موضوع : پژوهش | مقاله

جست وجوى عدالت در متون شیعى

نویسنده:محمدعلى شمالى
منبع:روزنامه ایران
راه درست شناخت دین اسلام این است که آن را به عنوان یک نظام در نظر بگیریم. اسلام چنین نیست که فقط از دسته اى از عقاید و اعمال پراکنده و گسسته از هم یا ظواهر وتشریفاتى بدون روحى وحدت بخش تشکیل شده باشد. اسلام نظام تام و کاملى است که ازجانب خداوند براى هدایت انسانها در تمام ابعاد حیات انسانى ودر تمام وتحت همه شرایط وحى شده است. اسلام مجموعه اى نظام مند است، که داراى تمامى مؤلفه هاى لازم براى تأمین نیازهاى نوع بشر در سطح جهانى تا ابد است.
اسلام به روشنى، آرمانهاى خود و ابزارهاى نظرى و عملى لازم براى رسیدن به آنها را بیان نموده است. قابلیت وتوانایى دین اسلام در رویارویى با طیف گسترده اى از چالش ها و سختى ها در دورانهاى مختلف و توانایى براى پیشرفت مستمر در شرایط مختلف فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و بدون اینکه هویت و تمامیت خود را از دست بدهد، نشانه اى است از کارایى و قابلیت عالى نظام فکرى اسلام.
البته مسلمانان بیش از هر کس دیگر به این مسأله اذعان دارند که این موفقیت و استحکام به سبب خود دین اسلام است و نه کارهاى مسلمانان یا حاکمان. در آنچه در پى مى آید به سه ویژگى عمده اسلام از دیدگاه شیعه و یا به عبارتى دیگر، به سه ویژگى عمده تفکر شیعى مى پردازیم. آن سه ویژگى عبارتند از: معنویت، عقلانیت و عدالت طلبى. البته ویژگى هاى عمده دیگرى وجود دارد که در یک بحث جامع باید مورد بحث وبررسى قرار گیرد، مانند: پویایى، ترغیب و تشویق به هنر، دانش و جنبه هاى دیگر تمدن، جامعیت، موازنه میان دنیا و آخرت، موازنه میان جسم و روح و موازنه میان فرد وجامعه.
عدالت طلبى

یکى از آموزه هاى اصلى تشیع، عدل الهى است. خداوند عادل است وهرگز بر خلاف عدالت رفتار نمى کند. عدل با عقل شناخته مى شود و وحى نیز آن را تأیید مى کند. قرآن چنین مى گوید:
ما ترازوهاى عدل را در روز قیامت برپا مى کنیم; پس به هیچ کس کمترین ستمى نمى شود; و اگر به مقدار سنگینى یک دانه خردل (کار نیک و بدى) باشد، ما آن را حاضر مى کنیم; و کافى است که ما حساب کننده باشیم! (سوره انبیا ، آیه ۴۷)
خداوند با عدالت با انسانها رفتار مى کند و از آنها نیز مى خواهد که با دیگران با عدالت رفتار نموده ودر جامعه بشرى عدالت را حاکم سازند. مسأله عدل الهى صرفاً یک مسأله کلامى نیست، زیرا داراى لوازم عملى مهم وآشکارى مى باشد. تمام پیامبران براى تحقق بخشیدن به عدالت آمده اند:
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حق از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند; و آهن را نازل کردیم که در آن نیروى شدید و منافعى براى مردم است، تا خداوند بداند چه کسى او و رسولانش را یارى مى کند بى آن که او را ببینند; خداوند قوى و شکست ناپذیر است! (سوره حدید، آیه۲۵)
خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان مى دهد ؛ و از فحشا و منکر و ستم، نهى مى کند؛ خداوند به شما اندرز مى دهد، شاید متذکر شوید! (سوره نحل، آیه۹۰)
بر همگان لازم است عدالت را در زندگى فردى واجتماعى خود پیاده سازند. مسلمان واقعى کسى است که با خود، همسر، فرزندان وهر کس دیگرى حتى دشمنان خود عادلانه رفتار نماید. مطابق فقه شیعه مناصب دینى یا سیاسى اجتماعى فراوانى وجود دارند که دارنده این مناصب باید از عدالت برخوردار باشند. بطور مثال، امام جماعت و جمعه، شهود، قاضى، مرجع تقلید، حاکم و ولى فقیه همگى باید عادل باشند.
در اسلام حکومت وسیله غیر قابل جایگزینى براى تحقق بخشیدن وحمایت از عدالت است. جامعه عادل تنها با توزیع عادلانه قدرت وثروت به وجود مى آید. در اینجا به چند حدیث از پیامبر اکرم (ص) وائمه (ع) درباره این موضوع اشاره مى کنیم:
۱ـ در فتح مکه، یکى از زنان ثروتمند و از خانواده اشراف مرتکب سرقت شد.پیامبر تصمیم به مجازات او گرفتند. اعضاى خانواده او و دیگر افراد نزد پیامبر رفتندو از ایشان خواستار عفو وبخشودگى شدند. پیامبر درخواست ایشان را نپذیرفت و ایشان را جمع نمود و فرمود که امت هاى پیشین به این دلیل ازبین رفتند که با طبقه فقیر ومحروم با تبعیض رفتار شده و آنها مورد ستم قرار گرفته اند.
۲ـ امام على (ع) در تبیین علت پذیرش خلافت پس از مرگ عثمان چنین فرمودند:
به خدا سوگند،خدایى که دانه را شکافت، و انسان را آفرید،اگر نه این بود که جمعیت بسیارى گرداگردم را گرفته،و به یاریم قیام کرده اند،و از این جهت حجت تمام شده است،و اگر نبود عهد و مسئولیتى که خداوند از علماء و دانشمندان(هر جامعه)گرفته که در برابر شکمخوارى ستمگران و گرسنگى ستمدیدگان سکوت نکنند،من مهار شتر خلافت را رها مى ساختم و از آن صرف نظر مى نمودم و آخر آن را با جام آغازش سیراب مى کردم(آن وقت)خوب مى فهمیدید که دنیاى شما(با همه زینت هایش)در نظر من بى ارزش تر از آبى است که از بینى گوسفندى بیرون آید! (نهج البلاغه، خطبه ۳)
۳ـ در توصیف برنامه ها وسیاستهاى خویش براى اصلاح توزیع ناعادلانه منابع، امام على بر بازگرداندن اموال عمومى به ناحق تصاحب شده به بیت المال چنین تأکید مى نماید:
به خدا سوگند!آنچه از عطایاى عثمان،و آنچه بیهوده از بیت المال مسلمین به این و آن بخشیده،اگر بیابم،به صاحبش باز مى گردانم،گر چه زنانى را به آن کابین بسته و یا کنیزانى را با آن خریده باشند،زیرا عدالت گشایش مى آورد،و آن کس که عدالت بر او گران آید،تحمل ظلم و ستم بر او گران تر خواهد بود! (نهج البلاغه، خطبه ۱۵)
۴ـ روزى امام على (ع) گردنبندى را بر گردن دختر خود مشاهده کردند. ایشان از دختر خود پرسیدند که این گردنبند از کجاست. وى پاسخ داد که از خزانه به عاریت گرفته است. حضرت خزانه دار را احضار کردند واز وى علت جریان را جویا شدند. خزانه دارگفت که این گردنبند به صورت امانت است و پس از ثبت آن در اختیار قرار داده شده است. حضرت او را مرخص نمود و فرمود که اگر غیر از این مى بود، مجازات سرقت را در مورد دختر خویش اجرا مى نمود. از دیدگاه اسلام حاکمان علاوه بر زندگى اجتماعى، باید در زندگى شخصى خود نیز عادل باشند. آنها مى بایست وظایف شخصى خود را همچون مسئولیتهاى سیاسى اجتماعى مانند احترام به حقوق شهروندان به انجام رسانند. رعایت عدل و اعتدال در امور شخصى و اجرایى توأماً لازم است.
«عاصم»گفت:اى امیر مؤمنان!اما تو خود با این لباس خشن و آن غذاى ناگوار به سر میبرى(در حالى که پیشوا و امام ما هستى؟و بر ما لازم است به تو اقتدا کنیم)
فرمود:واى بر تو!من مثل تو نیستم(وظیفه من غیر از شما است)خداوند بر پیشوایان حق واجب شمرده که بر خود سخت گیرند و همچون طبقه ضعیف مردم باشند،تا ندارى فقیراو را هیجان نیاورد که سر از فرمان خداوند برتابد. (نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹ )
علاوه بر رعایت عدالت توسط خود، حاکمان مى بایست عدالت اجتماعى را تحقق بخشیده و از تعدى کارگزاران خود یا شهروندان به عدالت جلوگیرى نمایند. امام على علیه السلام درنامه اى به«عثمان بن حنیف انصارى» فرمانداربصره،پس از آن که به حضرت گزارش داده شد،که یکى از ثروتمندان بصره وى را به میهمانى دعوت کرده و او پذیرفته است مى فرمایند:
اما بعد!اى پسر حنیف!به من گزارش داده شده که مردى که از متمکنان اهل«بصره»تو را به خوان میهمانیش دعوت کرده،و تو به سرعت به سوى آن شتافته اى،در حالى که طعامه اى رنگارنگ،و ظرفه اى بزرگ غذایکى بعد از دیگرى پیش تو قرار داده مى شد.من گمان نمى کردم تو دعوت جمعیتى را قبول کنى که نیازمندانشان ممنوع،و ثروتمندانشان دعوت شوند.به آنچه مى خورى بنگر(آیا حلال است یا حرام؟). آنگاه آنچه حلال بودنش براى تو مشتبه بود از دهان بینداز و آنچه را یقین به پاکیزگى و حلیتش دارى تناول کن!
آگاه باش!هرمؤمنى امام و پیشوایى دارد که باید به او اقتدا کند.
آیا به همین قناعت کنم که گفته شود:من امیر مؤمنانم؟اما با آنان در سختى هاى روزگار شرکت نکنم؟!و پیشوا و مقتدایشان در تلخى هاى زندگى نباشم؟من آفریده نشدم که خوردن خوراکى هاى پاکیزه مرا به خود مشغول دارد،همچون حیوان پروارى که تمام همش،علف است،و یا همچون حیوان رهاشده اى که شغلش چریدن و خوردن و پرکردن شکم مى باشد.و از سرنوشتى که در انتظار او است بى خبر است آیا بیهوده یا مهمل و عبث آفریده شده ام؟ (نهج البلاغه، نامه ۴۵)
یکى از جنبه هاى نظام سیاسى مقبول از دیدگاه اسلام این است که شهروندان باید بتوانند نسبت به نقض قوانین اسلام یا حقوق انسانها اعتراض نمایند. امام على (ع ) در نامه به مالک اشتر که به عنوان حاکم مصر تعیین شده بود، چنین مرقوم داشتند:
براى مراجعان خود وقتى مقرر کن که به نیاز آنها شخصاً رسیدگى کنى! مجلس عمومى و همگانى براى آنها تشکیل ده و درهاى آنرا به روى هیچکس نبندو بخاطر خداوندى که تو را آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان و پاسبانان را از این مجلس دور ساز! تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت سخنان خود را با تو بگوید،زیرا من بارها از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم این سخن را شنیدم«ملتى که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد،هرگز پاک و پاکیزه نمى شود و روى سعادت نمى بیند»سپس خشونت و تندى آنها رادر سخن تحمل کن،در مورد آنها هیچگونه محدودیت و استکبار روا مدار که خداوند بواسطه این کار،رحمت واسعش را بر تو گسترش خواهد دادو موجب ثواب اطاعت او براى تو خواهد شد. (نهج البلاغه، نامه ۵۳)
مسلمانان نباید نسبت به کارهاى بد ورفتار ظالمانه دیگران بى تفاوت باشند و به طور خاص، باید نسبت به جرمهایى که توسط حکومتها انجام مى شود، حساس باشند، زیرا بدترین مجرمها، حاکمان مجرم هستند که بر حق جامعه و امت اسلامى تعدى مى نمایند. امام على مى فرمایند:
کسى که امانت را خوار شمارد و دست به خیانت آلاید و خویشتن و دینش را از آن منزه نسازد درهاى ذلت و رسوایى را در دنیا به روى خود گشوده و در قیامت خوارتر و رسواتر خواهد بود و بزرگترین خیانت،خیانت به ملت است و رسواترین تقلب،تقلب به پیشوایان مسلمین و اسلام . .. (نهج البلاغه، نامه ۲۶ )
هرگاه حاکمان، اخلاق یا قوانین اسلامى را نادیده بگیرند، باید به ایشان تذکر داده شود و در صورت اصرار بر عملکرد خود، مسلمانان باید اعتراض و در صورت لزوم قیام نمایند تا جلو نهادینه شدن بى عدالتى گرفته شود. قرآن مى فرماید:
شما بهترین امتى هستید که براى [نفع] بشریت آمده است؛ شما امر به معروف ونهى از منکر نموده وبه خدا ایمان دارید.(سوره آل عمران، آیه ۱۱۰) خداوند بیان آشکار بدیها را دوست ندارد، مگر از سوى کسى که مورد ظلم و ستم قرار گرفته است و خداوند شنوا ودانا است. (سوره نساء ، آیه ۱۴۸)
پیامبر اکرم در این مورد چنین مى فرماید:
«بهترین جهاد،کلامى است که در مطالبه عدل در مقابل حکمران ستمگرى به زبان آورده مى شود».
ایشان همچنین مى فرماید:
«همانا شما امر به معروف ونهى از منکر کنید؛ در غیر این صورت، افراد فاسق وبدکار بر شما مسلط شده و آنگاه حتى دعاى افراد نیکوکار در میان شما مستجاب نخواهد شد».
امامان اهل بیت همواره در مقابل ستم حاکمان ظالم ایستادگى نمودند. شاهد روشن ومحکم آمادگى ایشان براى فداکارى و تحمل هر گونه مشکل در این مورد، این واقعیت است که جز امام دوازدهم که در غیبت به سر مى برد، همه امامان به شهادت رسیدند و هیچ یک با مرگ عادى از دنیا نرفتند. بسیارى از پیروان ایشان نیز کشته شده یا مورد حبس و آزار قرار گرفتند.
تاریخ شیعه مملو از مبارزات و جنبشهاى انقلابى است که خواهان پیاده نمودن عدالت وقوانین اسلامى بوده اند. تکان دهنده ترین و درس آموزترین حادثه در طول تاریخ شیعه، حماسه کربلا است. در تبیین علت امتناع از بیعت با یزید (خلیفه غاصب اموى) و قیام خود، امام حسین فرمودند:
من مرگ را جز سعادت و زندگى در کنار ظالمان را جز تیره روزى نمى دانم .
طبرى در کتاب تاریخ الامم والملوک از امام حسین نقل مى نماید:
اى مردم هر کس حاکم جائرى را ببیند که محرمات الهى را تجویز نموده، پیمانهاى الهى را نقض کرده، برخلاف سنت پیامبر عمل نموده و با دشمنى وگناه کارى با مردم رفتار مى نماید و با او با قول یا فعل اعتراض ننماید، او را در جایگاه همان حاکم جائر قرار خواهد داد.
حادثه غمبار کربلا و پیامدهاى آن به خوبى روشن ساخت که جامعه اسلامى دچار انحراف جدى از مسیرى شده بود که پیامبراکرم (ص) بنا نهاده بودند. تنها امیدى که براى نجات اسلام و سنت پیامبر و بیدارى مردم وجود داشت، این بود که جامعه با ضربه ناشى از حادثه اى غمبار و در عین حال اندیشه خیز تکان خورده و به خود آید. این حادثه چیزى جز فداکارى بزرگ نوه پیامبر نبود. او با دهها تن از یاران و خویشان به شهادت رسید و فرزندش امام سجاد همراه با خواهرش زینب و سایر خانمها و کودکان به اسارت گرفته شدند. در راه کربلا امام حسین پیامبر را در خواب دیدند که فرمود: «خداوند مى خواهد تو را کشته و ایشان را اسیر ببیند».
بسیارى از اشخاص پس از این فاجعه و مصیبت بزرگ به خود آمدند. قیامها وجنبش هاى متعددى صورت گرفت که نهایتاً به سقوط بنى امیه منجر گشت. خلفاى عباسى با شعار انتقام خواهى ازبنى امیه و طلب رضا و خشنودى آل محمد که مورد ستم و تعدى بنى امیه بودند، روى کار آمدند. البته، بنى عباس نیز از مسیر عدالت دور شدند و بسیارى از امامان اهل بیت (ع) و شیعیان بى گناه را به شهادت رساندند. شیعیان نیز با تبعیت از امامان خویش، از آغاز امید چندانى به خلفاى بنى عباس نداشتند و به تلاشهاى عدالتخواهانه خود همواره ادامه دادند.
در این میان آنچه از همه مهمتر است این است که امام حسین ثابت نمود شهادت آرمانى مقدس و وسیله اى کارآمد براى حمایت از اصول وارزشهاى اسلامى و مقابله با ظلم، بى عدالتى و بدعتها مى باشد. به همین دلیل است که پیامبر فرمودند:
حسین از من و من از حسین هستم.
روشن است که امام حسین از پیامبر بود زیرا وى نه تنها نوه پیامبر بلکه پیرو صادق و مخلص پیامبر بود. اما این مطلب حائز اهمیت است که چرا پیامبر مى فرماید: «من از حسین هستم». به نظر مى رسد منظور پیامبر این است که بقاى اسلام وپیام ورسالت وى نیازمند قیام وشهادت شجاعانه حسین است. اگر حسین ومجاهدت شجاعانه او نبود، اسلام حقیقى وناب محمدى تداوم نمى یافت. در روز عاشورا امام حسین خود چنین گفت:
اگر دین محمد جز با کشته شدن من پا بر جا نمى ماند پس اى شمشیرها مرا دریابید.
آموزه منجى که در اسلام با نام مهدى شناخته مى شود فصل مهمى از کتاب قطور عدالت در اسلام است. به طور مثال، پیامبر فرمودند:
خداوند براى ما اهل بیت [یعنى پیامبر و خاندانش] زندگى آخرت را بر زندگى دنیا برگزیده است و اهل بیت من رنج و بلاى زیادى خواهند دید. سپس آنها از خانه وکاشانه خویش رانده مى شوند. سپس مردمى از شرق که پرچمهاى سیاه را حمل مى کنند، خواهند آمد وحق را مطالبه خواهند نمود. خواست ایشان اجابت نمى شود و لذا جنگ در گرفته و پیروزى ایشان ظاهر مى شود. در این زمان به ایشان پیشنهاد داده مى شود که خواسته نخستین ایشان اجابت خواهد شد، ولى ایشان نمى پذیرند و سرانجام حکومت را به مردى از خاندان من تسلیم مى نمایند تا زمین را از عدالت مملو سازد همان طور که از فساد پر خواهد شد. پس هر کس آن زمان را درک کند باید به ایشان پیوسته ولو اینکه لازم باشد بر روى برف و یخ سینه خیز حرکت کند، زیرا خلیفة الله، مهدى، در میان ایشان است.
پى نوشت:

* برگرفته از کتاب Shia(Islam: Origins, Faith& Practcies (London, ۲۰۰۳) نوشته حجة الاسلام دکترمحمد على شمالى که از انگلیسى به فارسى برگردانده شده است.
در دیدگاه اسلام، هر کسى از خدا نافرمانى نمایدبه خود ظلم کرده است. قرآن مى فرماید:«هر کس از حدود الهى تجاوز نماید، به خود ظلم نموده است». (سوره طلاق آیه ۱)
حدیث آمده است: «خداوندبر هیچ چیزى همچون ستم بر زنان وخردسالان به خشم نمى آید».
مسلمان باید حتى با دشمنان خود با عدل وانصاف رفتار نماید. قرآن مى فرماید: «اى کسانى که ایمان آورده اید! همواره براى خدا قیام کنید، و از روى عدالت،گواهى دهید! دشمنى با جمعیتى، شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید، که به پرهیزگارى نزدیکتر است! و از (معصیت) خدا بپرهیزید، که از آنچه انجام مى دهید، با خبر است!» (سوره مائده ، آیه ۸)
این نامه «پس از قرآن واحادیث نبوى در یکى از قدیمى ترین متون موجود درباره الگوى حاکم اسلامى در نظر وعمل مى باشد. به طور مثال، ر. ک به منابع ذیل:
Nasr , Expectations of New Millennium, p. 73; Chittick , A Shia Anthology, 1981, p ite. ۶۶
اصول کافى .
اصول کافى
حسن بن شعبه بحرانى،محتف العقول، ص ۲.
طبرى، تاریخ الامم والملوک، ج ،۳ ص ۳۰۷.
ترمزى، سننى، کتاب المناقب، ح ۳۷۰۸ ؛ ابن ماجه ، سننى،المقدمه، ح ۱۴۱ و احمد ، مسند، مسند الشامیین، ح ۱۶۹۰۳ .
ابن ماجه، سننى، کتاب الفتن، ح ۴۰۷۲

 

نظر شما