جنسیت و چالش های پیش رو
موضوع : پژوهش | مقاله

جنسیت و چالش های پیش رو

نویسنده:لیدا کاکیا
منبع:روزنامه جام جم
واپس گرایان و نوگرایان در مقوله زن با وجود تفاوت های ظاهری دیدگاه هایشان مشابه عمل کرده اند و در نقطه نادیده انگاری واقعیت زن و حقیقت زنانگی به هم می رسند. اندیشه های مرد انگارانه کهن ، آنچنان در تفاوت های زن و مرد غرقه شدند که در نهایت زن را به دلیل مرد نبودن از انسانیت ساقط کردند و در مقابل اندیشه های مدرن ، چنان مقهور اشتراکات زن و مرد شدند که موجودیت و حقوق زنانه زن را به نفع مردان مصادره کرد.زن در دیدگاه آنها انسان است اما با همه اوصاف مردانه ، در دورانی که ایده ها و انگاره های فمینیستی و نماد جهانی آن (کنوانسیون محو تبعیض علیه زنان) در محافل فرهنگی در حرکتی انفعالی ، تلقی به قبول می شوند، رویکردهای انتقادی فرصتی مغتنم به شمار می آیند و امید است به تعدیل فضای احساسی موجود، کمک کنند.
امروزه فمینیسم جهانی که تب آن در سایه مدرنیسم و به یمن تبلیغات گسترده کشورهای غربی بیشتر کشورهای دنیا را فراگرفته است ، پیش روی مسلمانان و جامعه اسلامی ایران قرار گرفته و آنان را به گفتگو فرامی خواند. جمهوری اسلامی ایران بویژه نخبگان فرهنگی در قبال این پدیده ناگزیرند عکس العمل نشان دهند و رویه هایی را در پیش گیرند که در این مقاله می خواهیم به این مهم بپردازیم.جمهوری اسلامی ایران در قبال این پدیده جهانی ، غیرقابل انکار ، ناگزیر است یکی از سه رویه یاد شده را پیش گیرد :
نخست آن که سنتهای جاری درخصوص جامعه زنان را همگی دینی و بالطبع کامل تلقی کنیم و بر هر گزاره و گزینه دیگری مهر ابطال و انکار بزنیم.نتیجه این رویکرد که در میان قشرهای مذهبی هوادارانی دارد، تحریم حضور در اجلاس های بین المللی و طرد همه عناصر و مولفه های فمینیستی پیش از هرگونه بررسی و مطالعه علمی غیرمنصفانه است.بسیار بعید است که جامعه فهیم و آگاه ایران پس از انقلاب در سیاست ها و برنامه های کلان خود به این رویکرد تن دردهد و به استمرار جریان خمود راضی شود. راه دوم ، خود را باختن در برابر هیمنه فمینیسم جهانی ، پذیرش مطلق یا قریب به اتفاق گزاره های فمینیستی و تلاش برای تبلیغ و ترویج آن در ایران و جامعه اسلامی است.این رویه به چیزی کمتر از کنار گذاشتن سنتها و آموزه های دینی یا توجیه و همگون سازی آن با الگوهای فمینیستی رضایت نمی دهد. گفتنی است ، اتخاذ این رویه امتیازاتی نیز به همراه دارد از جمله این که به تحقیق و تامل نیاز ندارد و تنها کافی است که به آن سوی مرزها نگریست.
افزون بر این که حمایت و پشتیبانی کشورهای غربی (امریکا و اروپا) را به دنبال دارد و همنوایی با آنها موجب اعتبار اجتماعی و جهانی می شود. با تاسف در میان روشنفکران ، نخبگان فرهنگی و مدیران اجرایی ، بالاخص در دهه سوم انقلاب ، گرایش های نسبتا شدیدی به این رویه دیده می شود. پیامدهای اجتماعی و فرهنگی این گرایش ، دوگونه در جامعه ما رخ نموده است :
یکی تشکیک در آموزه ها و گزاره های اسلامی مربوط به زنان که بیشتر از سوی روشنفکران تجددگرای لائیک صورت می گیرد و دیگری تلاش برای همگون کردن آموزه های دینی با ارزشها، توصیه ها و گزاره های فمینیستی که بیشتر از سوی نخبگان تجددگرای مذهبی صورت می گیرد و در پایان به معرفی شدن دین یا فمینیسم اسلامی ختم می شود. این رویکرد همان گونه که پیش تر گذشت ، با معیارهای عقلی و آموزه های دینی سازگار نیست.افزون بر آن که آزمایش خود را در تاریخ معاصر ایران بارها پس داده است.
بنابراین اگر آزمودن آزموده ها خطا باشد، باید از اتخاذ این رویه ، بویژه در برنامه ها و سیاست های کلان نظام پرهیز کرد. به نظر می رسد بهترین راه ، برخورد از نوع سوم است زیرا همان طور که گذشت با معیارهای عقلی ، آموزه های دین و توصیه های موکد شارع مقدس سازگارتر است و به حقیقت نزدیک تر این رویکرد اگرچه به برکت انقلاب اسلامی و خودآگاهی ملت ایران احیا و زینت بخش محافل علمی و فرهنگی شد، در مقام عمل ، هیچ گاه به طور کامل و جامع جامعه عمل نپوشید. در هر حال ، جامعه زنان مسلمان ، سیاستگذاران و برنامه ریزان امور زنان در نظام جمهوری اسلامی در صورت التزام به رویکرد عقلانی در گفتگوهای فرهنگی ، باید اقتضائات آن را گردن نهند و سیاست ها و برنامه های ذیل را پیش گیرند :
1-استقبال از گفتگو با دیگر فرهنگ ها و تمدنها و حضور فعال و روشنگرانه در مجامع بین المللی

یکی از مقدمات ضروری در رویکرد سوم ، گشودن باب گفتگو و آشنایی با دیگر فرهنگها و تمدنهاست.ارتباط متقابل و مستمر با اشخاص حقیقی و حقوقی جهان که به نحوی در زمینه شناخت و احقاق حقوق و امتیازات انسانی زنان فعالیت می کنند، به سازمان ها و نهادهای دولتی و غیردولتی زنان در جمهوری اسلامی کمک می کند تا با افقهای جدیدی آشنا شوند. اما این سازمان ها و نهادها در برقراری ارتباطات فرهنگی باید به چند نکته اساسی توجه کنند :
1-1) ارتباطات فرهنگی فقط به حضور در مجامع بین المللی و کنفرانس های جهانی خلاصه نمی شود. شاید فقدان محققان و نظریه پردازان برجسته و مباحث زنان ، گویاترین نشان این فقر مطالعاتی است.
2-1) هدف از حضور در مجامع بین المللی ، پذیرش مطلق ارزشهای حاکم بر این گونه مجامع و انتقال آنها به درون مرزهای فرهنگی نیست. در حقیقت ، برگزاری همایش ها و کنفرانس های جهانی فرصت مناسبی بر آشنایی نزدیک با دیدگاه ها و الگوهای مختلف و زمینه سازی برای اتخاذ تصمیمات و سیاست آگاهانه و روزآمد در قبال آنهاست.
2- ضرورت بازشناسی تخصصی فرهنگ دینی ، ملی و متون و منابع اسلامی

در فرآیند ارتباط و گفتگوی فرهنگی با دیگر تمدنها، بازشناسی تخصصی فرهنگ خودی و بازبینی متون و معارف اسلامی در موضوع زنان ، از چند منظر ضرورتی اجتناب ناپذیر است :اولا ، رویکرد سوم چنان که قبلا اشاره شد مبتنی بر آگاهی از ادعای همه مدعیان و داوری منصفانه میان آنهاست. پس این رویکرد دوم برای قضاوت عادلانه ، در کنار آشنایی با دیدگاه های جدید، به رجوع و بازشناسی منابع و متون دینی و فرهنگ بومی در مباحث زنان نیازمند است.ثانیا ، جمهوری اسلامی با اعتقاد به پیوند دین و سیاست ، عرفا و قانونا ملتزم به شناخت و ارائه نظرگاه های اسلام در مسائل مختلف اجتماعی از جمله مباحث زنان است.از سوی دیگر ، جهانیان دیدگاه های جمهوری اسلامی را در اجلاس های بین المللی خواه ناخواه به حساب اسلام و فرهنگ ایرانی می گذارند بنابراین ، نخبگان فرهنگی و نمایندگان رسمی جمهوری اسلامی در مجامع بین المللی زنان ، عقلا و اخلاقا نمی توانند بدون رجوع کارشناسی به متون و منابع دینی الگویی از شخصیت زنان ارائه کنند یا به تصویب رسانند بنابراین ، در وضعیت کنونی ، سازماندهی مطالعات کارشناسی در متون دینی به منظور ارائه الگویی جامع و راهبردی از زن مسلمان در عصر حاضر، از سیاست های راهبردی نظام و جامعه زنان محسوب می شود.
راهکارهای پیشنهادی
غیر از سیاست ها و برنامه هایی که از اقتضائات اجتناب ناپذیر رویکرد سوم بود ، سیاست ها و برنامه های دیگری را می توان در فرآیند دفاع از حقوق زنان مورد توجه و مداقه قرار داد :
1- همگرایی ادیان الهی جایگزین واگرایی
یکی از علل موفقیت کشورهای غربی در گسترش حوزه نفوذ خود ، اتحاد و وحدت رویه آنها در مسال اقتصادی و فرهنگی است.
بی شک همگرایی ادیان الهی و وحدت رویه جوامع دین مدار رسد نفوذناپذیری در برابر سیل جهانی شدن و امواج فرهنگی سکولاریستی است.
اتخاذ این رویه ، افزون بر احیای هویت دینی جوامع دین مدار ، به آنها قدرت و جسارت گفتگو با فرهنگهای جهانی را می بخشد.
در این میان جمهوری اسلامی با توجه به جایگاه و اعتبار بین المللی ، بهترین نامزد برای پیشگامی و بنیان گذاری نهضت دینی جهانی دفاع از حقوق زنان معاصر است.
2- ضرورت روشنگری و رویکرد انتقادی به جای گرایش های انفعالی
مکتب انتقادی در جامعه شناسی ، روشنگری و انتقاد از وضع موجود را شاخص و وظیفه اصلی جامعه شناسان و روشنفکران می داند.
این رویکرد جامعه شناختی بر این گزاره مبتنی است که هیچ نظام و منظومه بشری کامل و مصون از اشتباه نیست از این رو اساسی ترین مسوولیت دانشمندان شناخت این آسیبها و انحرافات و معرفی جسورانه آنها به جامعه بشری است.
اقتضائات روشنگری و روشنفکری ایجاب می کند که سازمان ها و نهادهای زنان ، در برخورد با اندام واره های فرهنگی حاکم بر جهان ، رویکرد انتقادی و آسیب شناسانه را جایگزین پذیرش انفعالی و عجولانه کنند.
3- برخورد مسوولانه در پذیرش مناصب اجرایی
احراز مناصب اجرایی در مجامع فرهنگی بین المللی را از دو زاویه می توان نگریست : از یک زاویه ، واگذاری مناصب اجرایی در مجامع فرهنگی بین المللی ، به نوعی تایید شایستگی و صلاحیت ایران از سوی جهانیان است.
ظاهرا تلقی اکثریت قریب به اتفاق مسوولان اجرایی و فرهنگی کشور از واگذاری مسوولیت های فرهنگی جهانی به ایران همین است.
به همین علت ، پذیرش این گونه مسوولیت ها نوعا مورد استقبال قرار می گیرد و در عرصه های داخلی و خارجی به احراز آن مباهات می شود اما اعطای این مناصب را آن هم از سوی سیاستمداران و دولتمردان جهانی که جز به منافع سیاسی و اقتصادی نمی اندیشند از منظر دیگری هم می توان نگریست.
در غیر این صورت ، ارتباط متقابل فرهنگی معنا و مفهومی نخواهد داشت و نمایندگان و نخبگان فرهنگی ما در مجامع بین المللی به یک شنونده خوب و عنصر تاثیرپذیر تبدیل خواهند شد.از همین مقدار می توان نتیجه گرفت که در رویکرد سوم ، اظهارنظر درباره مسائل زنان در جامعه اسلامی به دلیل ضرورت عقلی رجوع به منابع دینی ، ویژه اسلام شناسانی است که علاوه بر آشنایی تخصصی با مباحث روز زنان ، از توان لازم اجتهادی برای ارجاع آنها به متون دینی و استنباط احکام برخوردار باشند.
3- ضرورت استفاده از صاحب نظران جامع الشرایط

تعیین کننده ترین عامل در فرآیند مبادلات فرهنگی ، عامل انسانی (نخبگان فرهنگی) است. سطح توفیق ملتها و جوامع انسانی در تعاملات فرهنگی به سطح دانش ، خردورزی ، اعتماد به نفس ، پشتکار و جسارت کسانی بستگی دارد که به نمایندگی یک ملت و فرهنگ در این گفتگوها شرکت می کنند. غفلت از ظرفیت ها و توانایی های علمی و تحلیلی نمایندگان اعزامی ، روند منطقی گفتگوها و مباحثات فرهنگی را مختل می کند و در بسیاری موارد به پذیرش بی رویه ارزشها و هنجارهای جهانی و استمهال فرهنگی خودی می انجامد.جامعه زنان جمهوری اسلامی ، بویژه سازمان ها و نهادهای مسوول ، اگر منافع دینی و ملی و مصالح زنان را بر منافع گذرای فردی و گروهی ترجیح می دهند، باید براساس اقتضائات رویکرد سوم شیوه های شناخت و معرفی نخبگان اعزامی را مورد بازنگری و آسیب شناسی جدی قرار دهند. عمده آسیبها و کاستی هایی که نخبگان فرهنگی اعزامی به مجامع بین المللی از آن رنج می برده اند، می توان به شرح ذیل برشمرد :
1-3 نداشتن اطلاعات لازم تخصصی در موضوعات مورد بحث

آنها نوعا فاقد تالیفات یا مطالعات علمی عمیق و دامنه دار در موضوعات مورد بحث بوده اند و در نتیجه بسیاری از زوایای بحث و پیامدهای اجتماعی و فرهنگی آن بر آنها نامکشوف مانده و امکان تصمیم گیری صحیح را از آنان سلب کرده و موجب شده است کفه بحث و گفتگو همواره به سود رقیب و الگوی مورد حمایت او در نوسان باشد.
2-3 ناتوانی از رویکرد تخصصی به متون دینی و هویت ملی

بنابراین رویکرد سوم فرهنگ پذیری (حاکمیت اندیشه و اعتدال) ، برای ارائه الگویی مطلوب از زن معاصر ، افزون بر آگاهی دقیق از الگوهای رایج جهانی ، 2نوع دانش و آگاهی دیگر لازم و ضروری است : یکی ، آگاهی دقیق از هویت و میراث های فرهنگی ایران زمین و آشنایی با پشتوانه ها و ضرورت های تاریخی و کارکردی آنها. دیگری توانایی علمی بر ارجاع الگوها و مسائل روز زنان به منابع دینی و قدرت استنباط و استخراج احکام از آنها. به هر حال ، برخوردار نبودن نمایندگان اعزامی از این دو نوع دانش و آگاهی ضروری ، موجب شد آنان در ارائه الگوی زن معاصر مبتنی بر آموزه های دینی و ملی ناتوان باشند و نوعا تحت تاثیر الگوها و ارزشهای رایج جهانی قرار گیرند.
3-3 خود کم بینی و تاثیرپذیری از جو حاکم بر مجامع بین المللی

رویارویی با سنتها و ارزشهای همگانی و نقد آنها ، علاوه بر دانش و آگاهی به جسارت و شهامت علمی نیازمند است.یکی از ویژگی های برجسته رهبران سیاسی و اجتماعی جهان ، اعتماد به نفس و قدرت شگرف آنها در رویارویی با سنتهای همگانی بوده است.فقدان این روحیه موجب رفتارهای توده وار و همنوایی با ارزشهای حاکم ، حتی از سوی اندیشمندان غیرجور می شود.این در حالی است که فضای ارزشی حاکم بر مجامع و کنفرانس های بین المللی به گونه ای طرح ریزی و کارشناسی می شود که قدرت نقد و کالبدشکافی علمی را نوعا از شرکت کنندگان سلب می کند. بنابراین فقدان جسارت و شهامت علمی در نمایندگان فرهنگی ملتها ، ضریب تاثیرپذیری و همنوایی آنها را با اهداف سیاست ها و برنامه های مجامع بین المللی بشدت افزایش می دهد.نهادها و سازمان های زنان در جمهوری اسلامی در صورت التزام به رویکرد سوم باید برای توفیق و سربلندی در گفتگوهای بین المللی و ارائه الگویی مطلوب و مستدل از زن معاصر، آسیب زدایی از فرآیند گزینش و اعزام نخبگان فرهنگی را سریعا در دستور کار خود قرار دهند. افرادی که به نمایندگی از اسلام ، انقلاب و ملت شریف ایران در مجامع منطقه ای و بین المللی شرکت می کنند، باید اندیشمندانی باشند که اولا در موضوعات مورد بحث از اطلاعات کافی و تخصصی برخوردار باشند، ثانیا از هویت ملی ، عناصر و مولفه های فرهنگ خودی و بالاخص نظرگاه های اسلام در مباحث زنان ، آگاهی عمیق ، کامل و تخصصی داشته باشند و از نظر ذهنی به الگویی اولیه و نظام مند برای زن معاصر دست یافته باشند. ثالثا از اعتماد به نفس و جسارت علمی بالایی برخوردار باشند و از نقد عالمانه ارزشهای حاکم بر این گونه مجامع نهراسند.اگر از یاد نبرده باشیم فرهنگ سرمایه داری غرب سودای جهانی شدن را در سر می پروراند و گسترش حوزه های نفوذ را دنبال می کند. از سوی دیگر ، جوامع و ملتهایی که به مرز استقلال و خودآگاهی رسیده اند، جدی ترین مانع در مسیر جهانی شدن به شمار می آیند. در این میان ، کشورهایی همچون ایران که نماد مقاومت در جهان سوم محسوب می شوند و از محبوبیت و مقبولیت ویژه ای برخوردارند، اهمیتی دو چندان دارند؛ زیرا با جذب و هضم آنها در فرهنگ جهانی زمینه لازم برای نفوذ ارزشها و هنجارهای سرمایه داری در میان ملتهایی که ایران را الگو و سرمشق خود قرار داده اند، فراهم می شود. شایان ذکر است که یکی از شیوه های موثر برای جذب و پایبندی این گونه کشورها، واگذاری مسوولیت های درجه چندم به آنها در مجامعی است که در کشورهای سرمایه داری یا به اشاره و حمایت آنها برگزار می شود. از این منظر، پیش کش کردن مناصب اجرایی به ایران را نمی توان و نباید به فال نیک گرفت بلکه به دیده تردید باید در آن نگریست.
 

نظر شما