وزارت بدر الجمالی
مجله تاریخ اسلام دهم فروردین ماه سال 1383 شماره هفدهم
نویسنده : رمضان صیل
مستنصر (خلافت 427 - 487ق) یکی از معروف ترین خلفای فاطمی مصر است که مدت زیادی بر مسند قدرت بود. دوران او با این که فراز و نشیب های زیادی داشت؛ اما یکی از مهم ترین و حساس ترین دوره های تاریخ دولت اسماعیلی مذهبِ مصر به شمار می رود. هنگامی که حکومت اسماعیلی مصر، در سراشیب سقوط قرار گرفت و خطرات داخلی و خارجی آن را تهدید می کرد، وزارت به شخصی به نام بدر الجمالی (وزارت 466 - 487ق) سپرده شد و او توانست مشکلات را یکی پس از دیگری پشت سر بگذارد.
در این پژوهش، اقدامات سیاسی، اجتماعی و عمرانی بدر و اوضاع بحران زده ی مصر، همزمان با به قدرت رسیدن او، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
السید الاجل امیر الجیوش 2 ابوالنجم، بدر بن عبداللَّه معروف به بدر الجمالی، از وزیران بزرگ عصر مستنصر فاطمی (وزارت 466-487ق) بود و نقش تعیین کننده و اثر گذاری در اواخر حکومت وی بر عهده داشت. او در دوره ی وزارتش، که بیش از بیست سال به طول انجامید، منشأ خدمات زیادی شد، به طوری که می توان ادّعا کرد دولت فاطمی را از زوال و نابودی نجات داد. بدر الجمالی، غلامی بود از غلامان جمال الدولة بن عمّار و به همین دلیل به اعتبار نام آقا و سرور خود، به بدر جمالی معروف شد3 جمال الدوله، حاکم فاطمی دمشق بود.4 بدر، غلامی ارمنی بوده که اصل او را از ارمنستان می دانند.5 ابن کثیر دمشقی، او را این گونه وصف می کند:
صاحبُ جیوش مصر و مدّبر الممالک الفاطمیة کان عاقلاً کریماً محباً للعلماء و... دارت ازمة امور علی آرائه فتح بلاداً کثیرة و امتدت ایامة و بعد صیته و امتدحة الشعراء؛6 فرمانده ی لشکریان مصر و تدبیر کننده امور سرزمین های فاطمی، مردی عاقل و بخشنده و دوستدار دانشمندان بود... امور کشور را بر اساس نظرات خویش اداره کرد و سرزمین های زیادی را فتح کرد و روزگارش طولانی و شهرتش فراگیر و ممدوح شاعران شد.
در مجمع التواریخ السلطانیه آمده است که بدر مستنصری که مدت های مدید، مدیر و مدبر و دستور مملکت مستنصر بود، مردی معتبر، کافی و شجاع و سماح بود.7
جمال الدولة بن عمّار، حاکم فاطمی دمشق، به تربیت این غلام ارمنی نژاد همت گماشت و او را تربیت کرد و از معدود مردانی شد که دارای اراده ای قوی و شهامتی زیاد بود. او ابتدا حاجب امیر دمشق شد و سپس - بعد از آن که امیر دمشق از دنیا رفت و تا رسیدن امیر جدید، ابن منیر - اداره ی امور شهر را بر عهده گرفت.8 در این زمان خلافت فاطمی به مستنصر رسیده بود.
ابوتمیم معد بن الظاهر از بزرگ ترین خلفای فاطمی است که سال های طولانی حکومت کرد. در حالی که بیش از هفت سال و دو ماه از عمرش نگذشته بود، در روز پنج شنبه 18 ذی حجه ی سال 427 قمری به عنوان خلیفه با او بیعت کردند9 و پس از شصت سال خلافت، در شب عید غدیر، ذی حجه ی سال 487 قمری از دنیا رفت.10
بدر دو بار از طرف مستنصر به حکومت دمشق منصوب شد. در نوبت دوم وقتی خبر از دنیا رفتن فرزندش شعبان را در عسقلان شنید، از دمشق خارج شد و به عسقلان رفت. در این هنگام سپاهیان از فرصت استفاده کردند و بر او شوریدند و قصرش را ویران کردند.11 او سپس به نیابت از مستنصر به حکومت عکا رسید.12 ابن خلکان در این باره می نویسد که او از طرف صاحب مصر به نیابت حکومت شهر صور منصوب گردید و گفته شده عکا.13 او در شرح حال مستنصر فاطمی این اشتباه خود را تصحیح کرده و چنین می نویسد:
بدر الجمالی قبل از رسیدن به وزارت، صاحب عکا بوده است.14
ابی الفداء نیز در تاریخ خود می نویسد:
بدر قبل از رسیدن به مصر، امور سواحل شام را در دست داشت.15
به هر حال آنچه که مسلم است این است که بدر قبل از رسیدن به وزارت، والی شهر عکا بوده و از عکا به طرف مصر حرکت کرده است.16 اوضاع مصر قبل از رسیدن بدر به وزارت
قبل از رسیدن بدر الجمالی به مصر و پیش از آن که به وزارت برسد و به امور کشور سر و سامان دهد، دولت فاطمی دچار مشکلات و نا آرامی ها و آشفتگی های زیادی بود. مستنصر در حالی به قدرت رسید که کودکی بیش نبود و قدرت چندانی نداشت تا بتواند بر مشکلات غلبه کند. طبیعی است که قدرت در دست وزیران و نزدیکان او باشد. یکی از افرادی که در این زمان قدرت زیادی داشت و در تباهی و نابسامانی های دولت و حکومت تأثیرگذار بود، نظّاره مادر مستنصر بود. او زنی سودانی بود و در سال های اولیه ی حکومت خلیفه، نایب حکومت بود و قدرت واقعی در دست او و وزیری به نام علی بن احمد جرجرایی (دوره وزارت 418 - 436 ق) بود. مادر مستنصر که به توطئه چینی و نیرنگ بازی سرگرم بود، با مرگ جرجرایی در سال 436 قمری یگانه کسی بود که قدرت را در دست گرفت و این اقتدار سیاسی مدّت ها در دست وی باقی ماند.17 از آن جا که او خود سودانی بود، عده ی زیادی از بردگان سودانی را خریداری و به امور نظامی و سپاهیگری تشویق نمود. و نا گفته پیداست که مادر خلیفه همیشه و در همه حال از آنها حمایت می کرد.18 او بر امور مستولی شده بود و همه ی قدرت را در دست داشت و خلیفه با وجود او کاره ای نبود.19
مادر خلیفه یک بازرگان یهودی به نام ابوسعید ابراهیم تستری (شوشتری) را به مصر آورد و وزیر و مشاور خود قرار داد و روابط نزدیکی با این بازرگان یهودی برقرار کرد. این بازرگان یهودی دوست و معاشر خلیفه شد و نفوذ زیادی در دستگاه حکومت فاطمی پیدا کرد. از این زمان به بعد، مناصب دولتی، به یهودیان سپرده شد، تا جایی که یکی از شاعران آن عصر، اشعاری در این زمینه سرود که مضمون آن چنین است:
یهودیان در این زمان به نهایت آرزوهای خود رسیدند و حاکم و عزتمند شدند و ثروت در دست ایشان است. و بعضی از ایشان مشاورند و برخی امیر. ای اهالی مصر شما را نصیحت می کنم یهودی شوید که فلک هم یهودی شد.20
با اشاره ی ابراهیم تستری، ابو نصر صدقة بن یوسف فلاحی، به وزارت رسید. او نیز که در ابتدا یهودی بود و سپس به مذهب اسماعیلی گرویده بود، از سال 436 تا سال 439 قمری وزارت را عهده دار شد. ابراهیم تستری و ابونصر فلاحی، با هم به تدبیر امور می پرداختند و زمام امور را در دست داشتند. پس از مدتی میان این دو اختلاف درگرفت و فلاحی تستری را کنار زد و کارها را عهده دار شد. فلاحی غلامانی از ترکان را تحریک کرد و تستری را به قتل رساند. این کار بر مادر خلیفه گران آمد و فرزند را به کشتن وزیر تحریک کرد. مستنصر نیز او را دستگیر و پس از نه ماه به قتل رساند.21
پس از فلاحی وزیران زیادی به قدرت رسیدند که همه ی آنها وزیرانی نالایق و بی کفایت بودند و یکی پس از دیگری روی کار آمدند و اوضاع آشفته تر شد. در این میان تنها وزیر با کفایت و لیاقتی که به قدرت رسید، قاضی ابومحمد حسن بن علی یازوری بود.22 او 8 سال وزیر بود و تا حدودی اوضاع آشفته و نا آرام را سر و سامان داد. با وجود این نزاع ها وجود داشت. صاحب مجمع التواریخ السلطانیه، درباره ی حوادث سال 449 قمری می نویسد:
میان طوایف عساکر مستنصر در این سال واقعه ای اتفاق افتاد. به مصر گروهی انبوه هلاک گشته و عاقبت صلح کرده و میان طایفه عبید و مشارقه به قاهره معزیه وقعه ای عظیم افتاد چنانکه سه هزار کس به قتل آمدند.23
پس از قتل یازوری در سال 450 قمری نا آرامی ها و ناامنی ها مجدداً آغاز شد و قبل از این که مرد با کفایت و لایقی چون بدر الجمالی امور دولت را بر عهده گیرد، در مدت 9 سال، 40 وزیر امور دولت را یکی پس از دیگری در دست گرفتند.24 تا این که بدرالجمالی آرامش را به کشور بحران زده ی مصر باز گرداند. این وزیران به نام وزارت قانع بودند و فرمان آنها در هیچ جا اطاعت نمی شد. فتنه ها و ناآرامی و یأس و نا امیدی همه جا را فرا گرفته بود و دزدان در دریا و خشکی بر جان و مال مردم دست اندازی می کردند. در این هنگام بود که مستنصر از بدرالجمالی دعوت کرد که برای سر و سامان دادن به اوضاع آشفته، به مصر بیاید و او از عکا، با ده کشتی و سپاهی گران از جنگجویان به طرف مصر به راه افتاد.25 بدر در زمستانی که هیچ کس بر کشتی سوار نمی شد به طرف قاهره حرکت کرد و در غروب روز چهارشنبه، دو شب مانده از جمادی اولی سال 466 قمری و به قولی در آخر همان ماه به قاهره آمد.26 بدر الجمالی قدرت را در دست گرفت و خلیفه ولایت بدو داد، گردنبندی از گوهر بر گردنش انداخت و او را السیدالاجل امیر الجیوش لقب داد.27 شورش ناصرالدوله ی حمدانی
مقارن به قدرت رسیدن بدر، مصر گرفتار فتنه ی ناصر الدوله ی حمدانی بود. این ناصر الدوله از نوادگان ناصرالدولة بن حمدان بود و بر مصر چیره شد و با استبداد به حکومت پرداخت و به قدرت مادر مستنصر خاتمه داد و بر او دست یافته و 50 هزار دینار اموال او را مصادره کرد.28 حسین ابن ناصر الدوله و برادرش ابوالمطاع، پس از فروپاشی دولت حمدانیان، به مصر پناهنده شدند. ابوالمطاع که شاعری شیرین گفتار و ملقب به وجیه الدوله بود، در زمان حکومت ظاهر (دوره حکومت 411 - 427 ق) در مصر زندگی می کرد و از طرف خلیفه به حکومت اسکندریه نیز رسیده بود29 و در سال 428 قمری در مصر از دنیا رفت. اما حسین بن ناصر الدوله در مصر صاحب پسری شد به نام حسن که به ابو محمد ناصر الدوله لقب یافت و توانست در دوران مستنصر عملاً حاکم مصر شود. او وقتی بر مصر چیره شد عطایا و حقوق سربازان را زیاد کرد که در نتیجه خزانه ی حکومت خالی شد و نیز ائتلافی با شریف حیدرة بن الحسن الحسینی و حازم بن جراح و برادرش حمید بن جراح تشکیل داد. حازم و حمید از امرای شام بودند که 20 سال در حبس مستنصر بودند. این سه تن، توطئه ای طراحی کردند که بدر الجمالی را به قتل برسانند و در این راه 40 هزار دینار خرج کردند.30 آنها تصمیم گرفتند که بعد از کشتن بدر، مستنصر را خلع کرده و به جای او حیدرة بن حسن را که سید هاشمی صحیح النسب بود، به قدرت برسانند. در این هنگام سپاهیان مصر به دو دسته تقسیم شده بودند، دسته ای طرفدار ناصر الدوله و دسته ای مخالف او بودند. خلیفه از این توطئه آگاه شد و نامه ای عتاب آلود به ناصر الدوله فرستاد و لطف و مرحمت گذشته را به یاد او آورد. ناصرالدوله قاصد خلیفه را به باد تمسخر گرفت و مستنصر نیز از ایلدگز ملقب به اسدالدوله، رئیس ترکان، کمک خواست و او نیز ناصر الدوله را شکست داده و وی به اسکندریه متواری و خانه و دارایی هایش غارت شد. بعدها حسن ناصر الدوله، دختر ایلدگز را به زنی گرفت، اما با این وجود ایلدگز او و برادرش تاج المعالی را به کمک غلام خود، گمش تکین، کشت. سپس ایلدگز ناصر الدوله را به وضع فجیعی مثله کرد و هر تکه از بدنش را به شهری فرستاد.31 سپس بقیه ی حمدانیان مقیم مصر را تا آخرین نفر کشتند.32 شریف حیدرة بن حسن نیز که امید خلافت داشت، توسط بدر الجمالی کشته شد.33 هدف ناصر الدوله در ایامی که بر اوضاع چیره بود، در ابتدا این بود که خطبه
به نام خلیفه قایم عباسی (دوره خلافت 433 - 468 ق) بخواند.34 او در اهانت به مستنصر مبالغه کرد تا جایی که وقتی ناصر الدوله پیکی برای طلب به دربار خلیفه فرستاد. پیک، خلیفه را در حالی دید که روی حصیری نشسته بود و غیر از سه خدمتکار کسی در کنارش نبود. پیک گزارش را به ناصر الدوله داد و امیر حمدانی روزی صد دینار مستمری برای مستنصر مقرر کرد.35 بروز قحطی و خشکسالی در مصر:
آنچه که اوضاع مصر را آشفته تر می ساخت، بروز قحطی بود که در این ایام به وقوع پیوست و به مدت 7 سال گریبانگیر مردم بود (457 - 464 ق). آب نیل در این زمان بسیار کم شده بود و به دنبال آن قحطی و گرسنگی و فقر و بیماری و گرفتاری فراگیر شد. چنین قحطی ای تا آن زمان سابقه نداشته است، تا جایی که مستنصر از ابن وهب، صاحب دیوان الانشاء، چهارپایی به عاریت می گیرد تا خدمتکارش که چتر را در دست داشته، بر آن سوار شود.36 عده ی زیادی از مردم ترک وطن کردند و بسیاری کشته شدند و بعضی، بعضی دیگر را می خوردند و گوشت چهارپایان نیز خورده می شد. در این ایام گوشت سگ، به 5 دینار و گوشت گربه، به 3 دینار فروخته می شد.37 امرا و بزرگان از شدت نیاز و گرسنگی در اثر قحطی، برای خدمت به مردم به حمام ها آمده بودند. وقتی چهارپای ابوالمکارم شرف بن اسعد، وزیر مستنصر، بر در قصر خلیفه مورد دستبرد قرار گرفت، غلام او از شدت ضعف نتوانست جلوی مهاجمان را بگیرد.38
به هر حال بدر الجمالی، در چنین وضعیتی به مصر آمد و اوضاع آشفته را آرام کرد. ابن تغری بردی، معتقد است که بدر در سال 466 قمری وارد مصر شد.39 ابن خلکان نیز بر همین عقیده است.40 اما مقریزی ورود او را به قاهره اواخر جمادی الاولی سال 465 قمری می داند.41 بدر پس از این که قدرت را در دست گرفت، فرمانروای واقعی مصر شد و مستنصر با وجود بدر، در خلافت کاره ای نبود.42 بدر به کمک و پشتیبانی سپاهیان خود، بر مردم حکومت می کرد43 و به اصلاح امور می پرداخت. نا آرامی ها و آشوب ها را یکی پس از دیگری سرکوب کرد و قدرت خود را گسترش داد. همچنین او خراج 3 سال را بر مردم بخشید.44 مستنصر وزارت شمشیر و قلم را بدو واگذاشت و قاضیان و داعیان و دیگر مستخدمین، تحت سیطره ی او درآمدند و او اختیار تام پیدا کرد. فقط مؤید الدین شیرازی در کار دعوت باقی ماند؛ چون گمان می رفت خلیفه در دعوت بدر به مصر، با او مشورت کرده است. بدر پس از مرگ مؤید در سال 470 قمری امور دعوت مذهب اسماعیلی را نیز بر عهده گرفت.
بدر برای این که قدرت ترکان را که سال ها در امور دولت خلل ایجاد کرده بودند محدود کند، ابتدا خود را دوستدار و رفیق آنها نشان داد و امرای ترک نژاد را به یک مهمانی دعوت کرد و همه ی آنها را از دم تیغ گذراند.45 سپس در سال 468 قمری ابن الحیرق قاضی شهر اسکندریه و جماعتی از فقها و بزرگان شهر را دستگیر کرد و اموال زیادی از آنها مصادره نمود.46
اتسزبن اوق ابن خوارزمی الترکی،47 از رؤسای ترکمن و در خدمت فاطمیان بود. اما در سال 463 قمری شورش کرده و اورشلیم را به تصرف درآورد و در فلسطین و شام امارتی تشکیل داد. او شهر دمشق را در سال 468 قمری گرفت و سپس به قاهره لشکر کشید. اما بدر سپاهیانی از اعراب و غیر اعراب جمع آوری کرد و از مردم بلاد جهت دفع شورش او یاری خواست. سرانجام اتسز شکست خورد و عده ی زیادی از همراهانش از جمله یکی از برادرانش کشته شد.48 بدر سپس به فرماندهی یکی از سردارانش به نام نصر الدوله، دمشق را محاصره کرد اما اتسز به تتش بن آلب ارسلان پناه برد. تتش به کمک او آمد و اتسز برای دیدارش تا بیرون شهر آمد ولی تتش به خاطر تأخیرش او را مورد مواخذه قرار داد و همین امر را بهانه ای قرار داد و اتسز را کشت. پس از آن، تتش دمشق و به دنبال آن سراسر شام را گرفت.49 حسن صباح و بدر الجمالی
از جمله حوادث مهم دوره ی وزارت بدر، دیدار حسن صباح از مصر است. حسن که در سال 467 قمری از ری به اصفهان - که در آن روزگار مرکز دعوت اسماعیلیه بود - آمد، در سال 469 قمری به طرف مصر حرکت کرد. در این زمان المؤید شیرازی، داعی الدعاة بود. حسن صباح در سال 471 قمری وارد قاهره شد.50 در این که آیا حسن با خلیفه ی فاطمی مصر دیدار داشته یا نه، نظرات مختلفی وجود دارد. برخی معتقدند با مستنصر دیدار داشته است.51 ولادیمیرونا، از محققان و دانشمندان معاصر، دلایلی ذکر می کند مبنی بر این که حسن با خلیفه دیدار نداشته، از جمله این که اگر دیداری انجام شده بود، حسن صباح آن را اعلام می کرد تا بر احترام خود بیافزاید.52 مستنصر هر چند حسن را ندید، اما فعالیت او را تأیید کرد و او را می ستود.
هدف حسن از اقامت - یک سال و نیمه اش - در مصر این بود که معلومات خود را کامل کرده و با بزرگان اسماعیلی آشنا شود. موفقیت حسن در دربار فاطمی، سبب حسادت بدر الجمالی شده بود و بدر الجمالی او را رقیب خود می دانست.
چندی بر نیامده بود که میان سیدنا و امیر الجیوش بساط خصومت شد.53
در این احوال، المؤید شیرازی، داعی الدعاة بزرگ اسماعیلی، از دنیا رفت و این مقام نیز به بدر الجمالی رسید. دشمنی ایجاد شده میان بدر و حسن صباح، سبب شد که بدر حسن را از مصر اخراج کند.54 ولادیمیرونا دلیل مهم این دشمنی را دشمنی امیر الجیوش با نزار و هواداران او بیان می کند.55 نزار کسی بود که پیروانش معتقد بودند مستنصر او را به جانشینی خود برگزیده اما بدر او را با دسیسه و حیله از امامت بر کنار کرده است.56 در ذیقعده ی سال 477 قمری پسر بزرگ بدر به همراه عده ای از سرداران، علیه پدر طغیان و توطئه ی قتل او را طراحی کرد، اما بدر او و چهار تن از امیران را گرفت و آن چهار تن را گردن زد و سپس پسر را بخشید. برخی گویند او را از غذا محروم کرد تا مرد.57 ابن تغری بردی این حادثه را در حوادث سال 478 قمری بیان کرده است.58
در سال 482 قمری بدر شهر صور را از پسر قاضی عین الدوله که پس از مرگ پدر جانشین او شده بود، گرفت. سپس شهر صیدا را گرفته و از آن جا به عکا رفت و آن را محاصره کرد و شهر را گشود و به دنبال آن شهر جُبَیل را تصرف نمود و فرمانروایانی بر این بلاد گماشت.59 منیر الدوله حاکم صور در سال 486 قمری بر بدر شورید ولی بدر او را دستگیر کرد و به مصر برد و به قتل رساند. امیر الجیوش بدر الجمالی، در ذیقعده ی سال 487 قمری یک ماه قبل از مرگ مستنصر، در حالی که سنش متجاوز از 80 سال بود، درگذشت.60 ابن خلدون تاریخ وفات بدر را ربیع الاول همین سال (487 ق) می داند.61 بدر الجمالی در مسجدی در دامنه کوه المُقطِّم به خاک سپرده شد.62
از دوستان بدر که از سایرین مشهورتر بودند می توان امین الدوله لاویز و افتکین را نام برد، مستنصر لاویز را فرا خواند تا او را به جای بدر برگزیند. از این رو افتکین از این کار دلگیر شده و با جماعتی از سپاهیان، بر علیه مستنصر شوریدند و به قصر خلافت وارد شده و ضمن توهین به او، وی را تهدید نمودند. از این رو مستنصر ناچار شد فرزند بدر به نام ابوالقاسم افضل شاهنشاه را به جای پدر به وزارت منصوب کند.63 بدر الجمالی شیعه دوازده امامی بود و به گفته ی ابن خلدون، به مذهب امامیه سخت پایبند بود.64 برخی از منابع نیز او را اسماعیلی مذهب معرفی می کنند. هاجسن می نویسد بدر واقعاً اسماعیلی مذهب بود؛ اما گویا او و پسرش نظریات احتیاط آمیزی داشته اند.65 کارهای عمرانی بدر
بر خلاف نظر بکر، مستشرق معروف که ادعا کرده است درباره ی فعالیت های عمرانی بدر اطلاعات زیادی نداریم؛66 بدر در مدت طولانی وزارت خود کارهای عمرانی نسبتاً زیادی انجام داده است. این سخن از وصف ابوالفداء درباره ی شخصیت بدر به خوبی فهمیده می شود:
و أحسن الی الرعیة فعمرت البلاد و عادت مصر واعمالها الی احسن ما کانت علیه 67....
بدر به یاد بود پیروزی ها، فتوحات و موفقیت هایی که در طول دوران زندگی سیاسی خود به دست می آورد، مناره ها و مسجدهایی در مناطق مختلف احداث کرده است که امروزه هر کدام بیانگر سبک هنر معماری فاطمی به شمار می رود.68 یکی از ابتکارات بدر، ساختن مزارهای مسجد گونه ایست که رایج نمود و بعدها مورد تقلید دیگران قرار گرفت و در اواخر دوره ی فاطمی رواج بیش تری یافت. نمونه ی آن مشهد الرأسی است که در عسقلان احداث کرد.69 این رسم که قبر را ضمیمه ی مسجد یا به آن پیوسته و متصل سازند، از زمان بدر آغاز شد و بهترین نمونه ی آن، مدفن و مسجدی است که بدر در دامنه ی کوه المقطم برای خودش بنا کرده است.70 بدر الجمالی در سوق العطارین اسکندریه مسجد جامعی بنا کرده است که به همین نام یعنی جامع العطارین معروف است که کار ساختن آن در ربیع الاول سال 479 قمری به پایان رسید.71 دلیل ساختن آن مسجد این بود که وقتی پسر بدر علیه پدر شورید و در اسکندریه متحصن شد، بدر اسکندریه را محاصره کرد. مردم پس از یک ماه امان خواستند و دروازه ها را برایش گشودند و بدر به میمنت این پیروزی مسجد را بنا کرد.72 او همچنین در سال 480 قمری دیوار شهر قاهره را تجدید بنا کرد.73 اما مهم ترین کار عمرانی بدر، ساختن دروازه های شهر قاهره است. او سه دروازه به نام های باب الفتوح، باب النصر و باب زَویله را توسط سه برادر بنّا که از شهر رها آمده بودند بنا کرد.74 آثار باقی مانده از دروازه ها، نفوذ معماری سوریه ی شمالی و ارمنستان را که در آن جا قوس تمام دور در کار بندی های سنگی فراوان یافت می شود، نشان می دهد. نمود کامل به کار بردن سنگ به جای خشت، در دروازه ی باب الفتوح پیداست.75 بدر در تقویت و توسعه ی باروها و حصارهای شهر قاهره، به جای خشت خام، زیباترین و بهترین سنگ چینی ها را، که تا آن تاریخ هرگز به انجام نرسیده بود، به کار برد. بدر مانند هر صاحب منصب دیگری، ممدوح شاعران بود و شاعران زبان به مدح او می گشادند و طبعاً از صله ها و پاداش های او بهره مند می شدند. یکی از بزرگان و شاعرانی که بدر الجمالی را مدح کرده بود، علقمة بن عبدالرزاق علیمی بود، که اشعاری در مدح وی سرود و بدر خلعت ها و صله ها و هدیه های زیادی بدو بخشید که از آن جمله می توان به 70 استر و 10 هزار دینار طلا اشاره کرد.76 $$
منابع:
- ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ (بیروت، دارصادر، 1399ق / 1979م).
- ابن تغری بردی، جمال الدین ابی المحاسن یوسف، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة (قاهرة، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، 1383 ق / 1963م).
- ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم (بیروت، دارصادر، بی تا).
- ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ، ترجمه ی عبدالمحمد آیتی (تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366).
- ابن خلکان، شمس الدین احمد بن محمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان (قم، منشورات رضی، 1364).
- ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء حافظ ابن کثیر، البدایة و النهایة (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1407ق / 1987م).
- ابی الفداء، عماد الدین اسماعیل، المختصر فی اخبار البشر (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1417ق).
- جوینی، عطاملک بن بهاء الدین محمد، تاریخ جهان گشا، به کوشش محمد قزوینی، (تهران، انتشارات بامداد، بی تا).
- حافظ ابرو، مجمع التواریخ السلطانیه، به کوشش محمد مدرسی زنجانی (تهران، انتشارات اطلاعات، 1364ش).
- حتی، فیلیپ، تاریخ عرب، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده (تبریز، انتشارات حاج محمد باقر کتابچی حقیقت، 1344ش).
- حمدانی، عباسی، دولت فاطمیان، ترجمه ی یعقوب آژند (تهران، انتشارات مولی، 1363ش).
- دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه ی فریدون بدره ای (تهران، انتشارات فرزان، 1376 ش).
- رانسیمان، استیون، تاریخ جنگ های صلیبی، ترجمه ی منوچهر کاشف (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1351ش).
- سامر، فیصل، دولت حمدانیان، ترجمه ی علیرضا ذکاوتی قراگوزلو (قم، انتشارات پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1380 ش).
- شبانکاره ای، محمد بن علی بن محمد، مجمع الانساب، به کوشش میرهاشم محدث (تهران، انتشارات امیر کبیر، 1376ش).
- صنهاجی، ابی عبداللَّه محمد، تاریخ فاطمیان یا اخبار ملوک بنی عبید و سیرتهم، ترجمه ی حجت اللَّه جودکی (تهران، انتشارات امیر کبیر، 1378ش).
- طباخ حلبی، محمدبن راغب، اعلام النبلاء بتاریخ حلب الشهباء (حلب، منشورات دارالقلم العربی، 1408ق).
- فدایی خراسانی، محمدبن زین العابدین، تاریخ اسماعیلیه یا هدایت المؤمنین الطالبین، به کوشش الکساندر سیمونوف (تهران، انتشارات اساطیر، 1362ش).
- قلقشندی، احمدبن علی، صبح الاعشی فی صناعة الانشاء (بیروت، دارالفکر، 1987م).
- لوئیس برنارد، تاریخ اسماعیلیان، ترجمه ی فریدون بدره ای (تهران، انتشارات توس، 1362).
- مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، المواعظ و الاعتبار بذکر خطط و الآثار معروف به الخطط (مکتبة مدبولی، 1998م).
- ولادیمیرونا، استرویوالودمیلا، تاریخ اسماعیلیان در ایران، ترجمه ی پروین متروی (تهران، نشر اشاره، 1371 ش).
- هاجسن، مارشال، فرقه اسماعیلیه، ترجمه ی فریدون بدره ای (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1378ش).
- همدانی، رشیدالدین فضل اللَّه، جامع التواریخ، به کوشش محمد تقی دانش پژوه و محمد مدرسی زنجانی (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356ش).
- هوگ. ج و هانری مارتن، سبک شناسی هنر و معماری در سرزمین های اسلامی، ترجمه ی پرویز ورجاوند (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1357).
پی نوشت ها: 1. کارشناس ارشد تاریخ اسلام. 2. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 3، ص 90. 3. مقریزی، الخطط، ج 2، ص 101. 4. حمدانی، همان، ص 210. 5. ابن خلدون، همان؛ رانسیمان، تاریخ جنگ های صلیبی، ج 1، ص 349. 6. ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 12، ص 158. 7. حافظ ابرو، مجمع التواریخ سلطانیه، ص 163. 8. ابن خلدون، همان. 9. رشید الدین فضل اللَّه، جامع التواریخ، ص 66. 10. همان، ص 77. 11. مقریزی، همان. 12. همان. 13. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 2، ص 448. 14. همان، ج 5، ص 230. 15. ابی الفداء، المختصر فی اخبار البشر، ج 5، ص 550. 16. ابن خلدون، همان. 17. دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 234. 18. ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة، ج 5، ص 19. 19. ابن اثیر، الکامل، ج 10، ص 80؛ ابوالفداء، البدایة و النهایة، ج 1، ص 548. 20. صنهاجی، تاریخ فاطمیان، ص 97. 21. ابن اثیر، همان. 22. دفتری، همان؛ حمدانی، دولت فاطمیان، ص 207. 23. حافظ ابرو، همان، ص 16. 24. صنهاجی، همان. 25. ابن خلدون، همان. 26. ابن خلکان، همان، ج 2، ص 449. 27. ابن خلدون، همان. 28. ابی الفداء، همان، ج 1، ص 549. 29. سامر، دولت حمدانیان، ص 163. 30. ابن تغری بردی، همان، ج 5، ص 13. 31. سامر، همان، ص 166. 32. ابی الفداء، همان، ج 1، ص 549. 33. ابن تغری بردی، همان، ج 5، ص 15. 34. ابی الفداء، همان، ج 1، ص 549. 35. ابن اثیر، همان، ج 10، ص 861. 36. ابن خلکان، همان، ج 2، ص 449. 37. ابن تغری بردی، همان، ج 5، ص 16. 38. همان. 39. همان، ص 20. 40. ابن خلکان، همان، ج 2، ص 449. 41. مقریزی، همان، ج 2، ص 102. 42. ابن تغری بردی، همان، ج 5، ص 23. 43. لوئیس، تاریخ اسماعیلیان، ص 181. 44. ابن خلدون، همان، ج 3، ص 91. 45. همدانی، جامع التواریخ، ص 211. 46. ابن تغری بردی، همان، ج 5، ص 101. 47. ابن خلکان، همان، ج 1، ص 295. 48. ابی الفداء همان، ج 2، ص 6. 49. طباخ حلبی، اعلام النبلاء، ج 1، ص 334. 50. جوینی، تاریخ جهان گشا، ج 3، ص 89. 51. ابن اثیر، همان، ج 1، ص 237؛ فدایی خراسانی؛ تاریخ اسماعیلیه، ص 87. 52. ولادیمیرونا، تاریخ اسماعیلیان در ایران، ص 58. 53. فدایی خراسانی، همان، ص 87. 54. شبانکاره ای، مجمع الانساب، ص 127؛ جوینی، همان، ج 3، ص 191؛ لوئیس، همان، ص 190. 55. ولادیمیرونا، همان، ص 55. 56. همان، ص 62. 57. ابن جوزی، المنتظم، ج 9، ص 16. 58. ابن تغری بردی، همان، ج 5، ص 120. 59. ابن اثیر، همان، ج 10، ص 176. 60. ابن اثیر، همان، ص 235. 61. ابن خلدون، همان، ج 3، ص 92. 62. حتی، تاریخ عرب، ج 2، ص 802. 63. ابن خلدون، همان، ج 3، ص 93. 64. همان، ص 90. 65. هاجسن، فرقه ی اسماعیلیه، ص 48. 66. E.I, Vol I, P, 068 ی لامجلا ردب ل یذ. 67. ابی الفداء، همان، ج 1، ص 550. 68. حمدانی، همان، ص 211. 69. ابن خلکان، همان، ج 2، ص 450. 70. حتی، همان، ج 2، ص 802. 71. ابن خلکان، همان، ج 2، ص 450. 72. ابن تغری بردی، همان، ج 5، ص 119. 73. قلقشندی، صبح الاعشی، ج 3، ص 494. 74. مقریزی، الخطط، ج 2، ص 99. 75. هوگ ومارتن، سبک شناسی هنر معماری، ص 76. 76. ابن اثیر، همان، ج 10، ص 236؛ ابن خلکان، همان، ج 2، ص 449 - 459.
نظر شما