موضوع : پژوهش | مقاله

امپراتوری عثمانی و اصلاحات؛ مدحت پاشا

مجله  تاریخ اسلام  هشتم دیماه سال 1381 شماره دوازدهم 

نویسنده : گوک بیلگین م. طیب
ترجمه: حسن حضرتی

در سده نوزدهم میلادی, امپراطوری عثمانی به واسطه آشنایی با فرهنگ مغرب زمین و از طرف دیگر مواجهه با موانع ساختاری در درون جامعه خویش به انجام اصلاحاتی در ابعاد مختلف دامن زد. به دوره ای که این اصلاحات انجام گرفته است عصر تنظیمات اطلاق می شود. تنظیمات در اصل در 26 شعبان 1255 قمری برابر با سوم نوامبر 1839 میلادی با اعلان فرمان تنظیمات خیریه آغاز گردید.

بدون تردید یکی از بازیگران تإثیرگذار اصلاحات عثمانی مدحت پاشا است که در مقام یکی از دولتمردان تجددگرا خود را شناسانده است. نوشتار حاضر ترجمه مدخل (مدحت پاشا) از دایره المعارف بزرگ اسلامی به زبان ترکی استانبولی می باشد که در آن مولف به طور مبسوط به زیست نامه و کارنامه سیاسی این شخصیت بزرگ پرداخته است.

مدحت پاشا یکی از دولتمردان امپراتوری عثمانی, صدراعظم و بانی مشروطه اول است. حاجی علی افندیزاده, متولد روس چوک, فرزند حاجی حافظ محمد اشرف افندی است. در صفر 1238 قمری (نیسان ـ مائیس 1822م) در استانبول دیده به جهان گشود. نام او احمد شفیق بود و به واسطه این که در سن ده سالگی همه قرآن را حفظ کرده بود به حافظ شفیق ملقب شد. در سن یازده سالگی با انتصاب پدرش به مقام نایبی ویدینvidin) همراه وی به آن جا رفت و سال بعد وقتی همراه آن ها به استانبول بازگشت با معرفی رئیس الکتاب عاکف پاشا, به کار دفتری در دیوان همایونی مشغول شد. نگارش دیوانی را در مدت شش ماه آموخت و بدین وسیله با نشان دادن شایستگی خود, و بر اساس سنت معمول مانند کاتبان مطرح, لقب ((مدحت)) را برای خود برگزید و از آن پس به این نام شناخته شد.

مدحت پاشا در 1251 قمری (1835 ـ 1836م) با انتخاب پدرش به نیابت بخش لوفجا مجبور شد به آن جا عزیمت کند. او در آن منطقه کاری را که ابتدا در ویدین آغاز کرده بود و آن آموختن علوم عربی بود ادامه داد.یک سال بعد, با بازگشت به استانبول, علاوه بر تحصیل دروس طلبگی به کارهای دیگری هم مشغول شد. این بار, هم کار دفتری را ادامه داد و هم در جامع فاتح از عالمان بزرگی مانند, محمد افندی تورانلی و شریف افندی زاگرالی و شیخ محمد افندی, نحو, منطق, معانی, فقه و حکمت را آموخت. همچنین از محضر مشاهیر بزرگی مانند کدخدا زاده عارف و ملا شیخ مراد افندی (از صاحبان علم و عرفان) برای فرا گرفتن زبان فارسی بهره برد. هر چند در 1254 قمری (1838م) در دفاتر باب عالی که برای اولین بار تشکیل شده بود و نیز در مکتب عرفانیه که کاتبان را به آن جا می فرستادند مدتی تحصیل کرد, اما چون آن چه را در آن جا تعلیم می شد پیش تر آموخته بود مکتب را ترک کرد و به تحصیل دروس دینی ادامه داد.

در 1256 قمری (1840م) به دفتر رسائل نخست وزیریsadret mektubi kalemi)) منتقل شد. دو سال بعد در تلاش برای کسب موفقیت روز افزون , برای عزیمت به شهرهای خارج از مرکز با حقوق ماهیانه 2500 غروش[ یکصد لیره ترک] به معاونت دبیری تحریرات شام منصوب شد. بعد از دو سال و نیم اقامت در آن جا و به دنبال جدایی ایالت صیدا به استانبول بازگشت و این دفعه با دیوان رسائل سامی بکر پاشا ابتدا به قونیه (1261 ق), سپس به کاستامون(1263 ق) رفت, بعد در 1264 قمری (1848م) به استانبول بازگشت و ازدواج کرد.

او در این اثنا به مدارج مختلفی هم دست پیدا کرد. در 1259 قمری رتبه خواجگانی را به دست آورد و یک سال بعد رتبه رابعه و متعاقب آن رتبه ثالثه را کسب کرد. در سال 1265 قمری (1849م) با تإیید و حمایت رفعت پاشا رئیس مجلس اعلا با حمایت عمومی زیادی که کسب کرده بود به دفتر پروتکل های مجلس منتقل شد. در 1266 قمری (1850م) با دریافت رتبه ثانیه, ممیزی این دفتر را هم به دست آورد و در سال بعد با رتبه ای متفاوت به عنوان سر نماینده انتخاب شد. مدحت افندی بر اساس وظیفه ای که به او محول شده بود با بر عهده گرفتن مسوولیت گمرک شام و حلب, اختلافی را که بین میگیرویچ جزایرلی اوغلوCezayirli - oglu Migird.c)) و میثاق صرافMisak) Sarraf ) بر سر سی هزار کیسه آقچه[ پول نقره ای] خزانه داری اتفاق افتاده و به مسإله بغرنجی تبدیل شده بود مورد تحقیق و تفحص قرار داد و در همان زمان برای بررسی عملکردهای اشتباه و زیان بار مارشال قبرسی (محمت پاشا) مشاور لشکر عربستان که منجر به تبعید او شده بود اعزام شد. او این وظایف را در طول شش ماه به نحو احسن انجام داد و آن چه را که به خزانه باید بر می گشت با اضافاتش و هر مطالبه دیگری که وجود داشته به شکل مناسبی برگرداند و نتیجه تحقیقاتش را درباره دروزی بودن محمت پاشا و خطاهایی که از او سر زده بود و مسوولیت هایی که در این باره متوجه او بود ارائه کرد و بر ضرورت عزل وی تإکید ورزید. او برای این موفقیت ها به ویژه از سوی صدر اعظم رشید پاشا مورد قدردانی قرار گرفت. از این پس در مجلس اعلا با ریاست رشید پاشا با سرکردگی وکلایی چون عالی رشدی و رفعت پاشا [ او]با لیاقت و اعتمادی که در مذاکرات مهم مجلس از خود نشان داد و نظر آن ها را به خود جلب کرد, بیش تر مورد توجه قرار گرفت. با ریاست شکیب پاشا در مجلس اعلا امور دفتری احکام عدلیه در روم و آناتولی به دو قسمت تقسیم شد و مدحت پاشا با رتبه عالی خود (پایه دوم) به عنوان کاتب دوم آناتولی منصوب شد. بعد از مدتی با به دست گرفتن صدارت توسط محمت پاشا قبرسی, با تحقیق و تفحصی که مدحت پاشا درباره او پیش تر انجام داده بود, توجه به سوی او افزایش یافت و این بار او با شکایاتی که از سفارات انگلیس و فرانسه از بی نظمی سربازان مستقر در بالکان و سوء استفاده های مإموران خرده پا ارسال شده بود, برای تفحص در این باره و برای ادای وظیفه و نشان دادن صلاحیت خود به روملو و مناطق سمت راست آن sag kolundaki) ) اعزام شد (1854/1855 م = 1271 ق) و در طول شش ماه در انجام وظیفه فوق در مناطقislimiye ,Cuma وSumnu , ماند و مقصران را سر جای خود نشانده و آن ها را محاکمه و به جزای اعمال شان رساند. در بازگشت, به مقام صدارت ـ رشید پاشا ـ در خصوص انجام دادن اصلاحاتی, لایحه ای را تقدیم کرد و دیدگاه ها و نظریاتش را به عرض او رساند.

مدحت افندی, بعد از آن به خاطر زلزله بزرگ و فلاکت باری که مردم بورسا دچار آن شده بودند, از سوی حکومت برای رساندن کمک های دولتی و تسلای خاطر بازماندگان به آن جا اعزام شد. بعد از برگشت به وظایف قبلی خود ادامه داد, اما با جدا شدن مصطفی رشید پاشا از صدارت و رفتن او به مصر, و همچنین رفتن عالی پاشا به اروپا و ظهور مجدد محمت پاشا قبرسی به عنوان قائم مقام صدارت, باعث شد تا علیه مدحت افندی ادعاهای تازه ای مطرح شود و آن این بود که از 1269 قمری / 1853 میلادی در حالی که تعهد مقاطعه کاری مإموران دولت اکیدا ممنوع شده بود, گفته شد که وی در مقاطعه بالیک خانه استانبول شرکت کرده و متهم شده بود که به زیان دولت عمل کرده است. صدر اعظم با پذیرش این اخبار و اسناد و اتهاماتی که علنا به مدحت افندی نسبت داده می شد, با نوشتن نامه هایی به مجلس وکلا, محاکمه او را خواستار شد. مجلس اعلا با حضور تمامی وکلا و رجال دولتی, محاکمه او را آغاز نمود, اما مدحت پاشا با ارائه اسناد و مدارک محکم تبرئه و به دنبال آن از اعتبار بالایی برخوردار شد.

او بعد از معاهده پاریس (1856م) به همراه رشید پاشا, عالی پاشا و یوسف کمال پاشا موقعیت قبلی خود را دوباره به دست آوردند. پس از آن مدحت افندی برای تحقیق و تفحص درباره میرزا سعید پاشا والی سیلیسترهsilistre) ) و همچنین معمر پاشا والی ویدین, اعزام شد و پس از آن در تیرنواTirnova)) حوادثی را که از طرف بلغاریها به وقوع پیوسته بود جمع و جور کرد و بدین وسیله مسئوولیت مضاعفی را برای خود به وجود آورد که انجام دادن آن به عهده او گذاشته شد (1857م). او وظایف محوله را به نحو احسن انجام داد و اسناد مربوط را به مجلس اعلإ و مجلس وکلا تقدیم و از طرف آن ها مورد تإیید قرار گرفت. اما برای این که افرادی که عزل شده بودند از نزدیکان دربار بودند, تحقیقات مدحت افندی مورد پذیرش طرف مقابل قرار نگرفت و برای تفحص مجدد به فرد دیگری سپرده شد. مدحت پاشا که آزرده خاطر شده بود با کمک صدر اعظم عالی پاشا مدتی برای استراحت و درمان به اروپا رفت (1858م) و شش ماه در پاریس, لندن, بروکسل و وین گذراند. در این مدت علاوه بر افزایش تجربیات خود, در ابتدا تقویت زبان فرانسه را که ضرورتش را به شدت حس می کرد, دنبال کرد. او پس از بازگشت به وطن به ریاست کاتبان مجلس اعلا گماشته شد(1859م). مدحت افندی در این اثنا درباره مظنونان واقعه کوللیKuleli)) برای بازرسی و استنطاق به همراه سر فرمانده رضا پاشا, مإموریت یافت. او در انجام این وظیفه در برخورد با آن ها اندکی سخت گیری به خرج داده بود. محمت پاشا قبرسی در سومین دوره صدارتش, در سیاحت مدققانه ای که به مناطق روس چوک, ویدین و نیش داشت در اولین اقدام به دو مإموریت مدحت افندی به آن منطقه ها اشاره و خدمات او را مورد تقدیر قرار داد و پیشنهاد انتصاب او را به مقام والی گری نیش با حفظ سمت وزارت, به سرای سلطانMabeyn) ) و باب عالی ارائه نمود و بعد از بازگشت به استانبول این مسإله را مورد تإکید قرار داد. از این رو, اقتدار و لیاقت مدحت افندی مورد تإیید عبدالمجید قرار گرفت و این مسئوولیت بر عهده او گذاشته شد(رجب 1277 = کانون دوم, 1861).

مدحت پاشا در نیش خود را والی بسیار کاردانی نشان داد; در ابتدای امر, با بررسی تحرکات راهزنان, تمام هم و غم خود را برای ایجاد آسایش امنیت و نظم اجتماعی برای اهالی مسلمان و خیرخواه به کار بست. سپس با ترمیم و بنای راه ها و پل های ایالت و دریافت مالیات با دو سال تعجیل و قبل از موعد, اقدام به احداث پادگان برای سربازان فتوح نمود و از مهاجرت پیاپی بلغارها به صربستان جلوگیری کرد. از سوی دیگر, با انجام ملاحظاتی درباره مسائل مادی و مذهب در ساحت های اجتماعی و فرهنگی اصلاحات و تإسیسات زیادی به نفع خلق انجام داد. در کم تر از سه سال, با مشاهده پیشرفت های قابل توجه در این ایالت, باب عالی به سبب مدیریت ضعیف و وقوع هرج و مرج و نا امنی در جاهای دیگر, ایالت پریزرینPrizrin)) را به ((نیش)) الحاق کرد و مدحت پاشا ریاست آن جا را نیز در اختیار گرفت و بلافاصله در مناطق ایپکipek)نام ترکی قصبه ((پج)) در یوگسلاوی) و یکواyakava)منطقه ای در آلبانی) اقدامات اصلاح طلبانه خود را آغاز کرد. در این میان, منازعات نژادی (خونی) را که بین آلبانیایی ها ایجاد شده بود, با بستن تاوانی برای آن ها متوقف کرد و عادت همیشگی گسیل سلاح را ترک و همانند ((نیش)) با ایجاد بنایی برای سربازان فتوح, راحتی مردم را فراهم نمود و بدین گونه در آن منطقه هم امنیت و آسایش را برقرار کرد (1863م).

با استقرار نظام در ((نیش)) و ((پریزرین)), از سوی بیگانگان و از جمله صربستان تحریکات و اعتراضاتی صورت گرفت همچنین به علت وضعیت ایالت های ویدین و سیلیستره و عدم اداره مناسب آن ها و اقدامات روس ها برای تحریک بلغارها در ایجاد آزار و اذیت در این مناطق با هدف ایجاد مشکل برای اروپا, در چنین شرایطی عالی پاشا و فواد پاشا, به عنوان مقدمه ای برای طرح در مجلس مبعوثان, بر اساس تصوراتی که درباره اصول تشکیلاتی ولایت ها از سوی مدحت پاشا در ایالت ((نیش)) داشتند, آن را مبنا قرار داد و در این باره تصمیم به انجام مذاکرات و گفت گوهایی با او کردند و به همین سبب او را به استانبول فراخواندند. در نتیجه, ایالت های سیلیستره, ویدین و نیش را ادغام کرده, با عنوان ((تونا)) ایالت جدیدی تشکیل دادند. کمیسیونی با ریاست فواد پاشا و عضویت مدحت پاشا نظامنامه ای را تدوین و برای تصویب به مجلس وکلا تقدیم کردند. با صدور مصوباتی در این باره, مدحت پاشا نیز به عنوان والی آن جا تعیین شد (جمادی الاولی 1281 = تشرین اول 1864م).

پس از آن مدحت پاشا در مقابل حرکت های مخالفتآمیزی که در برابر نظام جدید [ اداره] ولایت ها آغاز شده بود و بعضی آن را در قالب منافع شخصی تفسیر می کردند, مجبور به موضع گیری شد. بعد از پشت سر گذاشتن این مخالفت ها و تکمیل آن[ طرح] در عرض شش ماه به عنوان یکی از نظامنامه های برتر, که در آن تشکیل مجالس اختیار در روستاها و مجالس دعاوی و اداری در شهرستان ها و تجدید نظر در تثبیت بخش ها (سنجاق) در ملوک جدید با تقسیمات اداری نوین و در نهایت وصل آن ها به ولایت مرکزی و همچنین گردهمآیی سالانه مجلس عمومی در نظر گرفته شده بود, موفق نشان داد. از سوی دیگر, مسوولیت هایی مانند: معاون ولایت, متولی امور مرکز, امور خارجی, امور عمران, پست ها و مسوولیت های جدیدی بودند که تإسیس و آغاز به کار کرده بودند. بدین ترتیب هیإت ولایتی که بدین شکل ایجاد شده, بود کاملا مطابق با خواست حکومت بود. بنابراین ایالت تونا به عنوان الگویی برای ایالت های دیگر منظور شده و بر این اساس ولایت های آدرنه و حلب تشکیل شدند. والی گری مدحت پاشا در حدود سه سال و نیم در تونا, اقدامات مهم زیر را در پی داشت: نخست این که امور راه های شوسه را به دست گرفت. به نظر مدحت پاشا اصول نظارتی عمرانی راه ها بی فایده بود, بر این مبنا, او راهی را که قرار بود ایجاد شود بر اساس فایده ای که برای اهالی یک روستا می توانست داشته باشد به اندازه بهره ای که از این راه عاید آن ها می شد بخشی از کارهای راهسازی را در روزهای بیکاری بر عهده اهالی گذاشت. پل سازی را هم به عهده کاسبان بانفوذ گذاشت; با این شیوه در طول سه سال و نیم ولایت او در منطقه حدود سه هزار کیلومتر راه و بیش از هزار و چهار صد پل کوچک و بزرگ ساخته شد.

دومین کار مهمی که او به آن دست یازید ایجاد امنیت عمومی بود. اخیرا به ویژه در مناطق تیرنوا و اسلیمیهIslimye)) راهزنانی ظهور کرده بودند که با نظم و نسق جدید که توسط نیروهای ظبطیه (ژاندارمری) اعمال می شد در کوتاه مدت از بین رفتند و در تمام ولایت امنیت برقرار شد.

سومین اقدام او نشان دادن شایستگی در تإسیس تشکیلاتی به نام صندوق های انتفاعی بود. نیاز دائمی زارعان به پول آن ها را مجبور می کرد تا برای رفع نیاز به سراغ نزول خواران بروند. در مقابل بهره مناسب به دنبال رفع نیاز آن ها بود مدحت پاشا برای راه انداختن چنین مجموعه مختلف و متفاوتی از قبل فکر کرده بود. وجود زمین های بی صاحب در بسیاری از روستاها با همیاری مردم مورد استفاده قرار گرفت و سود حاصل از محصول زمین ها را در مرکز هر شهرستان به صندوق های انتفاعی واریز می کرد و بدین گونه موسسه ای راه انداخت و احتیاجات روستاییان را در کار زراعت با پول برآورده کرد.

چهارمین کار عمده مدحت پاشا در دوره والی گری او در تونا, راه اندازی و رونق دادن به کشتی های تجاری بود. در این خصوص, با اصلاح و فروش زمین های بازار مکاره جوماCuma)) و قره سو و پولی که از این طریق به دست آمد, جنگل و بیشه موجود ما بین شهرستان های ((تیرنوا)) و ((سلوی)) را به صورت مشترک بین مردم تقسیم و با دادن قباله به روستائیان و فروش بیشه در آمدی که از این طریق به دست آمده بود را در تونا خرج راه اندازی داد و ستد کشتی ها نمود و با سرمایه ای که به دست آورد نخست در نیش و سیاره, سپس صوفیا داد و ستد کشتی هایی که به نام مدحت پاشا بود راه افتاد. اداره این امور را اداره نهریه در رإس هیإتی به عهده داشت. پیش از این برای ماشین هایی که در امور راه های شوسه کار می کردند شرکتی راه انداخته بود و حالا در روس چوک چنین کارخانه ای را راه انداخته بود. اقدامی که در ابتدا در نیش انجام داده بود و برای کودکان مسلمان و غیر مسلمان یتیم مکانی را به عنوان خانه تربیت دایر کرده بود, این بار در روس چوک و صوفیا انجام داد,[ و همچنین] مشکل اسکان مهاجران حوالی چرکس و کریمه را با درایت و دقت حل کرد. بدین گونه, ناآرامی هایی که این گروه ایجاد می کردند, در عدم پایبندی به اصول اسارت و سختی و مشقتی که در امر معیشت و گذران زندگی دچار آن بودند با تدابیری راهگشا حل و فصل کرد. از سوی دیگر, با تنظیم دایره حکومت و دایره امور زندان ها, دایره خدمات بلدیه را نیز راه انداخت. درباره مسائل مربوط به مالیات اصول عادلانه ای را پی ریزی کرد و در این میان هر آن چه را که بر مردم سنگینی می نمود, مدحت پاشا سعی در از میان برداشتن آن نمود. در گرد هم آیی مالیات ـ بگیران به طور قاطع با طرح یک سلسله مسائل بنیادی, کاهش دریافت[ مالیات] را از مردم در طول سال ممکن خواند. به همین ترتیب در سال 1282 قمری (1866 / 1865م) درآمد ولایت سیصد هزار کیسه کاهش یافته بود.

مدحت پاشا با این نوآوریها در شیوه اداره حکومت و ولایت در نزد مردمی که در زیر چتر حاکمیت او بودند, (ترک ها و بلغارها), شوق تلاش برای دست یابی به حریت و آزادی و ایجاد روح حرکت و تلاش را در حد کمال زنده می کرد. اگر او را با این خصوصیات, بنیاد گذار تجدد خواهی ـ در سرزمین هایی که امروزه بلغارستان نامیده می شود ـ به شمار بیاوریم مبالغه نکرده ایم.

به دنبال اقدامات و عملکرد مدبرانه مدحت پاشا در تونا بخشیدن انسجام و یکپارچگی به آن جا با وجود قومیت های مختلف و ایجاد امنیت کامل در آن جا, دولت روسیه که این روند را در راستای سیاست های آن زمان خود نمی دید و به دنبال ایجاد تحریکاتی در بلغارستان و نزد اسلاوهایی که انجمن هایی را شکل داده بودند و از سوی روسیه حمایت می شدند, بود. روسیه با سفیر خود در استانبول, از یک طرف, حکومت و درگاه را علیه این والی تحریک می کرد که انگار تونا هم مانند مصر به دنبال تبدیل به یک مملکت خود مختار است و این شبهه را تقویت می کرد. از سوی دیگر با وارد کردن نیروهای مسلح به تونا که در رومانی تجهیز شده بودند, به دنبال بر هم زدن آسایش و نظم عمومی بود تا از این طریق به اهداف خود دست یابد. چنان که در نوشته های سال 1866 میلادی آمده, تجاوزاتی در ابعاد مختلف برای ایجاد شورش و نا آرامی مردم بلغار صورت گرفت, اما با توجه به این که در آن زمان مدحت پاشا از موقعیت محکم و با ثباتی برخوردار بود و با به کار گرفتن تدابیر لازم اجازه گسترش و دامنگیر شدن حادثه را نداد و مسببان را به شدت مجازات و اوضاع را کنترل کرد و در مناطقی مانند: زیشتوا,Zistova)) تیرنوا, و سلویSelvi)) که اوضاع آشفته شده بود و امنیت از بین رفته بود به حالت عادی برگشت و آسایش را دوباره به آن منطقه باز گرداند.

بر اساس فرجام ارائه شده از سوی دادگاه مجلس کبیر روس چوک, تعدادی از کشیش ها به آیناروزAynaroz)) تبعید شدند و تعدادی از بیگانگان هم که در حادثه دخالت داشتند از طریق کنسولگریهای آن ها از مرزها به خارج هدایت شدند. در این اثنا, سلطان عبدالعزیز از مسیر تونا در حال برگشت از سیاحت اروپا بود. والی[ مدحت پاشا] تا بوداپست به استقبال پادشاه رفت. پادشاه یک شب در ویدین, دو شب هم در روس چوک اقامت نمود و در این مدت از اقدامات مدحت پاشا تقدیر نمود. مدحت پاشا به عنوان والی تونا برای تقویت هر چه بیش تر امنیت در آن جا و نمایش هر چه بیش تر قدرت و توانایی خود, تدابیر دیگری را انجام می داد: از آن جمله است ایجاد جمعیتی (هیئتی) به نام سربازان احتیاط در روستاها و همچنین استقرار پاسگاه های ساحلی و مرزیدر داخل استان ها.

نظر به توانمندی و کارایی او در این منطقه و اقداماتی که به نفع مردم و مملکت انجام می داد, این گونه به نظر می رسید که کنار زدن مدحت پاشا از والی گری تونا و بدین وسیله باز کردن راه برای ایجاد هرج و مرج و نا آرامی و راه اندازی اقدامات جدایی طلبانه که خواسته روس ها و صرب ها بود و آن ها از وضعیت موجود چندان راضی نبودند و همانند بوکرشBkres)) توطئه هایی که در مقابل انجمن فرهنگ اسلاو صورت می گرفت, این ها همه اقداماتی بود که قبل از این که به واقعیت بپیوندد و تحقیقات نتیجه دهد, عاملان دستگیر و سر چشمه این اقدامات و هم این بود که از طرف چه کسانی برنامه ریزی می شد به خوبی روشن می شد.

با حضور عالی پاشا در ((کرت)) و فواد پاشا در مقام قائم مقامی صدر اعظم, از مدحت پاشا به عنوان والی تونا برای مذاکره درباره امور مربوط به ولایات دیگر در استانبول دعوت شد. بعد از اتمام این کار, با توجه به ضرورت هایی که از سوی صدراعظم بعد از بازگشت از کرت احساس شد,]...] ریاست شورای دولت به مدحت پاشا به واسطه موفقیت بسیار او در والی گری تونا اعطا شد (یازده ذیالقعده 1284 = 5 مارس: 1868 در این خصوص, درباره تذکره ای که در مورد سرای نوشته شده ر.ک: محمود کمال اینال: صدراعظم های متإخر, مدحت پاشا, ص 319).

مدحت پاشا با عنوان رئیس شورای دولت در کنار انجام وظایف خود نظام های متعددی را پایه ریزی کرد: تغییر سیستم دهگانه اندازه گیری و اوزان, تدوین نظامنامه معادن, ایجاد مکتب صناعت و صندوق امنیت در استانبول. بعد از جدا شدن او از تونا, انجمن های اسلاو فعالیتشان را افزایش داده, حرکت ها و خیزش های بلغارها را تا منطقه فیلیبFilibe)) گسترش دادند (1868م). پادشاه با بیان این مطلب به مدحت پاشا که ((تو از عهده این حریفان بر میآیی, باز هم در کوتاه مدت به سراغ آن ها برو و کارشان را تمام کن و این آشوب را خاموش کن و برگرد)), دوباره او را به آن منطقه فرستاد و او در طول بیست روز به این امر نائل شد.

بعد از آن شاهد انتخاب مدحت پاشا به والی گری بغداد هستیم. جدایی او از ریاست شورای دولت, به دنبال بروز اختلاف بین او و صدر اعظم عالی پاشا اتفاق افتاد. از جمله بر سر یک سری قوانین و نظام نامه هایی که ضرورت طرح آن در شورای دولت و اجرای آن ها از نظر مدحت پاشا وجود نداشت, و در عین حال برخورد نامناسبی که از طرف مدحت پاشا صورت می گرفت. در مقابل, عالی پاشا هم نسبت به برخی تمردها که در بعضی مسائل از مدحت پاشا می دید که با تکیه بر موقعیت خود در نزد سفرای روس و انگلیس انجام می شد و در این میان صدر اعظم را از دخالت در امور مطروح در شورای دولت باز می داشت.صدر اعظم این وضعیت را تحمل نکرده و مدحت پاشا را با اعطای مسوولیتی به یکی از مناطق خارج از مرکز فرستاد. این جا به جایی ها را صدر اعظم در یکی از مجالس به واسطه رئیس الکتاب شورای دولت محمود بیگ (محمود جلال الدین پاشا) به مدحت پاشا منتقل کرد و او را برای پذیرفتن مسوولیت جدید ترغیب نمود.

مدحت پاشا در 27 شوبات 1869 میلادی (15 ذیالقعده 1285) به والی گری بغداد منصوب شد و در ماه مارس به طرف بغداد برای به دست گرفتن مسوولیت جدید حرکت کرد و نظارت بر ششمین لشکر ارتش هم به عهده او گذاشته شد, نخستین کار وی به محض ورود به بغداد از میان برداشتن اصول محاسبات قدیمی و رسم باج گیری و مالیات های زیانآور بود که محصولات اراضی نزدیک بغداد را به همراه مالیات عشریه جایگزین آن کرد. این مسإله به همین شکل, در بصره, موصل و دیگر بخش های مجاور بغداد گسترش یافت.

او بعد از انجام اصلاحات مختلف مالی و ارضی تصمیم به انجام تغییراتی در زمینه اصول رایج نظامی گرفت که در ابتدای امر با مخالفت مردم رو به رو شد. از سوی دیگر, سر فرمانده حسین عونی پاشا را که اساسا با این اصلاحات موافق نبود و عهده دار نظارت بر لشکر بود را بر کنار کرد و مثل سابق خود این مسوولیت را به عهده گرفت. ساکنان مناطق کوهستانی سلیمانیه که در مرز ایران زندگی می کردند, به واسطه مذهب سنی شافعی بودنشان با مإموران ایرانی اختلاف پیدا کرده و مجبور به پناه آوردن به جایی بودند. مدحت پاشا آن ها را در جای مناسبی پناه داد و با عقد صلحی با دولت ایران حقوق آن ها را اعاده کرد و با مساعدت بابعالی دایره تإمینات را در آن جا بر قرار کرد.

از آن جا که تمام قروض قبیله ها و عشیره ها به خزانه تنها به زور قوه نظامی قابل حصول بود و از سوی دیگر عصیان ها و شورش هایی نیز در ((طفار)) در حال رخ دادن بود, مدحت پاشا در دیوانیه به همراه نیروهای نظامی, به اشکال گوناگون, با ادغام نیروهای کرد و چچن تبار, خود وارد عمل شد و با کمک گرفتن از ناصر پاشا و منصور پاشا, اقدام به خواباندن شورش نمود و گناهکاران را با کمک محکمه ای که در دیوانیه تشکیل شده بود به جزای اعمال خود رسانید. از این به بعد, مدحت پاشا با در اختیار گرفتن اراضی, از آن جا که بیش تر آن اراضی خراجیه بود, حق تصرف, همانند دیگر املاک دولتی, از آن دولت بود و کسانی که در این زمین ها کار می کردند از قبیل زارعان و گاوبندان و شکافندگان, و زمین هایی که به نام مقاطعه و به صورت جداگانه در قطعه های مختلف وجود داشت, 23 محصول را به دولت و 13 را به زارعان اراضی عراق اختصاص داد و بدین گونه ناآرامی های موجود را از بین برده و عامل اصلی اکثر شورش ها را از میان برداشت. او بر اساس وضعیت زمین ها آن ها را در انواع مختلف تقسیم و به صورت از هم تفکیک شده بر اساس قباله, بین مردم تقسیم کرد و بر اساس نسبت تعیین شده درباره محصول از مردم عشر دریافت می نمود و بر این اساس بود که تقسیم اراضی را انجام داد.

از سوی دیگر به خاطر استفاده از کشتی در رود دجله و فرات برای جلوگیری از تخریب کشتی ها به واسطه سنگی بودن رودخانه, اقدام به ایجاد سدهایی در جزیره نمود. در بغداد نیز موسساتی مانند: صندوق امنیت, بیمارستان, و خانه تربیت را ایجاد و در بخش های مختلف شهر با تلمبه خانه چشمه های عمومی دایر و در منطقه کاظمیه اقدام مهمی مانند راه اندازی تراموا انجام داده و رفاه را برای مردم عراق فراهم آورد.

در سال 1869 میلادی که شاه ایران به بغداد مسافرت نمود, مدحت پاشا به دستور عبدالعزیز, پذیرایی و مهمان نوازی خوبی از او به عمل آورده و به مدت سه ماه در نجف, کربلا و دیگر اماکن زیارتی او را همراهی کرد. در این اثنا, مسإله رواج پول ایران در بغداد هم حل شد. بعد از آن قصبه بصره به ساحل شطالعرب منتقل شد; محل ساختمان تعمیر کشتی ها را در بصره احیا, قصبه ناصریه را تإسیس و وضعیت قصبه کویت را رو به راه و بدین گونه آن را به بصره الحاق و بدین شکل آن را تإمین نمود. علاوه بر اقدامات موفقیتآمیز فوق, اصلاح روابط با وهابیان نجد بود که با حسنه شدن این روابط از سوی بابعالی از مدحت پاشا قدردانی شد. عبدالعزیز با اهدای شمشیر مرصع به عنوان پاداش برای مدحت پاشا از او تقدیر کرد و صدراعظم عالی پاشا نیز با ارسال مکتوبی به قلم خودش به او تبریک گفت (23 جمادی الاول 1288 = 10 اگوست 1871), و برای به نظم و انضباط در آوردن تمام منطقه عراق و منطقه نجد به او تبریک گفت و آرزو کرد آن جا در مدت کوتاهی تبدیل به مصر ثانی شود.

در واقع, مدحت پاشا در مدت سه سال والی گری خود در بغداد, علاوه بر ایجاد عمران و آبادی در ولایت خود, از درآمد مازاد, به استانبول بیش از آن اندازه روزهای نخست که قابل قیاس با آن نبود پول زیاد می فرستاد و بعد از آن به ارسال هر سال 250000 طلا تعهد داد. مدحت پاشا با مرگ عالی پاشا (1871م) و روی کار آمدن محمود ندیم پاشا به جای او و با اقدامات و تلقینات او علیه خود و شروع به محدود نمودن اقدامات و مخارج او و بالخاصه عدم اکتفا به پنجاه هزار کیسه زر که به استانبول ارسال شده بود, با تشکیل کمیسیون اصلاحات فرهنگی در بابعالی, با اصرار به بازگرداندن 24000 کیسه (بدره) از پول عمران و فرهنگ ولایت به خزانه, مدحت پاشا مجبور به استعفا شد و این استعفا مورد قبول قرار گرفت و به جای او رئوف پاشا انتخاب شد.

مدحت پاشا در مائیس 1871 میلادی بغداد را از راه حلب به طرف استانبول ترک کرد. با توجه به این که جدایی او از والی گری بغداد شبیه به عزل بود و بلافاصله بعد از آن والی جدید شروع به رسیدگی به وضعیت حساب و کتاب او نمود, این اقدام یک دستورالعمل محرمانه بود که انجام می شد و تنها رئوف پاشا در جریان انجام این تحقیقات مسوولیت بر انگیزانه درباره مدحت پاشا قرار داشت و بابعالی به طور دقیق از این مسائل با خبر نشده بود و این مسإله تنها در قالب تلگرافی[ برای رئوف پاشا] مورد تإکید قرار گرفته بود. علی رغم آن, اقدامات محمود ندیم پاشا در تبعید او به اطراف سیواس از جمله حوادث قابل فهم به شمار می رود.

آن ها که مخالف صدر اعظم بوده و به اشکال مختلف از سوی او متضرر شده بودند, به محض ورود مدحت پاشا به استانبول دورش را گرفته و به منزلگاهش بردند. محمود ندیم پاشا برای این که از صداقت وی اطمینان پیدا کند, او را به عنوان والی ادرنه منسوب کرد (20 جمادی الاول 1289 = 26 تموز 1872م). مدحت پاشا پیش از حرکت به سوی ادرنه برای عرض تشکر و خداحافظی به حضور عبدالعزیز رسیده و در آن ملاقات ضرورت تغییر محمود ندیم پاشا را که احوال ملت و مملکت را پریشان نموده بود به عرض پادشاه رساند و در همان موقع فسفر مسترع پاشا که این بار با مدحت پاشا به والی گری بغداد تعیین شده بود, به همراه خورشید بیک رئیس سرای شاهی از اقدامات نابود کننده صدراعظم سخن گفت. همه این تلاش ها در نزد شاه اثر گذار و نتیجه بخش بود چرا که به دنبال آن مهر همایونی از محمود ندیم پاشا گرفته شد و مدحت پاشا بعد از پنج روز از انتصاب به والی گری ادرنه به مقام صدارت, منصوب شد. در فرمان صدارت, پادشاه اعتمادش را به لیاقت و اقتدار او اعلان کرده بود (25 جمادی الاول 1289 = 31 تموز 1872).

اولین اقدام مدحت پاشا در مقام صدارت این بود که دولتمردانی را که به بهانه های مختلف به این سو و آن سو تبعید شده بودند به استانبول باز گرداند, که در این میان جودت پاشا و راسیم پاشا را از والی گری مرعش و قره حصار شرقی برگرداند و شروانی زاده رشدی پاشا را به دهلی, جودت پاشا را به معارف, جمیل پاشا سفیر فرانسه را به عنوان وزیر خارجه, و صادق پاشا والی ازمیر را به عنوان وزیر نظارت مالیه تعیین کرد. بدین گونه بعد از یک مدت هیجان و اضطراب, آرامش و امنیت بر افکار عمومی حاکم شد. مدحت پاشا در این سمت بیش از سه ماه دوام نیاورد.

او در ظرف این مدت, به خاطر عدم وقوع رخدادهای سیاسی مهم, تمام امور مملکتی را منحصر در امور عمرانی نمود. قبلا او از ده میلیون لیره پول استقراضی با امضای محمود ندیم پاشا, صد هزار لیره را از او تحویل گرفته بود, بنابراین باقی مانده آن را خواستار پس گیری از محمود ندیم پاشا شد و به همین خاطر در محکمه ای که تشکیل شد محمود ندیم محکوم شد که بقیه آن پول را پس بدهد, اما پادشاه او را عفو کرد. از سوی دیگر, در ارتباط با مبلغ فوق نظر به این که دربار در نظر مردم به اسراف و حیف و میل متهم شده بود و این موضوع بدین شکل به عبدالعزیز منتقل شده بود, او در این میان مدحت پاشا را مسبب اصلی بروز این شبهه می دانست و در کوتاه مدت زمینه های عزلش را فراهم نمود. از قضا, خوش نیامدن شاه از طرز رفتار و سخن گفتن مدحت در حضور او و تکرار سخنانی علیه محمود ندیم پاشا در هر ملاقات با شاه, غرض ورزی او را روشن کرده بود. اما علت اصلی این بود که مدحت پاشا سوار بر اسب سفید خود وارد سرای توپقاپی می شد و مستقیم تا دایره خرقه سعادت میآمد که این خلاف مقررات بود, چرا که در داخل سرای سوار بر اسب شدن تنها مخصوص پادشاه بود و او این مسإله را رعایت نمی کرد. این حرکت او در کاخ یک حرکت لاقیدانه تلقی می شد و این موضوع از عوامل اصلی عزل مدحت پاشا ذکر می شود.

با این حال او در مدت کوتاهی در مقام صدارت, بروز منازعه در قراداغ را با فرستادن سپاه حل نمود و در سمت بغداد مسإله تخریب پاسگاه های نظامی توسط ایرانیان را مرتفع نمود, و در بعضی جاهای دیگر از جمله در آناطولی و روملو با ایجاد راه آهن, لیاقت خود را نشان داد, و حتی با درخواست خدیو مصر اسماعیل پاشا مبنی بر دریافت استقراض با وجود مشکلات سیاسی, مالی و اداری, مخالفت نمود. در این موضوع, تنها به جهت عدم توجه به خواست و اراده پادشاه مورد خشم و غضب او قرار گرفت و شاه برای نشان دادن عصبانیت خود در 16 شعبان 1289 (19 تشرین 1. 1872م) او را عزل و به جای او رشدی پاشای مترجم را منصوب کرد و به مدحت پاشا بیست هزار غروش (قرش) معاش معزولیت تخصیص داده شد.

چند ماه بعد, به دنبال تغییراتی که در مقام صدارت صورت گرفت, صدر اعظم اسعد پاشا به واسطه اشراف کامل مدحت پاشا به قوانین دولتی او را به عنوان ناظر دیوان احکام عدلیه منصوب نمود (1873م). بعد از آن با به دست گرفتن صدارت توسط شروانی زاده رشدی پاشا او یک سری جلسات مشورتی با بعضی از وکلا در ساحل سرای خود درباره مشکلاتی که در اداره دولت وجود داشت و چگونگی رفع آن ها و ضرورت تدوین قوانینی برای برقراری موازنه بین هزینه ها و درآمدهای دولت و تقدیم آن ها به مجلس مبعوثان, تشکیل داد. در این راستا, مقرر شد لایحه ای به قلم مدحت پاشا تهیه و به پادشاه تقدیم شود. از آن جا که عبدالعزیز برای بحث و گفتگو درباره این لایحه, فقط به صدر اعظم وقت داده بود و در حین توضیح مطلب به شدت عصبانی و خشمگین شده بود, باعث شد تا مدحت پاشا را از مقام نظارت عدلیه عزل نمود (28 رجب 1290 = 21 ایلول 1872م) و چندی نگذشت که به والی گری سلانیک انتخاب شد (22 شعبان 1290 = 15 تشرین 1. 1873م).

مدحت پاشا سه ماه به عنوان والی سلانیک فعالیت داشت و در این میان با راه اندازی یک خانه تربیت, از در آمد حاصل از آن برای آبادانی شهر, یک مدرسه متوسطه برای تحصیل به زبان ترکی و فرانسوی ایجاد کرد. در حالی که تنها به انجام دادن کارهایی که به خیر مملکت بود و به تعبیر خود ((چون مورد خوشایند ناظر دارالسعاده نبود)) بی مقدمه عزل شد (قانون 2. 1874م).

معزولیت او این بار یک سال و نیم دوام داشت. در این مدت, در زمین های خود در اطراف استانبول مشغول به کار بود. در سال 1875 میلادی در ماه های تابستان با وخامت اوضاع در هرزگوین و ورود صربستان و قره داغ به این شورش و نافرمانی و برای جلوگیری از گسترش آن به طرف بلغارستان, پادشاه دوباره محمود ندیم پاشا را به عنوان صدارت انتخاب و مدحت پاشا را با چهل هزار قرش معاش برای بار دوم به نظارت عدلیه آورد (19 رجب 1292 = 21 اگوست 1875م).

اما مدحت پاشا اقدامات صدراعظم را کار ساز نمی دانست: عدم توجه به بهره زیادی که قروض دولت به دنبال داشت و عدم پی گیری به بازگشت درآمدهای دولت, نزول و متوقف شدن آن و خطر فراگیر شدن شورش هرزگوین در کل منطقه روملو, مشکلات عمده ای بود که در مقابل آن محمود ندیم پاشا به توصیه سفیر روس ایگناتیف قدم بر می داشت که این اقدامات فلاکت دولت و مملکت را از نظر مدحت پاشا به دنبال داشت و به این علت در 29 شوال 1292 (28 تشرین دوم. 1875م) از مقام نظارت عدلیه استعفا داد. او علت استعفایش را به واسطه رئیس دربار حافظ محمد بیگ اعلام نمود: ((نبود یک قانون معین برای دولت, انجام امور به خواست و اراده صاحب قدرت که باعث مختل شدن امور مملکتی و سیاسی شده و باعث به هم پیچیده شدن نیروهای نظامی شده, همانند امور مالیه. همه این ها در حدی است که اصلاحات را غیر ممکن می سازد و در چنین وضعیتی معلوم نیست سه, چهار ماه دیگر چه عاقبت هولناکی در انتظار ما خواهد بود و برای کسی که چنین وضعیتی را درک می کند صبر و تحمل ممکن نیست)). آیا مدحت پاشا با گفتن این سخنان به دنبال به دست آوردن مسوولیت دیگری مثلا والی گری منطقه ای بود و یا این که با این اقدام خود, وجود مضر محمود ندیم پاشا را در رإس حکومت متذکر شده و سعی در دور کردن او از این مقام داشت؟ به هر حال, او نه به ولایت منطقه ای منصوب شد و نه امیدش برآورده شد. پنج, شش ماه بعد اقدامات غیر موثر و نا کار آمد محمود ندیم پاشا در مسائل مالی و امور داخلی باعث بروز نارضایتی عمومی شد و طلاب مدارس دینی با درک وضعیت افکار عمومی و با ترتیب نمایشی که گویای درک و فهم آن ها از نابسامانی اوضاع موجود بود و رفتن آن ها به باب فتوا و بابعالی, باعث تغییر صدارت شدند. در این میان, مدحت پاشا با معاش (حقوق) معزولیت, مإمور در مجالس عالیه شد (24 ربیع الاخر 1293 = 19 مائیس 1876م).

چندی نگذشت که او با انفصال یوسف کامل پاشا, برای دومین بار به عنوان رئیس شورای دولت تعیین شد (12 جمادی الاول 1293 = 5 حازران 1876م). با قرار گرفتن رشدی پاشا در مقام صدارت, این بار حسین عونی پاشا از بورسا فراخوانده شد و دوباره به سر فرماندهی گماشته شد. کسانی که به دنبال پایین آوردن پادشاه از تخت بودند و به آن فکر می کردند قدرت اجرایی بالایی را در این شخص مشاهده می کردند. عدم جسارت در یادآوری اشتباهات پادشاه به او و در صورت یادآوری, نپذیرفتن آن از سوی او, ضرورت تغییر سلطنت را برای هر کسی روشن می کرد. مدحت پاشا هم مانند حسین عونی پاشا, جدا از اغراض شخصی, برای تداوم حیات دولت و تثبیت اصول مشروطه, تنها راه چاره را نبود عبدالعزیز در تخت سلطنت می دید و طرفدار خلع آن بود. در این میان, برای آرام نمودن هیجانات افکار عمومی برای اندیشیدن تدبیری در این خصوص با واسطه جوهرآغا فرمانده دختران (اندرونی) لایحه ای را که شامل اصول حریت, مساوات عمومی, مصونیت و مسوولیت وکلا می شد وضع و برای اعلان آن تقدیم ملکه مادر پرتونیال سلطان نمود. او از نامه ای که به صدر اعظم مترجم رشدی پاشا فرستاده, پی برده می شود که از پادشاه نیز استدعای درخواست اجرای اصلاحات جدید را نموده است و یادآور شده است که در این مورد اگر ذات شاهانه زیر بار یک تعهد نیز برود از خلع سلطان عبدالعزیز و صرف نظر نمودن از آن, خیر و برکت زیادی را به دنبال خواهد داشت. اما از توصیه های او استقبال نشد و پادشاه از تخت به زیر کشیده شد و مدحت پاشا هم از مجریان این اقدام, شناخته شد. با این همه, او به حسین عونی پاشا توصیه نمود که از به کار بردن نیروی نظامی خودداری کند. بر این اساس او بر خلاف مصلحت عامه اقدامی نکرد و به همراه رشدی پاشا در مقر سر فرماندهی جزو اولین بیعت کنندگان با پادشاه جدید بود.

مدحت پاشا قصد اصلی اش از تعییر سلطنت, رهایی دولت و ملت از بحران پیش آمده بود تا برای اداره عمومی دولت روشی درست و ثابت را اتخاذ کنند. بر این اساس, تنها راه چاره را, استقرار مبانی مشروطه, آزادی و حریت دانسته و نیل به پیشرفتی همانند اروپاییان که صاحب تمدن و مدنیت مترقی شده اند را تنها از طریق مبنا قرار دادن قانون اساسی و اجرای اصول آن عملی می دانست. او چنین قانون اساسی را در ابتدای امر آماده کرد و به تإیید عمومی رساندن آن را خواستار بود. به سبب مخالفت مترجم رشدی پاشا و حسین عونی پاشا با برخی از مواد مهم قوانینی که در حال تدوین بود حتی در فرمان تاج گذاری نیز بدان اشاره ای نشد. از سعید افندی مستشار صدارتی آن زمان عبدالرحمن شرف بیگ نقل شده است که مدحت پاشا برای جلوگیری از زیان های داخلی و خارجی ناشی از به تإخیر افتادن این قانون, بی درنگ خواستار اجرای آن بود. صدر اعظم در مقابل گفته بود:

پاشای ما یک آدم بی عقل است, قانونی که با عجله به قلم او تراوش کرده است ابتدا سر خود او را خواهد خورد.

و بدین گونه در این اقدام نداشتن هیجان و علاقه به اندازه مدحت پاشا را نشان می دهد. در حقیقت, هم حسین عونی پاشا و هم مترجم رشدی پاشا در نقطه مقابل تفکرات مترقی نبودند, با این حال با تغییرات بنیادی, موافق نبودند و به این دلیل در لایحه قانون اساسی که پیشرو تفکرات ترقی خواهانه ـ یعنی مدحت پاشاـ آماده کرده بود, اضطراب و تشویش خاطر از خود نشان می دادند. او مهم ترین فرد زمانه خود شده بود. موفقیت دولت با موفقیت و یا عدم موفقیت مدحت پاشا گره خورده بود. در این اثنا, عبدالعزیز شش روز پس از خلع از سلطنت در سرای فرعیه خودکشی کرد. سلطان مراد هم که بر تخت نشسته بود از بیماری رنج می برد. باید برای اختلالات به وجود آمده در روملو و وقایع کرت هر چه سریع تر چاره ای اندیشیده می شد.

با بروز چنین مسائلی, در شبی که مجلس وکلا در منزل مدحت پاشا برقرار بود, به هجوم چرکس حسن گرفتار شد, حسین عونی پاشا به همراه ناظر امور خارجه راشد پاشا و بعضی افراد دیگر به قتل رسیدند. پس از آن, برای مذاکره درباره مسإله ای بسیار مهم و عاجل سیاسی, دوباره در بابعالی با حضور تمام وکلا, وزرا, علما و رجال دولتی, مدحت پاشا از برگزاری این مجلس عمومی استفاده کرد و پیش نویس قانون اساسی را که قبلا آماده کرده بود در میان گذاشت. بعد از آن در مجلس ((باب فتوا)) مواد مهم آن به اتفاق آرا مورد قبول واقع شد و بعضی از مواد آن برای تغییر و اصلاح به کمیسیونی با ریاست مدحت پاشا ارجاع داده شد. با توجه به این که همگان متوجه شده بودند که کسالت پادشاه آن گونه نیست که بتواند از آن خلاصی یابد, در خصوص اداره امور توسط عبدالحمید دوم تا کسب خلافت (1 ایلول 1876م), هم لایحه ای به او تقدیم کرد. با توجه به قبول مبنایی و اصولی آن توسط پادشاه ((با بررسی و مذاکره درباره برخی اصول آن که با شرایط و وضعیت مملکت همخوانی ندارد)) دستورهایی برای مدحت پاشا صادر شد تا با حضور او و وکلا نسبت به تعدیل آن ها اقدام شود (9 ذیالقعده 1293 = 29 تشرین دوم. 1876م).

در این میان, وضعیت نامشخص جنگ صربستان و گسترش فعالیت روس ها با هدف تشکیل بلغارستان[ مستقل]و باز شدن پای آن ها به کنفرانس استانبول و از طرفی مسائل مربوط به قانون اساسی و همچنین رخدادهای سیاسی و نظامی, صدراعظم مترجم رشدی پاشا را به تنگ آورد و به علل قابل قبول[ یا = مشکلات مزاجی]استعفا را تقدیم و برای بار دوم مدحت پاشا به مقام صدارت منصوب شد (3 ذیالحجه 1293 = 19 قانون اول 1876م).

عبدالحمید, بدین مناسبت در نامه ای ((اعمال اقتدار کامل در مسوولیت محول شده)) را احساس کرده و به این دلیل ((جامع صفات مطلوب و درست)) مدحت پاشا را با ((حمیت و توانمندی که دارای آن است)) برای مسند صدارت مناسب دیده است. از سوی دیگر, در یادداشتی که محمود کمال اینال دیده بود, پادشاه وی را حسب الزمان و بالضروره به این مقام منصوب کرده بود. بنابراین, در چنین وضعیت بحرانی, روی کار آمدن مدحت پاشا, به عنوان صدراعظم, از سوی رپی نوشت: 1. عضو هیئت علمی موسسه آموزش عالی باقرالعلوم(ع). 2. بر گرفته از: Islam Ansiklopedis. در ترجمه این نوشتار از راهنمایی های ارزشمند استاد ارجمندم جناب آقای دکتر وهاب ولی بهره های فراوان برده ام که بدین وسیله از ایشان تشکر و قدردانی می نمایم.

 

نظر شما