زمینه ها و علل اقتصادی گرایش به فاطمیان در افریقیه و مغرب
مجله تاریخ اسلام نهم فروردین ماه سال 1382 شماره سیزدهم
نویسنده : محمدعلی چلونگر
تشکیل خلافت فاطمیان به سال 297 قمری در افریقیه(1) عوامل و زمینه های متعددی داشته است. در بین این عوامل، زمینه های اقتصادی کم تر مورد توجه قرار گرفته است؛ در حالی که اهمّیت آن کم تر از عوامل دیگر نیست.
در این مقاله اوضاع اقتصادی و نقش آن در تشکیل خلافت فاطمیان بررسی می شود. برخی از عوامل اقتصادی تأثیر گذار بر تشکیل خلافت فاطمی، به اوضاعِ افریقیه و مغرب در نیمه ی دوم قرن سوم قمری و بخشی به عملکرد فاطمیان در دوران دعوت و قیام باز می گردد که در این مقاله هر دو دسته عوامل مورد بررسی قرار می گیرد.
اوضاع اقتصادی افریقیه و مغرب در آستانه ی قیام فاطمیان
اوضاع اقتصادی این منطقه، در دوران بعد از اسلام تا تشکیل خلافت فاطمیان، به سه دوره تقسیم می گردد:
- از ورود اسلام تا تشکیل حکومت های مستقل؛
- از تشکیل حکومت های مستقل تا اواسط سده ی سوم؛
- نیمه ی دومِ سده ی سوم.
وضعیت اقتصادی مغرب و افریقیه در دوره ی اول، با اوضاع اقتصادی در نیمه ی دومِ قرن سوم و در آستانه ی قیام فاطمیان شباهت های زیادی دارد. برای تبیین عوامل اقتصادی زمینه سازِ قیام فاطمیان، لازم است اوضاع اقتصادی مغرب و افریقیه تا اواسط قرن سوم را به اختصار بررسی کنیم. از ورود اسلام تا تشکیل حکومت های مستقل
سرزمین مغرب و افریقیه در این دوران از وضع اقتصادی مطلوبی برخوردار نبود. حملات اعراب، قیام های پیوسته ی بربرها و خوارج علیه حکامشان، غارتگری های ساکنان کوهستان و صحرانشینان در شهرها و دشت ها، سرمایه های عظیمی که از مغرب و افریقیه به دربار خلفا سرازیر می شد و فتنه ها و شورش هایی که شعله ی آن سراسرِ منطقه را فرا گرفته بود همه از اسباب وضعیت نامطلوب اقتصادی بودند.
در این میان شورش هایی مثل شورش کسیله و کاهنه(2) و خوارج صفریه و اباضیه موجب رکود زراعت و صنعت و تجارت در مغرب و افریقیه گردیده بود. درخت ها به آتش کشیده شد و قلعه های مابین طَرابُلُس و طَنْجَه تخریب گردید.(3) بر اثر تخریب بلاد و مناطق زراعتی، بسیاری از ساکنانِ آن جا به اندلس مهاجرت کردند؛ زیرا می دیدند در آن جا مکانی برای کسب روزی و زندگی نیست.(4)
تمام تلاش های والیان در دو قرن اول به فرونشاندن این شورش ها معطوف شد و اموال و ذخایر عظیمی در این راه هزینه گردید.(5)بعد از گذشت نیم قرن از این شورش ها وضعیتِ اقتصادی شدیداً لطمه دید.
بدون تردید، مسئولیت والیان در ایجاد این اوضاع کم تر از مسئولیت خوارج و بربرها نبود. در بین خوارج، صفریه بیش تر از اباضیه در ایجاد این اوضاع سهم داشتند؛ زیرا جنگ های آنان همراه با غارتِ اموال و آتش زدن شهرها و مزارع بود. نمونه ی این اعمال را می توان در محاصره ی شهر طنجه (123ق) توسط بَلْجَ بن بِشْر و یارانش(6) و در قیروان (138ق) دید.(7) در این جنگ ها تعداد زیادی کشته شدند که مورخین اتفاق بر کثرت آنان دارند.(8) افزون بر این مصایب، امراض مسری نیز تعداد کثیری را به کام مرگ کشید.
این حوادث موجب وخامت اوضاع اقتصادی و قحط و غلای شدیدی شد؛ تا آن جا که مردم برای زنده ماندن به خوردن حیوانات بارکش، سگ، پوست و علف روی آوردند.(9) والی افریقیه در اثر اوضاع نامطلوب اقتصادی مغرب و افریقیه، مجبور شد برای سر و سامان دادن اوضاع دستِ کمک به سوی مصر دراز کند، ولی این کمک ها نتوانست اوضاع اقتصادی افریقیه و مغرب را سر و سامان دهد؛ زیرا تمام کمک ها صَرف تحکیم موقعیت حکام و موقعیت دفاعی شهرها و برپایی دژها و باروها گردید.(10) ظاهراً والیان افریقیه اهتمامی به اصلاح اقتصادی آن نواحی نداشتند، اما بعد از آن که شورش های خوارج و دیگر مدعیانِ قدرت در آن منطقه فروکش کرد، تلاش هایی برای بهبود و اصلاح وضع اقتصادی در دوره ی محمد بن اشعث، والی عباسیان (143 - 148ق) انجام گرفت، ولی عمر این اصلاحات کوتاه بود.(11) با حرکت وی به شرق مجدداً شورش های خوارج شدت گرفت و وضعیت مانند قبل شد.
تأثیرات نامطلوب شورش های خوارج بر اوضاع اقتصادی افریقیه از تلاش های یزید بن حاتم (154 - 170ق) والی دیگر افریقیه، در مواجهه با گرسنگی و قحطی و مشکلات اقتصادی روشن می شود. او اهتمام زیادی به کشت و زرع زمین ها مصروف داشت و غَلاّت این زمین ها را در اختیار مردم قحطی زده قرار داد(12) و گوسفندان و شتران زیادی را ذبح و میان رعیت تقسیم کرد. یزید برای بهبودِ اوضاع اقتصادی، تلاش وسیعی در زمینه ی گسترش حِرَف و صنایع و برپایی بازارها انجام داد.(13) این اقدامات و تلاش ها نیز نتوانست اوضاع اقتصادی را بهبود بخشد؛ زیرا می بینیم بسیاری از والیان قیروان از پرداخت حقوق و عطایای لشکریانشان ناتوان بودند.(14)
این شرایط بحران زده ی اقتصادی تا استقرار دولت های مستقل تداوم داشت. اوضاع اقتصادی افریقیه و مغرب در عصر دولت های مستقل تا اواسط قرن سوم
با استقرار دولت های مستقل و برقراری آرامش، مغرب و افریقیه شاهد تغییر و بهبود نسبی وضعیت اقتصادی شد. این بهبود اقتصادی در تمام نواحی منطقه در محدوده ی حکومت های اغلبیان (184 - 296ق)، ادریسیان (172 - 364ق) و دولت خارجی مذهب رستمیان (160 - 296 ق) و بنی مدرار (140 - 352 ق) نمودار گردید.
آنچه در کتب تاریخی و مسالک و ممالک از شکوفایی اقتصادی مغرب و افریقیه بیان کرده اند عمدتاً مربوط به این دوره از تاریخ مغرب و افریقیه است. مغرب و افریقیه از زمان رومی ها به بعد در هیچ دوره ای چنین شکوفایی به خود ندیده بود؛ مزارع امنیت لازم را برای زراعت به دست آوردند(15) و شکوفایی اقتصادی مغرب حتی به فریاد مردم قحط زده ی اندلس رسید. بر اثر قحط و غلا در اندلس (232ق) چهارپایانِ بسیاری هلاک شدند و درختان و زمین های زراعی خشکید و قیمت ها بالا رفت؛ در این احوال مغرب از چنان وضعی برخوردار بود که توانست به اندلس یاری برساند.(16)
در سایه ی امنیت ایجاد شده در دوران اغلبیان تا اواسط قرن سوم، محصولات کشاورزی افزایش یافت. یعقوبی از سرسبزی و کثرت درختان در منطقه ی قعودة تا ساحل سخن می گوید:
در آن جا زیتون و نخل و انگور به صورت فراوان کشت می شد و در شمال منطقه ی قعوده کشتِ حبوبات رایج بود.(17)
به فضل زیادی معادن، صنایع در این عصر شکوفا شد؛ به ویژه صنعت کشتی سازی و شمشیر و زین و لگام اسبان و صنایع شیشه ای رونق گرفت. در قیروان، محله ای خاصِّ شیشه گران بود.(18) اوضاع اقتصادی افریقیه از اواسط قرن سوم تا پایان قرن سوم
در اواخر قرن سوم بر اثر عوامل انحطاط، که قبلاً بدان اشاره شد، آرامش نسبی بار دیگر از جامعه ی افریقیه رخت بربست و به دنبالِ آن تغییراتی در اوضاع اقتصادی منطقه به وجود آمد که شباهت زیادی به دوران قبل از تشکیل دولت های مستقل داشت. این اوضاع اقتصادی بستر مناسبی برای قیام فاطمیان فراهم ساخت.
در اواخر قرن سوم مجدداً بحران اقتصادی همه جانبه و فرا گیر شد. این بحران بیش تر در افریقیه و در مناطق تحت نفوذ اغلبیان بود. به دنبالِ آن، جنگِ داخلی شدت گرفت و آسایش و رفاه از شهرها و روستاها رخت بربست. در این سال ها خشک سالی و گرانی، که قسمتی بر اثر عوامل طبیعی و قسمتی حاصل عملکرد حکام بود، بر افریقیه سایه افکند. ابن ابی زرع نمونه هایی از این قحطی ها را که از 253 قمری آغاز شد و تا سال 265 قمری ادامه یافت، بیان می کند.
در این بین قیمت ها بالا رفت و شمار زیادی تلف شدند. مشابه این قحطی در سال 285 قمری نیز رخ نمود که گفته اند بعضی مردم به مردارخواری روی آوردند. همراه قحطی امراض کشنده هم گریبان گیر مردم شد. جمعیت مردگان به حدی زیاد شد که چندین نفر را بدون غسل و نماز در یک قبر قرار می دادند.(19)
آنچه ابن خلدون در مقدمه راجع به وضعیت نامطلوب اقتصادی دولت ها بیان می دارد،(20) در مورد افریقیه در آستانه ی قیام فاطمیان صدق می کند. به علت خراج سنگینی که قرار داده شده بود و هم چنین بروز فتنه ها و آشوب های مختلف قبایل بربر، کشاورزی رونق قبلی خود را از دست داده و بسیاری از سرزمین هایی که قبلاً کشت می شد رها شده بود.
بر اثر بحران، وضعیت پولی و مسکوکات رایج شدیداً ضربه دید. در دوره ی ابراهیم دوم اغلبی در موقع جنگ با طولونیان (267ق) اختلالی در گردش درهم ها و دینارها به وجود آمد که ادامه ی جنگ با طولونیان را مشکل ساخت. ابراهیم دوم برای رفع بحران پولی حتی مجبور شد زیورآلات زنانش را تبدیل به درهم و دینار کند. با توجه به مشکلات اقتصادی، ضرب این درهم و دینارها احتمالاً همراه با کاهش عیار بوده است.
ابراهیم که در جنگ با طولونیان تمام اموال و ذخیره های پولی خود را هزینه کرده بود، بعد از پیروزی در صدد جبران آن برآمد و دستور داد کلیه ی اموال طولونیان که در صحنه ی جنگ باقی مانده بود جمع آوری شود و هر چه و به هر مقدار نزد لشکریان می یافت با شدت عمل تصاحب می کرد. ابن عذاری بیان می دارد:
بسیاری از لشکریان چون شدت عمل ابراهیم دوم را دیدند به صورت پنهانی هر مقدار از اموال را که در اختیار داشتند فروختند.(21)
وضعیت نامناسب پولی موجب بحران و شورش دیگری در سال 274 قمری شد که به نام شورش دراهم شهرت یافت. این بحران بر اثر بی تدبیری ابراهیم دوم ایجاد شد و به شورش ها دامن زد و بحران سیاسی و اقتصادی بزرگی پدید آورد. شورش از آن جا آغاز شد که ضرّاب خانه ی دولت همراه سکه های گذشته، سکه های کم بهایی از جنس مس به نام «صحاح» ضرب کرد. این اقدام باعث شد مردم دست به شورش بزنند و علیه ابراهیم اجتماع کنند. این شورش که به تسلیم ابراهیم دوم در برابر مردم و خارج کردن سکه های مسین از دور معاملات و ضرب درهم جدیدی به نام «عاشری» انجامید(22) حکومت را در موضعی انفعالی قرار داد.
وضعیت خراج و مالیات عامل دیگر بحران اقتصادی بود. با انحطاط و ضعف اغلبیان سیاستِ مالیاتی آنان در اخذ مبالغِ بیش تر با شدت عمل اجرا شد. طبق این سیاست، آنان موارد جدیدی از عوارض و مالیات وضع کردند که اهالی قادر به پرداخت آن نبودند. در اواخر حکومت اغلبیان، خراج و مالیات، که عمدتاً برای تأمین لشکرکشی ها علیه شورشیان و فتوحات در مناطقی مثل صقلیه جمع آوری می گردید، بسیار بیش تر از دوران والیان بود. مأموران وصول مالیات در اخذ آنها بیداد می کردند. در مواردی مأمور وصول مالیات تعهدی به امیر اغلبی می سپرد که به موجب آن موظف بود مستقیماً مبلغ معینی به نام خراج جمع آوری نماید و به امیر اغلبی بپردازد.(23) در این موارد مأمور هر چه می خواست به میل و تشخیص خود، گاه مازاد بر آنچه تعهد سپرده بود، دریافت و به نفع خود برداشت می کرد. مبالغ زیادی که اغلبیان از طریق خراج یا طرق دیگر به دست می آوردند عمدتاً هزینه ی لشکرکشی های آنان علیه شورش هایی می شد که به عملکرد آنان معترض بودند.
این وضعیت، جامعه ی افریقیه را دست خوش تغییرات اقتصادی کرد و در بین طبقاتی که از این وضعیت ناراضی بودند زمینه ی مساعدی برای تبلیغات فاطمیان فراهم شد. سیاست مالی و اقتصادی ابوعبداللَّه شیعی در دوران قیام
شیوه ها و روش های مالی و اقتصادی ابوعبداللَّه شیعی در دوران دعوت در جذب بربرها بسیار مؤثر بود. سیاست اقتصادی وی نقطه ی مقابل سیاست اقتصادی اغلبیان بود. ابوعبداللَّه دریافته بود که یکی از عوامل اصلی انزجار مردم از اغلبیان شیوه های مالی و اقتصادی آنان است.(24) او برای جلب قلوب عامه سیاست اقتصادی اغلبیان را نهی کرد. نظر او این بود که این شیوه بدعت و مخالف با سیره ی سلف صالح است. ابن عذاری بیان می دارد:
در سال 293 قمری وقتی ابوعبداللَّه به شهر بَلَزمه و طُبنه دست یافت مالیات هایی که جمع آوری شده بود نزد او آوردند، وی از مأموران مالیاتی پرسید: این اموال چیست؟ پاسخ دادند: این ها خراج عُشُر است. ابوعبداللَّه به جمعی از افراد مورد اعتماد طُبنه فرمان داد اموال را به صاحبان آن ها بازگردانند و مردم را آگاه گردانند که آنان امین مردم در اموالی هستند که خداوند از زمین برای آن ها خارج کرده است؛(25) هم چنین اعلام شود که اخذ و پخش مالیات عشر بر اساس کتاب اللَّه خواهد بود.
در موردی دیگر از فردی که اموالی به نزد او آورده بود پرسید: این مال از کجاست؟ مرد جواب داد: جزیه ی سال گذشته ی یهود و نصار است. ابوعبداللَّه گفت: چگونه جمع آوری کردی؟ مرد جواب داد: به همان شیوه ای که عمر اخذ می کرد. در این موقع ابوعبداللَّه شیوه ی او را تأیید کرد و به داعیان گفت: پس می توانید این مال را بین اصحاب تقسیم کنید.(26)
ابن عذاری در ادامه نقل می کند:
به کسانی که مال خراج را نزد او آورده بودند گفت: در این مال خیری نیست؛ زیرا بر اموال مسلمین خراج نیست؛ و به معتمدان طبنه دستور داد که این اموال را به صاحبانش باز گردانند.(27)
این سیاستِ مالی ابوعبداللَّه اثر نیکویی در میان اهالی افریقیه داشت. ابن عذاری می گوید:
وقتی اهالی طُبْنَه، عملکرد مالی ابوعبداللَّه را دیدند مسرور گردیدند و امیدوار شدند که او کتاب و سنت را در میان آنان اعمال خواهد کرد. خبر عملکرد او در سراسر افریقیه منتشر شد و مردم متمایل به ابوعبداللَّه شدند و با او مکاتبه کردند.(28)
عملکرد مالی ابوعبداللَّه توجه اغلبیان را به خود جلب کرده بود. آنان متوجه این نکته شده بودند که ادامه ی این سیاست، موجب دل سردی بیش تر مردم از حکومت اغلبیان خواهد شد. ابن عذاری باز نقل می کند:
وقتی اخبار سیاست مالی ابوعبداللَّه به زیادةاللَّه سوم رسید حزن و اندوه او را فرا گرفت.(29)
مسلماً حزن و اندوه او برای از دست دادن پایگاه مردمی اش از یک سو و گرایش هر چه بیش تر مردم به فاطمیان از سوی دیگر بوده است. زیادة اللَّه سوم به جای تغییر سیاست اقتصادی اش به رجال و سیاست مداران دستور داد در منابر ابوعبداللَّه را لعن و نفرین کنند(30) تا از این طریق او را از چشم و دل مردم بیفکند.
ابوعبداللَّه سعی می کرد با بزرگ نمایی مشکلات اقتصادی اغلبیان وضع را بحرانی تر از آنچه بود جلوه دهد و در واقع زمینه را برای نارضایی عمومی از اغلبیان فراهم سازد. او می دانست که از عوامل موفقیتِ فاطمیان تشدید معضلات و مشکلات اقتصادی اغلبیان است. تداوم این وضع امید به پیروزی را بیش تر خواهد کرد. قاضی نعمان بیان می دارد:
بعد از آن که خبر مرگ ابراهیم بن احمد والی اغلبی به ابوعبداللَّه رسید حالت وی، در جلسه ای که با سران و مشایخ کتامة داشت، از ناراحتی و ناآرامی اش خبر می داد؛ بعد از اتمام جلسه عده ای از مشایخ علت ناراحتی او را پرسیدند. ابوعبداللَّه گفت: خبر رسیده که ابراهیم بن احمد اغلبی مرده است. گفتند: این خبر که باید موجب شادی باشد. ابوعبداللَّه در پاسخ گفت: من از مرگ او ناراحت نیستم، بلکه از رفتاری که فرزندش در مسائل مالی پیش گرفته ناراحتم؛ او تمام اموال غصبی پدرش را بازگردانده و برای مظالم به دادخواهی نشسته است؛ با این کار قلوب مردم را به طرف خود جلب می کند.(31)
برقراری امنیت اقتصادی از اقدامات ابوعبداللَّه در افریقیه بود که تأثیر بسزایی در جلب قلوب عامه داشت؛ وی در مناطقی که فتح می کرد بی درنگ امنیت را برقرار می نمود؛ او موفق شد امنیت را، حتی در مناطق دور از مرکز که در گذشته ناامنی در آن حاکم بود، برقرار کند. این عمل موجب گسترش ارتباط تجاری و تسریع در حرکت اقتصادی افریقیه شد.(32) بر اثر ایجاد امنیت، مهاجرت های گسترده ای به بعضی از شهرهای تحت نفوذ ابوعبداللَّه صورت گرفت. این مهاجرت ها موجب شکوفایی اقتصادی این نواحی شد. ایکجان و تازروت، که به دارالهجرة معروف شده بودند، مرکز مهاجرت اسماعیلیه و هواداران فاطمیان از نقاط مختلف افریقیه شدند و این خود از عوامل شکوفایی اقتصادی این شهرها بود.(33)
ابوعبداللَّه شیعی در بین اسماعیلیان و هواداران فاطمیان در افریقیه روابطِ اقتصادی و مالی بر پایه ی تعاون و همکاری ایجاد کرد. او روح همکاری بین مؤمنین را در اجتماع کتامة در زمینه ی مالی به کار گرفت. در این اجتماع یک اسماعیلی مالش را فقط برای خود نمی خواست. به گفته ی قاضی نعمان:
هیچ امتی همانند این اجتماع نبود و در گذشته و در هیچ قرنی گروهی همانند آنان دیده نشده است.(34)
سیاست اقتصادی و مالی ابوعبدالله، که از عوامل زمینه سازِ گرایش به فاطمیان در افریقیه بود، تا زمان تشکیل خلافت تداوم یافت. بعد از تشکیل خلافت دگرگونی هایی در سیاست مالی و اقتصادی فاطمیان به وجود آمد که این تغییرات مخالف سیاست های دوران قیام بود. عبید اللَّه مهدی روشی همانند روش عباسیان در پیش گرفت که با اعتراضات گسترده ای از جانب بربرها روبه رو شد.(35)
سیاست اقتصادی دورانِ قیام برگرفته از اصول مساوات جویانه ی اسماعیلیه و قرامطه بود؛(36) در حالی که سیاستِ اقتصادی دورانِ استقرار، تحمیلِ مالیات های سنگین و کمرشکن و پشت پازدن به شعارهای قبلی بود. از مهم ترین عوامل همراهی بربرها با قیام خوارج علیه فاطمیان، اتخاذ این سیاست و روش بود که با شعارها و عملکردهای پیشین آنان مغایرت داشت و حامیان اصلی نهضت را آزرده و خشمگین ساخت.
قاضی نعمان بیان می دارد:
وقتی عبیداللَّه مهدی بعد از آزادی از زندان سجلماسه به رَقّاده به بلاد کتامة رسید، ابراز تمایل کرد که به ایکجان (دار الهجرة فاطمیان در دوران قیام) برود. در آن جا فرمان داد اموال و ذخایری که در دست دعات و مشایخ بود و آنان برای حفاظت آن ها را در زمین پنهان کرده بودند در اختیار وی قرار گیرد. کتامی ها خشمگین شدند؛(37)
زیرا گمان می کردند که سهمی در این اموال دارند چون با نیروی بازو و شمشیر آنان به دست آمده بود و سال ها از این اموال حفاظت کرده بودند؛ کتامی ها این عمل عبیداللَّه را مغایر با نیات مالی ابوعبداللَّه شیعی می دیدند و به همین دلیل لب به انتقاد گشودند؛ ولی عبیداللَّه مهدی بعداً با شدت عمل به انتقادات آنان جواب داد.(38)
ابن عذاری می گوید:
وقتی عبیداللَّه مهدی وارد قیروان شد، فقها و بزرگان قیروان به نزد او آمدند و به او تبریک گفتند و از این که فاطمیان بر اغلبیان پیروز شده اند ابراز شادمانی کردند و از او امان خواستند؛ عبیداللَّه مهدی در جان ها و فرزندان امان داد، ولی ذکری از اموال نکرد؛ عده ای مجدداً نزد او بازگشتند و درخواست امان در اموال کردند؛ اما عبیداللَّه درخواست آن ها را نپذیرفت که موجب وحشت آنان شد.(39)
منابع به موضع گیری ابوعبداللَّه در برابر سیاست مالی و اقتصادی عبید اللَّه مهدی بعد از به خلافت رسیدن او و به خصوص شیوه ی وی در جلب یاران با اعطا و بخشش های زیاد اشاره ای نمی کنند، ولی می دانیم این تصرفات یکی از اسباب اصلی اختلافات آن دو بود که سرانجام به تیرگی روابطشان انجامید؛ ابوعبداللَّه که این شیوه را صحیح نمی دانست به مهدی می گفت:
اعطای اموال به شیوخ زمینه سازِ فساد آنان می شود.(40)
پشت پازدن فاطمیان به آرمان های دوران قیام، از جمله آرمان های اقتصادی، موجبِ از دست رفتن حامیان اصلی نهضت در افریقیه و مغرب شد و اعتراضات گسترده ای در پی داشت و زمینه ی ناپایداری فاطمیان را در افریقیه فراهم آورد. نقش اموال و خزاین فاطمیان در گسترش دعوت
لازمه ی استمرار قیام گسترده ی اسماعیلیان در قرن سوم قمری در مناطق مختلف عالم اسلامی، قدرت اقتصادی و وجود پشتوانه ی مالی گسترده بوده است. به نظر می رسد که بدون تشکیلات مالی و اموال و ذخایری که این قیام را از نظر اقتصادی حمایت کند، دست یابی سریع به اهداف سیاسی مورد نظر ممکن نبود. رهبران اسماعیلی سلمیه با شناخت این معضل از طرق مختلف با جمع آوری اموال و ذخایر، پشتوانه ی اقتصادی قیام را از قبل مهیا کرده بودند. منابع، از وجود اموال و ذخایرِ مالی عظیمی در نزد رهبران اسماعیلی در سلمیه گزارش می دهند(41) که رهبری قیام این اموال را بعداً به افریقیه و مغرب انتقال دادند. وجود این دارایی ها زمینه ی گسترش دعوت را در مغرب و افریقیه فراهم کرد. از وظایف مهم داعیان در دوران دعوت، جمع آوری اموال از مناطق مختلف و ارسال آن ها نزد امام در سلمیه بوده است. جعفر حاجب، که خود شاهد و در خدمت عبیداللَّه مهدی بوده است، معلومات ارزشمندی در این مورد در اختیار ما می گذارد. او می گوید:
داعیان اموال را از هر شهری جمع می کردند و به نزد مهدی در سلمیه می فرستادند. مهدی سردابی به طول دوازده میل در خانه اش حفر کرده بود. اموال و ذخایر بر شتر حمل و شبانه به داخل سرداب انتقال داده می شد. بعد از تخلیه ی بارِ شتر، درِ سرداب با خاک پوشانده می شد؛ به نحوی که احدی نمی توانست مکان آن اموال را بیابد. این اموال به حدی زیاد بود که گفته اند با اموال عبیداللَّه مهدی در دوران خلافت برابری می کرده است (42) و از اموال خلیفه ی عباسی بیش تر بوده است. مهدی قسمتی از این اموال را در راه کسب یاران و رهایی از دست والیان در مسیر مغرب به کار برده بود.(43)
اگر چه به نظر می رسد در مقدار اموال فاطمیان در دوران دعوت اغراق شده باشد، ولی حاکی از گستردگی اموال و ذخایر ایشان در آن دوران است که به پشتوانه ی آن توانستند قیام خود را بر ضدّ عباسیان در نقاط مختلف، از جمله مغرب و افریقیه، با موفقیت دنبال کنند.
هنگامی که عبیداللَّه مهدی مجبور شد سلمیه (مرکز دعوت) را رها کند و به طرف مصر برود، فرصت نیافت اموال و ذخایر را با خود حمل کند؛ و چون نگران اموالِ بر جا مانده بود و می دانست که بنیه ی مالی دعوت وابسته به این اموال است، به یکی از پیروانش فرمان داد به سلمیه باز گردد و خانه های علویان را خراب کند و جوی آبی را که اموال در زیر آن قرار داده شده بود ببندد(44) تا جای اموال پنهان بماند(45) و او بتواند این اموال را بعداً به افریقیه انتقال دهد.
در بین راه عبیداللَّه هر جا با مشکل روبه رو می شد با اعطای مبالغی زیاد خود و یارانش را نجات می داد.(46) عبیداللَّه مهدی بعد از ورود به مغرب و استقرار در سجلماسه، علاوه بر دارایی های قبلی، اموالی هم از جانب ابوعبداللَّه شیعی دریافت می کرد. بنابر روایت ابن عذاری به نقل از فردی هاشمی که همراه عبیداللَّه مهدی در سجلماسه بود، این اموال از دینارهای رایج در سجلماسه نبود، بلکه از دینارهای اغلبی بود(47) و این نشان می دهد ابوعبداللَّه هنگامی که در بین کتامی ها در منطقه ی حاکمیت اغلبیان بود آن ها را فرستاد.
فاطمیان اموال و دارایی هایی را که در دوران دعوت در اختیار داشتند از طرق مختلف به دست می آوردند. پیروان اسماعیلیه یا از سر ایمان به این که این اموال به اهل بیت داده می شود و در واقع عمل خیری است که قرآن آن را مدح کرده است این اموال را پرداخت می کردند، یا این کار را در شمار اعمال نیکی می دانستند که برای انسان محاسبه می گردد، و یا برای این که در فردای تشکیل حکومت به فریاد آنان خواهد رسید و آنان نصیبی از حکومت خواهند برد. فاطمیان در دوران دعوت این اموال را تحت چند عنوان جمع می کردند:
خمسِ اموال. بر افراد اسماعیلی که در نقاط مختلف عالم اسلامی زندگی می کردند واجب بود خمس اموالی را که مالک هستند یا کسب می کنند به امام اسماعیلی بپردازند و از همین جا عنوان خمس در کتب فقهی قاضی نعمان (فقیه فاطمیان) وارد شد. در واقع، نظریه ای که قاضی نعمان در کتاب دعائم الاسلام(48) و کتاب الهمة فی آداب اتباع الائمه(49)در مورد خمس اموال بیان می دارد مبتنی بر عملکرد پیروانِ مذهب اسماعیلی در طول دوران ستر و قیام در افریقیه و مناطق دیگر است. همین شیوه بعد از تشکیل خلافت فاطمیان اعمال شد. یکی از درآمدهای خلافت فاطمیان همین خمس بود که پیروان اسماعیلی برای آن ها ارسال می کردند.(50)
بدون شک این وجوهات چه در دوران قیام و چه در دوران خلافت تنها بر عهده ی پیروان اسماعیلی بوده است؛ زیرا اگر پرداخت این مالیات شرعی شامل پیروان غیر اسماعیلی افریقیه نیز می بود، مسلماً آنان واکنش نشان می دادند؛ چنان که در مواردی بعضی از اعمال فاطمیان را بدعت دانستند و واکنش نشان دادند؛ هم چنین ما در منابع اهل سنت مغرب و افریقیه ذکری از این مالیات نمی بینیم و این نشان می دهد که وجوب آن به پیروان اسماعیلی منحصر بوده است.
از بعضی از نوشته های قاضی نعمان به دست می آید که پرداخت این مالیاتِ شرعی بر بعضی از پیروان اسماعیلی سنگین بوده است؛ زیرا قاضی نعمان در جاهای مختلف آنان را در پرداخت خمس دعوت به صبر می کند و آن را امتحانی الهی معرفی می نماید.(51)
نوعی مالیات شرعی دیگر به نام «دینار الهجرة» و «درهم الفطرة» بود. این نوع مالیات را حمدان بن اشعث رهبر اسماعیلیان وضع کرده بود(52) و ابوعبداللَّه شیعی از افرادی که داخل دعوت اسماعیلیان می شدند آن را دریافت می کرد. پیروان اسماعیلی دینار الهجرة را به امام می دادند و این مالیات برای رفع نیاز اولیایی بود که از مناطق و جزایر مختلف به دار الهجرة مهاجرت می کردند؛(53) و درهم الفطرة(54) مالیاتی بود که تازه واردان مذهب اسماعیلی پرداخت می کردند.(55)
اطلاعات دقیقی از مقدار و کیفیت این نوع مالیات در منابع نیست. تنها اشاراتی ضمنی در بعضی مآخذ در این مورد می توانیم به دست آوریم. در نامه ای که زیادةاللَّه سوم اغلبی بر ضد فاطمیان در افریقیه منتشر کرده و فرمان داده بود در جایگاه های عمومی قرائت شود، نکاتی راجع به مالیات های فاطمیان مطرح شده بود که وی از آن ها با عنوان مالیات غیر شرعی نام می برد.(56) گمان می رود منظور زیادة اللَّه سوم از این مالیات های غیر شرعی دینار الهجرة و درهم الفطرة بوده که برای آنان ناشناخته بوده است.
غنایم. غنایم در اختیار مشایخ کتامة قرار می گرفت و ابوعبداللَّه هیچ دخل و تصرفی در آن ها نمی کرد. این اموال را مشایخ کتامة بعد از آن که عبیداللَّه مهدی از سجلماسه به ایکجان آمد تحویل او دادند.(57) رؤسای کتامة ابتدا تصور می کردند این اموال متعلق به آن هاست. به اعتقاد قاضی نعمان همین تصور از اسبابی بود که بعداً رؤسای کتامة را به فساد و توطئه کشانید.(58)
هدایای پیروان اسماعیلی به صورت پول یا اجناس برای امام. داعیان که از نقاط مختلف عالم به حضور امام اسماعیلی می آمدند، هدایایی نیز با خود می آوردند. این نوع درآمد بعد از آن که خلافت فاطمیان شکل گرفت بیش تر شد. بزرگان و رجال دولت واجب می دیدند وقتی که بر امام وارد می شوند هدایایی را به او تقدیم دارند. جوذر خادم، که رتبه ای والا در نزد خلفای فاطمی افریقیه داشت، بیش از ده هزار دینار را برای تقرب به حضور سومین خلیفه ی فاطمی اهدا کرد.(59)
صدقات. قاضی نعمان تحت عنوان صدقات از اموالی که اخذ آن از مؤمنین و مؤمنات بر ائمه ی صادقین واجب است یاد می کند و به ذکر آیه ی صدقات(60) می پردازد و می گوید:
پرداخت صدقات به امام بر هر مؤمنی واجب است هر چند این امام جائر و ستمکار باشد.(61) نتیجه
در اواخر قرن سوم و هم زمان با قیام فاطمیان، افریقیه و مغرب از نظر اقتصادی از وضعیت مطلوبی برخوردار نبود و بحران اقتصادی همه جانبه فراگیر شده بود. این بحران بیش تر در افریقیه و در مناطق تحت نفوذ اغلبیان بود؛ همان مناطقی که ابوعبداللَّه شیعی عمده ی فعالیت های خود را در آن قرار داده بود.
بحران اقتصادی، بر نظام پولی و مسکوکات ضربه ی شدیدی وارد کرد. وضعیت نامناسب پولی موجب شورش ها و بحران های متعددی شد که مشهورترین آن ها شورش دراهم در سال 274 قمری بود.
بر اثر وضعیت نامطلوب اقتصادی، جامعه ی افریقیه دست خوش تغییرات اقتصادی مهمی شد. در بین طبقاتی که از این وضعیت ناراضی بودند زمینه ی مساعدی برای تبلیغات فاطمیان فراهم گشت.
در مقابل این وضعیت نامطلوب اقتصادی، فاطمیان در دوران دعوت و قیام، روش های مالی و اقتصادی خاصی را برای جذب بربرها در پیش گرفتند. آن ها شیوه های مرسوم جمع آوری خراج اغلبیان را نفی و اعلام کردند که اخذ و پخش مالیات فقط بر اساس کتاب اللَّه خواهد بود. از اقدامات دیگر آنان، که در جلب قلوب عامه مؤثر بود، برقراری امنیت اقتصادی در مناطق تحت کنترل بود. آنان موفق شدند امنیت را، حتی در مناطق دور از مرکز قیام که در گذشته ناامنی در آن حاکم بود، برقرار کنند. این عمل موجب گسترش ارتباط تجاری و تسریع در حرکت اقتصادی در افریقیه شد.
اموال و خزاین فاطمیان تأثیر بسزایی در استمرار قیام گسترده ی فاطمیان در افریقیه و مغرب داشت. اموال و دارایی هایی که فاطمیان در دوران دعوت در اختیار داشتند از طرق مختلف به دست می آمد؛ از جمله: پرداخت خمس اموال، پرداخت مالیات شرعی به نام «دینار الهجرة» و «دینار الفطره»، هدایایی که برای امام فاطمی فرستاده می شد، صدقات و غنایم. این سیاست مالی و اقتصادی فاطمیان در دوران دعوت و قیام، که برگرفته از اصول مساوات جویانه ی اسماعیلیان و قرامطه بود، زمینه ی مناسبی برای گرایش به فاطمیان فراهم آورد. $$
پی نوشت ها:
*) استادیار گروه تاریخ دانشگاه اصفهان.
شمال آفریقا به چهار قسمت تقسیم می شود: برقه و طرابلس؛ اقلیم افریقیه، (تقریباً برابر با تونس فعلی و معروف به مغرب الادنی است)، مغرب الاوسط (معادل با الجزایر امروزی است) و مغرب الاقصی ( تقریباً برابر با کشور مراکش است).
به بیان ابن عذاری، کاهنه به یارانش می گفت: عرب از افریقیه طلا و نقره می خواهد و از آن جا ما مزارع و چراگاه ها می خواهیم. نظر من این است که بلاد افریقیه را تخریب کنیم تا اعراب از این جا مأیوس گردند و تا ابد هیچ وقت باز نگردند. (ابن عذاری، البیان المغرب فی الاخبار الاندلس و المغرب، ج 1، ص 36).
همان.
همان.
ابو اسحاق الرقیق قیروانی، تاریخ افریقیه و المغرب، ص 64 به بعد؛ ابن عذاری، همان، ج 1، ص 36 به بعد؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، تصحیح رضوان محمد، ص 230 به بعد؛ ابن قتیبه الدینوری، الامامة و السیاسة المعروف بتاریخ الخلفاء، الجزء الثانی، ص 66 به بعد.
ناشناخته، اخبار مجموعه، ص 37 - 38. برای آگاهی بیش تر از اعمال بلج بن بشر رک: ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، تصحیح علی شیری، ج 3، ص 388 - 391؛ عبد القادر بن بدران، تهذیب ابن عساکر، ج 3، ص 29؛ احمد بن یحیی بن عمیرة الضبی، بغیة الملتمس فی جذوة المقتبس فی ذکر ولاة الاندلس، تحقیق محمد بن تاویت الطنجی، ص 170.
ابن عذاری، همان، ج 1، ص 69 - 71.
همان، ص 70؛ الرقیق القیروانی، همان، ص 78.
احمد بن خالد الناصری السلاوی، الاستقصاء لاخبار دول المغرب الاقصی، تحقیق جعفر و محمد الناصری، ج 1، ص 112.
ابوعبید عبداللَّه بن عبدالعزیز البکری اندلسی،المغرب فی ذکر بلاد افریقیه والمغرب،تحقیق دوسلان،ص 22-25.
ابن عذاری، همان، ص 72 - 73.
همان، ص 82؛ الرقیق قیروانی، همان، ص 121.
ابن عذاری، همان، ج 1، ص 78.
همان، ص 86 - 87.
عصام الدین عبد الروف القفی، تاریخ المغرب و الاندلس، ص 132.
ابن عذاری، همان، ج 1، ص 89؛ علی بن محمد بن فاسی ابن ابی زرع، انیس المطرب بروض القرطاس فی اخبار ملوک المغرب و تاریخ مدینة فاس، تحقیق محمد هاشمی فیلانی، ص 64 - 98.
احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، البلدان، ص 107 - 108.
القفی، همان، ص 133.
ابن ابی زرع، همان، ص 68 - 98.
ابن خلدون در مورد وضعیت پایانی دولت ها می گوید: در اواخر دولت ها تجاوز و ستمگری و بدرفتاری با رعایا معمول می گردد. در این مرحله میزان خراج ها تقلیل و قحطی و گرسنگی و مرگ و میر افزایش می یابد. علت قحطی آن است که اغلب مردم دست از کشاورزی بر می دارند؛ چه در این مرحله یعنی اواخرِ دولت ها به اموال مردم از راه خراج های گوناگون تجاوز می شود یا به علت فرسودگی و پیری دولت، سرکشان شورش می کنند و فتنه ها و آشوب ها پدید می آید که رعایا آواره می شوند و کار کشاورزی نقصان می پذیرد.
مرگ و میر بسیار در اواخر دولت ها موجبات گوناگونی دارد؛ از جمله قحطی زدگی. چنان که یاد کردیم یا به سبب تزلزل اوضاع دولت ها فتنه ها و آشوب ها روی می دهد و فساد و هرج و مرج و کشتار فزونی می یابد. (عبدالرحمن ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 301 - 302).
ابن عذاری، همان، ج 1، ص 120 - 121.
همان، ص 120 - 121؛ فرحات دشراوی، الخلافة الفاطمیة بالمغرب، ص 24.
مورخان اشاره ای به علل بحران نکرده اند. به طور کلی می توان گفت در این دوره، نظام پولی فاسد شده بود و مظاهر آن فساد را می توان این گونه خلاصه کرد:
الف) سیاست پولی نادرست که حکام با کاهش وزن و عیار سکه ها در پیش گرفتند و آن هم احتمالاً به علت کاهش معادن طلا و نقره، یا کاهش واردات طلا و نقره بود؛ زیرا همان طور که بیان شد اکثر طلاها از بلاد سودان می آمد؛
ب) بالا بردن ارزش پولی، بیش از آنچه واقعیت داشت، و هم زمان ضرب سکه و پولی که وزن و عیار آن کاهش پیدا کرده بود در صورتی که ارزش پولی گذشته را هم چنان دارا بود؛
پ) کاهش درهم و نقره و توسعه ی سکه های مسین.
ابوحنیفه قاضی نعمان، افتتاح الدعوة، تحقیق وداد القاضی، ص 141.
ابن عذاری، همان، ج 1، ص 141.
همان جا.
همان، ص 141 - 142.
همان، ص 143.
همان جا.
همان جا.
قاضی نعمان، همان، ص 141.
موسی اقبال، دور کتامة فی تاریخ الخلافة الفاطمیة منذ تأسیسها الی منتصف القرن الخامس الهجری، (11م)، ص 245.
همان، ص 252.
قاضی نعمان، همان، ص 131.
ابن عذاری، همان، ج 1، ص 216 به بعد؛ ابن اثیر، همان، ج 5، ص 252 به بعد.
شهاب الدین احمد بن عبد الوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، تحقیق محمد جابر عبد العال الحینی و دیگران، ج 25، ص 192 - 195.
قاضی نعمان، همان، ص 246؛ تقی الدین مقریزی، اتعاظ الحنفاء، تحقیق جمال الدین الشیال، ج 1، ص 67.
ابن عذاری، همان، ج 1، ص 164 به بعد.
همان، ص 158.
قاضی نعمان، همان، ص 261.
محمد بن محمد الیمانی، سیرة الحاجب جعفر، تصحیح ایوانف، ص 51 به بعد.
همان، ص 108؛ ادریس عماد الدین قرشی، عیون الاخبار و فنون الآثار، تحقیق مصطفی غالب، ج 4، ص 42.
محمد بن محمد الیمانی، همان، ص 109.
جعفر حاجب گوید: امام گودالی حفر کرده بود و اموال را در آن قرار داده بود و سقف آن محل را با گچ پوشانده بود و بر روی آن، جوی آبی روان کرده بود و آب در تابستان و زمستان از روی آن عبور می کرد. (محمد بن محمد الیمانی، ص 113).
محمد بن محمد الیمانی، همان، ص 113.
ابن اثیر، همان، ج 5، ص 18.
ابن عذاری، همان، ج 1، ص 139.
قاضی نعمان، دعائم الاسلام، تحقیق آصف بن علی اصغر فیضی.
قاضی نعمان، الهمة فی آداب اتباع الائمه، تحقیق کامل حسین، ص 66 - 73.
محمدبن محمد الیمانی، همان، ص 280 - 283. درباره ی اموالی که داعیان از جزایر مختلف به طرف منصوریه می فرستادند، رک: قاضی نعمان، المجالس و المسایرات، تحقیق الحبیب الفقی و دیگران، ص 425 - 647، 475 و 481.
قاضی نعمان، الهمة فی آداب اتباع الائمة، ص 69 - 71.
نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، ج 25، ص 193؛ ابوبکر الدواداری، کنز الدرر و جامع الغرر، تحقیق صلاح الدین المنجد، ج 6، ص 49.
برای اطلاع از نظام مالیاتی اسماعیلیان و قرامطه رک: مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ج 1، ص 211.
درهم الفطرة که بین اسماعیلیان بوده غیر از زکاة الفطره ای است که هم در فقه شیعه و هم اهل سنت آمده است.
مقریزی، همان، ج 1، ص 219.
همان، ص 219؛ قاضی نعمان، افتتاح الدعوة، ص 173.
قاضی نعمان، افتتاح الدعوة، ص 127.
همان جا.
ابو علی منصور عزیزی الجودری، سیرة الاستاذ جوذر، تصحیح محمد کامل حسین و م. عبد الهادی شعیره، ص 147؛ قاضی نعمان، المجالس و المسایرات، ص 291، 499 (الطبعة الاولی).
توبه (9)، آیه ی 60.
قاضی نعمان، الهمة فی آداب اتباع الائمة، ص 68 - 69.
$$منابع: - ابن ابی زرع، علی بن محمد بن فاسی، انیس المطرب بروض القرطاس فی اخبار ملوک المغرب و تاریخ مدینة فاس، تحقیق محمد هاشمی فیلانی، (مراکش، المطبعة الوطنیه، 1936م). - ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، تصحیح علی شیری. - ابن بدران، عبدالقادر، تهذیب ابن عساکر، (دمشق، المکتبة العربیة، 1351ق). - ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، (بیروت، مؤسسة الاعلمی المطبوعات، بی تا). - ابن عذاری المراکشی، البیان المغرب فی اخبار الاندلس و المغرب، تحقیق ج. س. کولان و ا. لیفی بروقنسال، (بیروت، دارالثقافه، بی تا). - اقبال، موسی، دور کتامة فی تاریخ الخلافة منذ تأسیسها الی منتصف القرن الخامس الهجری (11م) (الجزایر، الشرکة الوطنیة النشر و التوزیع، 1976م). - البکری، ابوعبید عبداللَّه بن عبدالعزیز، المغرب فی ذکر بلاد افریقیة و المغرب، تحقیق دوسلان، (بغداد، مکتبه المثنی، بی تا). - البلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، تصحیح رضوان محمد رضوان، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1398ق/1978م). - الجوذری، ابوعلی منصور عزیزی، سیرة الاستاذ جوذر، تصحیح محمد کامل حسین و م. عبدالهادی شعیره، (قاهره، بی نا، 1945م). - دشراوی، فرحات، الخلافة الفاطمیة بالمغرب، (بیروت، دارالمغرب الاسلامی، 1994م). - الدواداری، ابوبکر بن عبداللَّه بن ایبک، کنز الدرر و جامع الغرر، (الدرة المضیة فی اخبار الدولة الفاطمیة)، جزء السادس، تحقیق صلاح المنجد، قسم الدراسات الاسلامی بالمعهد الالمانی لآثار بالقاهرة، (قاهره، بی نا، 1380ق/1961م). - الدینوری، ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، (قاهره، مکتبة مصطفی البابی الحلبی، 1969م). - الرقیق قیروانی، ابواسحاق، تاریخ افریقیة و المغرب، تحقیق عبدالعلی الزیدان، عزالدین عمر موسی، (بیروت، دارالمغرب الاسلامی، 1990م). - الضبی، احمد بن یحیی بن عمیده، بغیة الملتمس فی جذوة المقتبس فی ذکر ولاة الاندلس، تحقیق محمد بن تاویت الطنجی، (قاهره، بی نا، 1952م). - عمادالدین القرشی، ادریس، عیون الاخبار و فنون الآثار، تحقیق مصطفی غالب، (بیروت، دارالاندلس، 1406ق/1986م). - قاضی نعمان، ابوحنیفه، افتتاح الدعوة، تحقیق وداد القاضی، (بیروت، دارالثقافه، 1970م). - -، المجالس و المسایرات، تحقیق الحبیب الفقی و دیگران، (تونس، الجامعة التونسیه، 1978م). - -، الهمة فی آداب اتباع الائمه، تحقیق محمد کامل حسین، (قاهره، دارالفکر العربی، بی تا). - -، دعائم الاسلام، تحقیق آصف بن علی اصغر فیضی، (قاهره، دارالمعارف، 1963م). - القفی، عصام الدین عبدالرؤف، تاریخ المغرب و الاندلس، (قاهره، بی نا، 1980م). - المقریزی، تقی الدین، اتعاظ الحنفاء باخبار الائمه الفاطمیین الخلفا، تحقیق جمال الدین الشیال، (بی جا، وزارة الاوقاف، 1416ق/1996م). - الناصری السلاوی، احمد بن خالد، الاستقصاء لاخبار دول المغرب الاقصی، تحقیق جعفر و محمد الناصری، (بی جا، الدار البیضا - دار الکتاب، 1945م). - ناشناخته، اخبار مجموعة فی فتح الاندلس و ذکر امرائها رحمهم اللَّه و الحروب الواقعة بها بینهم، (دمشق، منشورات دار اسامه، بی تا). - النویری، شهاب الدین احمد بن عبدالوهاب، نهایة الارب فی فنون الادب، تحقیق محمد جابر عبدالعال الحینی، جلد 25، (قاهره، المکتبة العربیة، 1404ق/1986م). - یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، البلدان، (نجف، المکتبة المرتضویة، 1918م). - الیمانی، احمد بن محمد، سیرة الحاجب جعفر، تصحیح ایوانف، مجلة کلیة الآداب بالجامعة المصریة، (مجلد 4، جزء 2)، (قاهره، بی نا، 1936م).
نظر شما