فرهادمیرزا معتمدالدوله بنیان گذار صحن حرم کاظمین و خادم اهل بیت
مجله فرهنگ زیارت فروردین ماه سال 1392 شماره 15 و 16
خاندان، نشو و نما و تحصیلات
١). سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، ج ٢، ص ٧٠؛ علی اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ص ١٧٠.
٢). محمدجواد مشکور، تاریخ ایران زمین، ص ٣٣۵؛ حامد الگار، نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، ترجمه ابوالقاسم سری، ص ١٢٧ و ١٢٨.
اما عباس میرزا در مبارزه با امپراتوری عثمانی به پیروزی هایی دست یافت. وی در اواخر حیات پدر، هنگامی که عزم تسخیر هرات را داشت و می خواست این قلمرو را از چنگال متجاوزان انگلیسی آزاد کند، در جمادی الثانی ١٢٩٩ در سن ۴۵ سالگی درگذشت. پیکرش در جوار آستان قدس رضوی، در دارالحفاظ مسجد گوهرشاد مشهد دفن شد.
عباس میرزا به جلاوت و شهامت موصوف بود و مورخان ایرانی و اروپایی، او را شریف ترین فرد از تبار قاجارها برشمرده اند و کارنامه او را در امور نظامی، سیاسی و تحولات اجتماعی ستوده اند. ١از عباس میرزا چندین فرزند پسر و دختر باقی ماند؛ از جمله آنها محمدمیرزا، معروف به «ولیعهد ثانی» است که با مرگ فتحعلی شاه، به فرمانروایی رسید،؛ اما فرزندی که خصال پدر را در خردمندی، شجاعت و برخی فضایل به ارث برد، «فرهادمیرزا» است. ٢
برخی مورخان، «عباس میرزا ملک آراء»، دومین فرزند محمدشاه و برادر کوچک ناصرالدین شاه قاجار را با عباس میرزا نایب السلطنه یکی گرفته اند؛ در صورتی که این فرد برخلاف عباس میرزای مورد بحث، با بیگانگان تبانی داشت و ارتباطش با سفارت انگلستان محرز است. ٣
فرهادمیرزا پانزدهمین فرزند عباس میرزا است که در ١٢٣٣ ق / ١١٩٧ ش به دنیا آمد. وی پس از سپری کردن دوران کودکی همراه پدر به شمال غربی ایران رفت و در تبریز به تحصیل علوم متداول پرداخت و بر اثر همّتی
١). عباس قدیانی، فرهنگ جامع تاریخ ایران، ج ٢، ص ۵٧٨ و ۵٧٩.
٢). میرزا محمدعلی معلم حبیب آبادی، مکارم الاثار، ج ١، ص ١۴۶ و ١۴٧.
٣). اسماعیل رائین، حقوق بگیران انگلیس در ایران، ص ١١۴.
که از خود نشان داد، موفق شد در مدتی کوتاه، علوم معقول و منقول و برخی دانش های متداول دیگر را فرا بگیرد و در زمره اهل علم، فضل و ذوق درآید و مرد شمشیر و قلم گردد. فرهادمیرزا به دلیل خدمات دولتی و دیوانی و تدبیر لازم در اداره امور ایالات و ولایات، به لقب «معتمدالدوله» مفتخر گردید. در سال ١٢٧۶ قمری به دریافت نشان میرپنجی و حمایل مخصوص با حمایل امیرتومانی مفتخر گردید. ١لقب هایی چون نایب السلطنه و نایب الایاله را هم به او نسبت داده اند. ٢
حکمرانی خوزستان و لرستان
در سال ١٢۵٠ قمری و هنگامی که فرهادمیرزا هفده ساله بود، محمدمیرزا با عزم نشستن بر تخت سلطنت، از تبریز به تهران رفت و چون در مقر حکومت استقرار یافت، برادر خود، فرهادمیرزا را فراخواند و وی را به حکمرانی منطقه خوزستان و لرستان منصوب کرد. پیش از وی نصرالله میرزا حاکم این مناطق بود. بنابراین اولین سمت و شغل فرهادمیرزا در امور دولتی، فرمانروایی بر مناطق جنوب شرقی و غرب ایران بوده است. ٣در این نواحی عده ای از سرکشان و طاغیان ناامنی به وجود آورده و هر از گاهی با شرارت های خود، آرامش را از اهالی می گرفتند و جان، مال، آبرو و حیثیت مردم از تعرض این اشرار مصون نبود. فرهادمیرزا علی رغم این که سنین نوجوانی را می گذراند و در مسائل حکومتی، هنوز تجارب لازم را نداشت، به قدرت تدبیر و فراستی که داشت، از موضع اقتدار و قاطعیتی که به کار بست، به این آشفتنگی های هراس آور پایان داد و منطقه را امن ساخت و افراد سرکش و عصیان گر را رام نمود. ۴
پس از عزل فرهادمیرزا از حکومت لرستان و خوزستان، مدت کوتاهی حمزه میرزاحشمت الدوله به سمت حکومت خوزستان منصوب گردید و در ١٢٨١ قمری میرزافتحعلی خان صاحب دیوان به جای حشمت الدوله در این سمت قرار گرفت و تا ١٢٨٣ حاکم آن جا بود. ۵
١). اسناد و مدارک مأموریت امین الدوله ص ١٨١.
٢). غلامرضا طباطبایی مجد، مقدمه سفرنامه فرهاد میرزا، ص ٩.
٣). محمدحسن اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، ج ٣، ص ١۶۴.
۴). مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران، ج ٣، ص ٨۶.
۵). همان، ج ١، ص ٧١ و تاریخ منتظم ناصری، ج٣، ص ١٢٧۶.
فرمانروای منطقه فارس
در ١٢۵٣ قمری که محمدشاه قاجار عازم هرات و منطقه خراسان بزرگ شد، فرهادمیرزا را به عنوان نایب ایالت برگزید و وی را برای حفظ پایتخت، در تهران مستقر ساخت. همین کار را محمد شاه در سفر به اصفهان در ١٢۵۵ انجام داد. در ١٢۵٧ق پس از فوت نصرالله خان قاجار دَولّو، صاحب اختیار منطقه فارس، ناصرالدین میرزا ولیعهد وقت به حکومت فارس گمارده شد و فرهادمیرزا از سوی او به عنوان نایب الایاله در ٢۴ سالگی به حکومت فارس فرستاده شد. در این منطقه افراد راهزن و شرور، شهرها، روستاها و راه های ارتباطی را ناامن کرده بودند و در مواقعی مردم را مورد هجوم وحشیانه خویش قرار داده، به قتل می رساندند. فرهادمیرزا در اولین فرصت، این یاغیان و راهزنان را دستگیر کرد و به مجازات رساند تا سبب عبرت دیگران شود و اهل شرارت، چنان در هاله ای از بیم و هراس قرار گرفتند که دیگر نتوانستند در این منطقه شرارت کنند. ١میرزاحسن حسینی فسایی می نویسد:
فرهادمیرزا در مدت پنج سال ایالت و فرمانروایی بر فارس، اهالی را تربیت نمود و اخلاق رذیله را از میان برداشت و اخلاق حسنه را به جای آن گذاشت. تمام مردمان بقای عمر و دوام ایالت او را از حضرت قادر متعال مسئلت می داشتند و چون به عزم تهران حرکت فرمود، عموم اهل شیراز به عنوان مشایعت، بیشتر از ازدحام ایام استقبال، مجالس، مراکز تجاری، مدارس و بازارها را بسته، از شهر بیرون آمدند؛ سواره و پیاده در رکاب فرهادمیرزای عاقل عادل و باذل روانه گشتند. معتمدالدوله در تپه سلام که تلّ کوچکی بود، از مرکب پیاده شده روی به جانب قبله کرده، خطبه ای به زبان عربی به عنوان وداع با فصاحت تمام خوانده و با مشایعین خداحافظی نموده به آنان رخصت بازگشت داد. جماعت مشایع با چشم گریان بخشی از آیه ٨۵ سوره قصص را خواندند: (لرادّک الَی معاد)؛ تو را به وعده گاهت بازمی گرداند. ٢
همین مورخ می گوید که معیشت برخی طوایف در فارس، کرمان و یزد، از راه غارت راهزنی و دزدی تأمین می گردید و چون برخی والیان از آنان بازخواست می کردند، سیر شرارت خود را عوض می نمودند، ولی دست از چپاول برنمی داشتند. اما با اقتدار فرهادمیرزا، نه تنها از این اعمال خلاف دست برداشتند، بلکه عده ای به سوی درستی گام برداشتند و برخی از آنان متنبه گردیدند و فرمانبری کردند و در دشت های فَسا و نقاط دیگر به زراعت مشغول شدند و به جای آن که به جماعت زوّار مشهد مقدس، عتبات عالیات و حرمین شریفین حجاز یورش ببرند، چنان در امنیت منطقه می کوشیدند که کاروان ها در نهایت اطمینان و آرامش از میانشان می گذشتند. ٣
١). جورج کرزن، ایران و قضیه ایران، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، ج ٢، ص ٢۴۶.
٢). حاج میرزا حسن فسائی، فارسنامه ناصری، تصحیح منصور رستگار فسائی، ج ٢، ص ٨۶٣.
٣). همان، ج ٢، ص ١۵٧۶.
میرزا محمدعلی محلاتی، معروف به «حاج سیاح» از سیاستمداران و رجال عصر قاجار که این دوران را روزگار ترس و وحشت توصیف کرده و از کارنامه سلسله قاجار به شدت ناراحت است و تمام کارگزاران این طایفه حتی فرهادمیرزا از تیغ تیز انتقادش مصون نمانده اند، اعتراف می کند:
مردمان فارس از دو جهت ثناگوی معتمدالدوله بودند: یکی قلع و قمع غارتگران اموال مردم و حاکمیت امنیت بر آبادی ها و راه ها که الحق تمام قلمرواش امن بود و دیگری جلوگیری از برخی منکرات. شاهزاده که در علوم شرعی و اعتقادی، آگاهی های خوبی داشت، در اجرای حدود شرعی هم سختگیر بود و پس از مشورت با علما و فقها هر کس را که مرتکب شراب خواری، قماربازی و امور نامشروع دیگر می شد، به شدت تنبیه می کرد... حکمرانی و رسیدگی فرهادمیرزا به کارها واقعاً مثل نداشت. تمامی اقشار اعم از خواص و عوام به حضورش می رسیدند و احقاق حق می کردند. ١
منطقه فارس پیش از فرهادمیرزا گرفتار والیانی ضعیف و کم تدبیر بود. هرکدام از این امیران، به ساکنان فارس فشارهای اقتصادی و مالیاتی بسیاری وارد می کردند و تعویض پیاپی والیان، زیان های بسیاری به منطقه و مردم فارس وارد ساخته بود که با استقرار فرهادمیرزا، از این خسارت ها کاسته شد. ٢
اگرچه معتمدالدوله از عهده مأموریت خطیر خود در فارس برآمد، امّا عده ای که از یک سو نمی توانستند حُسن تدبیر او را تحمل کنند و افرادی که طعم تلخ مجازات های او را چشیده بودند، با برخی کارگزاران محلی و مرکز حکومت تبانی کردند و شاه را نسبت به او بدبین ساختند و چنین شایع کردند که فرهادمیرزا حقوق دولت ایران را از گردن خویش فرو گذاشته و نهانی با دولت های دیگر آشنا و یگانه گردیده است. این سعایت ها مؤثر افتاد و او را از نیابت منطقه فارس عزل کردند و میرزانبی خان امین دیوان را به جای وی برای حکومت فارس و توابع تعیین کردند. ٣
در یکی از نامه های «سِر ویلیام تیلور تامسن» وزیر مختار انگلیس که به تاریخ ربیع الاول ١٢٧١ برای میرزاآقاخان اعتمادالدوله، صدر اعظم وقت نوشته، درباره آمدن فرهادمیرزا به تهران نوشته است:
١). دوران خوف و وحشت (خاطرات حاج سیاح)، به کوشش حمید سیاح و تصحیح سیف الله گلکار، زیر نظر ایرج افشار، ص ١٧- ٢١.
٢). بارون دوُید، سفرنامه لرستان و خوزستان، ترجمه محمدحسین آریا، ص ١١٨ و ١٢۵.
٣). میرزا محمدتقی سپهر، ناسخ التواریخ، جلد قاجاریه، ج ٢، ص ١۵٠.
در سنوات سابق که معتمدالدوله حاکم فارس بوده، با این که در انجام امور دیوانی و رسانیدن مالیات به هیچ وجه مورد ایراد نبوده است، چون میرزا آغاسی صدر اعظم آن زمان، آشکارا افتخار به رعیتی روس می کرد و رفتار شاهزاده فرهادمیرزا را مخالف رأی خود تلقی می کرد، وی را در کمال خفّت و بی احترامی به تهران آورد. ١
گفته اند هنگامی که فرهادمیرزا با استقلال کامل، حکمران فارس بود، میان ایلات قشقایی و قبایل مَمَسَنی زد و خوردها و اختلاف هایی بروز کرد. فرهادمیرزا برای پایان دادن به این درگیری ها و برگرداندن آرامش به منطقه، به میان این قبایل رفت و موفق به سرکوب عوامل آتش افروزی گردید و پس از برقراری امنیت در آن مناطق و کهگیلویه در ١٢۵٧ ق به شیراز بازگشت. این توانایی سیاسی و نظامی و اقتدار و شایستگی او، به همراه فضل و دانش و حسن تدبیر و درایتی که در فرو نشاندن آشوب ها و فتنه ها از خود نشان داد، بر عده ای درباری فرصت طلب که در رفاه و عیاشی فرو رفته بودند، گران آمد و آنان از بابت این که مبادا این توانمندی ها برای شان دردسری به وجود آورد، در عزل وی کوشیدند. تیرگی روابط او با صدر اعظم وقت، حاج میرزاآغاسی نیز بر این عارضه افزوده بود. ٢
مطرود دربار قاجاریه
از تاریخ ١٢۵٩ تا ١٢۶۴ ق از وضع فرهادمیرزا اطلاعی در دست نیست و به نظر می رسد در این مدت از کارهای دولتی و دیوانی برکنار بوده است. در این سال (ششم شوال ١٢۶۴) محمدشاه درگذشت و تا روی کار آمدن ناصرالدین میرزا (ولیعهد) که در تبریز بود، مادرش (مهد عُلیا) قدرت را به دست گرفت. مهد علیا ابتدا برادران خود را مأمور کرد تا شاهزاده عباس میرزا (برادر کوچک تر ناصرالدین شاه) را دستگیر کرده و او را نابینا سازند. چون فرهادمیرزا از این ماجرا آگاهی یافت، به بهانه دیدار با خواهران خود، پس از گفت وگوهای بسیار با اهل حرمسرا، زمینه های گریختن عباس میرزا را فراهم ساخت. دخالت فرهادمیرزا در نجات وی موجب گردید او مورد کینه و بی مهری مهد علیا قرار گیرد و سال ها از مشاغل دولتی و مناصب دیوانی برکنار بماند. حتی سال ها پس از به قدرت رسیدن ناصرالدین شاه قاجار و برچیده شدن بساط قدرت میرزا آغاسی، چون مهد علیا همچنان قدرت را در اختیار داشت، فرهادمیرزا را تا حدود سال ١٢٧۶ ق از قدرت برکنار نگاه داشت و صرفاً به دریافت حمایل مخصوص میرپنجی مفتخر گردید؛ در حالی که در دستگاه دولتی جایی نداشت.
١). حقوق بگیران انگلیس در ایران، ص ٣۵۴.
٢). نادر میرزا، تاریخ و جغرافیای دارالسلطنه تبریز، ص ٧۵؛ تاریخ منتظم ناصری، ج ٣ ص ١٧٣.
در ١٢۶٨ ق عده ای از پیروان فرقه بابیه، به جان ناصرالدین شاه سوء قصد کردند، اما بدخواهان عباس میرزا، برادر او را به ترور شاه متهم کردند. شاه نیز او را به بغداد تبعید کرد و چون فرهادمیرزا هم از این اتهام مصون نبود، در همان روزگار مورد بی مهری شاه قرار گرفت و به طالقان قزوین تبعید شد و تا سال ١٢٧١ ق در آن جا بود و چون روزگار تبعید به وی سخت می گذشت، از شاه خواست اجازه دهد تا او به تهران بیاید و در این شهر اقامت گزیند، اما ناصرالدین شاه با این تقاضا موافقت نکرد. برخی گفته اند این وضع به سبب بدگویی های میرزا آقاخان نوری، صدر اعظم وقت بوده و فرهادمیرزا در نامه ای که خطاب به امام جمعه تهران نگاشت، این تهمت ها را ردّ کرده است. ١
یک بار شایعه کرده بودند که فرهادمیرزا در سایه حمایت دولت انگلیس قرار دارد؛ چون وقتی سفیر انگلستان از ایران می رفت، نام اشخاصی را که چنین وضعی داشتند، فهرست کرده و برای «کنت دوگوبینو» نماینده دولت فرانسه در ایران فرستاد و تأکید کرد که این افراد در حمایت دولت بریتانیا هستند و بعد از مسافرت من، رعایت حالشان بر دولت فرانسه لازم است. وقتی فرهادمیرزا نام خود را در این فهرست دید، به سفارت فرانسه اعلام کرد: «من پناهنده هیچ دولتی نیستم؛ بلکه یکی از خدمت گزاران مردم ایران هستم و اگر هم بخواهند مرا بر اساس حکمی گردن بزنند، گردن نهاده ام و در پی چاره جویی به دولت بیگانه روی نمی آورم.» نماینده دولت فرانسه نیز ناچار نامش را از میان آن اسامی محو کرد. ٢
میرزا آقاخان نوری در نامه ای که به فرخ خان امین الدوله نوشته، در این باره می نویسد:
نواب فرهادمیرزا نامه ای به کارگزار فرانسه داده و در آن یادآور شده است که من در حمایت انگلستان و هیچ دولت دیگری نمی باشم و تسلیم اوامر دولت ایران بوده و هر حکمی برایم جاری سازند، مطیع و منقاد خواهم بود. ٣
در هر حال، فرهادمیرزا به دلیل توانایی های فکری و لیاقت هایی که در تدبیر امور داشت، پیوسته زیر فشار شاهزادگان، صدراعظم ها و برخی والیان فاسد دولت قاجاریه بود و بدین گونه، یک حکمران باکفایت که می توانست برای گسترش امنیت و رفاه در ایران تلاش کند و از فشارهای سیاسی و اجتماعی بر شیعیان ایران بکاهد، با آن که از طایفه قاجار بود و با تشکیلات حکومتی بسیار نزدیک، مطرود حکومت قاجاریه گردید و چند سالی از زندگی خود را به حالت تبعید سپری کرد. ۴
١). یحیی آریان پور، از صبا تا نیما، ج ١، ص ١۵٧.
٢). تاریخ متظم ناصری، ج ٣، ص ٢۶۶.
٣). اسناد و مدارک مأموریت امین الدوله، ص ١٨١.
۴). روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، به کوشش ایرج افشار، ص ٩۶؛ مهدی قلی خان هدایت، خاطرات و خطرات، ص ٢۵۵.
١). شرح حال رجال ایران، ج ٣، ص ٨٨.
٢). میرزا محمدخان مجدالملک سینکی، رساله مجدیه، ص ۴.
٣). شرح حال رجال ایران، ج ٣، ص ١٧ و ١٨ و ٩٠.
۴). چارلز استوری، ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری، ترجمه یحیی آریان پور و دیگران، ج ٢، ص ٨۶۴.
از کارگزاری کردستان تا شرکت در هیأت وزیران مقام او بود، تعیین کرد؛ اما در واقع تمام امور دیوانی، کشوری و لشکری با فرهادمیرزا بود و نایب السلطنة حقیقی، او بود. پس از پنج ماه مسافرت شاه به فرنگ و ورودش به تهران، بار دیگر معتمدالدوله بی کار ماند و حکومتی به او سپرده نشد و حکمرانی کردستان هم که پیش از احضار به تهران با او بود، ضمیمه کرمانشاهان گشت و به امامقلی میرزا عمادالدوله واگذار شد. ١برخی منابع گفته اند که فرهادمیرزا بار دیگر به حکمرانی کردستان و همدان منصوب شد، امّا چون شایع کردند که با مظفرالدین میرزا روابطی دارد، از حکومت این منطقه عزل و به تهران فراخوانده شد.
فرهادمیرزا در رجب المرجب ١٢٩٢ از تهران به حجاز رفت تا حجّ به جا آورد. این سفر عبادی و زیارتی او حدود یک سال طول کشید و در ربیع الثانی ١٢٩٣ از سفر حج تمتع بازگشت و وارد تهران شد. پس از رفع سوء ظن از او، بار دیگر به سمت حکومت منطقه فارس برگزیده شد و کوشید تا نظم و انضباط را در آن قلمرو برقرار سازد. ٢به گفته مؤلف «مکارم الاثار» موفق شد در فارس رسوم حسنه متداول نماید و یاغیان آن ولایت را که موجب زحماتی برای دولت و ملت گردیده بودند، دفع و رفع نماید. ٣در سال ١٢٩٨ ق که قلمرو فارس ضمیمه حکومت مسعودمیرزا ظل السلطان گردید، معتمدالدوله به تهران احضار شد و در شورای وزرا شرکت داشت. وی تا پایان عمر از کار و خدمات دولتی کناره گرفت. ۴
خصال، رفتار و مواضع پسندیده
فرهادمیرزا از نادر رجال دربار قاجاریه است که به رغم فراهم بودن امکانات رفاهی و دنیوی و این که سالیانی از عمرش به حکمرانی در دستگاه این سلسله گذشت و اسباب و لوازم قدرت از هر جهت برایش مهیا گشته بود، در فضایل اخلاقی به کمالاتی آراسته بود و نسبت به دیگر شاهزادگان و حاکمان مستبد و خودسر قاجار، امتیازاتی در خور تحسین داشت. به گفته مهدی بامداد، یکی از چهار شاهزاده فاضل قاجاریه است. آن سه نفر دیگر عبارتند: از علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه، بهمن میرزا و ابوالحسن میرزا. ۵نادرمیرزا درباره معتمدالدوله این گونه با افسوس می گوید:
ای کاش چون این شاهزاده عالم فاضل، هزار نفر در دوره قاجار می بود که به این خاندان قوت و نیرو و افتخار می داد و باعث زینت کارگزاران ایرانی می گردید. ۶
١). خاطرات سیاسی امین الدوله، به کوشش حافظ فرمانفرمائیان، ص ٣۶ - ۴٢؛ شرح حال رجال ایران، ج ٣، ص ٩٠.
٢). محمدحسن خان اعتمادالسلطنه، المآثر و الآثار، ج ١، ص ۵ و ٧۶ و ١١٢؛ عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج ١، ص ١٢۵.
٣). مکارم الآثار، ج ٣، ص ٩۶٢ و ٩۶٣.
۴). از صبا تا نیما، ج ١، ص ١۵٧.
۵). شرح حال رجال ایران، ج ٣ ص ٩٣؛ مقدمه سفرنامه فرهاد میرزا، ص ١٢.
۶). رضاقلی خان هدایت، مجمع الفصحا، ج ١، ص ۴۶؛ لغتنامه دهخدا، ج ١١، ص ١٧١٣١.
رضا قلی خان هدایت نیز گفته است: فرهادمیرزا از آغاز جوانی در کسب فضایل، جدیتی بلیغ و عزمی راسخ داشت. ١چارلز استوری، خاورشناس انگلیسی نیز تصریح کرده است:
فرهادمیرزا از اداره کنندگان بااستعداد و شخصی تحصیل کرده بود و از حیث اعتقادات مذهبی و التزام به موازین اسلامی و شیعی، معروف و به همین دلیل مورد احترام فراوان اقشار گوناگون، اعم از خواص و عموم مردم بود. ٢
نمونه ای بارز از مراتب فضل و گرایش های مذهبی وی در سفر حجّ او نمایان است. وی با وجود آن که همۀ لباس های رسمی و درجات دولتی را داشت، چون قصد زیارت بیت الله الحرام کرد، هیچ علامت رسمی به همره نیاورد؛ زیرا اینها به گفته او با سفر مکه منافات دارد و قصد آدمی را آلوده به تعلقات دنیوی می کند و در طول مسیر هم مثل یک زائر و مسافر عادی حرکت می کند و هرکسی هم درباره اش لطفی و خدمتی نموده، در واقع از روی ادب و معرفت خودش بوده است. ٣در سفر حج به تلاوت قرآن، دعا، ذکر و زیارت عاشورا التزام دارد و غالب مناطقی را که بازدید می کند، مساجد، اماکن مذهبی، امامزاده ها و مراقد بزرگان صدر اسلام و علمای بزرگ می باشد. ۴در حوادث، وقایع و برخی مشکلات سفر هم به خداوند توکل دارد و سپاس گذار پروردگاری است که او را مورد لطف قرار دارد تا بیت الله الحرام، مدینة النبی و مراقد ائمه بقیع را زیارت کند و نیز در طول مسیر او را از گزند اتفاقات مهلک، دشواری های فرساینده و برخی ناملایمات نجات داده و به قول خودش:
برایم معلوم گردید که خداوند مهربان به عجز و ناتوانی این بنده ذلیل ترحم کرده، و به یقین برایم مشخص شد خداوند به من التفات دارد، پس شکر الهی را به جای آوردم، اگرچه:
گر سرِ هر موی من گردد زبان شکرهای تو نیارد در بیان ۵
و حالت خود را وقتی می خواهد به زیارت حرم شریف رسول اکرم (ص) برود این گونه وصف می کند:
به قدر نیم فرسخ یا زیادتر راه رفتیم؛ از مدرج که بالا آمدیم. میل های گنبد مطهر نمایان بود. پیاده شده، حرکت کردیم. زیارت نامه مختصری خوانده و از اشعار خود چند بیتی که در عرض راه در مقاله احمدیه گفته بودم، خواندم. هرچه اصرار کردند سوار شوم، گفتم: باید تا شهر پیاده بروم. بعد قائم مقام گفت: فوجی به استقبال آمده و چادری برای استراحت شما در خارج مدینه زده اند
١). ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری، ص ٨۶۴.
٢). سفرنامه فرهادمیرزا ص ٢٨۵.
٣). همان، ص ٢٣١ - ٢۴٢ و ٢۵٧ و ٣٠٩.
۴). همان، ص ٢٣٩.
۵). همان، ص ١٣٩ - ١۴١.
و دو عرابه توپ هم آورده اند که شلیک کنند. گفتم: ابدا اذن نمی دهم که توپ اندازند تا پیامبر را از آمدن خود خبر کنم؛ زیرا او را عالم ماکان و مایکون می دانم و دانسته است که یکی از خادمان ناچیز به زیارت این مکان آمده است. وقتی گنبد مطهر نبی اکرم (ص) هویدا گردید، به خاک افتادم و روی تضرع به زمین مالیدم و شکرها کردم. آن گاه بعد از استراحت در منزلی که برایم تدارک دیده بودند، غسل کرده و به آستان جبرئیل پاسبان، اسرافیل دربان، میکائیل میزبان و.... مشرف شده از باب السلام داخل روضه مبارک شدم، پس از آن که کنار ضریح رفته، آقا سید حسن زیارت خواند، من خودم حالت خواندن آن را نداشتم. به خاک پای عرش فرسای مبارک عرض کردم و این بیت را خواندم:
این که می بینی به بیداری ات یا ربّ باید خواب خویشتن را در چنین نعمت پس از چندین عذاب زیارت مختصری از حضرت صدیقه طاهره خوانده، در روضه مبارکه نماز زیارت را خوانده، از باب الرحمه درآمده، به خانه آقا سید صافی آمدم... بعد از آن از باب جبرئیل درآمده به زیارت ائمه بقیع مشرف شدم. صندوق ائمه اربعه در میان صندوقی بزرگ است. متولی آن جا درب صندوق را باز کرده، به میان ضریح رفتم و دورش طواف کردم. در کنار مقبرۀ امام حسن مجتبی (ع) بی اختیار با حالت عجز پای خود را به صندوق دراز کرده عرضه کردم: یابن رسول الله یا معدن الجود و السجاء از تهران به قصد زیارت آستان جدّ بزرگوار تو و مادر صدیقه تو درآمدم. پای من به این حالت بود، مرا شفا بده. به حق مادرت قسم، الحمد لله که شفای عاجل عطا فرموده و در حق این ذلیل ترحم نموده اَلَم و وَرَم تمام شد و حرکت بی ادبانه این بنده ذلیل در آن آستان همایون به مغفرت مقرون گردید. ١
١). همان ص ١١٠ و ١١١ و ٢١٠.
فرهادمیرزا در برخی مناطق که توقفی دارد، از برخی رفتارهای مذموم و اوضاع فرهنگی ناپسند انتقاد دارد:
لباس زن های مصر آن چه از ارکان و اعیان است، فرنگی است. از حسن پاشا پرسیدم این زن های فرنگی با این شمایل از کدام طایفه است و همسر کدام کنسول اند؟ با خجالت جواب داد: آن ها دخترهای علی پاشا پسر شریف پاشا هستند. خیلی ملامت کردم که با اسلام این حرکات منافات دارد. گفت: ولایت ما آزادی است. در میان کوچه هیچ تمییزی میان مسلمان، یهودی، ارمنی و فرنگی نیست. همگی رخت نظام، کلاه گیس بر سر دارند. در این خصوص به حسن پاشا ایراد گرفتم؛ باز گفت: آزادی است... کاغذ میرزایعقوب خان را دیدم، نوشته بود: امروز بهترین سرمشق مملکت داری و رعیت پروری در مصر امتزاج یافته. ان شاءالله سرمشق عموم ممالک اسلام خواهد شد. خیلی تعجب کردم؛ زیرا اگر کسی از حال آن مساکین خبر داشته باشد، می داند که خار می خورند و بار می کشند و هر چه دارند، تسلیم دولت می کنند. وانگهی در مصر کجا اساس اسلام باقی مانده است؟! زن ها بی حجاب و نقاب حرکت می کنند و علانیه (آشکارا) در کوچه و بازار مسکرات (مشروبات الکلی) می فروشند و می خورند. اسلام با غیر اسلام هیچ تفاوت ندارد. در ایران اگر یک نفر مست راه برود، علمای اعلام واشریعتا می گویند. فی الحقیقه اگر اسلام باقی باشد، باز ایران است که هنوز ارکان دین و بنیان آیین اسلام در آن منهدم نشده است. ١
١). همان، ص ١٩٧.
پیامبر را ترک کرده و پیروی از نوح بکنیم؟! در ایام امارت معزی الیه دیگر در مکه در روز عاشورا این عمل شنیع را مرتکب نمی شوند. ١
ظاهرا تا پیش از روی کار آمدن شریف عبدالله، حاکم حرمین شریفین، اهالی مکه معظمه در روز عاشورا به بهانه این که کشتی نوح از توفان رهایی یافته و آرام گرفته، به شادی و پایکوبی می پرداخته اند و فرهادمیرزا وقتی درمی یابد شریف این رسم را برانداخته، آسوده خاطر گردید و نوشت:
از محاسن شریف آن است که سابقاً در روز عاشورا اهل مکه عیش و عشرت داشته، ساز و طنبور می زده اند که کشتی نوح در کوه جودی قرار گرفته. این شریف موقوف کرده. راستی چرا باید برای کشتی نوح شادمانی کرد و نباید برای پسر فاطمه که در چنین روزی به شهادت رسیده، محزون و ملول شد. آن یکی غیر معلوم است و این یکی محقق است که سبط رسول الله در این روز شهید شده و حضرت رسول (ص) بر ما ملامت دارد. چه روی داده که متابعت معتمدالدوله وقتی می بیند هر کدام از سلاطین که در خانه خدا تعمیری کرده، نام خود را بر سنگی نقش کرده اند، از این بت پرستی جدید و خودخواهی شاهان، آن هم در بیت الله الحرام چنین اظهار نفرت می نماید:
عجب از سلاطین است که هر که تعمیری کرده، اسم خود را در سنگی نقش کرده اند و در میان خانه خدا در دیوارها نصب کرده اند و راضی نشده اند که در خارج بیت مبارک اسامی آن ها ثبت و ضبط شود و حق آن است که مثل اصنام منصوبه، آن احجار مکتوبه را باید از جای کند و خانه مبارک را از آن آلایش، پیرایش داد. ٢
در همان روزگاری که شاهزادگان درباری به فساد و خلاف و مشروب خواری و قمار مشغول بودند، فرهادمیرزا خود را از این خلاف ها برکنار می داشت. اعتمادالسلطنه در یاد داشت های خود ٢۵ ذی حجه ١٢٩٨ می نویسد:
امروز بنا بود شاهزاده ها پول بردارند [و] در حضور همایون قماربازی کنند. ناظم خلوت این موضوع را به همه ابلاغ کرده بود. معتمدالدوله نوشت من هیچ گاه اهل قمار و خلاف نبوده و نیستم و در مکه مکرمه هم از خطاهای خود و معاصی گذشته توبه نموده ام. جواب شاهزاده اسباب دل خوری شاه گردید. ٣
١). همان ص ٢١٠.
٢). روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه. ص ١٢١ و ١٢٢؛ شرح حال رجال ایران، ج ٣، ص ٩١.
٣). شرح زندگانی من، ج ١، ص ٢۶۴.
غلامعلی خان، پسر برادر امینه اقدس گروسی، زن ناصرالدین شاه که کودکی بدقیافه و لجوجی بود، بدون هیچ جهت و سبب عاقلانه ای مورد توجه شاه قرار گرفته پیامبر را ترک کرده و پیروی از نوح بکنیم؟! در ایام امارت معزی الیه دیگر در مکه در روز عاشورا این عمل شنیع را مرتکب نمی شوند. ١
معتمدالدوله وقتی می بیند هر کدام از سلاطین که در خانه خدا تعمیری کرده، نام خود را بر سنگی نقش کرده اند، از این بت پرستی جدید و خودخواهی شاهان، آن هم در بیت الله الحرام چنین اظهار نفرت می نماید:
عجب از سلاطین است که هر که تعمیری کرده، اسم خود را در سنگی نقش کرده اند و در میان خانه خدا در دیوارها نصب کرده اند و راضی نشده اند که در خارج بیت مبارک اسامی آن ها ثبت و ضبط شود و حق آن است که مثل اصنام منصوبه، آن احجار مکتوبه را باید از جای کند و خانه مبارک را از آن آلایش، پیرایش داد. ٢
در همان روزگاری که شاهزادگان درباری به فساد و خلاف و مشروب خواری و قمار مشغول بودند، فرهادمیرزا خود را از این خلاف ها برکنار می داشت. اعتمادالسلطنه در یاد داشت های خود ٢۵ ذی حجه ١٢٩٨ می نویسد:
امروز بنا بود شاهزاده ها پول بردارند [و] در حضور همایون قماربازی کنند. ناظم خلوت این موضوع را به همه ابلاغ کرده بود. معتمدالدوله نوشت من هیچ گاه اهل قمار و خلاف نبوده و نیستم و در مکه مکرمه هم از خطاهای خود و معاصی گذشته توبه نموده ام. جواب شاهزاده اسباب دل خوری شاه گردید. ٣
١). همان ص ٢١٠.
٢). روزنامه خاطرات اعتماد السلطنه. ص ١٢١ و ١٢٢؛ شرح حال رجال ایران، ج ٣، ص ٩١.
٣). شرح زندگانی من، ج ١، ص ٢۶۴.
غلامعلی خان، پسر برادر امینه اقدس گروسی، زن ناصرالدین شاه که کودکی بدقیافه و لجوجی بود، بدون هیچ جهت و سبب عاقلانه ای مورد توجه شاه قرار گرفته و به «ملیجک» موسوم گردیده بود. نه تنها درباریان، بلکه عموم مردم باید نسبت به این اشتیاق فرمانروای ایران تمکین می کردند. فرهادمیرزا روزی که به ملاقات با شاه می رفت، در باغ قصر، پسربچه ای را دید که جماعتی گرد او را گرفته و چنان احترامش می کنند که جز درباره بزرگان و انسان های موجه معمول نیست. بسیار تعجب کرد و به قدری از این بابت متأثر شد که در مکتوبی خطاب به شاه نوشت: «لطف شاه نسبت به افراد هر قدر زیاد باشد، حفظ ظاهر، حدّ آن را معین می کند. مناسب است امر فرمایند ظاهر را محفوظ دارند تا سایرین به خصوص اشخاص محترم به اشتباه نیفتند». ١
به گفته حاج سیاح محلاتی، قاجارها نمی خواستند یک نفر از میان آنان در خردمندی، دانش و فضل و توأم بودن این ویژگی ها با اقتدار و تدبیر، ذوق و ادب و هنر نویسندگی مشهور و سرآمد باشد و شهرت آنان را به حاشیه ببرد. بنابراین تمام نیرنگ ها و بدگویی ها در این جهت به کار می رفت تا فرهادمیرزا که چنین برجستگی هایی را در میان درباریان و کارگزاران عالی رتبه قاجار داشت، بدنام گردد یا دست کم از صحنه های سیاسی و اجتماعی حذف شود. ٢او بارها در نامه نگاری هایی که با رجال درباری و سیاستمداران معاصر خود داشت، از تهمت هایی که بر او می زدند، گله کرده است. پس از غائله بابیه در ربیع الاول ١٢٧٠ فرهادمیرزا که در طالقان در تبعید به سر می بُرد، در نامه ای به فریدون میرزا فرمان فرما نوشته است:
روا نبود که در این مرحله، از دوست و دشمن طعن ببینم و از مرد و زن لعن. همه بر این قولند که از سرکار، شایسته آن بود که در مقام رفع تهمت برمی آمدید. خدا گواه است حیرت از وضع خود دارم که ثمر ارادت نه این است و اثر عنایت نه چنین. غریب و بومی و زنگی و رومی شهادت می دهند که در عرض این سال ها دست از خیراندیشی و اخلاص کیشی سر برنداشتم. این بنده الحمد لله تعالی نه خیانتی در دولت کرده و نه جنایتی در ملت؛ نه فلسی در قمار باخته و نه عرضی در خمار. منوچهری گوید:
حاسدان بر من حسد بُردند و من فردم چنین
داد مظلومان بده ای عزِّ میر المؤمنین
حاسدم گوید چرا باشی تو در درگاه شاه
اینت بغضی آشکارا، اینت جهلی راستین
١). خاطرات حاج سیاح، ص ٢۴٧.
٢). از صبا تا نیما، ج ١، ص ١۵٨ - ١۶٢.
با این احوال، چشم امید باز است و در نوید فراز. هرچه روی دهد راضی و خدای را شاکرم. هرگز حسد نبردم بر منصبی و مالی. به محارست ناموس و ممارست قاموس پرداخته و به حرمت ظاهر و انزوای بیت ساخته بودم.... ١
از نمونه های بارزی که سعایت های درباریان قاجار را علیه فرهادمیرزا برانگیخت و او را مطرود جرثومه های فساد ساخت، همکاری و همگامی او با علما و فقها در مخالفت با قراردادهایی است که در سلطه استعمارگران بر ایران و غارت منابع و ذخائر این کشور مؤثر بود. قرارداد ننگین «رویتر» در زمان ناصرالدین شاه و با تلاش میرزا حسین خان سپهسالار (صدر اعظم وقت) میان دولت ایران با فردی انگلیسی به نام «بارون جولیوس رویتر» بسته شد. به موجب این توافق نامه، حق احداث راه آهن، بهره برداری از منابع و معاون، جنگل ها، احداث قنوات و کانال های آبیاری اراضی به مدت هفتاد سال و اداره گمرکات و حق صدور همه نوع محصولات به مدت بیست وپنج سال به رویتر واگذار شد. بنابراین ایران عملا استقلال سیاسی و اقتصادی خود را از دست می داد و بدون هرگونه نبردی به مستعمره انگلستان مبدّل می گردید. واگذاری این امتیاز با مخالفت مراجع تقلید و فقهای بزرگ روبه رو شد که در رأس آنان مرحوم حاج شیخ ملّا علی کنی قرار داشت. سردسته رجال مخالف این قرارداد نیز فرهادمیرزا بود که در غیاب شاه، نیابت سلطنت را بر عهده داشت و در تحریک اقشار گوناگون علیه قرارداد مزبور با مرحوم کنی متحد گردید و این در حالی بود که اطرافیان شاه اغلب افراد نادان و غافل بودند و عده ای از این رجال حریص خیال می کردند که این قرارداد، آنان را ثروتمند کرده و ایران ا به سوی ترقی و تعالی خواهد برد! وقتی ناصرالدین شاه از سفر فرنگ بازگشت و گسترش مخالفت علما، رجال و مردم را علیه قرارداد دید و نامه های ملا علی کنی، سید صالح عرب و فرهادمیرزا را درباره خطرات آن دریافت کرد، عامل اعطای امتیازنامه یعنی سپهسالار را از صدارت عزل کرد و قرارداد را هم لغو نمود. ٢
١). ابراهیم تیموری، عصر بی خبری، ص ١٢٣ و ١٢٩ و ١٣١؛ غلامعلی حداد عادل و دیگران، تاریخ ایران و جهان، ص ١۴٨؛ ملاعلی کنی، مرزبان دین، محمدباقر پورامینی، ص ١١٣ و ١١۵.
٢). المآثر و الآثار، ج ١، ص ٢۶٣.
در وصف مورخان و شرح حال نگاران
از شواهد فضل و دانش و خصال پسندیده فرهادمیرزا قضاوت نویسندگان و رجال نویسان درباره او می باشد. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه می نویسد:
نواب طوبی مآب حاج فرهادمیرزا معتمدالدوله، خلف عباس میرزا، از فحول فضلای دوره قاجار و به اتساع دایره تتبع و استحضار تالی مرحوم وزیر علوم بود. در علم تاریخ، فن جغرافیا و لغت و فضایل دیگر آثار معتبر از وی مأثور است. از جمله خدماتش در اسلام، تجدید بنای صحن مبارک کاظمین (ع) است با ملحقات آن. عمر شریف این شاهزاده به این خدمت بزرگ و تألیف کتاب مقتل عاشورا خاتمه یافت. ١
١). فارسنامه ناصری، ج ١، ص ٨۶٢.
میرزا حسن حسینی فسایی که با وی هم عصر و مأنوس بوده، نوشته است:
حضرت اشرف والا حاجی معتمدالدوله در مدت پنج سال فرمانروایی فارس، هر روز رسمی مطلوب می گذاشت و قاعده ای نامرغوب را منسوخ می داشت و ترتیبی تازه و مرتبی بی اندازه درباره اهالی آن می فرمود. به اندک زمانی با تدبیر او ستمکاری از فارس برخاسته گردید؛ کارهای دولتی و رعیتی را به دقت تمام اصلاح می فرمود. هر کس در هر وقت از شب و روز می خواست، بی واسطه حال خود را به عرض رسانید. عموم علما و طلّاب و مردمان باکمال حاضر گشته، به گفت وگوهای علمی می گذرانیدند و معظم الیه در علوم ریاضی از قبیل حساب، هندسه، هیأت، نجوم، اسطرلاب و از علوم ادبی مانند لغت، نحو، صرف، اشتقاق و علم معانی، بیان، بدیع، تفسیر و تأویل ید طولایی داشت. اگر مسئله ای بیان می کرد، بی دلیل نبود. اقوال مختلفه را با دلایل صحت و فساد ادا می کرد. هر دانشمندی به حضورش می رسید، از خرمن فضایلش خوشه ای و از سفره کمالاتش توشه ای برگرفت.
جناب حاج شیخ یحیی امام جمعه شیراز که جامع علوم است، کراراً بر منبر فرموده است: هر وقت خدمت حضرت والا حاجی معتمدالدوله رفتم، بی بهره از مطلب علمی بازنگشتم. حضرت معظم الیه حتی المقدور کارهای حکومتی را بر طبق شریعت مطهر می پرداختند. اگر محترمی ناخوش بستری می شد، هر روز گماشته به احوال پرسی می فرستادند. اگر محتاج بود، مخارج دوا، غذا، حق طبیب را به وی می دادند. در هر مجلسی مکارم و محاسن اخلاقی را به حاضرین القا نموده، می فرمودند: حکام سابق فارس، خود را صرفاً مأمور به أخذ مالیات دیوانی می دانستند و بس و من مأمورم که به علاوه، مردم را به اخلاق حسنه رسانم.
در ١٢٩۵ هجری در فارس باران کم بارید و نرخ مأکولات زیاد گردید و فقرا تظلّم نمودند. اعیان را حاضر نموده، فرمودند: صاحب شریعت مسلمانی، امت خود را مأمور به مواسات فرموده است و می دانند که قیمت غلّه بالا رفته و فریاد گرسنگی مردم بلند گشته؛ باید نرخی برای نان بگذاریم تا فقرا بتوانند از عهده برآیند. زمانی برایش مشخص گردید مسجد طاهریه شیراز را بعد از انهدام اراضی، به اصطبل تبدیل نموده اند؛ پس دستور خرابی آن را داد و با وجه حلال مسجد را احداث کرد و مراسم عبادی و مذهبی را در آن احیا ساخت.
و از مآثر حضرت والا احداث عمارت در صحن مقدس حضرت کاظمین است که زبان و بیان از توصیف آن عاجز است. حاج فرهادمیرزا علاوه بر کمالات علمی، عملی و تهذیب اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن و قانون ایالت و اجرای سیاست، طبعی موزون در شناختن اشعار عربی و فارسی دارد و گاهی برای آزمایش طبع، شعری سروده اند. ١
میرزا محمدعلی معلم حبیب آبادی او را چنین معرفی می کند:
شاهزاده فرهادمیرزا از اجلّة فضلا و رجال علمی خانواده قاجاریه بود که در علوم ریاضی، ادبی و تاریخ و غیره مسلط و ماهر بوده و علاوه بر بزرگواری خانوادگی، تحصیل علوم عدیده نموده تا از بزرگان اهل علم و فضل گردید و کتب چندی به رشته تألیف کشید و سال ها در ایالات و ولایات ایران فرمانروایی کرد. او را طبع شعر بوده و اشعار نغزی در مطالب متفرقه سروده است و از مآثر حسنه اش تذهیب منارات و بنای صحن مبارک کاظمین است. ٢
١). مکارم الآثار، ج ٣، ص ٩۶٢ - ٩۶۴.
٢). مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج ۵، ص ٣٣١ و ٣٣٢.
میرزا محمدعلی مُدرّس تبریزی درباره این شاهزادۀ فاضل نگاشته است:
حاج فرهادمیرزا ادیبی است فاضل و مورخ کامل، جامع فنون بسیار، از فضلای برگزیده و ادبای نامی عهد ناصرالدین شاه قاجار که در تاریخ و جغرافیا، حساب، نجوم، هیأت، هندسه و لغت انگلیسی و فنون دیگر آثار بسیاری دارد که تماماً طبع شده و حاکی از تبحّر و کثرت احاطه وی هستند. از خدمات برجسته اوست تعمیر بقعه مبارکۀ کاظمین و نیز مناره ها را مطّلا نمود و بنای صحن شریف را تجدید کرد. ١
یحیی آریان پور که محقق ادبی در ادوار تاریخی معاصر است و در معرفی ادبا و شعرا دقت و احتیاط بسیاری داشته است، درباره فرهادمیرزا می نویسد:
معتمدالدوله عموی ناصرالدین شاه و پانزدهمین فرزند عباس میرزا خوزستان و لرستان را امن ساخت و سرکشان را به طاعت آورد. در کردستان و همدان خدماتی شایان توجه کرد. در فارس هم نظم و انضباط برقرار کرد. فرهادمیرزا به کارهای علمی هم پرداخته و در واقع مردی صاحب شمشیر و قلم بوده و از علوم متنوع حظّی داشته است. کار او در شاعری نظم و ترتیب مدایحی است به قدر کافی قرص و سلیس و پر تصنع. فرهادمیرزا ضرورت تعمیم و نشر دانش های متداول را در ایران به خوبی دریافت و از این حیث تألیفات او با آثار آموزگاران دارالفنون مربوط می شود و به عبارت دیگر می توان او را حلقه ارتباط نویسندگان قاجاریه و ناشران فرهنگ نوین در ایران دانست. ٢
١). از صبا تا نیما، ج ١، ص ١۵۶ - ١۵٨.
٢). تعلیقات حسین محبوبی اردکانی بر کتاب المآثر و الآثار، ج ٢ ص ۵٨٠ و ۵٨١.
دکتر حسین محبوبی اردکانی، مورخ و محقق معاصر و استاد دانشگاه در ذیل توضیحات کتاب «المآثر و الاثار» نوشته است:
فرهادمیرزا شخصی بود باسواد، اهل مطالعه، کتاب دوست، متدّین و در عین حال حکومت های بزرگی را عهده دار گردید. از علاقه اش به کتاب، همین بس که در مأموریت ها از پیش کش های مطلوب او کتاب بود
و کتابخانه معتبری هم فراهم کرد که پس از فوتش پراکنده شد. مبالغی قریب به دویست هزار تومان (در حدود ١۴٠ سال قبل) خرج ساختمان و تزئین صحن کاظمین کرد و از این بیشتر هم گفته اند. با این که اهل فضل و کمال بود و زبان انگلیسی هم می دانست، ولی نسبت به فرهنگ و تمدن غرب نظر خوبی نداشت و بلکه جداً با آن مخالف بود. ١
آثار و تالیفات
آثاری که فرهادمیرزا در موضوعات گوناگونی علمی، ادبی و تاریخی نگاشته است، مؤید فضل و دانش فرهادمیرزا و روحیه تحقیق، پژوهش و مطالعات گسترده می باشد. او از سنین جوانی که حاکم لرستان بود، به ترجمه و تألیف روی آورد و به غیر از دوران کودکی که همراه پدرش عباس میرزا به آذربایجان آمد و در آن جا به مکتب رفت، بقیه عمر را شخصاً به تحقیق و مطالعه پرداخت و در واقع آموزگار خود بود. ٢اینک اجمالاً به معرفی آثارش می پردازیم:
١. هدایة السبیل و کفایة الدیل که به «روزنامه سفر مدینۀ السلام و بیت الله الحرام» هم موسوم است. در این سفرنامه، گزارش سفر حج خود را از روز حرکت از تهران تا بازگشت به آن نوشته است. روز حرکت را آخر رجب المرجب ١٢٩٣ و هنگام بازگشت را دوم ربیع الثانی ١٢٩٣ آورده است. از رشت، بادکوبه، تفلیس، طرابوزان، اسلامبول، ازمیر، اسکندریه و بندر سوئز و بندر ینبع (در حجاز و در کرانه دریای سرخ) گذشته، به مدینه منوره و مکه معظمه مشرف گشته، سپس از بندر جده، بندر پورت سعید در مصر، بیروت، اسلامبول، طرابوزان، تفلیس، بادکوبه و رشت وارد دارالخلافة تهران گردیده است.
١). مقدمه سفرنامه فرهادمیرزا به قلم غلامرضا طباطبائی، ص ١٠.
٢). ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری، ص ٨۶۴؛ شیخ آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج ٢۵، ص ١٧٧.
مؤلف در این سفرنامه هنگام معرفی اماکن، مراقد، شهرها، نواحی جغرافیایی و مباحث فقهی، کلامی و اعتقادی ضمن این که نهایت دقت های پژوهشی را به کار بُرده، از منابع متعدد نیز استفاده برده است. در طرح نکات تاریخی و جغرافیایی، از آثاری چون «مراصد الاطلاع»، «معجم البلدان»، «وفیات الاعیان»، «کامل ابن اثیر»، «حبیب السیر»، «روضة الصفا»، «الاستعیاب فی معرفة الاصحاب»، «اسد الغابه فی معرفة الصحابه»، «تقویم البلدان» و «تاریخ وصاف» بهره برده است. در بحث های اعتقادی و فقهی بارها به قرآن و روایات استناد کرده و منابعی چون «اصول کافی»، «شرایع الاسلام»، «منهاج السالکین»، «هدایة السالکین» و «تفسیر مجمع البیان» را منبع قرار داده است. در کمتر سفرنامه ای می توان این همه مطالب مستند و دقیق و معتبر را یافت. بخش مهمی از این سفرنامه به واجبات و مستحبات اعمال حج اختصاص دارد و در واقع، بیان مناسک حج می باشد. «هدایة السبیل» به سال ١٢٩۴ قمری در ٣۶٢ صفحه در شیراز و نیز در همین سال در تهران، در ٣٨۵ صفحه به چاپ رسید. ١سفرنامه فرهادمیرزا با تصحیح و حاشیة غلامرضا طباطبایی در ۴٢۴ صفحه با قطع وزیری در ١٣۶۶ شمسی توسط مؤسسه مطبوعاتی علمی به چاپ رسیده است.
٢. قمقام زخّار و صمصام بَتّار، در احوالات حضرت ابی عبدالله الحسین (ع): قمقام زخّار یعنی دریای ژرف و صمصام بَتّار یعنی شمشیر برنده. آغاز تألیف این کتاب سال ١٣٠٣ ق و انجامش ٢۵ ذی حجه ١٣٠۵ می باشد. فرهادمیرزا سبب تألیف این اثر را وجود اختلاف در روایات منقول و ورود تشبیهات و توضیحات شاعران و ذاکران در تاریخ عاشورا بیان کرده است؛ زیرا از نگاه او، این امور به اندازه ای رواج یافته بود که شناخت صحیح از سقیم، جز برای عالم خبیر و نافذ بصیر ممکن نبود. به همین سبب در صدد تألیف کتابی خالی از حشو و زواید در احوال امام حسین (ع) از ولادت تا شهادت برآمد تا آن که در ١٢٩٣ ق به هنگام بازگشت از سفر حج، در دریای مدیترانه (دریای سفید) توفانی عظیم دریا را متلاطم می سازد و او به امام حسین (ع) متوسل می گردد و نذر می کند که کتاب مقتلی را که قبلاً آغاز کرده بود، به پایان برساند. در آن حادثه خطرناک مقداری از تربت حضرت امام حسین (ع) را به آب دریا می پاشد و دریا آرام می گیرد و او با سلامتی به مقصد می رسد؛ ولی گویا باز هم برخی گرفتاری ها او را از تألیف این اثر بازمی دارد تا این که در سال ١٣٠٣ تصنیف آن را به طور جدی پی می گیرد. او در این باره می نویسد:
خدای داناست که با قلّت بضاعت و عدم استطاعت، به قدر وسع و طاقت در ترجیح اقوال و تنقیح اخبار که متون کتب فرق اسلامیه را از احادیث صحیحه و تواریخ معتبره بدان محتوی و منطوی است، اغفالی نرفت و در جمع و ذکر آن اهمالی نیفتاد و از کتب محدثین و مورخین که از سنه ١٠٠٠ هجری و پس از آن به رشته تألیف درآورده اند، درج و نقل نکردیم. ٢
١). قمقام زخّار و صمصام بَتّار، ج ١،، مقدمه مؤلف، ص ٨.
٢). خاطرات و خطرات، ص ٣٢ و ٣٣.
این کتاب، از مقاتل مهم است؛ زیرا چنان که نویسنده در مقدمه گفته است، در نگارش این اثر تتبع و تحقیق بسیار کرده است؛ از این رو نگاشته وی در مقایسه با نگاشته های معاصر و حتی پیش از آن، از اعتبار خاصی برخوردار است. از نکات برجسته و تحقیقی این کتاب، ضبط دقیق اسامی اشخاص و مکان ها و ترجمه و توضیح صحیح معانی، اسامی مکان ها، لغات، اشعار و امثال در بسیاری از موارد و در مواردی حاوی معرفی و بیان شرح حال کوتاه برخی افراد است. این کتاب در دو جلد سامان یافته است؛ جلد اول: زندگانی امام حسین (ع) و مباحثی چون قیام مسلم بن عقیل و حوادث مربوط به قیام کربلا از آغاز تا زمان شهادت در روز عاشورا را شامل می شود. جلد دوم درباره چگونگی شهادت امام و بنی هاشم، حوادث پس از واقعه نینوا مانند اسارت اهل بیت امام حسین (ع)، انتقال آنان به کوفه و شام و بازگرداندن ایشان به مدینه، عقوبت قاتلان کربلا، قیام توابین و نهضت مختار و بیان اشعاری در سوگ حادثه طف نگاشته شده است. به نظر می رسد که مؤلف در هنگام فراهم آوردن منابع کتاب و تدوین مباحث، از نظرات افراد دیگر و مشاوره فکری و ادبی نویسندگان دیگر استفاده کرده باشد. مهدی قلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) می نویسد:
معتمدالدوله از پدرم خواهش کرد به جناب قندهاری اجازه بدهند هفته ای یک روز به منزل او برود برای کمک به تألیف قمقام زخّار. جناب قندهاری از معلمان دارالفنون بود و در ادبیات و صرف و نحو مسلط و ماهر بود. ١همچنین میرزا محمدحسین منشی علی آبادی در تألیف مقتل مزبور، با فرهادمیرزا همکاری های خوبی داشت. ٢
کتاب یاد شده اولین بار چند ماه پیش از درگذشت مؤلف در اوایل سال ١٣٠۵ ق در تهران در ٧١٣ صفحه به چاپ رسید.۵٨ در سال ١٣٣٧ شمسی بار دیگر چاپ شد و در سال ١٣۶٣ با تصحیح و حواشی محمود محرمی زرندی توسط انتشارات اسلامیه به زیور چاپ آراسته شد. ٣میرزا محمدعلی معلم حبیب آبادی درباره این کتاب می نویسد:
کتاب قمقام زخّار و صمصمام بَتّار در مصیبت و وقایع کربلا که تاکنون مانندش به نظر نرسیده و نهایت دقت در تصحیح اخبار و تشریح امکنه، منازل ایاب و ذهاب اهل بیت و اسامی شهدا و مخالفین در آن به عمل آورده است. ۴
١). المآثر والآثار، ج ١، ص ٣٠۵.
٢). الذریعه، ج ١٧، ص ١٧١.
٣). گروهی از نویسندگان (به اهتمام حسین علیزاده)، سیری در سلوک حسینی، ص ٣٣٣؛ خانبابا مشار، مؤلفین کتب چاپی، ج ۴، ص ٨١٩ - ٨٢١؛ عاشورانامه، به کوشش محمد اسفندیاری، ج ۴، ص ١۵ و ٨۶.
۴). مکارم الآثار، ج ٣، ص ٩۶٢.
٣. کتاب روضه: اعتمادالسلطنه در خاطرات خود از کتاب مزبور به قلم معتمدالدوله نام می برد و می گوید که یک مجلّد از آن را وی برای ناصرالدین شاه فرستاد. ١از سنت های پسندیده ای که فرهادمیرزا هر سال در برپایی آن اهتمام می ورزید، انقعاد مجلس روضه خوانی برای خامس آل عبا در خانه اش بود. ٢فرهادمیرزا در روضه خوانی، جز درک ثواب و انجام مستحب، منظوری نداشت و در انتخاب روضه خوان بیشتر جنبه صحیح خوانی و استحقاق شخص روضه خوان و سابقه آنها را رعایت می نمود. در آن زمان روضه خوان ها دو صنف بودند: یکی واعظین که پس از سخنرانی و بیان مطالب اخلاقی و اعتقادی و ذکر شواهدی از آیات قرآن، روایات و امثال و حکم، ذکر مصیبت می نمودند. دسته دوم روضه خوان به معنای اخصّ بودند که منبر خود را با سلام بر سیدالشهدا (ع) آغاز و بلافاصله وارد ذکر مصیبت می شدند؛ امّا این گروه دوم به نقل اخبار ضعیف و نکاتی آمیخته به تحریف و خرافات نیز می پرداختند و عقایدی سخیف را وارد روضه خوانی می کردند. برای معتمدالدوله این گونه مباحث مخدوش قابل قبول نبود و کوشید متنی منقح و مستند و به دور از هرگونه ادعاهای موهن تنظیم کند تا روضه خوان ها از آن استفاده کنند. متأسفانه اکنون متن این اثر در دسترس نیست و خبری از آن به دست نیامده است. ٣
۴. حواشی بر کتاب «وفیات الاعیان» ابن خلکان؛
۵. حواشی عالمان بر کتاب «تذکرة الخواص» سبط ابن جوزی؛
۶. تصحیح دیوان منوچهری دامغانی: در دیباچه دیوان
١). روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص ۵١٨ و ۵١٩.
٢). عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج ١ ص ٢٠٣.
٣). همان، ج ١، ص ٢٧۵ و ٢٧۶؛ المآثر و الآثار، ج ١ ص ٢۶٣؛ ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری، ج ١، ص ١٧۵.
این شاعر با تعلیقات و حواشی دکتر محمد دبیرسیاقی آمده است:
تاریخ تحریر ندارد اما به خطی خوش استنساخ گردیده و در پشت ورق اول آن نوشته اند دیوان منوچهری دامغانی، به تصحیح شاهزاده فرهادمیرزا معتمدالدوله. ١
٧. تدوین منشآت میرزا عیسی قائم مقام فراهانی: این مجموعه اولین بار به سال ١٢٨٠ قمری با اهتمام فرهادمیرزا معتمدالدوله در تهران با طبع سنگی چاپ شد که در سال ١٣٣۶ شمسی به شکل اُفست با الحاق مقدمه ای مفصل و فهرست اعلام به کوشش محمد عباسی، توسط مؤسسه مطبوعاتی شرق چاپ و منتشر شد و سرانجام در سال ١٣٧٣ شمسی با تصحیح حواشی و فهارس سید بدرالدین یغمایی، توسط همان ناشر تجدید چاپ شد. ٢
باید دانست که فرهادمیرزا مدتی نزد میرزا عیسی قائم مقام فراهانی شاگردی کرد و به گفته استاد مرحوم دکتر سید حسن قاضی طباطبایی خدمت مهم معتمدالدوله به عالم ادبیات، همانا جمع آوری و انتشار نامه های استادش میرزا ابوالقاسم قائم مقام است که خودش نیز مقدمه ای بر آن نوشته و فضل و تبحر این ادیب را ستوده است. ٣
٨. فرهنگ جغرافیایی ایران: در ١٢٧۶ ق تألیف شده و شیخ آقابزرگ تهرانی نسخه ای از آن را به خط مؤلف در کتابخانه محمود فرهاد معتمد دیده است. ۴این اثر از مآخذ مهم کتاب «مرآت البلدان» محمدحسن خان اعتمادالسلطنه بوده است.
٩. جام جم: کتابی است در مباحث جغرافیای کره زمین و تواریخ آن در یکصدوچهل باب که در سال ١٢٧٠ ق تألیف آن را آغاز کرد و دو سال بعد به انجام رساند. در واقع چون فرهادمیرزا به زبان انگلیسی آشنایی داشت، این اثر را از جغرافیای «ویلیام پیناک» به فارسی برگردانده است. ۵مؤلف در صفحات آغازین کتاب می نویسد:
این کتاب مشتمل بر مسائل علم ریاضی و جغرافیا و تاریخ است و همه سلسله سلاطین ذوی الاقتدار که اکنون بر ارائک سلطنت تمکن دارند تا زمان تحریر کتاب ضبط و ثبت شده و طول و عرض [جغرافیایی] همه بُلدان و جزایر که در این کتاب مذکور است، در جدول علی حده در آخر کتاب به عرض ارباب دانش و اصحاب بینش رسیده است.
١٠. فهرست آثاری که درباره رسول اکرم (ص) و امامان (علیهم السلام) نوشته شده است: این فهرست در خاتمه کتاب قمقمام زخّار آمده است. ۶
١). مقدمه سفرنامه فرهاد میرزا، به نقل از یادداشت های استاد سید حسن قاضی طباطبائی و نوشته های دکتر بهروز ثروتیان.
٢). منشأت قائم مقام فراهانی، به کوشش سید بدرالدین یغمایی، پیش گفتار، ص ۵۴.
٣). مقدمه سفرنامه فرهاد میرزا، ص ١١؛ عاشورانامه، ج ۴، ص ١۵؛ از صبا تا نیما ص ١۵٧.
۴). الذریعه، ج ١۶، ص ١٩٧.
۵). اصل اثر به این نام بوده است: Geography History, William Pinnock
۶). دائرة المعارف تشیع، ج ١٣، ص ٣٠٠.
١١. ترجمه تحریر اقلیدس یا تحریر اصول هندسه: اصل کتاب از خواجه نصیرالدین طوسی است که فرهادمیرزا آن را ترجمه کرده است. ١
١٢. کنز الحساب: ترجمه « خلاصة الحساب » شیخ بهایی از عربی به فارسی است. این ترجمه را فرهادمیرزا در رجب المرجب ١٢۵۶ به انجام رسانده است. ٢
١٣. نصاب انگلیس: حاوی دوهزار کلمه انگلیسی که معادل فارسی آن آمده است. این کتاب در واقع یک فرهنگنامه منظوم انگلیسی به فارسی می باشد که در ١٢٨٣ قمری در تهران به چاپ رسیده است.
١۴. زنبیل: سفینه ای است همچون کشکول شیخ بهایی.
١۵. اشعار: فرهادمیرزا طبع شعر هم داشته و اشعار نغزی در موضوعات گوناگون سروده است. ٣
١). احمد منزوی، فهرست نسخه های خطی فارسی، ج ٣، ص ١٩٣٢؛ ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری، ج ٢، ص ٨۶۵.
٢). فارسنامه ناصری، ج ١، ص ٨۶١؛ ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران از صفویه تا عصر حاضر، ترجمه بهرام مقدادی، ص ١۶٣.
٣). مکارم الآثار، ج، ص ٩۶٢؛ از صبا تا نیما، ج ١ ص ١۵٧.
قرن دوازدهم هجری در حالی خاتمه یافت که در بارگاه مطهر کاظمین (علیهم السلام) اقدامات عمرانی باشکوهی صورت گرفته و جلوه های هنری، تزئینات آجرکاری و ظرایف کاشی کاری بر جلوه و جاذبه این حرّم مطهر می افزود؛ امّا با افزایش چشم گیر زوّار و کافی نبودن فضاهای اطراف بارگاه ضرورت داشت که اقدامات و برنامه هایی برای گسترش این آستان مبارک صورت گیرد. صحن خاکی با دیواری از آجر معمولی و حوض آبی که در میان آن قرار گرفته بود، حرم را گل آلود ساخته و به آن آسیب های جدّی وارد می ساخت. به علاوه مشکلاتی برای تردّد زائرین، اقامه نماز جماعت و برپایی مجالس و محافل دینی به وجود می آمد. مقابری که در صحن بود، بر اثر نشست زمین و فرو رفتن نزولات آسمانی در آنها، حفره هایی پدید آورده بود که گاه عابران در این گودال ها می افتادند. آن قدر اوضاع صحن مطهر آشفته بود که با وجود فضای وسیع، ناگزیر نماز جماعت در دکه ای در شمال شرقی آن برگزار می شد. در این میان فرهادمیرزا از اندوخته های مالی خود طرح بزرگ احداث صحنی باشکوه و آبرومند را بر عهده گرفت. وی دو نفر از تاجران درست کردار و شایسته کاظمین به نام های حاج عبدالهادی و حاج مهدی استرآبادی را به مسئولیت این کار گماشت و آنان را مختار کرد که بعد از مشورت با معماران خوش ذوق محلی، در این باره ابتکار خویش را به کار گیرند و بناهایی آبرومند با ضمایمی کارساز، استوار و برخوردار از جلوه های هنری و مناسب شأن و منزلت آستان مقدس کاظمین (علیهم السلام) سامان دهند. این کارهای عمرانی شامل موارد ذیل بود:
١. احداث حصاری بلند در اطراف صحن که شامل دو طبقه بود: طبقه اول، زمینی مشتمل بر اتاق ها و ایوان های کوچک که با سنگ مرمر فرش شده و سطح دیوارها با کاشی های گلدار تزئین و دور تا دور بالای این طبقه از دیوار صحن، کتیبه زیبایی از آیات قرآن نقش بسته است. طبقه دوم حصار، دیوار بلندی است که روی دیوار قسمت خارجی طبقه اول صحن قرار گرفته و چند اتاق دور از هم در میان دیوار وجود دارد که حصار طبقه دوم بر آن تکیه کرده است. بر قسمت بالای دیوار نیز کتیبه ای قرآنی نقش بسته و در قسمت آخر کتیبه شمال غربی صحن، نوشته ای وجود دارد که متن آن چنین است: «کتَبَه تُراب أقدام الزائرین نصرالله المشهدی خادم الروضة الرضویة سنة ١٢٩٨ ه ق؛ به خط خاک پای زائرین، نصرالله مشهدی خادم حرم امام رضا (ع) سال ١٢٩٨ هجری».
٢. ایجاد دو پایه و ستون بزرگ در طبقه دوم صحن، روی دو درب اصلی دو طرف شرق و جنوب صحن برای نصب دو ساعت بزرگ.
٣. احداث زیرزمین های منظم، حساب شده و محکم در صحن، ایوان ها و حجرات برای دفن اموات.
۴. طلاکاری مناره های بزرگ چهارگانه، از جایی که مؤذن برای اذان گفتن می ایستد تا نوک آنها.
۵. چهارمین درب نقره ای به سال ١٢٩۴ قمری در حرم مطهر نصب گردید و این درب در بین رواق و طارمه (کلبه چوبی) شرقی واقع است. طلای این درب را نیز فرهادمیرزا تقدیم کرد.
در روز هفدهم ذی قعده ١٢٩۶ عملیات ساختمانی در صحن آغاز شد و در هفدهم ربیع الاول ١٣٠١ به پایان رسید. به مناسبت پایان کار و افتتاح صحن، جشن عمومی به مدت سه روز برگزار شد و گفته شده بودجه ای که در این تعمیرات خرج شد، بالغ بر دویست هزار لیره عثمانی بوده است که در حدود ١۴٠ سال قبل، بسیار قابل توجه بوده است. بنابراین از یادگارهای حسنه فرهادمیرزا تذهیب مناره ها، درب چهارم و بنای صحن مبارک کاظمین است که بنا به ماده تاریخی که شیخ محمدصادق اعسم در سروده ای عربی آورده، در ١٣٠١ قمری انجام گرفته است. ١اعتمادالسلطنه می نویسد:
از اجلّه آثار اولیه این سنین است ابنیه مؤسسه و آثار مقدسه که نواب فردوس انتساب حاج فرهادمیرزا معتمدالدوله در مشهد امامین کاظمین صلوات الله و سلامه علیهما انشاء و احیا نموده است. از تجدید حیاطان و جداران صحن مبارک و تذهیب مأذنه و منارات و بنای تکیه بکتاشیه و پرداختن سرداب ها و ساختن برکه ها الی غیر ذلک از اضافات شریف و تصرفات لطیف. ٢
١). شیخ محمدحسن آل یاسین، تاریخ حرم کاظمین، ترجمه غلامرضا اکبری، ص ١٠٧ و ١٠٨؛ مکارم الآثار، ج ٣، ص ٩۶٣؛ شرح حال رجال ایران، ج ٣، ص ٩١؛ الذریعه، ج ١٧، ص ١٧١.
٢). المآثر و الآثار، ج ١، ص ١١۶و ١١٧.
حاج سیاح محلاتی که در همان ایام به زیارت بارگاه و کاظمین رفته، می گوید: «صحنی که حاج معتمدالدوله ساخته، به اتمام رسیده، خیلی عالی و باشکوه است». ١
رونق کار آبادانی حرم کاظمین با پیشگامی فرهادمیرزا و نظارت و پی گیری وی ذوق سخنوران را در پیشگاه این آستان مبارک شکوفا ساخت. شیخ جابر کاظمی در قصیده ای که به مناسبت تجدید بنای ساختمان صحن کاظمین به نظم درآورده، نکاتی را بیان کرده که ترجمه بخشی از آن چنین است:
فرهاد، دیوار اطراف حرم را ساخت و حسام (امیر حسام السلطنه) سخاوتمندانه آثاری از حرم را تجدید بنا کرد. آن یکی بهشت را دیوار کشید و این یکی دو گنبد را با طلا جواهرنشان کرد. ٢
١). خاطرات حاج سیاح، ص ٢١۴.
٢). دیوان شیخ جابر کاظمی، ص ٢٢٣؛ جعفر نقدی، تاریخ الامامین الکاظمین٨، ص ٧٨.
سید حیدر حلّی نیز که در مراسم جشن پایان عملیات ساختمانی حرم کاظمین شرکت کرده داشته، قصیده ای در این ارتباط سرود که ترجمه بخشی از آن چنین است:
ای صحن! در حرم کاظمین به مقام بزرگی نایل شدی؛ پس آباد و خرم باقی بمان؛ در شوق این ارزش، منزلتی دیگر پوشیده است و بر این انوار، نورهایی افزوده می شود. همانا تو (ای حرم کاظمین) باغی هستی همچون جنت جاویدان که دیواری بر گرد آن احداث گردیده است. پیرامون هر یک از دو مناره، آن را طلاهای ناب فرا گرفته که نور آن، ظلمت شب را متجّلی می سازد.
شیخ سلمان آل نوح نیز به همین مناسبت قصیده ای سرود که در فرازی از آن آمده است:
شادمانی من به دلیل صحنی است که به لطف پروردگار، با هیبت و جلال، پوشانده شده است. چه صحنی که شب ها با چراغ های فروزان خود لشکر تاریکی را از هم پراکنده می سازد. گمان نکن که آرایش گنبد به طلا و زر است؛ بلکه با نوری است که بالاتر از وهم و خیال می باشد. آن دری است که حوائج در آن برآورده می شود و به برکت آن، دردها و امراض برطرف می گردند. کاروان های زوار از هر گوشه بدان جا می آیند تا از برکاتش بر خوردار گردند.
شیخ جابر بن عبدالغفار بلدی کاظمی هم سروده ای دارد که ترجمه قسمتی از آن چنین است:
آرام باش و به ساحت بلند شرف و مجد فرود آی که این جا مقصد نهایی است. به حرم کاظمین پناه بیاور تا از فضل و سخاوت آن بهره مند شوی.، این جا محضر پاک و مقدسی است که روشن گردیدن اسرار پنهان و آشکار الهی را ضامن است. این جا باغ هدایت و خانه اهل بیت بزرگوار است. ١
درگذشت فرهادمیرزا محل دفن او
سرانجام کارگزاری فاضل و حاکمی ادیب و نیکوروش که زندگی خود را در عرصه های سیاسی، تلاش های علمی و فرهنگی و خدمت به ساحت مقدس اهل بیت (علیهما السلام) گذرانده بود، در ذی قعده ١٣٠۵ برابر با تیرماه ١٢۶٧ شمسی در تهران و در سن ٧٢ سالگی به سرای باقی شتافت. پیکرش با عزت و احترام بسیار به کاظمین انتقال یافت. وصیت کرده بود که برای همدردی با امام کاظم (ع) جنازه اش نیم روزی روی پل بغداد قرار گیرد و پس از آن به جوار آستان مقدس منتقل شود؛ اما فقیه بزرگ شیخ محمدحسن آل یاسین به دلیل احتمال وقوع اختلافاتی میان فرق اسلامی، اجازه نداد چنین کاری صورت گیرد؛ بلکه دستور داد پیکر فرهادمیرزا را برای طواف به سامراء ببرند و از آن جا به کاظمین بیاورند و از بغداد عبور ندهند تا جایی برای اجرای وصیت باقی نماند. سرانجام پیکرش را با تشریفات ویژه ای در غرفه سمت راست داخل صحن شریف، سمت مشرق باب المراد، کنار دربی که به نام وی معروف است، دفن کردند. ٢
١). تاریخ حرم کاظمین، ص ١٠٨ - ١١٧.
٢). همان، ص ١٠٧؛ پاورقی روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص ۵٨۴؛ مقدمه سفرنامه فرهاد میرزا، ص ١٢؛ مکارم الآثار، ج ٣، ص ٩١۴؛ الذریعه، ج١٧، ص ١٧١.
بازماندگان
حاج فرهادمیرزا داماد محمدعلی میرزای دولتشاه (عمویش) بود که همسرش پس از یک بیماری طولانی، در روز جمعه نهم شوال المکرم ١٣٠١ در ۶۶ سالگی در تجریش درگذشت. پسر بزرگ فرهادمیرزا، اویس میرزا احتشام الدوله نام دارد که در ١٢۵۴ ق به دنیا آمد و در اوایل جوانی، داماد عموی خود مرادمیرزا حسام السلطنه گردید. وی کفایت و درایتی به سزا داشت و سال ها در ایالات گوناگون فرمانروایی کرد. در ١٣٠۶ ق پس از ارتحال پدر، به معتمدالدوله معروف گردید. در ١٢٧٧ ق آجودان ویژه دربار قاجار گشت. در ١٢٨٧ ق به نیابت پدر حاکم همدان شد و در ١٢٩٠ ق در رکاب ناصرالدین شاه به اروپا رفت. در ١٣٠۵ شمسی به حکمرانی فارس منصوب شد که در آن جا با مدارا و نیکنامی و خوش خویی حکومت کرد. چهار سال بعد، از این سمت عزل گردید و دو ماه پس از آن، به دلیل اختلال در کبد و ابتلا به یرقان در روز یک شنبه ٢٢ ربیع الثانی ١٣١٠ در ۵۵ سالگی درگذشت و پیکرش را در کاظمین، در کنار مرقد پدرش دفن کردند. فرزندش محمدعلی میرزا از معاریف رجال عصر ناصری است که در ١٣٠۶ شمسی پس از ملقب گردیدن والدش به معتمدالدوله، لقب احتشام الملک یافت. پسر دیگر فرهادمیرزا، عبدالعلی میرزا نام دارد که اهل علم و فضل بوده و در زبان و ادبیات عربی و فارسی، علوم ریاضی و حکمت، مدارجی را طی کرده و به خط خوش می نگاشته است. ایشان آثاری را نیز تألیف کرده است که از جمله آن ها کتابی در رجال و تراجم است. نیکو شعر می گفت و مطالب حکمت را خوب می فهمید. در بذله گویی و آوردن اشعار مناسب، مطایبه و تمثیل نیز ذوق خود را نشان می داد و اجمالاً فرهادمیرزای کوچکی بود. وی مدتی حکمرانی قلمرو افشار خمسه ای را عهده دار بود. عبدالعلی میرزا در اشعار به «عبدی» تخلص می کرد. وی در رمضان المبارک ١٣٢١ در تهران درگذشت. ١
١). المآثر و الآثار، ج ٢، ص ۵٨٣؛ یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، ج ٣، ص ٢٩٨؛ شرح حال رجال ایران، ج ٣، ص ٩٢؛ ایران و قضیه ایران، ج ٢، ص ١٢١؛ مکارم الآثار، ج ٣، ص ٩۶۴ و ج ۶ ص ٢٠۶٧و ٢٠۶٨؛ حقایق الاخبار ناصری، ص ٢٠٨.
در وصف مورخان و شرح حال نگاران
از شواهد فضل و دانش و خصال پسندیده فرهادمیرزا قضاوت نویسندگان و رجال نویسان درباره او می باشد. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه می نویسد:
نواب طوبی مآب حاج فرهادمیرزا معتمدالدوله، خلف عباس میرزا، از فحول فضلای دوره قاجار و به اتساع دایره تتبع و استحضار تالی مرحوم وزیر علوم بود. در علم تاریخ، فن جغرافیا و لغت و فضایل دیگر آثار معتبر از وی مأثور است. از جمله خدماتش در اسلام، تجدید بنای صحن مبارک کاظمین (ع) است با ملحقات آن. عمر شریف این شاهزاده به این خدمت بزرگ و تألیف کتاب مقتل عاشورا خاتمه یافت. ١
میرزا حسن حسینی فسایی که با وی هم عصر و مأنوس بوده، نوشته است:
حضرت اشرف والا حاجی معتمدالدوله در مدت پنج سال فرمانروایی فارس، هر روز رسمی مطلوب می گذاشت و قاعده ای نامرغوب را منسوخ می داشت و ترتیبی تازه و مرتبی بی اندازه درباره اهالی آن می فرمود. به اندک زمانی با تدبیر او ستمکاری از فارس برخاسته گردید؛ کارهای دولتی و رعیتی را به دقت تمام اصلاح می فرمود. هر کس در هر وقت از شب و روز می خواست، بی واسطه حال خود را به عرض رسانید. عموم علما و طلّاب و مردمان باکمال حاضر گشته، به گفت وگوهای علمی می گذرانیدند و معظم الیه در علوم ریاضی از قبیل حساب، هندسه، هیأت، نجوم، اسطرلاب و از علوم ادبی مانند لغت، نحو، صرف، اشتقاق و علم معانی، بیان، بدیع، تفسیر و تأویل ید طولایی داشت. اگر مسئله ای بیان می کرد، بی دلیل نبود. اقوال مختلفه را با دلایل صحت و فساد ادا می کرد. هر دانشمندی به حضورش می رسید، از خرمن فضایلش خوشه ای و از سفره کمالاتش توشه ای برگرفت.
١). فارسنامه ناصری، ج ١، ص ٨۶٢.
جناب حاج شیخ یحیی امام جمعه شیراز که جامع علوم است، کراراً بر منبر فرموده است: هر وقت خدمت حضرت والا حاجی معتمدالدوله رفتم، بی بهره از مطلب علمی بازنگشتم. حضرت معظم الیه حتی المقدور کارهای حکومتی را بر طبق شریعت مطهر می پرداختند. اگر محترمی ناخوش بستری می شد، هر روز گماشته به احوال پرسی می فرستادند. اگر محتاج بود، مخارج دوا، غذا، حق طبیب را به وی می دادند. در هر مجلسی مکارم و محاسن اخلاقی را به حاضرین القا نموده، می فرمودند: حکام سابق فارس، خود را صرفاً مأمور به أخذ مالیات دیوانی می دانستند و بس و من مأمورم که به علاوه، مردم را به اخلاق حسنه رسانم.
در ١٢٩۵ هجری در فارس باران کم بارید و نرخ مأکولات زیاد گردید و فقرا تظلّم نمودند. اعیان را حاضر نموده، فرمودند: صاحب شریعت مسلمانی، امت خود را مأمور به مواسات فرموده است و می دانند که قیمت غلّه بالا رفته و فریاد گرسنگی مردم بلند گشته؛ باید نرخی برای نان بگذاریم تا فقرا بتوانند از عهده برآیند. زمانی برایش مشخص گردید مسجد طاهریه شیراز را بعد از انهدام اراضی، به اصطبل تبدیل نموده اند؛ پس دستور خرابی آن را داد و با وجه حلال مسجد را احداث کرد و مراسم عبادی و مذهبی را در آن احیا ساخت.
و از مآثر حضرت والا احداث عمارت در صحن مقدس حضرت کاظمین است که زبان و بیان از توصیف آن عاجز است. حاج فرهادمیرزا علاوه بر کمالات علمی، عملی و تهذیب اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن و قانون ایالت و اجرای سیاست، طبعی موزون در شناختن اشعار عربی و فارسی دارد و گاهی برای آزمایش طبع، شعری سروده اند. ١
میرزا محمدعلی معلم حبیب آبادی او را چنین معرفی می کند:
شاهزاده فرهادمیرزا از اجلّة فضلا و رجال علمی خانواده قاجاریه بود که در علوم ریاضی، ادبی و تاریخ و غیره مسلط و ماهر بوده و علاوه بر بزرگواری خانوادگی، تحصیل علوم عدیده نموده تا از بزرگان اهل علم و فضل گردید و کتب چندی به رشته تألیف کشید و سال ها در ایالات و ولایات ایران فرمانروایی کرد. او را طبع شعر بوده و اشعار نغزی در مطالب متفرقه سروده است و از مآثر حسنه اش تذهیب منارات و بنای صحن مبارک کاظمین است. ٢
١). مکارم الآثار، ج ٣، ص ٩۶٢ - ٩۶۴.
٢). مدرس تبریزی، ریحانة الادب، ج ۵، ص ٣٣١ و ٣٣٢.
میرزا محمدعلی مُدرّس تبریزی درباره این شاهزادۀ فاضل نگاشته است:
حاج فرهادمیرزا ادیبی است فاضل و مورخ کامل، جامع فنون بسیار، از فضلای برگزیده و ادبای نامی عهد ناصرالدین شاه قاجار که در تاریخ و جغرافیا، حساب، نجوم، هیأت، هندسه و لغت انگلیسی و فنون دیگر آثار بسیاری دارد که تماماً طبع شده و حاکی از تبحّر و کثرت احاطه وی هستند. از خدمات برجسته اوست تعمیر بقعه مبارکۀ کاظمین و نیز مناره ها را مطّلا نمود و بنای صحن شریف را تجدید کرد. ١
یحیی آریان پور که محقق ادبی در ادوار تاریخی معاصر است و در معرفی ادبا و شعرا دقت و احتیاط بسیاری داشته است، درباره فرهادمیرزا می نویسد:
معتمدالدوله عموی ناصرالدین شاه و پانزدهمین فرزند عباس میرزا خوزستان و لرستان را امن ساخت و سرکشان را به طاعت آورد. در کردستان و همدان خدماتی شایان توجه کرد. در فارس هم نظم و انضباط برقرار کرد. فرهادمیرزا به کارهای علمی هم پرداخته و در واقع مردی صاحب شمشیر و قلم بوده و از علوم متنوع حظّی داشته است. کار او در شاعری نظم و ترتیب مدایحی است به قدر کافی قرص و سلیس و پر تصنع. فرهادمیرزا ضرورت تعمیم و نشر دانش های متداول را در ایران به خوبی دریافت و از این حیث تألیفات او با آثار آموزگاران دارالفنون مربوط می شود و به عبارت دیگر می توان او را حلقه ارتباط نویسندگان قاجاریه و ناشران فرهنگ نوین در ایران دانست. ٢
١). از صبا تا نیما، ج ١، ص ١۵۶ - ١۵٨.
٢). تعلیقات حسین محبوبی اردکانی بر کتاب المآثر و الآثار، ج ٢ ص ۵٨٠ و ۵٨١.
دکتر حسین محبوبی اردکانی، مورخ و محقق معاصر و استاد دانشگاه در ذیل توضیحات کتاب «المآثر و الاثار» نوشته است:
فرهادمیرزا شخصی بود باسواد، اهل مطالعه، کتاب دوست، متدّین و در عین حال حکومت های بزرگی را عهده دار گردید. از علاقه اش به کتاب، همین بس که در مأموریت ها از پیش کش های مطلوب او کتاب بود
و کتابخانه معتبری هم فراهم کرد که پس از فوتش پراکنده شد. مبالغی قریب به دویست هزار تومان (در حدود ١۴٠ سال قبل) خرج ساختمان و تزئین صحن کاظمین کرد و از این بیشتر هم گفته اند. با این که اهل فضل و کمال بود و زبان انگلیسی هم می دانست، ولی نسبت به فرهنگ و تمدن غرب نظر خوبی نداشت و بلکه جداً با آن مخالف بود. ١
آثار و تالیفات
آثاری که فرهادمیرزا در موضوعات گوناگونی علمی، ادبی و تاریخی نگاشته است، مؤید فضل و دانش فرهادمیرزا و روحیه تحقیق، پژوهش و مطالعات گسترده می باشد. او از سنین جوانی که حاکم لرستان بود، به ترجمه و تألیف روی آورد و به غیر از دوران کودکی که همراه پدرش عباس میرزا به آذربایجان آمد و در آن جا به مکتب رفت، بقیه عمر را شخصاً به تحقیق و مطالعه پرداخت و در واقع آموزگار خود بود. ٢اینک اجمالاً به معرفی آثارش می پردازیم:
١. هدایة السبیل و کفایة الدیل که به «روزنامه سفر مدینۀ السلام و بیت الله الحرام» هم موسوم است. در این سفرنامه، گزارش سفر حج خود را از روز حرکت از تهران تا بازگشت به آن نوشته است. روز حرکت را آخر رجب المرجب ١٢٩٣ و هنگام بازگشت را دوم ربیع الثانی ١٢٩٣ آورده است. از رشت، بادکوبه، تفلیس، طرابوزان، اسلامبول، ازمیر، اسکندریه و بندر سوئز و بندر ینبع (در حجاز و در کرانه دریای سرخ) گذشته، به مدینه منوره و مکه معظمه مشرف گشته، سپس از بندر جده، بندر پورت سعید در مصر، بیروت، اسلامبول، طرابوزان، تفلیس، بادکوبه و رشت وارد دارالخلافة تهران گردیده است.
١). مقدمه سفرنامه فرهادمیرزا به قلم غلامرضا طباطبائی، ص ١٠.
٢). ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری، ص ٨۶۴؛ شیخ آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج ٢۵، ص ١٧٧.
مؤلف در این سفرنامه هنگام معرفی اماکن، مراقد، شهرها، نواحی جغرافیایی و مباحث فقهی، کلامی و اعتقادی ضمن این که نهایت دقت های پژوهشی را به کار بُرده، از منابع متعدد نیز استفاده برده است. در طرح نکات تاریخی و جغرافیایی، از آثاری چون «مراصد الاطلاع»، «معجم البلدان»، «وفیات الاعیان»، «کامل ابن اثیر»، «حبیب السیر»، «روضة الصفا»، «الاستعیاب فی معرفة الاصحاب»، «اسد الغابه فی معرفة الصحابه»، «تقویم البلدان» و «تاریخ وصاف» بهره برده است. در بحث های اعتقادی و فقهی بارها به قرآن و روایات استناد کرده و منابعی چون «اصول کافی»، «شرایع الاسلام»، «منهاج السالکین»، «هدایة السالکین» و «تفسیر مجمع البیان» را منبع قرار داده است. در کمتر سفرنامه ای می توان این همه مطالب مستند و دقیق و معتبر را یافت. بخش مهمی از این سفرنامه به واجبات و مستحبات اعمال حج اختصاص دارد و در واقع، بیان مناسک حج می باشد. «هدایة السبیل» به سال ١٢٩۴ قمری در ٣۶٢ صفحه در شیراز و نیز در همین سال در تهران، در ٣٨۵ صفحه به چاپ رسید. ١سفرنامه فرهادمیرزا با تصحیح و حاشیة غلامرضا طباطبایی در ۴٢۴ صفحه با قطع وزیری در ١٣۶۶ شمسی توسط مؤسسه مطبوعاتی علمی به چاپ رسیده است.
٢. قمقام زخّار و صمصام بَتّار، در احوالات حضرت ابی عبدالله الحسین (ع): قمقام زخّار یعنی دریای ژرف و صمصام بَتّار یعنی شمشیر برنده. آغاز تألیف این کتاب سال ١٣٠٣ ق و انجامش ٢۵ ذی حجه ١٣٠۵ می باشد. فرهادمیرزا سبب تألیف این اثر را وجود اختلاف در روایات منقول و ورود تشبیهات و توضیحات شاعران و ذاکران در تاریخ عاشورا بیان کرده است؛ زیرا از نگاه او، این امور به اندازه ای رواج یافته بود که شناخت صحیح از سقیم، جز برای عالم خبیر و نافذ بصیر ممکن نبود. به همین سبب در صدد تألیف کتابی خالی از حشو و زواید در احوال امام حسین (ع) از ولادت تا شهادت برآمد تا آن که در ١٢٩٣ ق به هنگام بازگشت از سفر حج، در دریای مدیترانه (دریای سفید) توفانی عظیم دریا را متلاطم می سازد و او به امام حسین (ع) متوسل می گردد و نذر می کند که کتاب مقتلی را که قبلاً آغاز کرده بود، به پایان برساند. در آن حادثه خطرناک مقداری از تربت حضرت امام حسین (ع) را به آب دریا می پاشد و دریا آرام می گیرد و او با سلامتی به مقصد می رسد؛ ولی گویا باز هم برخی گرفتاری ها او را از تألیف این اثر بازمی دارد تا این که در سال ١٣٠٣ تصنیف آن را به طور جدی پی می گیرد. او در این باره می نویسد:
خدای داناست که با قلّت بضاعت و عدم استطاعت، به قدر وسع و طاقت در ترجیح اقوال و تنقیح اخبار که متون کتب فرق اسلامیه را از احادیث صحیحه و تواریخ معتبره بدان محتوی و منطوی است، اغفالی نرفت و در جمع و ذکر آن اهمالی نیفتاد و از کتب محدثین و مورخین که از سنه ١٠٠٠ هجری و پس از آن به رشته تألیف درآورده اند، درج و نقل نکردیم. ٢
١). قمقام زخّار و صمصام بَتّار، ج ١،، مقدمه مؤلف، ص ٨.
٢). خاطرات و خطرات، ص ٣٢ و ٣٣.
این کتاب، از مقاتل مهم است؛ زیرا چنان که نویسنده در مقدمه گفته است، در نگارش این اثر تتبع و تحقیق بسیار کرده است؛ از این رو نگاشته وی در مقایسه با نگاشته های معاصر و حتی پیش از آن، از اعتبار خاصی برخوردار است. از نکات برجسته و تحقیقی این کتاب، ضبط دقیق اسامی اشخاص و مکان ها و ترجمه و توضیح صحیح معانی، اسامی مکان ها، لغات، اشعار و امثال در بسیاری از موارد و در مواردی حاوی معرفی و بیان شرح حال کوتاه برخی افراد است. این کتاب در دو جلد سامان یافته است؛ جلد اول: زندگانی امام حسین (ع) و مباحثی چون قیام مسلم بن عقیل و حوادث مربوط به قیام کربلا از آغاز تا زمان شهادت در روز عاشورا را شامل می شود. جلد دوم درباره چگونگی شهادت امام و بنی هاشم، حوادث پس از واقعه نینوا مانند اسارت اهل بیت امام حسین (ع)، انتقال آنان به کوفه و شام و بازگرداندن ایشان به مدینه، عقوبت قاتلان کربلا، قیام توابین و نهضت مختار و بیان اشعاری در سوگ حادثه طف نگاشته شده است. به نظر می رسد که مؤلف در هنگام فراهم آوردن منابع کتاب و تدوین مباحث، از نظرات افراد دیگر و مشاوره فکری و ادبی نویسندگان دیگر استفاده کرده باشد. مهدی قلی خان هدایت (مخبرالسلطنه) می نویسد:
معتمدالدوله از پدرم خواهش کرد به جناب قندهاری اجازه بدهند هفته ای یک روز به منزل او برود برای کمک به تألیف قمقام زخّار. جناب قندهاری از معلمان دارالفنون بود و در ادبیات و صرف و نحو مسلط و ماهر بود. ١همچنین میرزا محمدحسین منشی علی آبادی در تألیف مقتل مزبور، با فرهادمیرزا همکاری های خوبی داشت. ٢
کتاب یاد شده اولین بار چند ماه پیش از درگذشت مؤلف در اوایل سال ١٣٠۵ ق در تهران در ٧١٣ صفحه به چاپ رسید.۵٨ در سال ١٣٣٧ شمسی بار دیگر چاپ شد و در سال ١٣۶٣ با تصحیح و حواشی محمود محرمی زرندی توسط انتشارات اسلامیه به زیور چاپ آراسته شد. ٣میرزا محمدعلی معلم حبیب آبادی درباره این کتاب می نویسد:
کتاب قمقام زخّار و صمصمام بَتّار در مصیبت و وقایع کربلا که تاکنون مانندش به نظر نرسیده و نهایت دقت در تصحیح اخبار و تشریح امکنه، منازل ایاب و ذهاب اهل بیت و اسامی شهدا و مخالفین در آن به عمل آورده است. ۴
١). المآثر والآثار، ج ١، ص ٣٠۵.
٢). الذریعه، ج ١٧، ص ١٧١.
٣). گروهی از نویسندگان (به اهتمام حسین علیزاده)، سیری در سلوک حسینی، ص ٣٣٣؛ خانبابا مشار، مؤلفین کتب چاپی، ج ۴، ص ٨١٩ - ٨٢١؛ عاشورانامه، به کوشش محمد اسفندیاری، ج ۴، ص ١۵ و ٨۶.
۴). مکارم الآثار، ج ٣، ص ٩۶٢.
٣. کتاب روضه: اعتمادالسلطنه در خاطرات خود از کتاب مزبور به قلم معتمدالدوله نام می برد و می گوید که یک مجلّد از آن را وی برای ناصرالدین شاه فرستاد. ١از سنت های پسندیده ای که فرهادمیرزا هر سال در برپایی آن اهتمام می ورزید، انقعاد مجلس روضه خوانی برای خامس آل عبا در خانه اش بود. ٢فرهادمیرزا در روضه خوانی، جز درک ثواب و انجام مستحب، منظوری نداشت و در انتخاب روضه خوان بیشتر جنبه صحیح خوانی و استحقاق شخص روضه خوان و سابقه آنها را رعایت می نمود. در آن زمان روضه خوان ها دو صنف بودند: یکی واعظین که پس از سخنرانی و بیان مطالب اخلاقی و اعتقادی و ذکر شواهدی از آیات قرآن، روایات و امثال و حکم، ذکر مصیبت می نمودند. دسته دوم روضه خوان به معنای اخصّ بودند که منبر خود را با سلام بر سیدالشهدا (ع) آغاز و بلافاصله وارد ذکر مصیبت می شدند؛ امّا این گروه دوم به نقل اخبار ضعیف و نکاتی آمیخته به تحریف و خرافات نیز می پرداختند و عقایدی سخیف را وارد روضه خوانی می کردند. برای معتمدالدوله این گونه مباحث مخدوش قابل قبول نبود و کوشید متنی منقح و مستند و به دور از هرگونه ادعاهای موهن تنظیم کند تا روضه خوان ها از آن استفاده کنند. متأسفانه اکنون متن این اثر در دسترس نیست و خبری از آن به دست نیامده است. ٣
۴. حواشی بر کتاب «وفیات الاعیان» ابن خلکان؛
۵. حواشی عالمان بر کتاب «تذکرة الخواص» سبط ابن جوزی؛
۶. تصحیح دیوان منوچهری دامغانی: در دیباچه دیوان
١). روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ص ۵١٨ و ۵١٩.
٢). عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، ج ١ ص ٢٠٣.
٣). همان، ج ١، ص ٢٧۵ و ٢٧۶؛ المآثر و الآثار، ج ١ ص ٢۶٣؛ ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری، ج ١، ص ١٧۵.
این شاعر با تعلیقات و حواشی دکتر محمد دبیرسیاقی آمده است:
تاریخ تحریر ندارد اما به خطی خوش استنساخ گردیده و در پشت ورق اول آن نوشته اند دیوان منوچهری دامغانی، به تصحیح شاهزاده فرهادمیرزا معتمدالدوله. ١
٧. تدوین منشآت میرزا عیسی قائم مقام فراهانی: این مجموعه اولین بار به سال ١٢٨٠ قمری با اهتمام فرهادمیرزا معتمدالدوله در تهران با طبع سنگی چاپ شد که در سال ١٣٣۶ شمسی به شکل اُفست با الحاق مقدمه ای مفصل و فهرست اعلام به کوشش محمد عباسی، توسط مؤسسه مطبوعاتی شرق چاپ و منتشر شد و سرانجام در سال ١٣٧٣ شمسی با تصحیح حواشی و فهارس سید بدرالدین یغمایی، توسط همان ناشر تجدید چاپ شد. ٢
باید دانست که فرهادمیرزا مدتی نزد میرزا عیسی قائم مقام فراهانی شاگردی کرد و به گفته استاد مرحوم دکتر سید حسن قاضی طباطبایی خدمت مهم معتمدالدوله به عالم ادبیات، همانا جمع آوری و انتشار نامه های استادش میرزا ابوالقاسم قائم مقام است که خودش نیز مقدمه ای بر آن نوشته و فضل و تبحر این ادیب را ستوده است. ٣
٨. فرهنگ جغرافیایی ایران: در ١٢٧۶ ق تألیف شده و شیخ آقابزرگ تهرانی نسخه ای از آن را به خط مؤلف در کتابخانه محمود فرهاد معتمد دیده است. ۴این اثر از مآخذ مهم کتاب «مرآت البلدان» محمدحسن خان اعتمادالسلطنه بوده است.
٩. جام جم: کتابی است در مباحث جغرافیای کره زمین و تواریخ آن در یکصدوچهل باب که در سال ١٢٧٠ ق تألیف آن را آغاز کرد و دو سال بعد به انجام رساند. در واقع چون فرهادمیرزا به زبان انگلیسی آشنایی داشت، این اثر را از جغرافیای «ویلیام پیناک» به فارسی برگردانده است. ۵مؤلف در صفحات آغازین کتاب می نویسد:
این کتاب مشتمل بر مسائل علم ریاضی و جغرافیا و تاریخ است و همه سلسله سلاطین ذوی الاقتدار که اکنون بر ارائک سلطنت تمکن دارند تا زمان تحریر کتاب ضبط و ثبت شده و طول و عرض [جغرافیایی] همه بُلدان و جزایر که در این کتاب مذکور است، در جدول علی حده در آخر کتاب به عرض ارباب دانش و اصحاب بینش رسیده است.
١٠. فهرست آثاری که درباره رسول اکرم (ص) و امامان (علیهم السلام) نوشته شده است: این فهرست در خاتمه کتاب قمقمام زخّار آمده است. ۶
١). مقدمه سفرنامه فرهاد میرزا، به نقل از یادداشت های استاد سید حسن قاضی طباطبائی و نوشته های دکتر بهروز ثروتیان.
٢). منشأت قائم مقام فراهانی، به کوشش سید بدرالدین یغمایی، پیش گفتار، ص ۵۴.
٣). مقدمه سفرنامه فرهاد میرزا، ص ١١؛ عاشورانامه، ج ۴، ص ١۵؛ از صبا تا نیما ص ١۵٧.
۴). الذریعه، ج ١۶، ص ١٩٧.
۵). اصل اثر به این نام بوده است: Geography History, William Pinnock
۶). دائرة المعارف تشیع، ج ١٣، ص ٣٠٠.
١١. ترجمه تحریر اقلیدس یا تحریر اصول هندسه: اصل کتاب از خواجه نصیرالدین طوسی است که فرهادمیرزا آن را ترجمه کرده است. ١
١٢. کنز الحساب: ترجمه « خلاصة الحساب » شیخ بهایی از عربی به فارسی است. این ترجمه را فرهادمیرزا در رجب المرجب ١٢۵۶ به انجام رسانده است. ٢
١٣. نصاب انگلیس: حاوی دوهزار کلمه انگلیسی که معادل فارسی آن آمده است. این کتاب در واقع یک فرهنگنامه منظوم انگلیسی به فارسی می باشد که در ١٢٨٣ قمری در تهران به چاپ رسیده است.
١۴. زنبیل: سفینه ای است همچون کشکول شیخ بهایی.
١۵. اشعار: فرهادمیرزا طبع شعر هم داشته و اشعار نغزی در موضوعات گوناگون سروده است. ٣
١). احمد منزوی، فهرست نسخه های خطی فارسی، ج ٣، ص ١٩٣٢؛ ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری، ج ٢، ص ٨۶۵.
٢). فارسنامه ناصری، ج ١، ص ٨۶١؛ ادوارد براون، تاریخ ادبیات ایران از صفویه تا عصر حاضر، ترجمه بهرام مقدادی، ص ١۶٣.
٣). مکارم الآثار، ج، ص ٩۶٢؛ از صبا تا نیما، ج ١ ص ١۵٧.
نظر شما