زیارت در سیره علمای معاصر
مجله فرهنگ زیارت مهر ماه سال 1388 شماره سه
وقتی به تاریخ حوزه های علمیه و زندگی علما می نگریم، می بینیم نه تنها آنان به زیارت قبور معصومان و بزرگان دین اهمیت می دادند بلکه ترجیح می دادند که در حد امکان، محل اقامت و درس و بحث خود را نیز نزدیک قبور مقدسه آنان قرار دهند. از این روست که بیشتر حوزه های علمیه جهان تشیع، در کنار قبور معصومین (علیهم السلام) تأسیس شده است.
در بررسی و مطالعه زندگی علما نیز درمی یابیم که عموما مقید بودند قبور ائمه بزرگوار و حتی قبور فرزندان ایشان را به طور مرتب زیارت کنند و از فیوضات آنها بهره ببرند. بنابراین سیره عملی همه علما در زیارت معصومین و فرزندانشان، یک سیره مستمر و بارز است. از این رو در این مقاله برآنیم [1] تا بیشتر در آداب زیارت آنان به بحث و بررسی بپردازیم. در این مجال به نمونه هایی از سیره این بزرگواران اشاره می کنیم:
١. سیرۀ امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران
حضرت آیت الله ملکوتی درباره سیره امام چنین می گوید: امام خمینی (رحمة الله) زمانی که در قم بود، دو ویژگی از ایشان می دیدم:
١. دائم الجماعه بود؛ یعنی مقید بود نمازهای پنج گانه را به جماعت بخواند. وی مرتب نماز صبح را در بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) حاضر می شد و در نماز جماعت مرحوم آیةالله العظمی حاج سید صدرالدین صدر شرکت می کرد که در همان بالاسر دفن شده است. یادم هست هر وقت او نمی آمد، به جای ایشان حضرت آیةالله حاج سید احمد زنجانی نماز را اقامه می کرد و حضرت امام برای نماز ظهر و عصر هم به مدرسه فیضیه تشریف می آورد و در نماز مرحوم آیة الله سید احمد زنجانی حاضر می شد و نماز مغرب و عشاء را هم در مدرسه فیضیه که نماز جماعت به امامت مرحوم آیةالله حاج سید محمدتقی خوانساری برگزار می گردید، اقامه می کرد.
٢. امام به طور مرتب در قم به زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) و در نجف به زیارت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می رفت. یادم هست که امام بزرگوار هر روز بعد از درس فلسفه که عصرها بود و من هم در آن شرکت می کردم به زیارت حضرت معصومه (سلام الله علیها) می رفت و بعد به فیضیه برای شرکت در نماز جماعت مرحوم خوانساری می آمد. همین طور زمانی هم که درس اصول تدریس می کرد که آن هم عصرها بود، هر روز برای زیارت آن حضرت مشرف می شد. و در نجف نیز امام امت (قدس سره) هر روز برای زیارت به حرم مطهر و باعظمت امیرمؤمنان مشرّف می شد و قبر آن بزرگوار را زیارت می کرد.[2]
حجت الاسلام والمسلمین قرهی از علمای شناخته شده ای است که پیش از تبعید امام در قم، از شاگردان ایشان بود و سپس در نجف و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، هم چنان با امام رضوان الله علیه ارتباط داشت. وی دربارۀ سیره زیارتی امام (رحمةالله علیه) چنین می فرماید:
برنامه زیارتی امام (رحمةالله علیه) در نجف چنین بود که وقتی دو ساعت و نیم از شب (مغرب) می گذشت، از اندرونی به بیرونی تشریف می آورد و نیم ساعت جلوس می کرد و مراجعین و کسانی که کاری یا سؤالی داشتند، خدمت امام می رسیدند و بعد امام برای زیارت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) حرکت می کرد و می رفت و هر کاری هم که داشت و هر کس را هم که در بیرون بود، رها کرده و می رفت. وارد حرم مطهر که می شد، ابتدا زیارت امین الله را از حفظ می خواند و بعد هم زیارت جامعه را از روی مفاتیح می خواند و به طرف بالاسر هم به خاطر احترام امام نمی رفت و حدود یک ساعت زیارت امام طول می کشید و چهار ساعت از شب گذشته، به منزل برمی گشت. پس از مدتی من دیدم خادمین برای بستن درب حرم، ملاحظه امام را می کردند؛ لذا به امام تذکر دادم و امام پس از این تذکر، دیگر زیارت جامعه را در حرم ادامه نداد. جالب این بود که گاهی هم که مشرف می شدیم و حرم را به خاطر مسائلی بسته می دید، همین زیارت ها و برنامه را در رواق های اطراف، به طور کامل انجام می داد. این برنامه منظم امام بود و در زمان های شلوغ هم ترک نمی شد. ضمناً امام هنگامی که وارد نجف شد و هنوز تدریس را شروع نکرده بود، صبح ها هم به حرم مشرف می شد و بعد از مدتی که تدریس را شروع کرد، فقط شب ها در همان ساعت مشخص مشرف می شد. امام بزرگوار (رحمة الله علیه) در مناسبت هایی مثل اول ماه رجب و نیمه رجب و نیمه شعبان، به کربلا مشرف می شد و برای زیارت امام حسین (علیه السلام) می رفت آنجا هم زیارت امین الله و جامعه و عاشورا را می خواند و هم نماز زیارت به جا می آورد و معمولا شب را در کربلا بود و صبح به نجف اشرف برمی گشت. در طول این چند سالی که من در نجف در خدمت حضرت امام خمینی بودم، به یاد ندارم که که ایشان غیر از حرم امیرمؤمنان حرم امام حسین و حرم حضرت ابوالفضل (علیهم السلام) به سایر اماکن زیارتی حتی مثل تلّ زینبیه بروند.[3]
٢. سیره علامه آیةالله حاج شیخ عبدالحسین امینی (صاحب الغدیر)
آیت الله ملکوتی در بیان سیرۀ علامه امینی می فرماید:
مرحوم علامه امینی برای نوشتن کتاب گران قدر «الغدیر» سفرهای زیادی می کرد؛ ولی زمانی که در نجف بود، به طور مرتب به زیارت قبر مقدس حضرت امیر (علیه السلام) می رفت و همیشه وقتی وارد حرم مطهر می شد، در پایین پای حضرت قرار می گرفت و آن جا زیارت می کرد و نماز می خواند و از همان جا برمی گشت و به احترام آن حضرت، هیچ گاه به بالای سر و جلوی حضرت و پشت سر ضریح آن حضرت نمی رفت. او هنگامی که روز عاشورا در کربلا بود، می آمد و در حرم امام حسین (علیه السلام) پیراهن بلندی می پوشید وچفیه به سر می انداخت و با پای برهنه، مَشکی به همراه خود برداشته و به دوش می گذاشت و به زائرین آب می داد و به اصطلاح سقایی می کرد.[4]
٣. سیرۀ مرحوم آیةالله العظمی بهجت (رضوان الله تعالی علیه)
برای آگاهی از سیرۀ مرحوم آیت الله بهجت، خدمت حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ علی بهجت، فرزند آن مرحوم رسیدیم تا سیرۀ زیارتی ایشان را از زبان فرزندی که به تعبیر خودش در این اواخر، تمام وقت همراه پدر و ملازم او بود، بشنویم. ایشان پس از صحبت های مقدماتی، شمّه ای از سیره پدر را چنین بیان کردند:
سالکان طریق الی الله معتقدند که پس از انتخاب راه، باید حرکت کرد و برای رسیدن به هدف، با کمک گرفتن از توسلات به انوار مقدسه، راه را کوتاه تر کرد. مرحوم ابوی هم این عقیده را داشت و انوار مقدسۀ ائمه معصومین (علیهم السلام) را واسطه فیض می دانستند و از راه آنان حرکت می کردند و می فرمودند: اگر انسان با اینها راست باشد و راست حرکت کند و معتقد هم باشد، جواب می گیرد.
ایشان از دوره جوانی به زیارت اهمیت می داد و ملازم زیارت و زیارتگاه ها بود. ایشان چهار سال در کربلا و دوازده سال در نجف ساکن بود و تحصیل می کرد. در این مدت مرتب به زیارت امیرالمؤمنین و امام حسین (علیهماالسلام) می رفت. گرچه من اطلاع زیادی از کیفیت زیارت ایشان در آن جاها ندارم، ولی با اطلاعاتی که دارم، می دانم در مدت اقامت در نجف، تمام ایام زیارتی را به کربلا مشرف می شده و با بعضی از علما پیاده از نجف به کربلا می رفته اند. بنا بر نقل یکی از علما در آن سفر که ایشان اغلب در ذکر یا سکوت بوده اند، در راه به منزل «خان مصلّی» که رسیدیم، نماز صبح را جملگی به ایشان اقتدا کردند؛ با این که از ایشان بزرگ تر هم بودند، نماز بسیار عجیبی اقامه نمودند. ایشان از زمان جوانی که برای تحصیل علم به عتبات عالیات مشرف شد، به راز و نیاز و توسلات بسیار اهمیت می داد. مرحوم آقا خودش می فرمود: من یک سال و اندی در کربلا ماندم که بالغ شدم و می فرمود: اولین باری که در کربلا برای زیارت مشرف شدم، دیدم در یک رواق کوچک، آقایی مشغول نماز جماعت است که حالات عجیبی دارد. تصمیم گرفتم فردا برای نماز بروم آن جا و نماز صبح را به ایشان اقتدا نمایم. فردا که مشرف شدم، دیدم رواقی که ایشان نماز می خواند بسیار کوچک است؛ به طوری که حدود بیست نفر بیشتر داخل رواق نمی توانند نماز بخوانند و اقتدا کنند. من با خود فکر کردم من که کوچک هستم کمتر از چهارده سال داشتم اگر داخل رواق بایستم، ممکن است مرا بیرونم کنند. در این فکر بودم که دیدم نزدیک امام جماعت چهارپایه ای هست؛ تصمیم گرفتم کنار چهارپایه بایستم و چنانچه خواستند بیرونم کنند، بروم داخل چهار پایه بایستم و نماز بخوانم. همان جا نزدیک امام جماعت ایستادم و امام جماعت آمد و نماز را شروع کرد و چون روز جمعه بود، شروع به خواندن سوره جمعه کرد. دیدم آن بزرگوار خشوع و خضوع عجیبی دارد و در هنگام نماز، در احوالات عجیبی سیر کرد که گفتنی نیست.
ایشان از جوانی در این فکر و این حال بود که چنین درک و بینشی، از احوالات درونی و سیر عرفانی پنهان آن بزرگ مرد پرده برداشته و راز نهانش را یافته که از کس دیگری حتی بزرگان تلامذه و شاگردانش، این مقام پنهان مانده بود. با این درک و آگاهی در این سنّ کم می توان حدس زد که در زیارت هم چه حال و هوای عجیبی داشته است. یکی از مراجع متوفی می گفت: من آقای بهجت را گاهی اذیت می کردم و سر به سرش می گذاشتم و حرف هایی را به شوخی به او می گفتم که گاهی اذیت می شد. یک روز ایشان وارد حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) شد و مرا به اسم صدا کرد و گفت: اگر از این به بعد مرا اذیت کنی، به این مولا قسم می گویم که از نجف بیرونت کند و من یقین داشتم که او این کار را می تواند بکند؛ لذا دیگر ادامه ندادم. ایشان هنگامی که در نجف بود، وقتی از درس و بحث و ریاضات سیر و سلوکی کسل و خسته می شد، چند روزی برای زیارت ائمه علیهم السلام به کربلا و کاظمین و سامرا می رفت. ایشان می فرمود: در حرم داد نزنند و سر و صدا راه نیاندازند؛ حتی برای صلوات خواستن، اگر بدانید چه بزرگانی و ملائکه ای در حرم ها هستند که اذیت می شوند، چنین نمی کنید.
فرزند مرحوم آیت الله بهجت آنگاه به دوران حضور پدر در قم اشاره کرد و گفت:
وقتی که ایشان حدود ۶۴ سال پیش یعنی سال ١٣٢۴شمسی به قم مشرف شد و مستقر گردید هر روز به حرم مطهر حضرت معصومه (سلام الله علیها) مشرف می شد. در سال ١٣٣٧ با این که منزل ما در خیابان آذر حسین آباد، در محله عربستان بود و راه تا حرم دور بود، ولی ایشان برای درس و بحث و تدریس و سپس برای زیارت، به طور مرتب به حرم مشرف می شد و هر روز حتی روزهایی که درس و بحث هم تعطیل بود، مقید بود که برای زیارت، به حرم برود. زیارت ایشان در حرم مطهر حداقل بیش از یک ساعت و نیم یا دو ساعت و بعضی از روزها تا سه ساعت هم طول می کشید و حدود یک ساعت را در مقابل ضریح حضرت معصومه (س) می ایستاد و سپس به داخل رواق ها می رفت که بعضی از شاگردان ایشان ساعت گذاشته بودند؛ زیرا همیشه علاوه بر زیارت حضرت معصومه، زیارت امین الله و زیارت جامعه کبیره را در حرم می خواند. به همین جهت من هم که خیلی از اوقات کنار ایشان می نشستم و گوش می دادم، زیارت جامعه را حفظ شده بودم. از ایشان سؤال شد این زیارت ها را چرا این جا می خوانید، در پاسخ فرمود: بزرگوارانی که در این زیارت ها مورد خطاب هستند را از همین جا زیارت می کنم. ایشان برای زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها معمولاً به ضریح نزدیک نمی شد؛ بلکه در کنار دیوار طرف مسجد اعظم می ایستاد و زیارت می کرد تا کسی مزاحم نشود.
یکی از ویژگی های ایشان این بود که حدود دو ساعت قبل از فجر، از خواب بیدار می شد و وضو می گرفت و مشغول عبادت می گردید. هنگامی که صبح می شد، برای نماز و زیارت حرم از منزل خارج می شد. زیارت ایشان طول می کشید؛ به طوری که معمولاً برنامه های عبادت ایشان از وقتی که بیدار می شد، تا می رفت حرم و زیارت و برمی گشت پنج الی شش ساعت طول می کشید و روزهای پنج شنبه و جمعه بیشتر هم می شد و وقتی هم که حرم شلوغ می شد، به رواق های اطراف می رفت و آن جاها راز و نیاز می کرد؛ ولی با این همه، وقتی از حرم برمی گشت احساس خستگی نمی کرد؛ بلکه با نشاطتر می شد. بله ایشان نمازهای واجب را که می خواند خیلی احساس خستگی می کرد؛ بلاتشبیه ایشان وقتی با آن حال مخصوصی که داشت در نماز با فشار زیادی که تحمل می کرد، به اندازه ای از حرارت عرق می ریخت که پیراهنشان خیس می شد؛ همانند پیامبر (صلی الله علیه و آله) که نقل شده است هنگام نزول وحی، احساس سنگینی می کرد و عرق می کرد؛ لذا ما کنارش پنکه می گذاشتیم تا اذیت نشود.
مرحوم آقا وقتی به مشهد مشرف می شد، در راه زیاد خسته می شد و احساس ضعف می کرد و گاهی می فرمود: انگار از قم تا مشهد پیاده آمده ام؛ لذا دفعه اول که به حرم مشرف می شد، زیارت کوتاهی می کرد و برمی گشت و زیارت دفعه اول حدود بیست دقیقه الی نیم ساعت بیشتر طول نمی کشید، ولی پس از رفع خستگی، روزهای دیگر زیارتش را بسیار طول می داد و زیارت حضرت امام رضا (علیه السلام) طولانی تر از حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) می شد. ایشان در مشهد مخصوصاً آن اوایل تا این چند سال قبل که هنوز خیلی پیر نشده بود و توان بیشتر داشت، هر روز دو بار به حرم مشرف می شد؛ یک بار صبح زود و یک بار هم شب، پس از آن که شلوغی بعد نماز مغرب و عشاء فروکش می کرد به حرم مشرف می شد و زیارت می کرد و حدود ساعت ده شب از طرف مسجد گوهرشاد بیرون می آمد.
شیوه زیارتی آیت الله بهجت در آستان امام رضا (ع) نیز بخش خواندنی این گفتگو بود:
ایشان در حرم امام رضا (علیه السلام) زیارت ها را همیشه بیش از یک ساعت ایستاده می خواند و حتی به دیوار هم تکیه نمی داد. ما هم که جوان بودیم، خسته می شدیم و می نشستیم؛ ولی ایشان خسته نمی شد و با زیارت شاداب تر هم می شد. یادم هست یکی از بزرگان آن جا که منبر می رفت و مسئله می گفت در حرم همراه آقا خیلی خسته و اذیت می شد و می نشست و می گفت: ایشان با این که هشتاد سال دارد، چطور همیشه در حال ایستاده همه زیارت ها را انجام می دهد؟! بعدها که سن آقا زیاد شده بود، به عصا تکیه می داد و باز ایستاده زیارت می کرد که به آن بزرگوار گفتم شما آقا را چشم کردید و حالا با تکیه به عصا زیارت می کند که گفت: من چشم زدم بلکه نایستد و خسته نشود! یکی از شاگردان ایشان می گوید بعد از حرم و زیارت در رواق به ایشان گفتم: آقا ما که جوان هستیم قدرت نداریم این همه وقت بایستیم، شما چگونه خسته نمی شوید؟! آقا چیزی نفرمود تا رسید به خیابان و اشاره کرد رفتم نزدیک؛ پولی داد به من و فرمود: به عطاری مراجعه کن و داروی عین، شین، قاف (عشق) تهیه کن و میل کن تا خسته نشوی.
ایشان علاقۀ عجیبی به زیارت داشت و به آن بسیار اهمیت می داد. یک بار که به مشهد مشرف شده بودیم، مرحوم شهید مطهری (ره) از ایشان دعوت کرد که به فریمان برود و مهمان ایشان شود و حتی به من هم فرمود شما آقا را راضی کنید به فریمان بیاید؛ چون مرحوم علامه طباطبایی (ره) هم مهمان ایشان بود و فرمود اگر ایشان هم بیاید ملاقات ایشان و علامه طباطبایی دیدنی و بسیار خوب و مفید خواهد بود. من هم به آقا اصرار کردم؛ ولی ایشان راضی نشد. بعد از سال های سال که از این قضیه گذشت، صحبت این موضوع شد؛ به من فرمود: من علاقه داشتم به آن میهمانی و ایشان هم اصرار کرد، ولی عذرخواهی کردم؛ چون احساس کردم اگر به آن میهمانی بروم، توفیق یک زیارت حضرت رضا (علیه السلام) از من سلب خواهد شد؛ لذا با آن همه اصرار ایشان عذرخواهی کردم و نرفتم؛ ولی اکنون چند روز است که به مشهد آمده ام و از کسالت، یک بار نتوانسته ام حرم بروم!
ایشان این قدر علاقه مند به زیارت حضرت بود. وقتی هم که توانایی نداشت و احیاناً نمی توانست به حرم مشرف شود، از همان خانه زیارت می کرد و به والده هم که ناتوان و ضعیف بود و نمی توانست به حرم مشرف شود، می فرمود در آخرین نقطه خانه بایستد و زیارت کند و می فرمود: همین جا (آخرین نقطه توانایی) حرم توست و خودش هم آن وقت که نمی توانست چنین می کرد.
من خوب یادم هست در سال ١٣۴۴ که به شرح لمعه مشغول بودم، ایشان برای من برنامه هفتگی نوشت و به من داد که در آن نوشته بود «برنامه هفتگی با آسانی ان شاءالله» و در آن برنامه چند چیز را تأکید کرده بود: این که یک درس اصول و یک درس فقه بخوان؛ ادبیات را یک بار مرور کن و هر روز بیا و مقداری از شرح ابن عقیل را برای من بخوان، چون ایشان به ادبیات خیلی اهمیت می داد و خودش هم در ادبیات قوی بود؛ این که هفته ای دو بار به حرم مشرف شدن برای طلبه خوب است که یک بار آن صبح یا شب جمعه باشد؛ مطالعات را در منزل انجام بده و کتابخانه نرو، مگر همراه برادرت، چون آن وقت من کوچک بودم. این نوشته را من هنوز دارم و سعی کردم آثار ایشان را تا می توانم حفظ کنم؛ زیرا مرحوم علامه محمد تقی جعفری در سال ١٣۶٣ به من تأکید کرد هر چه ایشان فرمود آن را حفظ کنید و من از آن سال تلاش داشتم آنچه مربوط به ایشان است را نگهداری کنم.
توجه و انس آیت الله بهجت به زیارت امام زادگان نیز در سیره زیارتی ایشان جایگاه خاصی داشت، به گونه ای که فرزند ارجمندشان در گفتگو می گوید:
ایشان همیشه سفارش می کرد به زیارت امام زادگان هم بروید؛ زیرا هر کدام خواصی دارند و هر یک از آنان در حکم داروی مخصوصی هستند. ایشان می فرمود: اگر مردم تهران هفته ای یک بار به زیارت حضرت عبدالعظیم نروند، جفا کرده اند. خود ایشان امکان نداشت که به تهران برود و به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی مشرف نشود. مرحوم آقا وقتی به طرف مشهد حرکت می کردند، مقید بودند تا در رفت و برگشت، به زیارت حضرت عبدالعظیم مشرف شود و اگر درب حرم بسته هم بود، می گفت پشت حرم می مانیم تا باز شود و زیارت کنیم، بعد برویم. به یاد دارم یک بار نیمه شب از مشهد مقدس به تهران رسیدیم و به حضرت عبدالعظیم رفتیم، اما درب حرم بسته شده بود، فرمود: اگر مسافرخانه بدون پله باشد، آن جا اطاق بگیریم و بمانیم تا صبح به زیارت مشرف شویم و بعد برویم که این کار را کردیم و ایشان به زیارت حضرت عبدالعظیم و امام زاده ها هم می رفت و سفارش می کرد که باید اینها را احیاء کرد و حتی به آقای ری شهری سفارش کرد که قبور علما آن جا را مشخص و احیاء کند که ایشان هم دستور داد و این کار را انجام دادند.
ایشان در قم هم مقید بود که روز وفات امام جواد (علیه السلام) به چهل اختران برود و قبر موسی مبرقع را زیارت کند.[5]
زیارت در کلام حضرت آیت الله بهجت (ره)
در پایان، نه نکته از نکات الهام بخش این عالم وارسته تقدیم می شود:
١. توفیق زیارت ربطی به داشتن پول ندارد؛[6]
٢. ایرانی ها باید نعمت حرم امام رضا (علیه السلام) را که زیارت آن برای شان فراهم است، مغتنم بشمارند؛[7]
٣. حرم مطهر امام رضا (علیه السلام) نعمت بزرگ و گران قدری است که در اختیار ایرانی هاست و عظمتش را خدا می داند؛[8]
۴. انسان اگر هر یک از مشاهد مشرفه را طواف کند، همه مشاهد مشرفه را در همه جا زیارت کرده و برایش مفید است؛[9]
۵. به امام زاده ها بروید؛ زیرا این بزرگواران هم چون میوه ها که هر کدام خاصیتی دارند، هر کدام شان خواص و آثاری دارند؛[10]
۶. یکی از کرامت های شیعه، قبور و مزارهای امام زادگان است، لذا نباید از زیارت آن ها غافل باشیم و خود را محروم سازیم؛[11]
٧. اهم آداب زیارت این است که بدانیم بین حیات معصومین (علیهم السلام) و مماتشان هیچ فرقی وجود ندارد؛[12]
٨. دیده و شنیده شده که اشخاص در مشاهد مشرفه به امامی که صاحب ضریح است، سلام کرده و جواب شنیده اند؛[13]
٩. اگر کسی بخواهد عطش دیدار آن ها (معصومین علیهم السلام) را در وجود خود تخفیف دهد، زیارت مشاهد مشرفه به منزله ملاقات آن ها و دیدارامام عصر (عج) است؛ زیرا آن ها در هر جا حاضر و ناظرند. [14]
[1] در دو شماره پیشین، با سیره معصومین (علیهم السلام) واصحاب بزرگوارشان در باب زیارت آشنا شدیم. در این بخش نمونه هایی از سیره علمای دین و احیاگران آیین محمدی در این باره را بیان می کنیم.
[2] برگرفته از نوار مصاحبه با حضرت آیةالله ملکوتی که با حضور نویسنده متعهد، جناب حجة الاسلام عبدالرحیم اباذری انجام گرفته است.
[3] برگرفته از نوار مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین ققرهی در سال ١٣٨٨.
[4] متن پیاده شده از مصاحبه حضرت آیه الله ملکوتی.
[5] این مصاحبه در اواخر سال ١٣٨٨ با حضورحجت الاسلام و المسلمین جناب آقای عبدالرحیم اباذری صورت گرفت. فرزند برومند ایشان ابتدا اظهار داشتند که مرحوم آقا زمانی که زنده بود، خودش در این موارد صحبت نمی کرد و می فرمود: تا من زنده هستم، راضی نیستم کسی از طرف من حرفی بزند؛ لذا مطالب کمی از ایشان دربارۀ زیارت و غیره باقی مانده است.
[6] در محضر ج١ ص ٣٢٩
[7] همان ج ١ ص ٣٢٩
[8] همان ج ١ ص ٣٢٨.
[9] همان ج٢ ص ١٠۴.
[10] گوهرهای حکیمانه ص ١٠۴.
[11] در محضر ج ۵۵ ٢.
[12] برگی از دفتر آفتاب ص ١۴٠.
[13] در محضر ج ١ ص ۶٩.
[14] همان.
نظر شما