تإثیر محبت بر روى کودکان
منبع:www.noic.org
محبت براى انسان یک نیاز طبیعى است, چنانکه انسان به آب و غذا نیاز دارد به محبت نیز نیاز دارد. انسان نفس خویش را طبعا دوست دارد و دلش مى خواهد که محبوب دیگران نیز باشد. کودک بیش از بزرگترها به این آب حیات نیاز دارد.محبت چون یک نیاز طبیعى است وجود و عدم آن در تعادل و عدم تعادل روح تإثیر فراوان دارد. کودکى که در محیط گرم محبت پرورش مى یابد روانى شاد و دلى آرام و بانشاط دارد. به زندگى امیدوار و دلگرم است, خود را در این جهان پرآشوب تنها و بى کس نمى داند, تا تعادل و آرامش نفسانى خویش را از دست بدهد. در پرتو محبت صفات عالى انسانیت و عواطف و احساسات کودک به خوبى پرورش مى یابد و نتیجه آن, پرورش انسانى متعادل خواهد بود.
سلامت جسم; احساس محبوبیت, در آرامش نفس تإثیر دارد و آرامش نفس نیز بدون شک در سلامت اعصاب و جسم تإثیر فراوانى خواهد داشت. جسم و جان کودکى که از محبتهاى گرم پدر و مادر اشباع مى شود و از آرامش نفسانى و اعتماد برخوردار است, بهتر از کودکى که فاقد چنین نعمت بزرگى است, رشد و پرورش مى یابد.اظهار محبت را یاد مى گیرد; کودک در محیط گرم محبت, اظهار محبت را از پدر و مادر یاد مى گیرد, خوش قلب و خیرخواه و انسان دوست بار مىآید, چون طعم شیرین محبت را چشیده در فرداى زندگى حاضر است این آب حیات را بر دیگران نیز ایثار کند. چنین انسانى وقتى بزرگ شد, همین اظهار محبت را نسبت به همسر خود, نسبت به فرزندان خود و نسبت به دوستان و معاشرین و همه انسانها انجام خواهد داد. با محبتهاى گرم خود همه را شاداب مى گرداند و در مقابل, از محبتهاى متقابل دیگران نیز برخوردار خواهد شد.
به محبت کننده علاقه پیدا مى کند; چون انسان حب ذات دارد, علاقه مندان خود را نیز دوست مى دارد, نسبت به آنان خوش بین مى شود. وقتى کودک مورد محبت پدر و مادر قرار گرفت, متقابلا به آنان علاقه مند مى گردد.پدر و مادر را افرادى قدرشناس و خیرخواه و قابل اعتماد مى شناسد و به حرف آنان بهتر گوش مى دهد. چنین پدر و مادرى بدون شک بهتر مى توانند در تربیت صحیح فرزندان خویش موفق باشند.مصونیت از انحرافات; اظهار محبت, کودک را از ابتلإ به عقده نفسانى و احساس کمبود حقارت مصون مى دارد, برعکس کودکى که از محبتهاى گرم پدر و مادر محروم بوده, یا نیاز او درست اشباع نشده, در نفس خویش احساس محرومیت مى کند. نسبت به پدر و مادر و دیگران که او را دوست ندارند عقده نفسانى پیدا مى کند, چنین انسانى در معرض هر گونه انحراف و فسادى خواهد بود. به عقیده بسیارى از دانشمندان اکثر تندخویى ها, خشونتها, لجبازیها, زورگویى ها, بدبینى ها, اعتیادها, افسردگى ها, گوشه گیرىها, ناامیدىها, ناسازگارىهاى افراد, معلول عقده حقارتى است که در اثر محرومیت از محبت به وجود آمده است. در اثر این عقده حقارت ممکن است دست به دزدى یا قتل نفس یا طغیان بزند تا از پدر و مادر و مردمى که او را دوست ندارند انتقام بگیرد. حتى ممکن است خودکشى کند تا از وحشت دردناک محبوب نبودن نجات یابد.
بسیارى از کودکان و نوجوانانى که از منزل و شهر و دیار خود فرار کرده اند انگیزه فرار خود را کم مهرى پدر و مادر معرفى کرده اند.
پیامها و نتایج
نیاز به محبت از نیازهاى اساسى انسان است که از ابتداى وجود تا زمان مرگ در انسان وجود دارد.
محبت والدین به فرزند بهتر است که در رفتار نشان داده و اظهار شود.
محبت به کودک موجب سلامت جسمى, روانى, قدرشناسى, اعتماد به نفس و مصونیت از انحراف کودک مى شود.
رسول خدا(ص) مى فرمود: ((من بچه ها را به جهت پنج خصوصیت دوست دارم:
آنکه بسیار گریه مى کنند و دیده گریان کلید جنت است;
آنکه با خاک بازى مى کنند (متکبر و پرنخوت نیستند);
آنکه با یکدیگر دعوا مى کنند اما زود آشتى کرده و کینه به دل نمى گیرند;
آنکه چیزى براى فرداى خود ذخیره نمى کنند, چون آرزوى دور و دراز ندارند;
آنکه خانه مى سازند و بعد خراب مى کنند, دلبسته و وابسته به چیزى نیستند.
دکتر فاطمه طباطبایى در باره علاقه امام به کودکان مى گوید: علاقه حضرت امام به کسانى زیادتر بود که به خدا نزدیکتر بودند. مثلا بچه ها را خیلى دوست داشتند. وقتى على مرا مى بوسیدند, مى گفتند این بچه جدیدالعهد و ملکوتى است, این بچه به مبدإ نزدیکتر است, این بچه پاکیزه تر است
همان طور که بیان شد دوست داشتن فرزند و نوادگان و نزدیکان امرى طبیعى و فطرى است, ولى دوست داشتن همه کودکان داراى ارزش است, یکى از معیارهاى سلامت روانى, دوست داشتن همه انسانها خصوصا کودکان است, و کسانى که همه کودکان را دوست دارند به سلامت روحى و روانى نزدیکترند و به تعبیر دیگر به کمال و رشد خویشتن نزدیک شده اند.امام خمینى با سن بالا و حجم کار فراوان اوقاتى از زندگى خویش را با کودکان سپرى مى کردند و در مقابل سر و صدا, جست و خیز و دیگر کارهاى کودکان اظهار ناراحتى نکرده و به اطرافیان نیز سفارش مى کردند این گونه رفتارهاى کودکان طبیعى بوده و بزرگترها باید با سعه صدر و صبر و حوصله رفتار آنان را بپذیرند.پرخاشگرى, گوشه گیرى و بسیارى از اختلافات دیگر کودکان معلول کمبود امنیت, محبت و شادى است که کودکان در زندگى تجربه کرده اند.همه نظریه پردازان آسیب شناسى روانى بر عقیم گذاشتن نیاز به محبت به عنوان اصلى اساسى در تصویر مربوط به ناسازگارى تإکید داشتند.
نظر شما