تجدید حیات اسلام در آسیای مرکزی
مجله تاریخ اسلام نهم دیماه سال 1379 شماره چهارم
نویسنده : ابوذر خیری
مترجمین: سیاوش یاری و پرویز باقری
امروزه آسیای مرکزی متشکل از پنج جمهوری مستقل قزاقستان, قرقیزستان, ازبکستان, ترکمنستان و تاجیکستان می باشد. این منطقه دارای منابع طبیعی و موقعیت تجاری فوق العاده ای است و در قدیم محل عبور جاده ابریشم بوده است.
مسلمانان در این منطقه تحولات مهمی به وجود آورده و ضمن ایجاد مراکز علمی, مساجد زیادی بنا کرده و به امور مذهبی روی آوردند. اما از اواسط قرن شانزدهم میلادی که روس ها بر این منطقه تسلط یافتند, مبارزه با اسلام و مسلمانان را آغاز کردند و این روند پس از حاکمیت کمونیست ها, شدت بیشتری یافت و منجر به تخریب مساجد و مراکز مذهبی شد. ولی بعد از به قدرت رسیدن گورباچف, اوضاع دگرگون شد و فعالیت های مذهبی مسلمانان از نو آغاز گردید و صدها مسجد جدید ساخته شد. این نوشتار به تجدید حیات اسلام در آسیای مرکزی بعد از طی این دوره می پردازد.
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تشکیل جمهوریهای جدید مستقل در آسیای مرکزی رویدادی پرمعنا در تاریخ معاصر است. این امر, تغییرات مهمی در محیط اقتصادی و جغرافیای سیاسی این منطقه به دنبال داشت. این رویداد, در منطقه ای که اسلام و مسلمانان در آن, تاریخی طولانی داشتند به وقوع پیوست. در واقع, طی دوره سامانیان, اسلام و مسلمانان موقعیت مسلطی را در آن منطقه به دست آوردند که تا انقلاب اکتبر 1917(م)ادامه داشت.
این منطقه, بخش مهمی از دنیای اسلام بود که در دوره های متإخر, ترکان برآن مسلط شدند. اسلام در این ناحیه نه تنها برخی نمادهای مذهبی, اجتماعی و فرهنگی خود را برای قرن ها توسعه داد, بلکه شهرهای باشکوهی چون بخارا, سمرقند, تاشکند, مرو و [شهرهای دیگر] خراسان را نیز بنیان گذارد. این شهرهای قدیمی مراکز بزرگ علمی بودند. دانشمندان و نویسندگانی چون ابن سینا, بیرونی, غزالی عمرخیام و فردوسی که در خلق آثار علمی, تاریخی و ادبی نقش بزرگی داشته اند از این منطقه برخاسته اند.
امروزه آسیای مرکزی شامل پنج جمهوری مستقل قزاقستان, قرقیزستان, ازبکستان, ترکمنستان و تاجیکستان می باشد. آسیای مرکزی منطقه وسیعی را در بر می گیرد که حدود چهارمیلیون کیلومتر مربع وسعت دارد و دارای جمعیتی حدود 60 میلیون نفر است. این منطقه از شمال به فدراسیون روسیه, از شرق به چین, از جنوب به ایران و افغانستان و از غرب به دریای خزر محدود می باشد و از آب و هوا و اوضاع طبیعی متنوعی برخوردار است. در غرب و شمال, دشت های وسیع; در شرق, بخش قابل توجهی از کوپت داغ; در جنوب غرب, پامیر, و در شرق, کیان شان آسیای مرکزی را از بقیه قاره جدا می کنند. دو رود بزرگ آسیای مرکزی ((آمودریا)) و ((سیردریا)) می باشند. این منطقه که اعراب, آن را ((ماورإالنهر)) نامیده اند, قبل از آن,Transoxiana که به معنی ((بین دو رود)) می باشد, نامیده می شد.(1) در این منطقه چند جزیره, دریا و دریاچه وجود دارد که بزرگ ترین آن ها
دریای کاسپین در غرب, دریاچه آرال در نواحی مرکزی و دریاچه بالخاش در شرق می باشند. این ناحیه از نظر منابع طبیعی با ذخایر قابل توجه نفت, گازطبیعی, ذغال سنگ, طلا, اورانیوم و دیگر معادن و محصولات کشاورزی, بسیار حاصلخیز می باشد.
موقعیت جغرافیایی آسیای مرکزی از نظر تجاری اهمیت فوق العاده ای به این ناحیه داده است. قبل از کشف راه های دریایی, تمام راه های اصلی تجارت میان آسیای مرکزی و شرقی با اروپای شرقی و کشورهای خاور نزدیک, بر این ناحیه متکی بود.(2)
از دیدگاه تاریخی, مردمان آسیای مرکزی به دو دسته تقسیم می شوند: دسته اول صحراگرد و دسته دوم شهرنشین می باشند. نخستین مراکز شهری در حدود 1500 سال قبل از میلاد در ترکمنستان و احتمالا به وسیله مردمی با خاستگاه ایرانی ایجاد شده است. (3) پس از انقراض هخامنشیان توسط اسکندر, جانشینان او هلنیسم را در نواحی جنوبی آسیای مرکزی مطرح کردند.(4) از اواسط قرن سوم قبل از میلاد, در ناحیه شرقی آسیای مرکزی (ازبکستان امروزی) دولت یونانی ـ بلخی (باکتری) شکل گرفت, درحالی که ناحیه غربی آسیای مرکزی (ترکمنستان امروزی) با امپراتوری پارت متحد گشت و بدین طریق دارای فرهنگی متفاوت گردید. اما تمامی منطقه, به وسیله جاده ای موسوم به ((جاده ابریشم)) به هم متصل می شد. جاده ای تجاری که از سراسر قاره آسیا شامل چین, هندوستان, خاورمیانه و حوزه دریای سیاه عبور می کرد.(5)
در قرن سوم بعد از میلاد که ایران تحت سلطه ساسانیان بود, دوباره استیلای خود را بر نواحی جنوبی, آسیای مرکزی به دست آورد. در طی این دوره, نظام سیاسی, فعالیت فرهنگی و موقعیت اقتصادی تا چند قرن در منطقه در وضعیتی بسیار مناسب بود. (6) اما این وضعیت با حمله اعراب در قرن هفتم میلادی دگرگون گردید.(7) اسلام نه تنها سازمان جدید عقیدتی, بلکه یک نظم اجتماعی و معرفت شناسی تازه ای ارائه کرد. (8)
در سال 740 میلادی, یعنی در دوره خلافت ولیدبن عبدالملک, عرب ها به وسیله قتیبه بن مسلم بن عمر و الباهلی بر آسیای مرکزی حکومت می کردند.(9) فرمانده عرب در مرو, نزدیک شهر ((ماری)) در ترکمنستان امروز, بود. حدود پنجاه هزار عرب از بصره و کوفه مهاجرت کرده و در خراسان, بخارا و دیگر نواحی مستقر شدند.(10) قتیبه اصلاحاتی در سپاهش انجام داد و توانست وفاداری و اطمینان ساکنان بومی را جلب کند. او دو مسجد در بخارا ساخت که یکی از آن ها امروزه ((مسجد قتیبه)) نامیده می شود. در دوره حکومت کمونیست ها, این مسجد به انبار گمرک تبدیل شد, اما پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی, این مسجد دوباره به مسلمانان برگردانده شد.
عرب زادگان که جدا از بومیان زندگی می کردند, زبان خود را حفظ کردند; اما بومیان در دوره نخستین, قرآن را به زبان فارسی از برمی خواندند.(11) آن ها یک بار در زبان عربی مهارت پیدا کردند, اما این عمل تکرار نشد, شهرهای آسیای مرکزی به قلمرو فرهنگی خلافت[ اسلامی] در آمدند و در حدود یک قرن مراکز مهم علمی اسلامی[ در این منطقه], تحت نظر اعراب و بعدها سلجوقیان و ترکان بود تا این که به وسیله مغولان ویران گردیدند.(12)
پس از حمله اعراب در ناحیه آمودریا و سیردریا با شیوه جدید ایمان و راه جدید زندگی, نوع تازه ای از زندگی اجتماعی در آسیای مرکزی شکل گرفت. ساکنان آسیای مرکزی فلسفه های اعراب را پذیرفتند و زبان آنان را برای فرهنگ و علوم اسلامی اقتباس کردند. شهرهای اصلی همچون سمرقند, بخارا, ترمذ, خوارزم, مرو, خجند, اورگند و نسا از جهت تفکرات اسلامی ساکنانشان مشهور بودند. این شهرها با دیگر سرزمین های اسلامی دارای روابط تجاری, فکری و مذهبی بودند. برخی از دانشمندان این نواحی عبارتنداز: امام محمدبن اسماعیل البخاری (194ـ256ه"), محدث بزرگ حافظ ابوعیسی ابن عیسی الترمذی (متوفی 340ه"), امام احمد بن محمد الخوارزمی (393ـ484ه"), متفکر بزرگ اسلامی ابونصر طرحان حکیم الفارابی (متوفی 339ه") عالم برجسته ابوریحان محمدبن احمد بیرونی (262ـ348ه") و دانشمند معروف ابوعلی سینا.
ابوعلی سینا کتاب هایی در زمینه پزشکی و فلسفه نوشت.(13) در میان آثار او در زمینه پزشکی, ((قانون علم پزشکی)) که در قرن دوازدهم میلادی به لاتین ترجمه شده و به وسیله فیزیکدانان در شرق و غرب مورد استفاده قرار گرفته, معروف تر است.(14)
محمدبن موسی خوارزمی همان طور که از عنوان اثرش ((الجبر)) برمیآید, بنیان گذار ریاضیات عرب است. او نه تنها یک ریاضی دان, بلکه منجم, جغرافی دان و مورخ نیز بود. آثار او نمایان گر تلفیقی از جبر هندسی و هندسه یونانی است که اساس علم ریاضی امروزی را تشکیل می دهد. محمدبن موسی خوارزمی قرن ها سنت کهن خوارزمیان از ریاضیات را برای نیازهای اساسی چون آبیاری, سیاحت, تجارت و معماری که بیشتر متإثر از فرهنگ یونانی و هند بود به کاربرد.(15)
در دوره عباسیان خیلی سریع به حضور عرب پایان داده شد, اما اداره این منطقه تحت قلمرو قدرت خراسان باقی ماند. بنابراین, هنوز حوزه نفوذ ایرانیان در این ناحیه زیاد بود. نخستین دولت مسلمان مستقل در آسیای مرکزی سامانیان بودند که در سال 875م. خراسان به وسیله یک دودمان ایرانی تإسیس شد که مرکز قدرت خود را در بخارا قرار داد. امپراطوری سامانیان در اوج عظمتش سیطره خود را بر ماورإالنهر, خوارزم و منطقه وسیعی از ایران و افغانستان اعمال می کرد.(16) بنیان گذار سلسله سامانیان, اسماعیل بن احمد بود که از سال 875 تا 999م حکومت کرد. سامانیان ارتباط تجاری با اروپا و چین را تا حدود زیادی توسعه دادند. بنابراین, جاده ابریشم در این دوره شکل گرفت. دولت سامانی نقش بزرگی در تاریخ این منطقه (ماورإالنهر, خوارزم, منطقه سیردریا, ایران و افغانستان) ایفا کرد. در این دوره, زبان فارسی ـ تاجیک در منطقه گسترش یافت و به همین جهت شعرای بزرگی چون رودکی و فردوسی آثار تاریخی خود را به رشته تحریر درآوردند. اما زبان عربی به عنوان یک زبان علمی به حیات خود ادامه داد.(17)
با آغاز قرن شانزدهم, خان نشین های بخارا و خیوه به عنوان دو مرکز رهبری نیروهای منطقه ای ظاهر شدند. قلمرو خان نشین بخارا تقریبا شامل ازبکستان امروزی بود;(18) البته بخشی از ترکمنستان, تاجیکستان و افغانستان را نیز شامل می شد. خیوه کمی کوچک تر بود و در جنوب دریاچه آرال واقع شده بود و قلمرو آن شامل سرزمین های ترکمن ها, قزاق ها و قاراقالپاق ها بود. در قرن هجدهم میلادی, روستاهای واقع در این منطقه به عنوان قدرت سوم سربرآوردند. بقایای نظام کلان قبیله ای قدرتمند, در میان ترکمن ها, قزاق ها و قرقیزها که صحراگرد بودند, موجود بود.(19)
تسلط روس ها بر آسیای مرکزی
نخستین برخورد بین روس ها و مسلمانان در منطقه ((ولگا)) روی داد. تجزیه اردوی زرین به خان نشین های رقیب, شامل آستراخان, کازان, کریمه و اردو و خان نشین تاتارهای سیبری, فرصتی طلایی را برای روس های تزاری فراهم کرد تا شکست های گذشته شان را تلافی کنند و مغول ـ تاتارهای فاتح را به اختیار خود در آوردند. در اوایل, روس ها به این ترتیب در منطقه ولگا پیش رفتند. حمله روس ها با ضمیمه سازی قازان, در سال 1552م, و آستراخان, در سال 1556م, به روسیه شروع شد. خان نشین کریمه در سال 1771م فتح و در سال 1783م ضمیمه روسیه شد. پس از الحاق قازان به روسیه, ایوان مخوف کلیسای بزرگ ((باسیل)) را در میدان سرخ مسکو برای برگزاری جشن پیروزیاش بنا نمود و گنبدهای آن را پیازی شکل درست کرد تا شبیه عمامه سران تاتار خدمتگزارش باشد.(20)
مقامات روس در سال 1740م تصمیم گرفتند آشکارا مساجد را ویران کنند. در طی سه سال بعد, از 536 مسجد در منطقه ولگا, 418 مسجد ویران شد.(21) این امر به شورشی سریع در سال 1744م منتهی گردید. و در نتیجه, اجازه داده شد که دو مسجد جدید در قازان ساخته شود. هنگامی که کوشش های مضاعف برای تغییر کیش, ویرانی مساجد و مدارس و از بین بردن رهبران مذهبی, روس ها را به اهدافشان نرساند, تصمیم گرفتند استراتژیها و تاکتیک هایشان را تغییر دهند. از این پس, اعمال مذهبی از امور سیاسی جدا شد. نخستین هیإت تبلیغی ارتدوکس به دستور ملکه آنا لوانوا (1740ـ1730م) به ناحیه قازان اعزام گردید. ((دفتر جدید امور مسیحیان)) در سپتامبر سال 1740 تإسیس گردید(22) که قازان, آستراخان, نیژنی, نوگوارد, و ورونژ در قلمرو نفوذ آن بود. این امر در همه این مناطق سازمان هایی داشت. این سازمان ها برای جمعآوری پول جهت اداره مسیحیان آن مناطق, مستقیما مالیات هایی را بر مسلمانان تحمیل می کردند. در سال 1750م مقامات دولتی موقعیتی بحرانی داشتند و دفتر امور جدید مسیحیانK.N.D) ) که رودررویی آشکار با مسلمانان را دامن زد, سرانجام در سال 1764م تعطیل شد.(23)
در سال 1784م اسامی شهرهای منطقه کریمه عوض شد و نام کریمه نیز به ((تاوریده)) تغییر یافت. شهر مشهور ((آق مسجد)) به ((سمیفاروپل)) تغییر نام داد. در اواخر قرن هجدهم, چیزی بین یک صدهزار تا سیصدهزار تاتار در استپ های مرکزی و شمالی کریمه, که برای امپراتوری عثمانی باقی ماند, سرگردان بودند.(24)
آخرین پایگاه مسلمانان که به روسیه ضمیمه شد ترکستان بود که به دو خان نشین خیوه و خجند و امیرنشین بخارا تقسیم می شد. تهاجم روس ها درست پس از جنگ کریمه شروع شد. ازبک ها بزرگ ترین ملت در آسیای مرکزی بودند که در سال 1860م جمعیتی حدود سه ونیم میلیون نفر را تشکیل می دادند. در این زمان ترکمن ها, قرقیزها و تاجیک ها ملت های خیلی کوچک تری بودند.(25) در سال های 1868 و 1873م امیرنشین بخارا و خان نشین خیوه به کشورهای تحت الحمایه تبدیل شدند. در سال 1876م خان نشین خجند کاملا ضمیمه روسیه شد و آشکارا خود مختاریاش را به کلی از دست داد.(26)
سیاست اصلی حکومت تزارها در یک منطقه با منطقه دیگر تفاوت داشت. ولی در کل با سیاست هایی همچون نابودی کامل طبقه حاکم که خطرناک ترین دشمن امپراطوری روسیه محسوب می شدند, دنبال می شد. پس از این, روس ها ساختمان های فئودال ها را خراب کردند. و آن ها را از حقوقشان محروم کردند, سپس اموال و خراج هایشان را به طور هم زمان تصاحب کردند.(27)
مسلمانان در زمینه های مختلف با علایم خاصی مشخص گردیدند. رژیم تزاری, اسلام در ترکستان را به عنوان دشمن خطرناک خود می دانست, زیرا روس ها گرفتار چندین شورش قوی الهام گرفته از اسلام شدند که توسط رهبران مذهبی مسلمانان هدایت گردیدند. اما همان طور که روس ها با نیروی نظامی قوی در تحکیم سلطه خود موفق شدند, فرقه ای از مسلمانان توجه خود را به اصلاح نظام سنتی آموزش به نحوی که تجهیز کننده منابع انسانی برای مبارزه با تسلط روس ها باشد, اختصاص داد.(28) این فرقه به وسیله اسماعیل بیگ کاسپرینسکی رهبری می شد.(29) جنبش نوگرایان, به رغم مقاومت سنت گرایان در برابر هرگونه اصلاح که به وسیله اداره مستعمرات روس حمایت می شد, گام های بلندی برای بیداری مجدد نوخواهان ملی گرا که به صورت موفقیتآمیزی در برابر سیاست روسی سازی مقاومت می کردند, برداشت و به تبلیغات دینی مسلمانان در برابر مسیحیان کمک کرد.(30)
به این ترتیب, اتحاد توده های مسلمانان تحت پرچم نوگرایان ((کنگره مسلمانان روس)) را به وجود آورد. اولین جلسه کنگره مسلمانان روس در 15 اگوست 1905 در نیژنی نوگوراد تشکیل شد. اسماعیل بیگ کاسپرینسکی رئیس این کنگره بود.
موضوع اصلی اتحادیه مسلمانان روس, تجمع مسلمانان روسیه در یک جنبش برای استقرار یک حکومت مشروطه بود که مبتنی بر سهم نمایندگی ملیت ها باشد.(31) دومین کنگره از 13 تا 23 ژوئیه 1906 در سن پترزبورگ تشکیل شد. هر دو کنگره غیرقانونی بودند, اما به علت گستردگی آن ها در کشور, حکومت نه تنها هیچ اقدامی علیه سازمان دهندگان آن ها نکرد, بلکه به آن ها برای برپایی دیگر کنگره ها نیز مجوز داد.
سومین کنگره از 16 تا 21 اگوست مجددا در نیژنی گوراد برگزار شد. رئیس این کنگره توپهی باسف بود. کنگره آشکارا در مورد مباحث حساس صحبت کرد و یک کمیته مرکزی 15 نفری تشکیل داد. با این حال, آن کمیته شامل نمایندگانی از همه ملیت های بزرگ مسلمان نبود. در کمیته مرکزی تنها یک نفر از آذربایجان بوده و بقیه از تاتارها بودند. آزادیخواهان آذربایجان پس از کنگره دوم, علاقه خود را به جنبش اتحادیه مسلمانان روسیه از دست داده و جا را برای تاتارها خالی کردند.(32) آزادیخواهان آذربایجان در 17 اکتبر 1905 در باکو ((حزب مشروطه مسلمانان)) را تشکیل دادند. همان طور که لنین از تفوق مسلمانان تاتار بحث می کند مشاهده می شود که تاتارهای قازان برای هر صد نفر از دو جنس دارای یک مدرسه بودند, درحالی که اعضای کلیسای ارتدوکس برای هر 1500 تا 3000 نفر یک مدرسه داشتند.(33)
عقیده پان ترک ها(34) اتحاد همه مردم بود و تعداد زیادی از مسلمانان معتقد بودند که اتحاد پان ترکیسم و پان اسلامیسم تنها راه نجات مسلمانان است. کاسپرینسکی به تنهایی سه روزنامه مختلف به نام ((عالم نسوان)), ((عالم صبیان)) (دنیای کودکان) و ((خاخاخاKhakhakha)(() منتشر کرد. یک گروه سیاسی معروف به ((تاتار جوان)) شکل گرفت که حداقل در آغاز, تشکیلاتی مخفی و زیرزمینی بود و الگویی برای ترکان جوان محسوب می شد.(35) این گروه, هم چنین, شروع به انتشار مجله ای هفتگی به نام ((خدمت وطن)) کرد که در سال 1908م توسط روس ها توقیف شد. (36)
اسلام در آستانه انقلاب اکتبر
هنگامی که انقلاب بلشویکی در سال 1917م به وقوع پیوست روشنفکران جدید مسلمان آسیای مرکزی ((انجمن مسلمانان)) را تشکیل دادند و علما نیز ((جماعت علما)) را که به وسیله ملاشیرعلی پین هدایت می شد بنیان گذاری کردند. اولین کنگره انجمن مذکور در آوریل برگزار شد که 450 صاحب نظر در آن شرکت کردند. آن ها خواستار پایان یافتن استعمار روسیه و بازگشت سرزمین های اشغالی به صاحبان اصلی آن شدند. دومین کنفرانس مسلمانان آسیای مرکزی در تاشکند برگزار شد که توسط شریعه اداره می شد و انجام آن توسط محکمه شریعت و به ریاست شیخ الاسلام تضمین می شد.(37)
درست قبل از انقلاب اکتبر, کنگره علما, صوفیان و رهبران مذهبی داغستان در ((آل آندی)) در آوارستان برگزار شد. کنگره, ((شیخ نجم الدین نقشبندی)) را به عنوان امام داغستان و چچن انتخاب نمود و اعلام کرد که شیوه او همان شیوه امام قبلی ((امام شامل)) است و هیچ مسلمانی اختیار نافرمانی از اوامر او را ندارد. ((شیخ اوزن حاجی)) اعلام کرد که ان شإالله ما یک حکومت شریعت در سرزمین مسلمانان پایه ریزی می کنیم که جمهوری نباشد.(38) این صوفیان طرفدارانی بالغ بر ده هزار مرید داشتند و می گفتند که ((بیگ)) (فرزند ارشد امام شامل) و ((کاینماس علی خانف)) فرمانده آن ها بوده اند. آن ها تا سال 1925م علیه نیروهای بلشویکی مبارزه کردند. هنگامی که بلشویک ها امام نجم الدین را در سپتامبر 1925 دستگیر کردند یک میلیون نفر از مسلمانان داغستانی از اطراف صوفیان و رهبران مذهبی رانده شدند. (39) منابع رسمی شوروی قبول کردند که در زمان شکست, در داغستان 19 نفر مرشد و 61200 نفر مرید و در جمهوری چچن بیش از 400000 مسلمان و 50000 صوفی برجسته وجود داشتند.(40) از طرف دیگر, صوفیانی که در مناطق کوهستانی بودند به فعالیت خود ادامه دادند. نیروی جهاد از مبارزه دست کشید, اما یک جهاد تدریجی شروع شد. در تمام نواحی آسیای مرکزی جنگ داخلی آغاز شد. رهبران کمونیستی مرکز هیچ گونه کنترلی بر کمونیست های روسی آسیای مرکزی نداشتند. با این حال, در طول دو سال بعد از انقلاب بلشویکی, کمونیست های روسی در آسیای مرکزی شروع به قتل و غارت و چپاول کردند. مساجد و مدارس مسلمانان را تخریب نموده و با جدا ساختن زنان از آن ها به آنان اهانت کردند. صدها نفر از زنان مسلمان توسط سربازان روس به بهانه آزاد ساختن آن ها از بند بردگی ـ به اصطلاح ـ سنت و محدودیت در چهاردیواری خانه هایشان, دستگیر شدند. با همکاری نیروهای محلی تاشکند به نام ((اوردا)), کمونیست های روسی منطقه اشغالی فتح شده را از دست دادند که این امر به نوعی, حیات دوباره به نیروهای مقاومت پارتیزانی بود که از طریق نیروهای بومی به آن ها داده شد. مورخان کمونیست بعدها آن را قیام ((باسماچی)) (باندیت) نامیدند که نزدیک به بیش از یک دهه پس از انقلاب اکتبر نیز ادامه پیدا کرد.
جمعیت مسلمانان در منطقه ((فرغانه)) بیست درصد کاهش یافته بود. این که چه تعداد از, آن ها در اثر بیماریهای واگیردار مانند وبا, اسهال خونی و تیفوس از بین رفتند و یا چه تعداد کشته شدند برای هیچ کس مشخص نیست. در حقیقت, آمار دقیقی در دسترس نیست, اما حداقل یک میلیون قزاق در طی جنگ های داخلی از بین رفتند.
از سال 1919 تا 1925م در مورد اسلام و مسلمانان دیدگاه محدود و میانه ای وجود داشت, حکومت سوسیالیست تلاش می کرد تا مسلمانان را متقاعد سازد که در سایه قانون گذاری سوسیالیستی, حقوق مذهبی مسلمانان بسیار بهتر از روسیه تزاری مورد حمایت قرار خواهد گرفت. خود لنین یکی از فعالان ترویج چنین تئوریهایی بود که اجازه می داد مسلمانان, برخی از مساجد و حوزه های خود را که توسط ارتش سرخ تخریب شده بودند, بازسازی نمایند. اما این حرکت های تاکتیکی چندان دوام نیاورد. وقتی که استالین با سیاست های خاص خود به پیروزی رسید حملات مستقیمی علیه اسلام و مسلمانان طرح ریزی گردید. مدارس و مساجد تخریب و یا بسته شدند. برخی از مساجد تاریخی که از بهترین آثار چوبی مشهور به خاطر معماری اسلامی آن بودند, به آتش کشیده شدند. اموال اوقاف به یغما رفت و انتقال دروس و مباحث اسلامی ممنوع گردید. دادگاه شریعت منحل شد. صدها و هزاران انسان مسلمان تحت شکنجه های شدید قرار گرفته و یا به قتل رسیدند. حتی رهبران ((نوگرایان)) که به همکاری با کمونیست ها می پرداختند در امان نماندند. آن ها به مسکو آورده شدند تا به جوخه های آتش سپرده شوند.(41) تا پایان سال 1920م بیش از یک میلیون مسلمان فقط به کشور افغانستان مهاجرت کردند. امواج مهاجرت های دیگر (موج دیگر آوارگان) به سوی ترکیه, خاورمیانه و حتی هند سرازیر شدند.
با جدا شدن مسلمانان اتحاد شوروی از میراث فرهنگی و قطع ارتباط گروه های مذهبی با امت (اسلام) الفبای زبان آن ها در سال 1928م از عربی به لاتین و سپس در سال 1940م به ((سریلیک)) تبدیل شد.(42) مراسم جشن ازدواج مطابق مذهب, مبهم و فاقد اعتبار شناخته شد. اعتبار و ارزش هر یک از اعمال اسلامی چون روزه, نماز, حج و ختنه مورد سوال و تردید قرار گرفت.
پس از مرگ استالین, خروشچف در سال های 1959ـ1964م دومین رشته از عملیات غیر اسلامی را به راه انداخت و اسلام به عنوان خطرناک ترین تهدید برای ایدئولوژی مارکسیسم ـ لنینیسم شناخته شد. این حرکت با محکومیت شدید, ملایمت استالین در مقابله با مذهب و انحرافات او از قوانین لنین آغاز گردید. این دوران یکی از شدیدترین حرکت های ضد اسلامی در تاریخ اتحاد جماهیر شوروی بود.(43) در اوایل دهه 1960م مجمع منکران خدا, در دانشکده تاریخی دانشگاه مرکزی آسیایی در تاشکند تإسیس گردید. از سال 1963م به بعد, اسناد ضداسلامی چون فیلم ـ نمایشنامه و تصاویر در جمهوریهای مختلف اتحاد جماهیر شوروی که مسلمان بودند, طرح ریزی گردید. منابع ضدمذهبی به تناسب در شهرهای مختلف آسیای مرکزی پاگرفت. یک موزه منکر خدایی در شهر بخارا و در یک مسجد باستانی در نزدیکی مقبره های صوفیان نقشبندی گشایش یافت. یک جریان کینه توزانه برای بستن مساجد باقی مانده (که تعداد تقریبی آن ها به 1500 واحد می رسید) به بسته شدن اکثر مساجد بزرگ و تقریبا تمام مساجد روستاها منجر شد. در طول سال های 1947ـ1975م تعداد 923 کتاب و جزوه ضداسلامی به 21 زبان مسلمانان, جدا از کتاب های ضداسلامی منتشر شده در روسیه, به چاپ رسید. (44) در سال 1964م در یک بررسی که توسط یک محقق اهل شوروی به عمل آمد روشن شد که به رغم کاهش مساجد و سایر موسسات, تعداد مسلمانان به همان اندازه قبلی بود. تبلیغات ضداسلامی در متقاعد ساختن افراد برای کنار گذاشتن عقایدشان ناکام ماند. (45) تإثیر و تإثر اجتماعی بین مسلمانان و روس ها امری صوری بود. تداخل نژادی (قومی) و مزارع جمعی خیلی کم بود. تفکیک و جدایی نژادی بویژه در مناطق روستایی وجود داشت. فقدان تعامل اجتماعی بین دو نژاد در شهرها, آن ها را از هم جدا می کرد. ازدواج های داخلی بین مسلمانان و روس ها به ندرت صورت گرفت; حتی ازدواج یک مرد مسلمان با یک زن روسی کاملا غیر معمول و نامتعارف بود.(46)
در اواخر دهه 1980م هنگامی که میخائیل گورباچف رئیس جمهور شد, سیاست های وی یعنی ((پروستوریکا)) و ((گلاستوست)) بر آسیای مرکزی تإثیر گذاشت. بزرگ ترین پیآمد آن, پذیرش منش هماهنگ با اسلام بود. این دگرگونی کامل با تعجب و اشتیاق فراوان مورد پذیرش افراد بومی قرار گرفت. این سیاست یک پدیده فرهنگی, اجتماعی و مذهبی بود و عموم افراد می خواستند که جدایی خود را از کمونیست و فرهنگ سلطه جویانه آن نشان دهند. چندین مسجد جدید گشایش یافت و کلاس های درس مذهبی غیر رسمی در بسیاری از مناطق برگزار شد. اگر چه هنوز اعضای حکومت نخبگان از حزب کمونیست بوده و ممنوعیت انجام مراسم مذهبی ادامه داشت, اما با این حال, حکومت مشوق احیای مجدد اسلام بود. همراه با تجدید حیات مذهبی, یک احیاگری فوق العاده در ((صوفیسم)) ـ شاخه تصوف اسلامی که در آسیای مرکزی ریشه دارد ـ صورت گرفت. قرن ها صوفی گری بردبارترین شاخه اسلامی در آسیای مرکزی بوده است; حتی پس از هفت دهه, یک خانم 86 ساله به نام ((شیخاصفراپر)) متولی مقبره صوفی در پامیر بود.(47)
پس از اضمحلال شوروی سابق, اسلام جایگزین آماده ای به جای ایدئولوژی جماهیری بود. موضوع فرهنگی اسلام در صفحات روزنامه ها و مجلات موجودیت خود را اعلام کرد و کتاب های عربی و اسلامی به چاپ سپرده شدند. ایستگاه های رادیو و تلویزیون به رهبران مذهبی اجازه سخنرانی دادند و برخی مراسم مذهبی همچون نمازهای عید را به خارج مخابره کردند.
((فرنمانه)) پرجمعیت ترین منطقه آسیای مرکزی است; ولی وجود و تإثیر اسلام در نمنگان که شهری مدرن و بزرگ بود بیشترین ظهور را داشت. تشکیل و گسترش گروه های داوطلبانه ویژه ای به نام ((عدالت)) که اعضای آن ها عمده جوان و اغلب مرتبط با گروه های فعال اسلامی محلی در مراکز استانی چون نمنکان, اندیجان و خجند بودند, رونق یافت. در قرن بیستم گروهی موسوم به ((اخوان المسلمین)) در آسیای مرکزی نفوذ کرد. اصلی ترین هدف این گروه ایجاد یک دولت اسلامی بود. اخوان المسلمین در دهه 1930م کانون های سری و کاملا زیرزمینی در شهرهای آسیای مرکزی ایجاد کرد. این حرکت با ظهور پروستوریکا بروز و ظهور علنی یافت. حزب رنسانس اسلامیI.R.P) ) که در سراسر پنج جمهوری آسیای مرکزی, نتیجه و وارث مستقیم گروه های برادری قبلی بود, موجودیت یافت.(48)
توجه: این آمار مبتنی بر آمارهای ملی و نژادی است, زیرا حاکمان کمونیست آمار مربوط به سنت های مذهبی را منتشر نکرده اند. این جدول نشان دهنده تعداد واقعی مسلمانان در اتحاد جماهیر شوروی نیست مطابق این داده ها جمعیت مسلمانان حدود شصت میلیون نفر می باشد.
در فوریه 1990م مسلمانان آسیای مرکزی خواستار کناره گیری ((مفتی شمس الدین خان باباخان)) رئیس بخش مسلمانان آسیای مرکزی در تاشکند شدند. آن ها او را متهم به داشتن روابط نامشروع با زنان و منحرف شدن از اسلام دانسته و وی را مجبور به استعفا نمودند. در همین زمان قاضی جاه طلب آلماتی ((رادبیگ نیسان بای)) خود را نامزد مفتی اعظم قزاقستان کرد و بدون مشورت با مسکو اقدام به ایجاد یک هیإت قزاق مسلمان مجزا نمود.(49) مردم بیش از این راضی نبودند که مسکو برای آن ها تصمیم بگیرد که چه کسی می بایست به آن ها مسایل مذهبی را بیاموزد.
نخستین نشانه این استقلال معنوی در بیداری اسلامی, ساختن مساجد جدید بود. در اکتبر 1990 تعداد مساجد موجود در قزاقستان 50, ترکمستان 30, تاجیکستان 40 و ازبکستان 90 مسجد بود; درحالی که در سال های قبل از 1989, در قزاقستان 15, ترکمنستان 5, تاجیکستان 17 و ازبکستان 37 مسجد وجود داشت. در شهر تاشکند 30 مسجد جدید ساخته شد, درحالی که قبل از سال 1989م تنها 2 مسجد وجود داشت.(50) تا اکتبر 1991 در هر جمهوری بیش از یک هزار مسجد جدید ایجاد شد و هر روز یک مسجد جدید تإسیس می شد. خانه های بازسازی شده, مدارس و مراکز اجتماعی و حتی کارخانه های متروکه به مسجد تبدیل شدند. در سال 1992م در هر جمهوری هزاران مسجد بنا گردید. امور ساختمانی مساجد و مدارس جدید توسط کشورهای عربی تإمین مالی می شدند. عربستان سعودی در اوایل سال 1990م اقدام به یک عمل ابتکاری در آسیای مرکزی, که دوباره به اسلام روی آورده بودند, کرد; این کشور یک میلیون قرآن به منطقه فرستاد و وجوه مربوط به پروژه های ترجمه قرآن به زبان های محلی و ایجاد یک مرکز نشر اسلامی در تاشکند را تإمین نمود. ورود قرآن به این مناطق باعث ایجاد هیجان عمومی فوق العاده ای شد. مرکز صدای سعودی ضمن تغییر در برنامه های خود, ارسال ساعت ها برنامه خارجی مذهبی به نام ((ندای اسلام)) برای مسلمانان مناطق آسیای مرکزی را در دستور کار خود قرار داد. شاه فهد یک بار دیگر در سال 1991 و 1992م صدها نفر از متقاضیان مناسک حج از آسیای مرکزی را برای انجام این مناسک دعوت کرد. در اگوست 1991 دولت سعودی با امضای قرارداد وامی به ارزش یک ونیم میلیارد دلار به اتحادجماهیر شوروی, به خاطر حمایت مسکو در جریان جنگ خیلج فارس نقش خود را به طور فزاینده ای گسترش داد.(51) با این حال, منابع اعراب در حد روابط مذهبی و احساسی باقی ماند و به سطح عملی نرسید. در فوریه سال 1992م وزیرخارجه پادشاهی سعودی ((سعودالفیصل)) از آسیای مرکزی دیدن کرد. نماینده دولت سعودی مشاهده کرد که مإموریت آنان بیشتر در جهت بازگشت مردم به اسلام توفیق داشته است, تا این که به روابط تجاری و توسعه اقتصادی منجر شود. حتی در جریان ایجاد اولین بانک خارجی در آلماتی, سرمایه گذاری بانک سعودیها به نام ((البرکه ـ قزاقستان)) در منطقه کم بوده است.
بیداری مذهبی مسلمانان در ازبکستان
جنگ داخلی در تاجیکستان تبدیل به موضوعی خطرناک برای همه همسایگان و بویژه ازبکستان گردید. این تهدید و ترس ریشه در تاریخ و جغرافیای این کشور دارد. ایالات دره فرغانه, شامل شهرهای فرغانه, نمنگان و اندیجان, در کنار مرز تاجیکستان واقع شده اند. زمانی که جنگ های[ داخلی] تاجیکستان به ازبکستان نیز سرایت کرد, گروه های اسلامی حمایت زیادی برای نهضتشان دریافت نمودند. از نظر تاریخی این دره حاصل خیز که از نظر کشت محصول کتان شهرت دارد, حصار اسلام به شمار میآمده است. مطابق گفته های عبدالرشید عبیدالله اف, قائم مقام شهردار نمنگان, حتی در زمان سلطه کمونیست ها بسیاری از مسلمانان این منطقه مراسم مذهبی, از جمله ازدواج, و سنت تولدها را در خفا انجام می دادند. پس از استقلال ازبکستان در دسامبر سال 1991 اسلام در دره فرغانه تجدید حیات یافت. در طی سال های 1990ـ1992م تعداد مساجد نمنگان از 2 مسجد به 26 مسجد رسید. اکنون استان نمنگان دارای 130 مسجد و جمعیتی معادل یک و نیم میلیون نفر می باشد. در سال 1989م از استان نمنگان تنها چهار نفر اجازه یافتند تا مراسم حج را به جای آورند, اما در سال 1992م تعداد حاجیان استان نمنگان به 1500 نفر رسید و تعداد کل زوار کشور بالغ بر 4000 نفر بود.(52)
رئیس جمهور ((اسلام کریم اف)) گسترش اسلام گرایی و تجدید حیات آن را نوید می داد و سخنرانی های داخلی خود را با عبارت ((بسم الله الرحمن الرحیم)) شروع می کرد. وی در جریان سفر به عربستان سعودی, در ماه می 1992 به مکه رفت تا حج عمره را به جای آورد. دولت کریم اف یک روحانی را به عنوان رئیس اداره امور مذهبی خود انتخاب کرد و اعیاد فطر و قربان را تعطیل عمومی اعلام نمود.
نتیجه گیری
تجدید حیاط اسلام در آسیای مرکزی در اواخر دهه 1980 شروع شد; زمانی که با اعمال سیاست میخائیل گورباچف, یعنی پروسترویکا و گلاسنوست, برای اولین بار در سراسر دوران سلطه شوروی, به مردم اجازه فعالیت در اتحاد جماهیر شوروی داده شد. تجدید حیات زندگی مذهبی مسلمانان با او جهت مقاومت و فوق العاده فوری روبرو گردید. پس از هفتاد سال توقف مذهب و محدود کردن اعمال مذهبی, احیای ناگهانی و تجدید حیات اسلام در همه جمهوریها اتفاق افتاد. در طی دوران سلطه شوروی, مسلمانان آسیای مرکزی آرام بودند. اکثریت جمعیت آن ها مسلمان سنی مذهب وابسته به فرقه حنفی بودند. در دسامبر 1991, فروپاشی غیر منتظره اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی مقدمات احیای بیشتر سنت های اسلامی در آسیای مرکزی را فراهم آورد. نمود بیشتری از اجرای احکام مذهبی, قبول و اتخاذ شکل اسلامی معاشرت و ازدواج های مذهبی, انجام نمازهای یومیه و تمایل بیشتر به مساجد رونق گرفت. همچنین ایجاد و بنای مساجد و مدارس اسلامی به شکل قابل توجهی آغاز گردید. در سال 1990ـ1991م تعداد مساجدی که افتتاح گردید, از 160 مسجد به 5000 مسجد رسید. ایجاد مساجد و مدارس جدید توسط کشورهای عربی تإمین مالی می شد و ایران و ترکیه, که بر سر حمایت از مسلمانان آسیای مرکزی در رقابت بودند, نیز در این امر مشارکت داشتند. عربستان سعودی تعداد بسیار زیادی از نسخ قرآن کریم را به منطقه فرستاد. ترکیه, ایران و عربستان سعودی گروه های مذهبی به این منطقه اعزام کردند و به دانشجویان آسیای مرکزی پیشنهاد تحصیل الهیات در کشورهای خود را دادند. رفته رفته احزاب اسلامی قدرت و گسترش یافتند و رنسانس اسلامی احزاب در تمام جمهوریها شکل گرفت. کشور تاجیکستان مبارزه جدی با نخبگان غیر مذهبی را شروع کرده است و در آینده, اسلام اهمیت زیادی در آسیای مرکزی پیدا خواهد کرد, چرا که تمام جمهوریهای آسیای مرکزی به طور رسمی دولت های خود را اسلامی اعلام کرده اند.
پی نوشت ها *. به نقل از: مجلهIslam and the Modern Age چاپ دهلی, نوامبر 1977. 1. این دو رودخانه در زبان یونانی,Laxartus وOxus و در زبان عربی, سیحون و جیحون نامیده می شوند. 2. دوندرا کائوشیک, آسیای مرکزی درازمنه جدید (مسکو, انتشارات توسعه, 1970م) ص 14. 3. پیتر فریناند, آسیای میانه جدید و همسایگانش (لندن, امور بین الملل بنیاد سلطنتی, 1994م) ص 7. 4. دنیش سنیور, تاریخ اولیه آسیای میانه, (کمبریج, انتشارات دانشگاه کمبریج, 1990م) ص 109. 5. پیتر فریناند, همان, ص 15. 6. مقبول بدخشانی, تاریخ ایران, (لاهور, مجلس تاریخ ادب, 1976م) ج 1, ص 292ـ297. 7. اچ. آ. آر. گیب, فتوحات اعراب در آسیای مرکزی, لندن, 1923م) ص 15. 8. مقبول بدخشانی, همان, ج 2, ص 140ـ142. 9. لیدن بریل, دایره المعارف اسلام, (چاپ جدید, 1986م) ص 541ـ542. 10. یاقوت الرومی, معجم البلدان, (بیروت دارالصادر, 1986م) ج 1, ص 565ـ567. 11. ریچارد. ن فرای, تاریخ بخارا, (کمبریج, ماساچوست, 1954م) ص ;47 (این کتاب در اصل توسط نرشخی و به زبان عربی نوشته شده است). 12. مقبول بدخشانی, همان, ص 135. 13. شمس الدین, ((فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و چشم انداز احیای اسلام در آسیای مرکزی)), مجله مطالعات آسیای غربی, علیگره, شماره هفتم, (1991م), ص 23. 14. دوندرا کائوشیک, همان, ص 17 15. همان. 16. ای فیلیپ, اردوی شاهانه: مردمان صحراگرد استپ, (لندن, 1965م) ص 8. 17. همان, ص 17. 18. آرمنیس ویمبراتی, تاریخ بخارا, ترجمه نفیس الدین (لاهور, مجلس تاریخی ادب, 1959م). 19. همان; حیدر (1800ـ1826) نخستین شخصی بود که خود را امیر نامید. 20. مقبول بدخشانی, همان, ص 16. 21. محمد. م. آ. خان, ((اسلام در دوره تزارها و انقلاب اکتبر)), مجله بنیاد امور اقلیت مسلمان, شماره اول, (لندن, ژانویه 1991) ج 7, ص 24. 22. همان. 23. همان. Ismail Bey Gesprinsky, Russkoe Musulomanstvo, Oxfrd; Society for centeral. 24 sian studies, Reprint series, No. 6.1985, P.7. 25. رودکی ال. روشت, ملیت های قومی در اتحاد جماهیر شوروی: نگاهی جامعه شناختی به یک مسئله تاریخی, (نیویورک, 1981م) ص 66. 26. سیمور بکر, بخارا و خیوه کشورهای تحت الحمایه روس (1865ـ1924م), (هاروارد, 1986م). 27. شمس الدین, همان, ص 26. 28. شیرین آکینر, مسلمانان اتحاد جماهیر شوروی, (چاپ دوم: لندن, 1986م) ص 57. 29. در آسیای مرکزی مهاجران تاتار اصول جدید مدارس, انتشار مجلات و روزنامه ها و چاپ ترجمه را به وسیله اسماعیل بیگ کاسپرینسکی از اهالی مشهور کریمه آغاز کردند که جنبش بزرگی در میان بومیان آسیای مرکزی به راه انداخت. این روزنامه ها نقش مهمی در تحریک مردم آسیای مرکزی در زمینه بیداری مجدد فرهنگی داشتند; در این زمینه ر.ک: دوند را کائوشیک, همان, ص 75ـ80, و آر. و یدنانث, شکل گیری جمهوریهای شوروی آسیای مرکزی, (دهلی نو, 1967م) ص 50ـ63. 30. شمس الدین, ((مسائل نوگرایی سیاسی در میان روس های آسیای مرکزی قبل از انقلاب اکتبر)), مجله هندی سیاست, شماره های 1 و 2 و 4, (آوریل ـ اگوست 1969) ج 7, ص 85ـ86. 31. تدئوسز سوتیو چوسکی, آذربایجان شوروی, 1905ـ1920م) شکل گیری هویت ملی در یک جمعیت مسلمان, (انتشارات دانشگاه کمبریج, 1985م) ص 68ـ90. 32. همان. 33. و. ل. لنین, مجموعه کامل آثار, (مسکو, 1962م) ج 28, ص 514. 34. جنبش پان ترکیسم که به وسیله حکومت ترکان حمایت می شد عنصر مهم سیاست مورد توجه اتحاد جماهیر شوروی در ایان جنگ جهانی اول و مدتی پس از آن بود Ibid, No. 24. P. 14. 35. محمد. م. آ. خان, همان, ص 34. 36. تاریخ اسلام کمبریج, چاپ هولت لامستون و لویس, (انتشارات دانشگاه کمبریج, 1970م) ج 1, ص 1. 37. بنیکسون و ویمبوش, تصوف در اتحاد جماهیر شوروی, (لندن, 1985م) ص 24. 38. همان, ص 30. 39. تدئوسز سوتیوچوسکی, همان, ص 134. 40. شمس الدین, همان, ص 27. 41. فضل الرحمان, ((سیاست اتحاد جماهیر شوروی در قبال مسلمانان روسیه)), مجله بنیاد امور اقلیت مسلمانان, (1980م) ج 2, ص 40. 42. بنیکسون, اسلام رسمی در اتحاد جماهیر شوروی, مذهب در سرزمین های کمونیستی, مجله بنیاد امور اقلیت مسلمانان, شماره 3, (1970م) ج 7, ص 151. 43. همان. 44. جی.ام لاندائو به ((برخی کارهای شورویها بر روی اسلام, مطالعات خاورمیانه)), شماره 3, (لندن, اکتبر 1973) ج 9, ص 362. 45. ریچارد پیپ, ((مسلمانان آسیای مرکزی, بخش دوم)), مجله خاورمیانه, شماره 3, (واشینگتن, تابستان 1995م) ج 9 ص 295ـ303. 46. احمد رشید, ((تجدید حیات تصوف)), مجله اقتصادی شرق دور, (17 دسامبر 1992). 47. همان, تجدید حیات آسیای مرکزی, اسلام یا ناسیونالیسم, (کراچی, انتشارات دانشگاه آکسفورد, 1994م) ص 44. 48. همان, ص 45. 49. ((چالش اسلامی)), مجله اقتصادی شرق دور, (12 ژوئیه 1990); این آمارها بر اساس گفته های نویسندگان مسافر آسیایی مرکزی در سال 1990م می باشد. 50. احمد رشید, همان, ص 220ـ221. 51. دلیپ هیرو, ((پیشرفت و انحطاط اسلام در آسیای مرکزی)), مجله بین المللی خاورمیانه, شماره 443, (پنجم فوریه 1993) ص 20.
کلمات کلیدی:
نظر شما