موسیقی فردیت؛ موسیقی موقعیت
آنهاییکه بیش از بحثهای تخصصی، نتشناسی و نت نویسی به نظریههای کلانتر فرهنگی علاقهدارند، حکمیت ژانر هنری را در نظر میگیرند؛ فیالمثل خود موسیقی را از زاویهای فلسفی کاویده و بحثهای «هستی» و «چیستی» آن را در نظر میگیرند؛ شاید با چنین طرز تلقی بتوانیم به دو مصطلح مورد نظر خود «موسیقی فردیت» و «موسیقی موقعیت» بپردازیم.
شاید برای نخستین بار با شنیدن عنوان موسیقی فردیت، ذهن به سوی بداهه نوازی، خلاقیتهای اجرا و نوع مکاشفه موسیقایی برود. اتفاقاً ذهن ما در این راه اشتباه رفته است؛ زیرا در مباحث یاد شده آنچه محوریت مییابد، تعاریفی همچون ثبوت و حرکت است؛ این مفاهیم فلسفی در ادبیات فلسفی تعریف خاص خودشان را دارند و در ادبیات موسیقایی هم به تعریف دیگری میرسند.
اما آنچه که در شخصیت موسیقی فردیت نهفته است، بیارتباط با ابعاد اجتماعی این مصطلح نیست. فردیت دارای اصول ثابت و بهثبت رسیدهاست؛ کسی که فردیت دارد بسیاری از ساختارها را ساخته و بنیادهای اندیشه را محکم و استوار بنیان نهادهاست.
بنابراین واژه فردیت در ادبیات اجتماعی بهکسی اطلاق میشود که شکل گرفته است؛ حالا تصور کنیم که آیا بداهه نوازی در تعریف «موسیقی فردیت» جای میگیرد؟ بیگمان با این طرز تلقی نمیتوان بطور یقین به این سؤال جواب مثبت داد.
ما در همین رابطه و در ادبیات ژورنالیستی نقد نویسی موسیقی کشورمان مصطلحهای دیگری هم داریم، مثلاً موسیقی اصیل در مقابل موسیقی سنتی. با این حال اگر چه بحث «موسیقی فردیت» و «موسیقی موقعیت» از جانب نگارنده این سطور بهعنوان گفتار جدیدتری نسبت به موسیقی اصیل و سنتی مطرح میگردد، اما میتوان میان ایندو پلی ارتباطی زد.
«موسیقی فردیت» بیشباهت به موسیقی اصیل نیست؛ عدهای بطور قطع بر این باورند که موسیقی «اصیل» لایتغیر بوده و امکان دخل و تصرف و یا تغییر و تحول در آن وجود ندارد.
پس این موسیقی سنتی است که قابل تغییر یا دستخوش دگرگونی است. این نظریه همچون نظریهای کلاسیک در موسیقی ایرانی مد نظر قرار گرفته است.
شباهت دو نظریه موسیقی فردیت و موسیقی موقعیت نیز از همین زاویه ثبات و تغییر در موسیقی اصیل و سنتی شباهت پیدا میکنند.
موسیقی فردیت در ثبات و موسیقی موقعیت در تغییر و دگرگونی تعریف میشوند. موسیقی موقعیت متأثر از مکان و زمان است؛ کیفیت زمانی ندارد، متأثر از سیستم جو سالن، واکنش تماشاگر، معماری سالن، روحیه و غم و شادی حاضرین، سیستم آکوستیک سالن و... است؛ نه اینکه موسیقی فردیت با این عوامل کاری ندارد، موسیقی فردیت همین عوامل واقعی را به خدمت میگیرد؛ بیآنکه ثبات موسیقایی خود را از دست بدهد؛ موسیقی فردیت موسیقی ناخودآگاه است.
کمتر به بعد خودآگاه میآید و در خودآگاه متأثر از آکوستیک سالن و چهره و جو موجود دچار اجرای زمانمند میشود؛ اجرایش اعتلا مییابد، اما دگرگونی زیرساختی نمییابد؛ استاد تنبور همانگونه مینوازد که پردهها به ناخودآگاه ذهن او شکل بخشیدهاند؛ بقیه کار در حس و سوز و گداز شکل میگیرد.
حس ارتقا مییابد، اجرا بهطور کلی تغییر نمیکند و در کل زیرساخت موسیقایی همان است. اما هنر بداههنواز در موقعیت متبلور میشود، موقعیت شکل دیگری از تجسم موسیقی را پدیدار میسازد؛ حس توأم با کشف و شهود شاعرانه، حسی نوستالژیک که گویا از کودکی تا زمان اجرای نوازنده را همچون فیلمی سریالی در جهان ذهنی وی بهرخ میکشد.
تماشاگر مبهوت است، تماشاگر یک درامای ملودیک میبیند؛ درامایی براساس زمانی به وقت و ساعت سالن! همراه و همزاد با حس تماشاگری که در آن ثانیه در صندلی خود مبهوت جریانی از سیال ذهنی است.
منبع: / روزنامه / ایران ۱۳۸۹/۰۱/۱۴
نویسنده : هاتف جلیلزاده
نظر شما