نمایش، فرآیندى خلاق در آموزش غیرمستقیم
نویسنده:غلامرضا کتالزاده
منبع:روزنامه رسالت
1 - لازمه زندگى کردن در جهان دارا بودن اطلاعاتى از پیرامون خود است هرچه این اطلاعات صحیحتر باشد به کار گیرنده آن نتایجى سودمند به دست مىآورد که این سودمندى در بهتر زندگى کردن او را یارى مىکند تمام این اطلاعات از راهى به نام آموزش انتقال پیدا مىکنند. آموزش به دو صورت مستقیم و غیرمستقیم صورت مىگیرد که ما امروزه آن را در جوانب مختلف زندگى خود مىبینیم. آموزش به زبان سادهتر آموختن یکسرى اطلاعات است که یک انسان دارد و برحسب نیاز آن را به انسان نیازمند اطلاعات مىدهد.
موفقیت یک آموزش به یکسرى شاخصهاى اصلى ارتباط نزدیک دارد؛
الف - راه درست برقرار کردن خط ارتباط
ب - درستى و وسعت منبع اطلاعات
ج - قدرت کشش و دریافت طرف مقابل
آموزش مىتواند داراى جوانب زیادى باشد. از هر اطلاعاتى که به طرف مقابل داده مىشود آموزش صورت مىگیرد چه اطلاعات مفید باشد یا مضر. تربیت اما فقط در صورت مفید بودن اطلاعات و به کارگیرى مناسب آن از طرف گیرنده صورت مىپذیرد.
تربیت یک کودک از درست راه رفتن او، نحوه برخوردش با دیگران، نوع اندیشهاى که دارد و در آینده خواهد داشت و روشى که براى زندگى انتخاب مىکند را در بر مىگیرد. قویترین عامل در تربیت کودک جدا از تجزیه و تحلیل او (که خود به طور غیرمستقیم با تربیت کودک ارتباط دارد) تصادفات روزمره زندگى طبیعی، آموزش غیرمستقیم است که کودک مىبیند. آموزش غیرمستقیم از لحظه تولد صورت مىگیرد. نوع رفتار و کردار والدین، مربیان و افراد مورد علاقه کودک خود از این نوع مىباشد.
آموزش هر انسان از طریق حواس هاى مرتبط سازنده او باجهان خارج صورت مىگیرد بیشترین خط مرتبط سازنده او با دنیاى خارج، دیدن (آموزش بصری) و شنیدن (آموزش شنیدنی) است.
انسان از بدو تولد مىبوید، مىشنود، مىبیند، لمس مىکند، مىچشد، ضبط مىکند و کمى که جلوتر آمد تجزیه و تحلیل مىکند.یکى از موفقترین راههاى آموزش غیرمستقیم، هنر است که به علت زیبایى و انتزاعى بودنش مىتواند هر آموزش را در لفافهاى حریرى در اوج اثرگذارى بر ذهن مخاطب بنشاند. نمایش یکى از طبقات بلورین بهشت هنر است که مىتوان از آن براى این مقصود سود جست. نمایش به خاطر دارا بودن تحرک، فضاى خاص و دیگر ویژگىها، مورد توجه کودک است. نمایش مانند دیگر هنرها مىتواند براى کودک پدید آورنده حس اندیشه، جستجوگری، مطالعه، رفتار مناسب، اخلاق نیکو، دیدن درست پیرامون خود، حس نوع دوستى و در نهایت کمک به او در ایجاد ارتباط صحیح با دنیاى اطراف و درک متقابل از همدیگر باشد.
البته نمایش را نباید در چند پند و نصیحت خشک و شعارى خلاصه کرد، باید به آن وسعت بخشید و جوانب مختلف زندگى را در آن جریان داد و به کودک شناساند. حتى دادن آموزشهاى علمى هم در یک نمایش نباید به صورت مستقیم باشد. اگر مطالب علمى و اخلاقى مورد نظر آموزش دهنده را در لا به لاى داستان نمایش در حرکات، دیالوگ و یا پاداش کیفر نشان دهیم براى او قابل قبولتر است، کودک نباید احساس کند که بر سر کلاس درس دیگرى آمده است.
2- آموزش بصرى کودک از لحظه دیدن اولین حرکت شروع مىشود. از حرکت دست مادر که او را نوازش مىکند و رفت و آمد اطراف او و رفتار و حرکاتى که اطرافیان نسبت به هم دارند. این جنبشها در واقع یک نوع حرکت ریتمدار منظم است که تقریبا هر روز تکرار مىشود و یک نوع نمایش واقعى است که کودک از آن موارد اولیه زندگى را مىبیند و مىآموزد.کودک در مراحل بعد علاوه بر تماشاگر بودن، خود نیز در این نمایش نقشى به عهده مىگیرد که البته این نمایشها همیشه خوشایند او نیست و او براى خود دنیاى خاصى مىسازد. او در این دوران داراى قابلیت دریافت بالایى است. کودک از تمام اطلاعات و حرکات رفتارى و شنیدارى در ذهن براى خود دنیایى بنا مىکند که در واقع نیمى از دوران کودکى و بزرگسالى را در آن مىگذراند.
نمایش اما خود نیز مقولهاى است نزدیک به ذهن و خیال که در مکان، زمان و داستانى محدود اجرا مىشود و به کمک ابزار و وسایل خاص سعى در واقعى جلوه دادن آن مىشود. کودک قدرت تفکیک قوى ندارد و مرز نمىشناسد هرچند داراى هوش و استعداد زیادى است.
بنابراین نمایشى را هم که مىبیند جزئى از زندگى واقعى مىپندارد. کودک اگر نمایشى را بپسندد خود را به جاى قهرمان آن مىپندارد (همان طور که در زندگى واقعى خود را به جاى کسانى مىگذارد که دوست دارد) رفتارش را تقلید مىکند و از او الگو مىسازد و با آن زندگى مىکند. او در زمان دیدن نمایش، خود را تنها مخاطب و ناظر فرض مىکند. این شعبه واقعى بودن یک نمایش حتى براى بزرگسالان هم اتفاق مىافتد.نمایشى که کودکان را در بازىهاى خود درگیر مىکند و در زمان اجرا بازیگران آن با کودکان صحبت مىکنند و از آنان نظر مىخواهند بسیار موفقتر است چون کودک خود را مسئول عواقب نمایش مىداند و توجه بیشترى به آن مىکند. کودک دوستار آن است که به او مسئولیتى بدهیم.
اگر کودک را از کارى باز مىداریم به واقع یک امکان فعالیت غریزى را از او سلب مىکنیم حال به هر دلیلى که باشد. در چنین مواقعى باید به فراخور حال او و شرایط موجود، یک امکان جدید در زمینهاى مناسب به او داد چه کودک نیازمند به فعالیت و بروز دادن رفتار و حرکات خود مىباشد و سرخوردگى او در این مورد نتیجهاى ندارد جز ناهنجارىهاى رفتارى و فکری.
3- رویا و تخیل، خوشایند هر انسانى است هر انسان از زمان تولد براى خود دنیاى خیالى مىسازد. این دنیاى خیالى هرچه بر وسعت اطلاعات کودک افزوده مىشود بزرگتر مىشود. کودک اطلاعات و تجربیات دریافتى را مطابق میل خود در دنیاى ذهنى بازسازى مىکند و خود را حاکم آن مىداند البته میلى که کودک در ساختن دنیاى خود به کار مىبندد مقدار زیادش باز بستگى به نوع آموزش اولیه، رفتار والدین و دیگران با کودک دارد.
او یک دنیاى ذهنى مىسازد و در واقع آینده خود را (خواسته یا ناخواسته) براساس آن بنا مىکند.
در تمام کارهاى نمایشى کودکان کارى که ذهنى باشد بیشتر مورد توجه کودک قرار مىگیرد. یکى از عوامل خلاقیت، رویا و تخیل است. رویا ذهن را وسعت مىبخشد و آن را ورزیده مىکند. در رویا دنیاهایى بنا مىشود که لازمه این بناها شناخت دقیق، تجسم بالا و یک برنامهریزى نسبتا حساب شده و به کارگیرى مناسب آن است. تجسمى که در آن قدرت فهم و بررسى مسائل آسان مىشود. چه اینکه در تجسم یک شى باید آن را در ذهن بازآفرینى کرد و این امر امکان پیدا نمىکند مگر با شناخت و فهم کامل از شى مورد نظر.
کودک در خیال خود بدون محدودیت مىآفریند و هرچه که به پیش مىرود با اطلاعاتى که از اطراف مىگیرد این آفرینش را تکمیل مىکند. پس مىتوان با دادن اطلاعات صحیح این دنیاهاى نوبنیان را نجات داد تا با اتحاد این دنیاهاى نو براى خود و دیگران فرداى روشن بیافرینند، هرچه قدرت تجسم بالاتر باشد دنیاى ذهنى قابلیت کنترل بیشترى دارد و گوشههاى مبهمى در آن به حداقل مىرسد. در دنیاى رویا مىشود مسائل را پس و پیش کشید تا به حد مطلوب خود رسید و این مواردى است که به کودکان امکان فکر کردن و بررسى مسائل را به طور مناسب مىدهد.سخنى که از دهان یک عروسک مورد علاقه کودک گفته مىشود اثرش به مراتب بیشتر از نصیحتهاى خشک و تهدیدآمیز معلم سر کلاس مىباشد، کودک شخصیت خود را در قالب قهرمان داستان مىبیند، مىخواهد چون او باشد شجاع، با گذشت، قوى و مهربان و همه دوستش داشته باشند براى مثل او شدن باید اعمال و رفتار قهرمان را انجام داد و کودک ناخواسته یاخواسته چون قهرمان حرف مىزند و رفتار مىکند. او را وارد دنیاى ذهنى خود مىکند و الگوى خود مىسازد البته بزرگسالانى هم که دنیاى خیالى خود را رها نکردهاند تن به این نوع الگوبردارى مىدهند یا آگاهى بیشتر.
4- احساس در تمام افراد متفاوت است اما چیزى که مسلم است وجود مقدارى از آن در تمام نوع بشر مىباشد برانگیختن این احساس توسط عوامل مختلف در جهان مثبت یا منفى در انسان تولید نوعى نیروى بالقوه مىکند که قدرت این نیرو به مقدار حساسیت احساس افراد بستگى دارد. حال اگر این نیرو در جهت مثبت یعنى تولید شادى به کار رود ایجاد ثبات آرامش و نیرو و سازندگى مىکند کودک به خاطر دارا بودن دنیاى خاص و ذهنى و احساس پاکى که هنوز آلوده نشده تمایل به زیبایى و شادى دارد و از همه مهمتر داراى حس بسیار قوى مىباشد که با کوچکترین کنشى واکنش نشان مىدهد.
عوامل شادى بخش مىتواند یک نیروى بالقوه شاد و زیبا به وجود آورد که طبعا کودک آن را تبدیل به یک نیروى بالفعل شاد و زیبایىبخش خواهد کرد. شادى در کودک تولید خلاقیت، قدرت آفرینش، ایجاد امنیت و ثبات فکرى و میل به زندگى مىکند. او در شادى یاد مىگیرد همه را دوست بدارد و با دیگران مهربان باشد. او در ساختن دنیاى آینده خود نیاز به انرژى و پشتوانه دارد که مىتوان مقدارى از آن را با شادى و زیبایى در او تولید کرد. برانگیختن احساس شادى در کودک، او را یارى مىکند که در فضایى زیبا و به یاد ماندنى نصایح و آموزش را به خاطر بسپارد. حالت پر از غم و ترس، ایجاد اضطراب و فشار عصبى مىکند که کودکان از نظر روحى وادار به واکنش مىشوند. در این مواقع یادگیرى به حداقل یا صفر مىرسد زیرا مغز شدیدا درگیر رفع حالت پیش آمده مىباشد. این اثرات بد بسته به میزان شدت آن تا مدتى در ذهن کودک باقى مىماند.
5- راه یافتن به دنیاى کودک مستلزم امکانات خاصى مىباشد. این امکانات را به خوبى مىتوان در یک نمایش به وجود آورد و آن را توسعه داد. براى این منظور باید کارى ارائه داد فراخور حال مخاطبین خود. هر اثر هنرى باید جوابگوى نیازهاى چند وجهى مخاطب خود باشد.نمایش ویژه کودکان باید داراى داستانى ساده با مضمون مناسب کودک تا حد امکان فانتزى یا ریتم تند و شاد باشد. یکى از ویژگىهاى مهم این نوع نمایش درگیر کردن کودک در نمایش با یک پرسش و پاسخ یا از طریق دیگر مىباشد. استفاده از رنگهاى شاد و مدت زمان کوتاه نمایش دیالوگهاى ساده و ندادن پند و نصیحت مستقیم هم به اینگونه نمایشها به قابل فهم شدن براى کودکان کمک مىکند. هدف فقط وارد شدن به دنیاى کودک نیست بلکه باور او از مسائل مطرح شده و نگه داشتن آن در ذهن او به گونهاى ملموس هم باید مورد توجه باشد.انتخاب موضوع داستان نمایش علاوه بر شرایط نمایشى بستگى خاص به ویژگىهاى زمانى نوع فرهنگ، آداب و علاقه کودکان هر منطقه به مسائل خاص دارد. حتى ساخت فضاى نمایشى باید بانوع معمارى ذهنى کودک منطبق باشد و در او ایجاد تنش نکند.
در کارهایى که مربوط به او مىباشد باید از فضاهاى وهمانگیز و دلهرهآور که مخصوص ذهن بزرگسالان است دورى شود. براى او باید تصویرى زیبا خلق کرد با شادى و شعف. کودک در تصویرسازی، ذهنى بسیار قوى دارد باید در کودک حس زیبایىشناسى را تقویت کرد و زیبایى را به طور جدى به او شناساند. بالا بردن شعور تصویرى در کودک یکى از وظایف نمایش است. این عمل به کودک کمک مىکند که به اطراف بنگرد و دنیا را با دید باز مورد بررسى قرار دهد و از کنار مسائل تصویرى به راحتى نگذرد. باید کودک را با اینگونه مسائل مناسب آموزش داد و در او ایجاد خلاقیت کرد. ندادن تمام اطلاعات در مواقعى به کودک بلکه دادن نشانهاى به او در مواردخاص براى رسیدن به اصل مطلب کافى است چگونه باید براى ذهن کودک خوراکى فراهم کرد و آن را با تلنگرى به حرکت درآورد نه اینکه همه چیز را کنسرو شده به خوردش داد. در هر اثر هنرى باید جایى براى تفکر کودک در نظر گرفته شود.
کودک را نباید ساده انگاشت و هرچیز پیش پا افتادهاى را به خود او داد و یا کارهاى سبک و به دور از خلاقیت کمیک و بىمایه را به بهانه لبخندى در مقابلش نهاد. او باهوش و استعداد سرشارى که دارد زود پى به نقض نمایش خواهد برد و نه تنها کار را نمىپذیرد بلکه در او یک واکنش منفى نسبت به مسائل آموزش نمایش به وجود مىآید. باید به او احترام گذاشت و او را با هوش دید چون یک انسان واقعی.امروزه همه آرزو مىکنند که در جامعهاى سالم و کوشا زندگى کنند جامعهاى به دور از هر نوع زشتى و فریب، سرشار از نیکىها و مهر.
اما کمتر از خود مىپرسیم که این جامعه و زندگى ایدهآل چگونه به وجود مىآید؟
نظر شما