موضوع : پژوهش | مقاله

تاملی بر مکالمه گرایی باختینی


باختین متفکر برجسته یی است که نگاه معرفت شناختی و هستی شناختی ویژه اش به جهان در تمام نظراتش، از جمله مکالمه گرایی، دگرمفهومی، کارناوال گرایی و چندصدایی تجلی یافته است. او در اندیشه هایش از اقتدارطلبی و مطلق اندیشی می پرهیزد. علاقه باختین به رمان نیز ناشی از همین نگرش است چراکه بر اساس نظرات او، هویت رمان در تن ندادن به قوانین منجمد و خشک ادبی است. به تازگی کتاب «تخیل مکالمه یی» میخائیل باختین با ترجمه دکتر رویا پورآذر به فارسی درآمده است. در نشست هفتگی شهرکتاب آرای باختین از رهگذر این کتاب بار دیگر بررسی شد.


جامعیت در اندیشه باختین
بنابرگفته مترجم کتاب، رویا پورآذر، باختین در فرمول نقد ادبی فروکاسته نمی شود و به رغم ایراداتی که به او وارد است چنان جامعیتی در نگاه اوست که حتی مخالفانش را وامی دارد از نظرات او استفاده کنند. باختین کتاب «تخیل مکالمه یی» را در چهار مقاله تالیف کرده است. در مقاله نخست، رمان را در تقابل با حماسه بررسی می کند تا تمایز آن را اثبات کند. بر اساس این مقاله، رمان می تواند سایر گونه ها را دربرگیرد و جایگاه خود را حفظ کند. اما سایر گونه های ادبی ثابت دیگر نمی توانند بدون تضعیف هویت گونه یی خود، عنصر رمان گرا را در برگیرند. حماسه موضوعی است که از زمان گذشته مطلق وام گرفته شده و هیچ حلقه اتصالی به اکنون سراینده و مخاطبانش ندارد. این گذشته، زمانی در خود بسته و تمام شده است. از سوی دیگر سراینده از تجربیات شخصی و اندیشه آزاد برای نوشتن یک حماسه استفاده نمی کند بلکه به سراغ سنت های ملی می رود. پس گفتمان حماسی، گفتمانی است که سنت آن را به ما ارزانی داشته است. باختین معتقد است وقتی این ویژگی ها را در اثری می یابیم خود به خود محدودیت هایی ایجاد می شود چون تمام اینها سلسله مراتبی هستند و ارزشداوری هایی به آنها تعلق می گیرد.

اهمیت خنده و دگرمفهومی در خلق گفتمان مکالمه یی
در مقاله «پیشینه گفتمان رمان گرا» باختین گامی تعدیلی برداشته است. او کتاب «تخیل مکالمه یی» را پس از «بوطیقای داستایفسکی» نوشته است. در «بوطیقای داستایفسکی» باختین با مقایسه نوشته های داستایفسکی و تولستوی جمع بندی می کند که در میان گونه های ادبی، رمان بهترین است چون فضای خلق مکالمه در آن امکان پذیر است و در میان رمان نویس ها آنهایی که فضای مکالمه یی را ایجاد می کنند از جمله داستایفسکی، برتر هستند. او تفاوت رمان را در جنس گفتمانی که ارائه می دهد، می داند. در این مقاله باختین ویژگی های این گفتمان را شرح می دهد. در رمان همواره با نقل قول گفتار دیگری روبه رو هستیم حالا این نقل قول می تواند مستقیم باشد یا غیرمستقیم یا نیمه مستقیم. وقتی گفتار دیگری در رمان یا هر گونه ادبی نقل می شود، به دلایل مختلف در نیات و مقاصد اولیه گوینده شکست ایجاد می شود. چنین گفتمانی به عوامل مختلفی نیاز دارد تا بتواند در فرهنگ ایجاد شود. او معتقد است در خلق گفتمان مکالمه یی خنده و دگرمفهومی بسیار مهم هستند. سومین مقاله این کتاب طرح «پیوستار زمانی - مکانی» است. این پیوستار ابزاری است برای بررسی متون ادبی و برای بازنمایی انگاره انسان. انگاره یک مقوله پیوستارمحور است. نمی توان انسانی را بدون توجه به زمان و مکانی که شخصیت در آن شکل گرفته، بازنمایی کرد. باختین 10 پیوستار مختلف را معرفی می کند و ادعای جامعیت هم ندارد. به اعتقاد او این گونه نیست که گمان کنیم پیوستار ها قوانین ثابتی هستند که هیچ تغییری در آنها ایجاد نمی شود. ممکن است در یک اثر ادبی چند پیوستار حضور یابند. می توانیم در یک اثر ادبی دنبال پیوستار غالب باشیم یا با مجموعه یی از پیوستارهای زمانی و مکانی روبه رو شویم که همدیگر را قطع می کنند و با هم تعامل دارند و یکی از آنها برجسته تر شده است.

گفتمان در رمان
مهم ترین مقاله کتاب، «گفتمان در رمان» است که در آن باختین به وجه تمایز رمان می رسد تا از آن طریق تعریف جامعی برای رمان به دست آورد. مکالمه به معنای خاصی که باختین در نظر دارد، فضایی است که تقابل و تضارب آرا را ایجاد می کند. او در اینجا به مساله غیریت و بیرون بودن از من اشاره می کند و تمایز ظریفی بین آنها قائل می شود. می گوید باید توجه داشت که در رمان زبان دیگری را بازنمایی کرده ایم و این طور نیست که هر رمانی که چاپ شد حتماً همین ویژگی ها را دارد. نکته مهم دیگر این است که الزاماً حضور صداهای مختلف و ایدئولوژی های مختلف در یک کار، کار را چندصدایی نمی کند. مولف می تواند از فرآیندی به نام سازآرایی استفاده کند و این صداها را مانند رهبر ارکستر رهبری کند. نویسنده رمان می تواند با استفاده از ابزار سازآرایی بعضی از صداها را تضعیف کند و زمانی مکالمه در یک اثر ایجاد می شود و دیالوگ واقعی به وجود می آید که نویسنده این سازآرایی را به این سمت نبرد و اجازه دهد صدای تمام قهرمان ها با منطق خودشان بروز یابند و خودشان را کاملاً ارائه دهند و در کنار آنها صدای خواننده یا مخاطب به تعامل با آنها بپردازد.

رمان در برابر گفتمان تک صدایی و رعب آور
دکتر فرزان سجودی بحث تمایز حماسه و رمان میخائیل باختین را بحثی فراتر از سبک شناختی و در دفاع از دموکراسی دانست. از دید باختین حماسه جایی در زمان ایستاده و متعلق به گذشته آرمانی مطلق است. این آرمان گرایی و گذشته مطلق از سوی دیگر برابر است با تک صدایی مسلط که جهان را با مشخصه های خاصی برای مخاطبانش منجمد می کند و برای همیشه به تصویر می کشد. با این آرمان گرایی و قهرمان پروری فاقد زمان و با این حماسه سازی و تولید حماسه، هرگز در فضای تعاملی، گفت وگویی و چندصدایی قرار نمی گیریم. نمونه این مساله را در گفتمان های معاصر کشورهای جهان سوم می بینیم که متعلق است به اسطوره سازی و تولید دنیاهای آرمانی. ما هرگز آنقدر که درباره گذشته، اسطوره ها و افسانه ها می نویسیم، درباره فرهنگ معاصر مطالعه نمی کنیم چراکه جریان مسلط گفتمانی، ایدئولوژیکی و دانشگاهی مایل است درباره حوزه یی تمام شده، انعقاد یافته، نظم یافته و قاعده مند شده بحث کند و می تواند به بیان ایدئولوژیکی مبلغ یک نوع عدالت یا نظم پذیری باشد. ولی فضای فرهنگ معاصر بی نظم، بی قاعده و تمام نشده است. باختین در اینجا در برابر یک گفتمان تک صدایی رعب آور، رمان را به عنوان ایجاد فضای چندصدایی مطرح می کند. گروهی باختین را نظریه پرداز فاقد نظریه می دانند و همین مساله درباره بحثی که درباره رمان هم طرح می کند، صادق است. رمان سبکی است فاقد مقررات سبک شناختی و اتفاقاً ویژگی آن در همین است. از دید باختین حماسه قطعیت یافته و سازمان سبکی و مقررات و قراردادشان هم استخراج شده و تبدیل شده است به یک صدای وجدان اجتماعی سخت و صلب شده و قابل عرضه. حماسه متعلق به زمانی است که مطلق شده است چون رمان در زمان ما جریان دارد پس ناکامل است و هنوز آن قطعیت و انجماد را نیافته است پس ویژگی چندصدایی را دارد. مباحثی که درباره خنده مطرح می کند از حد مطالعات ادبی فراتر می رود و به قلمرو مناسبات اجتماعی وارد می شود. باختین برای این کار چاره یی ندارد چون نگاهش به ادبیات، زبان، گویش ها و... اجتماعی است و مناسبات اجتماعی را در برابر آنها می بیند. بحث خنده به همه آن ایستایی که نمونه آن را در حماسه دیدیم، پایان می دهد و به راحتی در بازی ها و نمایش ها و منظومه هایش همه آن سیستم عبوس مسلط را هجو می کند.

واسازی برای شنیدن صداهای غایب
بحث باختین درباره حماسه کاملاً جذاب است اما نباید فراموش کرد که رمان، راوی دارد. در رمان پست مدرن راوی هم واسازی می شود و حیطه اختیار روایت را از دست می دهد. با توجه به هیجان باختین درباره رمان به عنوان گونه یی که در آن فضای باز مکالمه و چندصدایی است، به لحاظ فنی تکلیف این راوی چیست؟ در رمان ها معمولاً زمان افعال گذشته اند چراکه راوی چیزی را تعریف می کند. ما از منظر راوی به جهان رمان نگاه می کنیم و رمان آنقدر به دیالوگ وابسته نیست که وابسته به توصیف است. آیا این اتفاق در درام بیشتر نمی افتد؟ یعنی آنجایی که مستقیماً و اساساً تنها کنش، کنش متقابل است و هیچ مجرای ثابتی برای صدا نداریم و هیچ کس برای ما صدا را تعریف نمی کند. وقتی تئاتر شروع می شود این خود افرادند که در صحنه های اکنون دراماتیک شان به تعامل و برهم کنش زبانی، ژستی، حرکتی و... مشغولند. همین که دوباره نقیض آن به وسط می آید، به نظر می رسد ما نمی توانیم خنده، مکالمه، ویژگی چندصدایی، بحث خود و دیگری و... را به یک ژانر محدود کنیم. رمان در دوره معاصر نشان داده است استعداد حماسی شدن را دارد. بنابراین خنده و چندصدایی کیفیت هایی هستند که ممکن است در هر ژانری پیدا شوند. ممکن است بعد از باختین به مفاهیم باز و بسته متوسل شویم و بگوییم این وابسته به چگونگی خوانش ماست و اگر ما بتوانیم از باختین عبور و بحث واسازی را مطرح کنیم، با واسازی هر متنی ممکن است بتوانیم صداهای کمتر شنیده شده یا نشنیده شده آن متن را بشنویم یعنی آنچه را به غیاب رانده شده و سازهایی که کمتر در ارکستر فرصت شنیده شدن یافته اند، با واسازی متن بشنویم. با این دید اگر به «بوف کور» نگاه کنیم، بوف کور در وهله اول عرصه تسلط صدای مقتدر مردانه است و در واسازی است که صدای زن لکاته شنیده می شود و این بار نه به عنوان آدم بد داستان.

باختین، منتقد سرسخت تک صدایی
دکتر امیرعلی نجومیان اندیشه باختین را موثر بر رویکردهای فرمالیستی، ساختگرایی، پساساختگرایی، روایت شناسانه و فرهنگی می داند اما بر این باور است که باختین در هیچ یک از این رویکردها نمی گنجد. مهم ترین ویژگی باختین نظریه مکالمه و نظریه دیگری است. اگر باختین را از زاویه بحث دیگری و مکالمه ببینیم شاید بتوانیم تمام حوزه هایش را توصیف کنیم. باختین در عین حال که شباهت های بسیاری به مارکسیست ها دارد و بر نقش تاریخ، جامعه و تاثیر تاریخ و جامعه بر زبان و ادبیات بسیار تاکید می کند، یک منتقد سرسخت تک صدایی در سیاست است و به همین دلیل حکمرانان شوروی او را به تبعید می فرستند و دوران سختی را در زندگی طی می کند. دوری باختین از مسکو و حلقه متفکران برای او بسیار گران تمام می شود و دهه ها از متفکران دور می افتد اما این سرسختی را درباره تک صدایی حفظ می کند. از این جهت می توان باختین را اندیشمند و فعال سیاسی به تمام معنا دانست.

ورود نظریه «دیگری» به زبان و ادبیات
باختین درباره مفهوم مکالمه معتقد است معنا تنها زمانی باقی می ماند که با معناهای دیگر همراه شود. معنایی که بر پای خود ایستاده است و اعتماد به نفسی کاذب دارد، به درد نمی خورد و باقی نمی ماند. باختین می گوید تفکر حقیقی درون یک ذهن جداشده و ایزوله در یک فرد شکل نمی گیرد بلکه در مکالمه فکر فرد با دیگران در اجتماع خلق می شود. خیلی ها درباره شباهت نظریات باختین و لویناس مطالبی گفته اند اما به نظر می رسد بیشتر نظریات مارتین بوبر بر او تاثیر گذاشته است. بوبر کتابی به نام «من و تو» نوشته که باختین آن را خوانده است. این کتاب در طرح نظریه «دیگری» کتاب مهمی است. در این کتاب بحث اصلی این است که آگاهی فردی تنها در زمینه ارتباط با دیگران قابل درک است. باختین این نظر را وارد ادبیات و زبان می کند. او معتقد است فهم ما از خود و زبان خود در صورت آگاهی از فهم و درک ما از زبان دیگری است. گویا نبردی میان زبان هاست و آن چندصدایی که باختین درباره اش صحبت می کند، یک نوع پیکار است. او در برابر پیکار بین زبان ها، اصطلاح احیای متقابل آنها را نیز به کار می برد. پیکار زبان ها سبب احیای متقابل شان می شود نه از بین رفتن شان. دریدا از این نکته مهم بسیار در بحث واسازی استفاده کرده است. به همین تعبیر، زبان یک وجود واحد و یک صدایی نیست و همیشه بیش از یک معنا در زبان وجود دارد و در واقع هر گفتاری، پاسخی به گفتار دیگر است. از اینجا می توان نتیجه گرفت که زبان پدیده یی اجتماعی است. اینجا نقد و نگاه سوسوری به زبان با باختین متفاوت می شود. سوسور زبان را در درون یک نظام بسته و ایزوله می بیند و باختین می گوید اصلاً چنین چیزی امکان ندارد. مطالعه زبان در حوزه ارتباط دوسویه مکالمه یی شکل می گیرد و برای همین هم هست که باختین طرحی را مطرح می کند به نام فرازبان شناسی.

رمان به عنوان مکالمه
باختین اصطلاح رمان گرایی را جایگزین ادبیت می کند. در واقع این رمان گرایی جای زبان شناسی حبس و ایزوله فرمالیستی را می گیرد. او رمان را گونه یی می داند که در آن مکالمه بیشترین شکل را دارد. ثمره ستیزی سخت و متمادی بین فرهنگ ها و زبان های گوناگون است. انگاره های رمان گرا، انگار ه های ذاتاً مکالمه شده زبان، سبک ها و جهان بینی های دیگر است. زبان های رمان به احیای ایدئولوژیک یکدیگر می پردازند و نویسنده اینجا محل تقاطع همه سطوح زبان می شود. مسیر نگاه باختین به مکالمه و رمان یک مسیر معمولی نیست یعنی باختین نیامده رمان را به عنوان گونه یی انتخاب کند و ویژگی های آن را توضیح دهد بلکه او ویژگی هایی را انتخاب می کند و بعد آنها را رمان می نامد. پس چیزی که باختین به نام رمان طرح می کند، هیچ ربطی به گونه رمانی که می شناسیم، ندارد. باختین رمان را به عنوان یک اسمی انتخاب می کند برای مکالمه گرایی اش. اینجاست که اشکال اساسی پیش می آید. او در جاهایی دچار مشکل و تناقض می شود. یک تناقض معروفش این است که داستایفسکی را با تولستوی مقایسه می کند و می گوید داستایفسکی چندصدایی است و مکالمه گرایی دارد و تولستوی در این حبس تک صدایی غرق شده است. باختین می گوید یک سری متن ها چندصدایی هستند و یک سری چندصدایی نیستند در حالی که خود باختین در بسیاری از نوشته های دیگر همین را قبول ندارد و دچار تناقض می شود. مشکلی که با باختین داریم این است که باختین باری که روی رمان می گذارد، خیلی بزرگ تر از تحمل رمان است و نمی تواند جوابگوی گونه یی که توصیف می کند، باشد. او نوعی اصالت به رمان می دهد که این اصالت درست در مقابل تعریف او از رمان به عنوان گونه یی در حال رشد و فرجام نیافته است. چگونه ممکن است گونه یی در حال رشد و فرجام نیافته باشد ولی بتواند سایر گونه ها را دربرگیرد، بلع و هضم کند و در عین حال کماکان جایگاه خود را حفظ کند؟ رمان می کوشد شکل خود را به شکل زبان ها درآورد یعنی انگار اینجا باختین رمان را در موقعیت یک مدلول متعالی قرار داده است که خود این اصالت دادن به رمان با دیدگاه باختین خیلی خوب جور درنمی آید.

منبع: / روزنامه / اعتماد ۱۳۸۸/۰۲/۱۶
نویسنده : شیما زارعی

نظر شما