درنگی در زندگی رباب بنت امرء القیس کلبی
مجله فرهنگ زیارت فرهنگ زیارت، دوره 8، شماره 33، زمستان 1396
رباب بنت امرء القیس، همسر امام حسین علیه السلام است که در کربلا حضور داشت و سپس همراه اسیران به کوفه و شام برده شد. پدرش، امرء القیس بن عدی کلبی، در زمان خلافت خلیفه دوم به مدینه رفت و مسلمان شد و در ملاقاتی با امیر مؤمنان علیه السلام رباب را به تزویج حسین بن علی علیه السلام درآورد. عبدالله و سکینه ثمره این ازدواج مبارک اند. پس از شهادت امام حسین علیه السلام، رباب در سوگ شهادت آن حضرت مرثیه خواند و یک سال در کنار مرقد ایشان اقامت گزید و سپس به مدینه بازگشت و بی درنگ درگذشت. در این نوشتار زندگی این بانوی کربلایی به اختصار بررسی می شود.
نویسنده : قزوینی، فضلعلی
مقدمه
اموری که موجب شد امام حسین علیه السلام خانواده اش را همراه خود به کربلا ببرد عبارت اند از:
نخست: امام حسین علیه السلام در پاسخ به اعتراض ابن عباس که گفت چرا زن و بچه را همراه خود می برید، فرمود: «خدا دوست دارد که آنها را اسیر ببیند» (مجلسی، 1403ق، ج44، ص364). این، سبب حقیقی، واقعی و معنوی است و آنچه ما می گوییم، سبب عرفی و عادی است.
دوم: سید بن طاووس می نویسد:
اگر امام حسین علیه السلام خانواده اش را در حجاز یا در شهر دیگری تنها می گذاشت، یزید آنها را دستگیر می کرد و ابزاری برای فشار بر امام حسین علیه السلام، و مانع قیام و جهاد آن حضرت می شد. (ابن طاووس، 1414ق، ج1، ص142)
سوم: امام حسین علیه السلام می دانست که اسارت خانواده اش معجزات و کرامات زیادی در پی خواهد داشت و مایه هدایت بسیاری خواهد شد.
در این مقاله درباره بزرگ بانوی کربلا، جناب رباب (س)، به این مطالب اشاره می شود: در برخی نقل ها حسب و نسب او را به اشتباه ذکر کرده اند. جناب رباب، بنا به نقلی، تا یک سال در کنار مرقد امام حسین علیه السلام ماند و در طول این مدت، روزها زیر سقف نمی رفت؛ بلکه در زیر تیغ آفتاب می نشست و برای مظلومیت امام حسین علیه السلام گریه می کرد. روح مطهر او یک سال پس از واقعه کربلا به ملکوت اعلی پیوست و به دیدار معشوقش شتافت.
شناخت نامه رباب
در تاریخ از چند امرء القیس نام برده شده است: یکی سلیمان بن حجر کندی، معروف ترین شاعر دوران جاهلیت است که نسبش به پادشاهان کنده از اهالی نجد می رسد و پیامبر اکرم (ص) درباره اش فرمود: «امرء القیس سرگروه شاعران جهنمی است». (قزوینی، 1367 ق، ج3، ص36 به نقل از مسند احمد) او در دوران جاهلیت و در حال کفر از دنیا رفت؛
دیگری امرء القیس بن عابس بن منذر کندی، از نوادگان امرء القیس بن عمر بن معاویه، از شاعران دوران جاهلیت است که دوران اسلام را نیز درک کرد و شیخ طوسی او را از اصحاب رسول خدا (ص) دانسته است (طوسی، 1381ق، ص7)؛
سومی امرء القیس بن اصبغ کلبی، صحابی پیامبر9 است که حضرت او را برای تبلیغ به سوی طائفه کلیب فرستاد.
اما پدر جناب رباب امرء القیس بن عدی مرداس کلبی است که نصرانی بود. در کتاب الاغانی به نقل از عوف بن خارجه آمده است:
در زمان خلافت خلیفه دوم به مدینه رفت و مسلمان شد. در ملاقاتی که با امیر مؤمنان و حسنین: داشت، حضرت به او فرمود: «من علی بن ابی طالب، پسر عموی رسول خدا و داماد او هستم و این دو پسر من از دختر پیامبرند و ما دوست داریم با شما وصلت کنیم». امرء القیس عرض کرد: آقاجان این دو دختر من، کنیز شما هستند. این سلمی برای پسر بزرگ شما، حسن، و این رباب برای پسر کوچک تر شما، حسین باشد. عوف می گوید: شب نشده بود که امیر مؤمنان، رباب دختر امرء القیس را به تزویج حسین علیه السلام درآورد و نتیجه این ازدواج، عبدالله و سکینه (آمنه) بود (ابوالفرج اصفهانی، 1415ق، ج1، ص119).
هشام کلبی، تاریخ نگار مشهور (متوفای 204 ق) می گوید: «رباب از بهترین زنان بود».
در برخی کتاب ها نام او را ربابة گفته اند که اشتباه است. صاحب تذکرة می گوید: «امام حسین علیه السلام جناب رباب را بسیار دوست می داشت» (ابن جوزی، 1383ق، ص265).
امام حسین علیه السلام در یک دو بیتی از جناب رباب تمجید کرد و فرمود:
به جانم قسم که خانه ای را که در آن رباب و سکینه باشند، دوست دارم. من این دو تن را دوست دارم و حاضرم تمام اموالم را در راه آنان ببخشم و بر کسی که مرا در این مورد سرزنش می کند، سرزنشی نیست؛ [چون آنان را نمی شناسد].
همه مورخان، ارباب مقاتل و محدثان اجماع دارند که این جملات از امام حسین علیه السلام است که درباره دخترش سکینه و همسرش رباب فرموده است. این نقل به حد استفاضه رسیده است و چه بسا بتوان درباره آن ادعای تواتر کرد.
در کتاب اغانی به استناد مالک بن اعین آمده است: «از سکینه، دختر امام حسین علیه السلام، شنیدم که می گفت: در صحبتی که پدرم با عمویم، حضرت مجتبی علیه السلام، داشت، چنین مطالبی را گفته اند. . . ».
این نقل عجیب است؛ چون بنا بر آنچه اغانی می گوید، جناب سکینه به وقت شنیدن این سخن از پدر باید دست کم چهارده سال داشته باشد؛ درحالی که جناب فاطمه، دختر دیگر رباب که از سکینه بزرگ تر است، در کربلا بیشتر از دوازده سال نداشته است.
در تذکرة الخواص این بیت نیز به آن دو بیتی که از امام حسین علیه السلام نقل شد، افزوده شده است: «قسم به تمام عمرم که تا وقتی زنده ام و در میان خاک پنهان نشده ام، برای سرزنش کنندگان فرمانبر نخواهم بود» که به نظر می رسد از اغانی الهام گرفته و البته با تفاوت، نقل کرده است و در نقل اغانی آمده است: «قسم به تمام عمرم که تا وقتی زنده ام و در میان خاک پنهان نشده ام، ضایع کننده حق آنها، حتی اگر در کنارم نباشند، نخواهم بود».
نسب جناب رباب
بیشتر تاریخ نگاران و راویان شیعی و سنی بر آن اند که جناب رباب از طایفه کلبیه بوده است. ولی از اموی مروانی در اغانی نقل شده است که رباب دختر امرء القیس بن عدی بن کعب بن مرة بن ثعلبة بن عمران بن الحاف بن علیم بن کلیب بوده؛ پس، از طرف مادر کلبیه است و از طرف پدر قضاعی و این خلاف چیزی است که اکثراً به آن تصریح کرده اند. البته گویا اشتباهی در بین باشد؛ چون قضاعیه مادر جعفر ابن حسین است.
آنچه در بیانات راویان حدیث و تاریخ نگاران مشهور بدان تصریح شده، این است که کلبیه ای که همسر حضرت حسین علیه السلام است، همان جناب رباب می باشد و در قمقام، جنات و کتاب های دیگر به این مطلب اشاره شده است. ولی نویسنده کتاب اربعین بر آن است که کلبیه خانمی غیر از جناب رباب است و این اشتباه، از جست وجو نکردن در منابع یا عجله در نقل نشئت گرفته است.
عجیب اینکه امامی در جنات الخلود از رباب دیگری به عنوان همسر امام حسین علیه السلام یاد می کند که دختر عروة بن مسعود ثقفی است و این اشتباه یا از جانب خود اوست، یا از جانب نسّاخان؛ چون بانوی ثقفیه همان آمنه است که کنیه اش ام لیلی بوده است.
سرگذشت
اجماع بر این است که جناب رباب همراه اسیران به شام برده شد. در تذکره آمده است:
رباب، دختر امرء القیس، همسر امام حسین علیه السلام در مجلس ابن زیاد سر مقدس حضرت را برداشت و در آغوش گرفت و آن را بوسید و چنین عرضه داشت: «ای وای حسین جان، من حسین را هیچ گاه فراموش نخواهم کرد. کسی که نیزه های دشمنان در پی او بودند و او را تنها روی خاک کربلا رها کردند» (ابن جوزی، 1383ق، ص260).
در معجم البلدان این بیانات به جناب عاتکه، همسر دیگر حضرت حسین علیه السلام، نسبت داده شده است (یاقوت حموی، 1388ق، ج4، ص445). ولی مشهور همان نقل قبلی است.
در اَغانی و الکامل فی التاریخ آمده است که جناب رباب برای حضرت حسین علیه السلام مرثیه ای خواند و چنین عرضه داشت:
آن کسی که تمام وجودش نور بود که همگان از روشنایی اش بهره مند می شدند، پیکرش روی خاک کربلا بی جان افتاد و دفن نشد.
ای نوه پیامبر، خدا از طرف ما به شما جزای خیر بدهد و مصیبت های وارد شده بر شما را برای ما زیبا گرداند.
و تو ای حسین، برای من کوه باعظمتی بودی که من به آن پناه می بردم، و تو با ما از روی رحم و مروّت و دیانت رفتار می کردی.
چه کسی برای یتیمان پدری کند و چه کسی پرسش پرسش کنندگان را پاسخ دهد و چه کسی بیچارگان را بی نیاز کند و پناه دهد؟
به خدا قسم که تا وقتی زنده هستم دیگر از میان مردان شما همسری انتخاب نخواهم کرد.
راویان می گویند که یزید و تعدادی از بزرگان قریش از جناب رباب خواستگاری کردند، ولی او در پاسخ به آنها فرمود: «به خدا قسم که بعد از وصلت با خاندان پیامبر(ص) همسر دیگری انتخاب نخواهم کرد». براساس برخی نقل ها بعد از واقعه کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام، جناب رباب تنها یک سال زنده بود و سپس با دلی لبریز از غصه از دنیا رفت. او در طول این یک سال هرگز زیر سایه نرفت و همواره در آفتاب بود (ابوالفرج اصفهانی، 1415ق، ج1، ص115؛ ابن اثیر جزری، 1399ق، ج4، ص88).
تنها در الکامل فی التاریخ آمده است که جناب رباب(س) یک سال در کنار مرقد حضرت حسین علیه السلام اقامت گزید و سپس به مدینه بازگشت و به دلیل ناراحتی فراوان از دنیا رفت که البته مشهور، همان نقل قبلی است. در کتاب کافی به نقل از ابن مصقله طحّان آمده است که امام صادق علیه السلام فرمود:
به رباب پرنده ای اهدا شد که نوای غم انگیزی داشت و می توانست در ایجاد فضای حزن برای عزای امام حسین علیه السلام کمک کند. جناب رباب که این پرنده را دید فرمود: «این پرنده برای چیست؟»
پاسخ دادند: «پرنده ای است که فلان شخص هدیه فرستاده تا در عزای حضرت حسین علیه السلام نغمه سرایی کند».
جناب رباب فرمود: «ما که در جشن و عروسی نیستیم. با آن کاری نداریم». سپس دستور داد که آن را از خانه بیرون ببرند، پس از آن که آنها را بیرون بردند دیگر هیچ اثری از آن دیده نشد؛ گویا به آسمان رفت (کلینی، 1388ق، ج1، ص466).
توضیح
در مجمع البحرین آمده است: «در حدیث آمده که یک جون به جناب رباب اهدا شد. [جون] گونه ای از پرنده است که شکم و بال های سیاه دارد. جَون به فتح جیم به سیاه سفید گفته می شود» (طریحی، 1399ق، ج1، ص433). مانند این مطلب در صحاح نیز آمده است (جوهری، 1375ق، ج5، ص2096).
ظاهراً جُون به ضم جیم است که در قاموس المحیط آمده است. او می گوید:
جُونی به ضم جیم و با یای نسبت، گونه ای پرنده است و وزن قیاسی آن جُوُن به ضم جیم و واو، یا جُوَن به ضم جیم و فتح واو است. بله، اگر جون به فتح جیم باشد، جمع قیاسی آن جُوُون می شود؛ مثل بُدُور که جمع بَدر است (فیروزآبادی، بی تا، ج4، ص211).
عجیب آنکه مرحوم مجلسی در توضیح روایت می فرماید: «شاید ناپدید شدن این پرندگان معجزه بوده و امکان دارد که آن اساساً فرشته بوده باشد». البته مرحوم مجلسی به آنچه می گوید از ما آگاه تر است.
در نهایت جناب رباب آن قدر گریست تا از دنیا رفت؛ درحالی که همان لباس های اسارت بر تنش بود و این لباس ها از شدت گریه به بدن ایشان چسبیده بود و با پوست بدن یکی شده بود و وقتی می خواستند پیکر شریف ایشان را غسل بدهند، هنگام درآوردن لباس، بخش هایی از پوست و گوشت بدن مبارکش جدا می شد. سلام خدا بر ایشان (مجلسی، 1403ق، ج45، ص171).
جناب رباب (س) در بیان بزرگان
در کتاب شریف کافی به نقل از علی بن محمد از سهل بن زیاد از محمد بن احمد از حسین بن علی از یونس بن مصقله طحّان آمده است که می گوید:
از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: وقتی امام حسین علیه السلام به شهادت رسید همسر کلبیه اش عزاخانه ای در کنار مزارش برپا کرد و شب و روز بر مصیبت ایشان می گریست و زنان اطرافش و خدمه اش را به گریه می انداخت. آنها آن قدر گریه کردند که اشکشان خشک شد.
در این بین دیدند که دخترکی از کنیزان حضرت همچنان گریه می کند و اشک می ریزد. او را به نزد همسر حضرت فرا خواندند. رباب از او پرسید که چطور اشک تو هنوز خشک نشده؟
او عرض کرد: «من وقتی دچار خشکی چشم شدم، مقداری سویق خوردم». امام صادق علیه السلام فرمود: «رباب دستور داد تا سویق آماده کنند و از آن به همگی دادند و همه خوردند».
سپس امام صادق علیه السلام فرمود: «ما به این وسیله می خواهیم بر گریه برای امام حسین علیه السلام قدرت پیدا کنیم (کلینی، 1388ق، ج2، ص466).
این تمام چیزی است که از تاریخ این بانوی گرامی به دست ما رسیده است. براساس آنچه بیان شد شیعیان باید این بانوی گرامی را از دو جهت مورد احترام قرار دهند: یکی از جهت شخصیت خود ایشان و دیگری که مهم تر است از جهت محبتی است که امام حسین علیه السلام به ایشان داشته است.
فهرست منابع
ابن اثیر جزری، علی بن محمد (1399ق)، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر.
ابن جوزی، یوسف بن قزاوغلی (1383ق)، تذکرة الخواص، نجف اشرف، چاپخانه حیدری.
ابن طاووس، علی بن موسی (1414ق)، اللهوف علی قتلی الطفوف، تحقیق شیخ فارس تبریزیان، تهران، دارالاسوة.
ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین (1415ق)، الاغانی، چاپ قاهره.
جوهری، اسماعیل بن حماد (1375ق)، صحاح اللغة، به تحقیق احمد عبدالغفور عطار، قاهره، دار الکتاب العربی.
حر عاملی، محمد بن حسن (1414ق)، وسائل الشیعة، تحقیق مؤسسه آل البیت، قم.
سیوطی، جلال الدین (بی تا)، الدر المنثور، بیروت، دار الفکر.
شیخ صدوق، محمد بن علی (1378ش)، عیون اخبار الرضا، قم، منشورات رضی.
طریحی، فخرالدین (1378ق)، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینی، بیروت، دار الفکر.
طوسی، محمد بن حسن (1381ق)، رجال، تحقیق سیدمحمدصادق بحرالعلوم، نجف اشرف.
فیروزآبادی، محمد بن یعقوب (بی تا)، القاموس المحیط، قاهره، مؤسسه فن الطباعة.
قاجار، فرهادمیرزا (1423ق)، قمقام زخار، ترجمه محمد شعاع فاخر، قم، مکتبة الحیدریة.
کلینی، محمد بن یعقوب (1388ق)، الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیة.
مجلسی، محمدباقر (1403ق)، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء.
یاقوت حموی، یاقوت بن عبدالله (1388ق)، معجم البلدان، بیروت، دار صادر.
نظر شما