موضوع : پژوهش | مقاله

نقدی برکافی‌انگاری قرآن و نادیده‌انگاری روایات


کافی‌انگاری قرآن و انکار حجیت روایات منقول از پیامبر(ص)، رویکرد ناصوابی است که امروزه جسته و گریخته در پاره‌ای از کشورهای اسلامی- نظیر مصر و پاکستان- افرادی معدود را به خود مشغول داشته است. هر چند پیروان این جریان در عدد و استدلال کمتر از آنند که درخور اهمیت شمرده شوند اما بر محققان حوزه علوم اسلامی است که در نقد فکری ایشان، سریع و بی‌پرده اقدام نمایند. در این راستا، راقم این سطور، ملاحظه نکات ذیل را ضروری و مفید می‌داند:
1) متن قرآن کریم بسان روایات از طریق انتقالی تاریخی در دسترس ما قرار گرفته است. بدین سان انکار حجیت روایات به‌زعم دگرگونی آنها در فرایند نقل تاریخی از یک سو و تأکید بر متن قرآن با وجود نقل تاریخی بودن آن از سوی دیگر، خود مستلزم تناقضی آشکار است. اگر گفته شود که متن قرآن متواتر است اما روایات فاقد تواترند، در پاسخ باید گفت که اولاً بخشی از روایات، از شرایط تواتر برخوردارند و ثانیاً درباره روایات آحاد نیز هر چند خود این روایات ظنی‌الصدور هستند اما دلایلی قطعی بر لزوم عمل به مفاد آنها وجود دارد.
2) بر اهل فن پوشیده نیست که شناخت معانی واژگان قرآن، متکی بر نقول تاریخی است. یعنی برپایه منقولاتی از شعر پیش از اسلام و افوال لغوی صحابه،‌ تابعان و لغویون متأخر از ایشان است که معنای واژگان قرآن تبیین می‌گردد. حال چگونه می‌توان از یک سو منقولات لغوی را معتبر شمرد و بر وفق آنها واژگان قرآن را معنا نمود و از دیگر سو، با نگاهی تشکیک‌آمیز حجیت همه منقولات تاریخی از پیامبر(ص) را انکار کرد؟
بدین‌سان هویدا می‌گردد که داعیان نغمه «فقط قرآن» از ابتدایی‌ترین لوازم فهم قرآن که اتکا داشتن معنای لغات آن به نقول تاریخی است، غفلت نموده‌اند.
3) علاوه بر معناشناسی واژگان، فهم قرآن از جهات عدیده دیگر نیز مبتنی بر نقول تاریخی است. به دیگر بیان در فرایند فهم آیات قرآن، همه چیز در الفاظ و واژگان قرآن و در متن خود (آیات) یافت‌شدنی نیست بلکه قرائتی خارج از الفاظ آیه نیز در فرایند فهم آن دخیل هستند. منقولات بیانگر «سبب نزول» (واقعه‌ای معین که به دنبال آن آیه یا آیاتی نازل شده‌اند)، «بستر نزول» (فضاهای کلی حاکم که به دنبال آن آیه یا آیاتی نازل شده‌اند) و «عرف عصر نزول» (مشخصه‌های فرهنگی، اجتماعی و عقیدتی مخاطبان اولیه قرآن) همگی در فرایند فهم و تفسیر قرآن نقش‌آفرینی می‌کنند. علاوه بر این سه، بسیاری از آموزه‌های قرآن،‌ ناظر به آموزه‌های کتاب مقدس و یا آموزه‌های دیگر متون تاریخی است و در فرایند فهم قرآن همه این ارتباط‌های میان متنی را باید لحاظ نمود و این همه، بدون اتکا به منقولات تاریخی و معتبر دانستن آنها، امکان‌پذیر نیست.
4) قرآن کریم خود نشان از آن دارد که تشریعات آئین اسلام، محدود به متن آیات‌الاحکام مذکور در قرآن نیست. به عنوان نمونه آیه شریفه «وما جعلنا القبله التی کنت علیها...» (بقره/ 143) از قبله نخستینی سخن می‌گوید که مسلمانان بر آن بوده‌اند و سپس آن قبله نخستین به سمت «مسجدالحرام» تغییر یافته است. با این همه حکم تشریع قبله نخستین را در خود قرآن نمی‌توان یافت. در نتیجه باید این تشریع در خارج از قرآن یعنی در کلام پیامبر(ص) انجام شده باشد. بدینسان کلام پیامبر(ص) نیز بسان آیات قرآن، قدرت تشریع از سوی خداوند را داراست.
5) آیات فراوانی در قرآن از لزوم اطاعت از پیامبر(ص) سخن می‌گویند- نظیر «فل اطعیوا الله والرسول...» (آل عمران/ 32)، «من یطع الرسول فقد اطاع‌الله...» (نسا/ 80) و...- حال اگر در اعتبار منقولات از پیامبر(ص) تشکیک گردد، مسلمانان قرن‌های بعد چگونه می‌توانند به مفاد این آیات عمل نمایند و مصداق عملی این آیات، در کجای زندگی آنها قابل ملاحظه است؟ خلاصه آن که انکار حجیت سنت منقول از پیامبر(ص) رویکردی خلاف همه موازین شرعی و عقلی جلوه می‌کند و رویکرد مزبور در واقع به نادیده انگاشتن خود قرآن نیز می‌انجامد. از دیگر سو، هویداست که سنت منقول از امامان معصوم نیز- از منظر ما شیعیان- از حجیت و لزوم اطاعت برخوردار است و رستگاری و فلاح بدون تمسک بدان ممکن نیست.

 


منبع: / روزنامه / ایران ۱۳۹۰/۰۹/۳
نویسنده : روح‌الله نجفی

نظر شما