مدیران امروز و چالشهای فراروی
عصر جدید شاهد انتقال دیدگاههای مدیران به فراسوی سازمانهایشان بوده است. اگر در زمانه «تیلور» که او را پدر مدیریت علمی لقب داده اند، توصیه به مدیران این بود که کارگاه هایشان را بهره ور نگه دارند و اگر در مکتب روابط انسانی مدیران به ارضای نیازهای روحی و روانی کارکنانشان تشویق می شدند، در زمانه حاضر مدیران را متوجه محیطهای خارج از سازمانهایشان ساخته اند. منشور سنتی سازمانها که همّ و غمّ مدیران را در بهره وری و سودآوری سازمان می دید با منشوری جایگزین شده است که مسائل محیطی را در دستور کار مدیران قرار می دهد. مدیر امروز برای توفیق می بایست نه فقط به محیط بیرونی سازمان ازجهت مشتریانش بنگرد بلکه باید همه شهروندان، همه آدمیان و همه طبیعت این کره خاکی را مشتری خود بینگارد.
امروزه کافی نیست که مشتریان مستقیم شما، از سازمان و خدمات آن رضایت داشته باشند، بلکه باید تمامی مردمان بر فعالیتهای شما صحه بگذارند. همه ما سرنشینان یک قایق بزرگ و ساکنان یک دهکده جهانی هستیم، اگر این قایق دچار حادثه شود و اگر این دهکده آسیب ببیند، هیچ یک از ما مصون نخواهیم بود. باید تفکرات محدود و جزءنگر را کنار نهاده و اندیشه ای به وسعت این زمین پهناور و این هستی بیکرانه پیدا کنیم. مدیران محدوداندیش که فقط دغدغه سازمان، کارکنان، و مشتریان را دارند، در عرصه های پهناور جهانی، جایی ندارند و دیر یا زود در برابر سعه صدر مدیران کل نگر، صحنه را ترک خواهندکرد.
مدیران عصر ما دیگر نباید خود را مشغول وظایف سنتی برنامه ریزی، سازماندهی و نظارت کنند، بلکه باید ابعاد اجتماعی و عمومی حرفه خود را شناخته و از آثار سازمان خود بر محیط اجتماعی، اقلیمی و فرهنگی آگاه باشند. حال شاید این سوال پیش آید که توجه به محیط بیرونی سازمان از زمانی که مسئله نگرش سیستمی در مدیریت مطرح گردید، موردتوجه مدیران بوده و موضوع تازه ای به نظر نمی رسد. دراین مورد باید یادآور شد که هرگاه توجه به محیط خارجی، به منظور بهره برداری از آن برای اهداف درون سازمانی باشد این امر به تحقق مسئولیت اجتماعی منجر نخواهدشد، بلکه زمانی می توانیم این مسئله را به عنوان مسئولیت اجتماعی مطرح سازیم که توجه به مصالح جامعه به خاطر منافع عامه بوده و مستقل از منافع آن برای سازمان موردعنایت قرار گرفته باشد.
مدیران امروزما باید علاوه بر مهارتهای فنی، اداری و انسانی به مهارت اداره مسائل اجتماعی و پاسخگویی به نیازهای اجتماعی ومحیطی نیز مجهز بوده و مسائل جامعه را جزء اهداف سازمانی خود بینگارند. توجه به مسائل اجتماعی مستلزم ایجاد ساختارهای لازم در سازمان و پایه گذاری فرهنگ جامعه دوستی و کل نگری است. ایجاد باور و اعتقاد به مسئولیت اجتماعی سنگ بنای مدیریت مسائل عمومی است و هرگاه مدیران مسئولیت اجتماعی در سازمان خود را ضرورتی اساسی انگاشته و آن را باور داشتند، مسلماً خود درپی فراهم آوردن سازوکارهای لازم برای تحقق آن خواهند شد.
مدیران باید از جزءنگری و شیفتگی نسبت به اهداف سازمانی خود رهایی یابند و اهداف والاتری را در رابطه با جامعه، کشور و دنیا فراراه قرار دهند. درعصر جهانی شدن، سرافرازی مدیریتها در آن است که جهانی بیندیشند و در منشور سازمانی خود سازمان، کشور و جهان را با هم ببینند.
مسئولیت سازمانها نسبت به جامعه نزدیک و دور نسلهای امروز و فردا، مسئولیتی جدی است که اگر از آن چشم بپوشند در آینـده بن بست هایی بحران زا را شاهد خواهندبود. سازمانها اگر به اهداف اجتماعی و جهانی حرمت ننهند و در رفع آلودگی و فقر و بیماری و تبعیض از منظری وسیع و گسترده اقدام نکنند، به زودی خود قربانی همین بلایا خواهندشد.
امروزه نگران انهدام محیط طبیعی، نابسامانی در محیط زیست، نشت مواد آلوده، اعتیاد جوانان، و تبعیض های ناروا هستیم، اما به یاد داشته باشیم که بدون داشتن نگاهی وسیع و دربرگیرنده جهان نخواهیم توانست براین مشکلات فائق آییم. سازمانها باید میثاق جدیدی را پایه گذاری کنند که در آن نهاده ها: آب و هوا و طبیعت این کره خاکی، کیفیت و ارزشهــــــــای اجتماعی و انسانی و بنی نوع بشر و نسلهای کنونی و آینده هستند و اهتمام سازمانها باید در آن باشد که به گونه ای عادلانه و منصفانه از این نهاده ها بهره برداری کنند که سرانجام مواهب طبیعی و حرمت کیفیت و ارزشهای انسانی و اجتماعی حفظ شوند و عدالت و تعادل در تمامی زمینه های زندگی بشری مستقر گردند.
در راه تحقق مسئولیت اجتماعی سازمانها مدیران با راهی ناهموار مواجه اند و مشکلاتی را درپیش رو دارند که باید آمادگی رویارویی با آنها را داشته باشند. یکی از مشکلات عمده، عدم توجه به محیط رقابتی در جهان امروز است. اگر سازمانها منابع خود را صرف تحقق اهداف مسئولیتهای اجتماعی و انسانی کنند، مسلماً در صحنه رقابت آسیبهای شدیدی خواهند خورد و ممکن است این امر به حذف آنها بینجامد. البته اگر همه سازمانها مسئولیت اجتماعی و انسانی را سرلوحه اقدامات خود قرار دهند این مسئله پیش نخواهد آمد، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که این اتفاق رخ دهد. بدین ترتیب اولین مشکل تعارض حاصل از رقابتهای اقتصادی در مقابل توجهات اجتماعی و انسانی است.
مسئله دیگر در این زمینه ماهیت اختصاصی مسئولیت اجتماعی و انسانی است. اصولاً سازمانها بر اساس تقسیم بندی های تخصصی ایجــــاد شده اند و هرکدام در یک زمینه خاص تخصص و تجربه دارند، درحــــالی که مسئولیتهای اجتماعی و انسانی نیاز به تخصصهای دیگری در عرصه های غیرمتعارف سازمانها دارند. سازمانها تحت فشار محیطی به انجام سلسله وظایفی غیرمرتبط و غیرتخصصی می پردازند که معلوم نیست چندان موفقیت آمیز باشد و جامعه و جهان از این تلاشها طرفی ببندد.
اما به هر تقدیر دنیای امروز پاسخگویی اجتماعی و انسانی سازمانها را لازمه توسعه و توفیق آنها در عرصه های جهانی دانسته است و اگر بخواهیم به این هدف دست یابیم باید بر مشکلات راه فائق آییم و بکوشیم تا خود را در مسیری قرار دهیم که مسئولیت سازمانی اجتماعی وانسانی را تحقق بخشیم و درعین حال مسئولیتهای اقتصادی، فنی و حرفه ای سازمانی را نیز از یاد نبریم.
تاریخ انتشار در سایت: ۳۱ خرداد
منبع: ماهنامه تدبیر / 1383 / شماره 146، تیر ۱۳۸۳/۰۴/۰۰
نظر شما