در مسیر رنسانس اسلامی
مدتی است که جهان اسلام برای احقاق حق خود از غرب و بخاطر سالها استعمار در حال تحرک است. این تحرک البته به مذاق سیاستمداران حاکم بر عالم غرب خوش نمی آید و همین نکته موجب درگیری می شود.
در گفتگوی پیش رو، احمد زویل ، برنده جایزه نوبل در رشته شیمی می کوشد برخی از علل این درگیری را توضیح دهد.
از دیدگاه او، توزیع نشدن امکانات تحصیلی و شغلی مناسب در میان جوانان جوامع اسلامی ، موجب اعتراض آنان علیه غرب و حکومتهای غربگرا می شود. زویل البته خود داعیه مخالفت با غرب ندارد، اما از این حقیقت نیز غافل نیست که امریکا، یعنی کسی که اینک می کوشد رهبری غرب را برعهده بگیرد، به خاطر ظلمهایی که بر جهان اسلام رواداشته موجب بروز درگیری شده است.
در این گفتگو که ناتان گاردلس انجام داده و در پایگاه اینترنتی ) NPQ پاییز 2004) منتشر کرده است ، زویل می کوشد راههای ایجاد یک رنسانس در جهان اسلام را بررسی و شیوه های نوزایی تمدن اسلامی را توصیه کند.
* ناتان گاردلس : شما تنها عربی هستید که جایزه نوبل را دریافت کرده اید و پس از عبدالسلام - فیزیکدان فقید پاکستانی - دومین نفری هستید که در جهان اسلام به دریافت نوبل علمی نائل می شود. به نظر شما، علت عقب افتادگی علمی و اقتصادی امروزین کشورهای اسلامی چیست؟
احمد زویل : بسیار ساده اندیشانه است اگر بخواهیم بگوییم تنها یک علت برای این امر وجود دارد. معمول است که می گویند تفکیک نشدن ایمان و عقل ، علت این دو بوده است که جهان عرب (جهان اسلام) در زمانی که جهان مسیحیت از خواب بیدار شد، احساس خواب آلودگی علمی کرد.
از نظر ژنتیکی ، مسلمانان هیچ فرقی با دیگران ندارند و به طور قطع ، از نظر تاریخی ، وقتی اروپا دوران به اصطلاح تاریک را سپری می کرد، اعراب و مسلمانان در اسپانیا و شبه جزیره عربستان در اوج شکوفایی تمدن خود قرار داشتند و اگر کوشش های علمی مسلمانان و ترجمه کتب فلسفه یونان و آثار ناب آنها در ستاره شناسی نبود، امکان نداشت اروپا 500سال دیگر هم از خواب سنگین خود بیدار شود.
حتی 200سال پیش ، یعنی در زمان حکومت محمدعلی ، مصر از چنان قدرتی برخوردار بود که ژاپنی ها و کره ای ها نحوه عملکرد اقتصادی این کشور را مورد مطالعه قرار می دادند. اما در قرن گذشته ، چه اتفاقی افتاد؟
اول از همه باید به استعمار دولتهای استعمارگری چون بریتانیا اشاره کرد. براثر این استعمار، طبقه یا نظامی طبقاتی متشکل از نخبگان حاکم در کشورهای استعمار شده شکل گرفت که متشکل بود از گروهی از خارجیان و وابستگان داخلی آنها.
این نظام طبقاتی ، شمار عظیمی از کشاورزان بی سواد را بر جای گذارد که رعیت همان نخبگان به شمار می آمدند. براثر این وضعیت ، بی سوادی عمومی به 50درصد رسید و در مورد زنان ، این رقم حتی از 80درصد هم بالاتر رفت.
در حقیقت هنگامی که پس از پایان جنگ جهانی دوم ، استعمار هم به پایان رسید کشورهای عرب با این سطح از بی سوادی چه می توانستند بکنند. آنها ابتدا از غرب و بعد شرق و درواقع از ابرقدرتها کمک خواستند، اما اینها هم از لحاظ توسعه اقتصادی برای آنها کاری نکردند.
اگر این شکاف عظیم ادامه یابد، مسلما مشکلاتی پیش خواهد آمد؛ شما نمی توانید تاریخی را که باعث شد خیل عظیمی از مردم سرخورده در نقاط دیگر جهان (جهان در حال توسعه)، شغل یا فرصتی در اختیار نداشته باشند را فراموش کنید.
از این بدتر این است که در این جهان در حال توسعه ، اکثر فارغ التحصیلان جوان دانشگاهی ، بیکارند؛ نتیجه این بیکاری ، چیست؟
نتیجه این است که انرژی آنها صرف خشونت خواهد شد. اکنون جهان عرب با موج جوانان روبه رو است : اکنون اکثر جمعیت جهان عرب را جوانان زیر 30 سال تشکیل می دهند و بنابراین دیدگاه های هانتینگتون در نظریه «برخورد تمدنها»، شعار پرطرفداری است ولی مهمتر از آن ، عواملی سیاسی و اقتصادی است که موجب تشدید درگیری ها شده است.
* ابن رشد در قرن 12 کوشید عقل و ایمان را با هم آشتی دهد ولی از آن زمان به بعد، این حرکت چندان جدی گرفته نشده است. آیا این درست است که به دلیل ارجحیت ایمان بر عقل ، روحیه علمی استمرار نیافته است؟
من اعتقاد ندارم اوضاع و احوال فعلی جهان اسلام ، معلول اعمال محدودیت های مذهبی بر اندیشه (و عقل) باشد. به نظر من ، مساله اصلی (عدم توسعه) ناشی از وضعیت اقتصادی و سرخوردگی هایی است که در میان مردم جهان عرب بوجود آمده و سوئآموزش بر آن نیز دامن زده است.
درست است که برخی گروههای متعصب ، تکاپو برای رسیدن به معرفت علمی را سرکوب می کنند، اما این فکر مغایر با آموزه های قرآنی است.
* ماهاتیر محمد، نخست وزیر مالزی گفته است: «اسلام مانع از توسعه نیست بلکه این علمای سیاسی هستند که استدلال می کنند دانش تنها به مطالعه متون دینی محدود می شود و نه کسب علم و فناوری.»
حق با ماهاتیر است ؛ تحت رهبری او، مالزی به پیشرفت قابل ملاحظه ای دست یافته است و از این رو این کشور در میان سایر کشورهای مسلمان ، یک استثنا به شمار می رود.
پس نتیجه می گیریم که مذهب مانع از توسعه نیست ، بلکه فقدان آموزش است که به نوبه خود مانع از ارتقای تفکر علمی در بین مسلمانان می شود.
من باید بگویم که شخصا خیلی خوش شانس بودم ؛ بعد از فارغ التحصیلی ام ، شغل مناسبی به دست آوردم و با حقوقی معادل 20 لیر مصری ، زندگی خیلی خوبی داشتم ؛ می توانستم به تئاتر بروم و گردش کنم.
بعدها به امریکا رفتم و به تحصیلاتم ادامه دادم. پس من حداقل روزنه امیدی داشتم و می توانستم امیدوار باشم ، اما همه مثل من نیستند. اگر امروز من جوان بودم ، زندگی برایم بسیار دشوارتر بود.
احتمالا امریکا دیگر مرا به عنوان یک دانشجوی عرب نمی پذیرفت زیرا مظنون به ارتباط با شبکه های تروریستی بودم. فکر می کنید در این صورت چه می کردم؟
یک گزینه ، پیوستن به گروههای زیرزمینی بود که فرصت بهتری در اختیارم قرار می داد. این گزینه و چه بسا تنها گزینه ، صرف نظر از عقیده و ایدئولوژی ام ، برایم چندان بد به نظر نمی رسید.
* بنابراین ، به نظر شما، کلید تحول در هر چیزی ، آموزش پیشرفته و اشتغال است؟
بله ؛ اما امروز، موضوع حتی عمیق تر از خود سواد یا تحصیلات است.
امروزه معنای تحصیلات هم تغییر کرده است ؛ با انفجار جمعیت جوان ، میزان بی سوادی در دانش و فناوری پیشرفته نیز فوق العاده افزایش یافته است و همین امر، شکاف را عمیق تر می کند.
* از دیدگاه دولت بوش ، توسعه اقتصادی تنها از طریق دمکراتیک سازی جهان عرب ، امکانپذیر است. آیا شما با این دیدگاه موافقید؟
بگذارید دیدگاه یک دانشمند بی تجربه را عرض کنم. معمولا ما علم را به 2مقوله نظر و عمل دسته بندی می کنیم. طرح بوش در نظر (و به عبارت دقیقتر در ظاهر) خوب به نظر می رسد، اما در تجربه زندگی عملی ، بسیار دشوار خواهد بود. کشور چین از یک دمکراسی به شیوه غربی برخوردار نیست ؛ اما باوجود این وضعیت ، به طرز سرسام آوری در حال پیشرفت است.
کره جنوبی نیز وقتی شروع کرد، از دمکراسی برخوردار نبود؛ پس در واقع ، رشد و توسعه بر دمکراسی ، مقدم است. تجربه به من می گوید بیگانگان هرگز نمی توانند دمکراسی را بر جامعه ای تحمیل کنند چون آنها همیشه یک اشغالگر یا یک متجاوز خارجی هستند و یک اشغالگر نمی تواند مروج دمکراسی باشد.
برای دمکراتیک شدن باید آتشی از درون خود این کشورها شعله ور شود. این آتش را تنها می توان با نهادهای آموزشی و معاهدات تجاری سودمند فراهم ساخت. معاهدات تجاری پس از جنگ جهانی دوم برای ژاپن و کره و سایر کشورهای آسیا، منفعت آمیز بوده است.
مهم نیست که این رشد و توسعه در وهله اول چقدر ضعیف باشد؛ اینها اسب هایی هستند که ارابه دمکراسی را می کشند، نه این که دمکراسی آنها را به دنبال خودش بکشاند. سرانجام این که دمکراتیک سازی مستلزم بی طرفی سیاسی است.
معیارهای دوگانه سیاست خارجی امریکا در منطقه ، هرگونه بی طرفی را نقض کرده است. در خصوص اسرائیل ، همانطور که بارها گفته شده ، بیشتر مسلمانان حس می کنند دغدغه های آنها درنظر گرفته نمی شود.
* در این خصوص ، جهان عرب چه مسوولیتی در قبال خودش دارد؟
بدون شک اول باید امور خود را به نظم درآوریم ؛ یکی از واژه هایی که شاید اغلب اوقات در صحبتهایم با یکی از بهترین و باهوش ترین جوانان جهان عرب بکار می برم ، واژه نظم است.
اگر امکاناتی مثل سواد و فرصت شغلی فراهم باشد، نظم و انرژی متمرکزی از قبیل آنچه در آسیا می بینید، می تواند باعث رشد اقتصاد شود. بازهم به این واقعیت برمی گردم که مساله اسرائیل ، انرژی بسیار زیادی را از جهان هدر می دهد.
شما در شرق آسیا با این قبیل موضوعات مواجه نیستید، بنابراین خاطر آنها تا حد زیادی آسوده است و می توانند به فعالیت اقتصادی بپردازند.
* پس برای این که جهان عرب و اسلام ، مسیر توسعه اقتصادی را از سر بگیرد، چه می توان کرد؟
ما درواقع نیازمند یک «جهاد آموزشی» هستیم ؛ نیرویی که در آن ، تمام کشورهای مسلمان بکوشند در عرصه سواد و آموزش علوم پیشرفته بر سایرین ، پیشی بگیرند.
من در این باره با ماهاتیر محمد، این رهبر بحق دوراندیش ، صحبت کرده ام و با او هم عقیده ام که مسلمانان نخستین ، اندیشمندان بزرگی بودند که گوی سبقت را در ریاضیات و سایر علوم از دیگران ربودند و ما باید بار دیگر این تلاش برای علم آموزی را برای خود «جهاد» بدانیم.
در ضمن ، واژه «جهاد» - که بیشتر اوقات مورد سوئتعبیر واقع می شود - عموما به معنای «تلاش و کوشش» است. کما این که شما در هرکاری با تهدید مواجه شوید، نهایت تلاشتان را می کنید و این یعنی «جهاد».
در عمل ، بهترین راه برای اعاده اعتماد به نفس ، دایر کردن «کانون های برتری» در علم و تکنولوژی در هریک از کشورهای مسلمان است. ما با این کار ثابت می کنیم مسلمانان می توانند از پس چنین کاری برآمده و در اقتصاد جهانی شده امروز به رقابت بپردازند.
از طرفی ، شوق آموختن را به تدریج در جوانان برمی انگیزیم. البته نمی توانید به یکباره یک میلیارد و 200میلیون نفر مسلمان را که 300 میلیون نفر از آنها در جهان عرب به سر می برند را در تمام مدارس و دانشگاه ها ثبت نام کنید. ولی می توانید برای نشان دادن راه ، 4 یا 5 الگوی بومی را در هر کشور دایر کنید.
اکنون ، جوانان مشتاق مصری و مراکشی می توانند به کافی نت ها رجوع کرده و از طریق اینترنت آنچه را که در کوالالامپور یا قطر می گذرد، ببینند؛ ولی به نظر نمی رسد آنها بتوانند پیشرفت های دنیای مدرن را به تنهایی درک کنند و همین امر، سرخوردگی را در آنها دامن می زند.
پس اگر بتوانیم این سرخوردگی را به انرژی مثبت تبدیل کنیم ، جوانان مسلمان عرب ، چشم انداز امیدوارکننده ای برای آینده متفاوت خود خواهند یافت.
منبع: / سایت خبری / جام جم آن لاین ۱۳۸۳/۰۹/۳۰
گفت و گو کننده : محمود سلیمینویسنده : احمد زوبل
نظر شما