موضوع : پژوهش | مقاله

بازگشت سنت جاهلیت درباره‌ی زنان

با آنکه‌ پیامبر(ص‌) همواره‌ رعایت‌ حال‌ زنان‌ را توصیه‌ می‌کرد و زدن‌ ایشان‌ را کار اشرار می‌دانست‌. [1] صحابی‌ بزرگ‌ عمر بن‌ خطاب‌ پس‌ از سالها مسلمانی‌، هنگامی‌ که‌ آن‌ حضرت‌ از همسران‌ خود دلگیر شده‌ و از آنان‌ کناره‌ گرفته‌ بود، نزد ایشان‌ آمد و پس‌ از آنکه‌ حضرت‌ را به‌ ضرب‌ و شتم‌ زنان‌ توصیه‌ کرد، گفت‌: ای‌ رسول‌ خدا من‌ جمیله‌ بنت‌ ثابت‌ را چنان‌ سیلی‌ زدم‌ که‌ با صورت‌ بر زمین‌ افتاد، زیرا از من‌ چیزی‌ خواسته‌ بود که‌ قادر به‌ انجامش‌ نبودم‌. [2] هنگامی‌ که‌ عمر به‌ خواستگاری‌ عاتکه‌ بنت‌ زید بن‌ عمرو رفت‌، عاتکه‌ با وی‌ شرط‌ کرد که‌ از رفتنش‌ به‌ مسجد ممانعت‌ نکند و نیز او را کتک‌ نزند و عمر با اکراه‌ شرایط‌ وی‌ را پذیرفت‌. [3]
عمر علاوه‌ بر اینکه‌ همسران‌ خود را کتک‌ می‌زد، در وقت‌ مقتضی‌ دیگر زنان‌ مسلمان‌ را نیز با تازیانه‌ می‌زد. [4] هنگامی‌ که‌ زنان‌ در مرگ‌ رقیه‌ دختر پیامبر(ص‌) عزاداری‌ می‌کردند، عمر آنان‌ را با شلاق‌ تنبیه‌ کرد. [5] او حتی‌ پیش‌ از نزول‌ آیات‌ حجاب‌ بر حسب‌ تعصب‌ و غیرت‌ شخصی‌ خود زنان‌ را به‌ رعایت‌ آن‌ وادار می‌کرد. روزی‌ زنان‌ قریش‌ مشغول‌ گفتگو با پیامبر(ص‌) بودند که‌ عمر اجازه‌ی‌ ورود خواست‌. زنان‌ همگی‌ حجاب‌ گرفتند. [6] هنگامی‌ که‌ عمر وارد شد، پیامبر(ص‌) را دید که‌ لبخند بر لب‌ دارد، علت‌ را جویا شد، حضرت‌ فرمود: به‌ این‌ زنان‌ که‌ با شنیدن‌ صدای‌ تو حجاب‌ گرفتند، می‌خندم‌، عمر خطاب‌ به‌ ایشان‌ گفت‌: ای‌ دشمنان‌ خویشتن‌ آیا از من‌ حساب‌ می‌برید و از رسول‌ خدا خیر؟ زنان‌ گفتند: آخر تو خشن‌تر و تندخوتر از رسول‌ خدایی‌. [7]
زبیر صحابی‌ دیگر پیامبر(ص‌) نیز نسبت‌ به‌ زنان‌ بسیار خشن‌ و سختگیر بود، اما می‌کوشید که‌ پیامبر(ص‌) از آن‌ مطلع‌ نگردد. [8] او زنان‌ خود را کتک‌ می‌زد و گاه‌ چوب‌ بر سر ایشان‌ می‌شکست‌. [9]
ابن‌ عمر صحابی‌ دیگر پیامبر(ص‌) نیز به‌ گفته‌ی‌ خود، از ترس‌ آن‌ حضرت‌ و نزول‌ وحی‌ الهی‌ نمی‌توانست‌ چنان‌ که‌ مایل‌ بود با زنان‌ خود رفتار کند. او پس‌ از رحلت‌ پیامبر(ص‌) به‌ این‌ خشونت‌ جاهلی‌ این‌گونه‌ اقرار کرده‌ است‌: «ما مردان‌ در عصر پیامبر(ص‌) از بیم‌ آنکه‌ مبادا در مذمّت‌مان‌ آیه‌ای‌ نازل‌ شود، مراقب‌ حرف‌ زدن‌ و رفتار خویش‌ با زنان‌ بودیم‌ ولی‌ همین‌ که‌ پیامبر(ص‌) درگذشت‌، دست‌ و زبان‌ به‌ روی‌ ایشان‌ گشودیم‌». [10]
گاه‌ حتی‌ خود زنان‌، مردان‌ را به‌ دیده‌ی‌ برتر می‌نگریستند. هنگامی‌ که‌ آیه‌ی‌ «النّبی‌ اولی‌ بَالموُمنین‌ مِن‌ اَنفُسِهِم‌ و ازاوجُهُ اُمِّهاتُهُم‌» [11] نازل‌ شد، زنی‌ خطاب‌ به‌ عایشه‌ گفت‌: یا امه‌! و عایشه‌ در پاسخ‌ گفت‌: من‌ مادر مردان‌ شما هستم‌ نه‌ زنانتان‌. [12] بسیاری‌ از مردان‌ که‌ متأثر از غیرت‌ عصر جاهلی‌ بودند، حتی‌ در عصر پیامبر(ص‌) و با و جود تأکیدات‌ فراوان‌ وی‌ مبنی‌ بر حضور زنان‌ در مسجد و عدم‌ ممانعت‌ مردان‌ از آن‌، نسبت‌ به‌ خروج‌ زنان‌ خود از منزل‌، حساسیت‌ نشان‌ می‌دادند. عمر از رفتن‌ همسر خود به‌ مسجد، رضایت‌ نداشت‌. اما تنها به‌ خاطر دستور پیامبر(ص‌) او را از این‌ کار نهی‌ نمی‌کرد. [13] زبیر نیز برای‌ انصراف‌ همسر خود از رفتن‌ به‌ مسجد، به‌ حیله‌ای‌ متوسّل‌ گردید. شبی‌ هنگام‌ رفتن‌ همسرش‌ به‌ مسجد، به‌ گونه‌ای‌ ناشناس‌ راه‌ را بر او گرفت‌ و متعرّض‌ وی‌ گردید زن‌ که‌ از این‌ رفتار زشت‌ که‌ به‌ گمانش‌ بیگانه‌ای‌ با او انجام‌ داده‌، بسیار متأثر شده‌ بود با خود گفت‌ که‌ زمانه‌ عوض‌ شده‌ و مردم‌ فاسد شده‌اند و دیگر برای‌ نماز عشا به‌ مسجد نرفت‌. [14] بعدها چنان‌ شد که‌ وقتی‌ عبداللّه‌ بن‌ عمر حدیث‌ پیامبر(ص‌) «لاتمنعوا إماء اللّه‌ أن‌ یصلّین‌ فی‌ المسجد» [15] را نقل‌ می‌کرد، پسر وی‌ بی‌توجه‌ به‌ فرمان‌ رسول‌ خدا(ص‌) گفت‌: اما من‌ ایشان‌ را از رفتن‌ به‌ مسجد باز می‌دارم‌. [16] همچنین‌ گویند که‌ چون‌ ابن‌ عمر به‌ نقل‌ از پیامبر(ص‌) گفت‌ که‌ زنانتان‌ را اجازه‌ دهید شب‌ هنگام‌ به‌ مسجد بیایند، پسرش‌ به‌ اعتراض‌ گفت‌: به‌ خدا قسم‌ اجازه‌ نمی‌دهیم‌ به‌ مسجد روند و آن‌ را وسیله‌ی‌ فریب‌ و نیرنگ‌ قرار دهند. [17]
بدین‌ ترتیب‌ زنان‌ از مهم‌ترین‌ تعلیم‌ و تعلّم‌ - مسجد - به‌ دور ماندند و از فرهنگ‌ و معارف‌ اسلامی‌ محروم‌ شدند. به‌ زودی‌ سنّت‌ پیامبر(ص‌) در مورد حضور زنان‌ در مسجد، با وجود تأکیدات‌ مکرر آن‌ حضرت‌ چنان‌ مغفول‌ و متروک‌ گردید که‌ کسی‌ باور نمی‌کرد، زنان‌ در عصر ایشان‌ به‌ مسجد می‌رفته‌اند. تا جایی‌ که‌ مردی‌ از انس‌ بن‌ مالک‌ صحابی‌ پیامبر(ص‌) می‌پرسد: آیا زنان‌ در نماز جماعت‌ رسول‌ خدا(ص‌) حاضر می‌شدند؟ و انس‌ پاسخ‌ می‌دهد: شگفتا [از این‌ پرسش‌] ! اگر زنان‌ به‌ مسجد نمی‌رفتند چگونه‌ پیامبر(ص‌) می‌فرمود: بهترین‌ صف‌ زنان‌، صف‌ آخر و بدترین‌ صف‌ آنان‌ صف‌ اول‌؛ و بهترین‌ صف‌ مردان‌ صف‌ اول‌ و بدترین‌ صف‌ ایشان‌ صف‌ آخر است‌. [18]
با توجه‌ به‌ اینکه‌ پس‌ از پیامبر(ص‌) عمده‌ سیاست‌گذار جامعه‌ اسلامی‌، عمر بن‌ خطاب‌ بوده‌ و سنّت‌ وی‌ - به‌ همراه‌ سیره‌ی‌ ابوبکر - حتی‌ پس‌ از مرگش‌ با عنوان‌ «سنت‌ شیخین‌» در کنار «کتاب‌ خدا» و «سیره‌ پیامبر(ص‌)» مطرح‌ می‌شده‌ [19] و خلفای‌ بعدی‌ موظّف‌ به‌ رعایت‌ آن‌ بوده‌اند، آگاهی‌ از دیدگاه‌ و عملکرد وی‌ نسبت‌ به‌ زنان‌ ضروری‌ می‌باشد.
زمانی‌ که‌ عمر به‌ خلافت‌ رسید با اقتدار بیشتری‌ به‌ ایده‌های‌ خود جامعه‌ عمل‌ پوشاند. [20] تأکید بر روشن‌ نمودن‌ دیدگاه‌ عمر نسبت‌ به‌ زنان‌ با توجه‌ به‌ سیطره‌ سیاسی‌ او بر جامعه‌ پس‌ از پیامر(ص‌) امری‌ ضروری‌ و معقول‌ است‌ و با تبیین‌ آن‌ می‌توان‌ دانست‌ که‌ زن‌ در این‌ دوره‌ از چه‌ پایگاه‌ اجتماعی‌ برخوردار بوده‌ و به‌ تبع‌ آن‌ می‌توان‌ حدس‌ زد که‌ وضعیت‌ علمی‌ و فرهنگی‌ او چگونه‌ بوده‌ است‌.
عمر می‌گفت‌: «با زنان‌ حدیث‌ عشق‌ مگویید تا دل‌ ایشان‌ تباه‌ نشود، که‌ زنان‌ همچون‌ گوشتند بر صحرا افکنده‌، نگاه‌ دارنده‌ی‌ ایشان‌ خدای‌ است‌.» [21] عمر زنان‌ را به‌ زشتی‌ توصیف‌ می‌کرد و مردان‌ را به‌ زشت‌ رفتاری‌ با ایشان‌ فرا می‌خواند. او می‌گفت‌: «زنان‌ عورات‌اند، یعنی‌ عیبهایند پس‌ ایشان‌ را زن‌ بارداری‌ که‌ به‌ نزد عمر فرا خوانده‌ شده‌ بود، از هیبت‌ خلیفه‌ جنین‌ خود را سقط‌ نمود.» [22] برخوردهای‌ تند خلیفه‌ تا آنجا پیش‌ رفت‌ که‌ مردم‌ از عبدالرحمن‌ بن‌ عوف‌ خواستند به‌ نزد خلیفه‌ رفته‌ و بگوید که‌ دختران‌ پشت‌ پرده‌ نیز از او ترسیده‌اند، دست‌ از خشونت‌ بردارد. [23] این‌ تماماً همان‌ چیزی‌ بود که‌ در عصر جاهلیت‌ وجود داشت‌. یعنی‌ تحقیر زنان‌، رفتار خشونت‌آمیز نسبت‌ به‌ ایشان‌ و شخصیت‌ انسانی‌ قائل‌ نبودن‌ برای‌ آنان‌ و... لذا وقتی‌ علی‌(ع‌) به‌ خلافت‌ نشست‌ در نخستین‌ خطبه‌ی‌ خود از متروک‌شدن‌ و ارزشهای‌ اسلامی‌ و بازگشت‌ جاهلیت‌ پیشین‌ این‌گونه‌ یاد کرد: الا و انَّ بَلِیَّتِکُم‌ قَد عادَت‌ کَهَیئَتَها یَومَ بَعَثَ اللّهُ نَبِیّکُم‌ (صلّی‌اللّهُ عَلَیهِ وَ آلهِ) آگاه‌ باشید که‌ محنت‌ و بلای‌ شما بازگشته‌ است‌ مانند محنت‌ و بلای‌ روزی‌ (عصر جاهلیت‌) که‌ خداوند پیامبر شما را برانگیخت‌. [24]
بازگشت‌ جاهلیت‌ در تمامی‌ ابعاد زندگی‌ مسلمانان‌ تأثیر خود را بر جای‌ گذاشت‌. انحطاط‌ منزلت‌ زن‌ در جامعه‌ و نیز در خانواده‌ در اثر اختلال‌ در روند تعمیق‌ فرهنگ‌ اسلامی‌ بعد از پیامبر(ص‌) از جمله‌ پی‌آمدهای‌ آن‌ بود. [25]

پانوشتها
[1]
[2] ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج‌ 8، ص‌ 145.
[3] ابن‌ اثیر، عزالدین‌ ابوالحسن‌ علی‌ بن‌ محمد، اسد الغابة‌ فی‌ معرفة‌ الصحابه‌، بیروت‌، دار احیاء التراث‌ العربی‌، الطبعة‌ الاولی‌، 1417 ه - 1996 م‌، ج‌ 7، ص‌ 201.
[4] ابن‌ ابی‌ الحدید، شرح‌ نهج‌ البلاغه‌، ج‌ 1، ص‌ 181.
[5] ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج‌ 8، ص 165.
[6] حکم‌ حجاب‌ در سال‌ پنجم‌ هجرت‌ و در جریان‌ ازدواج‌ پیامبر (ص‌) با زینب‌ بنت‌ جحش‌ نازل‌ شد و آنچه‌ در اصطلاح‌ تاریخ‌ و حدیث‌ اسلامی‌ با عنوان‌ «آیه‌ حجاب‌» یاد می‌شود، آیه‌ پنجاه‌ و سوم‌ سوره‌ احزاب‌ است‌ و خاص‌ زنا پیامبر(ص‌) می‌باشد. (این‌ سعد، ج‌ 8، ص‌ 139-142). آنچه‌ برای‌ عموم‌ زنان‌ مسلمان‌ مطرح‌ بوده‌، در قدیم‌ و به‌ ویژه‌ در اصطلاح‌ فقها با واژه‌ «ستر» به‌ کار می‌رفته‌ است‌ و استعمال‌ کلمه‌ «حجاب‌» در مورد پوشش‌، اصطلاح‌ نسبتاً جدیدی‌ است‌ و تسامحاً از آیات‌ 31 سوره‌ نور و 59 سوره‌ احزاب‌ هم‌ به‌ عنوان‌ آیات‌ حجاب‌ یاد می‌شود. ر. ک‌: مطهری‌، مرتضی‌، مسئله‌ حجاب‌، انتشارات‌ صدرا، تهران‌، 1372 ش‌، ص‌ 78-79.
[7] ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج‌ 8، ص‌ 146.
[8] همو، ج‌ 8، صص‌: 197-198 و نیز نک‌: همو، ج‌ 8، ص‌ 184.
[9] صنعانی‌، المصنف‌، ج‌ 2، ص‌ 442.
[10] بخاری‌، الصحیح‌، ج‌ 6، ص‌ 146، باب‌ الوصاه‌ بالنساء.
[11] احزاب‌ / 6.
[12] ابن‌ سعد، الطبقات‌ الکبری‌، ج‌ 8، ص‌ 144.
[13] ابن‌ حجر عسقلانی‌، الاصابة‌ فی‌ تمییز الصحابه‌، ج‌ 4، ص‌ 364.
[14] ابن‌ اثیر، اسد الغابه‌، ج‌ 7، ص‌ 201.
[15] کنیزان‌ خدا را از نماز گزاردن‌ در مسجد ممانعت‌ نکنید.
[16] صنعانی‌، المصنف‌، ج‌ 3، ص‌ 148.
[17] همانجا.
[18] همانجا.
[19] ابن‌ قتیبه‌ دینوری‌، ابومحمد عبداللّه‌ بن‌ مسلم‌، امامت‌ و سیاست‌، ترجمه‌ طباطبایی‌، تهران‌، انتشارات‌ ققنوس‌، 1380 ش‌، ص‌ 47.
[20] امینی‌، الغدیر، ج‌ 6، ص‌ 170.
[21] غزالی‌، ابوحامد محمد، نصیحة‌ الملوک‌، تصحیح‌ جلال‌ الدین‌ همایی‌، تهران‌، انتشارات‌ بابک‌؛ 1361 ش‌، ص‌ 268.
[22] ابن‌ ابی‌ الحدید، شرح‌ نهج‌ البلاغه‌، ج‌ 1، ص‌ 174.
[23] ابن‌ قتیبه‌، عیون‌ الاخبار، ج‌ 1، ص‌ 12.
[24] نهج‌البلاغه‌، خطبه‌ 16، بند 2.
[25] دکتر زهرا الهویی‌ نظری‌، بازگشت‌ سنن‌ جاهلی‌ در دوران‌ پس‌ از پیامبر(ص‌)، فصلنامه‌ دانشگاه‌ الزهرا (س‌)، سال‌ چهارم‌، شماره‌ 517، پاییز 1383.

منابع‌
- قرآن‌ کریم‌، ترجمه‌ مهدی‌ الهی‌ قمشه‌ای‌، انتشارات‌ صبانگار، تهران‌، 1378 ه- ش‌.
- نهج‌البلاغه‌، فیض‌ الاسلام‌.
- آلوسی‌، سید محمد شکری‌، بلوغ‌ الارب‌ فی‌ معرفه‌ العرب‌، مصر، المکتبة‌ ا لاهلیة‌، الطبعة‌ الثانیة‌، 1342 ه.
- ابن‌ ابی‌ الحدید، شرح‌ نهج‌ البلاغه‌، بیروت‌، دارالجبل‌، الطبعة‌ الاولی‌، 1407 ه 1987م‌.
- ابن‌ اثیر، عزالدین‌ ابوالحسن‌ علی‌ بن‌ محمد، اسد الغابة‌ فی‌ معرفة‌ الصحابة‌، بیروت‌، دار احیاء التراث‌ العربی‌، الطبعة‌ الاولی‌، 1417 ه - 1996م‌.


منبع:  سایت کانون ایرانی پژوهشگران حکمت و فلسفه (کانون حکمت و فلسفه) ۱۳۸۵/۰۶/۲۰

نظر شما