موضوع : پژوهش | مقاله

سروش یسن

مجله  پژوهشگران  آذر و دی 1383، شماره 1 

نویسنده : دکتر محمدتقی راشدمحصّل
14
سروش یسن که با گزارش نگارنده، با شمارگان 1500 و در 244 صفحه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سال جاری انتشار یافته، پژوهشی است درباره پنجاه وهفتمین یسن اوستا که در آن ایزد سروش و ویژگی های او توصیف شده و آیین ستایش او بدان گونه که در میان به دینان رایج بوده، آمده است.

کتاب اوستا که امروز مجموعه ای متشکّل از پنج بخشِ یشتها، یسنا، ویسپرد، وندیداد و خرده اوستا است، باارزش ترین کتاب بازمانده از ایران باستان و معرّف راستین فرهنگ و دانش نیاکان ما است که جلوه هایی از مطالب آن را در آثار فارسی نو به ویژه متن های آغازین زبان دری می توان دید. مجموعه یشتها دربردارنده اساطیر مردم ایران باستان در سده های نخستینِ جایگزینیِ آنان در فلات ایران و نیز ستایش ایزدانی است که ایرانیان در آن زمان می شناخته اند. غالب این پندارهای اساطیری در قالب نام و کارهای پهلوانان افسانه ای در آثار حماسی برجای مانده است. یسنا که در 72 فصل (= اوستایی: هائیتی) تقسیم بندی شده، دربردارنده سرودهایی آئینی است که در جشن های دینی خوانده می شده و کهن ترین بخش اوستا و سند مکتوب فرهنگ ایرانی گاهان (اوستایی: گاثه ها) در این مجموعه به دست ما رسیده است. سروش یسن ستایشی است در بزرگداشت سروش از همین قسمت اوستا.

امّا گرامی داشت ایزد سروش در اوستا به یسن پنجاه وهفت محدود نیست؛ ستایش دیگری از او نیز در یشت یازدهم آمده که مطالب آن با آنچه در یسنا آمده است همانندی های بسیار دارد. برای جدایی این دو ستایش در متن ها، سروش یسن را «سروش یشت سَرِشب» و سروش یشت را «سروش یشت هادخت» گفته اند. علاوه بر این، دو سرود اصلی، یسن های سوم تا پایان یسن هشتم را سروش دِرَون (اوستایی draonah نان تقدیس شده) و دعای کوچکی در خرده اوستا را سروش باژ (= دعای سروش) نیز نامیده اند.

سروش از معدود ایزدانی است که نام او به همراه برخی از وظایفش در متن های فارسی نو نیز برجای مانده است؛ از آن جمله:

مترادف با جبرئیل:

در راه عشق وسوسه اهرمن بسی است    پیش آی و گوش دل به پیام سروش کن
حافظ

به فرمان یزدان خجسته سروش    مرا روی بنمود در خواب دوش
فردوسی

در معنی وحی و الهام:

رسید از عالم غیبم سروشی    که فارغ باش از گفت و شنیدن
ناصرخسرو

سروشی بدو آمده از بهشت    که تا بازگوید بدو خوب و زشت
فردوسی

نام روز نوزدهم هر ماه:

ز گیتی برآمد سراسر خروش    به آذربد این جشن روز سروش
فردوسی

ایزد سروش بدان گونه که از متن های اوستایی و فارسی میانه برمی آید، در دیباچه کتاب سروش یسن (ص 18ـ 8) معرفی شده است؛ که به گوشه هایی از آن اشاره می شود:

1. واژه سروش در اوستایی: srao353;a، اسمی است ساخته شده از ریشه فعلی sru به معنی «شنیدن» که در کاربرد عام معنی «پذیرفتن و فرمان بردن» دارد و این با یکی از نقش های او نیز سازگاری دارد؛ چه، واژه اوستایی در گاهان نام ایزدی تجسم یافته و مادی نیست بلکه معرّف جنبه فرمانبری و انقیاد دربرابر فرمان های اورمزد است و علاوه بر این یک بار با صفت visPa mazi353;ta: «بزرگ تر از همه» نیز آمده است. در اشارات گاهانی همراه با vohu manah: «اندیشه نیک» و aIcirc;rmaiti: «درست اندیشی، فروتنی» و a353atildeIcirc;: «پاداش» نیز به کار رفته و صفت بارز او در اوستای جدید نیز a353;iuuant: «پاداش دهنده» و a353atildeIcirc;m: «اشی دوست» است. اشی یعنی درست اندیشی و فروتنی با سروش یعنی فرمانبریِ ایزدی پیوند نزدیکی دارد به گونه ای که در اوستای جدید که این هر دو تجسّم مادی یافته اند و اشی ایزد بانوی توانگری شده است. او را خواهر سروش نیز دانسته اند. همین ارتباط او با پاداش دادن شاید سبب شده باشد که او را در کنار مهر و رشن و گاه اشتاد، داور مینوی دانسته اند، داوری که به همراه دو ایزد نامبرده در چینود پل کارهای آفریدگان را می سنجد و پادافراه یا پاداش آنها را مشخص می کند. و نیز در سفر روحانی ارداویراز به همراه ایزد آذر روانِ ارداویراز را در جهان دیگر می گرداند و کیفر گناهکاران و پاداش نیکوکاران را به او نشان می دهد.

2. در اوستای جدید سروش ایزدی بزرگ است که گاه در شمار امشاسپندان نیز یاد شده است. او به صفات «پیروزگر»، «تهم»، «راست»، «سرور راستی»، «نیک روی»، «پیش برنده جهان» ستوده شده و این صفت ها نمودار آن است که این ایزد هم در بعد اجتماعی و هم در بُعد دلیری و جنگجویی ایزدی اثرگذار است. اصولاً یکی از صفات برجسته ایزد سروش، یاوری او با دلیران و ستیزگران است و توصیف هایی چون «تهمِ قوی بازو»، «تهم ترین و چابک ترین درمیان جوانان»، «شهریار جهان»، زیناوند (= مسلّح)، «سخت سلاح»، «دارنده سلاح آخته»، «مجهز به سلاح مینوی»، «درهم شکننده مقاومت دیوان و دیونژادان»، و «رقیب و درهم شکننده دیوخشم و بوشاسپ (= تنبلی)» و...، سروش را جنگاوری ترسیم می کند که با ناراستی می ستیزد تا بنیاد جنگ را درهم شکند و آشتی را برقرار سازد و در همین راستا است که به تندرستی مردم نیز کوشا است تا با تن نیرومند، آنان را به نبرد با دیوان توانا سازد؛ و این ویژگی او را به ایزد دیگر دین که ایزدمهر باشد، بسیار همانند می کند تا آنجا که برخی از بندهای سروش یسن که در آنها توانایی های سروش برشمرده می شود، بی کم و کاست همانند مهریشت است.

3. پیوند سروش با آموزش های دینی نیز بسیار است. وصف اختصاصی این جنبه او ترکیب اوستایی «tanu. ma Ntilde;ra» است یعنی «آن که تن او کلام مقدس است». این اصطلاح را در متن های میانه به «تن فرمان» تفسیر کرده اند یعنی «کسی که تن او به فرمان ایزدان است». توصیف های «پاک ترین»، «سرور پاکی»، و «دارنده اندیشه والا»، گویای این ویژگی او هستند و اهمیت او را در عالم مینوی و نقش او را در ساختن جهان پاک پایانی و آرایشِ رستاخیز توجیه می کنند.

4. گسترش جهان مادی و پالایش آفرینش اورمزدی از بدی خویشکاری دیگر سروش است که او را با اورمزد همانند می کند. این ویژگی او را می توان از توصیف های «فزاینده و گستراننده گیتی»، «نگهبان آفریدگان»، «پاسبان سراسر گیتی»، «پناه دهنده بینوایان و تهیدستان»، «نیرودهنده ستوران»، «کمربسته خدمت به آفریدگان اورمزدی» استنباط کرد. در متن های میانه بارها گفته شده است که او شبانگاه خفتگان را می پاید و از آسیب نگه می دارد، روان مردگان را در سه روز نخستین نگهداری دلسوز است و تا کنار پل چینود همراه آنان است. خروس که به صفت «پیش بین» در اوستا توصیف شده، گماشته ایزد سروش است که با نوای دلنشین خود گروندگان راستین را بیدار می کند تا ستایش های دینی خود را انجام دهند.

5. جایگاه سروش:

جایگاه این ایزد در آسمان است، در خانه ای که یکصد ستون دارد و به نور خود روشن است؛ و گردونه او را دو جفت اسب سپید، تندرو، روشن و بدون سایه با سم های زرکوب و زین ابزار نیکو می برند و این اشاره های نمادین جایگاه بلند این ایزد و جایگزینی او را در بارگاه کهربایی بیان می کند.

نقش ها و توانمندی هایی که برای این ایزد گفته شده و شرح مستند و تفصیلی آن در پیشگفتار کتاب آمده است، اثرگذاری سروش را در فرهنگ ایران باستان تا حدی مشخص می سازد.

بخش نخست کتاب (ص 40 ـ 19) متن اوستایی و زند (= تفسیر و ترجمه اوستا) به خط اوستایی و فارسی میانه است. مبنای کار در این بخش برای اوستا، کتاب اوستای گلدنر (ج 1، ص 205 ـ 196) بوده که گلدنر بر اساس دستنویس های متعدد تهیه کرده است. مهم ترین این دستنویس ها عبارت اند از: ک. 5، پ. ت. 4، ه.1، ل. 13، ژ. 6، و ژ. 7.

متن زند از یسنا و ویسپرد پهلوی ویراسته دابار (ص 248 ـ 240) گرفته شده، و چنانچه در بعضی جاها تصحیحی در متن ها صورت گرفته، در یادداشت ها توضیح داده شده است.

بخش دوم، آوانویسی متن اوستایی و زند و برگردان هر دو به فارسی است (ص 70 ـ 45). متن اوستایی به شیوه هوفمن و متن زند به شیوه مکنزی آوانگاری و سپس به فارسی ترجمه شده است.

بخش سوم (ص 105 ـ 71)، یادداشت های مربوط به ترجمه است که در آنها نکات دستوری، آوایی و تحلیل های واژگانی شرح داده شده است.

بخش چهارم، واژه نامه اوستایی و زند است که در آن به شیوه معمولِ این گونه پژوهش ها، واژه های اوستایی تجزیه و تحلیل و همه کاربردهای آنها در متن فهرست شده است.

بخش پنجم (ص 244 ـ 183)، نمایه ها و فهرست های مختلف است.

کارهای پژوهشی انجام شده برروی این متن به زبان فارسی و زبان های خارجی، به تفصیل در پیشگفتار (ص 4 تا 6) معرفی شده است.

نظر شما