فلسفه تاریخ در اندیشه اسلامی
پس از دانش، دومین جنبه در هدف واسطی مذکور، ناظر به بینش است که درخصوص درس تاریخ، به عنوان کسب بینش و درکی عمیق نسبت به تاریخ مطرح خواهد بود. دانش آموز بدون داشتن بینشی ژرف درباره تاریخ و جریان کلی آن نمی تواند به ماهیت تاریخ و روند کلی رویدادها در آن دست یابد.
این هدف می تواند با ارائه بینشی برگرفته از فلسفه تاریخ در دیدگاه اسلام برآورده گردد. در این دیدگاه، جریان تاریخ با وجود فراز و فرودهای بسیار و حوادث و وقایع مختلفی که در آن صورت می گیرد، جریان واحدی است و قوانین و سنتهایی بر آن حاکم است؛ سنتهایی که در آنها تغییر و تبدیلی رخ نمی دهد. این بینش باید در جریان تحلیل حوادث تاریخی و به گونهای آمیخته با آنها آموخته شود و اکتفا کردن به بیان قوانین کلی و بینشهای جدا از مورد، منجر به شناختی ناقص و معیوب خواهد شد. بنابراین، باید این بینشها در متن بررسی تاریخی و در پیوند با مصادیق مد نظر قرار گیرند. برخی از مؤلفههای اساسی فلسفه تاریخ.
دیدگاه فلسفی تاریخ
الف) تاریخ بشر چون عرصه چالش حق و باطل:
تاریخ بشر در نگاه اسلام، صحنه رویارویی دو جریان است. در یک سو، بندگان صالحی قرار دارند که به پروردگار یکتا ایمان آورده اند و در تلاشند تا قسط و عدل را در زمین بگسترند و در دیگر سو، در مقابل آنان، کسانی که هوای خویش را به خدایی گرفته اند، فساد را می جویند و به سوی ظلمت می روند. در این عرصه، حق و باطل در چالشند؛ کسانی که خدا و راه خدا را برگزیده اند، با بتها و بت پرستان که در پی وهم خود یا دیگران می دوند، در تعارضند. از منظر انسان شناختی نیز بروز چنین صحنه ای اجتناب ناپذیر است. آدمی در نگاه قرآن، موجودی دارای شئون مختلف تصویر شده است. وجود وی از یک سو با خاک درمی پیوندد و با شور غریزه جولان می کند و از سوی دیگر، سر به آسمان می ساید و از نفس خدا جان می گیرد. چنین ساختاری در وجود آدمی، صحنه چنان جدالی را همواره مهیا خواهد کرد.
ب) درهم تنیدگی حق و باطل:
زاویه دیگر بینش مربوط به تاریخ بشر، دشواری تمیز حق از باطل در جریان های تاریخی است. در بسیاری از وقایع تاریخی لحظاتی وجود دارند که حق و باطل با دو لباس مشابه در مقابل یکدیگر قرار گرفته اند و دشواری بازشناسی را آشکار ساخته اند. در بسیاری از نبردهای حضرت امیر (علیه السلام) با دشمنانش چنین لحظاتی ایجاد می شد و حق و باطل چنان با هم می آمیختند که امر بر بسیاری از افراد، مشتبه میگشت.
یکی از ابعاد مسئله که تمیز و تمایز را دشوار می سازد این است که دو سوی جریان های متخالف، همواره حق و باطل نیستند بلکه گاه هر دو باطلند و نمی توان با تشخیص باطل بودن یکی، به حق بودن دیگری راه برد. نمونه ای از این جنبه را می توان در سخن حضرت امیر (علیه السلام) در تبیین ماجرای قتل عثمان ملاحظه کرد: «من جریان عثمان را برایتان خلاصه می کنم: عثمان استبداد و خودکامگی پیشه کرد و شما بی تابی کردید و از حد گذراندید و خداوند در خودکامگی و شتاب زدگی حکمی دارد که تحقق خواهد یافت».
پیچیدگی روابط حق و باطل و درهم آمیختگی آنها ایجاب می کند که انسان حق گرا، محتاط عمل کند و به داوریهای شتابزده روی نیاورد. همچنین احتیاط در تعیین مصادیق حق و باطل و نیز نگاه عمیق و جامع، آدمی را از آن باز می دارد که خود را حق مطلق و دیگران را باطل بپندارد بلکه او را مشتاق می سازد که موضع و سخن دیگران را با دقت بشنود و پس از تأمل کافی دست به گزینش بزند: «بندگان مرا بشارت ده، کسانی که با دقت به سخنان گوش فرا می دهند و بهترین آنها را پیروی می کنند»؟.
احتیاط در تشخیص حق از باطل و پرهیز از مطلق انگاری خویشتن، از مؤلفههای اساسی داوری میان حق و باطل به شمار می روند که باید همواره مورد توجه قرار گیرند.
پ) پیروزی و شکست نتیجه طبیعی اعمال:
در نگاه قرآن، پیروزی و شکست آدمیان مرهون اعمال آنهاست. هیچ کس تنها به دلیل اعتقاد خویش نمی تواند خارج از قواعد حاکم بر عالم حرکت کند و خود را تافته جدا بافت های بداند. خداوند در طرد چنین اندیشه خامی می فرماید: «اگر بر شما مسلمانان جراحتی وارد شود، بر دشمنانتان نیز وارد آید و این روزهای شکست و پیروزی را ما به نوبت بین مردم قرار می دهیم» (آل عمران: ۱۴۰). صدر در توجیه این بیان معتقد است نباید گمان کرد که یاری و پیروزی برای اهل حق، امری مسلم است، بلکه پیروزی حقی طبیعی برای همه است و باید با فراهم کردن شرایط ویژه اش، آن را به دست آورد.
به بیان دیگر، حق از آن نظر که به واسطه انسان ها تجسم می یابد، مشمول قوانین حاکم بر تاریخ بشر خواهد بود و نمی توان گفت مؤمنان صرف نظر از تلاش، برنامه ریزی و شرایطشان، همواره پیروزند و اهل باطل محکوم به شکست. سنت خداوند ضعیف پروری نیست؛ پیروزی حق بر باطل، حاصل نزاع حق و باطل است و نه امری یکجانبه و محتوم. حضرت علی (علیه السلام) در بیان اینکه چگونه اهل باطل با تلاش، پیروزی را به چنگ می آورند، چنین می گوید: «آگاه باشید! به خدایی که جانم در دست اوست، شامیان بر شما پیروز خواهند شد، نه از آن رو که از شما به حق سزاوارترند بلکه از آن جهت که در راه باطل زمامدارشان شتابان فرمانبردارند و شما در گرفتن حق من سستی می ورزید...»..
ت) فرجام روشن تاریخ:
از منظر قرآن، با وجود همه فراز و فرودهای تاریخ و جابه جایی جایگاههای حق و باطل، درنهایت، آینده تاریخ از آن صالحان و مستضعفان است و پیروز نهایی این جنگ مدام، بندگان صالح خداوندند. چنین نگاهی به تاریخ، نه تنها آدمی را از استمرار این نبرد آگاه می سازد و بر آن می دارد که در هر لحظه جایگاه خویش را در این صحنه مورد بازبینی قرار دهد، بلکه امید را در دل او زنده نگه می دارد تا در لحظات سختی یا آسودگی و به هنگام شکست یا پیروزی، با آرامش دست به عمل زند.
نکته دیگری که در بند پیش نیز بیان شد و باید بار دیگر بر آن تأکید کرد این است که راه بردن به فرجام روشن تاریخ، رؤیایی نیست بلکه تنها با پای تلاش و حمایت از آنچه درست است و آنان که درستی را می جویند میسر خواهد شد.
منبع: درآمدی بر فلسفه تعلیم و تربیت جمهوری اسلامی ایران، جلد دوم، خسرو باقری،صص174-171، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ نخست، 1389
نظر شما