ارزش سقایت و سقاخانه
آب مایه حیات عالم است، و هیچ جزئی از اجزای موجودات زنده نیست مگر آنکه در رشد و بقای خود نیازمند آب است. چنانچه خداوند متعال میفرماید: «وجعلنا من الماء کل شی حی».
در اهمیت عظیمی که آب در سرنوشت حیات بشری دارد جای هیچ شکی نیست. از طرف دیگر کسی که به آب دادن و سقایت روی بیاورد و این ماده حیات را در دستان سخاوت خود قرار دهد از فضیلت و برتری خاصی برخوردار بوده و به عنصر ارزشمند مهر و عطوفت آراسته است، چرا که هیچ بخششی چون سیراب ساختن دیگران پرده از لطف و احسان آدمی برنمیدارد. در شرع مقدس اسلام بر امر سقایت و آب دادن سفارش و تاکید زیادی شده است و چون دین هماهنگ با غرایز طبیعی انسان است سیراب کردن به یقین مورد رضای خداوندی و سبب تقرب به بارگاه کبریایی همراه با ثواب عظیم در سرای آخرت است.
در کلام رسول گرامی اسلام و ائمه اطهار علیهم السلام عظمت آب دادن و سیراب کردن به صورت زیبایی تجلی پیدا کرده است.
رسول خدا میفرمایند: برترین اعمال نزد خداوند، سیراب ساختن کام عطشان است خواه حیوان باشد و یا غیر آن (1) و فرمودند هر چند که سقایت و آب دادن در جایی صورت پذیرد که آب باشد، این عمل سبب ریزش گناهان بسان ریزش برگهای درخت میشود. (2) و فرمودند هر قطره آبی که انسان به دیگران میدهد خداوند در روز قیامت آن ساقی را از شراب سر به مهر فردوس برین سیراب میسازد و اگر در بیابانی به کسی آب دهد با پیامبران وارد بر حوض قدس خواهد شد. (3) و روزی مردی از رسول اکرم (ص) سوال کرد چه چیزی مرا به بهشت نزدیک میکند؟ حضرت فرمود: مشکی نو بخر و آنقدر پر از آب کن و دیگران را سیراب ساز تا پوسیده و پاره شود. با این کار است که عملی بهشتی انجام دادهای. (4) و امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که در جایی که آب یافت میشود به سیراب کردن دیگران میپردازد مانند کسی است که بندهای را آزاد ساخته و اگر در مکان بیآب، دیگران را سیراب سازد مثل کسی است که انسانی را حیات بخشیده و کسی که انسان را حیات ببخشد گویا همه مردم را حیات بخشیده است. (5)
و امام صادق علیه السلام در جواب مردی که سوال کرد آب چه طعمی دارد فرمود آب طعم حیات و زندگی دارد. (6)
در حقیقت آب نه تنها مایه حیات است که باید گفت خود حیات و زندگی است و سقا کسی است که رشته حیات دیگران را در دست دارد چرا که در شریعت مقدس اسلام عملی شریف و در نزد اقوام و ملل، کاری گرانقدر است و کسی که به امر سقایت اهتمام دارد از شرف و سیادت و بزرگ منشی برخوردار است چنانکه این امر مقدس با همین تعریف و تعبیر در زندگی اجداد رسول خدا معمول و جاری بوده است. از نامآورترین مردان تاریخ در امر سقایت و آبرسانی را باید قصی ابن کلاب از اجداد رسول گرامی اسلام دانست. قصی در هنگام زیارت کعبه و موسم حج با توجه به گرمی و حرارت این شهر و کمی آب، خود به همراه یاران، عظیمترین حماسه تاریخ توحیدی را خلق کرد و آبرسانی و سقایت را آن هم با آن شرایط به یادگار گذاشت.
خشکسالی شهر مقدس مکه را فرا گرفته بود به طوری که مردم ناچار بودند به چاههای دور دست در بیابانهای مکه روی آورده و چه تلفات و مصائبی که در این راه متحمل نمیشدند. قصی تصمیمی مقدس و انسانی گرفت و با حفر چاه آبی که اختصاص به نوشیدن داشت نخستین سقاخانه و محل سقایت و آب دادن و سیراب کردن را که در زندگی اجداد رسول خدا ثبت شده است بنا نهاد که همین چاه و سقاخانه بعدها توسط ام هانی خواهر گرامی امام علی علیه السلام بازسازی شد. بعد از جناب قصی، حضرت هاشم جد دیگر رسول اکرم (ص) در مراسم حج با تاسیس حوضچههایی از آب، تشنگان را سیراب میکرد که این وظیفه انسانی و مقدس را به فرزند بزرگوار پر حماسهاش جناب عبدالمطلب علیه السلام به ارث گذاشت. حضرت عبدالمطلب در امر سقایت و آب رسانی اهتمامی شگرف داشت و در همان قدمهای نخستین به بازسازی چاه معروف زمزم پرداخت و بر دهانه زمزم، حوض بنا نمود و به همراه فرزندانش مسئولیت پر کردن آن حوض را به عهده گرفت.
این امر اهمیت خدمات آبرسانی جناب عبدالمطلب علیه السلام را میرساند و اینکه ایجاد حوضچههای آب برای نوشیدن و سیراب شدن بوده است. داستان از این قرار است که گروهی بیفرهنگ و فاقد شعور اجتماعی و از روی حسادت و کینه و به علل مختلفی دشمنی خود را با این حوضچهها نشان میدادند که یکی از آنان احتمالا شستن دست و فرو بردن پا بر آن حوضچهها بوده است.
شبی جناب عبدالمطلب با خدای خود خلوت کرده و دست به نیایش و راز و نیاز میگشاید و دل پر از اندوه خود را از برخورد قشری بیفرهنگ با بناهای خدماتی به جامعه یعنی سقاخانهها به خداوند میسپارد، شب هنگام در عالم خواب ندایی میشنود که به قریش بگو من آن آب را برای شستشو جایز نمیدانم و تنها برای نوشیدن است.
جناب عبدالمطلب در مسجدالحرام آنچه را که در عالم خواب دیده و شنیده بود به اطلاع همگان میرساند، لذا شخصیت معنوی و رفتار و گفتار صادقانه عبدالمطلب چنان تاثیر در افکار عمومی میگذارد که دیگر به هیچ نحوی آتش حسودان و جاهلان دامن این مراکز خیریه را نگرفت. (7)
بعد از عبدالمطلب منصب شریف و والای سقایت در اختیار حضرت ابوطالب پدر بزرگوار امام علی علیهالسلام قرار گرفت و بر سر هر جادهای که به شهر مکه منتهی میشد محلی برای نوشیدن آب تاسیس کرد و در ایام حج به همراه یاران خود مقدار زیادی آب به حاجیان میرساند که مبادا در مضیقه باشند تا جایی که به نقل مورخین، لقب ساقی حاجیان نام گرفت.
امام بزرگوار علیبن ابیطالب (ع) از چهرههای شاخص این امر خداپسندانه بود، در جنگ صفین وقتی سپاه فرزند ابوسفیان آب را به قصد ضربه زدن به جسم و روح و جان سپاه امام علی (ع) به محاصره و تسلط خود در میآورد حضرت فرمان میدهد که باید آب را از چنگ سپاهیان معاویه آزاد کرد و در یورشی سهمگین نه تنها آب را در ید قدرت خود قرار میدهد که شاهرگ حیاتی دشمن را هم مورد تهدید قرار میدهد. سپاه دشمن نه میتواند بماند که از بیآبی از پای درخواهد آمد و نه میتواند برگردد که رسوایی و شکست تهدیدش میکند که بناگاه در میان حیرت و ناباوری همگان، امام علی علیه السلام جواز استفاده سپاهیان دشمن را از آب صادر میکند یعنی که در مرام ما ناجوانمردی، وجود و مفهوم ندارد.
در جنگ بدر، آنکه آب را گوارای گلوی سپاه اسلام کرد علی (ع) بود و به راستی در کجای تاریخ سراغ دارید رئیس حکومت و والی و امیر امت در کوچهای زنی مشک به دوش را ببیند، از او بخواهد که بگذار مشک آب را من به دوش کشیده به خانهات بیاورم؟ و افسوس و صد افسوس فراموشکاری انسان که علی (ع) در بدر و صفین و کوفه، آب را که مایه حیات بود سخاوتمندانه تقدیم دوست و دشمن کرد ولی ببینید با جگر گوشه گان لب تشنه و جگر سوختهاش و به عنوان نمونه طفل شش ماهه، علی اصغر (ع) چه کردند!
و اما سیدالشهداء حسینبن علی علیه السلام، برای بیان عمق شکوهمندی سقایی و آب دادن حضرت حسینبن علی علیه السلام فقط به بخشی از کتاب امام حسین (ع) و ایران نوشته «کورت فریشلر» آلمانی اکتفا میکنم که تا حدودی حق مطلب را ادا کرده است. در این کتاب مینویسد؛ «حسین علیه السلام برادر خود عباس (ع) را که کاروان سالار بود صدا و احضار کرد و از او پرسید چقدر آب داریم؟ عباس گفت: تمام راویهها پر از آب است. حسین گفت: سواران و اسبهایی که اینجا توقف کردهاند تشنهاند، آنها را سیراب کن. عباس دستور حسین را به اجرا گذاشت و سواران تشنه را سیراب کرد و به هر اسب یک پیمانه آب داد و بعد از اینکه عطششان فرو نشست عون به دستور حسین علیه السلام از حربن یزید پرسید که با ما چه کار دارید و برای چه در اینجا توقف کردهاید؟ حر گفت من از طرف عبیدالله بن زیاد حاکم عراقین مامور هستم که حسین را دستگیر کنم و به کوفه ببرم و اگر مقاومت کرد او را به قتل برسانم. عون گفت من میروم تا گفته تو را به اطلاع حسین علیه السلام برسانم. حر گفت این را هم به او بگو که جوانمردی وی در من اثر کرده است و من تصور نمیکردم که حسین علیه السلام اینقدر جوانمرد باشد که دشمن تشنه خود را سیراب کند.»
«کورت فریشلر» آلمانی در کتاب خود میافزاید؛ «تردید وجود ندارد که در آن روز نه فقط حربن یزید تحت تاثیر جوانمردی حسین قرار گرفت بلکه تمام سواران او تحت تاثیر آن جوانمردی قرار گرفتند و اگر حربن یزید در آن روز یا روز بعد فرمان حمله به حسین را صادر میکرد سوارانش از اجرای دستور فرمانده خودداری میکردند زیرا همه تحت تاثیر جوانمردی حسین قرار گرفته بودند.»
اما شاهد انجمن، فرزند ساقی کوثر، صاحب سرچشمه آب حیات، ماه بنیهاشم عباس (ع) آن قامت قدسی، رسول مهربانی، تجسم ایثار و جوانمردی، سقا و ساقی ولی خود در عطش جان داده، آن ماندگارترین حماسهساز بشری در تاریخ کربلا عباس (ع) است که؛
روزعاشورا بهچشم پرزخون
مشک بردوش آمد از شط چون برون
شد به سوی تشنه کامان ره سپر
تیر باران بلا را شد سپر
بس فرو بارید بر وی تیر تیز
مشک شد برحالت او اشکریز
اشک چندان ریخت بروی چشم مشک
تا که چشم مشک خالی شد زاشک
تا قیامت تشنه کامان ثواب
میخورند از رشحه آن مشک آب (8)
عباس در امر سقایی و آبرسانی و رفع عطش از تشنگان، گوی سبقت را از همگان ربوده است. از صدر تاریخ تا به امروز سراغ نداریم کسی بر سرپیمان آب آوری جان خود را فدا کند ولی بر تیرخوردن مشک افسوس داشته باشد و نه بر چشم تیر خورده خود، جز عباس.
و چرا چنین نباشد که عباس فرزند قوم و قبیله و تباری است که خشت اول زندگیشان برثواب، کرم، بخشش، ترحم و جود، عنایت و عطا بنا نهاده شده است. عباس از نسل سوره هل اتی است. اولین قصهای که کنار گهواره شنید قصه پدربزرگ است که رحمت دو عالم بود. قصه مادر بزرگ بود که ثروت برابر تمام قریشیان را نثار قدم دین مبین اسلام کرد.
قصه پدر بود که نگین پادشاهی را از کرم به گدا داد. قصه فاطمه مظلومه بود که شب زفاف، پیراهن عروسی خود را مبارک قامت زن فقیری کرد.
عباس همان است که او را در کوچه پس کوچههای زندگی به فرزند ساقی کوثر بودنش میشناسند.
عباس، آب را مهریه فاطمه مهربان میداند. عباس بخشی از زندگی خود را در کنار کریم اهل بیت حسن مجتبی علیهالسلام سپری کرده است که در عرصه ایثار باید شاهکار جهان خلقتش دانست.
اینجا کربلاست، سرزمین حق و باطل، دو صف مردی و نامردی. سپاه بنیامیه قصد دارد جسم حسین (ع) را به اسارت بکشد ولی ممکن نیست، تصمیم میگیرد جانش را بگیرد. لذا بین آب فرات و سپاه حسین جدایی میافکند تا تشنگی، درخت قامت یاران دین را بخشکاند و توان مقاومت حسین را درهم شکسته تا تسلیم یزید شود. اینجاست که عباس قدم به عرصه نبرد میگذارد، سردار سپاه اسلام با عملیات محیر العقول خود دشمن را در تصمیم خود ناکام و در نقشه خود بیچاره میکند تا اینکه روز عاشورا فرا میرسد، روز موعود، روزی که از اول تاریخ به نام حسین علیهالسلام نام گرفته است.
دشمن تصمیم میگیرد بهجای محاصره فرات و بستن راههای ورودی به آب، همه توان خود را علیه عباس آبآور بهکار بگیرد، که اگر ساقی و سقا را از مرکب حیات به زیر بکشد لهیب تشنگی و هرم گداخته عطش کاری خواهد کرد که فریاد العطش ز بیابان کربلا برخیزد.
فرزند ام البنین عباس (ع) تنها شهید و کشته کربلاست که در حین جنگ و ستیز جان نباخت بلکه تمام وجودش در حال حراست و حفاظت از مشک آب بود لذا کشتن شیر بیشه ولایت، عباس (ع) در حالیکه هیچ در فکر دفاع از خود نبود، کاری است آسان مثل کشتن پدر بزرگوارش علی (ع) که در نماز چنان غرق در معبود و ذات الهی بود که نه ضارب را میدید و نه قاتل را مشاهده میکرد و کشتن علی (ع) برای ابن ملجم هنری نبود. ابن ملجم اگر مرد بود در جنگ بدر و احد و صفین و جمل در مقابل علی قرار میگرفت تا معلوم شود که حتی قدرت حمل شمشیر را هم ندارد، چه برسد به فرود آوردن ضربتی. کشتن عباس نیز از همین مقوله است. لذا باید عباس را شهید وفاداری نامید، کشته مهربانی، قتیل عاطفه و مجروح ایثار و مقتول محبت، نه کشته میدان نبرد و مجروح شمشیر جنگ و مقتول ضرب دشمن.
لذا از آن روزگار که عباس جانش را فدای آب کرد تا آب را فدای تشنه لبان کند. بهپاس و نشان و یاد خاطره مشک آب و چشم تیرخورده و امید به زمین ریختهاش، این سنت حسنه یعنی سقاخانه و سقایی و آب دادن رسم روزگار شد و شیوه جوانمردان گردید.
از هر کوچه و خیابان و محله که میگذری سقاخانهای چون نگین زمرد نشان، خودنمایی میکند و میدرخشد و خسته دلی را بهنوا میرساند، تشنه لبی را سیراب میکند، ناامیدی را امیدوار میکند، مریضی را شفا میدهد، دلگرفته و اندوه زدهای را از پریشانی بیرون میآورد و بالاتر از همه یاد 72 تن را زنده نگه میدارد.
و تنها مزد این همه عنایت، یک یا حسین و سلام بر او و لعن برقاتلانش است و این هم چیزی نیست جز سفارش امام صدق و صداقت، جعفر صادق علیهالسلام که فرمود: به راستی من آب سردی ننوشیدهام جز آنکه حسین را یاد کردهام و جز این نیست که اگر هر کس آب بنوشد، آنگاه حسین را یاد کند و قاتلش را نفرین فرستد، خداوند برایش صد هزار حسنه نویسد و صد هزار سیئه از او بزداید و صد هزار درجه او را بالا برد و مثل آن باشد که صد هزار بنده آزاد کند و خداوند او را در روز قیامت با چهره گشاده محشور سازد. (9)
سقاخانهها چند هنر و ویژگی را با هم آمیخته و برتارک معماری شهر و روستا میدرخشند،
- نوع معماری که حکایت از معماری اصیل اسلامی و شرقی دارد.
- کاشیکاری که از هنرهای دستی دیرینه این مرز و بوم است.
- نقاشی که عمدتا تمثال و شمایل خوبان است و برجستگان دین و چهرههای تابناک بشری هستند. چهرههایی که هر کدام قافله سالار عشق، امام نجابت و ساقی مهرورزی و عاطفه بخشی هستند.
سقاخانهها عمدتا در جوار مساجد و امامزادهها و محل تجمع و تردد عموم مردم بودهاند که این خود نشان از موجودیت و حضور اجتماعی سقاخانه دارد. توسل و توکل از ویژگیهای روحی و روانی رهروان این بناهاست که نشان از قلبی سلیم و دلی آرام و امیدوار و خداجو دارد و نوشیدن آب و سلام برلب تشنه شهیدان کربلا.
از عناصر مطرح در سقاخانهها وجود شمعخانه در دل این بنای مقدس است، گرچه امروز با نگرشی کاملا محدود و سطحی، شمع و شمعخانه مورد تحقیر گروهی قرار گرفته ولی؛ شمع نشان تقویم نور است و هدیه روشنایی و از واژههای جامع و گسترده ادبیات ماست. شمع نشان عشق است و مثال شهید و زیباترین سمبل و نشانه یک دل زنده و پاک، و به راستی در کجای عالم و زندگی انسان قشنگی شمع را میتوان نادیده گرفت که در سقاخانه او را نشان آتش پرستی میدانند؟ افسوس که در این روزگار، بسیاری از باورها و سنتها مورد تهدید و تحقیر قرار گرفتهاند که اگر با نگاهی عمیق و معنادار به آنها بنگریم ضرورت احیا و زنده کردنشان برهمگان روشن خواهد شد.
اگر سقاخانهها با اصول بهداشتی و رعایت ویژگیهای آب رسانی پاک و پاکیزه مورد حمایت قرار گیرد قطعا جامعه از هجوم معماری خشک و بیروح و تکنولوژی خشن و منجمد، از مصونیت و سلامت لازم برخوردار خواهد شد.
ابوالقاسم نادری- مسئول ستاد تعزیه اداره کل اوقاف و امور خیریه استان تهران
پینوشتها:
1. دارالسلام
2. الجامع الصغیر
3. مستدرک الوسائل
4. امالی صدوق
5. مکارم الاخلاق
6. تهذیب الکامل
7. شرح ابن ابی الحدید و سیره زینی دحلان
8. عمان سامانی
9. امالی صدوق
تاریخ انتشار در سایت: ۲۴ اسفند ۱۳۸۷منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۸۷/۱۲/۱۴
نظر شما