السلام را به صلح مجبور کرد، مأمون هم امام رضا علیه السلام را به پذیرفتن ولایت عهدی مجبور ساخت.

وی با اشاره به وداع حضرت رضا علیه السلام با مسجد النبی و خانواده شان در مدینه بیان داشت: حضرت می دانستند که این مهاجرت بازگشتی نخواهد داشت و فرمودند که «بر من گریه و شیون کنید.» بنابراین، خانواده حضرت در حیات امام رضا علیه السلام، برای ایشان اقامه عزا کردند.

این استاد تاریخ اسلام تصریح کرد: این اقدام امام، باطل بودن و فقدان مشروعیت بنی عباس را در مدینه به وضوح نشان داد و این پیام را داشت که ایشان برای ادای تکلیف، همانند حضرت سیدالشهدا علیه السلام راهی میدان مبارزه با جنگ نرم حکومت وقت می شود.

امام رضا علیه السلام درقامت سیاست مداری برجسته، تکلیف امامت را به انجام رساندند
دکتر قنبری همدانی در ادامه یادآور شد: امام رضا علیه السلام هر جا که رسید، در قامت یک سیاست مدار برجسته، تکلیف امامت را به انجام رساند و آنچه در نیشابور رخ داد، خلاصه خطبه مفصل غدیر رسول اکرم صلی الله علیه و آله بود، که در نهایت دقت و هوشیاری، به وقوع پیوست.

وی ادامه داد: امام رضا علیه السلام به آیندگان و بشریت در جمع چند هزار نفری روایان اخبار و احادیث نیشابور این موضوع را با صراحت تمام اعلام کرد که راه و خط غدیر، گمشدنی نیست و کلید سعادت و عاقبت به خیری بشریت در تبعیت از امام معصوم است و با آن اقدام ظریف وجدان غارت شده مردم را به چالش کشیدند.

این پژوهشگر تاریخ اسلام، با بیان اینکه بنی عباس، اعتقاد و ظرفیت زندگی در سایه امام معصوم را نداشتند، بیان داشت: آنچه مأمون می خواست، مشروعیت بخشیدن به حاکمیت خود بود و با فتنه و تحمیل ولایت عهدی در پی آن بود که برای خود در بین مردم، جایگاه موجهی بسازد.

وی با بیان دلایل مأمون برای دعوت از امام رضا علیه السلام به مرو، عنوان داشت: مأمون همواره به دنبال آن بود که حکومت را بدون حواشی و امتیازهای منفی خلفای گذشته در دست بگیرد و برای تحکیم پایه های حکومت خود مجبور بود اقداماتی انجام دهد. از این رو، امام را مجبور کرد که از مدینه به مرو هجرت کند.

این استاد تاریخ اسلام، با تشریح نحوه دعوت مأمون از امام برای پذیرش خلافت افزود: وجود مبارک مولای ما، حضرت امام رضا علیه السلام، در سال 201 هجری وارد مرو شد و طی استقبال رسمی با حضور مأمون و اهالی دربار و قاطبه مردم، پا به شهر و قصر حکومتی گذاشت.

پس از اینکه امام استقرار یافت و بنابر روایت شیخ صدوق، مأمون با حضرت خلوتی را ترتیب داد که مفهوم و محتوای این نشست و گفت وگو، به عنوان میراثی ارزشمند برای تاریخ، به جای مانده است. عبدالله مأمون در این گفت وگو خطاب به امام می گوید: فرزند رسول خدا، من مقام علمی، روح عبادت گر، خداترسی، پرهیزکاری و بی اعتنایی شما به دنیا و مقامات دنیایی را می دانم و تشخیص می دهم که برای امر مدیریت مسلمانان و به عبارت دیگر، خلافت از من شایسته تری.

پیشنهاد حکومت به امام رضا علیه السلام تعارفی سیاسی و ریاکارانه بود
دکتر همدانی در ادامه با بیان اینکه اساساً مسئله پیشنهاد حکومت از سوی مأمون به امام رضا علیه السلام تعارفی سیاسی و ریاکارانه بود، افزود: عبارات مأمون خطاب به امام رضا علیه السلام، نوعی تزویر است و هیچ عقل سلیمی نمی تواند بپذیرد، پس از آن همه زحمات زیادی که مأمون برای رسیدن به قدرت انجام داده بود، تا جایی که از کشتن برادر خود و به دار کشیدن و سر از بدن جداکردن او نیز واهمه نداشته است، چگونه چنین انسانی با عقبه فکری اش، به راحتی حکومت را به شخصیتی همچون امام رضا علیه السلام که مأمون با پدران و اجدادشان دارای دشمنی آشکار بوده است، تعارف کند؟

وی افزود: مأمون واقعاً در سپردن خلافت به امام رضا علیه السلام اعتقادی نداشت و در همه نامه ها و مکاتبات خود، خطاب به امام رضا علیه السلام در طلیعه اش می نوشت: «من عبداله مأمون امیرالمومنین الی ایها الرضا»، یعنی حکومت را برای خود اثبات و استوار کرده و سپس در جایگاه حکومت امام رضا علیه السلام را احضار کرده بود که این به معنای دعوت واقعی برای دعوت از امام برای خلافت نیست.

این پژوهشگر تاریخ اسلام در ادامه به واژگان خطیر و بسیار شایسته ای که مأمون در دعوت از امام رضا علیه السلام خطاب به حضرت از آنان استفاده می کرد، اشاره کرد و گفت: استفاده از این واژگان و صفت های شایسته درباره توصیف حضرت درست است، اما استفاده از این واژگان برای این بود که حضرت خلافت را نپذیرد.

از این رو، برخورد امام با فراست و درک دقیق و درست از شخصیت مأمون بود و فرمود: من به بندگی پروردگار خود، با زهد و بی رغبتی نسبت به دنیا نجات و خلاصی خود را از شر دنیا طلب می کنم و با عدم نزدیک شدن به محرمات امید رسیدن به سعادت و نزدیک شدن به قرب حق را دارم.

شباهت پاسخ امام رضا علیه السلام به مأمون و پاسخ امام حسن مجتبی علیهم السلام به معاویه
وی در ادامه پاسخ های امام را پاسخ های افشاگرانه ای دانست که عمق نیت و باطن مأمون را به تصویر می کشد و افزود: با این سخنان امام برای مأمون اطمینان خاطر حاصل شد که حضرت این موضوع را نمی پذیرد، ولی مأمون با این حال خطاب به امام گفت، من تصمیم قطعی و حتمی دارم که خود را از خلافت خلع نمایم و خلعت حکومت را به شما واگذارم و با شما بیعت نمایم. امام نیز در پاسخ به مأمون فرمود: اگر خلافت را حق خود می دانی و معتقدی که خدا این حق را نسبت به تو قرار داده، حق دادن آن را نداری و اگر این مقام مربوط و متعلق به تو نیست، حقی برای تو وجود ندارد که آنچه به تو تعلق ندارد، به دیگری واگذار نمایی.

این استاد تاریخ اسلام، پاسخ حضرت امام رضا علیه السلام به مأمون را مانند پاسخ امام حسن مجتبی علیهم السلام به معاویه دانست و افزود: وقتی مأمون پاسخ حضرت را شنید، امام را تهدید به پذیرش خلافت کرد و امام نیز به درخواست مأمون، مبنی بر اینکه او قصد بدبین کردن مردم به او را دارد، پاسخ تندی داد. از این رو، مأمون نیز در پاسخ به امام گفت: به خدا قسم اگر ولی عهدی را قبول نکنی، به اجبار وادارت می کنم و بین سر و بدنت فاصله می اندازم.

دکتر همدانی در ادامه با اشاره به نیات مأمون افزود: درباریان مأمون نه ظرفیت زندگی در سایه دین برایشان وجود داشت و نه به دنبال احقاق حق امام رضا علیه السلام بودند، اما با تحمیل ولایت عهدی به امام رضا علیه السلام، دست آوردی مهم برای بنی عباس به وجود می آمد و آن از بین رفتن بحران مشروعیت آنان و وجیه و محترم شدن حکومت آنان نزد مردم بود.

امام رضا علیه السلام با شرایط جنگ نرم روبه رو بود
قنبری همدانی، در ادامه این نشست، با مقایسه میان شرایط دوران امام رضا علیه السلام و امام حسن مجتبی علیه السلام در پذیرش خلافت، تصریح کرد: این شرایط به نوعی سخت تر از شرایط دوران امام حسن مجتبی علیه السلام شده بود. آن زمان جنگِ سخت بود و در ماجرای امام رضا علیه السلام به نوعی جنگ نرم به وجود آمده بود و مردم قدرت تشخیص مسائل و فهم دقیق و درک درستی از پشت پرده این رخدادها را نداشتند.

وی در ادامه افزود: بنابه این دلایل، امام باید بهترین تصمیم را می گرفت و در این مقطع تاریخی، مهر باطل بر مأمون و دربار او می زد. از این رو، امام درنگ معناداری کرد و لحظات زیادی را به مکث گذراند و فرمود: اگر چاره ای جز پذیرش ندارم، می پذیرم، اما شروطی دارم.

اول اینکه هیچ وقت کسی را در مقامی نصب نکنم و از مقامی هم کسی را خلع ننمایم. به طورکلی در عزل و نصب ها هیچ مشارکتی نداشته باشم. دوم اینکه هیچ راه و روش و رسمی را نقض و ابقا نکنم. سوم از دور مورد مشورت باشم و اگر کاری و مسئله ای پیش آمد، در مقام خیرخواهی ازمن نظر خواهی شود.

این پژوهشگر مسائل تاریخ اسلام تصریح کرد: درواقع پاسخ امام شرایط را برای مأمون سخت تر می کرد؛ زیرا وی از یک سو امکان حصر فیزیکی امام را نداشت و پذیرش شروط امام رضا علیه السلام نیز به معنای خروج امام رضا علیه السلام از حاکمیت بود و نه ورود به حاکمیت. بنابراین، برای دستگاه حاکمیت مأمون، تنها راه کار، قتل امام بود که بازتاب و پی آمد آن برای مأمون و اطرافیانش قابل قبول نبود. از این رو، مأمون با پیشنهاد امام موافقت کرد.

رفتارهای سیاسی امام رضا علیه السلام استیضاح حکومت جور بود
در ادامه دکتر قنبری همدانی، به شیوه برگزاری مراسم معارفه امام اشاره کرد و گفت: پس از جلسه معارفه به فرمان مأمون، طبقات مختلف و شخصیت ها وارد شدند و حضور یافتند و همه، حتی عباس پسر مأمون نیز با امام رضا علیه السلام بیعت کردند.

مأمون به فرزندش عباس فرمان داد که به عنوان نخستین کس با امام بیعت کند. حضرت دست خود را بالا گرفت، به گونه ای که پشت دست به طرف حضرت و کف آن به روی مردم بود. مأمون گفت: دست خود را برای بیعت باز کن، اما امام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله این گونه بیعت می کرد. پس مردم با آن حضرت بیعت کردند.

این پژوهشگر تاریخ اسلام تصریح کرد: در مراسم بیعت، حضرت ابتکار عمل را در دست داشت و همه اینها برای آن بود که حتی در روش های رفتاری بین این دو اختلاف وجود دارد و به معنای این بود که اگر جور و استبداد نبود، حضرت امر خلافت را نمی پذیرفت و این با ذائقه اهل حکومت منطبق نبود.

وی در ادامه به ماجرای خواندن خطبه به وسیله امام برای مردم اشاره کرد و افزود: مأمون از امام رضا علیه السلام درخواست خواندن خطبه برای مردم کرد و پیشنهاد خواندن خطبه برای حضرت امام رضا علیه السلام به فرصتی استثنایی تبدیل شد؛ چراکه خطبه امام، حدود شش جمله بیشتر نبود، ولی آن قدر متین و اثربخش بود که به عنوان سند و میراثی ارزشمند در تاریخ مانده است. امام رضا علیه السلام در این خطبه فرمود: «ای مردم، همانا به واسطه رسول خدا ما را بر شما حقی است و از شما نیز به واسطه وجود مبارک پیامبر بر ما حقی است. براساس رسول خدا ما بر شما حقی داریم و بر همان اساس نیز شما بر ما حقی دارید. هروقت حق ما را دادید، براساس آن ما نیز حق را بر شما می دهیم.» امام تأکید کرد که «اگر شما حق ما را ادا کنید، ما نیز حق شما را می دهیم.» حضرت نشان داد که ولایت عهدی حقی است که خداوند به آنها داده است.

این استاد تاریخ اسلام افزود: این خطبه حضرت به این معنا بود که تمام آنچه درباریان مدعی اند، باطل است و امام وظیفه اش را در مقابل مردم نمی تواند انجام دهد. از این رو، با این بیان خود مردم را به فراخوانی جدی و انقلابی دعوت می کند.

وی این چند جمله کوتاه امام را دارای مفهومی سنگین تر از تمام کوه های عالم برشمرد و در ادامه تصریح کرد: مفهوم مورد اشاره امام، در این چند جمله کوتاه، اساساً هیچ اشاره ای به جز سنت پیامبر، حق امام و مردم در آن وجود ندارد، اما این مفهوم به معنای استیضاح حکومت است، اما درک آن برای بسیاری از مردم امکان پذیر نبود و بخشی از مصائب ائمه نیز همین بود که مردم تشخیص و حضور به هنگام نداشتند و اگر این چنین بود، سرنوشت مردم تغییر می یافت.

ماجرای درخواست مأمون برای برگزاری نماز عید فطر به وسیله امام رضا علیه السلام
دکتر قنبری همدانی، در ادامه این نشست به ماجرای درخواست مأمون برای برگزاری نماز عید فطر اشاره کرد و افزود: پس از اتمام ماه مبارک رمضان، مأمون تصمیم گرفت نماز عید فطر را امام رضا علیه السلام برگزار کنند. از این رو، درخواست خود را مطرح کرد. حضرت فرمودند: من ولایت عهدی را قبول کردم، به شرط آنکه در امور مداخله نکنم، اما مأمون پاسخ داد: غرض من آن است که مردم، فضل شما را بشناسند و ولایت عهدیتان مستحکم شود.

اصرار امام سودی نداشت؛ زیرا مردم نیز خواهان اقامه نماز به وسیله حضرت شدند. از این رو، امام فرمود: نماز عید را به همان روشی خواهم خواند که جدم رسول خدا و امیرالمؤمنین می خواندند، مأمون نیز پذیرفت. حضرت غسل کرد و عمامه ای سفید بر سر بست و درحالی که یک طرف آن را در میان سینه خود و طرف دیگر را بین دو کتف انداخته بود، عطر استعمال کرد و با عصا به راه افتاد و به غلامان امر کرد که هر عملی را که ایشان انجام می دهد، تکرار کند. امام جامه های خود را تا نصف ساق بالا زده و با پای برهنه به راه افتاد و پس از اندکی حرکت، سر به سوی آسمان بلند کرد و تکبیر گفت و به دنبال آن همگان نیز چنین کردند.

وی در ادامه افزود: امرای لشکر که این حالت معنوی را دیدند، از اسب ها پیاده شدند و با پای برهنه، دنبال حضرت حرکت کردند و کار به جایی رسید که تمام مردم شهر، در حالی که می گریستند، دنبال فرزند پیامبر به راه افتادند. استقبال گسترده از امام علیه السلام، ضربه ای خطرناک بر پیکر مأمون بود. او سخت به وحشت افتاد و با بهانه جویی و عذرتراشی، امام را از میانه راه بازگرداند و شخص دیگری امامت را عهده دار شد.

عدم تشخیص و حضور به هنگام مردم، بخشی از مصائب ائمه بوده است
این پژوهشگر و استاد تاریخ اسلام، با بیان اینکه بخشی از مصائب ائمه بزرگوار ما، همواره این بوده که مردم تشخیص و حضور به هنگام در حوادث و رویدادها نداشته اند و اگر چنین بود، سرنوشت مردم و بشریت عوض می شد، تصریح کرد: پس از پذیرش ولایت عهدی به وسیله امام رضا علیه السلام، حکومت دستور ضرب سکه به نام امام رضا علیه السلام را صادر کرد، اما هنوز سکه ها در سطح جامعه تکثیر نشده بود که مأمون و مأمونیان، موجی ویرانگر از تبلیغات منفی درباره امام رضا علیه السلام به راه انداختند و این شایعه گسترش یافت که چرا امام با این همه زهد و پارسایی، طاغوت و طاغوتیان را پذیرفته است؟

وی منشأ همه این شایعات را دستگاه مأمون عنوان کرد و افزود: دستگاه مأمون می دانست با اتصال امام به دستگاه حاکمیت، موقعیت امام تخریب و مخدوش می شود. بنابراین، در قلمروی اسلامی این مطلب را به عنوان سؤال پخش کرد که اگر امام زاهد بود، نباید به حکومت تن می داد.

وی ادامه داد: بنابراین، دستگاه مأمون کار تردید انداختن در باورهای مردم، نسبت به امام حق را حساب گرانه مدیریت می کرد و آرام آرام، اثر وضعی این رفتار، به سطوح مختلف جامعه تزریق شد و این شایعه آن قدر اثربخش بود که امام رضا علیه السلام در برابر انبوه این شایعات و اثرگذاری آن، تنها مانده بود تا اینکه حضرت در عبارت هایی لطیف، پر مغز و ماندگار فرمود: خدا می داند تا چه حد من این کار را نمی پسندم. وای بر شما! آیا نمی دانید یوسف، پیامبر بود، اما شرایط به گونه ای بود که او مجبور شد خزانه دار حکومت شود.

دست آوردهای پذیرفتن ولایت عهدی از سوی امام
وی تصریح کرد: شکایت امام متوجه مأمون نبوده، بلکه استیضاح آحاد مردم جامعه بود؛ دنیاطلبان و راحت طلبانی که هم جنس و هم رنگ با مأمونند و امام برای حفظ و سعادت این مردم، در شرایط بسیار اضطراری، قرار گرفته بودند.

دکتر قنبری همدانی در ادامه افزود: مرحوم شیخ صدوق در امالی نقل کرده است که بارها حضرت امام رضا علیه السلام در اجتماع اطرافیانشان، پس از فرمایش خود استغاثه می کرد و می فرمود: خداوندا، می دانی در فشارم، اما چاره ای ندارم. از من مؤاخذه نکن، چنانچه از حضرت یوسف مؤاخذه نکردی.

این استاد تاریخ اسلام، در ادامه یادآور شد: مأمون از دعوت امام رضا علیه السلام اهدافی داشت که مهم ترین آن مشروعیت بخشی به نظام حاکم بود. هدف دیگر مأمون، تغییر مرکزیت علم از مدینه به مرو بود. از زمان درگذشت پیامبر تا زمان امام رضا علیه السلام، مدینه مرکزیت علمی پیدا نکرده بود و مأمون از این امر با خبر بود. بنابراین، برای آنکه مدینه پایگاه علمی نشود، حضرت را مجبور به هجرت کرد. هدف بعدی، اختلاف افکنی بین شیعیان و علویان بود. در واقع، مأمون با این عمل، هم خواص را دچار گرفتاری و هم مردم و جوانان را نسبت به اهل بیت پیامبر، دلسرد و ناامید می کرد.

وی با اشاره به ناموفق ماندن اهداف مأمون، به دست آوردهای پذیرفتن ولایت عهدی امام رضا علیه السلام اشاره کرد و افزود: در ماجرای پذیرفتن ولایت عهدی، از شدت فشار بر علویان و دوست داران اهل بیت علیهم السلام به میزان قابل توجهی، کاسته و حقایق و ارزش های الهی در حوزه حکومت، با مردم در میان گذاشته شد.

از چهره جابر بنی عباس و مأمون، پرده برداشته شد و عالمان آن دوران، با اسلام بی پیرایه آشنا شدند و شکست ناپذیر بودن اسلام بر آنها اثبات گشت. پس از هر مناظره امام، آنها متواضع تر می شدند تا آنجا که مأمون را وادار به تحسین امام رضا علیه السلام می کردند و با وجود گسترش محبوبیت امام در میان مذاهب، توطئه براندازان نیز عقیم ماند.

حدیث سلسله الذهب امام رضا علیه السلام، خون خواهی واقعه غدیر بود
پژوهشگر مسائل تاریخ اسلام، درباره اقدامات انجام شده از سوی حضرت رضا علیه السلام در برملاسازی نقشه های مأمون گفت: حضرت از آغاز امر بر این هجرت رضایت نداشت. بنابراین، به نامه های رسیده جواب منفی می دادند، تا این که مأمون در نامه ای که رنگ و بوی تهدید داشت، حضرت را به هجرت مجبور کرد.

وی افزود: حضرت در آخرین روزهای حضورشان در مدینه، به کنار قبر رسول اکرم صلی الله علیه و آله می رفت و گریه می کرد و روزی در پاسخ فردی فرمود: من از جوار جدم خارج می شوم، در حالی که در غربت از دنیا خواهم رفت. بنابراین، در سفر آخر همه را جمع کرد و فرمود: بر من گریه و سوگواری کنید. در واقع، حضرت با این کار نارضایتی خود را از این سفر به شیعیان و علویان اعلام کردند.

این پژوهشگر تاریخ اسلام، از جمله دیگر اقدامات حضرت را تأکید بر امر ولایت و امامت در اجتماع نود هزار نفری مردم نیشابور دانست و گفت: آنجا که نیشابوریان از حضرت رضا علیه السلام خواهش کردند برای آنها روایتی را قرائت کند، حضرت حدیث سلسله الذهب را که در خون خواهی واقعه غدیر بود، بیان فرمود.

وی افزود: همان طور که پیامبر در واقعه غدیرخم برای مردم خطبه غدیر را خواند و به پیروی از ولایت تأکید کرد، حضرت رضا علیه السلام نیز در اجتماع بزرگ مردم نیشابور، حدیث سلسله الذهب را خواند.

سیره سیاسی - اجتماعی امام رضا علیه السلام بهترین الگو در عرصه جامعه و سیاست است
دکتر قنبری همدانی در ادامه، سیره اجتماعی و سیاسی امام رضا علیه السلام را بهترین الگو در عرصه جامعه و سیاست عنوان کرد و افزود: امام رضا علیه السلام با شناخت موقعیت زمانی خودش و با توجه به شرایط سیاسی فرهنگی حاکم بر جامعه اسلامی آن زمان، حرکت های سازنده سیاسی را انجام می داد.

وی اظهارکرد: امام برای تثبیت امامت و جلوگیری از انحراف افکار عمومی (که به وسیله گروه های مخالف جبهه امامت پدید آمده بود)، در محورهای سیاسی و فرهنگی، جانانه دفاع کرد و به همین دلیل، سیره و معارف رضوی، یک منبع غنی و بسیار مغتنم برای شیعه است که باید به آن دقت داشت و از درون آن رفتار و سیره، به نظریه ای اجتماعی دست یافت.

وی بیان داشت: امام رضا علیه السلام به علت حضور در صحنه های سیاسی و اجتماعی، به پیچیدگی های عصر خلافت عباسی در ایران و جهان عرب آن زمان، کاملاً آشنایی داشت و ارتباطی توأم با آگاهی، بین نهادهای سیاسی و اجتماعی ایجاد می کرد. ایشان به صورت اثرگذار در کانونی ترین محل اتفاقات و مناسبات اجتماعی و سیاسی زمانه خود زندگی می کرد.

وی در ادامه با اشاره به این مطلب که سپردن ولایت عهدی به امام رضا علیه السلام از سوی مأمون عباسی برای شکست جنبش علویان بود، گفت: مأمون با این اقدام قصد داشت، از یک سو علویان را برای رسیدن به خلافت امیدوار کند و از سوی دیگر، با شهادت امام رضا علیه السلام جنبش علویان را به صورت نرم شکست دهد.

این پژوهشگر تاریخ اسلام، دلیل اصلی پذیرش ولایت عهدی از جانب امام رضا علیه السلام را خروج تحریفات از اسلام دانست و گفت: امام رضا علیه السلام برای جلوگیری از گسترش تحریفات و شبهات، به مناظره با ادیان دیگر می پرداخت.

وی با بیان اینکه ولایت عهدی حکومت عباسی به حضرت رضا علیه السلام تحمیل شد، اظهار داشت: اوضاع سیاسی و اجتماعی دوران حضرت رضا علیه السلام، بسیار پیچیده بود و مردم قدرت تشخیص مسائل پشت پرده را نداشتند.

وی افزود: مأمون به شیوه ای مزورانه و مرموزانه، حضرت را تهدید می کرد و او در مدینه، عوامل ترور و زمینه به شهادت رساندن امام را آماده کرده بود. به همین دلیل، حضرت لاجرم مهاجرت به مرو را پذیرفت.

جایگاه برجسته مناظرات امام رضا علیه السلام در گسترش و تعمیق مبانی اصلی اسلام
دکتر قنبری همدانی در ادامه به مناظرات امام رضا علیه السلام و دست آوردهای بزرگ این مناظرات اشاره و تصریح کرد: امام رضا علیه السلام در مناظرات با مقامات و شخصیت های حکومتی و بزرگان ادیان غیر اسلامی، مبانی اصلی اسلام را به آنها یادآوری کرد.

وی ادامه داد: مأمون با هدف به چالش کشیدن حضرت، اقدام به برپایی این جلسات مناظره می کرد، ولی نتیجه اش این شد که ژرفای علم بی انتهای حضرت رضا علیه السلام به علمای دیگر ادیان اثبات می شد و آنان مأمون را وادار به تعظیم در برابر معارف بلند و عمیقی می کردند که در اختیار حضرت بود.

وی با اشاره به این که حضرت رضا علیه السلام در ادامه راه اجداد بزرگوارشان، با درایت و ذکاوت، مهر باطل بر خلفای بنی عباس زد، یادآور شد: متأسفانه مردم آن زمان، فهم دقیق و درک عمیقی از شرایط نداشتند و حضرت در غربت محض به شهادت رسید و آنچه تاریخ درباره زنان نوغان خراسان نوشته است، از تنهایی امام حکایت دارد و اینکه مردانگی و غیرت دینی مردم، با شبهه افکنی ها و تبلیغات دروغین خلفای بنی عباس، به تاراج رفته بود، تا جایی که زنان باید برای همراهی با پیکر شریف امام معصوم علیهم السلام به مردانشان مهریه را ببخشند.

وی همچنین با اشاره به شیوه متفاوت هر کدام از امامان برای مبارزه با حکومت وقت، بیان داشت: رهبر جامعه اسلامی باید با بررسی شرایط جامعه و الگوی رفتاری مردم، برنامه ریزی متناسب با شرایط موجود را برای مبارزه با دشمنان اسلام داشته باشد.

این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به گسترش اسلام و شکوفایی فرهنگ شیعی در دوران امام رضا علیه السلام یادآور شد: علویان به دلیل انتصاب امام رضا علیه السلام و ولایت عهدی، از مدینه به مرو هجرت کردند، اما پس از مدتی به دلیل قدرت گرفتن نسبی آنها در شرق جهان اسلام، به وسیله عمال حکومت جائر عباسی به شهادت رسیدند.

وی در ادامه گفت: امروز نیز اگر حول محور ولایت حرکت نکنیم و از آنچه امامان معصومان علیهم السلام، به عنوان نقشه راه برای سعادت دنیوی و اخروی ترسیم کرده اند، غفلت کنیم، به سرنوشت همان مردم دچار خواهیم شد.

پژوهشگر مسائل تاریخ اسلام، در پایان با اشاره به ولایت مداری مردم ایران اسلامی بیان داشت: استکبار جهانی این مطلب را درک کرده که ملت ایران از راه قرآن و اهل بیت علیهم السلام جداشدنی نیست و این رمز و کلید پیروزی ما در حال و آینده است.

نظر شما