موضوع : پژوهش | مقاله

خانواده و نقش آن در ابراز مهرورزی

نویسنده:شعله سبزواری
منبع:روزنامه رسالت
محبت و اطاعت.

اهمیت روش محبت در تربیت از این روست که محبت، اطاعت‌آور است و سبب همسانى و همراهى مى‌شود. رسول خدا(ص) فرموده است:“انسان با کسى همراه است که او را دوست مى‌دارد”.
میان محبت و اطاعت رابطه معیت وجود دارد. با ظهور محبت، اطاعت و همرنگى پیدا مى‌شود و محب به محبوب تاسى مى‌کند. “صفران بن فدامه” گوید: “از مکه به مدینه هجرت کردم و نزد پیامبر رفتم و عرض کردم: اى رسول خدا، دستتان را بیاورید تا با شما بیعت کنم.”‌پس حضرت دست خود را پیش آورد گفتم: “اى رسول خدا، من شما را دوست دارم.”‌فرمود: “انسان با کسى همراه است که او رادوست مى‌دارد.”
تا معیت راست آید زانکه مرد
با کسى جفت است کورا دوست کرد
این جهان و آن جهان با او بود
وین حدیث احمد خوشخو بود
گفت المرء مع محبوبه
لایفک القلب من مطلوبه
معیت هرکه در دل آدمى نشیند، انسان مطیع و پیرو او مى‌شود و از خواست او سرپیچى نمى‌کند. همین اطاعت است که مشابهت و مشاکلت مى‌آورد و محب تلاش مى‌کند که به صفات محبوب متصف شود. دوستى پیامبر و اوصیاى آن حضرت بهترین راه تربیت و کوتاهترین راه اصلاح و تهذیب است و از همین روست که پیامبر اعظم‌(ص) جز دوستى و مودت اهل بیتش را نخواسته است. این محبت بهترین روش در تربیت امت آن حضرت است. زیرا عین اطاعت آنان و تاسى به راه و رسم ایشان است. “بگو: من هیچ پاداشى از شما [بر رسالتم] درخواست نمى‌کنم مگر دوستى نزدیکانم.”‌محبت به اهل بیت(ع) و پذیرش ولایت آنان بهترین روش براى تربیت و کوتاهترین راه براى کسب سعادت است که سودش براى خود ایشان است.
دوستى و مودت اهل بیت(ع) و پذیرش ولایت ایشان چیزى است که راه انسانها را به سوى خدا هموار مى‌سازد و سبب اتصاف به صفات الهى مى‌شود. بنابراین خردمندترین مربیان راه محبت حقیقى را مى‌گشاید و از این راه مردمان را به سوى حق رهنمون مى‌شود که پیامبر اعظم (ص) فرموده است: “سرعقل، پس از ایمان به خدا، جلب محبت مردم است.”
اهمیت پرداختن به نوجوانان.

رسول خدا(ص) مى‌فرماید: به شما درباره نوجوانان و جوانان به نیکى سفارش مى‌کنم، زیرا آنان دلى رقیق‌تر و قلبى فضیلت‌پذیرتر دارند. خداوند مرا به پیامبرى برانگیخت تا مردم را به رحمت الهى بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخنان مرا پذیرفتند وبا من پیمان بستند، ولى پیران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند.
اهمیت فوق‌العاده عدالت در تقسیم محبت بین فرزندان.

حضرت یعقوب(ع) دوازده پسر داشت که دونفر از آنها،یعنى “یوسف و بنیامین” از مادرى به نام “راحیل” بودند. یعقوب به این دو فرزند و بخصوص نسبت به یوسف محبت بیشترى ابراز مى‌کرد. زیرا اولا آنها کوچکترین فرزندان او بودند و ثانیا طبق روایات، آنها یتیم بودند و مادرشان از دنیا رفته بود و کودک بى‌مادر، به مهر و محبت بیشترى احتیاج دارد. از اینها گذشته در یوسف آثار هوش و نبوغ فوق‌العاده‌اى نمایان بود. این جهات سبب شد که یعقوب آشکارا نسبت به یوسف و بنیامین علاقه زیادترى نشان دهد. برادران حسود بدون توجه به این دلایل، از این موضوع سخت ناراحت شدند. دور هم نشستند و گفتند:‌یوسف و برادرش نزد پدر بیشتر از ما محبوبیت دارند، با اینکه ما جمعیتى نیرومند و کارساز هستیم و زندگى پدر را به خوبى اداره مى‌کنیم. پس با یک قضاوت یک‌جانبه پدر خود را محکوم نمودند که او اشتباه مى‌کند.
حس حسادت، سرانجام برادران یوسف را به طرح نقشه‌اى واداشت. تصمیم گرفتند او را بکشند و یا او را به سرزمین دوردستى بیفکنند تا محبت پدر یکپارچه متوجه آنان گردد. اما یکى از برادران با طرح قتل و تبعید او مخالفت کرد و خواست تا او را در چاه بیندازند به گونه‌اى که سالم بماند، تا بعضى از کاروان‌ها که از آنجا عبور مى‌کنند او را بیابند و با خود ببرند. به هرحال چنین کردند و بعد با چشم گریان پیش یعقوب آمدند و گفتند ما سرگرم تیراندازى و اسب سوارى بودیم و یوسف خردسال را که توانایى مسابقه نداشت، نزد اثاثیه خود گذاشتیم و آن چنان سرگرم بودیم که گرگ به او حمله کرد و او را درید و ما متوجه او نشدیم، بعد پیراهن یوسف را که با خون دروغین آغشته بودند به دست پدر دادند و...
یکى از درسهاى داستان یوسف، آن است که پدر و مادر در ابراز محبت نسبت به فرزندان خود باید خیلى دقیق باشند گرچه حضرت یعقوب در این باره مرتکب اشتباهى نشد و ابراز علاقه‌اى که به یوسف و برادرش مى‌نمود، روى حسابى بود که به آن اشاره شد، اما به هرحال این ماجرا نشان مى‌دهد که باید بیش از مقدار لازم در این مسئله حساس و سختگیر بود. زیرا گاهى مى‌شود یک ابراز علاقه نسبت به یک فرزند، آن‌چنان عقده‌اى در دل فرزند دیگر ایجاد مى‌کند که او را به همه کارى وا مى‌دارد. او آن‌چنان شخصیت خود را درهم شکسته مى‌بیند که براى نابود کردن شخصیت برادرش، حد و مرزى نمى‌شناسد. اگر هم نتواند واکنشى از خود نشان دهد، از درون گرفتار عقده حقارت و کمبود محبت مى‌شود و گاه به بیمارى روانى مبتلا مى‌گردد.
از این رو در کتاب بحارالانوار جلد 74 آمده است:روزى امام باقر(ع) فرمود: “من گاهى نسبت به بعضى از فرزندانم اظهار محبت مى‌کنم و او را بر روى زانوى خود مى‌نشانم و مغز قلم گوسفند را به او مى‌دهم و شکر در دهانش مى‌گذارم، در حالى که مى‌دانم حق با دیگرى است، اما این کار را به آن جهت انجام مى‌دهم که بر ضد سایر فرزندانم تحریک نشود و کارى که برادران یوسف نسبت به یوسف انجام دادند،‌مرتکب نگردد.”
اصل اساسى محبت به کودکان در سیره پیامبر.

روزى رسول خدا(ص) از کوچه‌اى مى‌گذشت. بچه‌هایى را دید که سرگرم بازى بودند. حضرت متوجه شد که کودکى مغموم و گرفته، در گوشه‌اى نشسته است، جلو رفت، سلام کرد و پرسید: چرا بازى نمى‌کنی؟کودک در پاسخ گفت:‌آخر، اینها مرا به بازى راه نمى‌دهند، زیرا لباسم مناسب نیست و بابا ندارم!پیامبر اکرم آن کودک را در آغوش کشید، بعد او را به دوش گرفت و به خانه برد. وقتى به منزل رسید، از پشت در دختر گرامى خود را صدا زد و فرمود: آیا دلت مى‌خواهد برایت برادرى آورده باشم؟
فاطمه در را باز کرد و سلام نمود. پیامبر فرمود:‌دخترم! مقدارى آب آماده کن و یک دست لباس از لباسهاى حسین را بیاور. پیامبر(ص) آب مى‌ریخت و زهرا(س) پاهاى کودک را شستشو مى‌داد. پس از آن، موهایش را شانه کرد و لباس بر تنش پوشاند. آنگاه پیامبر آن کودک یتیم را در آغوش گرفت و به کوچه آورد و جلوى بچه‌ها با او مشغول بازى شد. آنقدر با او بازى کرد که بچه‌هاى دیگر نیز آمدند و گفتند:‌پس با ما هم بازى کنید!
حضرت فرمودند:‌به شرطى با شما بازى مى‌کنم که با این بچه بازى کنید و سپس، آن کودک را میان بچه‌هاى دیگر فرستاد و همگى مشغول بازى شدند. نوشته‌اند:‌رهگذرى از آنجا عبور مى‌کرد. متوجه شد که رسول خدا با آن بچه مشغول بازى است، عرض کرد: اى رسول خدا! چرا شما با این بچه‌ بازى مى‌کنید؟فرمودند: “اگر این کودک امروز از محبت اشباع نشود، فردا تمامى این بچه‌ها قربانى دست وى خواهند شد”!
تاثیر معجون سحر‌آمیز محبت در راهیابى کودکان و نوجوانان.

تربیت و هدایت کودکان و نوجوانان به سوى صلاح و سعادت و پاکی، باید همراه با دلسوزى و حسن نیت باشد و جز در موارد بسیار ضروری، نباید از راههاى خشونت‌آمیز استفاده شود. اما متاسفانه بعضى از اولیا و مربیان براى تربیت نوجوانان از راه خشونت‌آمیز وارد مى‌شوند و گاهى به الفاظ زشت و زننده و حرکات ناشایست متوسل مى‌گردند. از این رو، مى‌بینیم این نوع هدایتها و تربیت‌ها نه تنها اثر مطلوبى بر جاى نمى‌گذارند، بلکه گاهى نتایج بدى هم به بار مى‌آورند. روش پیامبر اعظم (ص) و امامان معصوم(ع)‌نشان مى‌دهد که آنان به هنگام امر به معروف، کلام خود را با معجون سحرآمیز لطف و محبت مى‌آمیختند و به همین دلیل سرسخت‌ترین افراد در مقابل آنان تسلیم مى‌شدند و به راه حق گام مى‌نهادند.
نقش محبت در زندگى خانوادگی

نظام هستى براساس مهر و محبت پروردگار به انسان پدید آمده است. اگر محبت نبود، نه طلوعى بود و نه غروبی. نه بهارى بود و شکفتن گلها و نه نغمه‌هاى شورانگیز بلبلان. نه کوهسارى وجود داشت و نه آبشاری، نه امواج غلطان دریاها به چشم مى‌خورد و نه ستارگان در آسمانها چشمک مى‌زدند. اگر عشق و دلدادگى نبود شوریدگان به دنیا نمى‌آمدند و اشعار نغز و زیبا سروده نمى‌شد. اگر سوز و گداز دلدادگان نبود، کوه بیستون شکافته نمى‌شد و ذوق و هنر هرگز تولد نمى‌یافت، دیگر معلم شوریده دلى پیدا نمى‌شد و کلاسهاى درس تعطیل مى‌گردید. دفتر زندگى با کلمه عشق و محبت آغاز شد و جلوه‌هاى گوناگون جمال و کمال در کل هستى پدید آمد. انسانها هم که جزیى از نظام کلى هستى هستند با عشق متولد مى‌شوند، با دلدادگى به تلاش و کوشش مى‌پردازند و در آخرین لحظات زندگى سرشار و لبریز از عشق و دلدادگى چون حباب‌ها به اقیانوس هستى و ابدیت مى‌پیوندند. پس آغاز و سرانجام زندگى و هستى از مهر و محبت آکنده است و آنان که از عشق و دلدادگى خبرى ندارند نامشان در دفتر و جریده انسانها ثبت و ضبط نمى‌شود. اگر مى‌خواهیم خانواده استوارى داشته باشیم، اگر مایل هستیم از زندگى لذت ببریم و بهره بگیریم، اگر مى‌خواهیم کودکان ما با نشاط و خرمى زندگى کنند، اگر مى‌خواهیم استعدادهاى خدادادى در آنان شکوفا گردد واگر مى‌خواهیم روح امید و اعتماد و تلاش و کوشش در آنان زنده شود، زندگى خانوادگى را از مهر و محبت لبریز و سرشار نماییم و در و دیوار خانه را با صفا و صمیمیت آذین‌بندى کنیم.
رسول خدا(ص) مى‌فرمود:“هیچ بنایى در نزد پروردگار محبوب‌تر از بناى خانواده نیست”. بدیهى است که منظور خانواده‌اى است که لبریز از مهر و محبت باشد. در گفتار دیگرى فرمود:“مرد مسلمان پس از اسلام فایده‌اى برتر و والاتر از همسرى مسلمان به دست نیاورده است. همسرى که هرگاه به او مى‌نگرد سراسر وجودش از شادى و سرور لبریز مى‌گردد. هرگاه از او چیزى را طلب مى‌کند، از او اطاعت مى‌کند و در غیبت شوهرش با همه وجود از ناموس و مال او پاسدارى مى‌نماید. پرواضح است که این‌گونه ارتباط استوار و صمیمى جز در پرتو مهر و محبت زن وشوهر به یکدیگر امکان‌پذیر نیست. پیوندهاى عاطفى است که زن و شوهر را به وحدت و یگانگى سوق داده، هر دو یکى مى‌شوند ودوگانگى و اختلاف و درگیرى از میان برداشته مى‌شود. در برخى از روایات اسلامى از همسر به انیس موافق تعبیر شده است.”

 

نظر شما